جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
لالايي، آهنگ مادرانه
-(1 Body) 
لالايي، آهنگ مادرانه
Visitor 957
Category: دنياي فن آوري
چراغ‌ها خاموش شده‌اند، تنها سوي کم يک نور افتاده است روي سايه ديوار، توي ديوار سايه مادر و يک نوزاد آهسته راه مي‌روند، صدايي نيست، جز صداي زمزمه مادر که توي گوش‌هاي کوچک يک جگرگوشه، زمزمه مي‌کند« لالا، لالا، گلم باشي، تو درمون دلم باشي، بموني مونسم باشي، بخوابي از سرم واشي، لالا، لالا»
لبخند روي لب‌هاي شما هم نشست؟! بدتان نمي‌آيد کسي باشد که بوي شير بدهد تا شما برايش لالايي بخوانيد يا شايد هم هوس کرده‌ايد بخوابيد روي پا‌هاي مادر؟! بعد انگشت‌هاي پيري که مثل آن روزها ديگر جوان نيست بلغزد لاي موهايتان و بخواند «لالا، لالا، گل پونه...»بله، لالايي اين موسيقي مشترک مادرها، حتي آدم بزرگ‌ها را هم آرام مي‌کند، چه برسد به اين طفلکي‌هاي کوچک که تازه چند روزي است از ضرباهنگ گوش‌نواز قلب مادر جدا شده‌اند، مگر مي‌شود 9 ماه و 9 روز و 9 ساعت با ريتم موزون يک قلب مهربان زندگي کرد بعد از آنجا کنده شد و يک باره چسبيد به هياهوي اين دنيا که پر از صداي آهن و فولاد است؟
دکتر رضا دولتيارباستاني (روانشناس و استاد دانشگاه) معتقد است لالايي مي‌تواند ضرباهنگ متقارن و متوالي شبيه قلب مادر ايجاد کند و اين لحن و صدا مي‌تواند تمام شرايط و فضاي يک خواب ايده‌آل را براي بچه‌ها فراهم کند.هرچند که بچه‌ها هيچ شناختي از مفهوم اين لالايي‌ها ندارند.

بچه‌ها لالايي را نمي‌فهمند!

فکر مي‌کنيد بچه‌ها معناي لالايي را مي‌فهمند؟ آنها آمدن گدا را مي‌شناسند، وقتي مادر برايش نجوا مي‌کند «لالا، لالا، گل پونه، گدا آمد در خونه، نونش داديم بدش اومد، خودش رفت و سگش اومد» اين کوچولوي چند ماهه ما هنوز هيچ تصوير روشني از نان، گدا و سگ ندارد اما چرا زل مي‌زند توي چشم‌هاي مادر، لبخند مي‌زند و آرام آرام چشم‌هايش خمار خواب مي‌شود، همان وقت که مادر خميازه مي‌کشد و با يک صداي کشدار مي‌خواند«لالا، لالا، نخواب تنها ميمونم...»
دکتر دولتيار باستاني معتقد است بچه‌ها تنها کليت ماجرا را درک مي‌کنند، آنها تصوير روشني از مفاهيم لالايي ندارند، همان‌طور که خيلي از ما آدم بزرگ‌ها زبان کرد، ترک و حتي اروپايي و... را نمي‌فهميم و سر در نمي‌آوريم اما از لحن و ريتم آن لذت مي‌بريم، بچه‌ها هم از کليت ماجرا يعني همان آغوش گرم مادرانه، نجوا و لحن مهربان و آن حرکات موزون گاهواره، آغوش و يا هر چيزديگري لذت مي‌برند و به يک فضاي امن مي‌رسند براي خوابيدن.

