نوع رفتاري والدين در سنين 7 تا 14 سالگي:
الف: زياد شدن دوره ي توجه و تمرکز در کودک:
قال الباقر عليه السلام: فاذا تمت له ست سنين قيل له صلِّ و علم الرکوع و السجود حتي له سبع سنين فاذا تمت له سبع سنين قيل له اغسل وجهک و کفيک فاذا غسلهما قيل له صلِّ ثم يترک حتي يتم له تسع سنين فاذا تم له علم الوضوء و ضرب عليهما و امر بالصلاه و ضرب عليها فاذا تعلم الوضوء و الصلاه غفر الله لوالديه ان شاء الله تعالي.
امام باقر عليه السلام فرمودند: از زماني که شش سال کودک تمام شد به او نماز بياموز و رکوع و سجده را به او آموزش ده تا اين که به سن هفت سالگي برسد پس زماني که هفت سال او تمام شد به او بگو دست و صورتت را بشوي و زماني که صورت و دستانش را شست به او بگو نماز بخوان. تا اين که به سن هشت سالگي برسد وقتي هشت سال او به پايان رسيد، پس آنگاه وضو را به او بياموز و او را به نماز خواندن وادار و اگر نماز را ترک نمود او را تنبيه کن واين را بدان کودکي که وضو و نماز را بياموزد سبب غفران و آمرزش والدين مي گردد.
از جمله موضوعاتي که اين روايت به طور غير مستقيم به آن اشاره دارد زياد شدن مدت زمان توجه فرزندان مي باشد کودکاني که تا قبل از اين سن از مدت زمان توجه کمي برخوردار بوده اند، از اين سن به بعد داراي تمرکز حواس بيشتري مي شوند.
ب: دوران سواد آموزي کودکان:
از مجموع روايات به دست مي آيد که معصومين عليهم السلام اين سن را زمان آموزش سواد که از جمله حقوق فرزندان مي باشد معرفي مي کنند.
رسول اکرم صلي الله عليه و آله: حق الولد علي والده ان يعلمه الکتابه.
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله: حق فرزند بر پدرش اين است که او را سواد بياموزد.
امام صادق عليه السلام: الغلام يلعب سبع سنين و يتعلم الکتاب سبع سنين و يتعلم الحلال و الحرام سبع سنين.
امام صادق عليه السلام: پسر بايد هفت سال بازي کند، هفت سال سواد بياموزد و هفت سال به آموزش حلال و حرام بپردازد. که در اين سواد آموزي مباحث ديني از اهميت به سزايي برخوردار است. پرورش ايمان و اخلاق پسنديده ، در روان کودک ، يکي از حقوق فرزندان، در آئين اسلام است و در اينباره روايات بسياري رسيده است. حضرت سجاد عليه السلام در ضمن حقوق فرزند فرموده است:
و انک مسئول عما وليته من حسن الادب و الدلاله علي ربه.
پدر ، در حکومتي که به فرزند دارد مسئول است که طفل را مودب و با اخلاق پسنديده پرورش دهد و او را به خداوند بزرگ راهنمايي کند. اگر به دنبال پيشرفت فرزندانمان هستيم در کودکي آنان بايد نهايت تلاش خود را براي آموزش آنها بکنيم. زيرا طبق فرمايش اميرالمومنين عليه السلام هر که در کودکي نياموزد در بزرگسالي پيشرفت نکند. بعضي از والدين تصور مي کنند جايگاه آموزشهاي ديني در زمان بلوغ و نزديکيهاي آن است. در صورتي که معصومين عليهم السلام بر ما سفارش مي کنند که تا وقتي که مرجئه (يک هذهب انحرافيست) به سراغ فرزندانتان نيامده اند به آنها حديث بياموزيد.
گروهي ديگر از والدين بر اين باورند که آموزه هاي ديني ربطي به زندگي دنيوي فرزندانشان ندارد. و فقط سود و اثرش براي آخرت است و لذا به آنها توجهي ندارند. در صورتي که امامان ما غير از اين را مي گويند.
امام علي عليه السلام: علموا صبيانکم من علمنا ما تنفعهم الله به لا تغلب عليهم المرجئه برأيها.
