با عنايت به اين که بيشتر متخصصان تعليم و تربيت به نقش مادر در تربيت فرزند پرداخته اند و نقش پدر با وجود اهميت بسزايي که در رشد و تربيت فرزند دارد کمتر به آن توجه شده است .در اين مقاله سعي گرديده به مهم ترين وظايف و مسئوليت هاي پدران در تربيت فرزندان پرداخته و اشاراتي به آموزه هاي ديني در اين زمينه خواهيم نمود. براي واژه تربيت معاني گوناگوني در فرهنگ لغات ذکر شده است ، از جمله ؛ پروردن ، پروراندن ، پرورش ، تهذيب و غيره مي باشد . ولي آنچه بيشتر در معناي تربيت ذکر شده همان پروراندن و ادب و اخلاق را به کسي ياد دادن است .
هدف از تربيت ، پرورش صحيح و ياد دادن آداب نيکو به فرزند است يعني کودک را به گونه اي تربيت کنيم که بتواند به راه صحيح قدم گذاشته و آداب و اخلاق و رفتار منطقي داشته باشد و براي جامعه و نيز پدر و مادرش در دنيا و آخرت مفيد باشد. و لذا تربيت صحيح فرزند براي پدر و مادر نوعي «باقيات الصالحات» است و چراغ اين باقيات الصالحات هرگز خاموش نمي شود . سيد الساجدين (عليه السلام) امام بزرگوار در صحيفه سجاديه مي فرمايد : (1)
«خدايا مرا در تربيت فرزندان خود و نيکي کردن به آنها کمک کن .»
عوامل مؤثر در تربيت
اين عوامل به دو دسته کلي ؛ عوامل انساني و غير انساني تقسيم مي شوند .
منظور از عوامل غير انساني؛ عوامل جغرافيايي ، طبيعي و غيره مي باشد.
عوامل انساني مؤثر در تربيت عبارتند از :
الف) مادر ؛
ب) پدر؛
ج) خواهر و برادر بزرگتر؛
د) معلم و اعضاي مدرسه؛
هـ) دوستان و معاشران؛
و) افراد اجتماع؛
ز) خويشان و بستگان ؛
ح) رهبران اجتماع؛
که به اختصار به توضيح و تبيين آنها مي پردازيم .
الف) مادر
مادر هم از نظر وراثت و هم محيط به دليل آن که کودک مدت زمان بيشتري با او است تأثير بسزايي بر فرزند خواهد داشت . از طريق وراثت ، برخي از صفات ارثي از طريق ژن هاي مادر به کودک منتقل مي شود و همچنين فرزند نه ماه در رحم مادر قرار دارد که غذاي مادر ، سلامتي يا بيماري او بر کودک اثر گذار خواهد بود .
پس از تولد نيز کودک مدت ها در آغوش مادر است و اولين کلمات را مادر به او ياد مي دهد.
ب) پدر
پدر از نظر کودک مظهر قانون و عدل و انصاف است و مي تواند پناهگاه خوبي براي خانواده باشد . مشي پدر ، مهر و انصاف و نيز ظلم و ستم و قدرت پدر در رفتار و آينده اش اثر مي گذارد .
توجه به پاک زادگي فرزند يکي از بهترين راههاي حفظ انتساب فرزند به پدر و و دقت کامل در اين باره است ، چنانکه خداوند متعال در قرآن کريم مي فرمايد : (2)
«آنان را به انتساب به پدرشان بخوان .»
