1 زندگى شما تنها زمانى بهتر مىشود كه خودتان بهتر شويد،1 بهتر فكر كنيد و به افق دور، روشنبينانه بنگريد، اين افق را آينده مىنامند. آينده را مىتوان به زمان حال آورد و آن را در ظرف حال مجال رشد داد تا در طول زمان، شاهد رقم خوردن آن باشيم.
2به منظور طراحى آينده، برنامهريزى آينده لازم است و براى برنامهريزى آينده، نگرشهاى زيادى وجود دارد. يكى از پيشگامان افكار نو و راهبردى در آمريكا، به نام راس آكوف2 در اين مورد چهار نگرش را مطرح مىسازد.3
1. نگرش انعكاسى؛4 يعنى برنامهريزى براساس تجارب، تصاوير و نتايج گذشته 2. نگرش غيرفعال؛5 همسو شدن باجريان 3. نگرش انطباقى؛6 آماده شدن براى آينده 4. نگرش؛ شيوه طراحى7 طراحى براى آينده و عملى ساختن آن
3طراحى انعكاسى آينده؛ اين نگرش بيشتر در ميان افرادى اتفاق مىافتد كه اغلب از آينده وحشت دارند كه غالباً به اميد رجعت«گذشتههاى طلايى» است و گاهى آينده را نيز با احساسى غريب جستوجو مىكنند.
اين دسته افراد روى برنامههاى وضعيت موجود پافشارى مىكنند از تغييرات كلى تا حد امكان اجتناب مىورزند.
4برنامهريزى غير فعال؛ اين مفهوم، شامل افرادى است كه به دليل سردرگمى، نياز به برنامه را احساس نمىكنند و حسابگرى را ناديده مىگيرند؛ از اين رو به سراغ خطرپذيرى هم نمىروند.
5در روش انطباقى كه نسبت به دو روش فوق بهتر است، فرد به اين صورت عمل مىكند كه در آغاز سعى مىكند دريابد كه آينده، چه چيزى را براى او ذخيره كرده، سپس براى آن آماده مىشود.
6برنامهريزى به سبك طراحى آينده، در حقيقت تصميمگيرى و تصميم سازى است. فردى كه نگرش او مطابق طراحى آينده شكل مىگيرد، در حقيقت او بررسى مىكند كه چه چيز مىخواهد انجام پذيرد و سپس آن چه را كه بايد به وقوع بپيوند، پشت سر هم عملى مىسازد.
7مىتوان گفت در روش طراحى آينده، زاويه ديد در سطحى وسيع رشد مىيابد و همكارى بالا مىرود. جان اسكولى مىنويسد:
بهترين راه براى پيشبينى آينده، اين است كه آن را اختراع كنيد. شما آن چه را كه مىخواهيد انجام شود، بايد در ذهن خود تصور كنيد؛ سپس براى اجراى آن اقدام و آن را به واقعيت تبديل كنيد.
8طراحى دقيق آينده، شما را قادر مىسازد تا آيندهاى داشته باشيد كه در صورت عدم طراحى آن، اصلاً وجود نمىداشت؛ يعنى به جايى مىرسيد كه درك خواهيد كرد شايد آيندهاى هم رقم مىخورد؛ اما اينها بااين طراحى است كه اين آينده زيبا رقم خورده است.
تاتو مىگويد:9
بگذار كه ضمير تو آزادانه و به سادگى سرگردان شود. و سپس لذت كشف و طراحى آينده شهود را تجربه كن.
9امروزه حتى بهترين فيلمسازان و كارگردانان ماهر و فاخر هنر هفتم نيز در ارائه فيلم آينده خود طراحى كامل آن را در ذهن مىآورند. به اذعان يكى از اين بزرگان، وى قبل از كليد زدن فيلم خود با همه نقشها تعامل دارد، زندگى مىكند، بررسى مىكند و ديالوگهايشان را در حالات احساسى، قاطعيت، ناراحتى، خوشحالى و سرور و... بررسى و جرح و تعديل مىكند. بازنويسىهاى چندباره و مجدد فيلمنامهها، همه و همه ناشى از بازنگرى اثرى است كه قرار است در آينده ساخته شود.
10طراحى آينده بدين معناست كه شما به جاى اين كه منتظر باشيد آينده شما را پيدا كند، شما را قادر مىسازد تا آينده جديد را براى خويش رقم بزنيد.
11يادگيرى، واژه زيبايى است و امروزه از آن به عنوان «مادام العمر» ياد مىشود؛ يعنى يادگيرى براى تمام طول عمر10 و استدلال اين است كه براى موفقيت در شكل دهى آينده خويش، شما بايد بنيادى را پايهريزى كنيد كه به خوبى و به طور مؤثر و پيوسته در حال يادگيرى باشند.
