ضرورت مهرورزي
خواستهها و تمايلاتي که خداي حکيم در نهاد انسان به امانت گذاشته است، به دو گروه حيواني و انساني تقسيم ميشود. تمايلات حيواني يا غرايز، خواستههايي هستند که انسان و حيوان در برخورداري از آن مشترکند. ميل به آب وغذا، علاقه به خواب و آسايش، تمايل به جنس مخالف، علاقه به فرزند، احساس خشم، ميل به انتقام، برتري جويي و جاهطلبي، ازبرجستهترين نمودهاي غرايز و تمايلات حيواني هستند.
اين تمايلات از ضروريات زندگي انسان در اين جهانند و اگر يکي از آنها در کسي نباشد، يکي از پايههاي اساسي زندگي مادي ميلنگد، ولي هيچ يک از اينها براي انسان افتخار نيست. براي مثال، انسان براي ادامه زندگي به خوردن و آشاميدن نياز دارد، براي رفع خستگي نيازمند خواب و استراحت است و غريزه جنسي و علاقه او به فرزند براي بقاي نسل است، ولي هيچ کدام از اينها ملاک فضيلت و بزرگواري او نيست و شرف انسان با استناد به مقام اشرف مخلوق بودنش، به اين عوامل بستگي ندارد. به قول سعدي:
خور و خواب و خشم و شهوت، شغب است و جهل و ظلمت
حيوان خبر ندارد ز جهان آدميت
در کنار خواستههاي حيواني، تمايلات عالي انساني نيز وجود دارد که از آن، به فضايل تعبير ميشود. هر چه اين فضايل در انسان شکوفاتر شود، آدمي ارزش و عظمت بيشتري مييابد. وفاي به عهد، عدالت و انصاف، نيکي و احسان، عفو و گذشت، ايثار و فداکاري، دلسوزي و غمگساري، مهرورزي و دگردوستي، از جمله اين فضايل کمالي هستند.
پيام متن:
مهرورزي و دگردوستي ارزش انسان و معيار برتري در جامعه است.
مهرباني در اسلام
از ديدگاه اسلام، مهرباني و محبت ورزيدن، مايه قوام و برپايي جامعه انساني است و بدون مهرباني، نظام اجتماع بشري، سرد و بيروح و زيباييهاي زندگي به کام انسان تلخ و بيمعناست.
کسي که آدمي را براي زندگي اجتماعي آفريده، احساس نياز به اين پيوند و رابطه را نيز در وجود او قرار داده است. او هم خود رحمان، رحيم، ودود، رئوف و عطوف است وهم بندگانش را بر اين سرشت آفريده است. خداي مهربان، بندگانش را به محبت و مهرورزي تشويق ميکند و اهل مهر و عاطفه را جزو اصحاب ميمنه معرفي ميکند؛ کساني که نامه اعمالشان به دست راستشان داده خواهد شد يا کساني که وجودشان سرشار از يمن و برکت براي خودشان و ديگران است. آنگاه ميفرمايد:
ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ . (بلد: 17 و 18)
سپس از کساني باشد که ايمان آوردهاند و يکديگر را به صبر و استقامت و مهرباني و عطوفت توصيه ميکنند. اينان اصحاب يمين هستند.
رسول گرامي اسلام نيز استحکام پيوند و مودّت و مهرباني مؤمنان با يکديگر را چنين توصيف ميکند:
اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ في تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ بِمَنْزَلَةِ الْجَسَدِ الْواحِدِ اِذا اشْتَکي عُضْوٌ مِنْهُ تَداعي سايِرُ الْجَسَدِ بِالْحُميّ وَ السَّهَرْ.
مؤمنان در مقام مهرباني و عطوفت به يکديگر، همانند يک پيکرند. وقتي عضوي از اين گروه بيمار شود، ديگر اعضا در تبداري و شببيداري با او همراهي ميکنند.
پيام متن:
1. خداي مهربان، مهرباني به بندگانش را دوست ميدارد.