از دانش ما به کودکان خود چيزي بياموزيد که خداوند به واسطه ي آن سودشان بخشد و مرجئه با آراي خود بر آنان چيره نشوند.
امام علي عليه السلام مکرر در حضور مردم از فرزندان خود پرسشهاي علمي مي کرد و گاهي جواب سئوالهاي مردم را به آنها محول مي فرمود. يکي از نتايج درخشان اين عمل را احترام به کودکان و بزرگداشت شخصيت آنان بود. روزي علي عليه السلام از فرزندان خود حسن و حسين عليهماالسلام در چند موضوع سئوالهايي کرد و هر يک با عباراتي کوتاه جوابهاي حکيمانه دادند. آنگاه حضرت متوجه «حارث اعور» که در مجلس حاضر بود گرديد و فرمود: اين سخنان حکيمانه را به فرزندان خودتان بياموزيد، زيرا موجب تقويت عقل و مآل انديشي و صاحب نظري آنان مي گردد.
روانشناسان با موضوع فلسفه ي رضايت بخش از زندگي بحث آموزش دين و عقائد را مطرح و بررسي مي کنند. آنها مي گويند: در دوران نوجواني فرد مي خواهد مفهوم و معناي درست زندگي را بفهمد، پرسشهايي در مورد حقيقت دين و عقايد توجه نوجوانان را جلب مي کند او مي خواهد حقايق ديني و مذهبي را بهتر بشناسد، بهترين نوع حکومتها را کشف کند درباره ي اوضاع جامعه خود اظهار نظر کند.
توجه به اين نکته حائز اهميت است که يادگيري مسائل ديني علاوه بر اثراتي که براي والدين در دنيا دارد آثار اخروي نيز دارد.
عن النبي صلي الله عليه و آله. قال ان المعلم اذ قال للصبي بسم الله کتب الله له للصبي و لوالديه برائه من النار.
وقتي معلم به کودک نام خدا بياموزد خداوند معلم و کودک و همچنين پدر و مادر طفل را از عذاب مصون مي د ارد.
امام عسکري عليه السلام فرمود: خداوند به پدر و مادر پاداش بزرگي عنايت مي فرمايد:
فيقول يا ربنا اني لنا هذه و لم تبلغها اعمالنا؟
آنان مي گويند پروردگارا اين همه تفضل درباره ي ما از کجاست؟
اعمال ما شايسته ي چنين پاداشي نيست.
فيقال هذا بتعليمکما ولدکما القران و تبصرکما اياه بدين الاسلام.
در جواب گفته مي شود: اين همه عنايت و نعمت ، پاداش شما است که به فرزند خود، کتاب خدا را آموختيد و او را در آئين اسلام بصير و بينا تربيت کرديد.
عبدالرحمن سلمي به فرزند حضرت حسين عليه السلام سوره ي حمد را آموخت وقتي کودک در حضور پدرف سوره حمد را خواند، حضرت حسين عليه السلام علاوه بر پول نقد و پرچه اي که از راه حق شناسي به معلم طفل داد، دهان آموزگار را از دُر پر کرد.
فقيل له في ذلک فقال عليه السلام: و اين يقع هذا من عطائه يعني تعليمه؟
کساني از اين همه عطا تعجب کردند و در آن باره از حضرت سئوال نمودند. حسين عليه السلام در جواب فرمودند: کجا پاداش مالي من، با عطاي آموزش اين معلم ، برابري مي کند. يعني خدمت تعليم سوره ي حمد از عطاي مالي من ارزنده تر است.
مباني اسلامي و تعاليم اسلامي براي کودکان، باندازه اي مورد توجه پيشواي گرامي اسلام بوده که صريحاً از پدران و مادران که به تربيت ديني کودکان خود بي اعتنا هستند برائت و دوري جسته و آنان را وابسته به خود، ندانسته است.
