جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
راه‌کارهاي عملي براي تربيت فرزندان
-(3 Body) 
راه‌کارهاي عملي براي تربيت فرزندان
Visitor 808
Category: دنياي فن آوري
بسم الله الرحمن الرحيم
«رَبِّ هَبْ لِي مِنْ الصَّالِحِينَ * فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِيمٍ * فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْي قَالَ يا بُنَي إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ الصَّابِرِينَ * فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ * وَنَادَينَاهُ أَنْ يا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ * وَفَدَينَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ * وَتَرَکْنَا عَلَيهِ فِي الآخِرِينَ * سَلامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ * کَذَلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ» صافات/100 تا 111
ترجمه:
«پروردگارا! فرزندان شايسته اي به من عطا کن * ما او را به پسري بردبار و خردمند مژده داديم * وقتي که(او متلد شد و بزرگ گرديد و) به سني رسيد که بتواند با او به تلاش(در پي معاش) ايستد، ابراهيم بدو گفت: فرزندم! من در خواب چنان مي بينم که بايد تو را سر ببرم(وقربانيت کنم)؛ بنگر نظرت چيست؟ گفت: اي پدر! کاري که به تو دستور داده مي شود بکن؛ به خواست خدا مرا شکيبا خواهي يافت * هنگامي که(پدر و پسر) هر دو تسليم(فرمان خدا) شدند(و ابراهيم پسر را روي شن ها دراز کشاند) و رخساره او را بر خاک انداخت * فريادش زديم که اي ابراهيم! * تو خواب را راست ديدي و دانستي(و برابر فرمان آن عمل کردي و مأموريت خود را بجاي آوردي؛ دست نگه دار که در اين آزمايش بزرگ موفق شدي. بيش از اين رنج تو و فرزندت را نمي خواهيم)، ما اينگونه به نيکوکاران سزا و جزا مي دهيم * اين(آزمايش بزرگ که ذبح فرزن با دست پدر است) مسلما آزمايشي است که بيانگر(ايمان کامل و يقين صادق به خداوند هستي) است * ما قرباني بزرگ و ارزشمندي را فدا و بلا گردان او کرديم * و نام نيک او را در ميان ملت هاي بعدي باقي گذارديم(واسوه آيندگان با ايمان و قدوه پاکبازان جهانش کرديم) * درود بر ابراهيم * ما اينگونه نيکوکاران را پاداش خير خواهيم داد * چرا که او از بندگان با ايمان ما بود *»
سلام خداوند بر شما و بندگان صالح او باد.
بدان اميد که خداوند قرباني تمامي عزيزان را مورد قبول درگاه خود قرار دهد و شامل اين آيات خود نمايد: کَذَلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ

توضيح مختصر آيات:

• درخواست ابراهيم از خداوند براي فرزندي صالح __ پروردگارا! فرزندان شايسته اي به من عطا کن؛
• پاسخ مؤدبانه‌ي اسماعيل به ابراهيم __ اي پدر! کاري که به تو دستور داده مي شود بکن؛

طرح مسأله:

