جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
مقدمه الکافي؛ کوششي براي شناخت عقايد کليني
-(4 Body) 
مقدمه الکافي؛ کوششي براي شناخت عقايد کليني
Visitor 771
Category: دنياي فن آوري
مقدمه اي كه كليني بر كتاب الكافي نوشته است ، نسبت به بسياري از كتابهاي حديثي دوره او و سنتي كه محدثان در تدوين كتابهاي حديثي داشته اند ، امري تا اندازه اي بديع و نو است و نشان از ساختار تاليفي كتاب و طرح از پيش تنظيم شده مولف براي تأليف / تصنيف اين كتاب دارد . اين مقدمه در حقيقت مي تواند براي شناخت انديشه و رويكرد كليني بسيار مفيد باشد . كليني در خطبه ي آغازين كتاب الكافي[1] به مثابه يك صاحب نظر در مسائل عقيدتي و كلامي و آشنا با دشواره ها و مسائل طرح شده در كلام اسلامي فرا مي نمايد ، گرچه در عين حال بايد گفت كه او در اين خطبه از سنتي در خطبه ها و گفتارهاي توحيدي شيعي بهره گرفته است كه از پيشتر متضمن عباراتي تنزيهي درباره ذات خداوند و صفات او بوده است[2]. تعابير او در اين باره همه در نوعي عقايد تنزيهي ريشه دارد كه دست كم تأکيد بر آن در برخي محافل شيعي در آن زمان تازگي داشته است. از همين خطبه آغازين منظر كليني به خدا ، انسان ، جامعه و تاريخ از نقطه نظر انديشه " نجات " و " تاريخ مقدس " قابل شناسايي است . كليني در مورد ذات و صفات خداوند بر اين نكات تأكيد مي كند : خداوند ذاتي است دست نايافتني كه در عين جبروت و تعالي ذات ، مجاري ملكوت عالم در يد قدرت اوست . عالم را به ابداع و بدون ياري گرفتن از چيزي و به صورت " خلق لا من شيئ " آفريده است [3] و با ذات متصف به صفات ربوبي و اطلاقي خود در خلقت تصرف مي كند . خداوند بدون ياري گرفتن از حجابي كه مانع او از عالم مخلوق باشد در حجاب و ستر به سر مي برد و ذاتي است دست نايافتني . با اين وصف بدون آنكه نيازمند رؤيت باشد ، شناخته مي شود و بدون آنكه حاجتمند ميانجي گري صورتي باشد ، به وصف مي آيد و بدون داشتن جسم به نعت مي آيد . خرد آدميان از دست يافتن به كنه ذات او ناتوان است و ابعاد او فراچنگ عقل بشري قرار نميگيرد . ذات خدا از هر گونه وهمي به دور است و در تيررس چشم هيچ موجودي قرار نمي گيرد . اما با اين وصف خدا سميع و عليم است و به همين دليل در عين علو ذات خود ، با جهان خلقت مرتبط است و اين نسبت, ذات خداوند را از مقام علو خود بيرون نمي برد (با تعبير: "علا فاستعلي و دنا فتعالي ") .
كليني در دنباله به مسئله حجت خداوند و ارسال رسولان به منظور شناخت خدا مي پردازد و با تعابيري از اين عقيده خود پرده بر مي دارد كه ذات خداوند كه براي خرد آدميان نايافتني است، تنها در سايه هدايت انبياء و حجتهاي الهي با "نور عقل"[4]، مورد دلالت قرار مي گيرد (با تعبير : " وليعقل العباد عن ربهم ما جهلوه فيعرفوه بربوبيته ...") . پس از آن هم , مسئله امامت و استمرار آن و جايگاه امام در هدايت و مرجعيت ديني را مطرح مي كند . در حقيقت اين خطبه آغازين همچون مقدمه اي است براي مقاصد و اهداف مولف در كتاب و همچنين خلاصه بسيار كوتاهي است از آنچه در سرتاسر كتاب الكافي مجال ظهور و بيان پيدا كرده است.