روي عن النبي صلي الله عليه و آله: انه نظر الي بعض الاطفال فقال: ويل لاولاد آخرالزمان من آباءهم! فيل يا رسول الله من آبائهم المشرکين؟ فقال لا، من آبائهم المومنين لا يلعمونهم شيئاً من الفرائض و اذا تعلموا اولادهم منعوهم و رضوا عنهم بعرض يسر من الدنيا فانا منهم بريءٌ و هم مني براءُ.
رسول اکرم صلي الله عليه و آله به بعضي از کودکان نظر افکند و فرمود: واي به فرزندان آخرالزمان از روش ناپسند پدرانشان. عرض شد يا رسول الله از پدران مشرک؟ فرمود: نه از پدران مسلمان که به فرزندان خود هيچ يک از فرائض ديني را نمي آموزند و به ناچيزي از ا مور مادي درباره ي آنان قانع هستند. من از اين مردم بري و بيزارم و آنان نيز از من بيزار.
دانشمندان غرب نيز به زوم تعاليم ايماني، براي حسن تربيت و تأمين سعادت کودکان جداً معترفند.
«ريمونديچ مي گويد: بدون ترديد تعلميات اخلاقي و مذهبي بيش از ساير مسائل، بر عهده ي خانواده است زيرا تربيت بدون اخلاق جر جنايتکار زيرکف چيز ديگري به بار نمي آورد. از طرف ديگر قلب انسان بدون مذهب نمي تواند به سوي اخلاق بگرايد و اگر کسي بخواهد اصول اخلاقي را بدون مذهب بياموزد مانند اينست که قصد کند پيکري زنده ، اما بدون نفس به وجود آورد. نخستين تصويري که کودک از خدا در ذهن خود ترسيم مي کند از روابطش با پدر و مادر سرچشمه مي کيرد و همچنين نخستين آگاهي او درباره ي اطاعت و بخشندگي و راستي با طرز عمل خانواده بستگي دارد و همه ي اين مسائل بايستي در نخستين سالهاي کودکي انجام پذيرد زيرا در اين اسلها است که ذهن طفل، بهتر از مواقع ديگر براي ضبط آنچه درک مي کند آمادگي دارد.
پدر و مادر، نه تنها فرصت وموقعيت مناسب براي توجه به پرورش روان و انديشه ي کودک دارند بلکه آنها وظيفه مند هستند که خدا را با همه ي نيکي و نيرو، با همه ي اراده و بزرگي به فرزندان خود بشناسانند و براي اين منظور آنان مي توانند از دو منبع سرشار و غني، يکي از مذهب و ديگري از طبيعت استفاده ببرند.
کودکاني که از اول با اطاعت خدا تربيت مي شوند اراده ي قوي و رواني نيرومند دارند، از دوران کودکي رشيد و با شهامت هستند و نتايج درخشاني ايمان از خلال گفتار و رفتارشان بخوبي مشهور است. يوسف صديق فرزند يعقوب پيغمبر صلي الله عليه و آله است. اين کودک محبوب ، درس خداپرستي را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته و در دامن يعقوب، طفل باايماني بار آمده است برادران بزرگترش بوي حسد بردند، بايذاء او تصميم گرفتند. کودک را با خود به بيابان آوردند و پس از رفتارهاي خشن و ناراحت کننده، به فکر قتلش افتادند. بعداً از کشتنش صرف نظر نموده و به چاهش افکندند و سرانجام ، طفل را به کاروان مصري به نام غلام بچه اي فروختند.
پقال ابوحمزه: قلت لعلي بت الحسين عليهماالسلام : ابن کم کان يوسف يوم القوه في الجب؟ فقال: ابن تسع سنين.
ابوحمزه از علي بن الحسين عليهماالسلام سئوال کرد: روزي که يوسف را برادرانش در چاه افکندند چند ساله بود؟ حضرت در جواب فرمود: نه ساله.
از کودک نه ساله اي که در چنين وضع سخت و شرايط ناراحت کننده دچار شده، جز اضطراب و جزع انتظار ديگري نيست. ولي نيروي ايمان، در اين کودک، اثر عجيب و حيرت زائي گذارده است.
لما اخرج يوسف من الجب و الشيري قال لقن قائل: استوصوا بهذا الغريب خيراً. فقال لهم يوسف: من کان مع الله فليس له عزته.