اسماعيل آگاهانه تسليم رأي پدرش گرديد. چگونه بود که اين‌چنين تسليم او شد. آن‌هم در قرباني نمودن او؟!
چرا به سخنان ما گوش نمي‌دهند و گاهاً به بي‌احترامي نسبت به ما هم اقدام مي‌کنند؟
قرآن مجيد حاوي تمامي چيزهاي است که براي زندگي بشر مورد نياز است. اما در تمامي امور به جزئيات اشاره نکرده است. گاهاً تنها اصولي را براي ما تعيين نموده و جزئيات آن‌را به عقل و تجربه‌ي بشري واگذار کرده است و گاهاً به جزئيات آن نيز اشاره نموده است. در اين‌جا نحوه‌ي تعامل دين با تجربه‌ي بشري نيز روشن مي‌شود. مسير را قرآن تعيين کرده است ولي روش را بشر پايه‌گذاري مي‌کند. مثلاً خداوند ضرورت تربيت فرزندان را يادآور شده است و مثالي از زندگي ابراهيم پيامبر خود را برايمان آورده که چگونه فرزندش را به بهترين وجه پرورش داده است، اما در کمتر جايي به کيفيت تربيت اشاره داشته است. اگر هم اشاره کرده است، اشاره‌ي آن بسيار مختصر مي‌باشد. در حالي‌که در برخي موارد که عقل بشر جايي براي ورود به آن عرصه ندارد به تمامي گوشه و کناره‌‌هاي آن پرداخته است. مانند بحث زندگي پس از مرگ و وحدانيت خداوند.
بنابراين در تربيت فرزندان مي‌توان نه فقط از قرآن بلکه همراه با آن از تجارب بشر از جمله تجارب امروز غرب بهره جست. بر همين اساس بحث کيفيت و چگونگي تربيت فرزندان را با همان ديدگاه مورد اشاره ارائه خواهيم کرد.
تربيت در خانواده شاخه‌هاي متعددي دارد: از جمله روابط زن با مرد و برعکس، روابط والدين با فرزندان و برعکس، روابط فرزندان با هم‌ديگر، روابط بزرگترها با کوچکترها و برعکس و ... . ما در اين‌جا تنها به بخشي از آن روابط يعني ارتباط صحيح فرزندان با والدين تحت عنوان«چگونه فرزندان خود را تربيت کنيم تا آگاهانه مطيع خواسته‌هاي پدر و مادر خود در کارهاي نيک باشند؟» مي‌پردازيم؛ آن‌هم نه در محدوده‌ي سني خاص، چرا که در جمع حاظر نمي‌توان بحث را به صورت کاملاً تخصصي ارائه نمود، که در آن صورت ما را از رسيدن به هدف مورد نظر دور خواهد کرد و تحمل شنيدن آن از جمع حاظر دور از انتظار خواهد بود.
قبل از پرداختن به راه‌هاي عملي در تربيت کودک ذکر چند نکته‌ي زير ضروري است:
• بدانيم که کودک هديه‌اي الهي است نه قهر و غذب الهي آن‌چنان‌که برخي که در تربيت بچه‌هايشان موفق نبوده‌اند بيان مي‌دارند.
• درون کودک آماده‌ي دريافت هر چيزي از خوبي و بدي است.
• باعث فوران کردن عواطف پدر و مادر در خانواده مي‌شود.
• موجود انساني مستقلي است که خداوند مسؤوليت بزرگ کردن و تربيت او را به پدر و مادر سپرده است. پس نبايد انتظار داشته باشيم که فرزندمان مطيع صددرصد ما باشد. تربيت يبايد مبتني بر آزادي باشد.
• در محبت کردن، احترام گذاشتن، آزاد و رها کردن بايد حد اعتدال را رعايت کرد و طوري عمل نکرد که کودک جسور شود.
• در مقابل زحماتي که والدين براي تربيت و بزرگ کردن فرزندشان تحمل مي‌کنند بهشت در انتظار آنان است.
• والديني که با گذشت مدت زمان زيادي از ازدواجشان و عليرغم مراجعه به پزشک باز خداوند به آنان فرزندي عطا نکرده است بداند که خير آن‌ها در اين است و خداوند خواسته است که آن‌ها را از تکليف شاقّ تربيت فرزند برهاند. «وَعَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَيئاً وَهُوَ خَيرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيئاً وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ يعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (بقره/216)
براي رسيدن به پاسخ سؤال اصلي بحث‌مان رعايت موارد زير لازم است:
1- قرار دادن شعله‌هاي ايمان به خدا در درون فرزندان از طريق رعايت مراحل زير:
در تربيت ديني پنج مرحله را به طور طبيعي پشت‌سر مي‌گذاريم که اين مراحل به صورت مستمر و منظم، يکي پس از ديگري خواهند آمد.

الف) اُنس ديني: اولين مرحله‌ي تربيت ديني، اُنس ديني است.