كليني در دنباله سبب تأليف كتاب را پاسخ به درخواست شخصي مي داند كه از وي تعبير به برادر كرده است[5]. اين شخص که از عباراتش بر مي آيد که خود اهل علم بوده به كليني از زمانه و جهالت مردمان و بازار كساد دانش و دانشيان شكايت برده و در نهايت اين پرسش را از كليني كرده بوده كه آيا ديانت ورزي بدون علم و مبتني بر جهل شايسته است ؟ توضيحات اين شخص در دنباله براي ما روشن مي كند كه شكايت وي به راستي براي چه بوده است ؟ وي ديانت تقليدي مردم روزگار خود و تكيه آنان بر خرد و استحسانات عقلي در دريافت حقائق را مورد انتقاد قرار مي دهد. پاسخ كليني به پرسش اين دوست، باز مي تواند ما را با جهان بيني كليني آشناتر كند. كليني در پاسخ سبب تمايز انسان از حيوان را به عقل و خرد انساني مي داند و عقل را سبب امر و نهي مي شناسد . كليني عقل را آلت تكليف مي خواند و وجود آن را براي امر و نهي الهي ضروري مي داند . وي مقتضاي عدل و حكمت خداوند را وجود تكليف مي داند و معتقد است كه اهل عقل با شواهد ربوبي و حجتهاي روشن به سوي معرفت توحيدي رهنمون مي شوند و همين امر آنان را به شناخت دين خدا ياري مي رساند . وي با استناد به آيات قرآن استدلال مي كند كه اهالي خرد مي بايست با ياري گرفتن از سوال از اهل علم و از طريق ادب و تعلم خود را پذيراي معرفت دين كنند . كليني به دليل وجود حجت و لزوم تكليف ، ضرورت علم به دين و تكاليف الهي را مطرح مي كند و تكليف را تنها با بصيرت و يقين قابل انجام مي داند و آن را مستوجب ثواب و جزاي الهي مي خواند . از اينرو با استناد به آيات و احاديث [6] از ضرورت اتكاي علم و عمل ديني بر يقين و نه بر شك و عدم بصيرت سخن به ميان مي آورد. اين موضوع يكي از اصلي ترين دشواره هاي فكري اماميه در اين دوران و از موارد مهم استدلالي براي اثبات ضرورت وجود و استمرار حجت الهي / امام براي ايشان قلمداد مي شد[7] . آنگاه كليني[8] با ذکر مسئوليت جهالت مبتني بر دوري از معرفت يقيني در ايجاد عقايد باطل , از اديان فاسد و مذاهب شنيع زمانه سخن به ميان مي آورد كه به نظر او تمامي شروط كفر و شرك را در خود جمع كرده اند . در اينجا منظر او نسبت به ايمان / کفر کاملا با عقايد فرقه اي شيعه در دوران بحراني شيعي همخواني دارد . بي ترديد مقصود كليني از اين اديان و مذاهب بيشتر مذاهب درون اسلامي و عقايد و باورهاي ديني اي بوده است كه در ايران قرن چهارم قمري ظهور داشته است ؛ اما در اين ميان توضيحات بعدي او نشان مي دهد كه كليني بيش از همه نظرش به سنيان است كه بر طريقه امامان شيعه نيستند . در اينجا محك درست ايمان مبتني بر بصيرت را كليني به اتكاء دينداري بر كتاب خدا و سنت پيامبر مي داند و هرگونه استحسان ، تقليد و تأويل بي پايه علمي را در اين زمينه رد مي كند . پيداست كه وي در پيش زمينه تفكرات اماميه درباره ضرورت يقين ديني و عدم درافتادن فقه و عقايد در پيروي از " ظن " و استحسانات عقلي و تقليد [9]، نظر به سنيان دارد. در اينجا كليني با استناد به يك حديث ، ايمان اين گروه از مردم را ايماني عاريتي و غير مستقر مي خواند[10].