موقعي که يوسف را از چاه، خارج کردند و به غلامي معامله نمودند يکي از حضار ، به وضع کودک رقت کرد و از روي مهرباني گفت: نسبت به اين طفل غريب نيکي کنيد. يوسف که اين جمله را شنيد با اطمينان خاطر و آرامش روان گفت: آنکس که با خدا است گرفتار غربت و تنهايي نيست.
«اسلام در تعاليم جامع خود، بر تمام جهات عقلاني و عاطفي بشر توجه نموده است. اسلام از طرفي مردم را به تعقل و تفکر ، به دانش و منطق دعوت م يکند و از طرف ديگر از تزکيه ي نفس وتعالي روان سخن مي گويد. آئين اسلام سرشار از مقررات عقلي و قوانين حساب شده ي علمي است. ولي تمام آئين اسلام، مسائل عقلاني و مطالب قابل سنجش علمي نيست. روح اسلام فوق عقل است، فوق علم و محاسبه هاي علمي است.
ايمان به خدا که پايه ي اساسي دين خدا است. با پيمودن دو منزل به دست مي آيد:
اولمنزل عقلي يعني اثبات خدا ، دوم منزل فوق عقل يعني ايمان به خدا. در منزل اول قرآن شريف از نيروي عقل استفاده مي کند و مردم را به مطالعه در نظم حيرت انگيز و حساب شده ي جهان خلقت وا مي دارد. تا از اين راه بر وجود خداوند حکيم و دانا پي ببرد. و از نظر محاسبه ي علمي و عقلي بر هستي او اعتراف نمايد. ولي ايمان واقعي به خداوند تنها توجه به محاسبه ي علت و معلول عقلي نيست، بايد اين محاسبه ي علمي تصعيد شود و از منزل عقل به منزل روان و به اعماق جان برود، و از صورت استدلال خشک عقلاني برحالت سراسر شوق و شور در آيد به عشق سوزان الهي تبديل شود. و در تمام ذرات وجود آدمي نفوذ نمايد، بايد آن منطق مستدل و قابل سنجش و توضيح، در ضمير باطن تکامل کند و به ايمان ناسنجيدني و اطمينان غير قابل بيان ، مبدل گردد. نماز يکي از فرادض مهم اسلامي و مشتمل بر دو جنبه عقلاني و فوق عقل است. قسمت عقلاني نماز مقررات حساب شده و قابل سنجش است: غسل کردن، وضو گرفتن، مسواک دندانها و مزمزه و استنشاق از نظر پاکي و نظافت، مباه بودن آب وضو و لباس نمازگزار و محل نماز از نظر نظم مالي در اجتماع، ترتيب اجزاء ناز از نظر انظباطهاي عملي، تشکيل جماعت از نظر تحکيم روابط دوستانه ي اجتماع، قيام و قعود و رکوع و سجود از نظر حرکات موزون بدني، خواندن حمد و سوره و ساير اذکار از نظر تلقين هاي رواني، و مطالبي نظير اينها هر يک از نظر عقلي قابل محاسبه و اندازه گيري است. ولي روح نماز و حقيقت آن، با محاسبه ي عقلي و علمي قابل اندازه گيري نيست. روح نماز قرب به خداوند و ربط روحاني با پروردگار است، نماز معراج مومن، و مايه ي صفاي باطن و عامل اطمينان و آرامش روان است. نماز براي نمازگراران خاضع و خاشع بزرگترين پناهگاه معنوي است. حالت وجداني و تعالي نماز گزاران نه به زبان عقل قابل بيان است و نه با محاسبه ي علمي قابل اندازه گيري است. حقيقت غير قابل سنجش نماز است که ضمير باطن رااز هر ناپاکي و پليدي تطهير مي کند و نمازگزار رااز گناه باز مي دارد. ان الصلاه تنها عن الفحشاء و المنکر.
