جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
متد و نوع رفتاري والدين در تربيت فرزندان (2)
-(3 Body) 
متد و نوع رفتاري والدين در تربيت فرزندان (2)
Visitor 792
Category: دنياي فن آوري

د: عدالت

مورد ديگري که در متد رفتاريمان نسبت به فرزندانمان، بايد مورد توجه قرار دهيم و فوق العاده هم داراي اهميت است. رعايت عدالت در ميان آنهاست.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله: اتقواالله و اعدلوا في اولادکم. از خدا بترسيد و ميان فرزندانتان به عدالت رفتار کنيد.
که اين عدالت شامل بوسيدن که به ظاهر کمترين چيز است و عطا و بخشش نسبت به آنها مي باشد.
نبي گرامي صلي الله عليه و آله: ان الله تعالي يحب ان تعدلو بين اولادکم حتي في القبل. خداوند متعال دوست دارد که ميان فرزندان خود يکسان عمل کنيد حتي در بوسيدن آنها. و مي بينيم که رسول خدا مردي که دو فرزند داشت و يکي را بوسيد و ديگري را نبوسيد، مورد نهي قرار مي دهند و مي گويند آن دو برابري نگذاشتي.
اما در مورد عطا و بخشش مي خوانيم که نبي گرامي صلي الله عليه و آله تنها بر يک فرزند پاداش دادن را بي عدالتي مي د انند در آنجا که نعمان بن بشير مي گويد: پدرم به من پاداشي داد. مادرم عمره دختر رواحه گفت: راضي نمي شوم مگر اينکه پيامبر صلي الله عليه و آله را به اين کار شاهد بگيري. پدرم خدمت پيامبر رفت و عرض کرد: من به فرزند همسرم عمره پاداش داده ام و مادرش به من امر کرده است که شما را گواه بگيرم.
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: به همه ي فرزندانت چنين پاداشي را داده اي؟ عرض کرد: نه. فرمود: از خدا بترسيد و ميان فرزندان خود به عدالت رفتار کنيد من به بي عدالتي شهادت نمي دهم.
اما آثاري که بي عدالتي ميان فرزندان مي تواند به همراه داشته باشد يکي از آثار سوء اين بي عدالتي ايجاد عقده ي حقارت در روان آنهاست. کودکانيکه در خانواده مشاهده مي کنند يکي از برادرانشان مورد کمال محبت و تکريم پدر و مادر است و اينها از آن همه محبت و احترام محرومند دل شکسته، مي شوند و خود را پست و نالايق محبت و تکريم مي بينند و تکرار اين عمل، احساس تحقير را در ضمير باطن آنها تقويت مي نمايد و تا پايان عمر در دوران آنان ثابت مانده و آثار شومش از خلال اعمال آنها آشکار مي گردد. يکي ديگر از نتايج شوم اين بي عدالتي هيجان حس حسادت کودکان شکست خورده از اين بي عدالتي است. اين کودکان که از عواطف گرم و صميمانه ي والدين خود کمترين بهره را مي برند، ناراضي و متأثرند و تنها عامل محروميت خود را وجود برادر عزيزتر از خويش مي دانند. به محبوبيت او حسادت مي برند، او را با چشم بد خواهي و دشمني مي نگرند. براي اينکه از او انتقام بگيرند و محروميت خود را جبران نمايند به فکر ايذاء او مي افتند، هر جا دستشان برسد، کم و بيش آزارش مي دهند. امام باقر عليه السلام مي فرمانيد: به خدا قسم که من گاه با يکي از فرزندانم مماشات مي کنم و او را روي زانويم مي نشانم و خيلي محبتش مي کنم و قدرداني زيادي از او به عمل مي آورم، در صورتي که حق با فرزند ديگرم مي باشد. اما اين کارها را براي آن مي کنم، که اين را از گزند او و ديگر فرزندانم نگه دارم، تا مبادا با او همان کاري را بکنند که برادران يوسف با او کردند.
گاهي اتفاق مي افتد که کودکانمان از ما مي خواهند که بين آنها قضاوتي کنيم. چنين جاهايي بايد توجه داشته باشيم که اولاً تا جائي که ممکن است از بيان اينکه کداميک از آنها برترند، اجتناب کنيم. و سعي کنيم هر کدام از آنها را به خاطر خصوصيتي برتر اعلام کنيم. و ثانياً هرگز به تصور اينکه يکي از آنها کوچکتر است و آنکه بزرگتر است بايد گذشت کند و ناراحت نشود، شخص کوچکتر را با بي عدالتي برتر اعلام نکنيم. ثالثاًسعي کنيم حکم کردنها را به مادران موکول کنيم تا در صورت ناراحتي يکي از آنها مادر آن ناراحتي را با مهر مادري جبران کند. در روايتي مي خوانيم که روزي امام حسن و امام حسين عليهماالسلام در مسجد بر پيامبر صلي الله عليه و آله وارد شدند و امام حسين عليه السلام خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اي جد ما من با برادرم حسن کشتي گرفتيم و هيچ کدام از ما بر ديگري برتري نيافت اما ما مي خواهيم بدانيم که کداميک از ما داراي قدرت بيشتري است. پيامبر خطاب به اين دو برادر فرمودند: اي عزيزان من، اي جانان من، کشتي سزاوار شماها نيست و برويد و بنويسيد و هر کدام خطش بهتر بود قدرتش بيشتر خواهد بود. آن دو بزرگوار رفتند و هر کدام سطري نوشتند و خطشان را براي قضاوت به پيش پيامبر آوردند. پيامبر صلي الله عليه و آله خط هر دو را ديد، اما به خاطر اينکه قلب يکي از آن دو را نشکافد، خطاب به آنها فرمودند: من خط نمي شناسم، به پيش پدرتان برويد تا بين شما حکم کند.
آنها به پيش پدر رفتند ولي پدرشان هم نتوانست قلب يکي از آن دو را بشکند و ناراحتش کند و لذا به آن دو عزيز فرمود: به پيش مادرتان برويد تا او بين شما حکم کند. آن دو بزرگوار به پيش مادر رفتند و داستان را براي ايشان تعريف نمودند. حضرت زهرا سلام الله عليها تفکري کردند که جد و پدر ايشان را ناراحت نکردند، من چگونه اين کار را بکنم پس به آن دو بزرگوار فرمودند گردنبند من داراي هفت دانه هست، آن را پاره مي کنم هر کدام از شما دانه هاي بيشتري جمع کرديد او قويتر است. گردنبند را پاره کردند هر کدام از آنها سه دانه جمع کرد، خداوند متعال فرمان داد تا آن دانه ي آخري را دو نيم کند. پس هر کدام از آن دو عزيز نصفي از آن را برداشتند.