دنياي غرب گاهي انتساب فرزند به مادر را هم کافي مي داند و از نظر تربيت صحيح گرفتار دشواري هاي اساسي است و راز عدم دلبستگي فرزندان به خانواده به ويژه پدر به فرزندان را مي توان در همين مسئله جويا شد که آثار منفي بي شماري را در زندگي پدر و فرزند، به ارمغان مي آورد و نتايج منفي آن در زندگي دو طرف ، انکار ناشدني است . (3)
ج) خواهر و برادر بزرگتر
اگر در خانه اي کودک 3 يا 4 ساله اي باشد و نوزادي به دنيا آيد ، چون توجه پدر و مادر بيشتر به سمت نوزاد است در کودک اين احساس به وجود مي آيد که بين او و نوزاد تازه متولد شده تبعيض قرار داده اند و اين تصور در او اثر سويي خواهد گذاشت . بنابراين بايستي قبل از اين که نوزاد به دنيا بيايد کودک را آماده نمود و همچنين پيش او به نوزاد زياد توجه ننمود و در ضمن برخي از مسئوليت هاي نوزاد را به کودک بزرگتر داد و از طريق مهر و محبت به کودک بزرگتر ، دوستي را بين آنان تقويت کرد .
و در اين باره تبعيض و تفاوتي ميان فرزندان نگذاريم و همه را به يک اندازه دوست بداريم .
د) معلم و اعضاي مدرسه
مدرسه خانه دوم کودک است . اخلاق و رفتار معلم ، طرز فکر او ، سطح فرهنگي و غيره همه در کودک تأثير گذار است . اگر معلم از نظر ديني و مذهبي و نيز نحوه صحيح رفتار و آداب معاشرت دچار مشکل باشد، کودک نيز از او تأثير منفي مي گيرد.
هـ) معاشران
معاشران گروهي هستند که ممکن است که هم سن کودک يا بزرگتر از او باشند ولي با او رفت و آمد مي کنند . با هم بازي مي کنند و در مدرسه کنار هم مي نشينند. بررسي ها نشان مي دهد که کودکان تحت تأثير معاشران قرار مي گيرند و حتي اين تأثير در سه مورد بيشتر از والدين است.
1- زماني که خانواده از محلي به محل ديگر کوچ مي کند.
2- زماني که کودک در مرز نوجواني و بلوغ قرار مي گيرد .
3- مواقعي که در خانواده آشفتگي و درگيري وجود دارد .
و) افراد اجتماع
در روابطي که کودک (فرزند) با افراد اجتماع دارد ، از آنها تأثير مي گيرد و اگر آنها افراد سالمي باشند تأثيري که کودک مي گيرد درست و اگر بالعکس باشد تأثير منفي در پي خواهد داشت .
ز) خويشان و بستگان
برخي مواقع بستگان ممکن است تأثير بيشتري نسبت به والدين بر فرزند داشته باشند مثلا دايي ، عمو ، خاله ، عمه و غيره . به دليل آن که گاهي تحصيلات بالاتري دارند، سطح اقتصادي آنان بالاتر است ، موقعيت اجتماعي برتري دارند و دلايل ديگر ممکن است تأثير گذارتر بر کودک باشند.
ح) رهبران اجتماع
منظور از رهبران اجتماع کساني هستند که در جامعه نقش مهمي را ايفا مي کنند. و امور مختلف مردم به وسيله آنها هدايت مي شود مانند پليس ، اگر کودک از يک پليس تخلفي را ببيند روشن است که نسبت به پليس و جامعه بدبين مي شود .
شأن و مقام پدر
زحماتي که هر پدري متقبل مي شود، از يک سو وظيفه ديني و از سوي ديگر وظيفه اخلاقي است . از نظر ديني کودکان بر گردن پدر حقوقي دارند. که در منابع ديني مفصل بيان شده است . از نظر اخلاقي نيز کودکان در حقيقت همانند مهمان هايي هستند که به دعوت پدر و مادر بر سر اين سفره که همان خانواده است حاضر شده اند . حالا که حضور پيدا کرده اند ، پدر بيش از همه وظيفه دارد از اين مهمان ها به خوبي و به وجه شايسته و نيک پذيرايي کند . رسول گرامي (ص) فرمودند:
«الکاد علي عياله کالمجاهد في سبيل الله ؛ آن کس که براي خانواده اش تلاش کند ، همانند مجاهد نستوه و در حال جهاد است» جهاد کردن فقط در هنگام نبرد و جنگ نمي باشد . بلکه تلاشي که پدر براي کسب لقمه حلال براي خانواده اش انجام مي دهد نيز مانند جهاد است و خداوند اجري که به مجاهدين في سبيل الله مي دهد همان اجر را به پدر نيز مي دهد. اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) فرمودند : (4) «لقمه حرام و ناپاک را به خانه نبريد .»
