چندسال پيش، رهبر انقلاب، اسلاميشدن دانشگاهها را يك ضرورت اساسي براي اين مراكز شمردند. به دنبال آن، جلسات و ميزگردها و سمينارهايي در گوشه و كنار كشور تشكيل شد؛ سخنرانان و برنامهريزان طرحها و برنامههايي ارائه كردند و روزنامهها و مطبوعات هم دراين زمينه مطالبي نگاشتند.از آنجا كه همواره بين بزرگي يك طرح و برنامه با زمان لازم براي به بار نشستن آن نسبت مستقيمي وجود دارد، بايستي منتظر ماند و ديد كه در عمل اين درخت عظيم چه ميوهاي به بار خواهد آورد.سمت و سوي سخنان رهبر انقلاب اگرچه دانشگاهها و مراكز علمي و تحقيقي بودند، اما نميتوان اساساً اسلاميشدن را در مورد مقاطع قبل از دانشگاهها ضروري ندانست. اصولاً جامعه در شكل كلي مجموعهاي از نهادهاي به هم پيوسته است كه با تعامل خود مجموعهاي واحد ميسازند.
بر اين اساس، دانشگاهها اگرچه در معادلات و مناسبات هرجامعه به شكلي محسوس تأثيرگذارند؛ اما نميتوان آنها را برآيند نهادهاي قبل از اين مركز مانند مقاطع متوسطه و راهنمايي و دبستان به حساب نياورد.نهاد تعيينكننده و در عين حال كوچك خانواده را بايستي مزرعهاي دانست كه دانشجو ريشه در آن دارد و اين در حالي است كه گاه از عوامل قبل از ورود طفل به عرصة خانواده صرف نظر ميشود؛ مراحلي مانند انعقاد نطفه، فرآيند شيرخوارگي كه بدون شك در گرايش طفل و در حقيقت ساخت و ساز فرهنگ آيندة وي مؤثرند. در اين زمينه روايات فراواني در متون ديني وجود دارند؛ چنانكه از امام صادق(ع) پرسيدند: «آيا ميتوانيم شيرِ زني را كه از راه نامشروع باردار شده است به طفل خود بدهيم؟» حضرت فرمودند: «نميتوان اينكار را كرد. نه تنها شير اين زن فاسد ]فسادآور[ است؛ بلكه هرگاه فرزند اين زن دختر باشد، از دادن شير اين دختر نيز به فرزند بايستي پرهيز كرد.»
كوچك؛ اما تعيين كننده
كوچكي نهاد خانواده، نشانة كماثر بودن آن در ساختن فرهنگ آتي فرزند نيست؛ بالعكس بزرگترين تأثير در پيريزي فرهنگ و آداب و رسوم و اعتقادات و ارزشها و هنجارها و ناهنجاريهاي بعدي فرد را بايستي در اين چهارديواري جستوجو كرد.اين نهاد مهم، از يك سو عرفاً تعريفي واضح دارد و از سويي ديگر به علت بارهاي حقوقي و ابعاد مختلف آن از زاويههاي گوناگون تعريف شده است.حقوقدانان در قانون مدني، خانواده را مجموعهاي از اشخاص خواندهاند كه به واسطة قرابت به هم بستگي دارند و محور اين قرابت اعم از اينكه نسبي باشد يا سببي، ازدواج است.فرهنگ حقوقي «دالوز» خانواده را چنين تعريف كرده است: «خانواده يك نهاد حقوقي است مشتمل بر مجموع اشخاصي كه به وسيلة رشتههاي زناشويي يا خون يا فرزندخواندگي با يكديگر پيوند يافتهاند. در معناي محدودتر، كلمة خانواده معرف شركت ناشي از زناشويي است كه شامل زن و شوهر و فرزندانشان ميشود.» براين اساس خانواده نهادي است حقوقي و مدني و در مقايسه با ساير نهادهاي اجتماع با ابعادي كوچكتر. بند سوم مادة شانزده اعلاميه حقوق بشر خانواده را ركن طبيعي و اساسي اجتماعي دانسته و به آن حق داده كه از حمايت دولت بهرهمند باشد. قانون اساسي كشورهاي دنيا و همچنين جمهوري اسلامي چترهاي حمايتي گوناگوني براي اين نهاد مؤثر و تعيينكننده گشودهاند.
