جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
جلوه‏هايي از زهد و تقواي شيخ انصاري
-(7 Body) 
جلوه‏هايي از زهد و تقواي شيخ انصاري
Visitor 812
Category: دنياي فن آوري
صد و سي و پنج‏سال از وفات شيخ اعظم استاد المتاخرين شيخ مرتضي انصاري (م 1281 ق) مي‏گذرد . «در طول اين مدت تمام افکاري که در مجامع علمي و حوزه‏هاي شيعه مطرح و مدار بحث‏بوده، يا سخنان شيخ بوده و يا از سخنان ايشان الهام گرفته است‏» . (1)
شيخ انصاري علاوه بر مقام علمي والا، از مقام زهد و تقوا و سير و سلوک بي‏نظيري برخوردار بوده است . در باره زهد و تقواي شيخ، سخن بسيار گفته شده، اما آنچه در اينجا مي‏آوريم، چند مطلب نوگفته است که تقديم خوانندگان گرامي مي‏کنيم:

زهد شيخ انصاري

يکي از صاحب منصبان قاجار که در سفر خود به نجف اشرف با شيخ انصاري ديدار کرده، او را چنين وصف مي‏کند:
امروز را هم به ديدن شيخ مرتضي انصاري رفتم . در منزل او حصيري کهنه بود که به هيچ جا نمي‏اندازند; احدي از فقرا مصرف نمي‏کند . مي‏گفتند: عيالش هم آن را مصرف نمي‏کند . خوراک شبانه روز آنها نان خالي است . با اينکه از اطراف مبالغ خطير به نزد او مي‏آورند، قبول نمي‏کند . مرجع عالم است از بلاد و ممالک مردم به در خانه‏اش ريخته بعضي، مسائل مي‏پرسد و برخي، فتوا مي‏خواهد . به توسط سيدي که معتبر و معتمد بود به خدمتش شرفياب شدم، مسائل بود که نوشته‏ام، يک‏يک جواب دادند . همين که تمام شد برخاست . خيلي مرد بزرگواري است . دقيقه‏اي عمر خود را تلف نمي‏کند . يا تاليف و يا مطالعه [مي‏کند] و يا نماز مي‏خواند . (2)
همين شخص در جاي ديگر مي‏نويسد:
جناب شيخ مرتضي انصاري مرد مجلل و مجتهد بي‏نظير و بدلي است . از اوضاع دنياي دنيه به يک عباي کهنه و تسبيح صد دانه قانع است . در يک مجلسي ديدم که بي‏کلال و ملال در صف نعال نشسته، چون از احوالش تفتيش نمودم گفتند: هميشه اوقات، شيوه مرضيه او اين است که در کفش کن مي‏نشيند و اصلا تفاوتي به احوال و اخلاق او ندارد . (3)
همچنين عبدالعلي خان اديب الملک يکي ديگر از درباريان قاجار، ديدارش با شيخ انصاري را با قلم شيوا و منشيانه اين گونه وصف کرده است:
روزانه چهارم: جناب شريعت انتساب حقيقت اکتساب عوارف و معارف آداب، زبدة المجتهدين قدوة المحققين ملجا الانام و حجة الاسلام شيخ مرتضي (سلمه الله تعالي) برادرش را به ديدن فرستاد و بسي منت نهاد، معذرت خواست که جناب شيخ از احدي ديدن نمي‏کند، و راست گفت و زياده از حد درهاي محبت‏سفت .
تا آنجا که گويد:
نظر به ارادت ظاهر و باطن و سعادت موجود و کائن، تمناي شرفيابي خدمت جناب فخر المجتهدين و قدوة المحققين شيخ مرتضي (سلمه الله تعالي) در دل افتاد و ادراک خدمت ايشان در مقام خلوت . زياد از حد زحمتها کشيدم و برادر ايشان را ديدم تا اينکه يک شبي را معين فرمودند و از اين بابت در بهجت‏بر رويم گشودند .
چون شب معين رسيد و آفتاب اقبالم از مشرق اميد درخشان گرديد، به شرف آستانش مشرف شديم و بسي پاک يزدان را سپاس و شکرگزاري کرديم .
چون داخل خانه خلد نشانه گشتيم، ديديم راهش باريک است و از بي‏چراغي بيرونش چون دل بي‏خردان تاريک! فانوس جلو را در اتاق گذاشتيم و تخم ارادتش را در دل کاشتيم .
چون نشستيم ديديم فرش حصير است و به اعتقاد جمعي عرشش سرير! چون از اندرون برآمد، شب انتظار سرآمد! بي‏مضايقت دستش را داد، بوسيديم و بي‏ممانعت در برابر رويش آرميديم .
گفتم: شرفيابي خدمت‏شما بسي سعادت بود . گفت: راست است، ليکن بازديد، کسي از من مطالبت ننمود .
گفتم: پس کجا، پس از اين شرفيابي، خدمت‏بيايم؟ گفت: من براي نماز ظهر و مغرب، به حرم مي‏شتابم .
گفتم: خيلي دلم مي‏خواهد که شما را زيارت کنم و ببينم . گفت: ببخشيد که من بيش از اين نمي‏توانم بنشينم .
ايشان به اندرون رفتند و دعاي ما گفتند، بنده نيز به خدمت‏شافع روز جزا و شير خدا شتافتم و عين مقصود از آن آستان يافتم . (4)