ه: نياز به موفقيت:

هر کس در زندگي مي کوشد در کارها و فعاليتهاي خود کامياب شود. چنانکه کودک خودشان وقتي در بازي يا فعالتي موفق شود بسيار شاد مي شود و نظر اطرافيان را بدان جلب مي کند و در اين جا وظيفه ي والدين است که با تشويق کردن و مهم جلوه دادن اين موفقيت زمينه را براي کسب موفقيتهاي بعديش مهيا گرداند. بديهي است که در اينجا اگر فرزند با يک بي توجهي روبرو شود، شوق و اشتياق براي بدست آوردن موفقيتهاي بعدي را از دست مي دهد.
عن ابي عبدالله عليه السلام قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله : رحم الله من امان ولده علي بره. قال ، قلت کيف يعنيه علي بره؟ قال يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره و لا يرهقه و لا يخرق به.
امام صادق عليه السلام مي فرمايند: رسول اکرم فرمود: خداي رحمت کند کسي را که در نيکي و نيکوکاري به فرزند خويش کمک کند. راوي حديث پرسيد: چگونه فرزند خود را در نيکي ياري نمايد؟ حضرت در جواب فرمودند: آنچه را کودک هر چند کم انجام مي دهد از او قبول کند و چشم پوشي کند از بدهي او و او را به کاري که بيش از طاقت وي است وادار نکند. نسبت به فرزندش بي اطلاع و ناآگاه نباشد.
اينکه نبي گرامي طلب رحمت مي کنند براي والديني که کارهاي اندک فرزندانشان را مي پذيرند و والديني که کار بيش از توان کودک به او محوّل نمي کنند به خاطر اينست که، کودک نياز به موفقيت دارد و وقتي کاري را توانست با موفقيت انجام دهد، همچنان مشتاق مي باشد براي انجام کارهاي بعدي. کمک کرددن به فرزند به قدري داراي اهميت است که وجود نازنين امام سجاد عليه السلام از پيشگاه پروردگار براي آن استمداد و کمک مي طلبد. و اعني علي تربيتهم و تاديبهم و برهم.
بار خدايا مرا در تربيت و تاديب و ياري کردن فرزندانم ياري و مدد فرما.