نيروي ناسنجيدني ايمان و قدرت غير قابل توصيفي که در باطن نماز گزاران با ايمان به وجود مي آيد به قدري شديد است که مي تواندتمام غرائز سرکش که سرانجامش حقارت و بدبختي و بي آبروگي است را مهار کند. وآدمي را انساني پاک و شايسته سازد.» با توجه به مطالبي که بيان شد اهميت توصيه ي معصومين عليهم السلام به ياد دادن نماز به فرزندان و تنبيه آنان به خاطر ترک نماز مشخص مي شود.
پيامبر اسلام مي فرمايند: هرگاه فرزندان شما هفت ساله شدند، نماز را به آنان ياد دهيد و هرگاه به ده سالگي رسيدند، به خاطر ترک نماز آنها را تنبيه کنيد.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: ما کودکان خود را وقتي پنج ساله شدند به خواندن نماز امر مي کنيم و شما کودکان خود را وقتي هفت ساله شدند به نماز خواندن واداريد. ما کودکانمان را وقتي هفت ساله شدند امر مي کنيم که نا هر مقدار از روز را که مي توانند، نصف روز يا کمتر و يا بيشتر روزه بگيرند و هرگاه تشنگي و گرسنگي بر آنن غالب آمد افطار کنند تا بدين ترتيب به روزه گرفتن عادت کنند و توان آن را بيابند و شما نيز وقتي کودکانتان نُه ساله شدند به آنان دستور دهيد که تا هر مقدار از روز که مي توانند روزه بگيرند و هرگاه تشنگي به آنان غلبه کرد روزه شان را باز کنند.
ج: صبر و حوصله به خرج دادن:
در دوران سواد آموزي بايد با صبر و حوصله مطالب را به کودکانمان ياد بدهيم.
رسول خدا صلي الله عليه و آله در نماز بود و در طرف راست او حسين بن علي عليه السلام « که کودکي تازه به راه افتاده و دير به سخن آمده» ايستاده بود. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله پيوسته تکبير مي گفت و حسين عليه السلام تلاش مي کرد که آن را درست بگويد ولي نمي توانست، تا اينکه رسول خدا صلي الله عليه و آله هفتمين تکبير را فرمود، در اين هنگام حسين عليه السلام تکبير را صحيح و کامل ادا کرد. در اينجا نبي گرامي با صبر و حوصله اي که به خرج دادند و تکبيرشان را تا هفت مرتبه تکرار کردند تکبير گفتن را به فرزندشان ياد دادند. حال اگر مي خواستند توجهي نسبت به فرزندانشان نداشته باشند و با عجله بگذرند، آيا در آن روز ايشان مي توانستند تکبير را درست بگويند؟
د: رفتار کردن با فرزندانمان مثل افراد بزرگسال:
در اين سن بايد با کودکان مثل افراد بزرگسال رفتار کرد. بايد به سئوالات او دقت و توجه داشت، و پاسخهاي درست و مناسب به او داد. در اين سن کودک پرسشهاي زيادي مطرح مي کند. و درباره ي طبيعت و ماهيت جهان داراي انديشه هاي نارسايي است. که اين انديشه ها به مرور زمان و از همان کودکي در او جمع شده اند. اما هنوز يک شکل خاصي به خود نداده اند و اين جواب سئوالهاي اوست که شکل دهنده ي انديشه هاي او مي باشد.
و لذا در روايتي که در ذيل مي آوريم ، مي بينيم که اميرالمومنين عليه السلام قلب نوجوان را تشبيه مي کند به زمين کشت نشده اي که آماده ي پذيرش هر بذري است.
بايد توجه داشت که انديشه هاي نارسا هستند که اين قلب را آماده کرده اند براي پذيرش و اين نوع رفتار و جوابهاي ما هم تعيين کننده ي نوع بذر آن زمين هستند.
مولاي متقيان اميرالمومنين علي عليه السلام وقتي که فرزندشان امام حسن مجتبي عليه السلام نوجواني بيش نبوده اند. نامه اي به ايشان مي نويسند که پر است از معارف و تجربيات و اخلاقيات و علت اين که اين سن را انتخاب کرده اند بيان مي کنند که:
و انما قلب الحدث کارض الخاليه ما القي فيها من شيء قبلته.