شخصي كه كليني مقدمه كتابش را با پرسشهاي او آغاز كرده ، در دنباله از وي درباره مسائل مورد اختلاف پرسش كرده بود كه به نظرش به دليل اختلاف روايات در آن موضوعات بوده است . اگر بخواهيم سير منطقي بحث كليني را در اينجا به درستي دريابيم ، بايد بگوييم كه در بحث از ضرورت وجود يقين ديني و دوري از هرگونه ظن و استحسان ، براي اماميه از سوي خود آنان و از سوي مخالفانشان حتي در دوره پاياني حضور امامان اين پرسش مطرح بوده است كه چگونه با وجود آنكه اماميه بر ضرورت يقين ديني در فقه و عقايد تأكيد مي كنند ، ولي در عين حال هم , خود از اختلاف و تعارض احاديث امامان در همين موضوعات رنج مي برند , بطوري که همين امر موجبات اختلاف نظر ميان محافل مختلف شيعيان امامي را فراهم كرده است [11]. در همين زمينه است كه كليني در اينجا به مشكل اختلاف احاديث توجه نشان داده و به نقل از همان "برادر ايماني" مشار اليه گفته است كه اختلاف روايات به دليل اختلاف علل و اسباب آن است ؛ اما مشكل آن "برادر ايماني" اين بوده كه به كسي كه به دانش او اطمينان باشد و بتوان از وي درباره اين اختلافات ديني پرسش كرد ، دسترسي ندارد[12] , از اينرو آن شخص آرزو كرده كه كتابي [13]را در اختيار داشته باشد كه در آن از همه علوم دين آنچه را براي يك متعلم ضروري و مكفي است در بر داشته باشد (با تعبير: " كتاب كاف ...ما يكتفي به المتعلم ")[14] ، كتابي كه شايسته مراجعه براي علم دين و عمل به آن ( يعني مسائل اعتقادي و فقهي ) هر دو با هم بوده[15] و مبتني باشد بر احاديث صحيح از امامان و سنتهايي كه مبناي عمل به فرائض الهي و سنن نبوي اند (با عبارت: " ...بالآثار الصحيحة عن الصادقين ... ") . بدين ترتيب تلويحا روشن مي شود كه مقصود كليني از تأليف كتاب الكافي ، تدوين يك كتاب حديثي براي اهداف صرفا حديثي و ارائه سعه روايي و گردآوري اندوخته هاي حديثي خود نبوده ، بلكه هدف او تدوين يك كتاب درباره علم و عمل ديني و با قصد ارائه احاديث و آثار صحيح و مورد عمل اماميه بوده است كه طبعا كارکرد عملي همانند رساله هاي عمليه فقيهان متأخر شيعه را داشته باشد[16].
كليني در پاسخ درخواست دوست خود مي نويسد كه هيچ كس نمي تواند با "رأي" خود ميان احاديث "متعارض" و "مختلف فيه" نظر كند و تمييز بخشد و اختلاف روايات را چاره كند . كليني سپس با نقل چند حديث مي كوشد ملاكهايي را براي رفع اختلاف اخبار بر اساس دستورات امامان پيشنهاد كند . وي نخست به اين حديث توجه مي دهد كه اين احاديث را بر قرآن عرضه كنيد و هرآنچه موافق قرآن بود برگيريد و هر آنچه مخالف بود ، فرو گذاريد [17]. اين در حقيقت نخستين محك و معيار براي حل مشكل تعارض اخبار است . سپس با نقل يك حديث ديگر دومين ملاك را اين مي داند كه مي بايست در ميان اخبار متعارض ، آنچه را كه موافق فتواي سنيان (با تعبير : " القوم ") است ، كنار گذاشت . سومين ملاك را كليني با نقل حديثي ديگر بيان مي دارد . بنابر اين حديث مي بايست در ميان اخبار متعارض ، آنچه را كه " مجمع عليه " هست ، برگرفت و مابقي را رها كرد . با اين وصف دنباله سخن كليني در اين مورد نشان مي دهد که وي به کار گيري اين ملاکها و معيارها را هم چندان راه حل نهايي مشکل تعارض اخبار نمي داند ؛ چرا كه فحواي عبارت وي چنين مي رساند كه با اين ملاكها تنها شمار اندكي از احاديث را مي توان چاره سازي كرد [18]. بنابراين كليني راه حل ديگري ارائه مي دهد كه به نظر او كار سازتر است. وي مي گويد كه احتياط در واگذاري "علم" اخبار متعارض به خود امامان است، ولي در عين حال مي توان در" عمل" فراخور "توسعه"[19] رفتار كرد. به تعبير ديگر كليني به رد كردن اخبار متعارض امامان علاقمند نيست و معتقد است كه بايد ضمن پذيرش اخبار , فراخور توسعه عمل نمود . بنابراين كليني با همين منطق كوشيده است در كتاب الكافي و بر اساس كتب مورد اعتماد خود اخبار و احاديث مورد اعتماد را جمع و طبقه بندي كند و در مورد اخبار معتمد اما متعارض و در حقيقت اخباري كه با مباني سه گانه فوق سازگاري نمي يابند ، نيز تنها به اين نيت كه همگي مي توانند بنابر "توسعه" مبناي عمل قرار گيرند، آنها را در كتابش نقل كرده است. روشن است که کليني دانشمندي امامي در دوران غلبه تفکر حديث گرايانه است و هنوز در زمان او شيوه هاي اجتهادي و اصولي، جز در محافل محدودي از اماميان گسترش نيافته بوده است.
در دنباله متن مقدمه الکافي، كليني خداوند را شكر مي گزارد كه توانسته است درخواست دوستش را برآورده كند[20].
