جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
رازهايي درباره مردان که هر زني بايد آنها را بداند....
-(0 Body) 
رازهايي درباره مردان که هر زني بايد آنها را بداند....
Visitor 826
Category: دنياي فن آوري

براي شوهرتان ، مادري نکنيد!

يک اشتباه : زنان در حق مردان مادري کرده و با آنها به مانند بچه رفتار مي کنند.
آيا هرگز چنين مواردي را به همسرتان گفته ايد؟
ـ عزيزم کيف پولت را فراموش نکني.
ـ موقع برگشتن فراموش نکني لباس ها را از خشکشويي بگيري.
ـ قبض برق را پرداختي؟
ـ مي داني مخزن سوخت تقريبا ديگه تمام شده؟
ـ يادت رفت ميز رزرو کني؟ خوب اشکال ندارد، خودم تلفني اين کار را برايت انجام مي دهم.
ـ چند بار بايد گفت اين حوله هاي خيس را روي زمين نينداز.
ـ اگر با اين لباس نازک بيرون بروي، حتما سرما مي خوري.
چنان چه شما نيز مانند من مرتکب اين اشتباهات شده باشيد، احتمالا پس از خواندن اين جملات احساس گناه مي کنيد. اشتباه شماره يک، يکي از معمول ترين و مخرب ترين عادات ارتباطي ما با مردها است. به گونه اي با آنان رفتار مي کنيم، گويي کودکي بيش نيستند و اين طور فرض مي کنيم که ناتوان هستند و نمي توانند از خودشان مراقبت کنند و نياز دارند که ما زندگيشان را بگردانيم.
مي دانم چه فکر مي کنيد بله اين پيش فرض هاي ما در بسياري از مواقع حقيقت دارند و ممکن است حق با شما باشد، اما موضوع اين نيست، موردي که در اين جا اهميت دارد اين است که:
هنگامي که با يک مرد مانند پسربچه کوچکي رفتار مي کنيد، او نيز شما را مايوس نکرده و به مانند بچه اي کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامي که انتظار داريد ناتوان، درمانده و ضعيف باشد او نيز ناتوان، درمانده و ضعيف مي نمايد.

چگونه زن ها در حق مردها مادري مي کنند؟

1 ) در حق آنها زياده از حد مفيد واقع شدن و انجام دادن کارهايي که مي بايست خودشان انجام بدهند: مثلا: به دنبال کليدش مي گرديم، لباس هايش را پشت سرش جمع مي کنيم، کراواتش را برايش درست کرده، موهايش را مرتب مي نماييم، صبح ها قبل از آن که به سر کار برود لباس هايش را انتخاب مي کنيم، شب ها بعد از برگشتن از کار لباس هايش را از تنش درمي آوريم.
2 )راه انداختن بازي هاي کلامي با آنان، بازي حدس بزن، جهت بيرون کشيدن اطلاعات از آنان، به او مي گوييم: گرسنه اي؟ دوست داري کمي آش برايت درست کنم، نه؟ برايت ماهي درست کنم؟ دسر چطور؟ با اين سوپ چطوري؟ زياد جالب به نظر نمياد؟ خب بذار فکر کنم. با يه ساندويچ گريل شده پنير چطوري؟ اونم دوست نداري؟
3) ما معمولا چنين فرض مي کنيم؛ مردها کم حافظه بوده و يا فراموش کار هستند و اطلاعاتي که مي بايست خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد مي کنيم: يادت باشد وقتي رسيدي زنگ بزني، يادت نرود سوزي را از کلاس موسيقيش برساني خانه. يادت باشد آشغال ها را دم در بگذاري! وقت دکترت يادت نرود!
4) آن ها را نکوهش مي کنيم، گويي بچه اند، چطوري مي تواني بدون ژاکت بيرون بروي؟ نمي بيني هواي بيرون سرده؟ چند بار بايد بگويم قبل از اين بخوابيم چراغ ها را خاموش کن، صورت حساب هاي برق خيلي داره بالا ميره. ديشب وقتي داشتي فوتبال تماشا مي کردي، سه تا نوشابه و يک پيتزاي بزرگ خوردي، عجيب نيست اگر دلت درد گرفته باشه.
