جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
بررسي شبهات وهابيت (2) تبرک
-(4 Body) 
بررسي شبهات وهابيت (2) تبرک
Visitor 655
Category: دنياي فن آوري

معناي تبرک

تبرک در لغت به معناي طلب برکت است و برکت به معناي زيادت و رشد يا سعادت است.[1] تبرک به چيزي؛ يعني طلب برکت از طريق آن شيء. و در اصطلاح به معناي طلب برکت از طريق چيزها يا حقيقت هايي است که خداوند متعال براي آنها امتيازها و مقام هاي خاصي قرار داده است؛ همانند لمس کردن يا بوسيدن دست پيامبر(صلي الله عليه وآله) يا برخي از آثار آن حضرت بعد از وفاتش.

تبرک در قرآن کريم

کلمه برکت در قرآن کريم با الفاظ گوناگوني به کار رفته است؛ براي افاده اين معنا که برخي از اشخاص يا مکان هاي معيني را خداوند متعال به جهات خاصي نوعي برکت افاضه کرده است. ما در اينجا به ذکر برخي از اين موارد بسنده خواهيم کرد.
1) برکت در اشخاص
2) برکت در مکان

1)برکت در اشخاص

خداوند متعال درباره اهل بيت (عليهم السلام)، يا اهل بيت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد: رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَيْکُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ؛ [2] رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بيت رسالت است، زيرا خداوند بسيار ستوده و بزرگوار است.
2 ـ هم چنين درباره حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: وَ جَعَلَني مُبارَکًا أَيْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَيًّا؛ [3] و مرا هر کجا باشم براي جهانيان مايه رحمت و برکت گردانيد و تا زنده ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد.

2)برکت در مکان

لفظ برکت و مشتقّات آن در مورد برخي از اماکن و بخش هايي از زمين يا زمان نيز به کار برده شده است:
1 ـ خداوند متعال راجع به مکه مکرمه مي فرمايد: إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًي لِلْعالَمينَ؛ [4] همانا اولين خانه اي که براي مکان عبادت مردم بنا شده مکه است که در آن برکت و هدايت خلايق است.
2 ـ در رابطه با مسجد الأقصي و اطراف آن مي فرمايد: سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَي الَّذي بارَکْنا حَوْلَهُ؛ [5] پاک و منزه است خدايي که در شبي بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصي سوق داد که پيرامونش را مبارک و پرنعمت ساخت.

تبرک در روايات

با مراجعه به روايات با طيف بسياري از کلمات نبوي و اهل بيت (عليهم السلام) مواجه مي شويم که سخن از تبرک به ميان آورده و محمّد و آل محمّد (صلي الله عليه وآله) را اشخاص مبارک، معرفي نموده اند:
1 ـ پيامبر(صلي الله عليه وآله) در کيفيت صلوات چنين دستور داده اند که بگوييد: اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد کما صلّيت علي ابراهيم، و بارک علي محمّد و علي آل محمّد، کما بارکت علي ابراهيم في العالمين انّک حميد مجيد و السلام کما قد علمتم. [6] .
2 ـ در صحيح بخاري در کيفيت صلوات به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) چنين آمده است: اللّهم صلّ علي محمّد عبدک و رسولک، کما صلّيت علي ابراهيم و بارک علي محمّد و آل محمّد کما بارکت علي ابراهيم. [7] .