2. مهرورزي با ديگران عامل قرب به خدا و نجات و رستگاري است.
مهرباني کارگزاران
حضرت علي عليهالسلام هنگام انتصاب مالک اشتر به ولايت مصر، در بخشي از عهدنامه مفصل و آموزنده خود، خطاب به وي چنين ميفرمايد:
وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاتَکُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعا ضارِيا تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمّا أَخٌ لَکَ فِي الدِّينِ وَ إِمّا نَظيرٌ لَکَ فِي الْخَلْقِ.
دلت را براي مردم، کانون مهر و محبت ساز و آنان را دوست بدار و مبادا بر آنان درنده خوي شوي و خوردن آنان را بر خود غنيمت شمري؛ چرا که آنان دو دستهاند: يا برادر ديني تواند يا نظير تو در آفرينشند.
شهيد گرانقدر، استاد مطهري در شرح اين قسمت از عهدنامه مالک اشتر چنين مينويسد:
قلب زمامدار بايد کانون مهر و محبت باشد. نسبت به ملت، قدرت و زور، کافي نيست. با قدرت و زور ميتوان مردم را گوسفندوار راند، ولي نميتوان نيروهاي نهفته آنان را بيدار کرد و به کار انداخت. نه تنها قدرت و زور کافي نيست، عدالت هم اگر خشک اجرا شود، کافي نيست، بلکه زمامدار همچون پدري مهربان بايد مردم را با قلبش دوست بدارد و نسبت به آنان مهر بورزد و نيز بايد داراي شخصيتي جاذبهدار و ارادتآفرين باشد تا بتواند اراده و همت و نيروي عظيم انساني آنان را در پيشبرد هدف مقدس خود به خدمت بگيرد.
و باز شايسته است که هرگز اين سخن امام صادق عليهالسلام را از ياد نبريم که فرمود:
تَواصَلُوا وَ تَبارّوا وَ تَراحَمُوا وَ تَعاطَفُوا.
به يکديگر بپيونديد و پيوند محبت را محکم سازيد و به هم نيکي کنيد و با هم مهربان و عطوف باشيد.
پيامبران خدا نيز نخست با محبت و مهرباني، مردم را شيفته کردار آسماني خود کردند. آنگاه به ارشاد و هدايت آنان پرداختند. آنان با داشتن عصمت و تقوا، مهربانترين و پرعاطفهترين افراد زمان خود بودند.
پيام متن:
1. قلب زمامداران بايد کانون مهر و عاطفه نسبت به مردم باشد.
2. قاطعيت در عدالت با محبت نيز ممکن و سازگار است.
لذت مهرباني
در حقيقت، ميان لذتهاي معنوي و لذتهاي زودگذر مادي تفاوت بسيار وجود دارد، لذتهاي معنوي نه تنها سبب جذب انسان به ماديات نميشود، بلکه تا حدود زيادي، دل را از سيطره لذتهاي مادي و غريزي آزاد ميکند. ناگفته نماند کساني که تسليم لذتهاي مادي شدهاند و از هرگونه رشد معنوي محرومند، نميتوانند لذت عاطفي را درک کنند. براي مثال، کسي که با خشم و خشونت خو گرفته و اين صفت زشت بر روحش حاکم شده است، از مهرباني لذت نميبرد و آن را نميفهمد، ولي آنان که در سايه تربيت صحيح به پرورش عواطف انساني خويش همت گماشتهاند، از ارضاي آنها به لذتي ميرسند که هرگز از اشباع غرايز به چنان لذتي دست نمييابند. ازاينرو، علي عليهالسلام ميفرمايد:
لَذَّةُ الْکِرامِ فِي الإِطْعامِ وَ لَذَّةُ اللِّئامِ فِي الطَّعامِ.
لذت بزرگواران در خوراندن است و لذت فرومايگان در خوراک.
