محققان اعتقاد دارند که مردها به خاطر دلايل بيولوژيکي طالب زيبايي هستند.درست است که هنوز کمي در ابراز احساساتشان سرسخت هستند اما به دنبال کسي هستند که بتوانند آزادانه با او مسائل احساسي و روحي-رواني خود را در ميان بگذارند...

مردها چطور انتخاب مي کنند؟

آشکار است که نقش زنان در جامعه رشد کرده و مردها هم مي بايست خود را اين تغيير وفق دهند. مطمئناً، برخي از محرکات قديم—مثل کشش و جذب به زيبايي—هنوز هم در انتخاب هاي آنان تاثير مي گذارد. اما امروز، مرداني راحت تر هستند که همسرانشان شغلي براي خود داشته باشند و همينطور توقع داشته باشند که شوهرشان در کارهاي خانه به آنها کمک کند.
و با هرچه برابر شدن نقش زن و مرد، آنچه مردها از زن زندگيشان مي خواهند به آنچه زنها از شوهرانشان توقع دارند شبيه شده است — يعني محبوب و معشوقي که همه ي نيازهاي احساسي و فکري آنها را برآورده کند.
مردها هنوز هم به همان ميزان سابق خواستار ازدواج هستند. درواقع، 94 درصد از نوجوانان امريکايي در ذهن خود برنامه دارند که روزي ازدواج کنند و 92 درصد از آنها به بچه دار شدن هم علاقه مندند. اين آمار از سال 1977 حتي از ميزان دخترهايي که براي ازدواج برنامه ريزي مي کنند هم الا زده است (درواقع 69 درصد از همه ي افراد بزرگسال در امريکا متاهل هستند و فقط 8 درصد از آنها طلاق گرفته اند). اما اين روزها مردها ديرتر ازدواج مي کنند.
امروزه سن متوسط ازدواج براي آقايان 27 است درحاليکه در سال 1960، 23 بوده است. اما چرا؟ دکتر ديويد پوپنو روانشناس و مدير پروژه ي ازدواج ملي در دانشگاه راجرز نيو جرسي، يکي از دلايل آن را وجود سکس و رابطه ي جنسي قبل از ازدواج در جومع غربي مي داند. اما وقتي نوبت به انتخاب همسر مي رسد، مردهاي جوان بسيار با احتياط عمل مي کنند. دکتر پوپنو توضيح مي دهد، "خيلي از اين جوانان والديني دارند که از هم طلاق گرفته اند يا دوستاني دارند که پدر و مادرشان از هم جدا شده است. به همين خاطر دوست ندارند اين تجربه دوباره تکرار شود."
فراتر از اين، مردها امروزي در مقايسه با پدرانشان به دنبال نوع متفاوتي از زن ها هستند. و ديگر آن زمان که مردها فقط نان آور خانه بودند و وظيفه ي زنها خانه داري و بچه داري بود به سر آمده است. وقتي در سال 1939 از مردها سؤال شد که آيا قبول مي کنند همسرانشان با حقوقي معادل 50 دلار در هفته (که آن زمان درآمد خوبي به شمار مي رفت) به کار مشغول شوند، پاسخ 63 درصد از آنها منفي بود.
حتي در سال 1977 هم تقريباً %70 از مردها احساس مي کردند که براي زنانشان بهتر است در خانه بمانند.
اما پروژه ي تحقيقاتي ازدواج ملي در سال 2001 تغيير شگرفي در اين اعتقادات را نشان داد: %42 از مردان مجرد 20 تا 24 ساله اظهار داشتن که براي آنها داشتن همسري که خود شغل و درآمد دارد بسيار بهتر از زني است که فقط به کارهاي خانه داري مشغول است. و در سال 2002، 55 درصد از مردان ادعا کردند که از نظر آنها کار کردن خانمشان در خارج از منزل حتي باوجود بچه عاري از اشکال است.
اين روزها مردها نه تنها خوشحال مي شوند که همسرشان هم بتواند در درآمد زايي با آنها شريک باشد بلکه اينکه همسرشان بتواند درآمدي به اندازه آنها يا حتي بيشتر داشته باشد، را تحسين ميکنند. براساس تحقيقات انجام گرفته تعداد زوج هايي که در آن درآمد زن بيشتر از شوهر بوده از 16 درصد در سال 1981 به 23 درصد در سال 1996 افزايش داشته است. سامان مي گويد، "اين روزها اگر همسرمان بتواند به اندازه ما يا بيشتر درآمد داشته باشد، ديگر به حس مردانگي ما لطمه اي نمي زند." (البته تحقيقات نشان ميدهد که مسائل مالي زنان را هم نگران نمي کند و تقريباً 80 درصد از زنان بين 20 تا 29 سال تصور مي کنند شوهرشان بهتر است درک و فهم بالا داشته باشد تا وضعيت مالي عالي).
در عين حال، مردها ديگر چندان گرفتار طلسم کار نيستند و براي تکميل خوشبختي خود به دنبال زندگي خانوادگي هستند. طبق تحقيقات انجام گرفته در سال 1997 در نيويورک، 70 درصد از مردان متاهل درمورد ميزان ساعاتي که در محل کار ميگذرانند و ميزان ساعاتي که با خانواده سپري مي کنند، در کشمکش هستند.
پدر بودن اين روزها مفهوم تازه اي پيدا کرده است. 93 درصد از پدراي که بچه هاي مدرسه اي دارند حداقل هفته اي يکبار فرزندانشان را بغل مي کنند (که در مقايسه با دهه ي قبل اين آمار 90 درصد افزايش داشته است.) و با وجود اينکه مردان حداقل نيمي از کارهاي خانه را با همسرشان شريک مي شوند، نسبت به سال 1965 که فقط يک ششم کارهاي خانه بر عهده ي مردان بود، پيشرفت زيادي صرت گرفته است.
سامان مي گويد، "چون اين روزها هر دو طرف شغل دارند و سر کار مي روند، مردها ديگر نمي توانند از بهانه ي "من نان آور خانه هستم" استفاده کنند. ما خودمان همه ي سعيمان اين است که کارها را 50-50 تقسيم کنيم. خانمم آشپزي ميکند و من ظرفها را مي شويم و از اين قبيل..."