12«جان نايسبيت»11 در پايان هزاره دوم مىنويسد:
در دنيايى كه پيوسته در حال تغيير است، هيچ موضوعى و يا هيچ گروه از موضوعاتى كه بتواند شما را در پيش بينى آينده كمك كند، وجود ندارد. مگر آينده را در زمان حال به تصوير بكشيد؛ لذا مهمترين مهارت براى ا يمن ماندن از تغييرات، كهنگى و واپس روى، اين است كه چگونه آموختن را بياموزيد.
13«اوشو»نيز در اين باره مىنويسد:12
خِرد از مشاهدهگرى مىآيد و نه تنها به مطالعه، بلكه با هشيارى حاصل مىگردد؛ لذا انسان هشيار به راحتى مىتواند آينده را در ظرف حال ببيند.
نگاه انسان بايد به شكوه بىنهايتى كه زندگى نامه دارد، باز باشد و آن گاه خِرد فرا مىرسد.
خرد انسان، آينه است كه بازتاب مىكند.
14آينده آمدنى است و خلاقيت ايجاد كردنى؛ اما كافى است كه انسان بخواهد. تمام وجود انسان به اين بسته است كه او توانايى رقم زدن بزرگترين تغييرات را دارد؛ ولى در يك كلمه خلاصه مىشود؛ اگر بخواهد.
15تفكر خلاق مستلزم برنامهريزى دقيق و دورانديشانه است. ما چند گونه تفكر داريم؛
الف) وقتى تنها يك راه حل صحيح وجود دارد، تفكر همسو مورد نياز است.
ب) اگر مقصود توليد يك ايده براى كاهش خسارات است، تفكر غير همسو يا خلاقانه مورد نياز است.
جالب اين كه هر انسانى تا حدى خلاق است؛ اما فضاى مورد نياز خلاقيت را بايد آفريد.
16راهكارهاى زيادى براى طراحى آينده وجود دارد؛ يكى اين است كه تا آن جا كه ممكن است، با ديگران مشورت كنيد و شكارچى ايدهها باشيد.
17انسانهاى پر از ايده، يك پديده هستند. دور و بر ما انسانهاى پر مايه و پر از ايده فراوانند؛ بايد آنها را كشف كنيم. آدمها سه دستهاند:
1 )رها شده و بىهدف.
2 )سازگار و تلاشگر.
3 )بالنده و ايدهمند.
فرد سوم فرد شايستهاى است؛ گرچه از افراد تلاشگر هم مىتوان ايده گرفت و حتى نوع اول نيز مايه عبرت است. انسان رها شده، يعنى در تخريب خود تسليم است.
18عمر كوتاه است و انسان موجودى است كه آرزوها، خواستهها وايدههاى فراوانى دارد و زمانى مىتواند شاهد تحقق آنها باشد كه به حركت درآيد.
فراوانند افرادى كه باموتورهاى خاموش دور و بر ما هستند. ما بايد از آنها عبرت بگيريم؛ فاعتبروا يا اولى الابصار.
19امروز صحبت از شانزده اصل راهبردى در طراحى آينده است كه به ترتيب عبارتند از:
1 )چشمانداز و بصيرت.
2 )هدف.
3 )معيار.
4 )جهتيابى.
5 )حركت و ريسك.
6 )نوآورى.
7)كيفيت بخشى.
8 )تحليل مستمر.
9 )بررسى فرايندى.
10 )اصلاح.
11 )تغيير.
12 )اوجگيرى.
13 )بازخور و مداوم.
14 )حركت مجدد.
15 )اثر بخشى و كارايى.
16 )بهرهورى.
20در توضيحات موارد ياد شده مىتوان گفت كه آدمى با چشم انداز14 و بصيرت دقيق مىتواند آينده را به زمان حال متصل كند. انسان بدون افق و چشم انداز، مانند فرودگاه بدون برج مراقبت است.
21هدف نيز از اصول مهم طراحى آينده است. انسان بىهدف، را هر اتوبوسى با خود خواهد برد.15 انسان بىهدف، به قول «ميگر» خطر رسيدن به جاهاى ديگر را به همراه دارد.
22معيار يا شاخص، بسيار مهم است. ما حتى در رفتارمان نياز به معيار يا شاخص داريم. بعضى افراد، رفتارشان معيار است و عملكردشان معيار. در زيارتنامه اميرالمؤمنينعليهالسلام مىخوانيم: «السلام عليك يا ميزان الاعمال؛ سلام بر تو اى ترازوى عمل.»
