جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
احوالپرسي از خويشتن
-(8 Body) 
احوالپرسي از خويشتن
Visitor 611
Category: دنياي فن آوري
زندگى خود را ارزيابى كنيد
زيرا زندگى ارزيابى نشده،
ارزش زيستن ندارد!
« امانوئل »
« اشو » در تأييد سخن امانوئل، ارزيابى را به برداشتن صورتك تشبيه كرده و مى‏گويد:
با اصالت بيشتر زندگى كن!
صورتك‏ها را به دور افكن.
چه اينها بارى بر دلند.
رياكارى‏ها را به دور افكن!
شفاف باش!
البته با دردسر همراه خواهد بود
اما به دردسرش مى‏ارزد!
چون با تحمل اين دردسر، رشد خواهى كرد و بلوغ مى‏يابى،
سپس، هيچ چيز مانع زندگى نخواهد بود،
هر لحظه، زندگى تازگى خود را آشكار مى‏كند.
معجزه‏اى مداوم در پيرامونت در جريان است،
و تو، پشت عادت‏هاى مرده، پنهان شده‏اى.
اگر نمى‏خواهى دلتنگ باشى، بودا شو!
هر لحظه را سرشار از هوشيارى كن
چون تنها در هوشيارى كامل است كه
مى‏توانى صورتك خود را از چهره بردارى!
اما، براى ارزيابى بايد نگاهى به تولد داشته باشيم!
از تولدتان بگوييد: راستى مى‏دانيد چرا به دنيا آمده‏ايد؟
« امانوئل » مى‏گويد:
حتي لحظه‏اى! حتي لحظه‏اى!
تصور نكنيد كه،
تولدتان تصادفى بوده است!
خب، از تولدتان آگاه شديد كه بى‏دليل و بى‏بهانه و تصادفى نبوده.
اكنون يك سوال: مى‏دانيد كه انسان مى‏تواند در طول عمر خويش چند بار متولد شود؟
« ابراهام لينكلن » جواب اين سوال را مى‏دهد:
« هر پله‏ى تعالى روح براى انسان، يك تولد دوباره است! »
نظرتان راجع به مرگ چيست؟
عرفا معتقدند: « مرگ مانند: درآوردن كفش تنگ است! »
نگارنده گويد: « ما آه كوتاهى هستيم، بين دو نقطه، تولد و مرگ. ما با تولد به دنيا آمديم و بعد از طى چند سال، خميده و خاكسترى، لباس خسته تن را رها كرده و با مرگ مى‏رويم. بدون آن كه بفهميم، در پس تصوير آينه زندگى، عشق بى‏نهايت و حقيقت بيكران حضور دارد و در وجود هر يك از ما خداوند نهفته است! »
و عليرغم پندار عوام، بدانيم:
دنيا زندان نيست
دنيا مدرسه است
و ما دانش آموزان خرد بى خردى هستيم،
كه هر روز، هر ماه و هر سال بعد از تحمل رنج خواندن و دانستن، آزمايش مى‏شويم.
و هرگز نپنداريم كه، دنيا كلافى سردرگم و مغشوش است!
اما به قول « مارك تواين »:
بايد هوشيار باشيم كه از هر تجربه،
فقط حكمتى را كه در آن نهفته است كسب كنيم.
تا به كلاس‏هاى روحانى بالاتر برويم
و درك كنيم كه تقدير يعنى،
مجموعه‏اى از حوادث براى نوعى يادگيرى!
اما حالا چگونه‏ايد؟ چند سال داريد؟ پيريد؟ جوانيد؟ ميانسال هستيد؟
سن تقويمى را نمى‏گويم كه ويژه‏ى حيوانات و نباتات است.
انسان‏هاى شايسته، طومار تقويم‏ها را در طول تاريخ درنورديدند و حضور سبزشان از برگ‏هاى حقير تقويم فراتر رفته است. پس، جوانى يا پيرى ما بستگى به نوع نگاه ما به زندگى دارد.