5) به عهده گرفتن کارهايي که فکر مي کنيد نمي توانيد به درستي انجام بدهند: "اگر اجازه بدم براي شام فردا اون جايي را رزرو کنه، مي دونم مثل هميشه يک اشتباهي مي کنه. يا وقت را اشتباه مي گه، يا يادش ميره که يک ميز خوب انتخاب کنه، بنابراين هميشه خودم اين کار را مي کنم." "بار آخر که استيون را فرستادم براي بچه ها لباس بخره، فاجعه بود. بچه ها هرگز نتونستن اون لباس ها را براي مدرسه بپوشند. اين دفعه خودم مي برمشان. نمي تونم اجازه بدم دوباره چنين اتفاقي بيفته." "ماه ها پيش، از جين خواستم يک هتل خوب تو شيکاگو پيدا کنه، اما اون فراموش کرد اين کار را بکنه. حالا برنامه سفرمان سه هفته عقب افتاده و اين منم که مجبورم همه کارها را انجام بدم. بهتر بود از اول خودم کارها را انجام مي دادم."
6) اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر و نهي کردن به آنها: "نه عزيزم اون زن و شوهري که تو تعطيلات ديديم، اهل ويرجينيا بودند، نه وست ويرجينيا." "عزيزم اون طور که اين کلمه را در جمله به کار بردي، اشتباه بود." "فکر مي کنم اگر مسير 41 را انتخاب کنيم به ترافيک خيابان گرد بر نمي خوريم." "اگه جاي تو بودم الان از سمت چپ رانندگي مي کردم." "چرا به مادرت زنگ نمي زني بگي بچه ها مريض شدند و سرت خيلي شلوغه و براي يکشنبه ديگه نمي تونيم به اون سر بزنيم. هر چي گفتي اين يکي را نگو که هفته پيش رفتيم و مادر منو ديديم."

چرا زنها در حق مردها مادري مي کنند؟

مي دانم متنفريد از اين که بشنويد، شما هم در حق مرد زندگيتان مادري مي کرديد، اما باور کنيد، تنها شما نيستيد که اين کار را مي کنيد. دليل اين کار چيست؟
ـ ما زنها براي مادري کردن آموزش ديده ايم و براي آن نيز پاداش مي گيريم. وقتي بچه بوديد، يگانه الگويتان مادرتان بود.
همواره شاهد بوديد که او چگونه از شما، برادر و خواهرهايتان حمايت مي کرد. بدين ترتيب آموختيد چگونه حمايتگر، مهربان و فداکار باشيد و به نيازهاي ديگران رسيدگي کنيد. اين موضوع نيز حقيقت دارد که شاهد بوديد، چگونه مادرتان به ويژه در حق پدرتان مادري مي کرده است. پس بياييد به موضوع اين طور نگاه کنيم که اگر شما شاهد بوديد، به جاي اينکه مادرتان به طرزي رمانتيک با پدرتان رفتار بکند، هميشه در حق او مادري مي کرده است، در نتيجه شما هم در کودکي چنين آموختيد. اين همان رفتاري است که زن ها بايد با مردها داشته باشند. پس وقتي خودتان بزرگ شديد و ازدواج کرديد، عينا همين کار را با همسرتان کرديد.
هنگامي که جولي جهت مشاوره نزد من آمد، سه سال از ازدواجشان با فرد مي گذشت. او به تلخي مي گفت: "احساس نمي کنم همسر او هستم، بلکه احساس مي کنم مادرش هستم. او هم هميشه مثل يک بچه کوچک رفتار مي کنه و از من انتظار داره به جاي او فکر کنم، دنبالش راه بيفتم و لباس هاش رو جمع و جور کنم. در واقع مسووليت همه امور با منه. براي همين هم او مدام تنبل و تنبل تر ميشه و در عوض من عصباني و عصباني تر ميشم."
