جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
زنان اسوه در قرآن
-(1 Body) 
زنان اسوه در قرآن
Visitor 849
Category: دنياي فن آوري
قصص قرآني از منابع عظيم تربيتي محسوب مي‏گردد.
در اين مقاله سعي شده كه با اهتمام به مقوله تربيت به داستان حضرت مريم عليها‏السلام در قرآن كريم نگريسته شود. در اين نوشتار با روش جديدي به استخراج اهداف تربيتي پرداخته شده است.
اين مقاله ضمن واژه‏شناسي قصص و تربيت به اهدافي چون معرفي اسوه‏هاي حسنه، اعمال و افعال مخلصان، مواجهه فرشتگان با برگزيدگان، تواضع در عبادت، حكمت يك نعمت و... به رشته تحرير در آمده است.

1 ـ پيش‏درآمد

تلألؤ خورشيد پرفروغ عفاف در خانه كوچك عمران ساطع شد تا پرده زمخت ظلماني اعصار را در هم نوردد، در آن بيت، اسوه عفاف و قانتات(1) از دامن حنِّه پاك‏دامن پا به منصّه ظهور نهاد.
او در متانت و نجابت، عفت و پاك‏دامني، زبان زد خاص و عام زمانه گشت.
زماني كه جهل و خرافه‏پرستي جايگزين خداپرستي گردد و خداوندگاران زميني نگذارند مردم خداي حقيقي را ببينند و فطرت خاكيان به انحاء مختلف جهت پيوستن به افلاكيان معطّل بماند، نياز به الگو و اسوه بيش از هميشه خودنمايي مي‏كند.
آن هم اسوه‏اي كه اسوه آفرين باشد. او كسي نيست جز دختر عمران كه سرآمد زنان عصر خويش است. آن بانو در ميان اقوام و مللي زيست كه عوام و خواص آن قوم «دلي دارند و دلداري ندارند»!
ليك عنايت و مدد فيض روح القُدُس، از بهر دلداري آن قوم، جز عيسي مسيح عليه‏السلام كسي نيست. مسيحا عليه‏السلام واژه با مسما و حيات‏آفريني است كه بر شريان‏هاي بي‏رمق، دميدن گرفت تا قلوب به سكون گرائيده را با تلنگري به خلجان وا دارد.
آن چه در اين كتابت بدان اشارتي خواهم نمود بر مبناي اهداف تربيتي آن «محدثه صديقه» است.

2 ـ معاني واژگان:

«اهداف»، «تربيت»، «قصص»،
در ادبيات عرب اهداف جمع مكسر هدف است و هدف يعني امري ارزشمند و موردپسند عقل كه به فعاليت‏هاي آدمي جهت و وحدت مي‏بخشد. بدين سبب انسان‏هاي سليم النفس و عاقل امور سخيف را به عنوان هدف انتخاب نمي‏كنند.(2)
افلاطون (427 ـ 346 ق.م) در رساله نواميس خويش در مورد «تربيت» مي‏گويد:
«منظور من از تربيت (پائيديا)(3) فضيلتي است كه در آغاز كودك كسب مي‏كند اين تربيت عبارت از تشكيل عادت‏هاي نيك و ابتدايي‏ترين احساسات، يعني «لذت و مهر و الم و كينه» به صورتي است كه خودبخود با عقل كه بعد از آن در كودك پديد مي‏آيد هماهنگ گردد.»(4)
و همچنين تعليم را نوعي تذكار مي‏داند.
تعليم و تربيت از ديدگاه اگوستين قديس(5) (354 ـ 430 م):
«تعليم و تربيت عملي است كه هدف آن كمك به انسان براي نيل به خشنودي و سعادت جاوداني(6) از طريق كسب حقيقت در حد توانايي است.»(7)

تربيت از ديدگاه روانشناسان:

در روانشناسي معمولاً بين واژه آموزش و تربيت (تعليم و تربيت) تمايز آشكاري ديده نمي‏شود. در روانشناسي به كلّيه برنامه‏هاي از پيش تعيين شده معلم كه به قصد ايجاد يادگيري در يادگيرنده (متربي) طرح مي‏شود مفهوم آموزش اطلاق مي‏شود.
و به نوعي تربيت نيز به كليه آموزش‏ها و برنامه‏هايي اطلاق مي‏شود كه به انسان در رشد همه جانبه ابعاد وجودي او (از جنبه جسماني، رواني، عاطفي، اخلاقي، مذهبي، اجتماعي و...) كمك مي‏كنند.
و هدف تربيت اولاً رشد همه جانبه ابعاد وجودي انسان و شكوفا كردن استعدادهاي نهفته او، ثانيا آماده كردن انسان براي زندگي اجتماعي و جمعي، ثالثا ايجاد سازگاري و تقويت سازگاري انسان در مقابله با مشكلات زندگي است.(8)

تعليم و تربيت از ديدگاه اسلام:

«تعليم و تربيت اسلامي در مجموع به نوعي نظريه رشد نيز قائل است:
«اما رشد از ديدگاه تعليم و تربيت اسلامي نه مانند رشدي است كه گل و گياه مي‏كنند (طبق نظريه فروبل) و نه رشدي است كه تابع مصرف بازسازي تجربه باشد (طبق ديدگاه جان ديوئي) بلكه رشدي است در جهت اهدافي متعالي، رشدي است كه در نتيجه فعل اختياري و انتخابي انسان حاصل مي‏شود، رشدي است كه در جهت كمال حقيقي صورت مي‏گيرد و كمال حقيقي انسان اين است كه انسان به خالق خود نزديك شود.»(9)
حضرت سيدالشهداء عليه‏السلام در دعاي عرفه مي‏فرمايند:
ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ ما الذي فَقَد مَنْ وَجَدَكَ
«چه يافت آن كس كه ترا گم كرد؟ و چه گم كرد آن كس كه ترا يافت؟»
به دريا بنگرم دريا ته وينم «به صحرا بنگرم صحرا ته وينم
نشان از قامت رعنا ته وينم»(10) به هر جا بنگرم كوه و در و دشت

