جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
تعريف خانواده و ابعاد مختلف آن
-(1 Body) 
تعريف خانواده و ابعاد مختلف آن
Visitor 567
Category: دنياي فن آوري
شايد به نظر برسد كه مفهوم «خانواده» از مفاهيمي بسيار روشن و همه فهم است، به گونه‏اي كه عامه مردم، اعم از كوچك و بزرگ و باسواد و بي‏سواد، همه آن را مي‏فهمند و نيازي به تعريف آن نيست، ولي آن‏قدرها ساده هم نيست. وقتي به منابع واژه‏شناسي مراجعه كنيم، مي‏بينيم تعاريف گوناگوني از آن شده و صاحب‏نظران بر اساس تخصص و نيازشان، هر كدام تعريفي از «خانواده» ارائه داده‏اند. برخي خانواده را يك سازمان اجتماعي دانسته، بعضي روابط خويشاوندي و همخوني را اساس تشكيل خانواده تلقّي كرده‏اند، عده‏اي ديگر عامل اقتصادي، و گروهي نيز عوامل رواني و جنسي را سبب پيدايش آن قلمداد كرده‏اند.(2) به هر صورت، همان‏گونه كه از منابع ديگر هم برمي‏آيد، منظور از «خانواده» در اين گفتار، مجموعه‏اي از افرادي است كه يكجا در كنار هم زندگي مي‏كنند و معيار همزيستي و همبستگي آن‏ها دو چيز است: قرابت يا زوجيت.(3) بنابراين، خانواده‏هاي والديني، تك والديني يا بدون والدين يا برادران و خواهراني كه با هم زندگي مي‏كنند نيز مشمول اين بحث خواهند بود.

ابعاد خانواده در انديشه نظريه‏پردازان علوم انساني

خانواده جايگاه رفيع و بلندي در انظار انديشمندان جهان داشته است و آن را از جنبه‏هاي گوناگون مورد تجزيه و تحليل قرار داده‏اند. هر رشته از علوم انساني به فراخور نياز خود، به تكاپو در مسائل خانواده پرداخته و گوشه‏اي از امور مربوط به آن را بررسي كرده است. هرچند بررسي همه ابعاد خانواده از ديدگاه‏هاي مختلف كاري است بسيار گران و در اين مقال نمي‏گنجد، اما به برخي از جهات آن در انديشه‏هاي نظريه‏پردازان علوم انساني مي‏توان اشاره‏اي گذرا داشت:

الف. تاريخ

تمامي تاريخ‏نگاران و سيره‏نويسان بر اين باورند كه خانواده كهن‏ترين گروهي است كه به اقتضاي نياز طبيعي، عاطفي و اجتماعي بشر شكل گرفته و سابقه‏اي به درازاي سابقه زيست بشر بر روي زمين دارد؛(4) چرا كه انسان مدني‏الطبع است و ناگزير بايد در اجتماع زندگي كند؛ چون خداوند انسان را آفريد و ساختمان بدني او را به گونه‏اي شكل داد كه ضمن برخورداري از توانايي‏هاي گوناگون از نظر جسمي و عاطفي، همواره احساس نياز به ديگران در او زنده باشد. همين احساس دروني باعث مي‏شود كه اجتماع كوچكي به نام «خانواده» در عرصه زندگي شكل بگيرد و تعدادي از افراد ـ دست‏كم دو نفر ـ يك جا زندگي كنند؛ نيازهاي جسمي و رواني انسان در محيط خانواده تأمين مي‏شود و روح تعاون و همكاري ميان اعضاي آن در همان محيط به وجود مي‏آيد.(5)
پس از تشكيل نخستين هسته خانواده در زمين، كه طبق متون ديني و تاريخي، شخصيت آدم و حوا بنيان‏گذار آن بودند، مراحل گوناگوني بر نهاد خانواده سپري شده و به موازات تحولات اجتماعي، دست‏خوش تغيير و تحول فراوان گشته است. دانش تاريخ عهده‏دار بررسي ابعاد خانواده و سير تكاملي آن است كه چگونه خانواده باديه‏نشين تبديل به شهرنشين شد، يا چه عواملي موجب گرديدند كه خانواده هسته‏اي جايگزين خانواده سنّتي گردد. به هر حال، سير تحولات خانواده از موضوعات مهم مطالعاتي در علم تاريخ است و بدين روي، تاريخ نويسان به بررسي آن مي‏پردازند.