جودي آگاه نبود که مادري کردن براي او که يک زن است، طبيعي مي باشد. او از فرد به خاطر اينکه مردي ناپخته و بچه گونه است مدت بود که شکايت داشت، اما هرگز به سهمي که خودش در اين رابطه بايد ايفا مي کرد توجهي نداشت. در خلال صحبت هايم با جولي از او راجع به پدر و مادرش پرسيدم و بعد از کمي پرس و جو، کم کم ريشه بازي مادرانه اش آشکار شد. در حالي که غمگين بود چنين به خاطر آورد: "هرگز به ياد ندارم که پدر و مادرم با هم صميمي و يا خيلي رمانتيک بوده باشند. پدرم به خاطر شغلش زياد به سفر مي رفت و زنده ترين و معمول ترين خاطراتم از مادرم به زماني تعلق دارد که چمدان هاي پدرم را قبل از سفر برايش مي بست و بعد از آن که از سفر برمي گشت، چمدان هايش را باز مي کرد. هميشه با دقت قرارهاي ملاقات پدرم را به او يادآوري مي کرد و هميشه لباس هايش را برايش مرتب مي نمود. پدرم نيز به نوعي مانند يکي از بچه ها بود. مادرم هم به پدرم و هم به ما سرکوفت مي زد. شام و ناهارمان را جلويمان مي گذاشت. در آن سنين مي بايست چنين نتيجه گرفته باشم که عشق ورزيدن به يک مرد، بايد مانند رفتاري باشد که مادرم با پدرم دارد.
تا همين اواخر مادري کردن يگانه شغل قبول براي زنان محسوب مي شد. به اضافه دو شغل ديگر: پرستاري و معلمي. در بچگي همواره شاهد بوديم که چگونه مادرانمان به واسطه رفتارهاي حمايتگرانه و مادرانه شان پاداش مي گرفتند و اگر چنين رفتارهايي از ما سر مي زد به ما نيز اين چنين پاداش مي دادند: "سالي خوب و شيرين من، چقدر خوب از برادرت مواظبت مي کني"، يا "جين دختر خوبي باش و دمپايي پدرت را جلوش جفت کن" و "تو دختر عزيز خودم هستي."

هرگاه مي خواهيم مردي ما را دوست بدارد، بايد در نقش مادر براي او ظاهر شويم؟

دارلين که پانزده سال بود ازدواج کرده، چنين گفت: "هرگاه احساس مي کنم از چارلي عشق و توجه کافي دريافت نمي دارم، فورا در نقش مادر براش ظاهر مي شم. غذاهاي مورد علاقه اش را مي پزم، کشوهاشو مرتب کرده و سعي مي کنم تا اونجا که امکان داره، براش مفيد باشم. من دوست دارم، او بيشتر در نقش يک معشوق خوب برام باشه تا شوهر. البته چيزي که نصيبم ميشه، دقيقا برعکس اين خواسته است. او مثل يک پسربچه خوب که از من به خاطر اين که اين قدر دقيق و منظم هستم، تشکر مي کنه."
ـ پس به اين دليل در حق مردان زندگيمان مادري مي کنيم که آنها را به خود وابسته سازيم. وقتي سخت تلاش مي نماييم تا کليه نيازهاي شوهرهاي خود را برآورده کنيم، او را شديدا به خود وابسته مي کنيم. همه ما چنين صحنه هايي را در فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني زياد ديده ايم. مردي که همسرش خانه نيست، مجبور است خودش به تنهايي تمامي کارها را انجام دهد. او وقتي مي خواهد براي بچه ها غذاي ساده اي آماده کند، درست مثل يک دست و پا چلفتي رفتار نموده، عاجز و درمانده مي شود. در نتيجه هر چه بيشتر از مردي مواظبت کنيد، او بيشتر به شما تکيه مي کند و بدين ترتيب وابسته تر مي شود. ما زنها بدين وسيله با ترس از طرد شدگي خود مقابله کرده و طوري آنها را به خودمان وابسته مي کنيم که هرگز نتوانند فکر ترک کردن ما را بکنند. گويي ضمير ناخودآگاه ما درمي يابد، اگر به اندازه کافي به ما محتاج باشند، هرگز ما را ترک نخواهند کرد.
ـ با اين حال مردان به اينکه در حقشان مادري شود، عادت دارند و خواستارند از آنها مواظبت شود. اخيرا در يکي از سمينارهايم که براي گروهي از زنان ترتيب داده بودم، يکي از حاضرين از من پرسيد: "چرا زنها براي مردها مادري مي کنند؟" يکي از رديف آخر گفت: "براي اينکه مردها دوست دارند" همگي خنديديم، زيرا مي دانستم اين گفته او بدور از حقيقت نيست. آيا هنگامي که براي مردها مادري مي کنيم، آنها شکايتي مي کنند؟ جواب: بعضي وقتها مخالفت مي کنند، اما اکثر اوقات راضي هستند.