همانا قلب نوجوان چونان زمين کاشته شده است، آماده ي پذيرش هر هر بذري که در آن پاشيده نشده مي باشد.
اين نوع رفتار در برخورد لقمان حکيم با فرزندش نيز به چشم مي خورد آنجائي که به پسر خود مي گويد: اي فرزند اگر در کودکي ادب آموختي در بزرگي از آن بهره مند خواهي شد کسي که قصد ادب آموزي دارد، بر آن همت مي گمارد و آن کس که در آموختن ادب همت کند به زحمت فرا گرفتن علوم تربيتي تن مي دهد و با شدت هر چه متاتر از پي علم اخلاق مي رود و آنکه جداً در راه طلب قدم بردارد، سرانجام به مقصد مي رسد و منافع آن عايدش خواهد شد. فرزند عزيز همواره نفس خود را به اداي وظايف شخصي و انجام کارهاي خويش الزام کن و جان خود را در مقابل شدائدي که از ناحيه ي مردم مي رسد ، به صبر و بردباري وادار نما. اگر مايلي در دنيا به بزرگترين عزت نائل شوي از مردم قطع طمع کن و به آنان اميدوار نباش پيامبران و مردان الهي با قطع اميد از مردم به مدارج عاليه ي خود نائل شدند.
ه: نياز جنسي :
از جمله نيازهايي که فرزند از کودکي با آن مواجه است و در دوران نوجواني به اوج خود مي رسد نياز جنسي است. ( کودک داراي تحريکها و کنجکاويهاي جنسي مي باشد و در دوره ي نوجواني اين تحريکها و کنجکاويها به وصرت خاص و کاملاً آشکار ظاهر مي شود. و شدت آن گاهي به قدري است که نوجوان بيشتر اوقاتش را به آن مي انديشد.
در ارتباط با همين نيازها و جهت دهي صحيح آنها و اينکه بتوان آنها را به صورت صحيحي شکل داد، ائمه عليهم السلام دستوراتي به ما مي دهند که از مجموع آنها اين چنين استفاده مي وشد که بايد در اين سن اين نياز جنسي را از شعله ور شدنش جلوگيري نمود. و مواردي که باعث تحريک مي شود را از آنها دور داشت.
امام صادق عليه السلام مي فرمايند: اذا بلغت الجاريه ست سنين فلا يقبلها و الغلام لا تقبل المرأه اذا جاء سبع سنين.
زماني که دختر به سن شش سالگي رسيد، مردان او را نبوسند و پسر هنگامي که به هفت سالگي رسيد زني را نبوسد.
قال رسول الله صلي الله عليه و آله: فرقوا بينهم (اولادهم) في المضاجع اذا بلغوا عشراً.
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايند: زماني که کودکانتان به سن 10 سالگي رسيدند، بين آنها در بسترها، جدايي بيندازيد.
( با تدبر در اين روايت چند مطلب روشن مي گردد که براي رعايت اختصار به دو نمونه از آن اشاره مي کنيم. اول اينکه طبق نظر روانشناسان جنسيت در اين سنين مطرح مي گردد از اينرو والدين بايد توجه خاصي به اين مسأله نمايند . اما بسياري از پدر و مادرها سهل انگاري مي کنند و بيان عباراتي چون: (هنوز بچها ست، عقلش نمي رسد، چيزي نمي فهمد...) خود را راحت مي کنند. اما نمي دانند اين اعمال و رفتار چه اثرات سوئي را به دنبال خواهد داشتو با دستان خود باعث هلاکت فرزند معصوم خويش مي گردند.
دوم اينکه مسأله جنسيت در دختر زودتر از پسر مطرح مي گردد و نه تنها جنسيت، بلکه حتي رشد اندام و توانايي هاي هوشي نيز در دختران زودتر از پسران است.
در روايت ديگر مي خوانيم، زماني که فرزندانتان به سن شش سالگي رسيدند، خوابگاههاي آنها را از هم جدا کنيد.
و همچنين در روايت ديگر مي خوانيم که از ده سالگي خوابگاههاي پسران را از دختران و پسران را از پسران و همچنين دختران را از دختران جدا کنيد.
