در وصف بانوي مجتهده امين اصفهاني ( رحمت الله عليها )
« من تعلم العلم و عمل به و علم الله دعي في ملکوت السموات عظيما ؛ هر کس علم را بياموزد و به آن عمل نمايد و براي خدا به ديگران ياد دهد، در ملکوت آسمان ها بزرگ خوانده مي شود» . (1)
و تو ، نه تنها در زمين و ميان زمينيان، که در آسمان ها نيز بزرگي !
و تو نشان دادي که زن در بزرگ ترين نبرد انساني ؛ يعني جدال ميان عقل و هواي نفس ، مي تواند فاتحانه مدال افتخار « کمال عقل » را نصيب خود گرداند. و خود با همت و اراده و پشتکار عقال عقل را بر گردن نفس خويش محکم نمايد.
و تو نشان دادي که با قوت عقل معاش، مي توان زندگي سعيد داشت و با نيروي عقل معاد، مرگي سعيد نيز !
تو يادمان دادي که چگونه مي توان مخازن قلوب را به نور ولايت روشن کرد. تو يادمان دادي که زن هم مي تواند در پرتو اداره زندگي و خانواده، مسير حيات بخش علم و تقوا را از راه آشنايي با قرآن فرا گيرد و رهرو راستين حقيقت گردد.
تو يادمان دادي ؛ آن گاه که خداوندخلقت انسان را کامل کرد و فرمود: ( ... فتبارک الله أحسن الخالقين... ) (2)؛
انساني را آفريد که با روح ملکوتي و ابدي براي دنيا آفريده نشده، بلکه او را آورد تا با روح ملکوتي خود و در پرتو عمل صالح با جهان ابدي هماهنگ گردد و به لقاء و وصال مهر پروردگار بار يابد و تو خود در زندگي ات، با روحت، با عملت، با سخنت به ما نشان دادي و چه نيک نشان دادي ! ...
هرگز نميرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
از تو آموختيم ، که علم بدون تهذيب نفس ، حجاب است و دنيا هدف اصلي نيست ، بلکه مقدمه اي براي آخرت است ! و تو چه نيک معلمي بودي در تمام اين مراحل ...
تو به ما آموختي رمز موفقيت ؛ يعني داشتن قلب سليم و مگر قلب سليم همان قلبي نيست که خداوند را ملاقات مي کند؛ در حالي که هيچ کس در قلب او جز خدا نباشد. (3)قلبي که نرم است و پر عطوفت ، سالم است و پاک و در مقابل حق ، انعطاف پذير... و زندگي سراسر آزمون تو براي آن بود تا دريابيم سلامت قلب ؛ آن گاه تجلي مي يابد که اعمال آدمي صحيح باشد و تو چه خوب از اين گذرها سربلند بيرون آمدي !
از تو آموختيم ، که اميد، عامل حرکت و حيات است و نشانه ي قلب سليم.
از تو آموختيم، که استقامت در تحقق آرمان ها و ارزش ها ؛ يعني همان قلب سليم.
از تو آموختيم پاکي از رذايل و محبت دنيا و ترک معصيت و هر آنچه غير رضاي خداست ؛ يعني همان قلب سليم.
از تو آموختيم تا از هر قدمي ، توشه اي برداريم که در اين دنياي فاني پر ازدحام، تنهاي تنهاييم و حتي بيگانه از خويش و تنها خدا را داريم و بس.
سينه مالا مال درد است اي دريغا مرهي
دل ز تنهايي به جان آمد خدايا همدمي
آدمي درعالم خاکي نمي آيد به دست
عالمي ديگر ببايد ساخت از نو آدمي
بودنت برکت بود و اينک نيز برکات تو جاري است ؛ چرا که دانايي ات ريشه در خداشناسي ات داشت و سينه ات گنجينه ي علوم بود.
با «اربعين الهاشميه » به ما آموختي که هر عملي که اثر آن براي نزديکي عبد به سوي پروردگار قوي تر باشد، نزد خدا (شارع ) مهم و باارزش تر است. (4)
«روش خوشبختي » ات يادمان داد، که تعليم و تعلم و کسب علوم هيچ منافاتي با حجاب ندارد و حجاب مربوط به رشد عقلي و عملي زن نيست. (5)
عشق را ساده سرودي « از مخزن اللئالي » تا « مخزن العرفان » ، از آستان بي ادعاي خاک تا جبروت آبي آسمان...
و « سير و سلوک » پل معرفتي بود براي رسيدن به سعادت حقيقي که اولين قدم در جاده ي تکامل و سعادت و کاميابي ، شناختن جسم خاکي و روح افلاکي است.(6)
و « آخرين سير بشر » ما را از خواب غفلت در آورد که راه سعادت را نمي شناسيم و در سياه چال طبيعت غوطه وريم.
در « اخلاق و راه سعادت » به ما آموختي ، که حکمت و شجاعت و عفت ؛ آن گاه که به کمال رسند، عدالت را ارمغان مي آورند. (7)
و به راستي « النفحات الرحمانيه في الواردات القلبيه » پلي است براي پيوند قلب هاي مردم با خدا.
برايمان دعا کن بانو ...
دعا کن تا در درياي عظمت محبوب غرق شويم و به خود نباليم ؛ آن گونه که خود غرق شدي ... دعا کن محبت و اشتياق به معشوق از نهان خانه دلمان به برون شعله کشد تا دري غير بارگاه او نکوبيم و سخني با غير او نگوييم ؛ آن گونه که خود با غير او سخن نگفتي ... برايمان دعا کن بانو ... دعا کن تا خالص شويم در هر آزمايشي الهي که
صوفي نشود صافي تا در نکشد جامي
روحت بلند مرتبه باد، که اين چنين تقوا را زيبا و پر معنا در زندگي خود تجلي دادي...
پي نوشت :
1.اصول کافي ، ج 1، ص 27.
2. المومنون (23) : 14.
3. بحار الانوار ، ج 70، ص 54.
4. ترجمه اربعين الهاشميه ، ص 28.
5. روش خوشبختي ، ص 120.
6. سير و سلوک ، ص 6.
7.اخلاق و راه سعادت ، ص 33.
منبع: برگرفته از نشريه ي نامه ي جامعه شماره 45/س