جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
ولادت شيخ مرتضي انصاري (رحمت‏الله عليه)
-(1 Body) 
ولادت شيخ مرتضي انصاري (رحمت‏الله عليه)
Visitor 791
Category: دنياي فن آوري

ستاره‏اي درخشان در آسمان فقاهت

در آسمان علم و ادب ايران اسلامي، هماره چهره‏هاي پرفروغ و فرزانگان روشن ضمير، همچون ستاره‏هاي درخشان، جلوه بخش اين مرز و بوم بوده‏اند. هر کدام از اين بزرگان، در برهه‏اي از زمان، نورافشاني کرده‏اند و روشنايي برخي از اين بزرگان تاکنون از فراسوي زمان فروغ بخش اين آسمان بوده است. شيخ مرتضي انصاري رحمه‏الله يکي از اين بزرگان است که در اوان جواني به عنوان نابغه‏اي در علم فقاهت، معرفي گرديد.

ولادت شيخ انصاري رحمه‏الله

شيخ مرتضي انصاري رحمه‏الله در هجدهم ذي‏الحجه سال 1214 ه. ق، در روز عيد سعيد غدير، در شهر دزفول و در خانواده‏اي از اهل فضل و ادب تولد يافت. گفته مي‏شود که پيش از تولد وي، مادرش شبي حضرت امام صادق عليه‏السلام را به خواب ديد و آن حضرت قرآني طلاکاري شده به ايشان عطا فرمود. مُعَبِران خوابش را به فرزندي صالح و بلندمرتبه تعبير نمودند و چنين شد که جهان اسلام، مفتخر به وجود اين شخصيت گرديد.
پدرش، شيخ‏محمدامين از علما و مروّجين دين مبين اسلام و مادرش دختر شيخ يعقوب، فرزند شيخ احمدبن شيخ شمس‏الدين انصاري بود. و شيخ مرتضي بزرگترين فرزند آنان بود.

خاندان علم و معرفت

خاندان شيخ انصاري رحمه‏الله از خاندان‏هاي قديمي و معتبر دزفول به شمار مي‏آمدند. اين خاندان در محله‏اي که به نام «مشايخ انصار» معروف است، سکونت داشتند که مردم دزفول، در زبان محلي، به آن «محلّه شيخون» مي‏گويند. شيخ مرتضي نخستين شخصيت علمي و معروف اين خاندان است که ساليان دراز در رأس مذهب شيعه قرار گرفته و مرجع علمي و فتوايي آن بوده است. شيخ در اين محله مشهور و خوشنام و در خانه اجدادي خويش به دنيا آمد.

پدر شيخ انصاري رحمه‏الله

خاندان شيخ مرتضي، خانداني از اهل علم و فرهنگ بوده و همه اهل قبيله وي عالمان دين بودند. پدرش شيخ محمدامين نيز از علماي اين خاندان و از مروجّان دين به شمار مي‏آمد. شيخ محمدامين علاقه بسياري به شيخ مرتضي داشت.او در سال 1232 ه. ق، هنگام تشرف به عتبات عاليات، شيخ را که در آن زمان، جواني هجده ساله بود، با خود همراه کرد. اين سفر موجب شد که شيخ مرتضي به محضر علماي بزرگ رسيده و در حوزه کربلا مشغول تحصيل شود. شيخ محمدامين، در سال 1248 ه. ق، به مرض طاعون، در خارج از شهر دزفول، دنياي فاني را وداع گفت و در نزديکي «بابا يوسف» که قسمتي از آن فعلاً مدفن و مقبره اين خاندان است، به خاک سپرده شد.

مادر شيخ انصاري رحمه‏الله

مادر شيخ از زنان پرهيزکار عصر خود به شمار مي‏آمد. در شأن او همين بس که گوهري را در صدف دامان خويش پروراند که از نام‏آوران جهان اسلام شد. او زني باتقوا بود و نوافل شب را تا هنگام مرگ ترک نکرد. شيخ علاقه فراواني به مادر داشت و او را بسيار احترام مي‏نمود. از جمله عادات شيخ اين بود که مقدمات تهجد مادر را خود فراهم مي‏نمود. حتي آب وضويش را در مواقع احتياج گرم مي‏کرد و چون در اواخر عمر نابينا شده بود، او را بر مصلايش قرار مي‏داد؛ سپس خود مشغول عبادت مي‏شد. مادر شيخ در سال 1279 ه. ق، در نجف اشرف، از دنيا رفت. شيخ در مرگ او غمناک شد و بسيار گريست.