وقتي در حق مردها مادري مي نماييد، آنها احساس عشق مي کنند؟

مردها در کودکي همواره شاهد بودند که مادرشان از آنها مراقبت مي کرده است. بنابراين برايشان عادي است به همسر خود اجازه دهند، تا که اين نقش را نيز ادامه دهد. اين موضوع بويژه حقيقت دارد، چنانچه مادر همسرتان مدام در حق او مادري کرده باشد، ممکن است در ذهنش مادر، همسر و حمايتگر تداعي بيشتري از کلمات عاشق، معشوق، بهترين دوست و يا شريک زندگي داشته باشد. چنان چه همسرتان در کودکي محبت و توجه کافي از جانب مادر خود دريافت نکرده باشد، با خوشحالي تمام اجازه خواهد داد، تا اين کار ناتمام او را برايش به پايان برسانيد.

چگونه مادري کردن براي نامزد يا همسرتان موجب تخريب رابطه شما مي شود

در ابتدا مادري کردن براي نامزد يا همسرتان مي تواند جوانب مثبتي داشته باشد، اما در درازمدت اثرات بسيار مخربي را بر روي رابطه شما خواهد گذاشت:
1) همسرتان از شما منزجر شده و بر عليه تان طغيان خواهد کرد. در فصل يک، درباره اين نياز رواني بچه ها که مبني بر استقلال و تمايز از مادر به منظور کسب هويتي جداگانه ومردانه بود؛ صحبت کرديم. هنگامي که در حق نامزد يا همسرتان مادري مي کنيد، به طرزي اجتناب ناپذير او از شما منزجر شده و نهايتا بر عليه تان طغيان خواهد کرد. ممکن است از رفتارتان شکايتي نداشته باشد، حتي ممکن است اصرار کند به اين کارتان ادامه بدهيد، اما يک چيز حتمي است: او يک روز بر عليه تان شورس خواهد کرد، همانگونه که تمامي پسربچه ها دوست دارند روزي از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک نمايند.
کارن 52 ساله روزي براي مشاوره نزد من آمد. او نمي توانست درک کند، چرا شوهرش لئونارد به او خيانت کرده و با منشي 24 ساله اش رابطه نامشروع برقرار کرده است.
کارن چنين توضيح داد: لئونارد هميشه راضي به نظر مي رسيد. مي دونم خودم خرابش کردم. اون هميشه مي گفت، مادرش هرگز به اين خوبي با او رفتار نکرده بود و مي گفت که دوست داره ناز و نوازشش کنم و مواظبش باشم، اما حالا ميگه تمام مدت احساس به دام افتادگي و خفگي مي کنم و مي خوام کمي آزاد باشم. او طي 27 سال گذشته هيچ شکايتي نداشت، نمي تونم بفهمم چه اتفاقي افتاده.
وقتي با لئونارد وارد صحبت شدم شک و ترديدم به يقين تبديل شد. او احساس مي کرد که با برقراري ارتباط با يک دختر جوان تر، مادرش را با يک معشوقه معاوضه کرده و او کلماتي را که يک پسربچه کوچک، هنگامي که براي ترک خانه روزشماري مي کند به کار مي برد. نظير: به دام افتاده، احساس خفگي و تشنه براي آزادي. تمام وقت کارن فکر مي کرد با مادري کردن براي لئونارد، همسر خوبي برايش بوده است، اما نتيجه اي که عايدش گرديد، اين بود که اين طرز تفکر باعث شد شوهرش را از دست بدهد.
2) با نامزد يا همسرتان دائما طوري رفتار مي کنيد که گويي او بي لياقت است. متعاقب چنين رفتاري او نيز احساس ناتواني و بي لياقتي خواهد کرد و در نتيجه اعتماد به نفسش پايين آمده و رفتارش نيز بچگانه تر مي نمايد. اين به نوبه خود باعث به وجود آمدن يک چرخه زندگي معيوب خواهد شد.
هنگامي که يک مرد احساس خوبي نسبت به خودش ندارد، شما را نيز کمتر دوست خواهد داشت.
احساس عزت نفس يک مرد بستگي به احساس توانمندي او دارد. هنگامي که مردي احساس مي کند کارها را به درستي انجام نمي دهد، به سختي مي تواند با شما و يا خودش مهربان باشد. رفتار با مردها به مانند پسربچه ها و به رخ کشيدن ضعف ها و ناتوانايي هاي آنها روي قابليت عشق ورزي مرد شما تاثير منفي مي گذارد.