• از دوراني که جنين در رحم مادر تشکيل مي‌شود بايد کودک را با معنويات آشنا کرد. گوش دادن به قرآن و ... توسط مادر در دوران بارداري بر جنين تأثير مثبتي دارد.
• کودکي که سال‌هاي اول زندگي با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا مي‌شود و در سه يا چهار سالگي در کنار آن‌ها جانمازي پهن مي‌کند و به تقليد از آنان قيام، رکوع و سجده‌اي برپا مي‌کند، کم کم زمينه‌اي به نام اُنس و الفت ديني در او ايجاد مي‌شود. وقتي فرزند شما در کنارتان سجده و رکوعي کرد و سلام نماز را داد و شما دستش را به گرمي فشرديد، پيشاني‌اش را بوسيديد و لب‌خند رضايت‌بخشي در صورت او شکوفا گرديد، به يادش مي‌ماند که هر موقع اين حرکات را انجام داده، از شما يک پاداش دروني و رضايت‌بخش دريافت کرده است. يعني او را بعد از انجام شعاير ديني از طرق مختلف از جمله محبت کردن تشويق کنيم.
• هر زمان با شما به مسجد آمد و شما مراعات کرديد که به او سخت نگذرد و راحت و خوش‌حال باشد و ماندن خارج از حوصله‌ي او نباشد، اين مراعات‌ها و ظرافت‌ها او را کم کم به نوعي تعلقات ديني گرايش خواهد داد که پايه‌ي آن اُنس والفت با دين است.
• بايد خدا با زبان بچه‌ها به آن‌ها بشناسانيم.
• کودکان را از خدا نترسانيم.
• به جاي ترساندن از جهنم بهشت را برايشان توصيف کنيم.
• آموزش قرآن تنها بايد از روي علاقه‌ي آن‌ها باشد. آنان را به قرآن علاقمند کرد. مثلاً به آنان کمک نمود تا سوره‌هاي کوچک قرآن را حفظ کنند و براي ما و مهمانان از حفظ بخوانند. گاه و بي‌گاه همز‌مان با برخواستن از خواب در صبح، وقت صرف غذا و ... از روي يکي از وسايل صوتي و تصويري به قرآن گوش دهيم. نه‌ اين‌که آنان را وادار کنيم بلکه به طريقي که آنان متوجه هم نشوند قرآن را در محيط خانه طنين‌انداز کنيم.
• او را در مراسمات ديني شرکت دهيم.
در روان‌شناسي به اين پديده شرطي کردن مي‌گويند؛ به اين صورت که اگر دو امر در مجاورت يک‌ديگر قرار بگيرد و با حضور يکي، ديگري هم حضور پيدا کند، کودک کم کم بين اين‌ها پيوندي برقرار مي‌کند که به آن «پيوند شرطي» گفته مي‌شود. کودک در سال‌هاي بعد که زندگي مستقلي را دنبال مي‌کند، هر موقع به ياد مي‌آورد که وقتي نماز مي‌خواند سيماي شما شاد مي‌شد و او را تشويق مي‌کرديد؛ در او شوق و علاقه به دين ايجاد مي‌شود.

ب) عادت ديني:

وقتي کاري را بارها و بارها تکرار کرديم، اين عمل در شخصيت ما نفوذ مي‌کند و استوار و پايدار مي‌شود، مثل عادت به نظم، سحرخيزي، مسؤوليت پذيري يا هر عادت ديگر. از خصوصيات مهم دوره‌ي کودکي و دبستان، عادت‌پذيري است. اگر شما در اين سال‌ها همّت کنيد و عادت ارزشمندي را در فرزند يا شاگردتان به‌وجود بياوريد، در سال‌هاي بعد نياري به صرف آن همه نيرو و هزينه نخواهد بود. در سنّ دبستاني عادت ديني بهتر جايگزين مي‌شود. مثلاً:
• با همت و مساعدت شما کودکان را براي نماز خواندن در مسجد اجازه مي‌دهند در حالي که هنوز نماز بر آن‌ها واجب نيست به آن‌جا مي‌آيند و نماز مي‌خوانند و به اين ترتيب نوعي عادت و استمرار بر عمل در آن‌ها به‌وجود مي‌آيد. بايد بچه‌ها را به خواندن نماز اول وقت عادت دهيم و به آن‌ها بياموزيم که صبح‌ها قدري زودتر بيدار شده و آماده‌ي نماز شوند. هم‌چنين بايد تلاش کنيم که قرآن را در حدّ ظرفيت خود و بر اساس جاذبه‌هايي که ما برايشان ايجاد مي‌کنيم حفظ کنند. حفظ آيات قرآن و سوره‌هاي کوتاه آن در سال‌هاي بعد در زندگي او تأثير مثبتي دارد.
• آموزش قرآن در اين مرحله نيز تنها بايد از روي علاقه‌ي آن‌ها باشد. صِرف علاقه‌ي ما به قرآن نبايد منجر به اين شود تا آن‌ها را وادار به خواندن قرآن کرد. با جبر آن‌ها را روانه‌ي مساجد و ساير مراکز آموزش قرآن نکنيم.