تبرک در تاريخ

تبرک به آثار انبيا، از جمله مسائلي است که در امت هاي ديني پيشين نيز سابقه داشته است، اينک به نمونه هايي از آن اشاره مي کنيم:
1 - خداوند متعال در مورد تبرک حضرت يعقوب (عليه السلام) به پيراهن فرزندش حضرت يوسف (عليه السلام) و فرستادن آن براي پدرش يعقوب (عليه السلام) از قول حضرت يوسف (عليه السلام) مي فرمايد: اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلي وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيرًا؛ [8] پيراهن مرا نزد پدرم يعقوب برده بر روي او افکنيد تا ديدگانش بينا شود.
برادران حضرت يوسف (عليه السلام) امر برادر خود را امتثال نموده و پيراهن را برداشته و بر صورت يعقوب (عليه السلام) انداختند. پدري که در فراق فرزندش بر اثر شدّت حزن و زيادي اشک نابينا شده بود. در اين هنگام به اذن خداوند متعال چشمان پدر به برکت پيراهن يوسف (عليه السلام) بينا شد. البته خداوند متعال قدرت دارد که اين عمل را مستقيماً انجام دهد، ولي از آن جا که عالم عالِم اسباب و مسببات است و اسباب نيز برخي مادي و برخي معنوي است، حکمت الهي بر اين تعلق گرفته که در انبيا و صالحين و آثارشان برکت قرار دهد تا از اين طريق مردم به آنها اعتقاد پيدا کرده و به آنها نزديک شوند و در نتيجه با الگو قرار دادن آنان به خداوند تقربّ پيدا کرده و به ثواب او نائل آيند.
2 ـ از جمله موارد ديگري که قرآن در مورد امت هاي ديني پيشين به آن اشاره کرده، تبرک جستن بني اسرائيل به تابوتي است که در آن آثار آل موسي و آل هارون بوده است. خداوند متعال در قرآن کريم قصه پيامبر بني اسرائيل که بشارت به پادشاهي طالوت داد، اين چنين حکايت مي کند: إِنَّ آيَةَ مُلْکِهِ أَنْ يَأْتِيَکُمُ التّابُوتُ فيهِ سَکينَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسي وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ؛ [9] نشانه پادشاهي او اين است که آن صندوق(عهد)که در آن آرامش خاطري از جانب پروردگارتان، و بازمانده اي از آنچه خاندان موسي و خاندان هارون(در آن)بر جاي نهاده اند در حالي که فرشتگان آن را حمل مي کنند به سوي شما خواهد آمد.
اين تابوت همان تابوتي است که به امر خدا مادر حضرت موسي (عليه السلام) فرزندش را در آن قرار داد و بر روي آب رها نمود، اين تابوت در بين بني اسرائيل احترام خاصي داشت؛ به حدّي که به آن تبرک مي جستند. حضرت موسي (عليه السلام) قبل از وفاتش، الواح و زره خود و آنچه از آيات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصيّ اش يوشع به وديعه گذارد. اين صندوق نزد بني اسرائيل بود و آن را از ديد مردم پنهان نگه مي داشتند. بني اسرائيل تا مادامي که تابوت نزدشان بود در عزت و رفاه بودند، ولي هنگامي که گناه کرده و به تابوت بي احترامي کردند، خداوند آن را مخفي نمود. آنان بعد از مدّتي، آن را از يکي از انبيايشان خواستند؛ خداوند متعال طالوت را پادشاه آنان کرد و نشانه ملک او، همان صندوق(عهد)بود.
زمخشري مي گويد: تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسي(عليه السلام) در صدد قتال برمي آمد آن را بيرون آورده و در منظر بني اسرائيل قرار مي داد تا با ديدن آن آرامش پيدا کرده و در جهاد سست نگردند.... [10] .