ب. جامعه‏شناسي

جامعه‏شناسان از ديرباز به تجزيه و تحليل خانواده پرداخته و آن را به عنوان يك نهاد اجتماعي همواره مطمح نظر داشته‏اند. خانواده از منظر جامعه‏شناسي، اساسي‏ترين نهاد اجتماعي است كه در شكل‏گيري ساختار كلان جامعه و افزايش بهره‏وري آن نقش بسزا دارد. چون بافت اجتماعي به نوعي تحت تأثير تحولات خانوادگي قرار دارد و هرگونه انحرافي در فضاي خانواده‏ها لزوما در جامعه منعكس مي‏شود. در مقابل، خانواده نيز در برابر تغييرات جامعه از خود واكنش نشان مي‏دهد. از اين‏رو، مي‏توان گفت: ميان خانواده و جامعه يك رابطه دو سويه برقرار است و هر كدام بر ديگري تأثير مي‏گذارد.
امروزه گرايشي در حوزه جامعه‏شناسي پديد آمده كه ابعاد خانواده و جنبه‏هاي گوناگون آن را مورد بررسي قرار مي‏دهد. اين گرايش با مطالعات جامعه‏شناسانه فرد ريك لوپلي (Freede Ric le Play) فرانسوي و ويلهم هايرنش ريل (Wilhelm Heinrich Riehl) آلماني پديد آمد و سپس با تحقيقات ساير جامعه‏شناسان مانند دوركيم (Emile Durkheim) و ماركس (Karl Marx) توسعه يافت و تكميل گرديد.(6)
از آن‏رو كه خانواده نقش عمده‏اي در تربيت نيروي فعّال جامعه دارد و مي‏تواند با افزايش بازدهي جامعه به توسعه اقتصادي و اجتماعي كمك كند، جامعه‏شناسان به بررسي مسائل مربوط به آن علاقه‏مند شده‏اند. رويكرد جامعه‏شناسي خانواده براساس نظريه «كاركردگرايي»(7) ساختار خانواده، نقش هريك از اعضا، روابط ميان اعضا، جمعيت و شاخص‏هاي رشد يا كاهش آن، انواع خانواده از نوع گسترده و هسته‏اي، تأثيرات متقابل جامعه و خانواده و امثال آن را مورد مطالعه قرار مي‏دهد.(8)

ج. حقوق

دانش حقوق يكي از دانش‏هاي علمي ـ كاربردي رايج و پر رونق در سراسر دنياست و به مسائل خانواده توجه جدّي نموده و آن را به عنوان يك نهاد مدني ـ حقوقي مورد تحقيق قرار داده است. حقوق‏دانان قوانين متعددي براي سامان‏دهي امور خانواده تدوين كرده‏اند تا در صورت لزوم، مورد اجرا قرار گيرند و احيانا از فروپاشي نظام خانواده جلوگيري نمايند. حقوق هر يك از اعضاي خانواده، ارث، نكاح، طلاق، نفقه اولاد و همسر از جمله موضوعاتي هستند كه از نظر حقوقي مورد رسيدگي قرار مي‏گيرند.(9) حقوق بيش از ديگر حوزه‏هاي علوم انساني كاربرد دارد و با زندگي عملي مردم در ارتباط است. دادسراهاي عمومي و خصوصي و زير مجموعه‏هاي آن از مراكزي هستند كه به اجراي عدالت در جامعه مي‏پردازند. دادگاه‏هاي ويژه دعاوي خانوادگي امروزه از ازدحام بيشتري برخوردارند و در آنجا قضات متعددي به حل و فصل مسائل خانوادگي مشغولند. در هر كشوري قوّه قضاييه با تلاش پيگير خود، مجري قانون در محيط اجتماعي و خانوادگي است. بدين روي، حقوق خانواده يكي از مهم‏ترين مباحث حقوق مدني هر كشور مي‏باشد.

د. اقتصاد

اقتصاددانان نيز به نوبه خود، مسائل خانواده را از نظر دور نداشته و آن را به عنوان يك واحد توليد و مصرف مورد توجه قرار داده‏اند. خانواده در تقويت بنيه مالي كشور و استوار نگه داشتن آن نقش مهمي ايفا مي‏كند؛ چراكه خانواده‏ها نخستين گروه‏هاي اقتصادي را تشكيل مي‏دهند و نيروي كار در مزارع و كارگاه‏ها را آن‏ها تأمين مي‏كنند، به ويژه خانواده‏هاي گسترده و سنّتي كه اغلب در روستاها زندگي مي‏كنند و تقريبا همه اعضاي آن‏ها، اعم از زن و مرد و كوچك و بزرگ، به توليد اشتغال دارند؛ مانند كشاورزي و دامداري، توليد و توزيع و مصرف كه از محورهاي اصلي در علم اقتصاد هستند و هر سه محور ارتباط مستقيمي با نهاد خانواده دارند. بنابراين، خانواده از يك سو، جايگاه تربيت نيروي فعّال كاري است و از سوي ديگر، يك واحد مصرف‏كننده محسوب مي‏شود كه بايد درآمد ملّي به صورت عادلانه بين خانواده‏ها تقسيم گردد.(10)
از نظر اقتصاد سياسي، دولت عهده‏دار تأمين نيازهاي اساسي خانواده‏هاست و حكومت وظيفه دارد كه مسكن و معيشت عمومي مردم را تأمين نمايد. دولت بايد شرايطي را به وجود آورد كه خانواده‏ها قدرت خريد كافي داشته باشند و بتوانند مايحتاج اوليه خود را بدون هيچ مشكلي فراهم سازند. آنچه در اين زمينه مؤثر است، توزيع عادلانه امكانات است كه بايد با مديريت درست انجام گيرد. چه بسا مشكلات اقتصادي كه در اثر سوء مديريت در نظام توزيع كالاهاي مصرفي به وجود مي‏آيند.(11)
امروزه يكي از مباحث عمده اقتصادي در مورد خانواده مسئله «رشد جمعيت» است كه اغلب كشورهاي جهان، بخصوص كشورهاي در حال توسعه، با آن روبه‏رو هستند و شيوه‏هاي گوناگوني براي مهار جمعيت به كار بسته‏اند. از جمله اقداماتي كه تا حدي در اين زمينه موفق بوده، اجراي برنامه‏هاي پيش‏گيري از بارداري بانوان است. تبليغات صورت گرفته در اين رابطه توجه خانواده‏ها را به خود جلب نموده و در عمل نيز تأثير فراوان بر جاي گذاشته است. دليل اين امر شايد اين باشد كه مهار زاد و ولد به خاطر كاستن از تكاليف بارداري و تربيت فرزند با آسايش و رفاه زنان سازگارتر است و به همين دليل مورد استقبال گسترده قرار گرفته است. با اين وصف، آنان مي‏توانند با راحتي و آسايش بيشتر زندگي كنند. به هر صورت، خانواده به دلايل متعددي، چه در مباحث نظري و چه در مباحث عملي، مركز توجه اقتصاددانان قرار گرفته است.