ج) معرفت ديني:

مرحله‌ي سوم، معرفت و تفکر ديني است. کودکي که در سال‌هاي پيش‌دبستاني و دبستاني با آداب ديني اُنس پيدا مي‌کند و عادت ديني در او به‌وجود مي‌آيد بايد در سال‌هاي راهنمايي معرفت ديني پيدا کند. در اين مرحله شما بايد از طريق دليل و استدلال و نيز تعقل و تحليل مسائل ديني با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار سازيد وبا او صحبت کنيد. از نظر ساختارِ ذهني، سن 13 سالگي دوره‌ي رشد مفاهيم ذهني و غير ملموس است. يعني تفکر مي‌تواند به درجه‌اي برسد که انسان در غياب اشياء هم درباره‌ي آن‌ها فکر کند در حالي‌که در سال‌هاي قبل از راهنمايي رشد و تفکر انتزاعي حاصل نشده است. پس ما مي‌توانيم در دوره‌ي راهنمايي با آمادگي بيشتري از معرفت ديني و انديشه و تفکر ديني صحبت کنيم و به پرسش‌هايي که نوجوانان راجع به دين دارند، پاسخ بگوييم و استنباط، فهم، آگاهي و ادراک آن‌ها را در اين مرحله بالا ببريم.
• از مسؤوليت‌هايي که بايد در سال‌هاي قبل از دوره‌ي راهنمايي به آن بينديشيم، اين است که وظايف سنّ بلوغ و تکليف دختران نوجوان را به آن‌ها بياموزيم.
• در سال‌هاي راهنمايي به بعد، بچه‌ها کم کم از چرايي مسائل سؤال مي‌کنند و مي‌خواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا به‌حال نماز خوانده است و الآن هم مي‌خواند، اما حالا مي‌خواهد بداند که اين نماز چه اثري بر شخصيت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشي دارد و اصولاً چرا بايد نماز بخواند؟ او مي‌خواهد راجع به صفات خداوند درک درستي داشته باشد. شما شايد انديشه‌ي او را در اين جهت هدايت کنيد و از نمونه‌ها و شواهدي مستدل و روشن در بحث‌تان بهره بگيريد.
• اگر مربيان به ادبيات غني ديني و ملّي‌مان مانند: سخنان پيامبر «صلي الله عليه وسلم»، اصحاب بزرگوار و بزرگان دين ، اشعار ارزشمند شاعران نيز به داستان‌هايي که در فرهنگ ملّي و اسلامي وجود دارد مسلط باشند، مي‌توانند در معرفت ديني جذابيت ايجاد کنند. وقتي شما مناسب و به‌جا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکايت‌ها، ضرب‌المثل‌ها، داستان‌ها، خاطرات و موضوع‌هاي تاريخي ياد مي‌کنيد، بحث‌تان شيرين‌تر مي‌شود و جذابيت و گيرايي آن بالا مي‌رود.

د) عمل به آموخته‌هاي ديني:

مرحله‌ چهارم، عمل به آموزه‌هاي ديني است. اگر در گام سوم معرفت ديني ايجاد شد، گام چهارم، اجرايي است؛ يعني تمام تار و پود وجود او، نگاه او، توجه او و سخن او، همه و همه جنبه‌ي شخصيت بارز ديني پيدا کند و دين در وجود او کاملاً متجلّي و متبلور شود. اين که گفته‌اند دوستي برگزين که ديدن او تو را به ياد خدا بيندازد، به همين علت است. يعني شما حتي وقتي به چهره‌اش نگاه مي‌کنيد، به ياد خدا مي‌افتيد.

