در گفت و گو با حميدرضا کفاش
درآمد
اوقات فراغت هم از آن موضوع هاي کليشه اي و دست خورده اي است که همه ساله از يک ماه قبل از تابستان و تعطيلات عيد، مي شود سوژه ي صدا و سيما و مجلات که براي اوقات فراغت جوانان « چه کنيم » و « چه نکنيم » . و اين پروژه تا يک ماه بعد از پايان تعطيلات ، هم چنان بحث داغ محافل است که « چه کرديم » و « چه نکرديم» .
و اين در حالي است که نتايج بررسي هاي صورت گرفته در خصوص رضايت جوانان از اوقات فراغت نشان مي دهد ، 1 / 47درصد از جوانان بسيار کم و 12درصد نيز به هيچ عنوان از برنامه هاي طراحي شده در اوقات فراغت رضايت ندارند. به گفته ي کارشناسان تربيتي ، اگر فضا و امکانات سالم براي غني سازي اوقات فراغت جوانان فراهم نباشد ، نسل جوان خودش فضايي را فراهم مي سازد و همين موضوع به شکل گيري جريانات محفلي مي انجامد و تبعات جبران ناپذيري به دنبال دارد.
طبق بررسي پرونده هاي قضايي و گزارشات پليس مي توان گفت ، بيشترين جرم و جنايات و ده ها تخلف متعلق به دانش آموزان ، همواره در طول سه ماه تعطيلي رخ مي دهد. تحليل اين مسائل نشان مي دهد ، در حال حاضر براي غني سازي اوقات فراغت، برنامه ريزي مناسبي صورت نمي گيرد. به عبارت ديگر ، ما در اين عرصه دچار فقر تغذيه ي نحوه ي گذران اوقات فراغت هستيم. تاگور، شاعر هندي مي گويد: « تمدن هاي انساني سرمايه هاي جاوداني هستند که از کاشت، داشت و برداشت صحيح اوقات فراغت متجلي گشته اند. »
حميدرضا کفاش ، کارشناس امور تربيتي و آموزشي ، با تأکيد بر اهميت زاويه ي ديد برنامه ريزان اوقات فراغت مي گويد: « در برنامه ريزي هاي خود، بايد اصلي را مدنظر قرار داد ؛ اين که بدانيم قرار نيست براي جواناني خلاف ، سرکش و عصيانگر برنامه ريزي کنيم. ما نمي خواهيم آنان را هدايت کنيم يا از خطا کردن بازشان داريم. بايد حسن نظر داشت و براي جوانان پاک و صالح و سالم جامعه برنامه ريزي کرد ... »
- مقاله ي حميدرضا کفاش درباره ي «نظام جامع فعاليت فوق برنامه » و ارتباط آن با مباحث امور تربيتي، بهانه ي خوبي بود براي اين گفت و گو . از آن جا که بارها و بارها درباره ي اوقات فراغت شنيده ايم ، اما کمتر به ثمرات برنامه ريزي مناسب براي گذران اوقات فراغت پرداخته شده است ، از او درباره ي کارکردهاي مستقيم و غيرمستقيم اوقات فراغت مي پرسيم.
- به اعتقاد من ، براي بحث اوقات فراغت مقدمه اي کوتاه لازم است . بايد ببينيم ، انسان براي ادامه ي يک زندگي ، به چه مهارت هايي نيازمند است و بدانيم ، اگر در مسيري قرار بگيريم که نتيجه ي حرکت هاي آموزش و پرورش کسب آن مهارت ها باشد ، يکي از اصلي ترين اهدافمان محقق شده است.
نخستين مهارت « با يکديگر زيستن » است. ما بايد ياد بگيريم ، در جامعه يا خانواده ، با هم زندگي خوبي داشته باشيم که يکي از پيش شرط هاي آن ، برطرف کردن نيازهاي خود و ديگران است.
« تصميم گيري و مهارت حل مسئله » ، از ديگر توانمندي هايي است که بايد در خود و مخاطبمان به وجود آوريم.
ما بايد قادر باشيم ، درست تصميم بگيريم و تنش ناشي از هر تصميم گيري را تحمل کنيم. از طرف ديگر ، شناخت مسئله مرحله ي مقدماتي است براي اين که فرد بتواند ، راه حل هاي متعددي پيش بيني کند. بايد توجه کنيم ، مرحله ي گزينش و انتخاب ، خود به نوعي مهارت نياز دارد که ثمره ي آن تفکر خلاق و واگراست.
مهارت بعدي ، « تفکر انتقادي » است. هر روزي که مي گذرد، کمبود آن بيش از پيش حس مي شود. آمادگي براي نقد افکار ديگران، هم زمان با تقويت روحيه ي نقدپذيري در خود ، راهکار حل اين معضل اجتماعي است. برقراري روابط مؤثر اجتماعي و ارتباط سالم با محيط ، هم سن و سالان ، خانواده ، همکاران و ... که اين روزها به شدت کمياب شده است نيز ، از جمله ي اين مهارت هاست.