معناي قصص

اهل لغت در معناي «قصص» گفته‏اند كه به معاني: «قصّه» و «داستان»، «اخباري كه پيگيري و بازگو مي‏شود»(11)، «پيجويي و دنبال كردن امر»(12)، «دنبال كردن اثر چيزي»(13)، «خبر و سرگذشت»(14) آمده است.
در اصطلاح: قصّه در متون كهن مفهومي عام و فراگير داشته است.
جمال ميرصادقي مي‏نويسد:
«من اصطلاح قصّه را به هر آنچه در ادبيات قديم داشته‏ايم و از آن‏ها به عنوان افسانه، حكايت، سرگذشت و... ياد مي‏شده است، اطلاق كرده‏ام»(15)
(سوره آل‏عمران آيات 34 ـ 33)
اِنَّ اللّه‏َ اصْطَفي آدَمَ وَ نُوحا وَ آلَ اِبراهِيمَ وَ آل عِمران عَلَي الْعالمين، ذُرية بَعْضُها مِنْ بَعضٍ وَ اللّه‏ُ سَميعٌ عَليم.
«خداوند متعال آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر عالميان برگزيد، اينان نسلي هستند كه اول و آخرشان يكي و از يك سنخ هستند و خدا شنوا و داناست.»

3 ـ انتخاب انحصاري

اصطفاء(16) از ميان خانداني صورت پذيرفت كه خداوند آنان را بر جهانيان برتري داد و انتخاب خدا منحصرا براي پاكان و صالحان است.
مالك الملك و برحمن الرحيم «گفت نه واللّه‏ و باللّه‏ العظيم
ني بحاجت بل به فضل كبريا آن خدائي كو فرستاد و انبياء
آفريد او شهسواران جليل آن خداوندي كه از خاك ذليل
بگذارنيد از تك افلاكيان»(17) پاكشان كرد از مزاج خاكيان

3 ـ 1 ـ اصطفاي آدم عليه‏السلام

الف) اوّلين خليفه از ميان نوع بشر (بقره / 30)(18)
ب) اوّلين افتتاح باب توبه از او (طه / 122)(19)
ج) اوّلين تشريع دين براي او (طه / 123)(20)

3 ـ 2 ـ اصطفاي نوح عليه‏السلام

الف) اوّلين پيامبر از پيامبران اولوالعزم داراي كتاب و شريعت (بقره / 213)(21)
ب) پدر ثاني نوع بشر (صافات / 79)(22)

3 ـ 3 ـ اصطفاي آل ابراهيم عليه‏السلام (23)

الف) اسحاق عليه‏السلام و انبيائي كه از ذريه آن جناب در بني اسرائيلند.
ب) اسماعيل عليه‏السلام و برگزيدگان از ذريه آن بزرگ از جمله سرور كائنات حضرت ختمي مرتبت محمّدبن عبداللّه‏ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و اوليايي كه از ذُريّه آن جناب مي‏باشند.
بنابراين مـراد، پاكان و معصومين از آن دودمان است.
نكته
گزينش و انتخاب جمعي از انبياء نفي ساير انبياء نيست زيرا اثبات شي‏ء نفي ماعدا نمي‏كند.
«وَ كُلاً فَضَّلْنا عَلَي الْعالمينَ»
«و همه را بر جهانيان برتري داديم»(24)
«وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ الْنَّبيّينَ عَلي بَعْضٍ»
«ما برخي از پيامبران را بر برخي ديگر برتري داده‏ايم»(25)

3 ـ 4 ـ اصطفاي آل عمران

الف) خاندان عمران پدر حضرت مريم عليها‏السلام .
ب) پدر حضرت موسي عليه‏السلام كه يكي از ذُريه حضرت ابراهيم عليه‏السلام است.
بنابراين به ضرس قاطع مي‏توان گفت «آل عمران» حضرت مريم عليها‏السلام و عيسي عليه‏السلام يا آن دو با همسر عمران مي‏باشند. و كلمه «مَرْيَمَ ابْنَةَ عِمْرانَ» مكرر در قرآن كريم آمده است. آنچه در قرآن و تفاسير متعدد بيان شده؛ عمران به عنوان پدر موسي عليه‏السلام متعين نيست.
چرا چنين انتخابي صورت گرفت؟!
اولاً ـ آنان همانند هم مي‏باشند در گفتار و تسليم دل‏ها به حق.
ثانيا ـ به جهت اعمال و افعال نيكشان مستحق موهبت اصطفاي حضرت حقند.
ثالثا ـ عدم انقطاع سلسله اصطفا و اتصال آن در همه جا.
(سوره آل عمران آيه 35)
اِذْ قالَتِ امْرَاتُ عِمْرانَ رَبّ اِنّي نَذَرْتُ لَكَ ما في بَطْني مُحرّرا فَتَقَبَّلْ مِنّي اِنَّكَ اَنْتَ السَّميعُ العَليمُ.
«به ياد آر زماني را كه همسر عمران گفت پروردگارا من نذر كرده‏ام كه آن چه در رحم دارم محرر يعني خالص خدمتكار تو باشد از من قبول كن كه تنها توئي شنواي دانا»

4 ـ گرامي‏ترين نذر

نذر كننده، امر يا امور غير واجبي را بر خويش واجب مي‏گرداند كه پس از تحقق آن، اداي تكليف حجت شرعي است. و نذر قبل از اسلام هم در اديان و فرق مختلف مطابق آئين‏شان وجود داشت. معنويت و معرفت يك زن (حنِّه) به جايي مـي‏رسد كه عزيزترين موجـود خود را نذر خانه خدا مي‏كند و آن هم مورد پذيرش و قبول درگاه حق مي‏گردد.
شعور يك زن تا حدي است كه تسليم همه جانبه در مقابل خداوند را به فال نيك مي‏گيرد.
بنماي رهي كه ره نماينده تويي بگشاي دري كه در گشاينده تويي
كايشان همه فانيند و پاينده تويي(26) من دست به هيچ دستگيري ندهم