تأثيرپذيري در بدو تولد
يافتههاي امروز روانشناسي گوياي تأثيرپذيري طفل در همان ماههاي اول تولد است و اين تأثيرپذيري حتي قبل از آن است كه طفل بتواند كارهاي بسيار ساده و ابتدايي مانند سرگرم شدن با اشياء دور و بر خود را ياد بگيرد. يك كودك معمولي در دو ماهگي با ديدن چهرة مادرش لبخند ميزند، و جالب توجه اينكه واكنش مادر در برابر اين لبخند، نقش مؤثري در واكنش فعالتر طفل دارد و اين دو پاسخ متقابل، پاسخهاي اجتماعي يكديگر را تقويت ميكند.كودك در سه يا چهارماهگي افراد آشناي خانواده را ميشناسد و آنان را بر ديگران برتري ميدهد. با ورود طفل به سه سالگي، نخستين توانمنديهاي طفل در برقراري ارتباط با ديگران ظاهر ميشود. طبعاً از همين زمان دريچههاي كسب فرهنگهاي مختلف از افرادي كه طفل با آنها مرتبط است بر زندگي او گشوده ميشود و اين در حالي است كه هنوز طفل از انجام دادن بسياري از كارهاي روزمره ناتوان است.
عوامل مهم تأثيرپذيري
تأثيرپذيري طفل از خانواده امري اجتنابناپذير است. مهمترين دلايل اين تأثيرپذيري عبارتند از:
اول: وابستگي عاطفي طفل به خانواده، خصوصاً به دو ركن اصلي آن يعني پدر و مادر و بيش از پدر در وابستگي به مادر.
وجود كانال عاطفي و مهر و محبتي كه در فضاي خانواده وجود دارد، در تأثيرپذيري و فراگيري فرزند نقشي مهم و تعيينكننده دارد. همين كانال عاطفي در پيشبرد آموزههاي انبيا نيز مورد استفاده قرار گرفته است. در حقيقت پيامبران توانستند با ايجاد رابطهاي عاطفي با افراد جامعه، طاير انسانيت و اخلاق را در آسمان زندگي آنان به پرواز در آورند؛ چنانكه قرآن كريم در سوره مباركه آل عمران اين نكته را به پيامبر(ص) گوشزد ميكند كه اگر سنگدل بودي، مردم از اطرافت پراكنده ميشدند.
دوم: كودك، والدين خود را به نوعي صاحب اختيار و بنا به آنچه در روايت آمده است عامل اعطاي رزق و روزي خود ميپندارد؛ چنانكه امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمود:«فرزندان خود را دوست بداريد و نسبت به آنها با مرحمت و مهرباني رفتار كنيد و هرگاه به آنها وعدهاي داديد، به آن عمل كنيد؛ زيرا كودكان، شما را جز وسيلة تأمين روزي و نيازهاي خود نميبينند. همين پندار، زمينة اطاعت فرزند از والدين را هموار خواهد كرد و طبعاً موجب پذيرش فرهنگ آنها خواهد شد.
سوم:تأثيرپذيري مبتني بر لطف الهي كه شامل حال خانوادههاي پرهيزگار خواهد شد.
در اين خصوص، روايتي از امام صادق(ع) وارد شده كه در آن پرهيزكاري والدين، موجب حفظ فرزندان آنان از انحرافات دانسته شده است.5 اين نكته را ميتوان نوعي لطف خداوند به خانوادههايي دانست كه حدود الهي را پاس ميدارند. در واقع پاداشي است زود هنگام به اين خانوادهها.
