حال که «فضيلت ازدواج»، و «زمان ازدواج»، «فايده هاي تسريع و زيانهاي تأخير در ازدواج»، «مشکلات و موانع ازدواج و راه حلهاي آ«» و «معيارهاي انتاب همسر» را دانستيم و –به ياري خدا- تصميم به ازدواج گرفتيم، چگونه بايد اقدام کنيم؟ اکنون که «معيارها» را به دست آورديم، از چه راهي همسري مطابق اين معيارها بيابيم و تشخيص دهيم که معيارها و مشخصات مورد نظر ما تأمين است؟ خلاصه: پس از دانستن «مسائل تئوري»، اينک «راه عملي» مي خواهيم. اين راه را چگونه بايد پيمود؟
جواب: هنگامي که «معيار و ملاک» در دست انسان باشد و بداند که چه مي خواهد، «پيمودن راه» چندان دشوار نيست (هرچند که دقيق است و دقت مي طلبد). مانند «مسافري هدفدار» که مي داند «مقصدش» کجاست و «منظورش» چيست؛ اما چنين مسافري، بايد «نقشه ي راهنما» داشته باشد تا بتواند به سلامت به مقصد و منظور خود برسد.
گزينش
همانگونه که براي سپردن مسؤوليتهاي گوناگون به افراد، معيارهايي را مطابق هر مسؤوليت معين مي کنند، آنگاه افرادي را برابر آن معيارها و ملاکها «گزينش» مي نمايند؛ براي سپردن « مسؤوليت همسري» به افراد نيز بايد آنان را مطابق اين مسؤوليت بزرگ، با معيارهاي مخصوص آن، «گزينش» کرد (چه دختر و چه پسر). اين گزينش، نقش بسيار مهمي در زندگي آينده ي هر دو خواهد داشت.
شناخت کامل
دختر و پسر، بايد نسبت به فردي که مي خواهند به همسري برگزينند، «شناخت کامل و همه جانبه» داشته باشند. تحصيل اين شناخت، از ضروريات حتمي است. به هيچ وجهي صلاح نيست که انسان، نسبت به کسي که ي خواهد يک عمر با او زندگي کند و او را در همه چيز خود شريک گرداند و سرنوشتش را با او گره بزند و او را محرمترين و نزديکترين فرد به خود قرار دهد و با او «پيماني جاودانه» ببندد، شناخت کافي نداشته باشد. «بي گدار به آب زدن» در اين وادي، نوعي «خودکشي رواني است»، که هيچ انسان عاقل و فهميده اي به آن اقدام نمي کند.
پس از انتخاب عقيده و مکتب، هيچ تصميم و انتخابي – در طول حيات انسان – به اهميت و بزرگي اين انتخاب نيست. بعد از پيامبران و رهبران الهي، هيچ کس به اندازه ي همسر در سرنوشت انسان، نقش و تأثير ندارد (نقش و تأثير پدر و مادر، بيشتر به قبل از ازدواج مربوط مي شود و بحث ما، در اينجا مربوط به بعد از ازدواج است). انسان حيران مي ماند که اين «اهميت» را با چه لفظ و بياني توضيح دهد! اينجانب معتقدم: وسعت و اهميت نقش همسر در سرنوشت انسان و لزوم دقت در انتخاب همسر را نمي توان آ« گونه که بايد بايد و شايد توصيف کرد و هرچه در اين باره گفته ونوشته شود، باز حق طلب ادا نمي شود. حتي ممکن است همسران، در «ميدان عمل» نيز آن گونه که بايد، نقش و تأثير يکديگر را بر سرنوشت خود، درک و احساس تنکنند (بخاطره تدريجي بودن تأثير و تأثر) اما تأثير و تأثر به طور مداوم و مستمر، کار خود را مي کند.
«عالم زناشويي» حقيقتا عالمي است عجيب، پر رمز و راز، حيرت انگيز و حکيمانه!
/س