اكنون اگر مى‏خواهيد سن خود را بفهميد، خود را در عبارات زير بنگريد و بيابيد:
جوان در « حال » زندگى مى‏كند.
ميانسال در « گذشته و آينده » زندگى مى‏كند.
پير در « گذشته » زندگى مى‏كند.
حال، شما در چه زمانى زندگى مى‏كنيد؟
دانستيم كه پيرى يا جوانى ارتباطى با ظواهر مادى ما ندارد، بلكه بستگى به نوع نگرش ما دارد! ما عادت كرده‏ايم كه با ترس به آينده و با حسرت به گذشته بنگريم، ولى نياموخته‏ايم كه اگر در حال زندگى كنيم پيوسته جام وجودمان سرشار از شيرينى شوق مى‏گردد. ولى چگونه مى‏توانيم به اين فرآيند دست يابيم؟ يك آزمايش! جلوى آينه بايستيد. روى آن يك صليب بكشيد، طرف راست بنويسيد اخلاق و صفاتى كه در مورد خودم مى‏پذيرم يا دوست دارم داشته باشم! « ولى ندارم » و در طرف چپ بنويسيد: اخلاق و صفاتى كه در مورد خودم نمى‏پذيرم يا دوست ندارم كه داشته باشم! « ولى دارم » و بعد صادقانه زير هر ستون هرچه در دل داريد بنويسيد. وقتى تمام شد، روح عريان خويش را مى‏بينيد. اميدوارم متوحش يا نگران نشويد !!
و براى رفع اين نگرانى به آن واژه كه بار صفت شما را به دوش نازك خويش مى‏كشد، فكر كنيد! مثلاً: من غالباً عصبانى هستم! من تنبل هستم! من بداخلاق هستم! من خسيس هستم! من خجالتى هستم. ( در فصل‏هاى آتى به اين مهم به طور جامع خواهيم پرداخت )
جامعه‏شناسان بر اين باورند كه: « رشد بسيارى از بحران‏هاى روحى ما در « ترس » نهفته است! »
مثلاً: « خشم » فرايند « ترس » است و بيانگر فيزيكى ترس، زيرا غالباً افراد ترسو به‏ شدت خشمگين هستند.
« تنبلى » تصور ديگرى از « ترس » را در بردارد. ترس از شروع كارى نو، ترس از رفتن و موفق نشدن. به روايت دانشمندان « تنبلى » نوعى فرار كاذب است از حقايق!
« خساست » به نگاهى ديگر بيانگر « ترس » است. كسى كه خسيس مى‏باشد مى‏ترسد! مى ترسد از تمام شدن! مى‏ترسد فقير شود و بى‏چيز!
خجالت كشيدن! ترس از حضور و از فقدان اعتماد به نفس سرچشمه مى‏گيرد. به همين نحو، بسيارى از صفات نكوهيده به نوعى ريشه در خاك « ترس » دارند.
اما، براستى ترس چيست؟
انديشمندان كودكى‏هاى ترس را « ترديد » نام نهاده و بر اين باورند كه همه ترس‏هاى بزرگ از يك ترديد كوچك آغاز مى‏شود.
« امانوئل » مى‏گويد: « شما همچون كودكانى در اتاقى روشن هستيد كه چشمهايتان را بسته‏ايد و مى‏گوييد: « از تاريكى مى‏ترسم! »
به اشتباه! از كودكى در گوشمان خوانده‏اند: نبايد بترسيد! ترس يعنى چه؟ و بدين‏سان حتى حضور ترس را در وجود خود به عنوان يك غريزه ذاتى و ضرورى انكار مى‏كنيم و آن را گناه مى‏شماريم!
اما، « دام راس » مى‏گويد:
ترس‏هاى خود را بپذيريد
به حرف‏هاى آنها گوش دهيد
آن‏گاه مى‏توانيد راهى براى آنها بيابيد!