« شايد اين اختلاف بستگي به منطق آب و هوايي، اخباق رفتار کودکان، و يا طرز تفکرات و يا فرهنگهاي مختلف خانواده ها داشته باشد. و شايد اگر بخواهيم سني دقيق براي تمايز مکانهاي خواب کودکان بيان نمائيم، دچار مشکل گرديم. اما آنچه از روايات و سخنان روان شناسان بر مي آيد، اين است که به يقين کودکي که در آمريکا زندگي مي کند با کودکي که در يکي از روستاهاي مذهبي ايران زندگي مي کند، با يکديگر متفاوتند، چه بسا خوابگاه کودک اول را بايد از 3 تا 4 سالگي از خواهران و برادرانش جدا کرد، اما اگر مکان خواب کودک دوم را تا 6 يا 7 سالگي هم از خواهران و برادرانش جدا کنيم، مشکل قابل توجهي در پيش نخواهيم داشت.
زيرا کودک اول در جامعه اي زندگي مي کند که از همان اوايل کودکي با مسائل جنسي آشنا مي شود، فيلم هاي محرک روزانه از نظر مي گذراند و ... اما کودک دوم در محلي زندگي مي کند که از کودکي با اذان مؤذن از خواب بيدار شده و با صداي نماز پدرش مأنوس مي شود. و در نهايت با لالايي مادر بزرگ به خواب فرو مي رود.»
روانشناسان راجع به اهميت تربيت جنسي مي گويند: « همانطور که نوجوان بايد خواندن و نوشتن و حساب کردن را ياد بگيرد به آموختن مفاهيم جنسي نيز نياز دارد.»
بعضي از مردم کشور ما سخن گفتن از مسائل جنسي را از لحاظ ديني گناه مي دانند. غافل از اينکه کتابهاي ديني ما پر از حقايق جنسي هستند. چنانکه خود قرآن کريم در موارد مختلف به مسائل جنسي اشاره کرده است. اکنون بايد ديد منظور از تربيت جنسي چيست؟ و چگونه بايد انجام گيرد.
الف: معناني تربيت جنسي:
تربيت جنسي به معناي علمي جديد دو جنبه اساسي را شامل است که عبارتند از: حقايق جنسي بيولوژيک ، و مراقبت جنسي که فرد را در سازگاري مطلوب کمک مي کند. به عبارت ديگر، منظور از بحث در تربيت جنسي نوجوان يکي اينست که او را با حقايق صحيح جنسي بيولوژيک آشنا کنيم و او بداند دستگاههاي جنسي چگونه کار مي کند و تأمين بهداشت آنها چگونه امکان دارد. ديگر اينکه ياد بگيرد چگونه ميل جنسي خود را با توجه به ارزشهاي اخلاقي و فرهنگي جامعه ي خود ارضا کند. و ازانحرافها و در نتيجه پيدايش اضطراب در امان باشد.
ب: رشد و تربيت جنسي:
بحث از حقايق جنسي بايد با مراحل رشد و تکامل فرد، متناسب باشد و گرنه خطرهايي را براي نوجوان به بار خواهد آورد. بدين معنا که بايد در دبستان و دوره ي سه ساله ي راهنمايي، مقدمات تربيت جنسي را فراهم وريم که در اين مورد، درس علوم نقش عمده را به عهده دارد. و سپس در دوره ي نظزي (دوره ي دوم دبيرستان) به تدريج مفاهيم جنسي را در ضمن بحثهاي علمي مربوط مطرح کنيم. پس شتابزدگي در توضيح معلومات جنسي بدون توجه به سن و رشد فرد، نه تنها فايده اي ندارد و مورد توجه قرار نخواهد گرفت بلکه احتمال خطر نيز دارد. بنابراين بحث صريح از مسائل و مفاهيم جنسي قبل از سيزده سالگي براي دختران و پانزده سالگي براي پسران جايز نيست.
