جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تفسير آيات پوشش
-(1 Body) 
تفسير آيات پوشش
Visitor 708
Category: دنياي فن آوري
بسم الله الرحمن الرحيم
...اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهن ويحفظن فروجهن و لا يبدين زينتهن الا ماظهر منها وليضربن بخمرهن علي جيوبهن‏و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او ابائهن اواباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن اواخوانهن او بني اخوانهن او بني اخواتهن اونسائهن او ما ملکت ايمانهن او التابعين غيراولي الاربة من الرجال او الطفل الذين لم‏يظهروا علي عورات النساء و لا يضربن‏بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن و توبواالي الله جميعا ايها المؤمنون لعلکم‏تفلحون (1).
اين آيه و آيه قبل هر دو درباره وظيفه زن و مرد در برخورد بايکديگر و به علاوه مساله ستر عورت است.در آيه اول که مربوط به‏مرد است و در جلسه قبل تلاوت شد،دو فرمان به مردها داده شده‏بود:نهي از چشم چراني کردن و ديگر امر به ستر عورت و يا به تعبيربالاتر امر به خودداري از زنا،يعني حفظ کردن دامن هم از نگاه که‏معنايش ستر عورت است و هم از فحشا.پس مردان موظفند هم‏چشمهاي خودشان را از چشم چراني نگهداري کنند و هم دامن‏خودشان را از فحشا نگهداري کنند.آيه‏اي که درباره مردهاست‏کوتاهتر[از آيه مربوط به زنها]است و همين مقدار بيشتر نيست جز آن‏که بعد توصيه مي‏کند اينکه ما مي‏گوييم چشمها را از نگاه کردنهانگهداري کنيد و دامنها را از فحشا،خيال نکنيد يک کاري است‏که ما بد شما را مي‏خواهيم نه،پاکي شما را مي‏خواهيم و خداي شمابهتر مي‏داند و بهتر به کار شما آگاه است.
در آيه دوم که مربوط به زنهاست،عين همين دو دستور آمده‏است‏با همان تعبير،با اين تفاوت که ضمائر،مؤنث است. مي‏فرمايدبه زنها هم بگوييد که چشمها را از چشم چراني و از نگاه به آنچه‏نبايد نگاه کرد حفظ کنند و دامنهاي خودشان را،هم از نگاه کردن‏ديگران و هم از فحشا حفظ کنند،يعني همان دستور و همان عبارتي‏که در مورد مردان آمد.
اينجا دو مطلب بايد عرض کنم.اين دو مطلب در موردخانمها،با اينکه هيچ فرقي با آنچه در مورد مردهاست نمي‏کند، تااندازه‏اي کوچک شمرده مي‏شود:يکي اينکه برخي زنها شايد اينجورخيال کنند که فقط مردها مجاز نيستند که به زنها نگاه کنند(حال‏مطلقا نمي‏توانند يا از روي ريبه و تلذذ نمي‏توانند،بعد بحث مي‏کنيم)، فکر مي‏کنند اگر ممنوع است،فقط مردها از نگاه کردن يا نگاه کردن‏با تلذذ و ريبه ممنوعند و ديگر زن چنين ممنوعيتي نسبت‏به مرد نداردو حال آنکه هيچ فرق نمي‏کند،اگر جايز نيست‏براي هر دو جايزنيست و اگر جايز است‏براي هر دو جايز است،يعني در همان حد که‏مرد ممنوع است زن هم در همان حد ممنوع است.ولي معمولا خيال‏مي‏کنند که نه،فقط مرد است که نبايد چشمش به زن بيفتد يا ازروي تلذذ نبايد نگاه کند ولي زن اگر چشمش به مرد افتاد يا هر جورورانداز کرد اشکالي ندارد زيرا او زن است که به مرد نگاه مي‏کند!
اينطور نيست،قرآن هيچ فرقي در مساله نگاه ميان زن و مردقائل نيست.البته بعضي از خانمها به اين مساله توجه دارند ولي شايدخيلي از آنان به آن بي‏توجهند.
مطلب دوم که اين را البته بيشتر توجه دارند و شايد قليلي‏توجه نداشته باشند اين است که خيال مي‏کنند زن به زن مطلقا محرم‏است‏يعني حتي به عورت زن هم محرم است،فقط مرد است که‏نسبت‏به عورت مرد ديگر نامحرم است ولي زن نسبت‏به تمام بدن هرزن حتي نسبت‏به عورت او،محرم است.البته اين را همان طور که‏عرض کردم غالبا مي‏دانند که چنين نيست ولي يک اقليتي خيال‏مي‏کنند که زن به زن مطلقا محرم است.اينطور نيست،در موردعورت،زن هم به زن محرم نيست،حتي مادر هم به دختر خودش‏محرم نيست،دختر هم به مادر محرم نيست،خواهر هم به خواهر محرم‏نيست.