يک پدر نمونه ، پدري است که افزون بر آموزش اخلاق و رفتار خوب به فرزندان بتواند روزي خانواده اش را نيز از راه حلال به دست آورد . زيرا اين روزي حلال در سرنوشت فرزندان بسيار مؤثر است . اگر دعايي را که فرزندان مي کنند ، برآورده شود تا حد زيادي در اثر همين روزي حلالي است که پدر برايشان آورده است و لذا فرزندان هميشه بايد قدردان چنين پدري باشند .
اسلام و احترام پدر
اسلام براي پدراني که وظيفه ي خود را به درستي انجام مي دهند ، ارزش و احترام خاصي قائل است. اين ارزش و احترام به حدي است که در آيات قرآن پس از انجام وظيفه عبادت و احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از لزوم احترام به والدين ياد شده است .
و لذا بر فرزندان لازم است که حکم پدر را رعايت کنند و بدون اجازه او ، جز در واجبات کاري انجام ندهند . همچنين فرزندان وظيفه دارند بال رحمت و عنايت خود را در زير پاي پدر و مادر بگسترانند و با دلسوزي و محبت در همه حال رعايت احترام آنها را داشته باشند . و از هر کاري که موجب تکدر خاطر آنها مي شود حتي گفتن «اف» به شدت پرهيز کند .
تصور کودک از پدر
طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگي شديدا وابسته به مادر است و مادر را مرکز آرزوها و آمال خود مي داند . به تدريج که کودک وارد دو ماهگي مي شود ، پدر وارد زندگي و ذهن و تصور او مي شود. کودک اين را در مي يابد که پدر براي او پناهگاه است، معلم است، و رهبر و قانونگزار است . تصور اين که پدر از مادر کم اهميت تر است از جهاتي درست است اما در مواردي نيز نقش پدر مهم تر از مادر مي باشد . تجسم عالم شعور ، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه پدران است . و طفل پدر ر ا به اين گونه مي شناسد کودک به تدريج که بزرگتر مي شود تصوراتي از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پر و بال مي دهد.
از جمله تصوراتي که کودک از پدر خود دارد عبارتند از :
الف) چهره برجسته ي خانواده
ب) همانندي با پدر
ج) ضامن رفع نيازها
د) عامل تأمين امنيت
هـ) مرکز دانايي و انديشه
الف) چهره برجسته خانواده
در روانشناسي کودک و نيز اصول و مباني تربيت فرزندان تصريح شده است که کودک در سن 3 -2 سالگي پدر را بزرگترين شخصيت و عاقل ترين افراد مي داند. اگر کسي عليه پدر چيزي بگويد ، او از پدر خود دفاع مي کند . کودک در خانه با پدر رفتاري رسمي دارد و بيشتر اوقات از کانال مادر با پدر ارتباط برقرار مي کند.
ب) همانندي با پدر
از نظر روانشناسان ، کودک 6-3 ساله مخصوصا پسر بچه ها پدر را الگوي خود قرار مي دهند . پدر از نظر کودک سمبل قدرت است . ضامن خانواده است و همه آرزوي کودک اين است که مثل پدر باشد .
ج) ضامن رفع نيازها
پدر از نظر کودک ضامن رفع نيازهاست . هر چيزي را که اعضاي خانواده احتياج دارند ، پدر تهيه مي کند . کودک در سايه پدر ، نيکو پرورش مي يابد . هر چقدر سن کودک بيشتر شود ، ديد او نسبت به توانمندي و ضمانت پدر بيشتر مي شود به طوري که در سنين نوجواني مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمين زندگي مي داند.