و: نياز به امنيت اقتصادي:

فرزند بايد از لحاظ مالي و اقتصادي اطمينان خاطر داشته باشد زيرا بعضي از احتياجات عاطفي ديگر را مي توان با داشتن امکان مالي ارضاء کرد.
همه مي دانيم اطفال واجب النفقه ي پدران هستند. بر پدر متمکن لازم است، مصارف غذا و لباس و مسکن فرزندان خود را بپردازد و زندگي آنان را تأمين نمايد. اداره ي زندگي کودکان و حفظ آبرو و شخصيت آنان به اندازه اي مورد توجه رسول اکرم بود که در حديث آمده است: مردي از انصار فوت کرد، داراي چند طفل صغير بود و مختصر مايه اي را که داشت نزديک مرگ به قصد عبادت و جلب رضاي خداوند از کف داد، کودکانش از همان روز براي زندگي از مردم تمناي مساعدت مي کردند اين خبر به اطلاع پيغمبر اکرم رسيد.
فقال لقومه: ما صنعتنم به؟ قالوا دفنّاه. فقال: اما اني لو علمته ما ترکتکم تدفنونه مع اهل الاسلام ترک ولده يتکففون الناس.
پرسيدند: با اجازه ي متوفا چه کرديد؟ گفتند: دفنش نموديم. فرمود: اگر قبلاً مي دانستم نمي گذاردم او را در قبرستان مسلمين دفن کنيد. او مال خود را از دست د اده و فرزندان خويش را به گدايي بين مردم رها نموده است.

ز: نياز به آزادي از ترس:

اميرالمومنين عليه السلام: الخائف لا عيش له. آنکس که گرفتار ترس و وحشت است در زندگي آسايش خاطر ندارد.
« هر فرد نيازمند است از هرگونه ترس و اضطراب آزاد باشد. چرا که آنها مهمترين عوامل در تعويق نيازهاي عاطفي هستند. چنانکه هرگاه کودک همواره در ترس و اضطراب باشد، هرگز نمي تواند احتياج به محبت متقابل ، موفقيت و ساير نيازمنديهاي خود را ارضا کند.» و لذا اگر ديديم اين نيازها در فرزندان بروز پيدا نمي کند بايد توجه و کنجکاويمان را به کشف چيزي که باعث ترس او شده مبروز داريم و تمام سعيمان را در از بين بردن هر چه سريعتر آن ترس متمرکز نمائيم.

ح: نياز به آزادي از گناه:

شخص نوجوان مانند هر انسان ديگري نياز دارد که از هر نوع اشتباه و تقصيري عاري باشد. و همين نياز است که او را هنگام ارتکاب اشتباهي به رفتار برون افکني و دليل تراشي يا برهان سازي وادار مي کند. بدين معنا که فرد مي کوشد علت عيب و اشتباه خود را بر ديگران نسبت دهد. و يا دلايل و علتهايي براي اثبات صحيح بودن اعمال خود بتراشد. يا اينکه سعي مي کند هنگام توجه آنها را بر چيزهاي ديگري متوجه گرداند. آنچه که والدين در اينجا بايد به آن توجه داشته باشند، پذيرش عذر فرزندشان است. همانگونه که يکي از حقوق برادر ديني نسبت به برادر ديگر پذيرش عذر او مي باشد والدين هم جاي آن دارد که عذر فرزندشان را بپذيرد. يعني وقتي که ديدند فرزند خود به اشتباهش پي برده است و عملاً در پي آن فرافکني هاست، نبايد نسبت به او سختگير شوند و اشتباهش را چماقي کرده و بر سر او کوبند. بلکه بهتر آن است که با بزرگواري آن خطا را در آن لحظه ناديده بگيرند و بعد در موقعيت مناسب با راهنمايي کردنش او را از ارتکاب مجدد آن خطا بازدارند. عدم قبول عذر فرزند در هنگام دليل تراشي و برهان سازي باعث جبهه گيري و سعي در به کرسي نشاندن صحبتهايش مي شود و اين جبهه گيريها به مرور زمان موجب بي حيايي و ايستادن در مقابل پدر و مادر مي شود.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله : رحم الله والداً اعان ولده علي بره و هو ان يعفو عن سيئته و يدعوا له فيما بينه و بين الله.
خدا رحمت کند کسي را که فرزندش را بر نيکي کردن و نيکوکاري ياري رساند. بدين گونه که از گناه و خطاي او در گذرد و بر درگاه خدا برايش دعا کند.