نسبت شيخ با جابربن عبداللّه‏ انصاري

شيخ و خاندان وي به «جابربن عبداللّه‏ انصاري» صحابي معروف پيامبر که از علما و زُهّاد صدر اسلام به شمار مي‏آيد، منتسب مي‏باشند. جابر همان فردي است که عمري طولاني و با برکت داشت و سلام رسول اکرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله را به حضرت امام محمدباقر عليه‏السلام رسانيد. جد خاندان انصاري دزفولي، ابوطالب نام دارد که به جابر صغير معروف است و نوه ارشد جابربن عبداللّه‏ مي‏باشد. مدفن وي، در جاده شوش، در دو فرسنگي جنوب دزفول، قرار گرفته است.

آغاز تحصيلات

شيخ مرتضي تحصيلات خويش را در زادگاهش، دزفول و در محضر پدرش شيخ محمّد امين و نيز عمويش شيخ حسين آغاز نمود. از همان کودکي، آثار نبوغ در چهره شيخ مرتضي که در کودکي «آقا» خطابش مي‏کردند، آشکار بود. وي پس از فراگيري قرآن و گذراندن مکتب، دروس سطح را در محضر عمويش شيخ حسين انصاري که از بزرگان اين سلسله است، به پايان برد.

شيخ انصاري رحمه‏الله و سفر به عتبات

شيخ مرتضي در هجده سالگي به همراه پدر، قصد تشرف به عتبات عاليات را نمود. شيخ حسين انصاري، استاد شيخ، به پدرش گفت که در کربلا، «سيد مجاهد» را ملاقات کن و سلام مرا به او برسان. شيخ محمدامين نيز چنين کرد. در اين ملاقات، بحثي علمي درباره‏ي وجوب نماز جمعه در گرفت و شيخ مرتضي با سخنان و ادلّه خود، موجب تعجب و شگفتي سيد و همراهان در مجلس شد. سيد چون او را نمي‏شناخت، از نامش پرسيد و شيخ محمدامين او را معرفي کرد. سيد از طرز بيان و استدلال شيخ خرسند شده و دريافت که در اين جوان هجده ساله، نبوغ فکري وجود دارد. وي شيخ مرتضي را فردي شايسته براي تحصيل و پرورش در حوزه علميه کربلا ديد.

شيخ مرتضي در حوزه کربلا

سيد محمد مجاهد که از بزرگان حوزه علميه و مرجع تقليد بود، چون آثار بزرگي و نبوغ را در چهره شيخ مرتضي مشاهده کرد، به پدر شيخ فرمود: چون شيخ مرتضي داراي استعدادي خارج از وصف و خارق‏العاده مي‏باشد، بايد براي تکميل تحصيلات، در کربلا بماند. شيخ محمدامين نيز فرزندش را در کربلا گذاشت و خود به دزفول بازگشت. شيخ مرتضي چهار سال در کربلا اقامت گزيد و از محضر استاداني چون سيدمجاهد و شريف‏العلماء مازندراني کسب فيض نمود.

بازگشت به وطن و سفر به کربلا و نجف

شيخ مرتضي چهار سال فارغ‏البال، با جدّيت در کربلا، به درس و بحث مشغول بود تا آنکه والي بغداد به محاصره و تسخير کربلا، از طرف دربار عثماني مأمور گشت؛ در نتيجه، علما و بسياري از مردم کربلا به کاظمين پناه بردند. شيخ نيز چند روزي در کاظمين توقف نمود و با جمعي از مردم دزفول که به قصد زيارت مشاهد مشرفه آمده و به جهت عدم امکان زيارت کربلا، عازم وطن خويش بودند، به زادگاه خويش مراجعت نمود. شيخ حدود يکسال در دزفول ماند، سپس براي بار دوم راهي کربلا گرديد و يک سال يا بيشتر در محضر شريف‏العلماء تلمّذ نمود و بعد به نجف اشرف رفت و در محضر فقيه محقق شيخ موسي کاشف الغطاء حاضر شد و پس از گذشت بيش از يک سال، بار ديگر به وطن بازگشت.