يکي ديگر از مهارت هاي مورد نياز ، « خودشناسي » است؛ اين که شخص به توان و استعدادهايش واقف باشد ، علاقه ها و سليقه هاي خود را کشف کند و کشفيات درونش را به مرحله ي ظهور برساند، بسيار اهميت دارد. و آخرين مهارت هم « داشتن روحيه ي همدلي » است. براي کنار آمدن با هيجان ها و فشارهاي رواني ، راهي جز برقراري ارتباط بين افراد همدل وجود ندارد.
اگر اين مهارت ها در فرد ايجاد نشوند، زندگي بسيار سخت و در شرايطي حتي غيرممکن مي شود. نکته ي مهم اين است که بدانيم ، بسياري از مهارت هاي ياد شده به آموزش نيازمندند ؛ آموزشي صحيح و تعاملي که متأسفانه در نظام سنتي آموزشي ما به وجود نمي آيد. نظام سنتي فاقد کارکرد ايجاد مهارت در افراد است. ما بسياري از اين مهارت ها را در فعاليت هاي خود در اوقات فراغت کسب مي کنيم. يادگيري کيفي موجود در اردو، سفر و گردش هاي دسته جمعي ، هيچ گاه سر کلاس و در مدرسه حاصل نمي شود.
- با اين حساب بايد زنگ تعطيلي مدارس را هنگام آموزش هاي غيرعلمي ، براي زندگي بهتر بزنيم ؟ پس آموزش چگونه زيستن فقط در اوقات فراغت يافت مي شود؟
- البته ناگفته نماند که اوقات فراغت مانند شمشير دولبه است ؛ يعني مي توان کاري کرد که دانش آموز در لحظاتي که اوقات فراغت ناميده مي شود، تمام خلاقيتش را نابود سازد. از طرف ديگر ، مي توان اين اوقات را به بستري تبديل کرد براي بروز خلاقيت ها . و اين هنر کسي است که برنامه ريزي براي غني سازي اوقات فراغت را به عهده مي گيرد. اگر برنامه ريزي اوقات فراغت به ايجاد مهارت هاي فوق بينجامد ، مي توانيم بگوييم از بعد تيز اين شمشير که خبر مي آفريند، بهره برده ايم و اگر نتواند ، يعني بعد از گذراندن اوقات فراغت ، ما احساس نکنيم که مهارت هاي ايجاد يا تقويت شده است ، يا يک گام در هر بعدي به جلو رفته ايم ، طبيعي است که نتوانسته ايم از اين فرصت استفاده ي صحيح داشته باشيم.
نکته ي ديگر اين که بايد بپذيريم و بدانيم که چگونگي فعاليت در اوقات فراغت ، کاملا اختياري است و آن چه به عنوان برنامه ريزي مطرح مي شود، صرفا يک پيشنهاد است. فعاليت ها ، در اوقات فراغت منعطف هستند و در آن ها حق انتخاب وجود دارد. به علاوه ، تقريبا منطبق بر اميال و خواسته هاي فرد هستند که هيچ چارچوبي را هم برنمي تابد.
- يکي از اتفاق هاي بدي که در کشور ما رخ داده ، اين است که گذران اوقات فراغت با فعاليت فوق برنامه خلط شده است. براي تعريف اين دو مفهوم، چه حرکتي انجام شده است ؟
- فوق برنامه ، برنامه ي آموزش غيررسمي است که با آموزش رسمي مي تواند به نسبت هاي متفاوت تشکيل دايره دهد. متأسفانه تلقي بسياري از همکاران ما از فعاليت فوق برنامه اشتباه است. گفته مي شود: فوق برنامه يعني اگر رسيديم ، انجام مي دهيم و اگر نرسيديم هم مهم نيست. اصل اين نيست که ما برنامه را اجرا کنيم و اگر فرصت داشتيم ، سراغ فوق برنامه برويم. اين نگاه مضرترين نگاه نسبت به فوق برنامه و کارکرد آن است. وقتي از مدير مدرسه مي پرسيم : « آيا براي شاگردانت فوق برنامه داري يا خير؟ »
مي گويد : « بله داريم. اگر براي درس ها وقت کم آورديم ، آن ها را در فوق برنامه ارائه مي دهيم ! »
اما اگر ما براي فوق برنامه سهمي قائل شويم ، يعني کلمه ي آموزش غيررسمي و آموزش رسمي را جايگزين فوق برنامه و برنامه کنيم ، بسياري از مشکلات رفع خواهند شد ؛ مثلا اگر بگوييم ، دانش آموز در طول 24 ساعت ، هشت ساعت در آموزش رسمي حضور دارد ، پس بقيه ي آن در آموزش غيررسمي است ؛ حتي زماني که خواب است. بسياري از علماي تعليم و تربيت معتقدند که بخش عمده اي از آداب و تربيت بايد هنگام غذا خوردن ، در مهماني ها ، مراودات و معاشرت ها ، و سر سفره ، آموخته شود.