سيره صحابه در تبرک به پيامبر در زمان حياتش

ابن حجر مي گويد: هر مولودي که در عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله) بوده قطعاً پيامبر(صلي الله عليه وآله) را ديده است، زيرا اصحاب انگيزه فراواني داشتند تا فرزندان خود را به نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) آورده تا به پيامبر(صلي الله عليه وآله) متبرک ساخته و پيامبر(صلي الله عليه وآله) او را تحنيک کند.[11] حتي گفته شده که بعد از فتح مکه، اهالي آن فرزندانشان را نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي آوردند تا دست مبارکش را بر سرشان کشيده و دعاي به برکت نمايد. [12] .
در اين زمينه روايات فراواني است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
1 ـ عايشه نقل مي کند: صحابه دائماً فرزندان خود را نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي آوردند تا آنان را تحنيک کرده و مبارک گرداند. [13] .
2 ـ امّ قيس فرزندش را ـ که هنوز غذا نخورده بود ـ نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آورد و او را در دامن آن حضرت (صلي الله عليه وآله) قرار داد.... [14] .
ابن حجر در شرح اين حديث مي گويد: از اين حديث استفاده مي شود که تحنيک طفل و تبرک به اهل فضل مستحب است. [15].
3 ـ انس مي گويد: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را ديدم که حلاّق سر مبارکش را مي تراشيد و اصحاب دور وجودش طواف مي کردند تا اگر دانه مويي از سر حضرت (صلي الله عليه وآله) جدا شود بر دستان آنها قرار گيرد. [16] .
4 ـ ابي حجيفه مي گويد: خدمت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رسيدم، در حالي که وضو مي گرفت و مردم بر هم سبقت مي گرفتند تا از آب وضوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) بهره ببرند. هر کس از آن آب بر مي داشت، براي تبرک به خود مي ماليد و کسي هم که به آن دسترسي پيدا نمي کرد از رطوبت ديگري استفاده مي برد. [17] .
عروه از مسور و ديگران نقل مي کند: هنگام وضوي رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، نزديک بود که مردم به دليل هجوم آوردن براي تبرک از آب وضوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) خودشان را هلاک کنند. [18] .
5 ـ سعد مي گويد: از اصحاب رسول خدا شنيدم که مي گفتند: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) کنار چاه بضاعه آمد و با دلوي از چاه آب کشيد و با آن وضو گرفت و بقيه آن را داخل چاه ريخت. بعد از اين جريان هرگاه شخصي مريض مي شد، از آن چاه آب مي کشيدند و او را مي شستند؛ و فوراً شفا مي يافت. [19] .
6 ـ ابوايوب انصاري مي گويد: بعد از آن که رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وارد خانه ما شد؛ من براي حضرتش غذا مي آوردم، هنگامي که ظرف غذا را بر مي گرداندم، من و همسرم از محل دست هاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) در غذا به نيت تبرک برداشته و استفاده مي کرديم. [20] .

رأي ابن تيميه و احمد بن حنبل در تبرک

ابن تيميه در کتاب اقتضاء الصراط المستقيم نقل مي کند: احمد بن حنبل و غير او اجازه داده اند تا انسان منبر و جا دستي پيامبر(صلي الله عليه وآله) را بر روي منبر براي تبرک مسح نمايد، ولي مسح قبر آن حضرت را رخصت نداده اند. ولي در روايتي که به آن اشاره مي کنيم احمد بن حنبل مسح قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) را نيز جايز شمرده است.
عبدالله بن احمد بن حنبل مي گويد از پدرم درباره حکم کسي که به منبر رسول خدا دست مي کشد و تبرک مي جويد و آن را مي بوسد و با قبر نيز همين کار را مي کند تا ثواب ببرد، پرسيدم. گفت: اشکالي ندارد.[21]

تبرک صحابه و تابعين به آثار پيامبر بعد از وفاتش

1 ـ نقل است که معاويه هنگام وفات وصيت کرد که با پيراهن، شلوار، قبا و مقداري از موي پيامبر(صلي الله عليه وآله) دفن شود. [22] .
2 ـ عمر بن عبدالعزيز هنگام وفاتش دستور داد: مو و ناخني از پيامبر(صلي الله عليه وآله) را آورده و در کفنش قرار دهند. [23] .
3 ـ ابن سعد مي گويد: در حنوط انس بن مالک، کيسه اي از مشک و مويي از موهاي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را قرار دادند. [24] .
4 ـ ابن سيرين مي گويد: به عبيده گفتم: نزد ما مقداري از موي پيامبر(صلي الله عليه وآله) از طرف انس يا اهل او باقي مانده که براي من محبوب تر است از دنيا و آخرت. [25] .
5 ـ صفيه مي گويد: هرگاه عمر بر ما وارد مي شد دستور مي داد تا کاسه اي که از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نزد ما بود به او دهيم، سپس آن را از آب زمزم پر مي نمود و از آن مي آشاميد و به قصد تبرک بر صورتش مي پاشيد. [26] .
7 ـ ابن سيرين نقل مي کند: نزد انس بن مالک، عصايي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بود که بعد از وفاتش آن را با او بين پهلو و پيراهنش دفن نمودند. [27] .