درست در پايان مقدمه، کليني ديگر بار به مناسبت ذکر عناوين پاره اي از ابواب کتابش، به اهميت عقل مي پردازد و آن را قطب مي خواند که حجت در تکليف بر مدار آن است و بر اساس آن ثواب و عقاب معني مي يابد. اين تأکيد دوباره، به خوبي نشانگر گرايش کليني به معناي مورد نظر از عقل در احاديثي است که بعدا در کتاب العقل و الجهل الکافي، آنها را روايت کرده است؛ عقل به معني حجتي الهي که از آن تعبير به نور مي شود، نوري که تنها به دلالت انبياء و امامان براي انسان موجب انکشاف و حجت و معرفت است.

پي نوشت :

[1] نك : كليني ، 1 / 2 به بعد .
[2] دست کم بخشي از اين خطبه آغازين منقول است از روايتي منسوب به امام رضا که در الکافي، 1/105؛ علل الشرايع شيخ صدوق، 1/9-10؛ همو، التوحيد، ص 98 نقل شده است.
[3] بر خلاف نظر متکلمان و موافق با نظر فيلسوفان اسلامي و عقايد اسماعيليان نوافلاطوني . در دنباله هم کليني عقايدي در همين چارچوب ارائه مي دهد. اين نظر کليني ريشه در سنتي از تفکر توحيدي امامان شيعي دارد که در جاي ديگر آن را بررسي کرده ايم؛ يعني تقابل مسئله "خلق لا من شيء" با "خلق من لا شيء".
[4] آنچنانکه در روايات کتاب الکافي عقل مورد توصيف قرار گرفته است که مقصود از آن معني اشراقي عقل است و نه آلت تفکر به معني علم حصولي.
[5] نك : كليني ، 1 / 5 .
[6] در اينجا كليني در دو حديث به " العالم " استناد مي دهد كه بنابه شيوه معمول در دوره پاياني حضور امامان و ايام غيبت صغراي امام غائب ، به امام اشاره دارد ، براي نمونه اي ديگر ، از همين دوره نك : متن فقه الرضا که مکرر ارجاع به "العالم" دارد، مانند ص 103.
[7] براي نمونه اي ديگر تقريبا از همين دوره ، نك : تفسير منسوب به نعماني.
[8] نك : كليني ، 1 / 7-8
[9] براي اين موارد در همين دوره مورد بحث ، نك : مدرسي ، مقدمه اي بر فقه شيعه، مقدمه؛ نيز: مقاله من درباره اصحاب حديث اماميه در مجله کتاب ماه دين.
[10] نك : كليني ، 1 / 8 .
[11] اين مسئله در دوره كليني مورد توجه ابوزيد علوي بوده است ، نك : مدرسي، مکتب در فرايند تکامل، ص 282-283 ؛ نيز نك : اعتراض دانشمند برجسته شيعه زيدي، ابوالحسين هاروني، اندکي بعد در اواخر سده چهارم قمري به اختلاف احاديث اماميان كه همين امر موجبات تغيير مذهب او از امامي به مذهب زيدي را فراهم كرد . نك : شيخ طوسي ، تهذيب الاحكام ، جلد اول، مقدمه شيخ طوسي، ص 2-3.
[12] احتمالا كليني كتاب خود را در پاسخ درخواست كسي نوشته كه از شهرهاي اصلي شيعي آن زمان يعني قم ، ري ، كوفه و بغداد دور بوده است . احتمال اينكه مقصود از اين منطقه ، جايي در ناحيه شامات باشد ، به دليل سفر كليني به شامات دور نيست ، براي اين سفر نك: ابن عساکر، تاريخ دمشق، 56/297-298.
[13] رجوع به كتاب براي دريافت علم و عمل يقيني و به دور از ظن و باورهاي غير يقيني در چاچوب انتقاد از رجوع به اخبار آحاد و عدم بهره گيري از شيوه هاي اصولي در برخورد با احاديث بعدا خود مورد انتقاد حلقه متكلمان بغداد قرار گرفت . به طور خاص شريف مرتضي (درگذشته 436 ق) با اشاره به كتاب الكافي ، مراجعه به اين كتاب و كتب همانند را به عنوان مراجع مكتوب بدون مراجعه به تلاشهاي اصولي – فقيهانه نادرست قلمداد كرد و از اين نقطه نظر روش اهل اخبار و محدثان غير عميق را مورد انتقاد قرارداد . نك : شريف مرتضي، "جوابات المسائل الرسية الاولي"، رسائل الشريف المرتضي، 2/331 تا 333.