د) عامل تأمين امنيت
اگر خطري براي کودک پيش آيد در سنين خردسالي به مادرپناه مي برد ولي از حدود چهارسالگي به بعد نوعا به پدرش پناه مي برد و او را پناهگاه خود مي داند.
هـ) مرکز دانايي و انديشه
پدر نماينده دنياي خارج کودک است ، مرکز دانايي و آگاهي است . کودک گمان دارد که پدرش در همه اصول و قواعد داناست . حتي کودکاني که نسبت به پدر ديد منفي دارند باز هم درباره پدر تعصب دارند و عقل و فکر او را تحسين مي کنند.
حق تربيت فرزند
خانواده محيطي است که کودک به ناچار بايد در آن زندگي کند. ضوابطي که در خانه حکم فرماست ، بر کودک تحميل شده و او بايد آنها را بپذيرد . تربيت کودک مهم ترين حق او در قلمرو زندگي مي باشد. پدر در رابطه با تربيت کودک مسئوليت مستقيم دارد. بايد فرزند را به گونه اي پرورش دهد که آراسته به اخلاق و رفتار اسلامي شود در آينده براي جامعه مفيد واقع گردد .
وظايف اساسي پدر
يک پدر نمونه و شايسته داراي وظايف اساسي زيادي است که در اين جا به سه وظيفه مهم اشاره مي کنيم :
1) مديريت صحيح زندگي و تعيين خط مشي ونظام آن ؛
2) تأمين نيازهاي اعضاي خانواده ؛
3) مسئوليت تربيت فرزندان ؛
اساس و دامنه حقوق کودک
روشن شد که پدر در رابطه با کودک مسئول است. مسئول سلامت جسم ، روان ، ذهن و غيره پس لازم است او را نيکو پرورش دهد ، نيکو ادب کند و براي فرزندان هيچ خدمت و سرمايه و هيچ بخشي بهتر از ادب و تربيت صحيح اسلامي نيست . چنان که براي پدر و مادر نيز هيچ وظيفه اي مهم تر از اين نيست در دامنه ي حقوق مهم و اساسي فرزندان مي توان موارد زير را نام برد :
1) حق آموزش ؛
2) حق پرورش ؛
3) ساير حقوق .
دامنه پرورش نيز بسيار وسيع است و شامل همه ابعاد وجودي انسان مي گردد .
1) پرورش بدن ؛
2) پرورش ذهن ؛
3) پرورش روان و ...
در جنبه بدن ، والدين وظيفه دارند در جهت رشد و پرورش بدن فرزندان خود و نيز شادابي و سلامت آنان و محافظت از بيماري ها و غيره بکوشند و از هيچ تلاشي دراين جهت فروگذار نکنند .
در جنبه ذهن : والدين وظيفه پرورش ذهن ، تخيل ، هوش فرزندان رابه عهده دارند . مسئله پرورش ذهن و شکوفا ساختن استعدادها اگر از رشد و سلامت جسم مهم تر نباشد مسلم کمتر نيست والدين با شيوه هاي درست بايد بکوشند همه امکانات خود را در جهت بالندگي هوش و استعداد فرزندان خود بکار گيرند .
همچنين والدين وظيفه دارند به پرورش روح و روان کودکان توجه کنند مسائل مربوط به انديشه هاي عالي و ملکات و فضايل اخلاقي و ارزش هاي متعالي اسلام مثل ايثار ، عدالت و غيره را به کودک ياد دهند.