تبرک به قبر رسول الله(صلي الله عليه و آله)

1 ـ سمهودي نقل مي کند: عبدالله بن عمر دست راستش را بر قبر شريف پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي ماليد و بلال نيز صورتش را. آن گاه از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل مي کند که اين عمل به جهت شدت محبت بوده، و بدين جهت تعظيم و احترام اشکالي ندارد. [28] .
2 - بلال، مؤذن پيامبر، رسول خدا را در خواب ديد که به او مي فرمايد: اي بلال، اين چه جفايي است؟ آيا وقت آن نشده که به زيارت من آيي؟بلال بيدار شد و اندوهگين و ترسان گشت. بر مرکب خود سوار شده به زيارت قبر پيامبر درمدينه آمد و شروع کرد به گريستن و صورت بر قبر پيامبر ماليدن. چون حسن و حسين عليهماالسلام آمدند، آن دو را درآغوش کشيد و بوسيد.[29] .
3 -محمد بن احمد رملي، از بزرگان شافعيه درشرح (منهاج) گفته است: سايه بان گذاشتن روي قبرو بوسيدن صندوق قبر و لمس کردن آن هنگام زيارت، مکروه است، مگر آن که به قصد تبرک باشد، همچنان که فتوا داده اند اگر کسي در اثر ازدحام نمي تواند حجرالاسود را لمس کند، با عصا به آن اشاره کند، آن گاه عصا را ببوسد.[30] .
4 - مروان روزي مردي را ديد که صورت و پيشاني بر قبر پيامبر نهاده است. گردن او را گرفت و گفت: مي داني چه مي کني؟ وقتي سربلند کرد، ديد ابوايوب انصاري است. ابوايوب گفت: آري! من سراغ سنگ نيامده ام، سراغ رسول الله آمده ام. از آن حضرت شنيدم که مي فرمود: بر دين گريه نکنيد وقتي که شايستگان عهده دار آن شوند، بلکه زماني بر دين گريه کنيد که نااهلان عهده دار و والي آن گردند![31] .
نتيجه
فيض و فضل خداوند از دو طريق بربندگانش نازل مي‏شود؛ گاهي از طريق اسباب عادي و مادي، و گاهي از طريق اسباب غير عادي؛ گرچه تأثير هر دو طريق عادي و غير عادي به اذن و اراده الهي‏ وابسته است. بر همين مبنا، مسلمانان به آثار رسول خداصلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم از قبيل: موي آن حضرت، آب وضو، لباس، ظروف و بدن مطهر آن حضرت و...تبرک مي‏جستند، تا اينکه به صورت سنّتي در بين صحابه در آمد و سپس تابعين و صالحين در عصرهاي بعدي از آنان پيروي نمودند.
ابن هشام در کتاب خود، در ضمن فصلي که براي صلح حديبيه گشوده است مي‏نويسد: ((قريش، عروة ابن مسعود ثقفي را به نزد پيامبر فرستادند. او مدّتي در محضر رسول خداصلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم نشست و پس از آنکه از قصد پيامبر براي حرکت به طرف مکه خبردار شد، به سوي قريش بازگشت و از آنچه ديده بود گزارش داد و گفت: وقتي محمّد وضو مي‏گيرد اصحابش براي گرفتن آب وضوي او از يکديگر سبقت مي‏گيرند و هر مويي که از سر او مي‏افتد برمي‏دارند...)).[32]
بسياري از انديشمندان مسلمان، وقايعي را که در زمينه تبرّک صحابه به‏آثار پيامبر صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم رخ‏ داده است، ثبت و ضبط کرده و کتابها نوشته‏اند. محور اين کتاب‏ها پيرامون: تبرّک با کام برداري اطفال به وسيله پيامبر صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم، تبرک به وسيله مسح يا مس پيامبر صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم، استفاده از آب وضو و غسل و باقيمانده خوردنيها و نوشيدنيهاي آن حضرت است. البته ‏تبرک جستن صحابه منحصر در اين موارد نيست، آنان از آبي که حضرت در آن دست کرده يا از آن نوشيده، مو، ناخن، ظرف آب، جاي ‏لب‏ها، منبر، سکه‏هاي طلايي که به کسي داده بودند و بالاخره به قبر آن حضرت تبرک مي‏جستند و با گذاردن گونه‏هاي خود بر تربت پاک آن حضرت، اشک‏ مي‏ريختند.
علامه محقق، محمد طاهر ابن عبدالقادر، از علماي مکه مکرّمه، کتابي با عنوان «تبرّک الصّحابه بآثار الرسول» نگاشته است. در بخشي از اين کتاب آمده است:
((صحابه رسول خدا صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم که الگوي هدايت يافتگان و صالحانند، بر تبرّک به آثار رسول خدا صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم، اتفاق نظر دارند.آنان خود از مو، آب وضو، عرق، لباس، ظروف، تماس با بدن آن حضرت و... تبرّک مي‏يافتند. اينگونه تبرّکها در زمان آن حضرت انجام مي‏شد و ايشان با عدم مخالفتشان، آن را تأييد مي‏کردند و اين خود دليل محکمي بر مشروعيّت اين اعمال است و اگر مشروعيت نداشت و مورد تأييد آن حضرت نبود، قطعاً پيامبر از آن نهي مي‏کردند و جلوگيري مي‏نمودند. ))
ودر آخر اينکه ؛ از آن جا که قبور و حرمهاي مطهر پيامبر خدا و اهل بيت عصمت (ع) منتسب به آنان است، علاقه مندي به آستان بلندشان و برکت يافتن از قبور پاکشان، جزء سنتهاي ديني است، چه به صورت دست کشيدن و لمس کردن، چه بوسيدن و چه صورت برقبور و آستان آنان نهادن. هيچ يک از اينها هم با توحيد و پرستش خداوند، ناسازگار نيست. بزرگان دين و پيشوايان مذاهب مختلف اسلامي پيوسته در آستان (اولياء خدا) متواضعانه زمين ادب مي بوسيدند و چهره بر آستان بلندشان مي ساييدندو با تربت قبر آنان تبرک مي جستند. پس اين کار به هيچ وجه شرک نيست بلکه عين توحيد است.
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»(سوره انسان،آيه3)