تقواي شيخ انصاري

حضرت آية‏الله شبيري زنجاني مطلب ذيل را در باره مرتبه تقواي شيخ انصاري از حاج سيد محمد علي سبط (نوه شيخ) نقل کرده‏اند:
شيخ انصاري يک زمان درس را تعطيل مي‏کند . شاگردان از اين تعطيلي نابهنگام ناراحت مي‏شوند که آنها را از فيض باز داشته است . دو نفر نزد شيخ مقرب بوده‏اند که ايشان حرف آنها را رد نمي‏کرده است; يکي آقا سيد علي شوشتري و ديگري ميرزاي شيرازي . شاگردان مناسب مي‏دانند که نزد ميرزاي شيرازي رفته از ايشان بخواهند که با شيخ صحبت کرده، او را راضي کند که دوباره براي درس تشريف بياورند . ميرزا خدمت‏شيخ مي‏رسد و مي‏گويد: «الآن وقت تعطيلي نيست و الحمدلله وجود شريف حضرت عالي سالم است; چرا درس را تعطيل کرده‏ايد؟» .
شيخ مي‏فرمايد: «نوشتجات من به دست‏يکي از علما رسيده، آنها را مطالعه کرده نقدهايي بر آنها نوشته برايم فرستاده است . من، اين نقدها را مطالعه کردم . ديدم آن اشکالات به حرفهاي من به هيچ وجه وارد نيست و ارتباطي به بحثهاي من ندارد . اين ماجرا باعث‏شد که من فکر کردم که نکند آن ايرادهايي که ما به سابقين وارد کرديم، از اين قبيل باشد . ممکن است که محقق و علامه و مانند آنها اگر زنده بودند، مي‏گفتند اشکالات شما به حرفهاي ما نمي‏خورد; محل نفي و اثبات دوجاست، ما سخني مي‏گوييم، شما به سخن ديگري اشکال مي‏کنيد، گاهي اصطلاحات در طول زمان مختلف مي‏گردد . انسان حرف گذشتگان را بر مصطلحي که با آن آشناست‏حمل مي‏کند در حالي که حرف آنها واقعا معناي ديگري داشته است‏» .
خلاصه، شيخ مي‏فرمايد: «ممکن است ايرادهاي ما به سابقين از قبيل ايرادهاي اين آقا به من باشد . ما هر روز اين بزرگان را به محاکمه مي‏کشيم و آنها را محکوم مي‏کنيم و من مي‏ترسم که از ناحيه ما، در حق آنها ظلمي شده باشد و آنها هم نيستند که از خود دفاع کنند . ما به قدري که طلبه‏ها در مباحث علمي رشدي پيدا کنند و ذهنشان باز شود، درس گفته‏ايم . بيشتر از اين را مي‏ترسم مسؤول باشم‏» .
ميرزا مي‏گويد: «بين شما و آن آقا فرق است . آن آقا مطالب شما را مطالعه کرده و بر روي آن به تنهايي فکر کرده اشکالي به نظرش آمده و براي شما فرستاده است . اما شما مدتها فکر مي‏کنيد و بعد اشکالات را در مجمع مجتهدان طرح مي‏کنيد (سپس ميرزا شاگردهاي مجتهد شيخ را يک به يک اسم مي‏برد) و همه اين مجتهدان، مدافعان غايبان هستند . اين افراد، همه در فکرند که اگر اشکال شما نقطه ضعفي داشت و بشود از گذشتگان در يک جا دفاع کنند، از آنها دفاع خواهند کرد و اگر مطلبي تصويب شد تنها به نظر شما نيست، بلکه به تصويب تمام اين مجتهدان رسيده است‏» .
شيخ مي‏فرمايد: «بلي، اين تفاوت هست، فردا براي درس مي‏آيم‏» . (5)
آية‏الله زنجاني پس از نقل اين مطلب مي‏فرمايد: «در اين ماجرا دقت کنيد . اصلا تنبه به اين مطلب خيلي مهم است که «شايد از ناحيه ما ظلمي به ديگران شده باشد» . تا انسان از افراد عادي بالاتر نباشد، به اين مطلب نمي‏رسد» . (6)
آية‏الله زنجاني سپس مي‏گويد: اين مطلب را من براي آقاي سبط، نوه شيخ انصاري در قم نقل کردم; گفتم اين مطلب را شنيده‏ايد؟ ايشان گفت:
من از پدرم شنيدم که شيخ [همين که] اشکالات آن آقا را مطالعه مي‏کند، شروع به گريه مي‏کند . مي‏گويند: «چرا گريه مي‏کني؟ ايشان به شما ايراد کرده، مطلب مهمي نيست‏» . مي‏گويد: «نه، من براي ايراد کردن ايشان گريه نمي‏کنم، ايراد بايد بشود; بلکه گريه من براي ايرادهاي خود من به ديگران است که مبادا ما ظلم کرده باشيم‏» . (7)

پي نوشت:

1) مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، ش 11 - 12 ، ص 270 ; مقاله «ابعاد شخصيت‏شيخ انصاري‏» از حضرت آية‏الله شبيري زنجاني .
2) روزنامه وقايع سفر کربلاي معلا (سال 1272)، به کوشش علي مختاري، ص 43 - 44 ، (چاپ شده در ميراث اسلامي ايران، به کوشش رسول جعفريان، دفتر اول، 1373).
3) همان، ص 50 .
4) مکارم الآثار، تاليف مرحوم ميرزا محمد علي حبيب آبادي با حواشي و تعليقات حضرت استاد حاج سيد محمد علي روضاتي، ج 7 ، ص 2364 - 2365 . به نقل از دليل الزائرين (ص 182 - 185) که سفرنامه عبدالعلي خان به عتبات عاليات در سال 1373 است.
5) مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، ش 11 - 12 ، ص 274 - 275 ، مقاله «ابعاد شخصيت‏شيخ انصاري‏» .
6) مجله تاريخ و فرهنگ معاصر، ش 11 - 12 ، ص 275 .
7) همان .

منبع: سايت حوزه
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image