جنبه ديگر اين قضيه اين است که هر چه مردي در نظر شما ناتوان تر و ضعيف تر جلوه کند، از لحاظ جنسي نسبت به او سرد خواهيد شد. توانايي و قابليت هاي مرد باعث تحريک زن ها مي شود. بنابراين هر چه مردي ناتوان تر جلوه کند از جذابيت او براي شما کاسته خواهد شد.
3) عشق، حرارت و شور و حال رابطه خود را خواهيد کشت.
سريع ترين راه ممکن براي کشتن عشق، شور و حال و حرارت يک رابطه، مادري کردن در حق نامزد يا همسرتان است.
هر چه با يک مرد بيشتر به مانند مادرش رفتار کنيد، او نيز به شما بيشتر فرزندگونه پاسخ خواهد داد. اما موضوع اين جاست که هيچ مردي مايل نيست با مادرش همبستر شود. ممنوعيت جاذبه جنسي نسبت به شخصيتي مونث با انرژي مادرانه، چنان در شخصيت برخي از مردها ريشه دوانده که تقريبا براي آن مرد غيرممکن خواهد بود، بتواند شما را به طرزي شهواني و رمانتيک ببيند. کارهايي نظير: مرتب کردن لباس هايش، يادآوري کارهايش به او و رفتاري مانند پسرتان با او داشتن.
از طرف ديگر اگر با نامزد يا همسرتان رفتاري بچگانه داشته باشيد، اين رفتارتان باعث مي شود که شما از لحاظ جنسي نسبت به او سرد شويد. آخر مگر چقدر مي توانيد نسبت به مردي جاذبه رمانتيک و جسماني داشته باشيد؟ هنگامي که در پايان روز وقتي او را مي بينيد پيش خودتان بگوييد: امروز جوراب هايش را نتوانست پيدا کند، کليدهايش را دوباره گم کرده بود؛ دوباره مجبور بودم به لوله کش زنگ بزنم، چون فراموش کرده بود اين کار را بکند. آخر مگر يک پسربچه سه ساله چقدر مي تواند برايتان هيجان ايجاد کند.
به اعتقاد من ارتکاب اشتباه شماره يک، يکي از دلايل عدم رضايت جنسي در بسياري از ازدواج ها مي باشد. بيست سال زندگي مشترک به همراه انواع مشکلات خانوادگي، اقتصادي و غيره، همگي از جمله دلايلي هستند که در توليد تنش و سرد شدن شور و حرارت روابط، سهيم هستند، اما هيچ يک از اين ها در مقايسه با حالتي که زن و شوهر به يک مادر و پسر تبديل شده باشند، خطرناک نيست.

راه حل:

چگونه از مادري کردن در حق مردان دست برداريم؟
در زير راه کارهايي ارائه شده که در تغيير نقش شما از يک مادر به يک معشوق خوب براي نامزد يا همسرتان، مفيد خواهند بود:
1) از انجام دادن کارهايي که همسرتان مي تواند خودش انجام دهد، پرهيز کنيد. رفتار مادرانه داشتن در حق همسرتان بمانند اعتياد است. همان طور که در مورد تمامي اعتيادها نيز صدق مي کند و تنها راه نجات، ترک کردن است. اين بدان معناست که وقتي همسرتان مي پرسد، کليدهايم کجاست؟ به او بگوييد نمي دانم. اجازه دهيد خودش دنبال آنها بگردد. هنگامي که براي مناسبت ويژه اي مي خواهد خودش لباسش را انتخاب کند، نگوييد که مي بايست کدام لباس را بپوشد. هنگامي که لباس هايش را روي زمين مي اندازد، آنها را برايش جمع نکنيد.