راجع به اين دو مطلب،قرآن دستوري که به مرد مي‏دهد مشابه‏آن را به زن هم مي‏دهد و دستوري که به زن مي‏دهد مشابهش را به مردهم مي‏دهد،ولي براي زنان يک وظيفه ديگري قائل شده است که‏اين وظيفه،ديگر براي مرد نيست و آن اينکه زن را مکلف کرده است‏که بايد خودش را بپوشاند ولي مرد را مکلف نکرده است،يعني اين‏تکليف متوجه زن است نه متوجه مرد.تعبير قرآن اين است:«زنان‏زينت‏خودشان را نبايد آشکار کنند».البته زينت و لو جدا هم باشد-مثل يک النگو که در کناري افتاده-مقصود نيست‏بلکه زينت درحالي که در بدن است مقصود است چون[آشکار کردن آن] مساوي‏است‏با ديدن خود زن.زنان نبايد زينت‏خودشان را ظاهر کنند،اعم‏از اينکه از نوع زينتي باشد که بشود از بدن جدا کرد مثل النگو و ياانگشتر،يا زينتي که چسبيده به بدن است مثل چيزهايي که به بدن‏مي‏مالند مانند«گل گونه‏»به اصطلاح قديم.
زن زينت‏خود را نبايد ظاهر کند مگر[در دو مورد].دواستثنا در اينجا وجود دارد:يک استثنا در مورد خود زينت است، يعني مگر بعضي از زينتها و به تعبير قرآن زينت ظاهر (2) ،و استثناي‏دوم در مورد افراد است:و مگر براي بعضي از طبقات که در برابرآن طبقات که غير شوهر او هستند(در مورد شوهر که محرز است)
زن مي‏تواند حتي زينت غير ظاهر را آشکار کند،و آنها پدران،پسران،برادرزادگان،خواهرزادگان،فرزندان شوهر[و چند طبقه‏ديگر هستند]که استثناها را بعد عرض مي‏کنيم.
قبل از اينکه من اين آيه را تفسير کنم دو مطلب را بايدتوضيح دهم تا مطلب درست روشن بشود.يک مطلب اين است که‏چرا زن مکلف شده است که خود را بپوشاند و مرد مکلف نشده‏است؟پوشش به عنوان وظيفه زن ذکر شده است نه به عنوان وظيفه مرد؟
سر اين امر واضح و روشن است و آن اينکه زن و مرد نسبت‏به يکديگر احساسات مشابه ندارند و از نظر وضع خلقت هم وضع‏غير مشابهي دارند،يعني اين زن است که مورد تهاجم چشم و اعضا وجوارح و دست و همه بدن مرد است نه مرد مورد تهاجم زن.به طورکلي جنس نر و ماده در عالم اينطورند،اختصاص به زن و مرد انسان‏ندارد،جنس نر در خلقت، «گيرنده‏»خلق شده است و جنس ماده‏به عنوان موجودي که مورد تهاجم جنس نر قرار مي‏گيرد.در هر حيواني‏هم که شما نگاه کنيد آنکه به سراغ جنس ديگر مي‏رود هميشه جنس‏نر است،در کبوتر و مرغ و اسب و الاغ و گنجشک و شير و گوسفند[و غيره]اينطور است.در هر حيواني آنکه وظيفه‏اش تهاجم است وغريزه تهاجم به او داده شده جنس نر است، جنس ماده در عين اينکه‏طالب جنس نر است ولي به اين صورت نيست که او به سراغ جنس‏نر برود،و به همين دليل است که در انسان هم جنس نر است که بايدبرود و خطبه کند و دختر را خواستگاري کند و اين پسر است که‏به خواستگاري دختر مي‏رود.خواستگاري کردن پسر از دختر يک امربسيار عادي و يک امر بسيار طبيعي و فطري است.اين اواخر،کساني که ندانسته،يا بگويم تحميق شده،دم از تساوي حقوق زن ومرد مي‏زنند-و تساوي را با تشابه اشتباه مي‏کنند و خيال مي‏کنندتفاوت جنس مرد و زن فقط و فقط در آلات تناسلي آنهاست و هيچ‏تفاوت ديگري در کار نيست-مي‏نويسند اين عجب عادت بدي‏شده!چرا پسرها بايد به خواستگاري دخترها بروند؟نه،بعد از اين‏رسم اينجور باشد که دخترها هم به خواستگاري پسرها بروند!