هـ) خودجوشي ديني:

مرحله‌ي پنجم، خودجوشي ديني است. يعني وقتي شخصيت او از نظر ديني کاملاً شکل گرفت، در اين مرحله از يک نيروي خودجوش استفاده مي‌نمايد و به دنبال عشق برتر حرکت مي‌کند. او ديگر سري شوريده دارد و به دنبال گمشده‌اي به‌نام عشق برتر است. عشق برتر عشق خدايي و الهي است. اگر به عشق برتر رسيد، ديگر به سادگي تحت تأثير جاذبه‌هاي نفساني و دنيايي قرار نمي‌گيرد.
حال هر کدام از ما بايد ببينيم که حاصل تربيت ما در کدام مرحله قرار مي‌گيرد. آيا تنها در حدّ انتقال يک تفکر ديني هستيم؛ يعني در مرحله سوم هستيم و قبلاً اُنس و عادتي به‌وجود آمده است تا معرفت ايجاد ‌کنيم؟ ولي بايد بدانيم بين کسي که علم دارد و کسي که به علم خود عمل مي‌کند، تفاوت بسيار است. اگر از کسي که علم و معرفت ديني دارد امتحان بگيريد، ممکن است نمره بيست هم بگيرد. اما او چه‌قدر عامل به دين است؟ چه‌قدر به اين مطلب يقين دارد؟ تفاوت علم و يقين کجاست؟ تفاوت علم و يقين، تفاوتي است بين مرحله سوم و چهارم.
پدران و مادران ارجمندو مربيان عزيز!
تلاش شما نبايد تنها معرفت ديني باشد، بلکه بايد فردي تربيت کنيد که عامل به دين باشد. فرزندي که از زير دست شما بيرون مي‌آيد و بعد به جامعه قدم مي‌گذارد، نبايد طعمه‌ي دام‌هاي شيطان قرار گيرد و خود را ببازد اگر او تنها داراي علم ديني باشد ممکن است لغزش پيدا کند، اما اگر شکل و هيأت ديني داشته باشد مي‌تواند مقاومت کند و اگر خودجوشي ديني داشته باشد، تسخيرناپذير خواهد بود.
2- شخصيت قائل شدن و احترام گذاشتن به فرزندان به طرق زير:
• در صورت بروز خطا از آن‌ها، در ميان جمع به سرزنشان نپردازيم.
• در صورت بروز خطا از فرزندمان، عذرش را بپذيريم و حتي گاهاً براي او عذر بتراشيم و به او بگوييم تو بزرگتر از آني که چنين خطايي انجام دهي.
• در صورت بروز خطا از آن‌ها، کل اعمال خوب و بدشان را زير سؤال نبريم.
• اگر خواستند کاري انجام دهند به تناسب سن و کاري که مي‌خواهند، انجام دهند آنان را براي موفق شدن کمک کنيم. مثلاً براي کودکي خردسال دست گرفتن سيني چاي و بردن آن به اطاق مهمان کار بزرگي است. مرتب او رانترسانيم بلکه به او کمک کنيم تا شخصيت خود را به نمايش بگذارد. و ... .
• به هنگام انجام کار خوب آن‌ها را تشويق کنيم.
• به دوستان آنان احترام بگذاريم.
• جلو دوستانشان آنان را سرزنش نکنيم و نقطه ضعف‌هايشان را به رخشان نکشانيم، چرا که در آن‌صورت دوستانش هم به آنان احترام نمي‌گذارند.
• به اظهار نظرشان خصوصاً در دوران بلوغ و بعد از آن توجه توجه کنيم. حتي در برخي موارد با آنان مشورت کنيم.
• احترام گرفتن زن و شوهر از هم‌ديگر توسط والدين باعث، احترام فرزندان نسبت به آن‌ها مي‌شود. مثلاً پيش فرزندانشان از هم‌ديگر بدگويي و غيبت نکنند. قدر زحمات متقابل هم‌ديگر رابدانند.
• مرد بايد هم‌چون ستوني براي بقاي خانواده انگاشته شود و همسر احترام خوبي نسبت به او قائل شود تا فرزندان در مواقع لزوم ابهت و بزرگي خاصي را در پدر ببيند. البته ظلم‌هايي که توسط برخي از مردان انجام مي‌شود ربطي به دين ندارد و از نوع سوء استفاده‌هايي است که انسان‌هاي ظالم هر جا فرصت يابند ظلم خود را اعمال مي‌کنند.
3- محبت کردن به فرزندان و ايجاد جوي پر از صميميت در خانواده:
• با جملات شيرين و محبت آميز آنان را خطاب قرار دهيم.
• آنان را از نمره‌ي 20 کمتر ندانيم که اگر کمتر از 20 گرفتند به تحقير آنان بپردازيم.
