در كمال آرامش - با صراحت و صداقت لازم و شتابناك جواب دهيد. يعنى با عقلتان جواب ندهيد، خيلى فورى و با احساستان جواب دهيد!
1- دلت مىخواهد ديگران تو را تشويق كنند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
2- فكر مىكنى شغل تو بيش از حد سخت و توانفرسا است؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
3- آيا دربارهى آيندهات احساس نگرانى مىكنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
4- فكر مىكنى بسيارى از مردم تو را دوست دارند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
5- احساس مىكنى كه انرژى و ابتكار عمل كمترى از ديگران دارى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
6- فكر مىكنى كه تمامى اميال و افكار تو طبيعى و عادى هستند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
7- آيا از اين كه مورد تمسخر واقع بشى مىترسى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
8- آيا فكر مىكنى ديگران از تو زيباترند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
9- آيا از سخنرانى در مقابل ديگران مىترسى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
10- فكر مىكنى غالب كارهايى را كه به آنها مىپردازى نتايج اشتباهى دارند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
11- تا حال از خودت پرسيدى كه كاش مىتوانستى با ديگران به گونهاى دلپذير صحبت كنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
12- آيا تاكنون به اين مسأله فكر كردى كه اى كاش اعتماد به نفس بيشترى داشتى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
13- آيا فكر مىكنى كه بيش از حد متواضع و فروتن هستى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
14- آيا خود را آدم مغرورى مىدانى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
15- تاكنون به اين موضوع فكر كردى كه چگونه مىتوانى اطمينان بيشتر مردم را جذب كنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
16- فكر مىكنى بيشتر اطرافيانت نظر مساعدى راجع به تو ندارند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
17- آيا فكر مىكنى كسى را ندارى تا بتوانى با او دردل كنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
18- آيا تصور مىكنى كه اطرافيانت بيش از حد از تو انتظار دارند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
19- فكر مىكنى كه دوستان و اطرافيانت توجه كافى به دستاوردهاى تو ندارند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
20- آيا به سادگى شرمنده و خجالت زده مىشوى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
21- آيا احساس مىكنى كه اكثر مردم تو را درك نمىكنند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
22- آيا در پيرامون خود غالباً احساس امنيت نمىكنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
23- آيا غالباً بدون دليل احساس نگرانى مىكنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
24- آيا وقتى وارد اتاقى مىشوى كه جمعى در آن هستند احساس ناراحتى مىكنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
25- آيا فكر مىكنى كه مردم پشت تو حرف مىزنند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
26- آيا معمولاً احساس آرامش نمىكنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
27- فكر مىكنى كه ديگران هر چيزى را بهتر و آسانتر از تو درك مىكنند؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
28- آيا غالباً فكر مىكنى حادثهى ناگوارى براى تو در پيش است؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
29- آيا غالباً در مورد نحوهى رفتار ديگران نسبت به خودت فكر مىكنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
30- آيا گاهى با خود مىانديشى كه اى كاش اجتماعىتر و خونگرمتر بودى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
31- آيا فقط در بحثهايى شركت مىكنى كه از صحت گفتههاى خود اطمينان داشته باشى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
32- آيا دربارهى آنچه كه جامعه از تو انتظار دارد فكر مىكنى؟
هرگز، به ندرت، گاهى، غالباً، خيلى زياد
ارزيابى
حالا به ترتيب به جوابهاى: هرگز ) 0 ( و به ندرت ) 1 ( و گاهى ) 2 ( و غالباً ) 3 ( و خيلى زياد ) 4 ( ارقام مذكور را به عنوان امتياز منظور و بعد از جمع زدن نمرات فوق با توجه به ميزان سن آن در جدول قرار دهيد و حاصل را ببينيد.
درجه اعتماد به نفس ) 14-16 سال( : خيلى قوى 0-8، قوى 9-17، متوسط قوى 18-33، متوسط ضعيف 34-54، ضعيف 55-128.
درجه اعتماد به نفس ) 17-21 سال( : خيلى قوى 0-20، قوى 21-36، متوسط قوى 37-44 متوسط ضعيف 45-69، ضعيف 70-128.
درجه اعتماد به نفس ) 22-30 سال( : خيلى قوى 0-12، قوى 13-20، متوسط قوى 26-40 متوسط ضعيف 41-59، ضعيف 60-128.
درجه اعتماد به نفس ) 30 سال به بالا ( : خيلى قوى 0-10، قوى 16-29، متوسط قوى 30-46 متوسط ضعيف 47-66، ضعيف 67-128.
« تحليل نتيجه تست »
خيلى قوى: تبريك مىگويم! اعتماد به نفس شما عالى است شما نه احساس حقارت داريد. نه از آينده هراسى داريد. نه نگران رفتار ديگران هستيد. مطمئن باشيد با اين شرايط دست به هر كارى بزنيد موفق خواهيد شد!
قوى: ميزان اعتماد به نفس شما خوب است، شما غالباً از شروع انجام كارى وحشت و هراسى به دل راه نمىدهيد، از آموختن و پوزش خواستن هراسى نداريد، غالباً نگران رفتار ديگران نسبت به خودتان نيستيد ولى نبايد از تلاش براى بهتر شدن دست بردارى!