4 ـ 1 ـ حنِّه كيست؟

او مادر مريم عليها‏السلام و همسر عمران است، آن چه از برخي روايات بر مي‏آيد عمران يكي از پيامبراني بود كه به او وحي مي‏شد. سال‏ها از عمر حنِّه سپري گشت اما داراي فرزند نشد.
آن گاه با اخلاص، به پروردگار عالم توجه كرد و نذر كرد كه اگر خداوند به او فرزندي عنايت كند، آن را خادم و خدمتگزار بيت‏المقدس قرار دهد. «اين نذر بيانگر آن است كه قلب حنِّه آن چنان سرشار از ايمان، صداقت، اخلاص و پاكي نسبت به خدا بود كه عزيزترين كَس و يگانه فرزندش را به خدا نذر كرد.»(27)
خداوند دعاي آن بانو را مستجاب نمود و مريم مقدس را به او عنايت فرمود. در اين خصوص آيات شريفه (37 ـ 36 ـ 35) سوره آل عمران در وصف حضرت حنِّه (رضي‏اللّه‏ عنه) نازل شد كه نمايانگر عفت و نجابت زايدالوصف مادر مريم است. ايمان و تصديق باور قلبي او، گفتمان صادقانه حنِّه با خالق خويش و خلوص نيت و پاكي درون او سبب شد تا خداوند فرزند جاودانه‏اي نصيب او گرداند.
هر چند نيت دروني او كه نذر كرد، پسر بود، لكن پس از آن كه به اراده و حكمت خداوند پي برد، تسليم بي‏قيد و شرط مشيت خالق گرديد. يعني هر چه را او بپسندد من نيز مي‏پسندم.
يكي وصل و يكي هجران پسنند «يكي درد و يكي درمان پسندد
پسندم آن چه را جانان پسندد»(28) من از درمان و درد و وصل و هجران

4 ـ 2 ـ اخلاص چيست؟

حكيم الهي، خواجه عبداله انصاري قدس‏سره مي‏فرمايد:
«الاخلاص تصفيه العمل من كلّ شوب»
(اخلاص يعني صاف نمودن عمل از هر خلطي)
و اين اعم است از آن چه شوب به رضاي خود داشته باشد يا شوب به رضاي مخلوقات ديگري.
خداوند در خصوص اخلاص و نيت درون افراد مي‏فرمايد:
«لِيَبْلُوَكُمْ اَيُّكُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً»(29)
«خداوند امتحان مي‏كند شما را تا كداميك نيكوكارتريد در عمل»
موفقيت حنِّه در آزمون الهي اخلاص صادقه و نيت عمل او بود كه پروردگار عالم به او كوثري هديه فرمود، تا جهانيان را از غفلت و معاندت برهاند.
(سوره آل‏عمران آيه 36)
فَلَمّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ اِنّي وَضَعْتُهُا اُنْثي واللّه‏ُ اَعْلمُ بما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالاُنثي وَ اِنّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ اِنّي اُعيذُها بكَ وَ ذُريَّتَها من الشَّيْطان الرَّجيم.
«همين كه وضع حمل كرد گفت پروردگار من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مي‏دانست كه چه زاييده) و معلوم است كه براي خدمتگزار معبد تو پسر چون دختر نيست و من او را «مريم»(30) نام نهادم و من او را و نسل او را از شيطان رجيم به تو پناه‏دادم».

5 ـ نعمت فرزند و جايگاه او

مفاهيمي كه از آيه شريفه استنباط مي‏گردد از اين قرار است:
الف) دختر در دستيابي به كمال معنوي و شخصيتي خويش نقص ندارد.
ب) انتخاب نام نيكو براي فرزند از سوي والدين فرض است.
ج) پناه به خدا براي خود و ديگران از وساوس شياطين جن و انسان لازم است.
د) تربيت فرزند با عنايت و اتكاء به خداوند كه مربي حقيقي همه متربيان است انجام مي‏پذيرد.
ر) دعاي والدين در حق فرزند مستجاب است. آن گونه كه از مادر مريم عليها‏السلام پذيرفته شد.
(سوره آل عمران آيه 37)
فَتَقَبَّلَها رَبُّها بقبوُلٍ حَسَنٍ وَ اَنْبَتَها نَباتا حَسَنا وَ كَفَّلَها زَكَريّا كُلَّما دَخلَ عَلَيْها زَكَريّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ انّي لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللّه‏ِ اِنّ اللّه‏َ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بغَيْرحِسابٍ.
«پروردگارش دختر را قبول كرد آن هم به نيكوترين وجه و او را پرورش داد آن هم بهترين پرورش و زكريا را كفيل او كرد كه هر وقت در محراب او بر او وارد مي‏شد، رزقي مخصوص نزد او مي‏ديد، مي‏پرسيد: اي مريم اين رزق از ناحيه چه كسي برايت آورده‏اند؟ مي‏گفت اين رزق از سوي خدا است، آري خدا به هر كس كه بخواهد بي‏حساب رزق مي‏دهد.»