ه . روان‏شناسي

هرچند رويكرد روان‏شناسي به تجزيه و تحليل رفتار آدمي مي‏پردازد و سعي دارد ضمن تشخيص رفتارهاي نابهنجار، علل بروز آن‏ها را شناسايي كند و به درمان بيمار بپردازد، اما در عين حال، خانواده را نيز از زواياي گوناگون مورد مطالعه قرار مي‏دهد؛ چرا كه خانواده به عنوان يك نظام باز،(12) دايم در حال تحول و دگرگوني است؛ داده‏هايي را از خارج مي‏گيرد و چيزهايي را به بيرون مي‏دهد. خانواده از منظر روان‏شناختي، براي حفظ تعادل خود، هميشه در دو جنبه «درون‏سازي» و «برون‏سازي فعّال» است؛ يعني در عين سازگاري با تحولات اجتماعي، همه اعضاي خود را از نظر جسمي و روحي به رشد مطلوب مي‏رساند. طبيعي است كه مسائل رشد به لحاظ كمّي و كيفي در روان‏شناسي بررسي مي‏شوند.(13)
رويكرد خانواده درماني از گرايش‏هاي نسبتا جديد در دانش روان‏شناسي است كه از زاويه‏هاي گوناگون به بررسي مسائل خانواده مي‏پردازد. يكي از نظريه‏هاي رايج در حوزه خانواده درماني، نظريه «سيستمي» است. اين نظريه، خانواده را موجودي مي‏داند متشكّل از اجزاي به هم پيوسته كه اولاً، اعضاي آن تابعي هستند از رفتار ساير اعضاي خانواده، و ثانيا، خانواده مانند هر نظام ديگري متمايل به تعادل است. اگر عضوي از خانواده دچار نابهنجاري شود، بايد در ارتباط با ساير اعضاي آن درمان گردد؛ زيرا از اين نظر، هر عضوي وابسته به محيط خود و ديگر عناصر تشكيل‏دهنده آن نظام است.(14) بر اساس نظريه «سيستمي»، پيدايش عضو جديد يا كاهش عضو قديم، مستلزم فشار بر اعضاي سابق خانواده است. اين امر ايجاب مي‏كند كه خانواده به گونه‏اي جوابگوي تعييرات دروني و بيروني باشد كه خود را با شرايط جديد منطبق سازد.(15) به هر حال، دانش روان‏شناسي به بررسي زاويه‏هاي گوناگون خانواده پرداخته، راهكارهاي مناسبي را براي پيش‏گيري يا درمان رفتارهاي نابهنجار ارائه مي‏دهد.

