شيخ مرتضي انصاري
نامش مرتضي بود و بزرگترين فرزند شيخ محمد امين . روز عيد غدير سال 1214، در شهر دزفول، در خاندان فضل و ادب تولد يافت . پيش از تولد وي، مادرش شبي حضرت امام صادق ( عليهالسلام) را به خواب ديد و آن حضرت قرآني طلاکاري شده عطايش فرمود . خوابش را تعبير کردند و گفتند که صاحب فرزندي جليل القدر خواهد شد، و همان هم شد . و مادر هيچگاه بي وضو به او شير نداد .
گر چه قبل از شيخ و بعد از او، علماي برجستهاي که همواره حامي و پشتيبان دين بودهاند، از اين خاندان برخاستهاند، ولي شيخ، نخستين شخصيت علمي و معروف اين خاندان بود که ساليان دراز در راس مذهب شيعه قرار گرفته و مرجع علمي و فتوايي بود . از عادات شيخ اين بود که در بازگشت از مجلس درس، ابتدا نزد مادر ميآمد و براي به دست آوردن دل آن پيرزن، با وي سخن ميگفت و سپس به اتاق عبادت و مطالعه ميرفت .
نسب وي به جابربن عبدالله انصاري، صحابي معروف، ميرسد و اين در کتاب «شيخة الجابريه» ثبتشده و شيخ اسدالله انصاري، معروف به امين الواعظين تهراني، اين کتاب را در مدارک «حدائق الادب» خود ذکر نموده است . (1)
از کربلا تا زعامت
شيخ انصاري در سال 1232، در سن هجده سالگي، به قصد زيارت، همراه پدر، از دزفول به عتبات عاليات سفر نمود . شيخ حسين انصاري (2) که يکي از بزرگان اين خاندان و از جمله علماي عصر خود به شمار ميرفت، به شيخ محمد امين (پدر شيخ مرتضي) گفت: در کربلا با سيد مجاهد ديدار کن و سلام مرا به او برسان .
سيد محمد مجاهد، فرزند سيد علي صاحب «رياض» ، از رؤساي حوزه علميه و مرجع تقليد عده زيادي از شيعيان بود و شيخ محمد امين با سيد مجاهد ملاقات کرد . سيد فرمود: شنيدهام برادرم شيخ حسين در دزفول اقامه نماز جمعه مينمايد . شيخ مرتضي انصاري که در پايين مجلس قرار گرفته بود، فرصت را براي بحث علمي مناسب ديده، گفت: مگر در وجوب نماز جمعه ترديدي هست؟ سپس 12 دليل بر وجوب آن، اقامه نمود; به طوري که وجوب نماز جمعه نزد سيد و حاضرين مسلم گرديد، خود، همان ادله را با جوابهاي کافي و متقن رد کرد تا جايي که مورد شگفتزدگي سيد و جالسين شد . سيد مجاهد چون او را تا آن وقت نميشناخت، از نامش پرسيد . شيخ محمد امين او را معرفي کرد . سيد از طرز بيان و استدلال شيخ مرتضي خرسند گرديد و متوجه شد که در اين جوان، نبوغ فکري نهان است، که بايد در يکي از حوزههاي علميه پرورانده شود .
سيد از شيخ محمد امين پرسيد: به چه منظور او را آوردهايد؟ گفت: به عنوان زيارت . سيد فرمود: چون او داراي استعدادي خارج از وصف و خارق العاده ميباشد، لازم استبراي تکميل تحصيلات، او را در کربلا بگذاريد و مخارجش را خود به عهده ميگيرم . شيخ محمد امين فرزندش را در کربلا گذاشت و خود به دزفول بازگشت .
شيخ مرتضي انصاري، چهار سال در کربلا به درس و بحث مشغول بود و از محضر درس سيد مجاهد و شريف العلماي مازندراني بهره برد، تا آن که والي بغداد از طرف دربار عثماني، به محاصره و تسخير کربلا مامور شد و در نتيجه، اهل علم و غالب مردم اين شهر، به کاظمين گريختند .
شيخ مرتضي چند روزي را در کاظمين توقف، و با جمعي از زائران دزفولي به وطن مراجعت نمود . شيخ پس از يک سال يا کمي بيشتر، براي بار دوم، به کربلا رفت و مدتي در محضر شريف العلما تلمذ نمود و سپس به نجف اشرف رفت و قريب يک سال، در حوزه درس فقيه محقق شيخ موسي کاشف الغطا حاضر شد و سپس مجددا به دزفول مراجعت نمود .