يافتن همسر و همدم واقعي

بالاتر رفتن زمينه ي بازي در مورد کار و مراقبت از بچه ها، باعث شده است که مردها بيشتر به مسائل احساسي گرايش پيدا کنند.
در پروژه ي تحقيقاتي که در سال 2001 انجام گرفت، مشخص شد که 94 درصد از مردان بين 20 تا 29 سال مي خواهند با کسي ازدواج کنند که فراتر از هر چيز ديگر بتواند نيازهاي احساسي آنها رابرآورده کند. دکتر پوپنو اعتقاد دارد، "مردها مي گويند که به يک همراه و همدم روحي و رواني نياز دارند—کسي که بتواند احساسات و آرزوهايشان را با آنها سهيم شود. آنها کسي را نمي خواهند که فقط بتواند کهنه ي بچه عوض کند يا ظرف ها را بشويد. آنها يک همدم و محبوب واقعي مي خواهند."
در واقع تعداد مردانيکه اين روزها به دنبال يک همسر و معشوق واقعي هستند به اندازه خانم ها شده است. دکتر نِيل کلارک وارن، روانشناس باليني که بر روي هزاران زوج تحقيق و بررسي انجام داده است مي گويد، "فکر نمي کنم اين چيزي باشد که مردها به اجبار به آن رسيده باشند. به نظر من به اين دليل است که مردها هم مثل زنان به دنبال مفهوم بيشتري از زندگي هستند."
دکتر پوپنو نگران اين است که مردهاي امروزي براي پيدا کردن همسري که بتواند به طور کامل نيازهاي عاطفي و احساسي آنها را برآورده کند، فشار زيادي به خود مي آورند.
در تحقيقي که سال گذشته بر روي 60 مرد مجرد در 20 تا 40 سالگي انجام گرفت، دلايل اين مردان براي ازدواج نکردن و مجرد ماندن مشخص شد—ترس از تسالم و سازش، خطرات مالي طلاق، ميل به ادامه ي لذات زندگي مجردي—اما خيلي از آنها هم ادعا کردند که هنوز نتوانسته اند زوج مناسب خود را پيدا کنند و درصدد يافتن آن هستند. دکتر پوپنو اعتقاد دارد که مردها خيلي توقعشان را بالا نگه داشته اند. و در مقايسه با آشپزي و تميزکاري، نيازهاي روحي-رواني پيچ و خم بيشتري دارد.