« سوزان جفرسون » مى‏سرايد:
ترس را باور كن
و با وجود آن اقدام كن!
« امانوئل » مى‏گويد:
ببينيد در زندگى از چه مى‏ترسيد.
ببينيد در خودتان از چه مى‏ترسيد.
با چشم باز و قلب باز به درون ترس خود نفوذ كنيد.
خواهيد ديد ترس چون اتاق خالى است.
ترس فقط به اندازه اجتناب شما قدرتمند است.
هر چه بيشتر از ترس روى گردانيد.
و از آن اجتناب كنيد
و نخواهيد كه در آغوشش كشيد،
قدرت بيشترى به آن مى‏بخشيد
ترس يعنى، مقاومت در برابر خدا!
توهمى است كه ما را از خدا جدا مى‏سازد!
« ژوزف مورفى » در مورد كودكى‏هاى ترس كه ترديد مى‏باشد، مى‏گويد:
ترديد، اغلب همراهتان است، اما آن را لعن نكنيد
ترديد، بخشى از هويت انسان است
فقط از طريق گذشتن از ميان ترديد است
كه مى‏توان به حقيقت رسيد!
« ديل كارنگى » معتقد است: « بشر آن قدر كه از ترس حوادث اتفاق نيفتاده در آينده رنج برده است، از خود آن اتفاق آن قدر رنج نبرده است! »
اما، « اسكاولين شين » راه درمان ترس را چنين بيان مى‏كند: « ترس را مى‏توان، از طريق دعا و تفكر روشن و صحيح خاموش كرد، با مهربانى و صبورى و حضور سبز خداوند! »
« امانوئل » مى‏گويد: « به احساسات و خصوصيات منفى خود همچون مادرى كه به فرزند وحشت‏زده و سرگردانش مى‏نگرد، نگاه كنيد! »
درست در اين زمان است كه وقتى بيشتر به جستجوى هويت خود مى‏پردازيم. در حالى كه، رنج، خشم، حسد، نياز و اشتباهات خود را درك كرده و پذيرفته‏ايم، آن‏گاه خدا را در قلب خود خواهيم يافت و او ما را بر سر سفره « عشق » به ضيافت مى‏نشاند.
در فصل آتى دفتر عشق را ورقى خواهيم زد.

چكيده مطالب:

- جسمتان را با ترازو مى‏كشيد تا ببينيد چاق شده‏ايد يا لاغر، روحتان را با تفكر در خويشتن ارزيابى كنيد تا بدانيد كى هستيد؟
- يادت باشه! ما تصادفى به دنيا نيامده‏ايم!
- فراموش نكن! انتخاب مرگ در اختيار ما نيست، ولى نوع زندگى را خودمان انتخاب مى‏كنيم!
- هر احساس ناپسند مثل: خشم، حسادت، تنبلى و امثال آن، همه بيانگر نوعى ترس در وجود آدمى است!
- ترس، پله موفقيت است. اگر ترديد نكنى!
- ترديد و ترس دو لبه تيغ هستند كه هستى آدمى را به دو نيم مى‏كنند!
- جوان در لذت حال و پير در حسرت گذشته زندگى مى‏كند، اكنون شما جوانيد يا پير؟
- شجاعت يعنى، بترس، بلرز، ولى يك قدم بردار!
- براى رهايى از ترديد و ترس به دامان نيلوفرين و نرم و نازك خداوند پناه ببريد.
- خوب فكر كنيد! تاكنون از تصور اتفاقاتى كه هرگز نيفتاده، چه قدر رنج برده‏ايد، خنده داره، نه؟!

جان كلام:

ارزيابى يعنى، كى بودى؟ چه كار كردى؟ كى هستى؟ با خودت و زندگى چه كار مى‏كنى؟ چه كسى مى‏خواهى باشى؟ چه كارى مى‏خواهى انجام دهى؟
منبع: کتاب لطفاً گوسفند نباشيد
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image