«نوع رفتاري والدين از تولد تا هفت سالگي»

الف: کودکانه رفتار کردن با آنها:

قال الصادق عليه السلام : دع ابنک يلعب سبع سنين.
فرزندت را رها کن (اجازه بده) تا هفت سال بازي کند.
بازي کردنها و شيطنت هاي فرزندان تا حدي به رشد آنان کمک مي کند که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرزندانشان را تشويق و امر به کشتي گرفتن مي کند.
امام صادق عيله السلام مي فرمانيد: شبي پيامبر صلي الله عليه و آله به خانه فاطمه سلام الله عليها رفت و حسن و حسين عليهماالسلام با او بودند. پيامبر صلي الله عليه و آله به آن دو فرمود: برخيزيد و کشتي بگيريد آن دو بزرگوار برخاستند و به کشتي گرفتن پرداختند.
آنچه که وظيفه والدين در اينجاست و بايد در متد رفتاريشان به آن توجه داشته باشند و معصومين عليهم السلام بر آن تأکيد دارند، بازي کردن و کودکانه رفتار کردن با کودکانست.
رسول اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايند: من کان عنده صبي فليئصاب له، هر کس در نزدش کودکيست بايد با او کودکانه رفتار کند.
امام علي عليه السلام: من کان له ولد صبا. هر که بچه اي دارد بچگي کند.
اين دستورات رفتاري پيشوايان ما مانند تمام دستورات ديگر اين بزرگواران در متد رفتاريشان هم به چشم مي خورد.
جابر: بر پيامبر صلي الله عليه و آله وارد شدم ديدم که حسن و حسين عليهماالسلام بر پشت آن حضرت سوارند و پيامبر براي آنان زانو زده و خم شده است و مي فرمايد: چه شتر خوبي داريد چه بار خوبي هستيد شما.
پيامبر شانه هاي حسنين را مي گرفتند و اين دو بزرگوار پاهايشان را بر روي پاي روسل خدا صلي الله عليه و آله مي نهادند و آن حضرت به آنها مي فرمود: ترقَّ عين بقه. (بالا برو چشم کوچولو) طفل بر بدن پيامبر بالا مي رفت تا پاهايش را بر روي سينه رسول خدا صلي الله عليه و آله مي گذاشت.
اين نوع رفتاري پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله در برخورد با کودکان ديگر هم به همين نحو بود. موقعيکه رسول اکرم صلي الله عليه و آله از سفري باز مي گشتند و در رهگذر با کودکان مردم برخورد مي کردند مي ايستادند و امر مي فرمودند، کودکان را مي آوردند و از زمين بر مي داشتند و به آن حضرت مي دادند. رسول اکرم صلي الله عليه و آله بعضي را در بغل مي گرفت و بعضي را در به پشت و دوش خود سوار مي کرد و به اصحاب خود مي فرمود: کودکان را بغل بگيريد و بر دوش خود بنشانيد.
اطفال از اين صحنه ي مسرت آميز، بي اندازه خوشحال مي شدند و در پوست خود نمي گنجيدند.
اين خاطرات شيرين را هرگز فراموش نمي نمودند. چه بسا بعد از مدتي دور هم جمع مي شدند، و جريان را براي يکديگر بازگو مي کردند و در مقام افتخار و مباهات يکي مي گفت پيغمبر مرا در بغل گرفت و تو را به پشت خود سوار کرد. ديگري مي گفت که پيغمبر به اصحاب خود امر کرد تو را به پشت خود بنشانند.
توجه:
در بحث عدالت داستاني را ذ کر کرديم که پيامبر صلي الله عليه و آله به حسنين عليهماالسلام مي فرمايند سزاوار نيست که شما کشتي بگيريد و به واسطه ي آن بخواهيد شخص قوي مشخص شود. و براي مشخص شدن فرد قويتر برويد و خط بنويسيد و در اينجا داستاني مي آوريم که در آن پيامبر صلي الله عليه و آله اين دو بزرگوار را تشويق به کشتي گرفتن مي کند. تضادي بين اين دو داستان نيست. چون اين دو شيوه ي برخوردي در سنين مختلف اتفاق افتاده است.
نکته اي که در اين تضاد ظاهري مي توانيم بدست آوريم، نقش پدر و مادر در جهت دهي و عوض کردن مسير حرکتي کودکان در سنين مختلف است. به اين صورت که در زماني که براي بازي کردن کودک گذارده شده است آنها را تشويق به شکتي و فعاليتهاي جسمي مي کنند و در زمانيکه براي سوادآموزي کودکان قرار داده شده است آنها را به سوي خطاطي و نوشتن سوق مي دهند.