محتوا و ابعاد لالايي

محتواي لالايي‌ها متناسب با ساختار قوميت‌ها، نژادها و فرهنگ‌ها متغير است.محتواي لالايي گاهي آرزوهاي شيرين مادر براي بچه است و گاهي مادر از جور زمانه، بيداد شوهر، تنگي معيشت، کار طاقت فرسا يا حتي مرگ باباي بچه درد دل مي‌کند اما گاهي لالايي‌ها فراتر از همه اينها رنگ سياست زدگي، عوامل فرهنگي، اسطوره، دين و زيبايي‌شناسي حتي اجتماع و بازرگاني به خود مي‌گيرد. مثل خيلي از بچه‌هاي دوره مشروطيت که لالايي‌هاي سياسي شنيدن و با غم گراني نان خوابشان برد.
اما مادرها بچه‌ها را توي آغوش تاب مي‌دهند و مي‌خوانند
« لالايي کن گل ناز قشنگم، لالايي کن بخواب بابا بيداره، گل بوسه روي دستات مي‌کاره» مادرها اينها را زمزمه مي‌کنند بدون آنکه بدانند با آن تاب‌دادن‌ها و اين محتوا و آن لحن دارند بچه‌ها را درگير سه بعد شاعرانگي، موسيقي و حرکت مي‌کنند که اين سه بعد مي‌تواند همنوايي ريتم ايجاد کند و در نهايت يک حالت عاطفي خوشايند در کودک ايجاد شود.هر چند دکتر دولتيار باستاني معتقد است هميشه تاثير لحن بيشتر از مفهوم بوده است و بچه‌ها درسن چند ماهگي موسيقي و لحن را درک مي‌کنند و اين لحن هميشه در فضاهاي عاطفي قشنگ براي او لذت‌بخش خواهد بود.البته نه تنها براي بچه‌ها که حتي براي ما آدم بزرگ‌ها هم هماهنگي يک فضا با ريتم بدني مي‌تواند حس قشنگي داشته باشد، حالا اينکه بچه باشيم، مادر با حرکات موزون پا ودست‌هايي که نرم نرمک مي‌خورد پشت
شانه مان خوابمان کند چيز ديگري است، تمام اين سه بعد لالايي مي‌تواند هم نوايي ريتم ايجاد کند و کودک بعد از گذشت چند ثانيه بدنش را با بازي لالايي هماهنگ کند و به حس عاطفي سرشاري برسد که حتي تا بزرگسالي هم در او پايدار بماند.

لالايي آدم بزرگ‌ها

دکتر دولتيار باستاني تاثير آرامبخش لحن و موسيقي را از آن چيزهاي مي‌داند که براساس تئوري‌هاي فرويد و يونگ مي‌تواند تا بزرگسالي در فرد باقي بماند، هرچند که فرد در بزرگسالي هيچ خاطره يا واژه‌اي از آن لالايي‌ها را به ياد ندارد.
اما اين حس خوشايند عاطفي در بزرگسالي جلوه خاص خودش را پيدا مي‌کند. چنانچه دکتر دولتيار باستاني در بسياري از بيماري‌هاي عاطفي و رواني بارها ديده است، آدم‌هاي بزرگي هم قد ما هوس شنيدن لالايي کرده‌اند و رفته‌اند و روي پا‌هاي مادرخوابيده‌اند تا لالايي بشنوند، آرام بگيرند و يک خواب سير بکنند.وقتي آن قدر فضا‌هاي عاطفي خالي در کودکي داشته باشي که در بزرگسالي هوس شنيدن لالايي کني ديگرچندان اهميت نمي‌دهي که قدت مي‌تواند بلند‌تر از مادر شده باشد ويا اينکه رفته باشي سر خانه و زندگي‌ات. تنها دلت هوس شنيدن لالايي مي‌کند.
هر چند دکترباستاني معتقد است نمي‌توان براي همه يک نسخه پيچيد با اغراق گفت آنها که لالايي نشنيده‌اند در بزرگسالي هوس شنيدن لالايي مي‌کنند و به مشکلات و بيماري‌هاي عاطفي دچار مي‌شوند اما اين طور مي‌توان گفت که مي‌شود از لالايي به عنوان يک شيوه درمان در بزرگسالي استفاده کرد و آن آرامش دوران کودکي را براي فرد تداعي کرد.

بهانه‌هاي لالايي

لالايي نغمه‌هاي زنانه‌اي هستند که نمي‌توان به هيچ دوره‌اي ازتاريخ نسبت داد، نمي‌شود گفت که اولين بار کدام مادر از اهالي کدام سرزمين بود که لالايي را اختراع کرد، اصلاً به گمانمان لالايي از آن چيزهاي کشف شدني يا اختراع کردني نيست. اصلاً از همان روزي که حوا مادر شد، اولين لالايي‌ها روايت شد و حوا توي گوش‌هاي هابيل و قابيل درد فراغ عالم بالا و پرت افتادن و غريبي را زمزمه کرد.