و. علوم سياسي

حكما و انديشمندان بزرگ، اعم از مسلمان و غيرمسلمان، از روزگاران قديم سياست را به دو نوع «سياست مُدُن» (شهرها) و «سياست منزل» تقسيم كرده‏اند. بدين‏سان، خانواده و امور مربوط به آن، خود در قلمرو علوم سياسي قرار مي‏گيرد و بايد مورد توجه نظريه‏پردازان دانش سياست قرار گيرد؛ چرا كه نهاد خانواده، كوچك‏ترين واحد اجتماعي و نمونه تمام عياري است از يك جامعه بزرگ. همان‏گونه كه جامعه كلان نياز به رئيس، مدير و برنامه‏ريزي دقيق دارد، خانواده نيز نيازمند سرپرست و برنامه‏ريزي است. اگر سرپرست در خانواده نباشد، اعضاي آن دچار تحيّر و سردرگمي مي‏شوند و اين سردرگمي به هرج و مرج اعضاي آن و در نهايت، فروپاشي نظام خانواده منجر خواهد شد؛ چنان‏كه اين مسئله در سطح جامعه و نظام سياسي كشور نيز قابل پيش‏بيني است. از اين‏رو، خانواده به عنوان يك واحد سياسي همواره مورد مطالعه كارشناسان مسائل سياسي بوده است.
عامل ديگري كه باعث جلب توجه صاحب‏نظران امور سياسي به نظام خانواده شده اين است كه كانون خانواده نقش مؤثري در تربيت نيروي سياسي ـ اجتماعي دارد. اگر نگاهي به گذشته و حال جوامع بيندازيم، به روشني درمي‏يابيم كه سياست‏مداران بنام تاريخ در محيط خانواده‏ها پرورش يافته و از همان جا شايستگي‏هاي لازم را براي اداره امور جامعه كسب كرده‏اند. همچنين خانواده در حفظ اقتدار ملّي و استقلال يك ملت سهم بسزايي دارد. تاريخ نشان مي‏دهد كه ملت‏هايي هميشه قوي و پرتوان بوده‏اند كه از نظر خانوادگي، بنياد محكم‏تري داشته‏اند. در مقابل، انحطاط و شكست هر ملتي از زماني آغاز شده كه اصول خانوادگي در آن ملت رو به ضعف رفته‏اند. از اينجاست كه فرهيختگان دانش سياسي همواره نهاد خانواده را به عنوان يك شاخص سلامت و قدرت حيات سياسي ـ اجتماعي جامعه معرفي مي‏كنند و اينكه هرگونه ضعفي در نظام خانواده بر دوام و بقاي حيات ملّي تأثير مي‏گذارد. به نظر بسياري از كارشناسان، توسعه سياسي و اقتدار ملّي يك كشور تا حد زيادي وابسته به استحكام نظام خانواده است.(16)
امروزه نيز سياست‏مداران جهان در تمام دنيا از حيات فرهنگي و اقتصادي خانواده‏ها به شدت حمايت مي‏كنند. اين كار به لحاظ سياسي ـ اجتماعي مي‏تواند تحليل‏هاي گوناگوني داشته باشد. «عمل به وظيفه» يكي از نگرش‏هايي است كه به اين مسئله مي‏نگرند. براين اساس، تأمين نيازهاي اساسي و فراهم ساختن وسايل آسايش و رفاهي حق ملت بر دولت است. زمام‏داران سياسي جامعه بر اساس وظايف ديني و ملّي خود، بايد به احتياجات مردم بپردازند؛ چون درآمد ملّي و سرمايه عمومي كشور در اختيار رهبران جامعه قرار دارد و بايد صرف معيشت خانواده‏ها گردد.
نگرش ديگر اين است كه خانواده‏ها در پيدايش و استمرار قدرت نقش اساسي دارند و بدين دليل، مورد حمايت كارگزاران سياسي قرار مي‏گيرند، به ويژه هنگام تعويض قدرت و برگزاري انتخابات وعده‏هاي بيشتري از ناحيه گروه‏هاي سياسي به مردم داده مي‏شود. بدين‏سان، خانواده، چه در گذشته و چه در آينده، مورد توجه كارشناسان مسائل نظري و عملي دانش سياسي بوده است.

ز. علوم تربيتي

كارشناسان امور تربيتي بيش از هر چيز به عنوان يك نهاد تربيتي به خانواده مي‏نگرند. فضاي گرم خانواده مناسب‏ترين جاي پرورش استعدادها و توانايي‏هاي نسل جديد است؛ محيطي سرشار از مهر و محبت، عواطف و احساسات پاك، و كودك از همان روزهاي نخست زندگي، در آغوش پر مهر پدر و مادر قرار گرفته، درس ايثار، محبت، مروّت و وفاداري فرامي‏گيرد. روحيه تعاون و همكاري و خدمت به مردم در فضاي خانواده شكل مي‏گيرد. كودك مي‏آموزد كه چگونه با ديگران زندگي كند و چگونه در برنامه‏ريزي‏ها و تصميم‏گيري‏ها شركت كند. به نظر كارپردازان امور تربيتي، كانون خانواده بسان يك مركز تعليم و تربيت غيررسمي، اصول و آداب زندگي را از راه غير مستقيم به فرزندان ارائه مي‏دهد. به عقيده آنان، خانه همواره در كنار مدرسه از عوامل مؤثر در فرايند تعليم و تربيت مطرح بوده و كارايي خود را نيز نشان داده است. هرقدر پيوند خانه و مدرسه محكم‏تر باشد، بازدهي تعليم و تربيت بيشتر خواهد بود. تشكيل انجمن‏هاي اوليا و مربيان در اغلب مراكز آموزشي به همين منظور انجام مي‏گيرد. هريك از اعضاي خانواده، بخصوص پدر و مادر، در تربيت كودك نقش بسزا دارند. (بررسي اين موضوع فرصت ديگري مي‏طلبد، در اينجا به همين اندازه بسنده مي‏شود.)