6 ـ اعمال و افعال مخلصان

نـكاتي را كه از آيـه شريفه مي‏آموزيم بدين قرار است:
الف) اعمال پاكان و مخلصان به نيكوترين وجه آن مورد پذيرش حضرت حق است.
ب) براي تربيت و سرپرستي او (مريم عليها‏السلام ) تكليف بر عهده يك پيامبر خدا (زكريا) نهاده شد.
ج) اعمال و افعال شگفت‏آورش در محراب عبادت نتيجه تعهد و تعبد زاهدانه او بود.
د) با عنايت و الطاف خداوند عبادت خالصانه و خاضعانه يك زن سبب افزوني رزق است.
كه طبق گر دور نبود از طبق «تو توهم مي‏كني از قرب حق
صد كرامت دارد و كار و كيا اين نمي‏بيني كه قرب اوليا
موم در دستت چو آهن مي‏بود آهن از داود مومي مي‏شود
قرب و مي عشق دارند اين كرام»(31) قرب خلق و رزق بر جمله عام
(سوره آل عمران آيات 41 ـ 40 ـ 39 ـ 38)
هُنا لِكَ دَعا زَكَريّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيّهً طَيِّبَةً اِنَّكَ سَميعُ الْدُّعاء
فنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصِّلِي فِي الْمِحْرابِ اَنّ اللّه‏َ يُبَشَّرُكَ بيَحْيي مُصَدِّقا بكَلمَهٍ مِنَ اللّه‏ِ وَ سَيَّدا وَ حَصُورا وَ نبيّا مِنَ الصّالِحين.
قالَ رَبّ اَنّي يَكُونُ لي غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِي الْكِبَرُ وَ امْرَاتي عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللّه‏ُ يَفْعَلُ ما يَشآء.
قالَ رَبِّ اجْعَلْ لي آيَة قالَ آيَتُكَ الاّ تُكَلِّمَ النّاسَ ثلثهَ اَيّام الاّ رَمْزا و اذْكُرْ رَبَّكَ كَثيراً وَ سَبِّح بالْعَشّي وَالاِبْكار.
«اين جا بود كه زكريا پروردگارش را به دعا خواند و گفت پروردگارا، اي آن كه مستجاب كننده دعاهائي، مرا فرزندي پاك عطا فرما.
ملائكه خطابش كردند و در حالي كه او در محراب نماز مي‏خواند، گفتند: خداي تعالي تو را به يحيي مژده مي‏دهد، فرزندي كه تصديق كننده كلمه‏اي از خدا است (يعني عيسي عليه‏السلام ) سيّدي است كه زن نمي‏گيرد، و پيامبري از صالحان است.
زكريا گفت چگونه مرا فرزندي خواهد شد با اينكه عمرم به نهايت رسيده و همچنين عمر همسرم، علاوه بر اين كه او در جواني هم نازا بود خداوند هر چه را اراده كند انجام دهد.
عرضه داشت پروردگارا براي من نشانه قرار ده، گفت: نشانه تو آنست كه سه روز جز با اشاره با مردمان سخن نگوئي(32) و بسيار به ياد خدا باش و شامگاه و بامداد به تسبيح او بپردازد.»

7 ـ دعاي مخلصانه مستجاب است

آن دم كه آدمي زنگار دورن خويش را به آب ديده بسفت، جلاء و شفافيت درون سبب معراج معنوي است. اين گونه قصصها پند و اندرزي است براي حمّالان و زر و وبالي كه لختي به خود آيند و با خداي خويش آشتي كنند.
آيات شريفه اشاراتي دارند به اين كه:
الف) طلب «دعا»(33) براي فرزند با فطرت آدميان عجين است حتي پيامبر خدا هم از اين قاعده مستثني نيست.
ب) دعا در محراب عبادت با حال و رقت قلب سبب افزوني استجابت دعاست.
ج) مژده خالق تحقق يافت، آن هم يحيي عليه‏السلام كه مؤيد و مصدق مسيحاست.
د) اميد تنها فصل بي‏خزان زكريا به ثمر نشست و اراده لايزال الهي تحقق پذيرفت.
ه••) در همه حال و هر زمان و مكاني به ياد خدا بودن موجب آرامش دلهاست.
بنابراين اهميت ياد خدا از كسي پوشيده نيست.
«يا ايُهَا الَّذِينَ امَنوُا اذْكُروُا اللّه‏َ ذِكْراً كَثيرا»(34)
«اي اهل ايمان! خدا را بسيار ياد كنيد.»
و در جاي ديگر مي‏فرمايد:
«فَاِذا قَضَيْتُمْ الصَّلاةَ فَاذْكُرُوا اللّه‏ قياما وَ قُعُودا و عَلي جُنُوبكُمْ»(35)
«آنگاه كه از نماز فراغت يافتيد، ايستاده، نشسته و بر پهلو (و در هر حال كه توانيد) خدا را ياد كنيد.»
در وصاياي امام علي مرتضي عليه‏السلام به امام حسن مجتبي عليه‏السلام آمده است:
وَ كُنْ للّه‏ِ ذاكِراً عَلي كُلِّ حالٍ(36)
«در هر حال خدا را ياد كن»
و در جاي ديگر آن حضرت مي‏فرمايد:
«مُداومَهُ الذّكْر، قُوَّةُ الاَرْواح»(37)
«مداومت بر ياد خدا موجب قدرت و قوت روح‏هاست».
حضرت رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم خطاب به اصحاب خود فرمودند: «آيا شما را آگاه نكنم به بهترين و پاك‏ترين اعمالتان در پيشگاه پروردگارتان، و پر ارج‏ترين آن‏ها از نظر درجه و منزلت، و چيزي كه از درهم و دينار و از مقابله با دشمنان و كشتن و كشته شدن برايتان بهتر باشد، گفتند: آري اي رسول خدا. فرمود: آن، بسيار به ياد خداوند متعال بودن است».(38)
ياد تو مر عاشقان را راحت جان آمده «اي ز دردت خستگان را بوي درمان آمده
در بيابان غمت اللّه‏ گويان آمده صد هزاران عاشق سرگشته بينم بر اميد
ديده‏ها بينم ز درد عشق گريان آمده سينه‏ها بينم ز سوز هجر تو بريان شده
همچو مجنون گرد عالم مست و حيران آمده»(39) پير انصار از شراب شوق خورده جرعه‏اي
معرفت به دعا و اهميت ياد خدا طريق واقعي سالكان و عابدان است.
و حضرت مريم عليها‏السلام هم در اين زمينه توسل و تمسّك ديرينه داشت.
(سوره آل عمران آيه 42)
وَ اِذ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ اِنَّ اللّه‏َ اصْطَفيكِ وَ طَهَّركِ وَ اصْطَفَيكِ عَلي نِساءِ الْعالَمينَ «و به ياد آر زماني را كه ملائكه گفتند: اي مريم! بدان كه خدا تو را انتخاب و از ميان همه زنان عالم برگزيد.»