• ميزان پيشرفت و توانايي آنان را با پيشرفت ساير کودکان مقايسه نکنيم. بدانيم که خداوند به هر کس ميزان معيني توانايي داده است و هر کس در کاري بيشتر از ديگران موفق مي‌شود. توانيي هر فرد بستگي به دو عامل وراثت و اکتساب او دارد. پس پيشرفت او تماماً در اختيار او نيست. حتي بخش اکتساب نيز به تمامي آن‌چه که مي‌خواهد به دلايل گوناگون محيطي و ... نمي‌تواند موفق شود. مقايسه کردن اغلب يعني: تحقير فرزند، برانگيختن احساس ناتواني و حقارت و ا زدست رفتن عزت نفس و در نتيجه کم‌رنگ شدن صميميت در خانواده و گريزان شدن او از والدين و ساير اعضاي خانواده مي‌شود.
• در محبت کردن بين فرزندانمان تبعيض قائل نشويم. خصوصاً تولد فرزند بعدي يک شوک و تکاني در فرزند قبلي ايجاد مي‌کند به طريقي‌که فرزند قبلي تمامي حرکات ما را زير نظر قرار مي‌دهد و هر بار که مي‌گوييم فرزندم تو ديگر بزرگ شده‌اي و نبايد مانند خواهر يا برادر کوچک‌تر خود باشي، صاعقه‌ايست که بر سر او زده‌ايم. ملاک ما از بزرگ شدن آيا فقط همين است که فرزندي ديگر بعد از متولد شده است اگر چه فاصله‌ي سني آن‌ها يک يادو يا سه سال باشد؟ يا ... ؟
• در محبت کردن مادر در درجه‌ي اول اهميت قرار دهد. ميزان تناسب محبت مرد نسبت به زن و و در نتيجه پرورش عواطف زن نسبت به فرزندان،‌ هم‌چون باريدن باران بر کوهساران و در نتيجه پرورش گل‌ها است. مرد هم بايد مديري توانا در حفظ استحکام خانواده باشد که يکي از وظايف او مصفا نمودن و عاطفي نمودن جو خانواده است.
• براي اثبات محبت خود به بچه‌ها امکاناتي را که برايشان فراهم کرده‌ايم به رخشان نکشيم.
• فرزندانمان را مسبب مشکلات و گرفتاري‌هاي خود ندانيم و به آن‌ها نگوييم که هر گونه آرامش و استراحت را از ما سلب کرده‌اند.
• وقتي فرزندانمان مشکلي، هرچند حاد را با ما در ميان مي‌گذارند، آشفته و نگران نشويم؛ بلکه در مرحله‌ي اول آن‌ها را به خاطر در ميان گذاشتن مشکل تشويق و در مرحله‌ي بعد با کمک هم راه‌حل‌هايي ارائه دهيم.
• براي فرزندان وقت بگذاريم و با آنان به گردش و تفريح برويم. در منزل با آنان هم‌بازي شويم بدون اين‌که حرکات زننده از ما سر بزنند.
• در انتقاد از فرزندانمان گاهي تغافل کنيم و بزرگوارانه رفتار نماييم تا پرده‌ي حجب و حياي او پاره نشود. البته اگر خطاي خود را تکرار کرد بايد او را منع کرد تا غير منضبط و سرکش بار نيايد.
• محبت بايد همراه با قاطعيت باشد و به بهانه‌ي محبت کردن کودک نسبت به ما و سايرين جرأت جسارت پيدا نکند. مثلاً در حين اين‌که در موارد فوق محبت خود را به اثبات مي‌کنيم در موقعي که بي‌جهت بهانه مي‌آورد و مي‌خواهد به‌وسيله‌ي دادزدن،‌گريه‌کردن، در گوشه‌اي خزيدن و ساير راه‌هاي نامناسب ما را تسليم خواسته‌ي‌ خود کند، قاطعانه و بدون خشونت در مقابل خواسته‌ي او ايستاد و به او فهماند که چنين اعمالي راه مناسبي براي رسيدن به خواسته‌ي خود نيستند. بلکه به او ياد دهيم که با بياني مؤدبانه خواسته‌ي خود را مطرح نمايد و در صورتي‌که به او گفتيم برآورده‌کردن خواسته‌‌ي تو از توان‌مان خارج است به راحتي آن را بپذيرد. البته هر گونه سخت‌گيري نبايد اين تصور را در او به وجود بياورد که او را دوست نداريم.
وَآخِرُ دَعْوَاْ أَنْ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
منبع:http://payvand.medu.ir
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image