خانواده در غرب

خانواده نهادي است شناخته شده و در هر جاي دنيا حضور دارد و همه جا نيز از قوانين كم و بيش مشابهي پيروي مي‏كند. در عين حال، در بسياري از ويژگي‏ها از جامعه‏اي به جامعه ديگر تفاوت‏هاي اساسي دارد؛ چرا كه فرهنگ حاكم بر جامعه خواه نا خواه بر خانواده و فضاي حاكم بر آن تأثير مي‏گذارد. بدون شك، در هر جامعه‏اي كه خانواده تشكيل شود، رنگ و بوي آن جامعه را به خود مي‏گيرد و اعضاي آن نيز از آداب، رسوم و سنّت‏هاي رايج در همان محيط اجتماعي پيروي مي‏كنند. اين ادعا زماني روشن مي‏شود كه خانواده در دو جامعه‏اي كاملاً متفاوت بررسي و نقاط اشتراك و اختلاف آن دو در مورد خانواده از هر جهت برجسته گردد. با اين وصف، خانواده در غرب تفاوت‏هاي ريشه‏اي با نظام خانواده در اسلام دارد؛ چون نگرش اسلام و غرب در مورد خانواده از هر جهت تفاوت دارد.
حقيقت اين است كه غرب بر اساس انديشه «آزادي مطلق»، اصول خانواده را به هم ريخته و آينده‏اي تاريك و وحشتناك فراروي خانواده‏ها قرار داده است. اساس تشكيل خانواده، كه ايجاد امنيت خاطر و تأمين نيازهاي عاطفي، روحي و معنوي انسان است، ديگر در مغرب زمين معنا و مفهومي ندارد. در نگرش غرب، هدف از بنياد خانواده جز رسيدن به اغراض مادي و استفاده‏هاي جنسي چيز ديگري نيست. نقش اصلي خانواده، كه تربيت فرزند است، بكلي فراموش شده، عيّاشي و هوس‏راني جايگزين آن گرديده است. همه اين نابساماني‏ها ناشي از آزادي بي‏حد و حصر غرب است كه زنان ودختران را از فطرت اوليه‏شان به دور ساخته و آن‏ها را به ابزار كسب و تجارت تبديل كرده است. اوضاع جاري در كشورهاي غربي به گونه‏اي است كه مورد اعتراض همه انديشمندان، فرهيختگان و نويسندگان آن ديار قرار گرفته است.(17) آنچه امروزه در غرب مي‏گذرد نشان‏دهنده اين واقعيت است كه تمامي مرزها و ارزش‏هاي انساني در آن كشورها شكسته و مشكلات اجتماعي فراواني ناشي از آن دامنگير جامعه شده است، تا جايي كه گردانندگان امور اجتماعي و طرفداران آزادي نيز از اين وضع به وحشت افتاده و براي حل مشكل، به كارشناسان مسائل مربوطه روي آورده‏اند. پيامدهاي اين نوع آزادي در جوامع غرب، بيش از آن چيزي است كه بتوان توصيف كرد. در اينجا تنها به چند مورد از آن‏ها اشاره مي‏شود:

1. فروپاشي نظام خانواده

تحوّلات اجتماعي ـ فرهنگي مبتني بر آزادي‏هاي نامحدود در غرب به گونه‏اي است كه به تزلزل و فروپاشي نهاد خانواده منتهي گشته است؛ چرا كه نظر به آزادي مطلق، بهترين راه براي ارضاي غريزه جنسي جوانان روش «انتخاب دوست و رفيق» است، بدون تحمّل تكاليف ازدواج و خانه‏داري به صورت رسمي آن؛ چنانكه در جامعه امريكا كسي حق ندارد آزادي جنسي را محدود كند و تحت ضابطه‏اي در بياورد؛ زيرا خلاف آزادي محسوب مي‏شود. با اين وضع، دختران و پسران جوان خود را ملزم به تشكيل خانواده نمي‏بينند.(18)

2. ابتذال زنان و دختران

فرهنگ غرب زنان و دختران جوان را در حدّ ابزاري براي تجارت و به دست آوردن پول و ثروت پايين آورده و افراد سودجو از آن‏ها به شيوه‏هاي گوناگون در اين زمينه بهره‏برداري مي‏كنند. رقص و بازي در مجالس عمومي، آوازخواني و ظاهر شدن در صحنه‏هاي نمايش و فيلم به صورت عريان بخشي از بي‏عفتي و ابتذال زنان است. هزاران انسان جوان از حركات اندام، رقص و صداي جذاب آنان تحريك شده، به وجد مي‏آيند و چه بسا خسارات مالي و جاني بي‏شماري براي شركت كنندگان و گردانندگان صحنه پديد مي‏آورند.

3. خود فروشي و اختطاف

در جوامع غربي، بسياري از زنان به خودفروشي تن داده، عرض و شرف خود را در اختيار ديگران قرار مي‏دهند. اين كار در اروپا و امريكا رايج است و هيچ منع قانوني وجود ندارد. دليل اقدام به اين عمل، هم مي‏تواند اقتصادي باشد ـ چنان‏كه برخي از زنان در اثر فقر و ناداري و براي به دست آوردن لقمه‏اي نان، خود را مي‏فروشند ـ و هم سياسي.(19) امروز در سياست غرب، يكي از راه‏هاي سلطه بر مردم اشاعه فحشا در ميان جوانان است تا بدين وسيله، مردم را سرگرم نگه داشته، خود به حكومت خويش ادامه دهند. همين سياست را در دنياي اسلام هم مي‏خواهند اجرا كنند.
اختطاف زنان و دختران از ديگر پيامدهاي فرهنگ غرب است و اين امر به گونه‏اي شيوع پيدا كرده كه موجب نگراني جدي خانواده‏ها را فراهم ساخته است. هر روز افراد بي‏بند و بار و عيّاش با زور و تزوير، دختران جوان را سوار ماشين نموده، مي‏برند و پس از مدتي در فاصله‏هاي بسيار دور از منزلشان رها مي‏كنند.(20) زندگي در چنين جامعه‏اي چگونه ممكن است؟ امنيت ناموسي مهم‏تر از امنيت مالي و سياسي است. اگر زنان و دختران در كوچه و خيابان از دستبرد بيگانگان در امان نباشند، چگونه مي‏توان آرامش خانواده‏ها را تأمين كرد؟