تعليم و تربيت
يکي از حقوق فرزندان ، تعليم و تربيت است . قلب و روح هر کودکي که متولد مي شود همچون آينه اي زلال و شفاف است . پدر و مادر مي توانند باتربيت صحيح ، فرزندان را به سعادت برسانند و مواظب اين باشند که فرزندان با عناصر ناباب آشنا نشوند . خداوند در سوره روم آيه 30 مي فرمايد : ـ«... فطرت الله التي فطر الناس عليها ... ؛ خداوند مردم را بر اساس فطرت خدايي آفريده است .» بنا بر فطرت توحيدي ، سعادت و هدايت در وجود طفل به وديعه نهاده شده است و والدين گرامي نبايد اجازه دهند که اين فطرت از مسير اصلي خويش که همان سعادت و هدايت است خارج شود. در روايات وارد شده که حق فرزند بر پدر اين است که نام نيک برايش انتخاب کند و او را خوب تربيت کند و به او قرآن ياد دهد. (5)
البته پدر در رابطه با فرزند داراي وظايف و مسئوليت هاي فراوان ديگري هم مي باشد از جمله : پرورش مذهبي که عامل مهمي براي سعادت افراد و بازدارنده آنان از عوامل خلاف و بزهکاري است . پدر بايد شوق به کمال را در نهاد فرزندان قرار داده و موجبات تثبيت آن را فراهم کند. پدر در صورتي که مي تواند بايد از راه عرضه عقايد و افکار اسلام فرزندان خود را با آداب ديني آگاه نمايند و با عملکرد خود ، فرزندان رامتدين بار آورد . و در صورتي که نمي تواند از عالمان و معلمان و مربيان خوب و مراکز آموزشي شايسته کمک بگيرد . روشن است که پدر در اين زمينه مسئوليت سنگين تري را بر عهده دارد و غفلت و سهل انگاري او در مورد رفتار فرزندان در آينده مشکل ساز خواهد بود. اگر پدري پايبند به اصول مذهبي باشد نوعا فرزندش نيز مقيد به اصول مذهبي مي شود ولي اگر پدري لاابالي باشد و انتظار داشته باشد که فرزندانش پايبند به اصول ارزشي و اخلاقي باشد ، اين امکان پذير نيست و انتظار بي جايي است زيرا فرزندان از پدر و مادر الگو برداري مي کنند. وقتي الگوهايشان نامناسب باشند، مسلما راهشان صراط مستقيم نخواهد بود . البته در همه موارد اين چنين نيست و گاهي ممکن است فرزند خود اين اراده را داشته باشد که در صراط مستقيم قدم بر دارد و با توکل به خدا و استقامت و اراده محکم در اين راه قدم بگذارد و موفق هم شود.
رشد فرهنگي
آگاهي هاي لازم و پرورش فرهنگي فرزندان نيز از وظايف والدين ، است . والدين معلم و راهنماي فرزند اند. هم در خانه ، همه اطلاعات مورد نياز را به کودکان مي دهند و هم وقتي به مدرسه مي روند ، به ترميم نقص ها و جبران کمبود ها در اين رابطه مي پردازند.
معرفي و توضيح فلسفه زندگي
اگر پدر همه فکر و ذکر خود را صرف رفع نيازهاي جسمي کودک کند، وظيفه خود را ادا نکرده است. از وظايف عمده و اساسي پدر اين است که به فرزند خود کمک کند تا هدف زندگي اش را بشناسد و براي اعمال و رفتارش دلايلي بيابد تا بداند که چرا زنده است ؟ چرا مي ميرد ؟ مشکلات چيست و چگونه مي توان آنها را حل کرد.