آنچه گفته شد مهمترين دلايلي است كه زمينه پذيرش فرهنگ خانواده را از سوي طفل فراهم ميكند.تبيين و تفسير همة عوامل مؤثر در اين قضيه فراتر از اين مختصر است.با ورود طفل به دايرة همسن و سالان خود و سپس به مراكز و نهادهاي فراتر از خانواده، چه بسا تعارض فرهنگي براي وي پيش بيايد. در اين مرحله طفل يا نوجوان به ناچار دست به گزينش خواهد زد و سرانجام شخصيت اجتماعي وي به صورت اساسي شكل خواهد گرفت؛ در اين ميان، نكتهاي كه نميتوان ناديده انگاشت استحكام فرهنگي است كه وي در همان سنين اوليه از كانون خانواده فراگرفته است.بيجهت نيست كه يكي از دانشمندان خارجي معتقد است كه به ندرت ميتوان دايرة تربيت طفل را از خانواده فراتر دانست و برخي از روانشناسان معتقدند شخصيت اصلي طفل در سنين زير هفتسال شكل خواهد گرفت.
تأثيرات منفي
تأثيرات منفي خانواده به طفل (در يك نگرش خيلي كلي) يا به دليل بافت خاص خانوادگي طفل است و يا به دليل از هم پاشيدهشدن كانون خانواده او.
محور اول؛ بافت خاص خانوادة طفل:
خانوادهاي كه اعضاي تبهكار در آن حضور دارند، زمينة فراگيري فرهنگي ناپسند را در اطفال معصوم خود فراهم ميكند. در اين خصوص مطالعات گستردهاي از سوي جرمشناسان خصوصاً از سال 1935 ميلادي به اينسو صورت گرفته است.
محور دوم؛ از همپاشيدگي خانوادهها:
اين عامل اصولاً زمينهساز پذيرش فرهنگ و هنجار ناپسند در فرزندان خواهد بود.پژوهشها نشان ميدهد كه سي تا شصت درصد بزهكاران متعلق به خانوادههاي از هم پاشيده و هفتاد تا هشتاد درصد بزهكاران خردسال از خانوادههاي از هم پاشيده برخاستهاند. البته نميتوان نقش عوامل فراتر از خانواده را در بزهكاري اينگونه كودكان بيتأثير دانست؛ اما عامل اصلي بزهكاري چنين افرادي از هم پاشيدهشدن شيرازة خانوادگي آنهاست.
چكيده:
خانواده اگرچه نسبت به ساير نهادها و مراكزي كه بعدها طفل با آنها مواجه ميشود، داراي ابعاد كوچكتري است؛ بدون شك در مقايسه با ساير مراكز در فرهنگسازي شخص تأثير بيشتر و عمدهتري دارد. بر همين مبنا در قوانين موضوعة كشورها حمايتهاي ويژهاي از اين نهاد تعيينكننده به عمل آمده است. خانواده در پيريزي فرهنگ آتي طفل، اعم از گرايش مثبت و بهنجار، و گرايش منفي و تبهكارانة وي در حكم سنگ بناي اوليه است. شالودهاي است كه بناي شخصيت طفل بر آن ساخته خواهد شد. به اين مطلب كه مبتني بر آموزههاي ديني و يافتههاي روانشناسي است، نبايستي تنها به عنوان يك دستاورد علمي نگريست، بلكه هشداري است به خانوادهها كه بزهكاري فرزندان خود را تنها در لابهلاي عوامل فراخانوادگي جست و جو نكنند و خود را در ايجاد فرهنگ مغاير با ارزشهاي انساني فرزندانشان بيتأثير نپندارند؛ بلكه در برابر فرزندان لاابالي و منحرف خويش انگشت تقصير را به سمت و سوي خودشان نشانه بگيرند.خانواده عامل اصلي ساخت و ساز فرهنگ طفل است. بهراستي خانوادهها كدام فرهنگ را ارزاني فرزندان معصوم خود ميكنند؟ فرهنگي برخاسته از آموزههاي پيامبران و عرفهاي پسنديده، يا فرهنگي بنا شده بر باورهاي غلط و ويرانكننده؟
پينوشتها:
1. وسائل الشيعه، ج 15، ص 184
2. مباني جرمشناسي، دكتر مهديكينيا، ج 2، ص 603
3. زمينه روانشناسي، هليگارد و ... ترجمه، ج 1، ص 136
4. تحف العقول، ص 84
5. راز خوشبختي، سيدمحمد شفيعيمازندراني، ص 54
6. مباني جرمشناسي، دكتر كينيا، ج 1، ص 212