نقش هاي متفاوت مرد

در قسمت قبل مطالبي در مورد تفاوت هاي مردان و زنان مطرح شد اينك در ادامه مي خوانيم ...
زن و مرد داراي دو روحيه ي پنهان هستند. در وجود زن ها ، هم روحيه ي زنانه وجود دارد و هم روحيه ي مردانه و در مردان نيز هم روحيه ي مردانه وجود دارد و هم زنانه . عمل و عكس العمل هر زن و مردي به چگونگي رشد و تحول اين روحيات بستگي دارد. به طور طبيعي روحيه ي مردانه در مردها حالت غالب دارد و در زن ها روحيه ي زنانه ، كه اين موجب مي شود آنها در يك حالت تعادل و طبيعي باشند، اما بعضي مواقع به دلايل گوناگون اين حالت تعادل دچار اشكال مي شود و نقش احساسات وعواطف در آنها برعكس مي شود. اين حالت عدم تعادل با علائم مختلفي بروز مي كند.

مردان :

گاهي در زندگي مشترك پيش مي آيد كه مرد احساس مي كند از او قدرداني نمي شود و كسي حتي نزديك ترين فرد نسبت به او توجه ندارد و كارهايش را تصديق نمي كند. با بروز اين احساس اواز حالت تعادل خارج مي شود و به جنبه ي ديگر خود يعني روحيه ي زنانه گرايش پيدا مي كند . چنين عدم تعادلي با علايمي همچون موارد زير بروز مي كند.
1- نياز به استراحت بيش از حد و انزواطلبي مردي كه رضايت همسرش را نمي تواند جلب كند و يا كسل و ناراحت از سر كار باز مي آيد، انزواطلبي پيشه مي كند ؛ زيرا مي خواهد با پناه بردن به استراحت ، استرس ها و فشارهاي روزانه را به دست فراموشي بسپارد و از فشارهاي عصبي وارد شده بر خود بكاهد. اگر اين استراحت و انزواطلبي از حد خود خارج شود نشانگر عدم تعادل مرد است. زيرا مرد همواره احساس مي كند كه در كارش پيشرفتي نداشته و نمي تواند خواسته ها و نيازهاي همسرش را فراهم كند. با به وجود آمدن اين گونه احساس مرد مدام سعي دارد در انزوا قرار گرفته و با خواب و استراحت بيش از حد ، از شرايط فرار كند.
2- توسل به كار بيش از حدگاهي واكنش مرد در مقابل حمايت نشدن ، در قالب كار مفرط و اضافه كاريهاي بيش از حد و بي مورد نمود پيدا مي كند ، واكنش غريزي مرد درمقابل نارضايتي همسرش بيشتر پول در آوردن است كه لازمه اش كارمفرط و بيش از حد است. مرد مي خواهد و در واقع فكر مي كند كه با اين كار مي تواند رضايت همسرش را به دست آورد. براي او اصلاً اهميت ندارد كه تا چه حد دركارش موفق است . در واقع او تشنه ي كسب موفقيت بيشتر است. مرد مدام خود را سرزنش مي كند كه چرا بيشتر پيشرفت نمي كند و مرتكب اشتباه مي شود، دوست دارد وسايل رضايت هرچه بيشتر همسرش را فراهم سازد. او با روي آوردن افراطي به كار موقتاً مي تواند نياز مورد قدرداني و ستايش قرار گرفتن را از ياد ببرد.
3- درد دل كردن با ديگران و بروز رفتارهاي زنانه زماني كه روحيه ي مردانه مرد ي تشويق و حمايت نشود، او در لاك دفاعي فرو مي رود و روحيه ي زنانه اش بروز مي كند. چنين مردي مي خواهد بيشتر صحبت كند تا با همسرش ارتباط برقرار سازد. او مي خواهد به احساسات و واكنش هاي همسرش پي ببرد در حالي كه وقتي با او صحبت مي كند، همواره با او مشاجره و دعوا مي كند و مي خواهد حرف او بي چون و چرا مورد قبول قرار گيرد و به گفته هايش توجه شود. او چون يك مرد است اين تمايلات خود را با حالت تهاجمي و پرخاشگري بروز مي دهد و مي خواهد ثابت كند كه حق با اوست. اين سومين واكنش عدم تعادل يعني بروز روحيه ي زنانه درمرد است.

مبارزه با اين عوارض

اين واكنش ها و عدم تعادل مردها به علت ارائه نشدن قدرداني و قدرشناسي از سوي همسرشان مي باشد. اگر اين نياز برآورده نشود، نيازهاي وارونه جانشين آن مي شود. زن ها بايد روحيات مردانه ي همسرشان را تقويت كنند تا مردها احساس رضايت لازم را به دست آورند و با به كارگيري اين انرژي به راحتي بر مشكلات روزمره غلبه كنند. زناني كه همسر خود را خوب درك نمي كنند با عكس العمل هاي نابجا ، غيراصولي و شكايت كردن ، وضعيت را بدتر مي كنند. يك زن مي تواند با بيان كلمات محبت آميز و صادقانه ، قدرشناسي خود را نشان دهد. زيرا با اين كار شوهرش را وا مي دارد كه با تعادل خود ، در اختيار همسرش باشد. قدرشناسي زن ها مي تواند حتي كارهاي جزيي روزانه را نيز در بر گيرد. زن ها با اين كار در واقع به خود كمك مي كنند زيرا مردان با بيرون آمدن از انزوا ، بيشتر به زن توجه مي كنند و كم كم اين حس را پيدا مي كنند كه همسر آنها از قابليت و لياقت هاي آنان با خبر بوده و به آنها ارج مي نهند.
ادامه دارد ...
در قسمت بعد به نقش هاي متفاوت زن خواهيم پرداخت.
منبع:www.hojatvahabi.blogfa.com
/س