نقش اجتماعي واخلاقي پدر
انسان موجودي اجتماعي است . به اين معنا که در اجتماع زندگي مي کند و در آنجا به مرحله رشد و کمال مي رسد . اجتماع و فرهنگ در او مؤثر است و او مي تواند تا حدود زيادي در اجتماع تأثير گذار باشد . در آن تحول ايجاد کند . در سنين کودکي هيچ چيز بهتر از آموزش عملي نيست . پدر وظيفه دارد از راه عمل کردن به کودک ياد دهد که چگونه باشد و به چه صورتي عمل کند . در مواردي مي تواند از داستان ها و قصه ها استفاده کند و به صورت غير مستقيم فرزندان را آموزش دهد و گاهي نيز مي تواند به صورت مستقيم آموزش دهد. توجه به اين نکته ضروري است که راه آموزش در سنين مختلف يکي نيست . راه آموزش در خردسالان بايد از طريق جملات کوتاه باشد و در پايان دوره کودکي مي توان آموزش را با عمل ، آميخته کرد .
دانستني هاي اقتصادي و مالي
مسئله اقتصاد از مسائل مهم حيات انسان و از ضرورت هاي زندگي است . اهميت اقتصاد در زندگي و سرنوشت آدمي ضروري است و چه مناسب است که پدر از همان کودکي به پايه گذاري و ايجاد شوق در اين زمنيه در کودک بپردازد . تا در دوران جواني سر باز نزند. فرزندان که به تدريج بزرگ مي شوند بايد با شغل پدر آشنا شوند و شغل پدر بايد بر اساس ارزش و تقوايي که در آن وجود دارد مورد بررسي قرار گيرد ؛ نه بر اساس مقام و درآمد و اين خود درسي براي فرزندان مي باشد. از مسائل مهم در جنبه اقتصاد و تربيت اقتصادي آموزش ارزش پول و هدف و مقصد به دست آوردن آن است و کودک بايد بداند که در سايه چه مقدار از کار و تلاش مي توان چه مقدار پول را دريافت کرد و با آن تا چه حد مي توان خريد کرد. همچنين لازم است که از همان کودکي انفاق کردن را به کودک ياد داد . در روايات اسلامي آمده است که اگر قصد داري انفاقي را انجام دهي به دست کودک خود بده که او با دست خود آن را به فقير و مستمند بدهد . اخلاق انفاق ، از کودکي بايد در ذهن فرزند القا شود و انفاق را منت نداند و اگر به فقيري چيزي بخشد خود را از فقير طلبکار نداند . (6)
در محيط خانواده ، دلسوزي به فقرا ، خيرخواهي براي آنان ، مشارکت در امورات مربوط به آنها و غيره بايد مورد عنايت و نظر باشد و هر کسي در هر سطح اقتصادي که باشد بايد به ميزان توانايي اش انفاق و احسان داشته باشد .
روش هاي عملي در تربيت
از روش هاي تربيتي قرآن اين است که الگوها را معرفي مي کند .
«لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجوالله و اليوم ا لاخر و ذکر الله کثيرا» (7) اولين الگو در تربيت فرزندان ، پدر و مادر هستند . اگر والدين معتقد به اجراي احکام الهي باشند بهترين تأثير را خواهند داشت . امام کاظم (عليه السلام) فرمودند (8) : «رفتار کودکان در اثر رفتار درست والدين محفوظ مي ماند» .
حفظ کرامت نفس فرزندان
عقيده روانشناسان اين است که با احترام و محبت به کودک ، بسياري از مشکلات کودک حل خواهد شد . نبايد کودک را در مقابل ديگران کوچک شمرد يا تنبيه کرد و براي انجام خطاها ملامت نمود. (9)
لازم است والدين به هنگام پشيماني فرزند از خطا، عذرش را بپذيرند و بي سبب او را تنبيه نکنند. بلکه با تشويق و صبر آنها را به صلاح دعوت کنند.
و نکته آخر آن که يک اصل کلي وجود دارد و آن اين است که والدين ابتدا بايد خويشتن را تربيت کنند. اگر والدين خودشان داراي صفات نکوهيده باشند ، نمي توانند در فرزندشان ، صفات پسنديده را به وجود آورند . قرآن در اين باره مي گويد : «اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون» (10) آيا شما مردم را به نيکي امر مي کنيد ، در حالي که خويشتن را فراموش کرده ايد . فرزندان ما هر گونه که باشند خوش رفتار يا بد رفتار ، راستگو يا دروغگو ، حسود يا خيرخواه همه اين صفات را از پدر و مادرخود کسب کرده اند .