پي نوشت ها :

1- لسان العرب ، ج10،ص 390 و صحاح اللغة ، ج4،ص 1075
2- سوره هود، آيه 73
3- سوره مريم، آيه 31
4- سوره آل عمران، آيه 96
5- سوره إسراء، آيه 1
6- صحيح مسلم، کتاب الصلاة، باب الصلاة النبي(صلي الله عليه و آله) بعد التشهد
7- صحيح بخاري، ج 3، ص 119،کتاب التفسير، تفسير سورة الاحزاب
8- سوره يوسف، آيه 93
9- سوره بقره، آيه 248
10- تفسير کشاف، ج 1، ص 293
11- تحنيک عبارت است از اولين خوردني که به طفل ميخورانند از تربت يا چيز ديگر
12- الإصابة، ترجمه وليد بن عقبه، ج 3، ص 638، رقم 9147
13- مسند احمد، ج 7، ص 303، ح 25243
14- صحيح بخاري، ج 1، ص 62، کتاب الغسل
15- فتح الباري، ج 1، ص 326، کتاب الوضوء
16- صحيح مسلم با شرح نووي، ج 15، ص 83 – مسند احمد، ج3، ص 591
17- صحيح بخاري، ج 1، ص 55، کتاب الوضوء، باب استعمال فضل وضوء الناس
18- همان
19- الطبقات الکبري، ج 1، ص 2، ح 184
20- البداية و النهاية، ج 3، ص 201 – سيره ابن هشام، ج 2، ص 144
21- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1414
22- السيرة الحلبية، ج 3، ص 109 – تاريخ دمشق، ج 59، ص 229
23- طبقات ابن سعد، ترجمه عمر بن عبد العزيز، ج 5، ص 406
24- همان ، ج7، ص25، ترجمه انس
25- صحيح بخاري، ج 1، ص 51، کتاب الوضوء، باب الماء يغسل شعر الانسان
26- الإصابة، ترجمه فراس، ج 3، ص 202 – اسد الغابه، ج 1، ص208
27- البداية و النهاية، ج 6، ص 6
28- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1405
29- شفاءالسقام، سبکي، ص 39 – اسد الغابه، ج 1، ص 208
30- کنز المطالب، حمزاوي، ص 19
31- مستدرک حاکم، ج 4، ص 515 – وفاء الوفاء، ج 2، ص 410
32- السيرة النبوية 2/314 ، صلح حديبيه

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image