8 ـ مواجهه فرشتگان با برگزيدگان

قبول مريم عبارت از اصطفاء و اختيار نمودن اوست.
خداوند به حضرت مريم عليها‏السلام و ذريه‏اش مصونيت از وساوس شياطين و معصوميت به خاطر اعمالش عنايت فرمود كه نوعي طهارت است.
اصطفاء مريم عليها‏السلام و تطهير او از پليدي نمايانگر اجابت دعاي مادر است، فرشتگان مژده دادند كه:
خدا مريم را بر زنان عالم برگزيد و او را لايق مادريِ عيسي عليه‏السلام دانست و همچنين مريم عليها‏السلام و فرزندش را آيتي بر عالميان قرار داد.
پس يك زن غير نبي به خاطر كمالات معنوي به جايگاهي مي‏رسد كه فرشتگان با او سخن مي‏گويند.
فَاَرْسَلْنا اِلَيْها روُحَنا فَتَمثّل لَها بَشَرا سَوياً(40)
«ما روح خود را (روح القدس) به سوي او فرستاديـم پس بـه شكل بشـري كامـل بـر او نمايان شد»
جايگاه رفيع و منيع او، سبب نزول ملائكه (روح يا فرشته امين) براي نويد مائده مادي و معنوي است. عصمت اين بانوي مخدره به جهت مقام و منزلت او در تقوا و عفت است. بنابراين عصمت، فعل اختياري است كه مختص انبياء نيست. معجزه و آيتي بزرگ از دامن يك زن عفيف و مطهر تلألؤ مي‏يابد كه بر عالميان و آدميان حجت است.
وَالَّتي اَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيها مِنْ رُوحِنا وَ جَعَلْناها و ابْنَها آيَة لِلْعالَمينَ(41)
«و ياد كن مريم را كه دامان خود را پاك نگه داشـت و مـا در او از روح خـود بدميديـم و او را بـا فرزندش معجزه و آيت بزرگ براي اهل عالم قرار داديم.»
و همچنين در آيه 12 سوره تحريم آمده است:
وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي اَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها، وَ كُتُبهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتين.
«و نيز مريم دختر عمران را (ياد آور) كه دامن خود را از حرام نگاه داشت و از روح خود در او دميديم و سخنان پروردگار و كتابهايش را باور داشت و از فرمانبرداران بود.»
يكي از خصايص ويژه و منحصر به فرد حضرت مريم عليها‏السلام ولادت شگفت‏آور فرزند اوست.
مولانا داستان مواجهه فرشته با مريم عليها‏السلام را با ابياتي پرنغز و دلنشين به نظم در آورده و مي‏گويد:
جان فزائي دلربائي در خلا ديد مريم صورتي بس جان فزا
چون مه و خورشيد آن روح‏الامين پيش او بر رست از روي زمين
آن چنان كز شرق رويد آفتاب از زمين بر رست خوبي بي‏نقاب
كو برهنه بود و ترسيد از فساد لرزه بر اعضاي مريم اوفتاد
دست از حيرت بريدي چون زنان صورتي كه يوسف ار ديدي عيان
چون خيالي كه بر آرد سر ز دل همچو گُل پيشش بروئيد او ز گل
گفت بجهم در پناه لطف هو گشت مريم بي‏خود و بي‏خويش او
در هزيمت رخت بردن سوي غيب زآنكه عادت كرده بود آن پاك جيب
حازمانه ساخت ز آن حضرت حصار چون جهان را ديد ملكي بي‏قرار
يورتگه نزديك آن دژ برگزيد از پناه حق حصاري به نديد
كه امين حضرتم از من مرم بانگ بر وي زد نمودار كرم
از چنين خوش محرمان دم در مكش از سرافرازان عزت سرمكش
هم هلالم هم خيال اندر دلم»(42) مريما بنگر كه نقش مشكلم
(سوره آل عمران آيه 43)
يا مَرْيَمُ اقْنتي لِرَبِّكِ وَ اسجُدي وَ ارْكَعي مَعَ الْرّاكِعينَ.
«اي مريم! براي پروردگارت عبادت و سجده كن و با ساير ركوع‏كنندگان ركوع كن».