پي نوشت :
1 - (صحيفه سجاديه ، دعاي 25)
2-ادعوهم لابائهم ، احزاب ، آيه 5 .
3-شفيعي مازندراني ، راز خوشبختي و اعجاز ازدواج ، ص 48 .
4- (نهج البلاغه ، خطبه 151 ، فراز 16) .
5-شفيعي مازندراني ، راز خوشبختي و اعجاز ازدواج ، ص 182 .
6-قائمي ، پرورش مذهبي کودک ، ص 74 .
7-احزاب آيه ي 21 .
8-يحفظ الاطفال بصلاح ابائهم (بحار ، ج 15 ، ص 178 ، شفيعي مازندراني ، ص 195 .
9-چراغ چشم ، سيره و کلام پيامبر اعظم (صلوات الله عليه) ، ص 163 .
10-بقره ، آيه ي 14 .
منابع :
1- اعتمادي ، راسخي ، اصول و فنون آموزش و پرورش ، تهران ، انتشارات آواي نور ، 1376 .
2-افروز ، غلامعلي ، چکيده اي از روانشناسي تربيتي کاربردي ، تهران ، انتشارات انجمن اوليا و مربيان ، 1372 .
3-برنارد ، اسپادک ، آموزش در دوران کودکي ، ترجمه محمد حسين نظري نژاد ، مشهد ، انتشارات آستان قدس ، 1372 .
4-جعفريان يسار ، حميد ، مباني اصول فلسفه و مکاتب آموزش و پرورش ، قم ، انتشارات ظفر ، 1386 .
5-چراغ روشن ، عباس ، سيره و کلام پيامبر اعظم ، قم ، انتشارات تعليم و تربيت اسلامي ، 1385 .
6- حجتي ، محمد باقر ، اسلام و تعليم و تربيت ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، 1358 .
7- شريعتمداري ، علي ، اصول تعليم و تربيت ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1385 .
8- شعاري نژاد ، علي اکبر ، فلسفه آموزش و پرورش ، تهران ، انتشارات امير کبير ، 1383 .
9- شفيعي مازندراني ، محمد ، راز خوشبختي و اعجاز ازدواج ، قم ، انتشارات عطر آگين ، 1385 .
10- شکوهي ، غلامحسين ، مباني و اصول آموزش و پرورش ، مشهد ، انتشارات آستان قدس رضوي ، 1385 .
11- فرهاديان ، رضا ، مباني تعليم و تربيت در قرآن و احاديث ، قم، دفتر تبليغات اسلامي ، 1378 .
12-قاضي ، قاسم ، آموزش و پرورش پيش دبستاني و دبستاني ، تهران ، انتشارات جهاد دانشگاهي ، 1373 .
13 - قائمي ، علي ، پرورش - مذهبي کودک ، تهران ، انتشارات ارشاد اسلامي ، 1358 .
14-همان ، زمينه تربيت ، تهران ، انتشارات اميري ، 1368 .
15-برنارد ، اسپادک ، آموزش در دوران کودکي ، ترجمه محمد حسين نظري نژاد ، مشهد ، انتشارات آستان قدس ، 1372 .
16-مري ، شريدان ، بازي و رشد کودکان ، ترجمه رضا توکلي و همکاران ، تهران ، انتشارات رشد ، 1382 .
17-موريس ،دبس ، مراحل تربيت ، ترجمه دکتر علي محمد کاردان ، تهران، انتشارات دانشگاه تهران ، 1345 .
18- ويليام ، سيرز ، نقش پدر در مراقبت و تربيت کودک ، ترجمه شرف الدين شريفي ، تهران ، نشر صابرين ، 1382 .
منبع:ماهنامه پيام زن شماره 195/س