23جهتيابى و حركت بسيار مهم است. طراحى آينده بدون جهتيابى، حركت در ميدان مين حوادث است؛ گرچه در حركت، اصل ريسك16پذيرى هم جريان دارد.
24آنتونى گيد تر17 در كتاب تجدد و تشخص مىنويسد:
اگر قرار باشد زندگى شما تحول بهترى پيدا كند، لزوماً بايد پذيراى حوادث غير مترقبه باشيد. بايد از شيار كهنه خود خارج شويد، بامردمان تازه سروكار پيدا كنيد، آرا و انديشههاى تازهاى را بكاويد و در راههاى ناشناخته به پيش رويد.
25به تعبيرى ديگر، خطر كردن به قصد تعالى خويشتن، مستلزم گام زدن در ميان سرزمينهايى ناشناخته است كه زبانى متفاوت دارند. تا همه چيزهاى اطمينان بخش و امنيتساز را رها نكنيم، هرگز نخواهيم توانست آيندهاى را رقم بزنيم.
26نوآورى، كيفيت بخشى و تحليل مستمر، سه قاعده مهم حركت به افقهاى دور، باز و روشن مىباشند. انسانهاى نوآور پيچيده نيستند؛ بلكه پيچيده مىانديشند؛ چرا؟
چون دنبال كيفيت بهتر هستند و از يك قاعده پيروى مىكنند و آن تحليل مستمر است.
2 7
اوشو در كتاب راز مىنويسد:
شخصيت انسان ساخته خود انسان است و معرفت، امرى الهى است. انسان آگاه و با شخصيت، بامعرفت خويش زندگى مىكند و معرفت او، شخصيت اوست .
روان شناسان مىنويسند:
انسان اگر احساس شخصيت بالا و والا داشته باشد، همان گونه مىشود. آدمى اگر احساس شخصيت ضعيفى داشته باشد، همان گونه ظاهر مىشود و اگر احساس افراطى بىشخصيتى داشته باشد، مساوى عدم است.
28بررسى فرايندى نيز از ويژگى يك طرح حرفهاى آينده است. از اينرو او از اصلاح19 غافل نمىشود؛ چرا كه مقدمه تغيير،20اصلاح است و گاهى در مرحله اصلاح، مسئله حل مىشود.
آوردهاند كه:
شخصى راه را بر خواجه بوسعيد ابى الخير ببست و گفت:
- يا شيخ! يار تو در راه افتاده است.
- شيخ گفت: خداى را شكر.
- فرد با پرخاش گفت: چرا خداى را شكر مىگويى؟
- شيخ گفت: شكر از آن جهت كه يار من از راه نيفاده است؛ چون در راه افتاده را مىتوان دوباره بلند كرد تا راه را ادامه دهد؛ اما از راه افتاده، نياز به وقت زيادترى دارد. اين يكى با اصلاح درست مىشود و آن ديگرى را گاهى نمىتوان به راه آورد و تغيير داد.
29اوجگيرى، يعنى پرواز.
اصلاً انسان براى پريدن آفريده شده است؛ بدون بال و نه براى چريدن،
جويدن
و در جاى خويش دفن شدن.
انسان را خداى آفريد تا به اعلى عليين برسد.
واى بر او، اگر توقف و ركود كند!
واى بر او، اگر بشكند!
واى بر او، اگر به قهقرا رود و حركت را بالعكس كند؛ زيرا اسفل سافلين در انتظار اوست.
تمام اوجهاى زمين خاكستر پاى انسان است.
او برتر از اين جهان است؛ اما اگر بخواهد.
او سَرتر از اين جهان است؛ اما اگر بسازد.
چه چيز را؟
آينده را.
چگونه؟
با طراحى، اميد، حركت و پرواز و در يك كلمه با اوج و نه اين كه اسير هر موج شود.
30انسان خالق فرصتهاست و مىتواند با تلاش مداوم خود، تضادها، اضداد، بحرانها و چالشها را درنوردد.
هر قدر گستره زندگى آدمى در پرتو تضادها و تعارضها فعليت يابد، قدرت و پختگى انسان براى مواجهه با اين تضادها بيشتر مىشود.
31حركت مجدد، بعد از بررسى خردورزانه و انديشمندانه عنصر ذاتى آدمى است. انسان موجودى صرفاً عزيز يا صرفاً عقيم و بىخاصيت نيست؛ حركت و بازيافت فرصتها انسان را رزمنده مىكند در كارزارى پايانناپذير پيشرو دارد.
32اثر بخشى و كارايى، مساوى بهرهورى است و اين واژهها، يعنى فراز رفتن. هنگامى كه به انتهاى آن چه كه بايد اوج بگيرى و برسى، رسيدى، در ابتداى آن چه بايد احساس كنى، خواهى بود و اين پرواز ديگرى است.