اولا اين،مبارزه با قانون خلقت است.اگر قانون خلقت را-آنجا که دو جنسي است-در همه جاندارها عوض کرديد،اينجا هم مي‏توانيد عوض کنيد.ثانيا اين خودش يک امري است که به اين‏وسيله ارزش جنس ماده بالا رفته است،يعني جنس نر جوري خلق‏شده است که طالب است و بايد رضايت او را به دست‏بياورد وبه همين دليل جنس نر هميشه خود را در خدمت جنس ماده قرارمي‏دهد.در بسياري از حيوانات و از آن جمله انسان نفقه جنس ماده‏بر عهده جنس نر است(در حيوانات لا اقل در مدت بارداري يا درمدتي که جنس ماده روي تخم مي‏خوابد اينطور است).احساسات‏جنس نر،جوري آفريده شده است که همين قدر که جنس ماده‏به همسري او رضايت دهد جنس نر حاضر است‏خود را در خدمت اوقرار دهد،و اينها بر اساس حکمتهاي بسيار بزرگي در عالم است.
«مهر»هم از همين قبيل است.اينکه گفته‏اند مرد يک‏چيزي را به عنوان‏«صداق‏»قرار بدهد،بر اساس همين اصل و ناموس (3) است،يعني زن بايد در مقامي خودش را معرفي کند که بگويد اين‏تو هستي که به من نياز داري و نه من به تو،و جنس مرد بايد در شکلي‏ظاهر شود که اوست که بايد چيزي به زن نثار کند تا زن در مقابل او«آري‏»بگويد.مرد بايد به او هديه ببخشد. قرآن هم صداق رابه عنوان‏«نحله‏»يعني يک تعارف بيان مي‏کند.اشتباه مي‏کنندکساني که مي‏گويند«مهر»يعني ثمن،يعني بها،يعني پول براي‏خريد.نه،قرآن مي‏گويد:اين نحله و هديه است[همان طور که]وقتي شما مي‏خواهيد کسي را راضي کنيد به شکلي که نياز شما رارفع کند،شما به او هديه مي‏دهيد نه او به شما.
تعبير ديگر قرآن‏«صداق‏»است.صداق يعني چيزي به علامت اينکه علاقه من علاقه راستين است،صادقانه است،دروغين نيست،براي شهوتراني نيست،براي همسري است،براي‏فريب دادن نيست،از روي حقيقت است.
اساسا وضع زن با مرد در اصل خلقت متفاوت است‏و به همين دليل اين زن است که خودآرايي مي‏کندبراي جلب مرد.مرد هرگز با خودآرايي نمي‏تواند نظر زن‏را به خود جلب کند.زن و زيور،زن و آرايش دو موجود توام بايکديگرند.زن موجودي است ظريف و لطيف.در هر جنسي-حتي‏در غير انسان هم-جنس ماده هميشه ظريف‏تر و مظهر جمال وزيبايي و آرايش است،و وقتي مي‏خواهند فتنه ايجاد نشود،به آنکه‏مظهر جمال است‏بايد بگويند خودت را نشان نده نه به آنکه مظهرخشونت و قوت است،آن که جلب نظري ندارد،به به آنکه جلب نظرمي‏کند مي‏گويند اسباب غوايت و گمراهي فراهم نکن.
در دنياي امروز[به کار ديگري روي آورده‏اند]و البته اين‏يک چيزي است که من به طور قطع و يقين مي‏گويم امري نيست که‏دوام داشته باشد و آخر سرشان به سنگ خواهد خورد و به ناموس‏خلقت‏برمي‏گردند.اينکه زنها کوشش مي‏کنند براي مردنمايي،وبر عکس،پسرها و مردها کوشش مي‏کنند در جهت زن‏نمايي ودخترنمايي،يکي از آن هوسهاي کودکانه زودگذر بشر است و بيشترهم در ناحيه پسرها ديده مي‏شود.اين ديگر يک پديده مخصوص‏زمان ماست و از نظر من يک پديده زودگذر است.خوششان مي‏آيدکه مثل دخترها لباس بپوشند و ژستهاي آنها را بگيرند،مثل آنهاآرايش کنند به طوري که انسان وقتي برخورد مي‏کند نمي‏فهمد اين‏پسر است‏يا دختر،و به قول بعضي‏«مطالعات عميق‏تري لازم است تا آدم بفهمد اين پسر است‏يا دختر!».اين يک امري است‏بر خلاف‏خلقت و اصول فطرت.بشر از اين جور هوسهاي احمقانه و کودکانه‏زياد دارد ولي دوام پيدا نخواهد کرد.