9 ـ تواضع در عبادت

مريم عليها‏السلام وقتي مقبوليت نزد خدا را كسب كرد، فروتني و عبوديتش فقط به خاطر او بود و به فراست دريافت كه خداوند را به جهت اين كه شايسته پرستيدن است بايد پرستيد.
هيچ كسي از آثار تربيتي عبادت در زندگي خويش بي‏نياز نيست.
مؤمنين در سخت‏ترين شرايط و شدايد دهر بايد به خداوند توكل و توسل جويند و مؤثرترين روزنه استمداد، نماز است.
و نماز ارتباط ناگسستني مخلوق با خالق و وارستگي از همه و وابستگي به اوست، پس گسستن و هجران از خدا، افزوني غم و ديوانگي دل است. كه همواره پيوستن به او براي سالك نغمه مستانه طلب دارد.
به صحراي غمت كاشانه دارم «زهجرانت دلي ديوانه دارم
چو بلبل ناله مستانه دارم»(43) به اميد وصالت اي گل من
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدوُنَ(44)
«جن و انس را فقط براي اينكه مرا بپرستند، آفريدم.»
امام عارفان و عابدان، مولاي متقيان حضرت اميرمؤمنان علي عليه‏السلام در نهج‏البلاغه مي‏فرمايند: «(پروردگارا) من تو را از ترس آتشت و به اميد بهشت عبادت نمي‏كنم، بلكه بدان جهت عبادت مي‏كنم كه تو را شايسته و سزاوار عبادت يافتم.»
و همچنين از آن حضرت است كه فرمود:
«عده‏اي خدا را براي نيل به ثواب او عبادت مي‏كنند، اين عبادت تاجران است و دسته‏اي از روي ترس، اين عبادت غلامان است و جمعي از روي شكر، اين عبادت آزادگان است» به طور قطع عبادت حضرت مريم عليها‏السلام «وَ رضْوانٌ مِنَ اللّه‏ِ اَكْبَرُ»(45) (خشنودي خدا از همه آن‏ها برتر و بالاتر) بوده است.
بنابراين جزاي انسان تجسم اعمال اوست.
«هَلْ تُجْزَوْنَ اِلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلوُنَ»(46)
«آيا پاداش شما جز آن است كه خود انجام داده‏ايد؟!»
همه اين اعمال و افعال بيانگر آن است كه انسان‏ها جملگي دنبال يك حقيقتند و آن حقيقت، خداست.
اي تير غمت را دل عُشّاق نشانه!
اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه؟ تا كي به تمناي وصال تو يگانه
اي تير غمت را دل عشاق نشانه! خواهد به سر آيد شب هجران تو يا نه؟
جمعي به تو مشغول و تو غايب زميانه
ديدم همه را پيش رخت راكع و ساجد رفتم به در صومعه عابد و زاهد
گه معتكف ديرم و گه ساكن مسجد در ميكده، رهبانم و در صومعه عابد
يعني كه تو را مي‏طلبم خانه به خانه
زاهد به سوي مسجد و من جانب خمار آن دم كه عزيزان بروندي پي هر كار
من يار طلب كردم و او جلوگه يار حاجي به ره كعبه و من طالب ديدار
او خانه همي جويد و من صاحب خانه
هر جا كه روم، پرتو كاشانه تويي تو! هر در كه زنم، صاحب آن خانه تويي، تو!
مقصود من از كعبه و بتخانه تويي تو! در ميكده و دير كه جانانه تويي تو!
مقصود تويي كعبه و بتخانه بهانه
پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد بلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديد
يعني همه جا عكس رخ يار توان ديد عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد
ديوانه منم، من كه روم خانه به خانه
ديوانه برون از همه آيين تو جويد عاقل به قوانين خرد راه تو پويد
هر كس به زباني صفت حمد تو گويد تا غنچه بشكفته اين باغ كه بويد؟
بلبل به غزلخواني و قمري به ترانه
هر چند كه عاصي است، زخيل و خدم توست بيچاره «بهائي» كه دلش زار غم توست
تقصير «خيالي» به اميد كرم توست اميد وي از عاطفت دمبدم توست
يعني كه گنه را به از اين نيست بهانه(47)
«ابن عباس رحمه‏الله يكي از مفسران بزرگ صدر اسلام مي‏گويد: هنگامي كه (مريم عليها‏السلام ) نه ساله شد روزها را روزه مي‏گرفت و شبها را به عبادت مي‏پرداخت و آن چنان در پرهيزكاري و معرفت و شناسائي پروردگار پيش رفت كه از احبار و دانشمندان پارساي آن زمان پيشي گرفت.»(48)
(سوره آل عمران آيه 44)
ذلِكَ مِن اَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ اِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ اِذْ يُلْقُونَ اَقْلامَهُمْ اَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهمْ اِذْ يَخْتَصِمُونَ.
«اين از خبرهاي غيب است كه ما آن را به تو وحي مي‏كنيم و تو نزد ايشان نبودي هنگامي كه قرعه‏هاي خود را مي‏انداختند كه كداميك سرپرست مريم شوند و تو نزد ايشان نبودي آن زمان كه بگو مگو مي‏كردند.»

10 ـ اخبار غيبي

در داستان توطئه برادران يوسف عليه او (سوره يوسف آيه 102) و عدم اطلاع نوح و قوم او قبل از وحي (سوره هود آيه 49) نمايانگر خبرهاي غيبي از طريق وحي است.
در داستان حضرت مريم عليها‏السلام مي‏يابيم كه بزرگان بني‏اسرائيل براي سرپرستي يك دختر مقدس و پاك‏نژاد چگونه با هم به نزاع برخاسته بودند، پس بندگي و تقوا سبب بزرگي است نه بردگي و بنده‏پروري.
حضرت مريم عليها‏السلام خدا محور بود نه خود محور.
در خدا محوري بود كه افعال نادر آن قادر در قرعه شامل حال او گرديد.
با خيال وهم نبود هوش ما «از غم و شادي نباشد جوش ما
تو مشو منكر كه حق بس قادر است(49) حالتي ديگر بود كان نادر است
(سوره آل عمران آيه 45)
اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ اِنَّ اللّه‏ يُبَشِرُكِ بكَلَمِةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسيحُ عيسَي ابْنُ مَرْيَمَ وَجيهاً في الدُّنيا و الآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ.
«زماني كه فرشتگان گفتند: اي مريم خداي تعالي بشارتت مي‏دهد به كلمه‏اي از خودش كه نامش مسيح عيسي‏بن مريم است و آبرومند در دنيا و آخرت، و از مقربين است.»

11 ـ مژده مسيحا عليه‏السلام

نعمت فرزند از كسي پوشيده نيست، آن هم فرزندي كه يكي از پيامبران اولوالعزم خواهد شد.
فرشتگان، حامل وحي از ناحيه خداوند به سوي يك زن پاكيزه و مطهرند.
زني كه در تقوا و دينداري، نجابت و پاكدامني سرآمد زنان است و در عبوديت، تسليم بي‏قيد و شرط خالق است كه يكي از شروط بندگي است.
خداوند حضرت مريم عليها‏السلام و فرزندش را معجـزه جاويد و آيت بزرگ براي عالميان قرار داد. و حضرت مسيح عليه‏السلام از مقربين درگاه حق تعالي است.
آيات شريفه ديگري نيز بدين مضمون در قرآن كريم آمده است.(50)

11 ـ 1 ـ فضيلت تقرّب

افعال و صفاتي كه انسان را در رسيدن به كمال نهايي (قرب به حق) ياري كند و سبب ارتقاي انسان در مراتب قُرب ربوبي گردد، فضيلت محسوب مي‏شود.
اين تقرب و نزديكي مكاني و زماني نيست كه آن مربوط به مسائل مادي است.
بلكه تقرّب به حق معرفتي و معنوي است.