33امروزه يكى از مهمترين نگرشها در فرازجويى و فراز روى، رعايت اصل چهار بعدى است كه به صورت ساده و روان، يعنى:
بعد اول: داشتن زمينه، يعنى خواستن.
بعد دوم: حركت با چشم باز، يعنى برخواستن.
بعد سوم: اصلاح و تحليل مداوم، يعنى دريافتن.
بعد چهارم: اوج در فوج و عدم قناعت در تكامل خويشتن، يعنى دلباختن و عشق به تحول و رشد؛
دلباخته هر چيزى غير از توقف و ركود و دلباخته هر زيبايى و تكامل.
34در مرحله دلباختگى است كه بسيارى از آموزهها مثل پنجرههاى حقيقت رخ مىنمايانند و رؤياها محقق مىشوند؛ دنيا حقير مىشود و انسان بسى بزرگ و افكارش بسى سترگ.
35اين كه چه كسى باشيد و در چه موقعيتى قرار داشته باشيد، برعهده شخص شماست؛ پس شما چه نتيجه انتخابها، و تصميمگيرى خودتان هستيد.
36در اين راه، هر اندازه مهارتهاى خويش را تقويت كنيد، مدت زمان وصول به اهداف كاهش مىيابد. يكى از مهارتهاى مهم، تمركز است.
بعضى كارها براى صحت و سرعت نيازمند تمرين تمركز است.
37نبايد فراموش كنيد كه اين مسئله مهم نيست كه در گذشته چقدر اشتباه كردهايد و از كدام وادى آمدهايد؛ مهم اين است كه به كجا مىرويد؛ گرچه گذشته، معدن تجارب است.
38نبايد فراموش كنيد كه از امروز به بعد براى طراحى آينده در هر شبانه روز شما 24 ساعت وقت داريد و مىتوانيد آن را هر طور بخواهيد، مصرف كنيد. به راستى اگر 18 ساعت مال شما باشد كه بخواهيد ورزش كنيد، تفريح كنيد، غذا بخوريد به كلاس برويد و...؛ اما 6 ساعت آن را براى رشد و بالندگى خرج كنيد كه هر هفته 42 ساعت مىشود.
آيا در هفته 42 ساعت وقت كيفى، كافى براى جهان شدن نيست؟
39بارها گفتيم كه جوان، يعنى جهان و جوانى را تا مرز 40 سالگى معرفى مىكنند.
دانستن ارزش زمان، امرى واجب است.
توانستن در گرو دانستن است و دانستن را در اذهان مختلف مىتوان ديد و قانون توانايى مىگويد:
هميشه براى انجام ضرورىترين كارها، وقت كافى وجود دارد؛ مهم آن است كه آن را قدر بدانيم.
40مهمتر از همه آن است كه براى طراحى آينده، بايد خودمان را تغيير دهيم. خداوند مىفرمايد: «ان الله لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّروا ما بانفسهم؛ خداوند هيچ قوم و ملتى را تغيير نمىدهد؛ مگر اين كه آنان خود را تغيير دهند».
بسيارى از عادتهايمان را بايد تغيير دهيم.
بسيارى از عادتهايمان را بايد ايجاد كنيم.
بسيارى از عادتهايمان را بايد تعديل كنيم.
آدمى همواره در حركت است؛ حتى اگر ساكن باشد و سكون انسان مرگ اوست.
انسان بدون آينده، غير پاينده است و بالنده نخواهد شد.
آدمى به جز آب روان، چيزى نيست
هر جا كه مكان گرفت، گنديده شود
پىنوشت:
1 )برايان تريسى، مديريت زمان، اشرف رحمانى، كورش طارمى، انتشارات راشين، تهران، 1381، ص34.
2) (1981) Russ Ackoff
3) wiley,1981 ,Creating the corpprate Future.New york ,Acoff.Russ
4) Reactive
5) Inactive
6) Preactive
7) Proactiove
8) Disicion taking & Disicio-making
9 ) لائو، تسه، تائوته چنيگ، ترجمه اميرحسين قائمى و ايوب كوشان، 1379.
10) Long Life Learning
11) Johin Naisbitt
12 )عبدالعظيم كريمى، يادداشتهاى ممنوعه، برداشتهاى وارونه، تهران: انتشارات جامعهنو، 1381.
13) warner book 1993 p.103 ,525 ways To be a better ,Giles Barrie & ron Coleman
14) Vision
15 )جعفر رحمانى، پرسمان 81عنوان مقاله
16) Risk
17 )آنتونى گيدنز، تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقيان، ص116.
18 ) يادداشتهاى منوعه، برداشتهاى وارونه، ص69.
19) Re Forne
20) Change