چنان که همسرتان عادت دارد کارهايش را برايش انجام دهيد، ممکن است کمي طول بکشد تا خودش را با اين رفتار جديد وفق بدهد. در ابتدا امکان دارد برايش مشکل باشد. ممکن است ياس ها و سرخوردگي هايش را تحمل کنيد، چرا که مدتي طول خواهد کشيد تا کارهايي را که سالها براي خودش انجام نداده انجام بدهد. اگر زندگيتان گيج کننده تر و مغشوش تر به نظر آمد، تعجب نکنيد. احتمال دارد در ابتدا به ميهاني ها ديرتر برسيد، چرا که او نمي تواند کليدهايش را بيابد. حتي ممکن است در حالي که کراواتش چروک و نامرتب است از خانه خارج شويد. چنان چه اين اتفاقات به کرات پيش بيايد، به تدريج خواهد آموخت. زيرا خواهد ديد هر بار که به دنبال کليدهايش مي گردد و آنها را پيدا نمي کند، چقدر سرخورده و مايوس مي شود، لذا مي آموزد هر شب آنها را در جاي مخصوصي بگذارد. وقتي ديگران به او بگويند کراواتش نامنظم است. لذا مي آموزد از اين پس قبل از خارج شدن از خانه در آينه خودش را وارسي کند. به عبارت ديگر بزرگ شده و ياد مي گيرد چگونه از خودش مراقبت کند.
البته اين بدان معنا نيست که چنان چه همسرتان پرسيد، کليدهايش کجا است؟ شما جواب بدهيد: "خودت پيداش کن، من که مادر تو نيستم"، حتي در اينجا هم توصيه ام اين نيست که مي بايست در حق همسرتان مهربان و حمايتگر نباشيد، بلکه هدف صرفا بدين معناست که چگونه بيشتر به مانند يک همسر و معشوق و کمتر به مانند يک مادر با او رفتار کنيد.
2) با نامزد يا همسرتان به مانند شخصي لايق، دانا، توانا و قابل اعتماد رفتار کنيد. اطلاعاتي که خودش مي بايست به خاطر داشته باشد را به او يادآوري نکنيد. سعي ننماييد به جايش فکر کنيد و يا تقويمش باشيد. بلکه به گونه اي رفتار کنيد که دريابد بزرگسالي فهميده و توانا است که شما هميشه مي توانيد روي او حساب کنيد. به خاطر داشته باشيد از آنجا که مدت ها در حقش مادري مي کرديد و برنامه هايش را ترتيب مي داديد، کمي تنبل شده است. به طرزي ناخودآگاه ممکن است در به خاطر سپردن قرار ملاقات ها و مسووليت هايش به شما تکيه کند. بنابراين طبيعي است هنگامي که از اين کار دست مي کشيد، بعضي از کارهايش را فراموش کند. مثلا برخي از صورت حساب ها را نپردازد و يا اينکه آشغال ها را هر شب دم در نگذارد. در اين گونه مواقع سرزنشش نکرده و از او انتقاد نکنيد، بلکه با ياس او همدردي کرده و به دنبال کار خود برويد.
به عنوان مثال فرض کنيد همسرتان روز پنجشنبه يک وقت براي دندانپزشکي دارد. صبج هنگامي که مي خواهد به سر کار برود. بدون اينکه چيزي بگوييد با او خداحافظي کنيد. عصر هنگامي که به خانه برمي گردد، مي گويد: "خيلي از دست خودم عصباني ام، منشي دکتر هاپکينز به محل کارم تلفن کرد و گفت: "براي امروز وقت دکتر داشتي"، به کلي فراموش کرده بودم. در اين موقع به او بگوييد: "اوه عزيزم خيلي بد شد اما مساله اي نيست، مطمئنم دوباره مي توني يک وقت جديد بگيري". هنگامي که به دفعات کافي اين قرار ملاقات ها فراموش شود، همسرتان به طرزي طبيعي مي آموزد که چگونه برنامه هايش را به خاطر بسپارد.
3) آنگونه که مادرها با بچه هايشان صحبت مي کنند با او صحبت نکنيد. به خودتان قول بدهيد با نامزد يا همسرتان طوري صحبت نکنيد، گويي او يک پسربچه پنج ساله مي باشد. اين به آن معنا است که اصلا او را نکوهش نکنيد. اشکالي ندارد اگر بگوييد از دستش ناراحت و عصباني هستيد، اما اين کار را به گونه اي که يک بزرگسال با بزرگسال ديگر انجام مي دهد، انجام دهيد نه مثل يک مادر عصباني که از دست پسربچه شيطانش به ستوه آمده است.
حرف هاي بچه گانه زدن چطور؟ به عقيده من کمي با لحن کودکانه حرف زدن کاملا طبيعي مي باشد. چرا که اين راهي است بسيار صحيح براي درميان گذاشت احساسات آسيب پذيرمان، اما چنانچه با نامزد يا همسرتان حرف هاي بچه گانه مي زنيد، خصوصا در رختخواب و يا در حين رابطه جنسي، اين يک مشکل محسوب مي شود. وقت آن رسيده که رفتاري بالغانه داشته باشيد.