زيبايي در مقابل هوش

هيچ شکي نيست که مردها هنوز هم به دنبال صورت زيبا هستند. در تحقيقي که سال 1999 انجام گرفت مشخص شد که 43 درصد از مردها قبول کرده اند که قبل از هر چيز به خاطر مسائل ظاهري مجذوب زنان مي شوند، و 35 درصد از آنها نيز ادعا کردند که به دنبال زنان باهوش هستند. (اما در تحقيق مشابهي که روي زنان انجام گرفت مشخص شد که فقط 24 درصد از آنها به دنبال ظواهر هستند و براي 60 درصدشان هوش و ذکاوت طرفشان حرف اول را مي زند.)
زيبايي حتي پول را هم جذب خود مي کند. وقتي در تحقيقي از مردان سؤال شد که آيا دوست دارند با زني زيبا اما فقير ازدواج کنند يا زن زشت اما ثروتمند، 55 درصد از آنها مورد اول و فقط 23 درصد از آنها مورد دوم را انتخاب کردند. (اما وقتي همين سؤال از زنان پرسيده شد، مشخص شد که 28 درصد از آنها زيبايي را به ثروت ترجيح مي دهند و 37 درصد اعتقاد داشتند ثروت مهمتر از زيبايي ظاهري است).
محققان اعتقاد دارند که مردها به خاطر دلايل بيولوژيکي طالب زيبايي هستند. و مردها حتي وقتي پا به سن مي گذارند هم به دنبال زناني جوانتر و زيباتر از خودشان هستند. پروفسور جان مارشال تونسند در اين زمينه مي گويد، "مي دانم شايد خانم ها دوست نداشته باشند اين را بشنوند، اما در جوامع غربي يک مرد—حتي مردهاي تک همسري—وقتي يک زن زيبا و جذاب را مي بيند، به داشتن رابطه با آن زن فکر ميکند!"
در واقع، طبق تحقيقي که در سال 201 در دانشگاه ورمونت انجام گرفت، اينطور دريافت شد که 98 درصد از مردان متاهل در آمريکا در مورد داشتن رابطه با کسي غير از همسرشان روياپردازي مي کنند (درمقابل 78 درصد از خانم ها که به کسي غير از همسرشان فکر ميکنند).
مغلوب وسوسه ها شدن هم مسئله اي ديگر است. در واقع، کمتر از 5 درصد از مردها در جوامع غربي در يکسال، سکس خارج از ازدواج دارند (درمقايسه با آمار خانم ها که 2 درصد است) و نزديک به 80 درصد از مردان طي دوران ازدواج به همسرانشان وفادار مي مانند (درمقايسه با 90 درصد خانم ها).
اما گرايش بيولوژيکي مردها به سمت زيبايي آنقدرها هم که فکر ميکنيم در انتخاب آنها تاثير نمي گذارد. مثلاً تاثير زيبايي در انتخاب هاي مردان بسيار به سطح تحصيلات آنها مرتبط است؛ مردهايي که تحصيلات متوسطه دارند، 2/21 مرتبه بيشتر از آنها که تحصيلات دانشگاهي دارند به زيبايي اهميت مي دهند. رابرت گلاور، روانشناس، در اين رابطه مي گويد، "اما آنچه مردها واقعاً مي خواهند، بودن با زني است که او را از نظر جنسي بخواهد. اينکه کسي دوستتان بدارد مطمئناً مهمتر از زيبايي و قيافه ي اوست."
مردها همچنين به زناني که از سکس لذت مي برند هم گرايش دارند. طبق تحقيقي که در سال 2000 انجامگرفت، اينطور استنباط شد که 80 درصد از مردان جوان ميخواهند شريک زندگيشان شور و حرارت زيادي در رابطه جنسي داشته باشد (73 درصد از خانم ها هم همين را مي خواستند). اما مردها، مثل زنان، درمقابل کساني که بيش از اندازه از نظر جنسي فعال باشند، محتاط عمل ميکنند.
در تحقيقي که در سال 1997 انجام گرفت مشخص شد که هر دو جنس، ميزان کم تا متوسط از تجربه ي جنسي را در فرد مقابلشان ترجيح داده اند—که متخصصين عقيده دارند اين نشانه ي ترس آنها از بي وفايي همسرانشان بوده است.

بيولوژي در مقابل واقعيت

مردهاي امروزي معمولاً به روشي عمل ميکنند که مخالف محرک هاي تکاملي است. دکتر نيل کلارک وارن، که يک بنگاه زوجيابي را هدايت مي کند، خاطرنشان مي کند که بسياري از مراجعين مرد او به دنبال زناني هم سن خودشان هستند. بعلاوه، او به تجربه دريافته است که مردها، برخلاف امر بيولوژيکي براي توليد مثل، زناني را ترجيح مي دهند که خود صاحب فرزند باشند.
وارِن مي گويد، "ما دريافته ايم که مردها هرچه سنشان بالاتر مي رود، ميل و علاقه اش براي ناپدري شدن بيشتر مي شود. واقعيت اين است که وقتي سنتان بالاي 35 باشد، زناني که براي ازدواج با شما مناسب باشند کساني هستند که بچه دارند."
و مسئله ي تجربه اي مطرح مي شود که مردها با بالا رفتن سنشان به دست مي آورند، و تاثيري که اين تجربيان مي تواند بر طرز تفکرشان داشته باشد. جان گاتمن محقق دانشگاه واشنگتن ميگويد، "مردان جوان به دنبال زنان زيبا و جذاب هستند، اما مردهاي ميانسال به دنبال همسري مهربانند."
مورگان کِنِي 58 ساله که مدير موزه اي در چاپِل هيل در کاروليناي شمالي است ميگويد، بعد از دو ازدواج و چند رابطه که هيچکدام به ثمر ننشسته، او دريافته است که آنچه که او واقعاً آرزويش را داشته، همسري بوده که از نظر احساس صادق و عميقاً روحاني باشد.
او بالاخره اين خصوصيات را در همسر سومش پيدا مي کند که زني 44 ساله و دلال املاک است. اين دو علايقي مشابه در هنر و عکاسي دارند اما به عقيده خودش آنچه واقعاً در آن مشترک اند، همراهي و وفاداريشان به همديگر است.
خوشبختانه، مردهاي امروزي به دنبال کسي هستند که در همه ي مسئوليت هاي ازدواج، از پول درآوردن گرفته تا بزرگ کردن بچه ها، با آنها شريک باشد. درست است که هنوز کمي در ابراز احساساتشان سرسخت هستند اما به دنبال کسي هستند که بتوانند آزادانه با او مسائل احساسي و روحي-رواني خود را در ميان بگذارند.
منبع:آفتاب
/خ