تشرف به بارگاه ملکوتي امام رضا عليه‏السلام

شيخ انصاري رحمه‏الله ، در سال 1240 ه. ق، قصد زيارت حضرت امام رضا عليه‏السلام را نمود، تا در ضمن اين مسافرت با علماي آن ديار نيز آشنا شده و از خرمن فضل مفاخر شيعه، خوشه چيند. خود شيخ در اين زمينه مي‏گويد: «آنچه را که از علماي عراق بايد ببينم، ديده‏ام و مايلم در اين سفر، اگر از علماي ساکن ايران شخصيت‏هايي يافت شود که ممکن باشد مورد استفاده قرار گيرند، آن‏ها را نيز ملاقات کرده و از ايشان بهره‏مند گردم.»

شيخ انصاري رحمه‏الله و ملا احمد نراقي رحمه‏الله

شيخ انصاري رحمه‏الله در راه مشهد، در شهر کاشان، در مدرسه‏اي اقامت زيد. در آن زمان ملااحمدنراقي در کاشان، مرجع علمي و فتوايي داشت. شيخ، ملااحمد را عالمي کامل يافت و حدود چهار سال، در آن شهر، از محضر ملااحمد نراقي استفاده نموده، به مباحثه و تصنيف نيز اشتغال داشت. نراقي هم حضور شيخ را در آن ديار غنيمت شمرد و به مباحثه علمي با او ميل و رغبت نشان داد. او پس از آنکه شيخ، کاشان را ترک نمود، فرمود: «استفاده‏اي که من از اين جوان نمودم، بيش از استفاده‏اي بود که او از من برد». و نيز گفت: «در مسافرت‏هاي مختلف، زياده بر پنجاه مجتهد مسلّم ديدم که هيچ يک از ايشان به مثل شيخ مرتضي نبودند.»

زيارت امام رضا عليه‏السلام و بازگشت به دزفول

شيخ در مسافرتي که به قصد زيارت امام رضا عليه‏السلام آغاز کرد، برادرش را همراه خود داشت. آنان پس از اقامت چند ساله، در کاشان، راهي مشهد مقدس شدند و چند ماهي در جوار بارگاه ملکوتي ثامن‏الحج عليه‏السلام توقف نمودند. سپس از آنجا به تهران آمده، در مدرسه‏ي «مادر شاه» سکونت نمودند. آن دو پس از شش سال دوري از وطن، به زادگاه خود باز گشتند. مردم دزفول که مدت‏ها در انتظار ورود شيخ و برادرش شيخ منصور بودند، براي استقبال، تا چهار فرسخي شهر آمده و استقبال بي‏نظيري از آنان نمودند.

مراجعت به نجف اشرف

شيخ انصاري رحمه‏الله پس از بازگشت به زادگاهش، در رأس حوزه علميه خوزستان قرار گرفت و همواره مورد احترام خاص مردم و علما بود. اما پس از شنيدن خبري تصميم گرفت تا دوباره راهي نجف اشرف گردد؛ زيرا علاقه شديدي به مرکز حوزه‏هاي علميه، يعني شهر نجف داشت. شيخ در آنجا مي‏توانست حاصل زحمات چندين ساله خويش را به افراد بيشتري انتقال دهد و افراد بي‏شماري مي‏توانستند از سرچشمه فضل و دانش او بهره‏مند گردند.

آخرين سال‏هاي تحصيل

شيخ مرتضي در سال 1249 ه. ق، براي دومين بار وارد نجف اشرف شد. در آن عصر، دو نفر از رجال علم و دانش در رأس حوزه علميه نجف قرار داشتند. شيخ علي نجفي فرزند شيخ جعفر کاشف‏الغطاء و شيخ محمدحسن، صاحب جواهر. شيخ مرتضي چند سالي از محضر شيخ علي استفاده نمود تا به درجه اجتهاد رسيد و مرجع عمل زمانه گشت. شيخ پس از اين چند سال، در هيچ حوزه ديگري حاضر نشد و به طوري مستقل به تدريس و تصنيف مشغول گرديد.

رياست حوزه علميه نجف اشرف

در سال 1262 ه. ق، مسؤوليت حوزه نجف اشرف بر عهده صاحب جواهر نهاده شد. وي در سال 1266 ه. ق که در بستر بيماري بود، علماي طراز اول نجف را فرا خواند و گفت که شيخ مرتضي را نيز حاضر کنند. شيخ مرتضي را در حرم مطهر اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، در حال دعا براي شفاي صاحب جواهر يافتند و او را نزد وي بردند. صاحب جواهر شيخ را بر بالين خود نشاند و به حاضرين فرمود: اين مرد پس از من مرجع شما خواهد بود. پس از وفات صاحب جواهر، شيخ مرتضي به احترام سيدالعلماء مازندراني، از دادن فتوا خودداري مي‏کرد، اما سيدالعلماء در نامه‏اي از شيخ خواست که مسؤوليت حوزه را تقبل نمايد.