مولوي درهمين زمينه چه زيبا سروده است:
خشم و شهوت، وصف حيواني بود
مهر و رقت، وصف انساني بود
اين چنين خاصيتي در آدمي است
مهر، حيوان را کم است، آن از کمي است
مهرورزي به ديگران، يکي از معيارهاي بزرگواري و ارزش آدمي و خود، سرچشمه بسياري از بزرگواريهاست؛ زيرا در اين صورت، آدمي با تضعيف خواستههاي فردي و حيواني، زمينه را براي گرايش خويش به ارزشهاي والاي انساني فراهم ميآورد. در اينجاست که انسان برخلاف اقتضاي خودخواهياش، قدم از دايره تنگ خودپرستي بيرون مينهد و به ديگر خواهي روي آورد.
پيام متن:
لذت مهرورزي به ديگران، بسيار بيشتر از لذت ارضاي نياز فردي و برآوردن خواستههاي مادي است.
اعتدال در محبت
ميانهروي در هر کاري، پسنديده و افراط و تفريط، ناپسند است. بر اين اساس، تأکيد کردن بر ارزش و اهميت مهرباني، به معناي تجويز افراط در آن نيست. مهرباني بيش از حد به کسي که شايستگي آن را ندارد، سبب ميشود تا او براي احترامکننده، ارج و ارزش متقابل را در نظر نگيرد و در نتيجه، حرمت فرد مهربان را بشکند و شخصيت و جايگاه اجتماعي او را خدشهدار کند. بنابراين، مهرورزي به ديگران بايد با نياز، شايستگي و ظرفيت آنان متناسب باشد. مهربان بودن با همه مردم به طور يکسان؛ اعم از فرومايه و بلندپايه، نادان و دانشمند، بدکار و نيکوکار، به معناي ناديده گرفتن ارزشها و تباه ساختن گوهر محبت و مهرباني است. به همين دليل، اسلام از سويي نظارت بر ابراز عواطف را به عقل سپرده است تا انسان، آن را با موازين شرعي و مقتضيات عقلي محدود سازد و از افراط و تفريط جلوگيري کند. از سوي ديگر، در آموزههاي متين خود، پيروانش را به رعايت اندازه در محبت ورزيدن به افراد سفارش کرده است. براي نمونه، خداوند گروهي را شايسته هيچ محبتي ندانسته و از نرمش و مدارا با آنان نهي کرده و فرموده است:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَي الْکُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ. (فتح: 29)
محمد، فرستاده خدا و آنان که با اويند، بر کافران سختگيرند و ميان خود مهربانند.
گروهي را نيز شايسته محبت بيشتر دانسته و درباره آنان سفارش ويژه کرده است، مانند: ناتوانان، زيردستان، کودکان، يتيمان، تهيدستان و پدر و مادر.
امام محمدباقر عليهالسلام فرمود:
کسي که چهار ويژگي زير در وي باشد، خداوند برايش خانهاي در بهشت بنا ميکند:
کسي که يتيمان را پناه دهد؛ به ناتوانان مهرباني ورزد؛ با پدر و مادرش به نرمي برخورد کند و با زيردستانش مدارا کند.
پيام متن:
1. تعادل در مهرورزي از اصول جاودانه و سازنده اسلام است.
2. با دشمن انسانيت و معرفت بايد با شدت برخورد کرد.
اهميت دوست و تأثيرپذيري از او
در برخي از روايات، يکي از راههاي شناخت دين و مذهب افراد، شناخت دوستان آنان دانسته شده است. رسول گرامي اسلام ميفرمايد:
اَلْمَرْءُ عَلي دِينِ خَليلِهِ فَلْيَنْظُرْ اَحَدُکُمْ مِنْ يُخالِلْ.
هر کسي بر دين دوستش است، پس ببينند با چه کسي دوستي ميکند.
