ثقة الاسلام
كليني پس از كسب علم و حديث از دهها استاد و محدث در شهرها و روستاهاي آن زمان، سرانجام به بغداد رسيد. او در مسافرتهاي خويش چنان علم و فضل خود را به نمايش گذاشته و تصويري از شيعة واقعي را در اذهان مردم هر ديار باقي نهاده بود كه هنگام ورود به بغداد فردي گمنام نبود. شيعيان به او افتخار ميكردند و اهل سنت به ديدة تحسين به او مينگريستند.
تقوا، علم و فضيلت او در اندك مدتي موجب شد كه هم شيعه و هم اهل سنت در مشكلات ديني به او مراجعه كنند، به طوري كه عامه و خاصه در فتاوا به او روي ميكردند و به همين سبب او اولين كسي بود كه به لقب ثقة الاسلام شهرت يافت.[1]
كليني نام آورترين شخصيت عصر خود بود. عصري كه اوج تلاش محدثان و عالمان بزرگ و حتي عصر چهار نايب خاصّ امام زمان ـ عليه السّلام ـ بوده است. در اين عصر به دليل محدوديتها و ممنوعيتهاي اجتماعي اين بزرگان، مسئوليت فرهنگي و علمي تشيع بر دوش كليني بوده است.
تأليف كافي
بغداد براي كليني سرزمين تأليف بود. وي در آنجا فرصت يافت تا اندوختههاي سالها رنج و مشقت را در مجموعهاي گردآوري كند. او كه كمبودهاي جامعة شيعي را به خوبي درك كرده بود و ميديد كه با غايب شدن امام زمان (عج) و دسترس نداشتن همة شيعيان به نوّاب خاص آن حضرت، جاي كتابي كه در بردارندة تعاليم اسلامي و شيعي باشد، خالي است تلاش خود را در پي تنظيم احاديث گردآوري شده، جهت داد و براي شيعيان دستورالعمل و كتاب هدايتي ارزشمندي در كنار قرآن تأليف كرد تا اين كتاب مُفسِّر و مُبيّن تعاليم و احكامي باشد كه قرآن به صورت كلي بيان كرده است.
مجموعه كتاب «الكافي» ـ كه شامل اصول كافي (دوجلد)، فروع كافي ( پنج جلد) و روضة كافي (يك جلد) است و دربردارندة شانزده هزار و يكصد و نود و نه (16199) حديث از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه معصومين ـعليه السّلام ـ ميباشد ـ . كتابي است كه كليني در طي بيست سال تلاش خستگي ناپذير به تأليف آن موفق شده است. كليني با تأليف اين اثر جاودانه برتري و فضل علماي تشيّع را نه تنها در روزگار خود، بلكه در تمام تاريخ اسلام به اثبات رساند. كاري كه او در مدّت بيست سال براي تشيع به پايان رساند كاري بود كه شش تن از بزرگترين عالمان اهل سنّت در مدت يك قرن براي مذهب خود انجام دادند. كتاب كافي مهمترين و نفيسترين كتاب از مجموعة كتب چهارگانه حديثي (كتب اربعه) مذهب تشيع است.[2]
كافي در زماني به تبيين ارزشهاي اخلاقي و اسلامي پرداخت كه اروپاييان دوران بربريت و وحشيگري را ميگذراندند و قبايلشان با قتل و غارت امرار معاش ميكردند. زماني كه آنها در جهل غوطهور بودند و از علم چيزي نميدانستند و عقل و علم را در دادگاههاي تفتيش عقايد قرون وسطايي به محاكمه ميكشيدند اوّلين باب از اولين كتاب تشيع با عنوان عقل و علم و آنگاه توحيد و حجت، ارزشهاي الهي و انساني را آموزش ميداد. كتاب كافي را هر كسي از ديدگاه خود بررسي كرده است. بر كافي هم فيلسوف شرح نوشته است هم عارف و هم فقيه و اين خود نشانة بزرگي و جامع بودن كافي است. شرحهاي مهم كافي عبارتاند از: 1. مرآت العقول از علامة مجلسي، كه با ديدي فقهي نگاشته شده است. 2. شرح صدرالمتألّهين معروف به ملاصدرا، كه نگرش او نگرشي فلسفي و عرفاني به احاديث است. 3. كتاب وافي نوشتة ملامحسن فيض كاشاني. 4. شرح ملاصالح مازندراني.
سبك كليني
روش كليني در ترتيب احاديث هر باب اين است كه حديث صحيحتر و روشنتر را در اوّل باب قرار داده و سپس به همين ترتيب احاديث مبهم و مجمل را ذكر كرده است.[3] علاوه بر اين، كليني دست به ابتكار ديگري زد كه تا قبل از آن در ميان عالمان و محدثان معمول نبود و آن به كار بردن كلمه «عدّة»[4] به جاي سلسلة سندي است كه به راوي حديث ختم ميشود از مسائلي كه موجب شد كليني اين رويه را در نقل حديث پيش گيرد، مشهور بودن راويان سلسله سند و نيز كم كردن حجم كتاب و كمبود وقت بوده است.