اعلميت شيخ انصاري رحمه‏الله

هنگامي که سيدالعلماء مازندراني از شيخ انصاري رحمه‏الله خواست تا مسؤوليت حوزه نجف را عهده دار شود و او را در اين امر سزاوارتر از خويش خواند، شيخ به حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام مشرف شد و از آن حضرت خواست تا در اين امر خطير راهنما و ياور وي باشد و از لغزش و خطا حفظش نمايد. شيخ از سال 1266 ه. ق، تا سال 1281 ه. ق، مسؤوليت حوزه علميه نجف اشرف را برعهده گرفت. حوزه نجف 15 سال در دستان با کفايت مردي بود که در علم و فضيلت سرآمد دوران بود. و سلاطين و رجال وقت نيز او را محترم مي‏داشتند. نقل شده است که در آن زمان، چهارصد تن مجتهد مسلّم، اعلميت شيخ مرتضي انصاري رحمه‏الله را تصديق نمودند.

خاتم الفقهاء و المجتهدين

شيخ مرتضي انصاري از علماي بي‏نظير و از بزرگترين فقهاي شيعه و نوابغ بزرگ اسلام است. برخي از رجال و فقهاي مذهب، از او به عنوان «خاتم‏الفقهاء و المجتهدين» ياد کرده‏اند. شيخ در ميان ستارگان فروزان علم و دانش، در عصر خويش، چون خورشيدي تابان درخشيدن آغاز کرد و به مقامي رفيع نائل آمد. شيخ انصاري رحمه‏الله در علم و تحقيق، دقت، زهد، ورع، عبادت و کياست به مرتبه‏اي والا رسيد و شکوه علمي و اخلاقي او شهره آفاق شد.

فضايل اخلاقي شيخ انصاري رحمه‏الله

شيخ در مکارم اخلاق و ملکات فاضله، يگانه‏ي آفاق بود و همتي بلند و خُلقي نيکو داشت. به امور طلّاب شخصا رسيدگي مي‏نمود و چون پدري مهربان در تربيت آنان کوشش مي‏کرد. شيخ دستگيري از فقرا و مستمندان را وظيفه خود مي‏دانست، تا آنجا که گاهي شام خود را به فقيران مي‏داد و شب‏ها با شکم گرسنه مي‏خوابيد. شيخ در محبت و ارادت به اهل‏بيت عليه‏السلام و احترام به خاندان نبوت نيز اهتمام فراوان داشت و در اين امر، به جدّ خويش جابربن عبداللّه‏ انصاري تأسي نموده بود. از اين رو هر شب جمعه، در منزل، مراسم روضه خواني داشت و به اقامه‏ي عزاي اهل‏بيت عليه‏السلام مي‏پرداخت.

مراتب زهد و تقواي شيخ

شيخ انصاري رحمه‏الله در زهد، عبادت و تقوي شهره آفاق بود. او با وجود وجوهات فراواني که برايش مي‏رسيد، همچون محرومان و فقيران زندگي مي‏کرد و حتي اموالي را که به عنوان هديه خدمتش مي‏آوردند، بين طلاب و مستمندان تقسيم مي‏نمود. دارايي شيخ هنگام وفاتش معادل با هفده تومان پول ايران بود که همان مقدار را نيز مقروض بود. او زندگي بسيار ساده‏اي داشت و مي‏فرمود: «بايد مانند يک نفر از فقرا زندگاني نمايم.»

عبادت و مجاهدت شيخ

عباداتي که شيخ از سن بلوغ تا آخر عمر هر روز به آن‏ها مي‏پرداخت، گذشته از فرايض و نوافل شبانه روزي و ادعيه و تعقيبات، عبارت بودند از: قرائت يک جزء از قرآن کريم، نماز حضرت جعفر طيار عليه‏السلام ، زيارت جامعه و عاشورا. شيخ در مجاهدت با نفس بسيار مي‏کوشيد.