4. شيوع بيماري‏هاي مسري

شيوع بيماري‏هاي مسري و غير مسري، قابل و غيرقابل درمان در اغلب كشورهاي غربي مانند بيماري ايدز، بيماري‏هاي مقاربتي امثال آن نتيجه آزادي جنسي است. اشاعه فحشا و رواج روزافزون فساد در ميان مردم سبب بروز بيماري‏هاي مقاربتي و سرايت آن‏ها به ديگران گشته است. به قرار برخي از گزارش‏ها، قريب 75% زنان و 55% جوانان آلوده در جامعه امريكا مبتلا به بيماري‏هاي مسري هستند.(21)

5. افزايش سقط جنين

تعداد زيادي از زنان و دختران در عين به كارگيري وسايل جلوگيري از بارداري ناخواسته، به صورت غير قانوني باردار مي‏شوند. چنين افرادي از يك سو، تحت فشار نزديكان خود قرار مي‏گيرند و از سوي ديگر، با عوارض ناخواسته بارداري مواجه مي‏شوند. از اين‏رو، براي رهايي از اين‏گونه فشارها اقدام به سقط جنين مي‏كنند. در امريكا، فرانسه و ديگر كشورهاي اروپايي براي سقط جنين مراكزي در نظر گرفته شده و يا در بيمارستان‏ها و درمانگاه‏ها به صورت رسمي اين كار انجام مي‏گيرد. طبق برخي از گزارش‏ها، با افزايش ميزان سقط جنين در غرب طي يك سال در امريكا، 55% از كل سقط جنين‏هاي صورت گرفته مربوط به زنان و 45% آن مربوط به دختران مجرّد بوده كه هنوز ازدواج نكرده‏اند.(22)

6. افزايش فرزندان نامشروع

با وجود پيشرفت ابزارهاي پيش‏گيري و درمان در غرب و استفاده زنان از آن‏ها، آمار توليد فرزندان نامشروع در جوامع غربي كم نيست. هر روز از كوچه‏ها و خيابان‏ها، راه‏روها، كارگاه‏ها، ايستگاه‏هاي قطار و ماشين، كنار سطل‏هاي زباله و دم در خانه‏ها نوزاداني پيدا مي‏شوند كه بدون پدر و مادر به حال خود رها گشته‏اند. بنا به گزارشي، در سال 1961 ميلادي در امريكا تعداد 400 هزار كودك سرراهي پيدا شدند كه فقط از دختران متولد شده بودند.(23) اين رقم هر سال رو به افزايش است و هر روز بر تعداد فرزندان نامشروع افزوده مي‏شود.
ناگفته نماند كه آنچه ذكر شد، دورنماي اندكي از اوضاع خانواده در غرب است كه جز نام بي‏محتوايي از آن باقي نمانده و در حال انحلال كامل به سر مي‏برد. روند رو به افزايش جرم و جنايت در غرب مانند سقط جنين و سرقت، مهر و محبت را از جامعه زنان سلب كرده و آن‏ها را به انسان‏هايي بي‏رحم و قسيّ‏القلب مبدّل ساخته است كه كوچك‏ترين عاطفه‏اي در دل ندارند. جاي بسي شگفتي است كه برخي از زنان و دختران در جوامع اسلامي آرزوي آزادي غرب را در سر دارند و مي‏خواهند در مسير انحطاط و ابتذال مطلق غرب قرار گيرند! فرو رفتن در فرهنگ منحط غرب، به معناي جدايي از همه ارزش‏هاي ديني و مذهبي است كه نجات از آن بسيار دشوار است.