11 ـ 2 ـ حقيقت قرب خدا

هستي درجات و مراتبي دارد نازل‏ترين آن عالم ناسوت و عالي‏ترين درجه آن عالم لاهوت است. انسان هر چه براي تحصيل فضايل الهي و ملكوتي در عالم هستي بالا رود، به همان اندازه به ساحت قدس حضرت حق (جل جلاله) نزديك‏تر و مقرب‏تر مي‏گردد.
قرب حق از حبس هستي رستن است»(51) «قرب ني بالا نه پستي جستن است

11 ـ 3 ـ ذكر، مؤثرترين وسيله قرب به خدا

وَ اذْكُرْ رَبَّكَ في نَفْسِكَ تَضَرُّعا و خيفَهً وَ دونَ الْجَهْر مِنَ الْقولِ بالْغُدُوِّ وَ الآصالِ و لاتَكُنْ مِنَ الْغافلينَ. اِنَّ الْذينَ عِندَ ربِّكَ لايَسْتَكْبرونَ عَنْ عِبادتِهِ و يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدونَ.(52)
«پروردگار خويش را به تضرّع و بيم (در ضمير خود) و با صداي غير بلند در بامدادان و شامگاهان ياد كن و از غفلت‏زدگان مباش، زيرا كساني كه نزد پروردگار تواند از بندگي وي سرپيچي نكنند و تسبيح او گويند و سجده او نمايند.»
در ابيات عرفاني طاهر همداني مي‏خوانيم كه:
واندر پس و پيش خلق نيكو باش «گر قُرب خدا مي‏طلبي دلجو باش
خورشيد صفت با همه كس يكرو باش خواهي كه چو صبح صادق الوعد شوي

11 ـ 4 ـ معاني عيسي مسيح عليه‏السلام

كلمه «مسيح» عربي و كلمه «مشيحا» عبري است، رسم بني‏اسرائيل چنين بوده كه هر پادشاهي تاجگذاري مي‏كرد، از جمله مراسم تاجگذاري اين بوده كه كاهنان او را با روغن مقدس مسح مي‏كردند تا سلطنتش مبارك شود و بدين مناسبت پادشاه را مسيحا مي‏گفتند، كه يا به معناي خود شاه است و يا به معناي مبارك است.
علامه طباطبائي قدس‏سره مي‏فرمايد: از اين جهت در عبارت بشارت، آن جناب را مسيح يعني مبارك ناميدند، كه به طور كلي روغن مالي كردن در اعتقاد بني‏اسرائيل براي تبرك انجام مي‏شده و مؤيد آن اين آيه شريفه است كه مي‏فرمايد:
قالَ اِنّي عَبْدُاللّه‏ِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني نَبيَّا، وَ جَعَلَني مُباركا ايْنما كُنْتُ.(53)
«گفت من بنده خدايم، مرا كتاب داده و پيامبرم كرده و مرا هر جا كه باشم مبارك ساخته.»
و اما كلمه «عيسي» در اصل «يشوع» بوده كه هم به معناي مخلص تفسير شده و هم به معناي منجي و در بعضي اخبار به كلمه «يَعيشُ = زنده مي‏ماند» تفسير شده و اين با نامي كه براي فرزند زكريا نهاده يعني «يحيي= زنده مي‏ماند» مناسب‏تر است، زيرا بين اين دو پيامبر از هر جهتي شباهت برقرار بوده است.
بنابراين «مشهور است كه عيسي عليه‏السلام در شهر ناصر، واقع در فلسطين كه امروزه هم به زادگاه حضرت عيسي عليه‏السلام معروف است به دنيا آمد و او را عيساي ناصري مي‏گفتند و به همين علت پيروانش را نصراني مي‏خوانند.»(54)

پي نوشت :