احترام به مادر

شيخ احترام زيادي براي والدين، به ويژه مادر خود قائل بود. هنگامي که شيخ در بازگشت از تدريس به منزل مي‏آمد، ابتدا نزد مادر مي‏رفت و با وي سخن مي‏گفت و از حکايات و وضع مردم پيشين و طرز زندگاني آنان پرسش مي‏کرد و با مادرش مزاح مي‏نمود، تا لبخند بر چهره‏اش نقش بندد. سپس به اتاق عبادت و مطالعه مي‏رفت. شيخ در مرگ مادر بسيار گريه کرد و در جواب اعتراض دوستان فرمود: «گريه و تأسفم نه براي آن است که مادر را از دست داده‏ام، بلکه علتش آن باشد که بسياري از بلاها به سبب وجود آن مخدرّه از ما دفع مي‏شد و چه برکت‏ها که از وجودش خداوند متعال بر ما ارزاني مي‏داشت.»

توسل شيخ انصاري رحمه‏الله به حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام

يکي از خادمان حرم مطهر اميرالمؤمنين عليه‏السلام مي‏گويد: «يکي از روزها، ساعتي قبل از طلوع فجر که براي روشن کردن چراغ‏هاي حرم به آنجا رفته بودم، صداي گريه‏اي بلند و ناله‏اي سوزناک به گوشم رسيد. به دنبال صاحب صدا مي‏گشتم که ناگهان ديدم شيخ انصاري رحمه‏الله صورتش را بر ضريح مقدس گذاشته و چون مادر جوانْ مرده گريه مي‏کند و به زبان دزفولي و با سوز و گذاز خطاب به امام عليه‏السلام مي‏گويد که آقاي من! مولايم! اي اباالحسن! يا اميرالمؤمنين! اين مسؤوليتي که اينک بر دوشم آمده، بس خطير و مهم است. از تو مي‏خواهم که مرا از لغزش و اشتباه و عدم عمل به وظيفه مصون داري و در طوفان‏هاي حوادث ناگوار همواره راهنمايم باشي». آري صاحب گريه جانسوز، مرجع شيعيان جهان و رئيس حوزه علميه نجف، شيخ مرتضي انصاري رحمه‏الله بود.

احترام و توجه به سادات

نقل شده است که «چند روزي شيخ ديرتر از وقت مقرر، براي تدريس حاضر مي‏شد. از وي سبب را پرسيدند، فرمود: يکي از سادات به تحصيل علوم دينيه مايل گشته و اين امر را با چند نفر در ميان نهاده است، تا مقدمات را[را] برايش درس گويند، ولي هيچ يک از اينان حاضر نشدند. بدين جهت خود، متصدي اين امر شده و درس او را به عهده گرفته‏ام ». اين شيوه برخورد، از ارادت خالص آن مرد بزرگ، به خاندان اهلبيت حکايات مي‏کند. عشق ويژه‏اي که در سيره زندگي آن مرجع بزرگ، بسيار جلوه‏گر بود.

اقرار به ندانستن

مرحوم شيخ انصاري رحمه‏الله در علم و تقوا نابغه‏ي روزگار بود. وقتي که از ايشان سؤالي پرسيده مي‏شد، اگر نمي‏دانستند، تعمّد داشتند که بلند بگويند: ندانم، ندانم، ندانم؛ و اين طور مي‏گفتند که شاگردان نيز ياد بگيرند که اگر چيزي را نمي‏دانند، ننگشان نيايد از اين که بگويند: نمي‏دانم.

مي‏خواهم در زمره فقيران باشم

نقل شده است که بازرگانان بغداد، مبلغ زيادي از پاکْ‏ترين اموال خود را توسط شخصي براي شيخ انصاري رحمه‏الله به نجف فرستادند و پيغام دادند که اين مبلغ، از وجوه، خمس، زکات، مظالم عباد و... نيست تا شما اشکال کنيد، بلکه از حلال‏ترين دارايي‏هاي ماست. مي‏خواهيم به شما هديه کنيم که در اين سن پيري، به عُسرت، روزگار نگذرانيد. شيخ علي‏رغم اصرار زياد نپذيرفت و فرمود: «حيف نيست براي من که عمري را به فقر گذرانده‏ام، در اين آخر، خود را غني و ثروتمند کنم و نامم از طومار فقرا محو گردد و روز بازپسين از پاداش و اجر آنان، بي‏بهره باشم؟».
منبع: سايت حوزه
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image