شيخ مرتضي در سال 1240، به قصد زيارت امام رضا ( عليهالسلام)، از دزفول حرکت کرد . ايشان هنگام حرکتبه اين مطلب تصريح فرمود: «آن چه را که بايد از علماي عراق ببينم، ديدهام و مايلم در اين سفر، علماي ساکن ايران را ملاقات و از ايشان بهرهمند گردم» . لذا وي به همراه برادر خويش، «شيخ منصور» ، راههاي پر پيچ و خم و درههاي عميق و کوههاي لرستان را پشتسر نهاد تا به شهر بروجرد رسيد . رياست علمي و مرجع فتوايي آن سامان، به عهده «حجة الاسلام بروجردي» بود . ايشان يک ماه شيخ مرتضي را در بروجرد نگه داشت و در اين مدت، ميان آنان مباحثات علمي رد و بدل گرديد . سپس شيخ به اصفهان رفت . در آن زمان، رياست مطلقه و بدون معارض اصفهان، به عهده حجةالاسلام رشتي بود .
شيخ مرتضي در روزهاي اول، براي درک مقام علمي وي، در مجلس درسش حاضر ميشد . از قضا در يکي از روزها، استاد اشکالي را بر شاگردان بيان فرمود و منتظر جواب ماند . شيخ مرتضي که در پايين مجلس نشسته بود، پاسخ را به يکي از نزديکانش گفت و از مجلس درس خارج شد . آن طلبه جواب استاد را داد . سيد فرمود: اين جواب از تو نيست و گوينده آن داراي مقاماتي عاليه از دانش است . آن محصل حقيقت را گفت، و سيد بلافاصله چند نفر را براي کاوش از محل اسکان شيخ مرتضي تعيين فرمود و با جمعي براي ديدار شيخ حرکت نمود و پيشاپيش، فردي را براي خبر دادن به نزد شيخ مرتضي فرستاد . شيخ مرتضي، به همراه برادر، براي استقبال ايشان به سوي منزل سيد حرکت کرد و در بين راه يکديگر را ملاقات کردند، و به دعوت سيد به منزل ايشان رفتند . پس از انجام مذاکرات علمي، سيد از ايشان خواست در اصفهان بماند، اما شيخ عذر خواست و پس از چندي، اصفهان را به مقصد کاشان ترک گفت . در کاشان در يکي از حجرههاي مدرسه علميه ساکن گرديد . مرجع علمي و فتوايي آن شهر ملا احمد نراقي بود .
شيخ مرتضي، ملا احمد نراقي را از همه حيث کامل ديد، لذا حدود چهار سال در آن شهر توقف نمود و در مجلس درس او حاضر شد . ملا احمد نراقي، مقدم شيخ را غنيمتشمرد و پس از خروج شيخ از کاشان فرمود: «استفادهاي که من از اين جوان نمودم، بيش از استفادهاي بود که او از من برد» . و نيز فرمود: «در مسافرتهاي مختلف، بيش از پنجاه مجتهد مسلم ديدم که هيچ يک از ايشان، مانند شيخ مرتضي نبود .»
بالاخره شيخ مرتضي به مشهد رفت و سپس مدتي را در تهران به سر برد و پس از شش سال مسافرت، قصد عزيمت دزفول کرد . مردم شهر، مدتها در انتظار ورودش به سر ميبردند و با کمال علاقه و اشتياق مترصد ديدار وي بودند، به نحوي که تا چهار فرسخي شهر به استقبال وي شتافتند . شيخ چند سالي در دزفول توقف نمود و در اين مدت، در راس حوزه علميه خوزستان و مورد احترام تمام طبقات آن خطه قرار گرفت . پس از چندي، شيخ به دليل علاقه زيادي که به مرکز حوزههاي علميه، چون نجف اشرف داشت، عزم بازگشتبه نجف اشرف نمود .
در آن زمان، شيخ علي فرزند شيخ جعفر کاشف الغطا و شيخ محمد حسن صاحب جواهر، در راس حوزه علميه قرار داشتند . شيخ مرتضي چند سالي از محضر درس کاشف الغطا بهره برد و پس از آن، ديگر در هيچ حوزه درسي حاضر نشد و به طور مستقل بناي تدريس و تصنيف را گذارد .
شيخ علي کاشف الغطا آخرين استاد شيخ، در سال 1254، درگذشت . پس از وي، برادرش شيخ حسن کاشف الغطا و نيز شيخ محمد حسن صاحب جواهر حوزه را اداره ميکردند تا آن که شيخ حسن، در سال 1262، وفات نمود . از آن پس، صاحب جواهر تا سال 1266 به اين کار اشتغال داشت .
صاحب جواهر، در سال 1266، در حالي که از بيماري رنج ميبرد و روزهاي آخر زندگيش را ميگذراند، دستور تشکيل مجلسي را داد . همه علماي طراز اول نجف اشرف، به غير از شيخ مرتضي، در اين جلسه شرکت کردند . صاحب جواهر به دنبال شيخ مرتضي فرستاد . شيخ مرتضي را در گوشهاي از حرم شريف رو به قبله يافتند که براي شفاي صاحب جواهر دستبه دعا برداشته است . او را به آن مجلس هدايت کردند .
صاحب جواهر، شيخ را بر بالين خود نشاند و دستش را گرفته بر بالاي قلب خود نهاد و گفت: «حال، مرگ بر من گواراست» ، و سپس به حضار فرمود: «هذا مرجعکم من بعدي» . و به شيخ فرمود: «از احتياط خود کم کن، چه که دين مقدس اسلام سهل و آسان است .»