متوسط قوى: در اين شرايط وضعيت اعتماد به نفس شما به طور نسبى خوب است جاى نگرانى نيست ولى اين را بدانيد كه براى موفق شدن در زندگى بايد در جهت ارتقاء و تعالى اعتماد به نفس خود بكوشيد!
متوسط ضعيف: شما غالبا به خود و به توان خود شك داريد و ترديد زيادى نسبت به اثرات مطلوبى كه روى ديگران بگذاريد داريد، غالباً نگران آيندهاى هستيد كه هنوز نيامده است و غالباً دركنار ديگران احساس حقارت مىكنيد.
پيشنهاد دارم مبحث « اعتماد به نفس » را يك بار ديگر با دقت مطالعه و نسبت به رفع اين ضعف خود اقدام نماييد مطمئن باشيد اگر تلاش كنيد موفق خواهيد داشت!
ضعيف: عمدهترين مشكل زندگى شما عدم اعتماد به نفس مىباشد. شما خود را غالباً به خاطر اشتباهات گذشته تان سرزنش مىكنيد و اين عامل مهمى در به وجود آمدن عقدهى حقارت در شما مىباشد.
گذشته را فراموش كنيد، از آينده بيمناك نباشيد چرا به خاطر حوادثى كه هنوز رخ نداده و شايد هم هرگز رخ ندهد! اين قدر خود را رنج مىدهيد؟
بحث « اعتماد به نفس » را دوباره بخوانيد و نقاط ضعف خود را بيابيد و اين مطلب را فراموش نكنيد كه « اعتماد به نفس » يگانه نردبان ترقى انسان در زندگى مىباشد!
« جان كلام »
مىدانيد كه دشمن شماره يك اعتماد به نفس « احساس حقارت » مىباشد. وقتى حضور اين احساس در انسان شدت يافت معمولاً به سه شكل عمل مىكند.
1- تسليم: بدترين نوع برخورد با « احساس حقارت » مىباشد. به اين معنا كه شخص حقارت و بىارزشى و ناچيزى خود را به عنوان امرى برطرف نشدنى پذيرفته و كاملاً تسليم شده و در نتيجه هيچ گونه پيشرفتى در ايجاد اعتماد به نفس نخواهد كرد.
2- تلاش كاذب: در اين مرحله وقتى شخص نمىخواهد « احساس حقارت » خود را بپذيرد در نتيجه از تلاش مستقيم روى نقطهى ضعف خويش خوددارى نموده و به روش فريب روى مىآورد و در اين راه با تلاشى كاذب خود و ديگران را فريب مىدهد.
اشكال مختلف اين رفتار عبارتند از: بى اعتنايى، خودرايى، چهرهى خشن به خود گرفتن، غير قابل انعطاف بودن، ايجاد وحشت و ترس كردن، عناد و لجاجت.
در نتيجه: حقارتى كه حس مىگردد عيان نشده بلكه سركوب گرديده و عوارض عديدهاى كه « مادر » غالب خشونتها و بزهكارىها مىباشد به وجود مىآورد.
3- تلافى: « آلفرد آدلر » روان شناس كبير معتقد است كه مسير « احساس حقارت » گاهى به مقصد جبران و تلافى منتهى مىشود كه اين بهترين روش مىباشد.
مثلاً: يك انسان كه فلج مىباشد سعى مىكند با شركت در يك گروه ورزشى به مقام قهرمانى برسد و اين به آن معناست كه شخص ابتداء به صورتى شفاف و روشن مشكل و معضل خود را شناخته و ارزيابى كرده، سپس به رفع آن به صورت تلافى اقدام مىكند.
به طور نمونه: « دموستن » مردى بود كه در يونان زندگى مىكرد و از كودكى با لكنت زبان شديدى مواجه بود و در جوانى در محكمهاى در يونان به دليل نقصان در بيان و صحبت نتوانست املاك پدرى خود را نگه دارد، دموستن بعد از اين حادثه به خارج از شهر رفت گودالى مانند قبر و به اندازهى قامت خود كند و هر روز ساعتها در آن گودال مىرفت و صحبت مىكرد و اطراف گودال را با تيغهاى خشك پوشانده بود كه نتواند حتى دست خود را حركت دهد تا به اين بهانه قدرت تكلمش بيشتر گردد.
ماهها گذشت ...
دموستن بعد از تمرينات بسيار بسيار دشوار به شهر بازگشت در محكمه شركت و در نگاه شگفت زده حضار با يك سخنرانى فصيح توانست املاك پدر را دوباره به دست آورد. و به اين ترتيب دموستن خداوند سخن در يونان شد.
اين بهترين نمونه برخورد مستقيم با « احساس حقارت » مىباشد.
آيا شما تاكنون چنين برخوردى با نقاط ضعف خود كردهايد؟
اگر نه!
چرا؟
شما كه از دموستن كمتر نيستيد!!
همين امروز دست به كار شويد.
منبع:کتاب لطفاً گوسفند نباشيد/س