خانواده در اسلام

نگرش اسلام به خانواده بر عكس مكاتب و ديدگاه‏هاي غير اسلامي، كه نگاهي تك‏بعدي است، بسيار عميق و همه‏جانبه است و تمام ابعاد آن از آغاز تا انتها، در همه مراحل مورد توجه بوده و در هر مورد دستورات لازم ارائه گرديده است. نحله‏هاي غير ديني، خانواده را از زاويه خاصي مورد توجه قرار مي‏دهند، به ويژه دانش‏هاي علمي امروز دانشگاه‏ها بر اساس نياز خود به تجزيه و تحليل خانواده مي‏پردازند و به ديگر ابعاد آن توجه چنداني ندارند، غافل از اينكه خانواده به عنوان يكي از بنيادي‏ترين نهادهاي اجتماعي، در تمامي عرصه‏هاي زندگي بشر حضور دارد و بايد به جوانب گوناگون آن پرداخت. به نظر مي‏رسد اين مسئله نقدي است بر همه دانش‏هاي علمي كه از آن‏ها نام برده شد.
اما اسلام ـ همان‏گونه كه گفته شد ـ نگاهي همه‏جانبه به نهاد خانواده دارد و آن را از زاويه‏هاي گوناگون مورد توجه قرار داده است. وقتي به متون اسلامي، بخصوص آيات و روايات مراجعه كنيم، در همه زمينه‏ها به دستوراتي برمي‏خوريم كه از همه جهات به تحكيم نهاد خانواده پرداخته است. قرآن كريم و احاديث اسلامي در مسائل اخلاقي، اجتماعي، تربيتي، روان‏شناختي و اقتصاديِ خانواده فراوان سخن گفته‏اند. اگر اين مضامين به صورت دقيق و تخصصي استخراج و با يافته‏هاي علوم جديد منطبق گردند، تحول عظيمي در دانش خانواده به وجود خواهد آمد.
آن‏قدر كه اسلام به تحكيم بنيان خانواده اهميت داده و در دستورات خود گام به گام آن را دنبال نموده است، مكتب‏هاي ديگر به استقرار خانواده بها نداده‏اند. اسلام پيش از همه، مي‏خواهد يك فضاي عاطفي و محبت‏آميز در محيط خانواده پديد آيد و روابط بين اعضاي آن بيش از پيش پايدار گردد.(24) خانواده‏اي از منظر اسلام خوش‏بخت است كه دوستي، صداقت و وفاداري بر فضاي آن حاكم باشد؛ زيرا با اختلاف، بدبيني، و خودمحوري، شيرازه خانواده از هم مي‏پاشد. خداي متعال ايجاد محبت و همدلي بين زن و شوهر را از نشانه‏هاي خود دانسته، مي‏فرمايد: «وَ مِن آياتِه أن خَلَق لكم مِن انفسكم اَزواجا لِتسكُنوا اِليها و جَعَل بَينكُم مَوّدةً و رَحمةً» (روم: 29) يكي از نشانه‏هاي خداوند اين است كه براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد تا در كنارشان بياراميد و ميان شما و همسرانتان مودّت و رحمت برقرار ساخت.
براساس بينش اسلامي، پيوند ميان زن و مرد فراتر از يك غريزه بوده، منشأ فطري و الهي دارد كه ا ز سرشت آدمي ناشي مي‏شود. دستگاه عظيم خلقت چنان زوجين را به هم علاقه‏مند ساخته است كه حاضرند براي رفاه حال ديگري، رنج و زحمت را به جان خود بخرند تا همسر در آسايش زندگي كند. آفريدگار بشر كاري كرده است كه خودخواهي و تكروي در محيط خانواده به خدمت و همكاري تبديل شود. وقتي زن و مرد عقد همسري بستند و قرار گذاشتند كه يك عمر با هم زندگي كنند، خود به خود عواطف خاصي نسبت به يكديگر پيدا مي‏كنند. اين‏گونه روابط عاطفي بين آن دو، هم در تكوين و هم در تشريع موردنظر پروردگار است و هدف خداوند اين است كه بين زن و شوهر، مهر و محبت بر قرار باشد تا در كنار هم احساس امنيت و آرامش نمايند.(25) از اين نظر، قوي‏ترين عامل دوام و رشد خانواده، «عاطفه» و محبت اعضاي آن به همديگر است و همه وظيفه دارند اين عامل را تقويت كنند؛ به ويژه مرد خانواده، كه سرپرستي اعضاي را به عهده دارد، بايد فضاي همدلي و همكاري را در محيط خانواده پديد آورد و اگر احيانا نارسايي يا كدورتي بين آن‏ها پديد آمد، بلافاصله به چاره و درمان آن بپردازد. به قول شهيد مطّهري، اگر علاقه زن به شوهر از بين رفت، خانواده به صورت بيمار نيمه جان در مي‏آيد و اگر علاقه شوهر به زن خاموش شد، مرگ حيات خانوادگي فرامي‏رسد.(26)

خلاصه و نتيجه‏گيري

آنچه در مورد خانواده و كاربرد آن در رشته‏هاي گوناگون علمي گفته شد، بيانگر اهميت نهاد خانواده در زندگي فردي و اجتماعي انسان است. هر دانشي در علوم ديني و انساني به نوعي، خود را ملزم به بررسي علمي و فني مسائل خانواده مي‏داند و در حوزه تخصصي خود در چارچوب معيّني از آن سخن مي‏گويد. همچنين به دست آمد كه مفهوم و تعريف «خانواده» در علوم گوناگون چندان تفاوتي با هم ندارد، منتهي هر يك طبق نياز خود، جنبه خاصي از آن را مورد توجه قرار مي‏دهد.
از مقايسه نظام خانواده در فرهنگ اسلام و غرب اين نتيجه حاصل مي‏شود كه بر خلاف ادعاهاي غربيان در زمينه آزادي و حقوق بشر و امثال آن، حقوق خانواده در كشورهاي غربي پايمال گرديده است و خانواده در اثر مشكلات فراوان فرهنگي و اجتماعي، رو به انحلال و نابودي مي‏رود. عزّت، شرف، حيا و عفت، همه فداي آزادي تقريبا بي‏حد و حصر و بي بند و باري‏هاي روزافزون شده‏اند. با اين وصف، متأسفانه برخي از زنان و مردان مسلمان فريفته زرق و برق ظاهري فرهنگ غرب شده‏اند و شب و روز تلاش دارند كه هر چه زودتر از فرهنگ اروپا و امريكا تقليد كنند! غافل از اينكه پيروي از فرهنگ غرب به معناي خداحافظي با همه ارزش‏هاي ديني و انساني يك ملت است. خلاصه آنكه هرچه عزّت، شرافت و خوبي است در فرهنگ ناب اسلام محمّدي است و در سايه آن سعادت دنيا و آخرت فرد تأمين مي‏شود، بخصوص آنكه برنامه‏هاي تربيتي اسلام جسم و روح آدمي را پرورش مي‏دهند و روحيه تعاون، وفاداري و كرامت نفس را در انسان پديد مي‏آورند.