4) مسووليت هايي را که دوست داريد به عهده بگيرد به او واگذار کنيد و چنان چه اشتباه هايي مرتکب مي شود، مسووليت ها را از او سلب نکنيد. مي دانم اين کار براي بعضي از شما تا چه خد مشکل است. اين بدان معناست که کنترل کردن همه چيز را رها نماييد و اعتماد کنيد. همه چيز به خوبي پيش خواهد رفت، حتي هنگامي که همه موارد آن طور که مي خواستيد، پيش نمي روند. به عنوان مثال: همسرتان مي گويد براي شام در رستوراني ميز رزرو خواهد کرد؛ اما وقتي براي اين کار به رستوران تلفن مي کند که تمام ميزها قبلا رزرو شده اند. پس ساعت شش به شما تلفن مي زند و مي گويد موفق نشده ميزي را رزرو کند. شما به او مي گوييد: خيلي بد شد، من طبق قرار قبليمان آمده ام و مطمئنم که مي توني يک جاي ديگه پيدا کني. ساعت هشت مي بينمت، خداحافظ. همسرتان از اين که در رزرو ميز شکست خورده، احساس حماقت خواهد کرد، اما از اين که سرزنشش نکرده ايد از شما ممنون شده و بار ديگر که قرار است جاي ديگري برويد، اين موضوع را هرگز فراموش نخواهد کرد.
ـ هشدار:
ممکن است هنگامي که همه موارد بد پيش مي رود، وسوسه شويد دخالت کرده و کنترل اوضاع را دوباره خودتان به دست بگيريد. به عنوان مثال: موسم تعطيلات نزديک شده و مي دانيد همسرتان هيچ گونه اقدامي براي تهيه جا انجام نداده و يا نامزدتان موقع درست کردن لازانيا بيش از حد از سس استفاده مي کند، در حالي که مطمئن هستيد اين مقدار سس غذا را بدمزه خواهد کرد.
هرگز وسوسه نشويد او را نجات بدهيد.
به او اجازه دهيد اشتباه کند و عواقب آن را نيز بپذيرد. زيرا تنها از اين راه مي توان بياموزد که کارها را به درستي انجام دهد.
ـ چگونه خودم موفق شدم اين کار را انجام بدهم
از آنجا که 15 سال از عمرم را صرف مادري کردن در حق مردان زندگي ام نموده ام، در اين رابطه خودم را يک حرفه اي مي دانم. حال مي خواهم برايتان بگويم که چگونه موفق شدم اين عادات مادرانه ام را کنار بگذارم: با مردي نامزد بودم که به طرزي مزمن کم حافظه و فراموشکار بود. قرار ملاقات هايش را فراموش مي کرد، تلفن ها را از ياد مي برد، پرداخت صورت حساب ها را فراموش مي کرد، حتي هنگامي که مي خواستيم جايي برويم آدرس را فراموش مي کرد و موقع رانندگي به درستي نمي دانست بايد از کدام خروجي بزرگراه خارج و يا داخل شود. دو سال تمام به جايش فکر کردم. کارهايش را به او يادآوري و زندگيش را به جايش گذراندم. هر وقت جايي مي رفتيم، آرام و قرار نداشتم. هميشه چهار چشمي مراقب بودم که بايد از کدام ورودي بزرگراه وارد شويم و يا سر کدام پيچ بپيچيم، تا اين که مطمئن شوم به موقع به جايي که مي خواهيم برسيم.