صاحب جواهر فوت کرد و مسؤوليت را بر دوش شيخ انصاري نهاد . شيخ مرتضي، سيدالعلماي مازندراني را که با او در کربلا هم درس بود، بر خود ترجيح داد . و پس از فوت صاحب جواهر، از دادن فتوا خودداري نموده و از سيد العلما خواست که به نجف آمده و اين امر مهم را متکفل شود . اما سيد العلما در جواب وي نگاشت: «شما در اين مدت، در آن جا مشغول به تدريس و مباحثه بوده و من در اين جا، گرفتار امورات مردم ميباشم و شما در اين امر از من سزاوارتر هستيد .»
شيخ پس از رسيدن اين نامه، به حرم مطهر حضرت امير ( عليهالسلام) مشرف شد، و از او خواست که وي را در اين امر مهم و خطير کمک نموده و از لغزش و خطا حفظ نمايد .
شيخ مرتضي پانزده سال، رياستحوزه علميه را در دست داشت و همه شيعيان جهان از ايشان تقليد ميکردند و همواره مورد احترام سلاطين و رجال وقتبود . (3)
ميراث: علم
شيخ مرتضي انصاري که مرجع بزرگ شيعيان جهان بود و طبق آمار آن روز، چهل ميليون شيعه از اطراف و اکناف جهان، وجوهات خود را به محضر او ميفرستادند، از آن وجوهات در پايينترين حد قناعتبرداشته و بقيه را در راه اداره امور حوزههاي علميه و مساعدت فقرا خرج ميکرد و هميشه سعي ميکرد که مانند فقرا زندگي کند .
او از خود مالي به ارث نگذاشت و روزي که از دنيا رفت، تمام دارايي او هفده تومان بود و به همين اندازه هم مقروض بود و چون آن مال را براي اداي دين او کنار گذاشتند، بازماندگان وي مخارج مجلس ترحيم و اقامه عزاي او را نداشتند و يک نفر از متمولين آن زمان، مخارج اقامه مجالس ختم را به عهده گرفت . (5)
شهيد مطهري درباره دقتشيخ انصاري در مصرف بيت المال مينويسد: «شيخ انصاري آن مردي که مرجع کل في الکل شيعه ميشود، آن روزي که ميميرد، با آن ساعتي که به صورت يک طلبه فقير دزفولي وارد نجف شده است، فرقي نکرده است . وقتي که خانه او را نگاه ميکنند، ميبينند مثل فقيرترين مردم زندگي ميکند . يک نفر به ايشان ميگويد: آقا خيلي هنر ميکنيد که اين همه وجوه به دستشما ميرسد، هيچ تصرفي در آنها نميکنيد . ميفرمايد: حداکثر کار من، کار خرک چيهاي کاشان است که تا اصفهان ميروند و برميگردند که به آنها پول ميدهند که از اصفهان کالا بخرند و به کاشان بياورند; آيا ديدهايد که به مال مردم خيانت کنند؟ آنها امين هستند و ... .» (6)
آثار علمي
علاوه بر 22 رسالهاي که در بابهاي مختلف از جمله ارث، تقيه، تيمم، خمس، زکات و ... از ايشان برشمردند، شيخ مرتضي داراي آثار گران قدري چون:
1 - کتاب مکاسب يا متاجر
2 - کتاب رسائل (در علم اصول فقه)
3 - کتاب الصلاة
4 - کتاب الطهارة
5 - کتاب رجال
بوده که طلاب حوزههاي علميه، از آثار گرانسنگ ايشان بهرههاي فراوان برده و ميبرند . (7)
پرواز تا وصال
سرانجام شيخ مرتضي انصاري، در هيجدهم جمادي الثاني 1281 ه . ق، پس از 67 سال عمر با برکت، در نجف اشرف، دار فاني را وداع گفت . و حاج سيد علي شوشتري بر پيکر مطهرش نماز خواند و در حجرهاي متصل به باب القبله، صحن مجلل اميرالمؤمنين علي ( عليهالسلام)، مدفون گرديد . (8)
روح پرفتوحش در بهشتبرين متنعم باد .
ادامه دارد ...
پي نوشت:
1 - زندگاني و شخصيتشيخ انصاري، ص 82 .
2 - ايشان ابوالزوجه و اولين استاد شيخ مرتضي انصاري بوده است .
3 - ر . ک: زندگاني و شخصيتشيخ انصاري، ص 97 - 84 .
4 - گلشن ابرار، ج 1، ص 341 .
5 - اسلام مجسم، ج 1، ص 530 و 531 .
6 - بيت المال در سيره ابرار، ص 46 .
7 - ر . ک: زندگاني و شخصيتشيخ انصاري، ص 165 - 160 .
8 - گلشن ابرار، ج 1، ص 342 .
منبع: سايت حوزه/خ