همچنين يکي از نخستين راهها براي قضاوت درباره شخصيت افراد، شناخت معاشران و دوستان آنان است. از حضرت سليمان عليهالسلام نقل شده است:
لاتَحْکُمُوا عَلي رجلٍ بِشَيءٍ حَتّي تَنْظُرُوا اِلي مَنْ يُصاحِبُ فَاِنَّما يُعْرَفُ الرَّجُلُ بِاَشْکالِهِ وَ اَقْرانِهِ وَ يُنْصَبُ اِلي اَصْحابِهِ وَ اِخْوانِهِ.
درباره هيچ کس قضاوت نکن تا اينکه ببيني با چه کسي دوستي ميکند. به درستي که هر کسي به وسيله دوستانش شناخته و به آنها منسوب ميشود.
داشتن دوستان بد، قطعهاي از آتش است، چنانکه حضرت علي عليهالسلام ميفرمود: «صاحبُ السّوءِ قِطعةٌ مِنَ النارِ». همنشيني با دوستان بد، ناخواسته و ناخودآگاه، انسان را به سوي بديها ميکشاند. از امام علي عليهالسلام در رهنمودي گهربار دراين باره ميفرمايد:
لاتَصْحَبْ الشَّرِيرَ فَاِنَّ طَبْعَکَ يَسْرِقُ مِنْ طَبْعِهِ شَرّا وَ اَنْتَ لاتَعْلَمْ.
با انسانهاي شرور معاشرت نکن؛ زيرا طبع تو، ناآگاهانه از طبع او ميدزدد.
ناگفته نماند، صفات خوب و پسنديده نيز به راحتي به دوستان فرد منتقل ميشود. سعدي اين تأثيرپذيري را بسيار زيبا به نظم درآورده است:
گِلي خوشبوي در حمام روزي
رسيد از دست محبوبي به دستم
بدو گفتم که مشکي يا عبيري
که از بوي دلآويز تو مستم
بگفتا من گِلي ناچيز بودم
وليکن مدتي با گل نشستم
کمال همنشين در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
پيام متن:
خصلتهاي خوب و بد دوستان به يکديگر منتقل ميشود، بنابراين در انتخاب دوست بايد دقت کرد.
همسنخي دوستان
اميرمؤمنان علي عليهالسلام در نامهاي به حارث همداني، درباره دوست گزيني و انتخاب همنشين به او توصيه ميکند. از همنشيني آن که رأيش سست و کارش ناپسند است، بپرهيز که هر کس را از آن که دوست اوست، شناسند. در حقيقت، زماني ميان دو شخص رابطه دوستي برقرار ميشود که با هم سنخيت و شباهتي داشته باشند. مولوي در ابيات زير با اشاره به اين نکته مهم ميسرايد:
آن حکيمي گفت ديدم در تکي
ميدويدي زاغ با يک لکلکي
در عجب ماندم، بجستم حالشان
تا چه قدر مشترک يابم نشان
چون شدم نزديک و من حيران و دنگ
خود بديدم هر دو ان بودند لنگ
بنابراين، دوستان هر فرد، بهترين محک براي شناخت شخصيت او هستند. براي مثال، اگر کسي با انسانهاي دروغگو، چاپلوس، فريبکار و خيانتپيشه دوستي دارد، اين نشانه خوبي است براي بازشناسي شخصيت او. انسانهاي خوب و طاهر نيز هيچگاه با دوستان ناباب طرح معاشرت و دوستي نميريزند، و در صورت پي بردن به اوصاف ناپسند ايشان، ميکوشند آنان را هدايت کنند و اگر نپذيرند، قطع ارتباط ميکنند. بر اثر رعايت نکردن همين امر، راه و روش زندگي پسر نوح دگرگون شد و همسنخ گمراهان و کافران گرديد و راه شقاوت را بر صراط سعادت و رستگاري برگزيد.
پيام متن:
معمولاً ميان دوستان صميمي، سنخيت و هماهنگي شخصيتي وجود دارد و به واسطه اين شباهتها، دوستي آنان استمرار مييابد، همچنين در اثر اين سنخيّت، شخصيت انسان را از طريق دوستان او ميتوان شناخت.
منبع: ماهنامه طوبي/س