نهايتا يک روز از مادري کردن برايش خسته شدم و فکر کردم او بايد رانندگي در جاده را بدون دخالت من ياد بگيرد. پس از مدتي براي تعطيلات به نقطه اي در جنوب کاليفرنيا رفتيم. من راه را به درستي مي شناختم، چون قبلا هم به آنجا رفته بودم. علايم رانندگي موجود در جاده نشان مي داد که خروجي چند مايل جلوتر است. نگاهي به او کردم تا ببينم آيا متوجه علايم رانندگي شده يا نه. احساس دل پيچه مي کردم. به خودم گفتم قول دادي که چيزي نگويي. هر چه بيشتر به خروجي نزديک تر مي شديم، بيشتر عصبي مي شدم. حال ديگر به خروجي رسيده بوديم و او همين طور رو به جلو رانندگي مي کرد، تا بالاخره از جايي که بايد مي پيچيديم، رد شد. دندان هايم را به هم فشار دادم تا جيغ نزنم. گويي زمان متوقف شده بود. ما ده مايل ديگر جلو رفتيم. بيست مايل، سي مايل از جايي که بايد مي پيچيديم، گذشتيم. هوا بتدريج تاريک مي شد ناگهان نامزدم رو به من کرد و گفت: "اين حوالي به نظرت آشنا مياد؟" به نرمي جواب دادم:" نه". او گفت:" به نظر منم آشنا نيست، شايد خروجي را رد کرديم؟" در يک پمپ بنزين توقف کرد و بعد از پرس و جو متوجه شد، چهل مايل از جايي که بايد دور مي زديم، گذشته. مطمئن بودم که دير مي رسيم. با تمام قوا خويشتن داري کردم تا چيزي نگويم. او ماشين را سروته و در سمت مخالف شروع به رانندگي کرد. بعد از گذشت چند لحظه در حالي که مثل يک بره به من نگاه مي کرد، گفت: "تو مي دونستي که خروجي را رد کردم، نه؟" به او لبخند زدم. او هم به من لبخند زد و هر دو دريافتيم اين بار با سکوت من او درس بهتري آموخته است.
5) از رفتارهاي مادرانه خود ليستي تهيه کنيد. کمي بنشينيد و از تمامي عادت هايي که در روابط تان نقش مادرانه داشته، ليستي تهيه کنيد. چند هفته مراقب اعمال و رفتارتان باشيد. هر وقت مچ خودتان را گرفتيد، مواردي را به يادداشت ها اضافه کنيد. چنان چه شهامت داريد از نامزد يا همسرتان هم بپرسيد و مواردي که او نيز اشاره مي کند را به آنها اضافه کنيد. اگر ليست شما طولاني از آب درآمد، تعجب نکنيد."اولين قدم در تغيير رفتارهاي خود، آگاه شدن از آنهاست.
6) با نامزد يا همسرتان درباره اين که چگونه مادر و پسربازي راه انداخته بوديد صحبت کنيد. با همکاري هم، مانند يک تيم، در جهت خلق رابطه اي بالغ گونه، بزرگسالانه تلاش کنيد. پيشنهاد مي کنم اين کتاب را به نامزد يا همسرتان نيز بدهيد، تا خودش و هم شما را بهتر بشناسد. درباره مطالبي که در اين فصل مي خوانيد، با يکديگر صحبت نماييد. از او بخواهيد، اطلاعات بيشتري در اين باره به شما بدهد، سپس با يکديگر به توافق هايي برسيد که به شما در جهت خلق رابطه اي بالغ گونه کمک کند.
7) پشتکار داشته باشيد و در تعقيب روش هاي جديد و برحذر بودن از اشتباه هاي گذشته، ثابت قدم باشيد. به تعهدات خود عمل کنيد و نگران عواقب آن نيز نباشيد. به عنوان مثال: چنان چه توافق کرديد، بعد از حمام کردن شوهرتان پشت سرش حمام را تميز نکنيد و لباس هايش را جمع و جور ننماييد، اما چند هفته بعد اگر ديديد تعدادي لباس کثيف کف حمام است و شوهرتان حوله و لباس تميز ديگري ندارد، همچنان بر سر قول خود بمانيد و به لباس هايش دست نزنيد. صبر کنيد تا خودش متوجه شود ديگر حوله و لباس زير تميز ديگري ندارد. بگوييد حوله و لباس هايش کف حمام، آن جايي است که آنها را رها کرده بود. ممکن است از اين موضوع خيلي خوشحال نشود، اما پيامتان را خواهد گرفت. چنان چه به خاطر بهداشت و رعايت نظم و انضباط شخصي تسليم شويد، همسرتان تعهد شما را جدي نگرفته و به تعهدات خود نيز عمل نخواهد کرد.
به خاطر داشته باشيد کنار گذاشتن اين عادت ها چندان هم ساده نيست، اما چنان چه موفق شويد اين عادت ها را کنار بگذاريد، احساس زنانگي بيشتري خواهيد کرد و همسرتان نيز به نوعي احساس مردانگي بيشتري خواهد نمود.
منبع:  آفتاب aftab.ir
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image