ج: مراحل تربيت جنسي:
تربيت جنسي صحيح – چنانکه گفتيم- بايد با مظاهر آمادگي جنسي فرد در دوران کودکي و نوجواني هماهنگ باشد. مراحل اساسي تربيت جنسي را مي توان چنين خلاصه کرد:
1- توجه کودک به خود: اين مرحله از شيرخوارگي تا چهارسالگي ادامه دارد. کودک در اين مرحله به اعضاي تناسلي خود متوجه مي شود. و اختلاف آنها را با اعضاي تناسلي جنس ديگر مي شناسد. و گاهي مي خواهد راز اين اختلاف را بفهمد، به هيمن منظور ممکن است يک عده پرسشهاي علمي ساده، درباره ي اين اعضاي مختلف با مادرش مطرح کند بدون اينکه دنبال جواب باشد. در اين صورت مادر بايد جوابهاي کاملاً ساده و مناسب سن کودک بدهد. و از هر گونه توضيح وتشريح خودداري کند. و به ياد داشته باشد که کودک در اين مرحله از رشد و تکامل فقط به خود سئوال کردن علاقمند است و ديگر به جوابي که داده مي شود توجه ندارد.
2- اهميت جنس مادر: کودک بين چهار و نه سالگي بهن قش بيولوژيک مادرش توجه مي کند. به ويژه موقعي که وي آبستن مي شود. کودک مي خواهد وظيفه و نقش مادر را در تولد بچه بداند.
3- اهميت جنس پدر: کودک پيش از نه يا ده سالگي به ادراک اهميت پدر در امر تناسلي توجه ندارد و بهترين وسيله براي کمک به کودک در شناخت اين امور مطالعه ادوار زندگي حيوانات اهلي است.
4- مشکلات جنسي: اين مرحله در دوره ي نوجواني آغاز مي شود نوجوان نياز دارد که انگيزه ي جنسي را در محدوده ي انساني آن و ضرورتش براي حفظ نوع درست بشناسد و با مسائل و مشکلات زندگي خانوادگي، تنظيم اولاد و اهيمت وراثت در زندگي آشنا شود.»
منابع و مآخذ:
1- قرآن کريم
2- نهج البلاغه
3- صحيفه سجاديه
4- بحارالانوار
5- مستدرک
6- وسائل الشيعه
7- اصول کافي
8- مکارم الاخلاق
9- غرر الحکم
10- تحف العقول
11- ميزان الحکمه
12- قرب الاسناد
13- شرح نهج البلاغه
14- تاريخ يعقوبي
15- محجه البيضاء
16- گفتار فلسفي
17- جوان دنياي ناشناخته
18- فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام
19- فرهنگ فاطميه
20- هدايت در حکايت
21- روانشناسي رشد
پي نوشت :
1 - بحارالانوار ج 101 ص 100.
2 - ميزان الحکمه ص 7102.
3 - ميزان الحکمه ص 7104.
4 - تحف العقول ص 263.
5 - ميزان الحکمه ص 3073.
6 - ميزان الحکمه ص 7106.
7- سي دي هدايت در حکايت 501.
8 - روانشناسي رشد ص 470.
9 - مستدرک ج 15 ص 156.
10 - مستدرک ج 4 ص 246.
11 - مستدرک ج 4 ص 247.
12 - مستدرک ج 15 ص 164.
13 - گفتار فلسفي ص 190.
14 - بحارالانوار ج 12 ص 275.
15 - گفتار فلسفي ص 191.
16 - سوره 19 ايه 45.
17 - گفتار فلسفي ص 180.
18 - ميزان الحکمه ص 7106.
19 - ميزان الحکمه ص 7106.
20 - فرهنگ جامع سخنان امام حسين عليه السلام ص 26.
21 - نهج البلاغه ص 519.
22 - بحارالانوار ج 13 ص 411.
23- روانشناسي رشد ص 470.
24 - بحارالانوار ج101 ص 82.
25 - مستدرک ج 3 ص 19.
26 - جوان دنياي ناشناخته ص 41.
27 - بحارالانوار ج 101 ص 97.
28 - بحارالانوار ج 101 ص 96.
29 - جوان دنياي ناشناخته ص 44.
30 - روانشناسي رشد، علي اکبر شعاري نژاد ص 490.
/س