پي‏نوشت‏ها

*. «خانواده» برگردان واژه لاتين Family از ريشه Familia به معناي «برده» و «مستخدم» گرفته شده است. اين تحوّل لغوي تحوّل مفهومي را نيز مي‏رساند؛ بدين معنا كه در گذشته، نظام خانواده گسترده بوده و شامل غير اعضاي خانواده نظير خدمت‏كار هم مي‏شده و امروزه به نظام هسته‏اي تبديل شده است. خانواده هسته‏اي مبتني بر رابطه نسبي يا سببي ميان اعضاي خانواده است. (شهلا اعزازي، جامعه‏شناسي خانواده، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، 1376، ص 10.)
1ـ محمد حسين فرجاد، آسيب‏شناسي اجتماعي خانواده و طلاق، انتشارات منصوري، 1372، ص 11ـ12.
2ـ ناصر كاتوزيان، حقوق مدني خانواده، انتشارات بهمن برنا، 1371، ج 1، ص 1ـ3.
3ـ به نوشته برخي از جامعه‏شناسان، خانواده به طور كلي، چهار مرحله تاريخي را پشت سر گذاشته است: 1. نگرش فلسفي و اخلاقي به خانواده: نظريه‏پردازان اين مرحله مانند افلاطون در غرب و فارابي و غزّالي در شرق نگاه فلسفي و اخلاقي به خانواده مي‏كردند و بر اين اساس، مسائل آن را بررسي مي‏نمودند. 2. نگرش كل‏گرايانه به خانواده؛ در اين دوره، خانواده به عنوان يك نهاد اجتماعي ـ تاريخي مطرح گرديد و مسائل مربوط به آن مانند ساير پديده‏ها به صورت جامع و همه‏جانبه مورد پژوهش قرار مي‏گرفت و از دانشمندان اين مرحله مي‏توان به مرگان و باخوفن و نيز مك لنان اشاره كرد. 3. نگرش تجربي به خانواده: اين طرز تفكر در واقع، واكنشي در برابر كل‏گرايي بود و به مسائل جزئي خانواده توجه داشت. از دانشمندان اين دوره لوي استروس فرانسوي و ارنيت برجس امريكايي بودند. 4. نگرش ميانه‏رو به خانواده: اين ديدگاه تركيبي از دو نظريه كل‏گرايانه و تجربي بود كه با مطالعات پارسونز و مرتن آغاز شد. (نعمت‏اللّه تقوي، جامعه‏شناسي خانواده، دانشگاه پيام نور، 1376، ص 4.)
4ـ عبدالرحمان بن خلدون، مقدّمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، انتشارات علمي فرهنگي، 1369، ج 1، ص 5.
5ـ شهلا اعزازي، پيشين، ص 10.
6. Functionalism
7ـ ر.ك: همان، ص 11.
8ـ ر.ك: ناصر كاتوزيان، پيشين، ص 12.
9ـ ر.ك: ؟، فرهنگ علوم اجتماعي، ص 13.
10ـ سيد هادي حسيني، فقه و توسعه در منابع ديني، قم، بوستان كتاب، 1381، ص 14.
11. Opensystem.
12الي 14ـ مينوچين سالوا دور، خانواده و خانواده درماني، ترجمه باقر ثنايي، تهران، اميركبير، 1373، ص16/ص17/ص 18.
15ـ محمد فرابي، سياست مدينه، ترجمه سيد جعفر سجادي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1371، ص 19.
16ـ ر.ك: جامعه‏شناسي زنان و خانواده، ص 19 / ناصر كاتوزيان، پيشين، ج 1، ص 20.
17ـ ر.ك: صابر احمدطه، نظام‏الاسرة في اليهودية و النصرانية و الاسلام، قاهره، نهضة مصر للطباعة و النشر و التوزيع، 2003، ص 21.
18ـ عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأة المعاصرة، مطبعة المهر، 1404 ق، ص 22.
19ـ همان، ص 23.
20ـ صابر احمد طه، پيشين، ص 24.
21الي 23ـ عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، پيشين، ص 25 / ص 26 / ص 27.
24ـ محمدتقي مصباح يزدي، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 28.
25ـ مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 19، ص 30.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image