ب: عدم امر و نهي:

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله : الولد سته سبع سنين.
کودک تا هفت سالگي رئيس و فرمانرواي خانه است.
يکي از نکاتي که از نوع رفتاري پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به چشم مي خورد ، آزاد گذاشتن و عدم امر و نهي کردن فرزندان در سنين کودکي مي باشد.
عبدالله بن بريده مي گويد: از پدرم شنيدم که مي گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله روي منبر مشغول ايراد خطبه بود که حسن و حسين در حالي که پيراهن قرمز رنگ پوشيده بودند و را مي رفتند و به زمين مي خوردند، آمدند. رسول خدا صلي الله عليه و آله از منبر پائين آمدند و آنها را بلند کردند و جلوي خود نشاندند.
روزي نبي گرامي در حال نماز بودند وقتي که ايشان به سجده رفتند امام حسين عليه السلام که سن کمي هم داشتند بر پشت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله سوار شدند. و شروع دادند بر تکان دادن پاهايشان و گفتند: حل حل ... (هِي هِي) نبي گرامي که مي خواستند از سجده بلند شوند، امام حسين عليه السلام را گرفتند و کنار خود نشاندند و وقتي که دوباره به سجده رفتند امام حسين عليه السلام دوباره سوار شدند و گفتند: حل حل ، نبي صلي الله عليه و آله هم ايشان را پائين نياوردند تا نمازشان تمام شد. شخص يهودي که اين صحنه را ديده بود به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله گفت: شما با بچه هايتان کاري ميک نيد که ما اين کارها را نمي کنيم. پيامبر صلي الله عليه و آله در جواب او فرمودند: اما اگر ايمان بر خدا و رسول او داشتيد به بچه هاي خود رحم مي کرديد. يهودي هم گفت: پس من هم به خدا ورسول او ايمان آوردم.
از اين دو داستان استفاده مي شود که نبي گرامي اسلام صلي الله عليه و آله با ايجاد کردن فضاهايي که موجب اذيت و آزار ديگران نشود حسنين عليهم السلام را در آن فضاها آزاد گذاشته بودند و به آنها بکن و نکن نمي گفتند. چنانچه ديديم پيامبر از منبر پائين آمدند و اين دو عزيز را برداشتند و بر روي منبر جلوي خود نشاندند و يا در داستان دوم امام حسين عليه السلام را در کنار خود قرار داده بودند و ايشان را در مسجد به صورت کاملاً آزاد رها نکرده بودند. مي توان گفت پيامبر با فراهم کردن يک محيطي خاص ولي آزاد گذاشتن فرزندان در آن محيط ، هم فرزندانشان را در اجتماع و جلوي جمع امر و نهي نمي کردند. و هم ديگراني که آزادي آنها را مانع و موجب اذيت خود نمي ديدند، دليلي نداشت که بخواهند آنها را مورد اذيت و يا امر و نهي خود قرار دهند. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله با اين کار خود چند هدف را دنبال مي کردند:
1- آموزش عملي به ديگران براي تربيت فرزندانشان.
2- رشد اجتماعي و جرأت پيدا کردن فرزنداشنان در حضور پيدا کردن در جامعه.