1 ـ قانتات: افراد مطيع فرمان خدا.
2 ـ فلسفه تعليم و تربيت، ج اول، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، انتشارات سمت، 1372.
ـ 3 Paideia.
ـ 4 Reboul, Olivier, La philosophie de L, Education, P.U.E, 1971, P.13,14.
ـ 5 ST. Augustin.
ـ 6 Beutitude.
ـ 7 Encyclopedia of Education; Vol.l. P. 426.
8 ـ روان‏شناسي پرورشي، دكتر علي‏اكبر سيف، تاريخ انتشار 1376. روان‏شناسي تربيتي، دكتر علي شريعتمداري، تاريخ انتشار 1374. روان‏شناسي تربيتي، دكتر محمّد پارسا، تاريخ انتشار 1378.
9 ـ فلسفه تعليم و تربيت، همان منبع.
10 ـ اشعار عرفاني باباطاهر همداني.
11 ـ المفردات في غريب القرآن، ص 404، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ القرآن، ج 4، ص 194.
12 ـ مجمع البحرين، ص 357، اساس البلاغه، ص 308، المعجم الجامع لغريب مفردات القرآن الكريم، ص 341.
13 ـ لسان العرب، المجلد السابع، ص 74، مصباح المنير، الجزء الثاني، ص 188، تبيين اللغات، ج 2، ص 304.
14 ـ قاموس قرآن، ج6، ص 11. تبيين اللغات، ج 2، ص 304.
15 ـ عناصر داستان‏نويسي، ص 13.
16 ـ برگزيدن، انتخاب نمودن.
17 ـ مثنوي معنوي، جلال‏الدين مولوي.
18 ـ «و اذقال ربك للملائكه اني جاعل في الارض خليفة» «آن زماني كه پروردگارت فرشتگان را گفت كه من برآنم كه در روي زمين خليفه‏اي بگمارم».
19 ـ «ثم اجتبه ربه فتاب عليه و هدي». «زان پس پروردگارش او را برگزيد و توبه او را پذيرفت و راه رستگاري را بر او نماياند.»
20 ـ «فاما ياتينكم مني هدي فمن اتبع هداي فلايضل و لايشقي» «و چون راهنمايان من به سويتان آمدند هر كس از آنان پيروي كند گمراه نشود و به رنج و سختي نيفتد.»
21 ـ «كان الناس امه واحده فبعث اللّه‏ النبيين مبشرين و منذرين.» «مردمان در آغاز امتي يگانه بودند پس پروردگار پيامبران را برانگيخت كه بشارت و هشدارشان دهد».
22 ـ «وجعلنا ذريته هم الباقين و تركنا عليه في الاخرين، سلام علي نوح في العالمين» «ما ذريه او را تنها كساني قرار داديم كه در زمين بمانند، و ياد او را در آيندگان حفظ كرديم سلام بر نوح باد در هر دوره.»
23 ـ «ام يحسدون الناس علي ما اتيهم اللّه‏ من فضله، فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمه و آتيناهم ملكا عظيما» (نساء / 54) «بلكه انگيزه آنان حسدي است كه نسبت به آنچه خدا از فضل خود به بعضي از بندگانش داده، مي‏ورزند و ما به آل ابراهيم نيز كتاب و حكمت و ملكي عظيم داديم.» «ان اولي الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبي و الذين امنوا واللّه‏ ولي المؤمنين» (آل عمران / 68) «مردمي كه از ابراهيم پيروي مي‏كنند و اين پيامبر و آنان كه به او ايمان آورده‏اند، نزديك‏ترين مردم به ابراهيمند و خداوند ولي مؤمنان است.»
24 ـ انعام / 81.
25 ـ اسري / 55.
26 ـ مناجات‏نامه، خواجه عبداللّه‏ انصاري.
27 ـ منزلت زن، ص 273، گزيده‏اي از مقالات و سخنراني‏هاي سمينار احياء شخصيت زن، حوزه علميه قم.
28 ـ عارف نامي باباطاهر همداني.
29 ـ ملك / 1.
30 ـ مريم در لغت به معناي زن عابد و زن خدمتكار است و در لغت عبراني به معناي عابده و خادمه است.
31 ـ مثنوي، دفتر سوم، ابيات 704 ـ 701.
32 ـ بحر مي‏جويد ترا، جو را مجو خامشي بحر است و گفتن همچو جو ختم كن واللّه‏ اعلم بالصواب از اشارت‏هاي دريا سر متاب (مثنوي، دفتر چهارم، ابيات 2063 و 2062)
«ربنا و ابعث فيهم رسولاً منهم يتلوا عليهم اياتك و يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم انك انت العزيز الحكيم». (بقره / 129) «پروردگارا در ميان آنان پيامبري برانگيز كه آيات تو را بر مردمان بخواند و آنان را حكمت و كتاب آسماني بياموزد و از پليدي‏ها پاكشان گرداند اي آن كه توئي پيروز و حكيم».
«و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسمعيل ربنا تقبل منا انك انت السميع العليم» (بقره / 127). «و آنگاه ابراهيم و اسماعيل خانه را برافراشتند عرض كردند پروردگارا، تو كه دانا و شنوائي، اين خدمت را از ما بپذير». «ربنا واجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امه مسلمه لك و ارنا مناسكنا و تب علينا انك انت التواب الرحيم». (بقره / 128) «پروردگارا ما را و از فرزندان ما امتي را فرمانبردار خويش گردان و راه پرستش خود به ما بنماي و بر ما ببخشاي كه توئي آن توبه‏پذير مهربان».
33 ـ معني دعا: دعا يعني صدا زدن و مدد خواستن در حل مشكلات از خالق خود. آيات قرآن كريم راجع به دعا كردن: «خداي شما فرمود كه مرا با خلوص دل بخوانيد تا دعاي شما را مستجاب كنم» (غافر / 60) «اي پيامبر نبايد آنان را كه هر صبحگاه و شبانگاه خدا را مي‏خوانند از پيش خود براني» (انعام / 52) نبي مكرم اسلام حضرت محمدبن عبداللّه‏ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «دعا حربه مؤمن است براي دفع دشمنان و عمود دين است كه به آن، دين مؤمن برپا است و نور آسمان و زمين است» (بحارالانوار، ج 93، ص 288). و همچنين فرمود: «ناتوان‏ترين مردم كسي است كه در دعا كردن ناتوان باشد» (مشكاه الانوار).
34 ـ احزاب / 41.
35 ـ نساء / 103.
36 ـ بحارالانوار، 42 / 203.
37 ـ غررالحكم.
38 ـ بحارالانوار، 93 / 157
39 ـ اشعار عرفاني، خواجه عبدا... انصاري.
40 ـ مريم / 17.
41 ـ انبياء / 91.
42 ـ مثنوي معنوي، دفتر سوم، ص 3770.
43 ـ ديوان اشعار، آية‏ا... حسن حسن‏زاده آملي.
44 ـ ذاريات / 56.
45 ـ توبه / 72.
46 ـ نمل / 90.
47 ـ ديوان اشعار، شيخ بهائي.
48 ـ مجمع‏البيان، ج 2، ص 431.
49 ـ مثنوي، دفتر اول، ابيات 1804 ـ 1803.
50 ـ «قالَ اِنَّما اَنَا رَسوُلُ ربك لأهب لك غلاما زكيا» (مريم / 19). «گفت من فرستاده پروردگار توام، كه ترا پسر پاك و ستوده ببخشم» «و كلمته القيها الي مريم و روح منه» (نساء / 71). «مسيح فرستاده خدا و كلمه‏اي است كه خدا آن را به مريم القا كرد و روحي است از او» «لن يستنكف المسيح ان يكون عبدا للّه‏ و لا الملائكه المقربون» (نساء / 172). «عيسي (مسيح) و ملائكه مقربين از اينكه بندگي خدا كنند استنكاف نخواهند ورزيد».
51 ـ مثنوي، همان منبع.
52 ـ اعراف / 206 و 205.
53 ـ مريم / 31.
54 ـ زن در قرآن ص 82، علي دواني، دفتر انتشارات اسلامي.

منبع: ماهنامه هنر ديني
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image