پس يک مساله اين است که حال که امر دائر بوده است‏که مرد و زن در معاشرت با يکديگر آنچه را که‏«آزادي مطلق‏»
ناميده مي‏شود نداشته باشند،يعني به هر شکل با يکديگر تماس‏نداشته باشند،چرا زن مکلف به پوشيدن شده نه مرد؟ رازش همين‏بود که عرض کردم.
مساله ديگر اين است که اصل مطلب براي چيست؟چه‏لزوم و ضرورتي دارد؟چرا بايد مساله محرم و نامحرم مطرح باشد؟
چرا بايد زن خودش را از غير محارم خودش بپوشاند؟رمز و سر اين‏مطلب چيست و چه فايده‏اي دارد؟
اولين خاصيتش خاصيت رواني است،يعني آرامش رواني.
در هر جامعه‏اي که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بود-عفاف درهمين حدود اسلامي که عرض مي‏کنم-يعني زنان در خارج دايره‏ازدواج،خود آرا و خودنما نبودند و وسيله تهييج مردان را فراهم نکردندو مردان هم در خارج از دايره ازدواج دنبال لذت جويي و کامجويي‏به وسيله چشم،دست،لامسه و غير لامسه نبودند قلبها و روحها آرام وسالم است،و در هر جامعه‏اي که بر عکس[اين حالت]است اولين‏ناراحتي اجتماعي،ناراحتيهاي رواني است.
گروهي از فرنگيها گفتند خير،وقتي زن و مرد از يکديگردور باشند ناراحتيهاي رواني و عقده‏هاي رواني به وجود مي‏آيد. ولي‏تجربه همين يک قرن گذشته و کمتر از يک قرن گذشته کاملا ثابت‏کرد که مساله بر عکس است،به هر اندازه که آزادي در مسائل جنسي بيشتر است التهاب در افراد زيادتر و بيشتر است چون غريزه جنسي‏انسان(مانند چند غريزه ديگر مثل غريزه جاه طلبي،غريزه علم طلبي‏و غريزه عبادت)صرفا ظرفيت جسماني ندارد،ظرفيت روحي هم‏دارد. غرائزي که صرفا ظرفيت جسماني دارند مثل خوردن،داراي‏يک ظرفيت محدودي هستند.انسان يک مقدار محدود مي‏تواند غذابخورد،از آن بيشتر نمي‏تواند،اگر بگويند باز هم مي‏خواهي،برايش‏مجازات است.ولي مالکيت چطور؟مالکيت هم مثل خوردن‏است؟آيا ظرفيت مالکيت‏براي انسان يک ظرفيت محدود است،يعني اگر انسان مالک صد هزار تومان شد ديگر روحش هم از مالکيت[سير مي‏شود؟]نه،وقتي صد هزار تومان را دارا شد مي‏خواهد دويست‏هزار تومان داشته باشد،وقتي دويست هزار تومان دارا شد تشنه‏تراست‏براي پانصد هزار تومان،ميليونر که شد تشنه‏تر مي‏شود براي‏ميلياردر شدن،و آنکه از همه مردم دنيا ثروتمندتر است از همه مردم‏دنيا براي ثروت تشنه‏تر است.
جاه طلبي چطور؟آن هم همين طور است.يک آدمي که‏هيچ چيز ندارد،براي اينکه رئيس يک انجمن بشود دلش[لک] مي‏زند ولي آيا رئيس انجمن که شد ديگر ظرفيتش پر مي‏شود ومي‏گويد همين کافي است؟نه،بعد دلش مي‏خواهد توسعه بيشتري‏پيدا کند،شهردار يک منطقه يا يک شهر کوچک بشود،بعد،از آن‏بالاتر[را مي‏خواهد].اگر به يک نفر تمام دنيا را بدهند و بگويند توسلطان جميع عالم هستي،باز دغدغه بيشتري دارد که آيا مي‏شود يک‏کره ديگري را هم تصاحب کنيم و بر آن کره هم حکومت کنيم؟
غريزه جنسي انسان هم همين طور است... (3)

پي نوشت‌ ها:

1. نور/31.
2. حال اينکه مقصود از«زينت ظاهر»چيست‏بعد عرض مي‏کنيم.
3. به معني قانون.
4. نوار بقيه بيانات استاد شهيد متاسفانه در دست نيست.

منبع: آشنايي با قرآن جلد 4
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image