مي‌پرسيد چرا حوا اين همه تلخ لالايي گفت؟

باورتان نمي‌شود مادرها لالايي را بهانه مي‌کنند براي درد دل کردن! مادري که توي گوش‌هاي کوچک يک نوزاد زمزمه مي‌کند «لالالالا گل زيره، بابات رفته زني گيره، ننت از غصه مي‌ميره» فکر مي‌کنيد واقعاً آمده است تا بچه را بخواباند؟ خب البته شايد اين هم باشد اما مهم‌تر از خوابيدن بچه، روايت دردها و تنهايي‌هاي مادر است که بايد يک بار براي هميشه جار زده شود تا زن را خلاص کند و چه کسي محرم‌تر از بچه خود آدم!دکتر دولتيار باستاني تمام اين ماجرا را راهي براي تخليه هيجاني مادر مي‌داند، وقتي مادري مي‌خواند« لالالالا گل نعناع، بابات رفته شدم تنها، لالالالا گل پسته، بابات بار سفر بسته»در واقع نا خواسته دارد تخليه هيجاني مي‌شود و اين تخليه هيجاني هميشه نتايج مطلوبي براي روح و روان ما آدم‌ها داشته است، در واقع اين نوزاد‌ها حکم همان سنگ صبور را براي مادر دارند که مي‌توان کنار آن نشست و از زندگي ناليد، حالا وقتي جاي سنگ صبور را بدهيم به دو گوش شنوا نتيجه بهتري مي‌گيريم و هر قدر اين گوش‌هاي شنوا به آدم نزديک‌تر باشند باز هم نتيجه مطلوب‌تر خواهد بود، راستي چه کسي مي‌تواند عزيزتر و نزديک تراز فرزند به مادر باشد؟
اما مادر‌ها با اين لالايي‌ها يک جور تلقين به نفس هم مي‌کنند در واقع همان وقت که زمزمه مي‌کنند« لالالا گل قالي / بابات رفته که جاش خالي، لالالا گل سوسن / بابات اومدچشام روشن»
همان وقت دارند به خودشان دلگرمي مي‌دهند که روزي همه سختي‌ها تمام مي‌شود. اما در نگاهي ديگر مادران با خواندن لالايي نقش‌هاي خوانندگي، آهنگسازي وحتي ترانه سرايي را تمرين مي‌کنند.پس تمام اين لالايي‌ها مي‌تواند بيشتر از بچه براي مادر مفيد باشد، اصلاً ما مادرها لالايي مي‌خوانيم تا آرام گيريم، باورتان مي‌شود خوابيدن بچه‌ها را بهانه مي‌کنيم براي اينکه يک سنگ صبور داشته باشيم تا درد دلي کرده باشيم.

چرا لالايي نمي‌خوانيم؟

شايد خيلي از شما چراغ‌هايي را ديده باشيد که بدون آنکه سايه لرزان مادر و نوزادي را روي ديوار بيندازند خاموش شده باشند، بعد فکر کنيد چرا اين روزها کمتر نجواي لالايي مادرانه را مي‌شنويم، يعني مادر‌هاي امروز احتياجي به يک سنگ صبور محرم ندارند؟
يا اينکه اين طفلکي‌هاي معصوم قيد لذت همنوايي ريتم لالايي را زده‌اند و ترجيح مي‌دهند با صداي بلند زنگ اخبار بخوابند، بعد بدون آنکه مفهوم را بفهمند، يا طنين صدايي بلند و لرزان را بشنوند باز هم يک عمليات انتحاري ديگر، يا بي‌احتياطي يک راننده حادثه آفريد.
اما گمان ما اين است که بچه‌ها قيد شنيدن لالايي را نزده‌اند اما مادرها حالا مي‌توانند تلفن را دست بگيرند و مادري، خواهري يا يک دوست قديمي را بنشانند پاي درد دل، ديگر مثل مادربزرگ‌ها شايد آن قدر دور و پرت از خانواده و دوستان نيفتاده‌اند، شايد هم دلواپس اين هستند که چرا بايد ميان اشعار لالايي بار مشکلات دنيا را ريخت روي شانه‌هاي کم جان يک نوزاد.
بيخود دل‌نگران هستيد، اگر خاطرتان باشد گفتيم بچه‌ها محتواي اين لالايي‌ها را نمي‌فهمند، پس پي بهانه نباشيد، اگرهم بلد نيستيد لالايي بخوانيد مي‌توانيد سراغ اين چند جلد کتاب برويد و چند تا لالايي زيبا ياد بگيريد براي دردانه‌تان.
از مجموعه لالايي‌هاي کمي قديمي‌تر مي‌توان سراغ حسين کوهي کرماني با مجموعه هفتصد ترانه رفت، البته ابراهيم شکورزاده هم مجموعه‌اي ازپانصد و چهار ترانه اهالي خراسان را جمع کرده است اما کتاب لالا، لالا، گل لاله شهلا شجاع دوست، سهيلا تذهيبي وکتاب لالا، لالا، گل شب بو - سروده شکوه قاسم‌نيا، افسانه شعبان‌نژاد، مصطفي رحماندوست، جعفر ابراهيمي، اسدالله شعباني و ناصر کشاورز هم هست. ديگربهانه‌اي نيست؟حالامي توان چراغ‌ها را خاموش کرد، نرم نرمک زد روي شانه‌هاي کوچک يک نوزاد و زمزمه کرد « لالا، لالا، گلم باشي، تو درمون دلم باشي، بموني مونسم باشي، بخوابي از سرم واشي»
منبع: بانک مقالات فارسي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image