ج: کوتاه بودن مدت توجه:

کودکان در اين سنين داراي توجه بسيار کمي هستند، بعضي از محققان زمان صحبت با آنان را نزديک به هشت دقيقه ذکر نموده اند. از اين رو والدين در رفتار خود بايد در نظر داشته بانشد که تربيتشان تبديل به ضد تربيت نشود. و به جاي اينکه آموزش در کودک مؤثر واقع شود به عکس، او از تعليم و تربيت و حتي برخي از آنها از والدين بي زار نگردند.
قال الباقر عليه السلام: اذا بلغ الغلام ثلاث سنين و قل له سبع مرات. قل لا اله الا الله ثم يترک حتي يتم له ثلاث سنين و اربعه اشهر و عشرون يوماً ثم يقال له فقل محمد رسول الله سبع مرات و يترک حتي يتم له اربع سنين ثم يقال له قل سبع مرات صل الله علي محمد و آل محمد ثم يترک حتي يتم له خمس سنين ثم يقال له...
امام باقر عليه السلام مي فرمايند: زمانيکه کودک سه ساله شد به او بياموزيد تا هفت مرتبه بگويد لا اله الا الله ، هيچ خدايي جز خداي يکتا وجود ندارد. پس از آن رهايش کنيد تا اينکه سن او به سه سال و هفت ماه و بيست روز برسد ، پس به او بگوئيد تا هفت مرتبه محمد رسول الله بگويد. پس از آن تا سن 4 سالگي او را به حال خود واگذاريد سپس به او آموزش دهيد تا هفت مرتبه بگويد: سلام و درود خدا بر محمد و خاندان او باد.
چندين نکته از اين روايت مي توان استفاده کرد. و از چشمگيرترين نکات اين روايت:
1- عنايت بر کمبودن مدت توجه کودک است.
2- کودک بايد از همان اوايل با مفاهيم خداشناسي، نبوت و ولايت اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام مأنوس گردد.
توجه:
استفاده از شعر در اين دوران مي تواند کمک بسيار زيادي به ما درارتباط با کودکان و ياد دادن چيزهايي که مي خواهيم به آنها ياد بدهيم بکند. شعر با قدرتي که دارد مي تواند به طور غير مستقيم با يک وزن و قافيه ي زيبا، توجه کودک را به خود جلب کند. و تا حدود زيادي جبران کمبودن مدت توجه آنها را بکند و آنها را به خود جذب کند. حضرت زهرا سلام الله عليها آنگاه که کودکان خود را به بازي مي گرفت و به تربيت روحي و پرورش جسمي عزيزان خود مي پرداخت در قالب زيبايي اشعار اديبانه مي فرمود:
اشبه اياک يا حسن
واخلع عن الحق الرسن
واعبدالهاً ذالمنن
و لاتوال ذالا حسن
حسن جان، مانند پدرت ( يار و ياور حق) باش.
ريسمان را از گردن حق بردار.
خداي احسان کننده را پرستش کن
و با افراد دشمن کينه توز دوستي مکن.
و آنگاه که امام حسين عليه السلام را بر روي دست مي داد مي فرمود:
انت شبيه بابي *** لست شبيها بعلي
حسين جان تو شبيه پدرم رسول الله صلي الله عليه و آله هستي.
و شباهت به پدرت نداري.
امام علي عليه السلام سخنان فاطمه سلام الله عليها را مي شنيد و تبسم مي کرد.
ادامه دارد ....

پي نوشت :

1 - ميزان الحکمه ص 7088.
2 - ميزان الحکمه ج 14 ص 7091.
3 - ميزان الحکمه صفحه 7091.
4 - ميزان الحکمه ج 14 ص 7091.
5 - ميزان الحکمه ج 14 ص 7091.
6 - بحارالانوار ج 95 ص 190.
7 - کافي ج 6 ص 50.
8 - روانشناسي رشد ص 477.
9 - صحيفه سجاديه دعاؤه لولد.
10 - روانشناسي رشد ص 477.
11 - قرب الاسناد ص 447.
12 - غررالحکم ص 447.
13 - روانشناسي رشد ص 477.
14 - روانشناسي رشد ص 477.
15 - ميزان الحکمه ج 14 ص 7104.
16 - بحارالانوار ج 101 ص 95.
17 - ميزان الحکمه ج 5 ص 2639.
18 - ميزان الحکمه ج 14 ص 7083.
19 - ميزان الحکمه ج 14 ص 7083.
20 - ميزان الحکمه ج 14 ص 7082.
21 - ميزان الحکمه ج 14 ص 7084.
22 - محجه البيضاء ج 3 ص 366.
23 - بحارالانوار ج 101 ص 95.
24 - ميزان الحکمه ص 7081.
25 - بحارالانوار ج10 ص 83.
26 - بحارالانوار ج 101 ص 100.
27 - بحارالانوار ج 43 ص 286.

Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image