«عدّة» كليني گاهي از احمد بن محمد بن عيسي، گاهي از سهل بن زياد و زماني از احمد بن محمد خالد برقي روايت مينمايد و اشخاص هر يك از اين سه، غير از اشخاص «عدة» ديگر ميباشد.[5] مثلاً مراد او از «عدّة» در جايي كه به واسطه آن از احمد بن محمد بن عيسي روايت ميكند عبارت از پنج نفر: محمد بن يحيي عطار، علي بن موسي كميداني، داوود بن كوره، احمد بن ادريس علي بن ابراهيم بن هاشم است.[6]
اين روش رهگشاي ساير عالمان و محدثان شد به طوري كه شيخ طوسي در كتاب فهرست خود و نجاشي در كتاب رجال خويش اين روش را برگزيدند و به همين شيوه روايت را نقل كردند.[7] علاوه بر اين گاهي احاديثي بدون نام محدث و راوي و با عنوان «قد قال العالم» و يا «في حديث آخر» از كليني نقل شده است كه جمعي از عالمان اين احاديث را دليلي بر وجود ارتباط بين كليني و امام زمان (عج) دانسته و گفتهاند «ممكن است كه اين كتاب (كافي) به نظر اصلاح آن حضرت رسيده باشد».[8] و از كلام بزرگان نقل شده است كه امام زمان (عج) فرمودهاند: «الكافي كافٍ لشيعتنا»: «كافي» شيعيان ما را كافي است.
كليني در زندگي سراسر نور و پربار خود علاوه بر تدوين و تأليف مجموعه الكافي، كتابهاي الرد علي القرامطه، تفسير رؤيا (تعبير خواب)، مجموعه شعر (حاوي قصايدي كه شعرا در مناقب و فضايل اهل بيت ـ عليه السّلام ـ سرودهاند)، كتاب رسايل ائمه ـ عليه السّلام ـ و كتاب رجال را تأليف كرده است.
كليني بر مسند تدريس
كليني در مسير تحقيق و نگارش از تعذيه فكري شاگرداني كه به اميد كسب علم از محضرش به بغداد سفر كردند لحظهاي غافل نبود. او در بارور كردن انديشه خدايي شاگردانش از جان مايه گذاشت. بسياري از بزرگان از او روايت نقل كردهاند كه از آن ميان احمد بن ابراهيم معروف به ابن ابي رافع صيمري، احمد بن احمد كاتب كوفي، احمد بن علي بن سعد سعيد كوفي، ابوغالب احمد بن محمد رازي، عبدالكريم بن عبدالله بن نصر بزار تنيسي، علي بن احمد بن موسي دقاق، محمد بن احمد سناني زاهري، ابوالفضل محمد بن عبدالله بن مطلب شيباني، محمد بن علي ماجيلويه، محمد بن عصام كليني، جعفر بن محمد بن قولويه قمي مؤلف كتاب كامل الزيارات، هارون بن موسي تلعكبري، محمد بن احمد صفواني و محمد بن ابراهيم نعماني مؤلف كتاب غيبت نعماني را ميتوان نام برد.[9]
وفات
كليني پس از هفتاد سال زندگي كه بيست سال آن تلاش و تحقيق همراه با رنجها و غربتها براي تدوين كتاب كافي بود از اين جهان عروج كرد. او غروب نكرد بلكه با كتاب ارزشمند كافي هماره در آسمان تشيع پرتو افشاني ميكند. او گرچه در قفس دنيا زيست امّا در فضاي بهشت تنفس ميكرد چرا كه همة لحظههاي عمرش را با كلام اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ سپري كرد. و سرانجام در ماه شعبان سال 329 ق. عروج كرد[10] و نه تنها شيعيان بلكه پيروان ديگر مذاهب اسلامي را سوگوار و بغداد را با رفتنش يكپارچه ماتم كرد. ابوقيراط محمد بن جعفر حسني[11] يكي از بزرگان بغداد بر پيكر مطهرش نماز خواند و شيعيان با دلي پر اندوه پيكر مقدس او را در باب كوفة بغداد در بازار و در نزديكي پل به خاك سپردند.
سلام بر كليني روزي كه تولد يافت و روزي كه در آسمان دنياي اسلام درخشيد و عروج كرد و روزي كه در پيشگاه ذات اقدس او برانگيخته ميشود.
پي نوشت :
[1] . ريحانة الادب، ميرزا محمد علي مدرس تبريزي، ج 5، ص 79.
[2] . سه كتاب ديگر اين مجموعه عبارتاند از: من لا يحضره الفقيه، تأليف شيخ صدوق، تهذيب و استبصار، تأليف شيخ طوسي.
[3] . اصول كافي (مقدمه)، كليني، ترجمه سيد جواد مصطفوي، ج 1، ص 9.
[4]. منظور آنكه: اين حديث را شماري چند نقل كردهاند.
[5] . ريحانة الادب، ج 4، ص 113.
[6] . همان، ص 114.
[7] . همان.
[8] . همان، ج 5، ص 81.
[9] . مفاخر اسلام، ج 3، ص 27 و 90.
[10] . ريحانة الادب، ج 5، ص 80.
[11] . همان.
منبع: انديشه قم/س