[14] اين عبارت با عنوان كتاب الكافي مناسبت دارد و احتمالا به همين دليل اين کتاب را الکافي خوانده اند. به هر حال در خود مقدمه کتاب الکافي و يا در سرتاسر اين متن جايي که دلالت کند که اين کتاب از سوي خود نويسنده به کتاب الکافي خوانده مي شده ديده نمي شود. عنوان الکافي که در آغاز و يا انجام نسخه ها ي اين کتاب ديده مي شود به سادگي مي تواند اثر ناسخان باشد و نه خود الکليني. در مورد اينکه اين کتاب بيشتر در ادوار متقدم معروف به کتاب الکليني بوده و نه کتاب الکافي، نک: نجاشي، ص 377 . در همينجا اشاره اي هم به اين است که اين کتاب، کتاب الکافي ناميده شده است (يسمي الکافي)؛ شايد از سوي نسل شاگردان کليني. در مورد نام الکافي در منابع دو نسل پس از کليني، مثلا، نک: رسائل الرتضي، 1/408-409 ؛ در اينجا کسي که پاسخ پرسشي را از شريف مرتضي طلب کرده، مي گويد که کليني خودش اين کتاب را الکافي لقب داده بوده است؛ نيز نک: رسائل المرتضي، 2/ 331.
[15] بنابراين بايد گفت كتاب الكافي در پاسخ به پيش زمينه مشكل اختلاف و تعارض احاديث نوشته شده بوده و يا بهرحال اين مسئله از مهمترين انگيزه هاي تأليف كتاب بوده است .
[16] در اين دوره و كمي پس از آن هم يكي از انواع ادبي مورد توجه فقيهان اماميه تدوين كتابهاي دستينه و مختصر و مفيد به منظور ارائه احكام فقهي و با مقدمه اي درباره مسائل عقيدتي بود كه در آن بيشتر تلاش مي شد ، عين عبارات احاديث مورد عمل و اطمينان بخش امامان كه بر صحت آن كم و بيش اتفاق نظر وجود داشت ، به صورت متن تنظيم شده از سوي اين مؤلفان ارائه شود . در اين کتابها اسناد احاديث و حتي نام امامان هم حذف مي شد ولي جمله بندي ها تقريبا محفوظ مي ماند . در اين كتابها , احاديث موضوع بندي شده و در قالب بخشها و ابواب فقهي و با عباراتي در قالب فتوا ارائه مي شد. از جمله بايد در دوره معاصر كليني به كتاب الشرايع علي ابن بابويه كه پاره هايي از آن مورد استفاده فرزندش شيخ صدوق در كتابهايش قرار گرفته و نيز به كتابهاي خود صدوق با عناوين المقنع و نيز الهداية در شمار همين دستينه ها اشاره كرد. كتاب المقنعة شيخ مفيد و كتاب النهاية شيخ طوسي نيز در همين شمار قابل ذكرند . كتاب مجهول المؤلف فقه الرضا كه پنداشته مي شود منسوب به امام رضا است و برخي آن را همان كتاب الشرايع پدر شيخ صدوق و برخي ديگر همان كتاب التكليف ابن ابي العزاقر شلمغاني مي دانند ، كم و بيش در قالب همين دستينه ها نوشته شده است . از سوي آية الله بروجردي ، فقيه نامدار شيعه در دوره معاصر ، اين كتابها که در حقيقت" فقه منصوص" در برابر " فقه روايي" بوده، با عنوان "المسائل المتلقاة " ناميده شده و وي براي اين كتابها از منظر ميزان موثوقيت و عمل به فتاوي آنها اهميت زيادي قائل بوده است. تمايز كتاب الكافي با اين دست كتابها ، اين بود كه كليني به متن و سند احاديث پايبند بود ، گرچه كتاب خود را در قالبي كاملا موضوع بندي شده و به اصطلاح محدثان در قالب " تصنيف " ارائه كرده بوده است.
[17] نك : كليني ، 1 / 8 .
[18] نك : كليني ، 1 / 9 . مقايسه كنيد با تفسير عبارت او در اين باب در شرح کافي ملاصالح مازندراني ، نقل شده در پاورقي يك همان صفحه . شايد هم مقصود كليني اين بوده كه تنها شمار اندكي از احاديث امامان مجمع عليه هستند.
[19] يعني امکان عمل به يکي از آنها و از جمله آسانترين حکم در ميان احاديث متعارض.
[20] نك : كليني ، 1 / 9

منبع:http://ansari.kateban.com
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image