اگر ما بگوييم فعاليت فوق برنامه بخشي از زندگي انسان است که بايد براي آن هم برنامه اي داشت ، بسياري از گره ها را باز خواهيم کرد. اين دو نگاه ، يعني « باري به هر جهت نبودن فوق برنامه » و « الزام وجود برنامه » در بحث تعليم و تربيت بسيار ياري رسان هستند. هيچ وقت نبايد فراموش کرد ، تأثيري که دانش آموز در اردو مي گيرد ، به مراتب بيشتر از تأثيري است که سر کلاس مي گيرد. پس فعاليت فوق برنامه تعريفي جداگانه از آموزش هاي اجباري درس و مدرسه است که البته در کنار يکديگر معنا خواهند داشت.
- ما در حال حاضر کجاي اين قصه قرار داريم و چه قدر براي تحقق اين نظريه ها کاري انجام شده است ؟
- مهم ترين دغدغه و اصلي ترين مشکل ما در اين زمان ، بي صاحب بودن فعاليت هاي فوق برنامه است. آموزش و پرورش خودش را متولي آموزش رسمي مي داند و مي گويد برنامه ريزي من براي شش يا هشت ساعت حضور (روزانه ) دانش آموز در مدرسه است. قبل از ورود به مدرسه يا بعد از خروج از آن ، ديگر وظيفه اي بر گردن من نيست. از طرف ديگر ، اوقات فراغت متوليان زيادي دارد ؛ در صورتي که بايد برنامه ريز و مسئول واحدي وجود داشته باشد ، تا کارها راحت تر و سريع تر سامان بگيرند. سازمان ملي جوانان ، صدا و سيما ، مراکز شهري ، فرهنگ سراها و ... از جمله ي اين مدعيان هستند و انصافا هم کارهاي زيادي انجام داده اند. اين در حالي است که هيچ کدام از اين ارگان ها به يکديگر وصل نيستند و بيشتر حرکت هايشان موازي کاري است. غافل از اين که تنها مرهم اين درد، انسجام نيروها و پيوستگي هزينه ها و تصميم گيري هاست.
- با اين توصيفات ، پس آموزش و پرورش هيچ گاه در برنامه ريزي ها دخالت ندارد ؟
- شهيد باهنر مي گويد : « مدرسه هم اگر تعطيل شود، تربيت تعطيل نمي شود. » بحثي که من کردم از منظر قانوني بود. وگرنه در حال حاضر، کارهاي زيادي انجام مي شود . دانش آموزي که صبح فردا وارد مدرسه مي شود، بخشي از رفتارش نتيجه ي آموزشهاي غير رسمي از عصر امروز تا صبح فرداست . پس ما نمي توانيم بگوييم ، چون در شرح وظايف آموزش و پرورش برنامه ريزي براي اوقات فراغت وجود ندارد ، آن بخش به ما مربوط نيست. در حد توان بايد براي بهبود کيفيت گذران اين اوقات بکوشيم . مصداق عملي آن هم حرکت هاي تشکيلاتي دانش آموزي است که در مدارس به وجود آمده اند ؛ مثل سازمان دانش آموزي ، هلال احمر ، بسيج دانش آموزي و ان جي اوهاي موجود در مدارس .
- در آموزه هاي ديني تعبيري داريم به اين معنا که اوقات فراغت را ايجاد کنيد. پس اصطلاح پر کردن اوقات فراغت که يکسره هم به گوش مي خورد، از کجا آمده است ؟
- در قرآن کريم آمده است: « از کاري که فارغ شدي، خود را در کار ديگري بينداز. » يعني کار بعدي را شروع کن. پس نتيجه مي گيريم که اوقات فراغت، به معني اوقات بي کاري نيست. «موجيم که آسودگي ما عدم ماست. » ما در آموزه هاي ديني ، برنامه ي جامعي براي زندگي انسان ها داريم که در آن همه چيز ، اعم از تفريح و استراحت، کار و عبادت ، درس و ورزش ، و مانند اين ها وجود دارد؛ برنامه اي که پشتوانه اي فلسفي هم دارد. مثلا اين که مي گويند : « خواب مؤمن عبادت است » ، به اين خاطر است که مؤمن مي خوابد تا انرژي به دست آورد. و زمان بيداري بعدي را با توانايي بالاتري آغاز کند؛ يعني بازده کاري بيشتري بيابد. در نگرش سيستمي درمي يابيم که اوقات فراغت ، جزئي از زندگي فرد ، و برنامه ريزي براي آن واجب است.
با اين توضيحات معلوم مي شود که پر کردن اوقات فراغت ، واژه ي غلطي است که معنا و مفهومش با آن چه هدف ماست ، تفاوت جدي دارد. ما قرار نيست اوقات فراغت کسي را پر کنيم ، بلکه مي خواهيم براي بهتر گذراندن آن برنامه ريزي کنيم.
- برنامه ريزي هايي که توسط اولياي خانواده و مدرسه براي دانش آموزان در مقاطع متفاوت سني طراحي مي شود، بيشتر توسط کدام گروه سني مورد استقبال قرار مي گيرد؟
- دوره ي تحصيلي کودک هر چه پايين تر باشد ، استقبالي که از برنامه ها دارد ، بيشتر است. برنامه هايي که ما اعلام مي کنيم ، اعم از ورزشي ، هنري و تفريحي ، بيشتر مورد پسند دانش آموزان ابتدايي و بعد راهنمايي هستند و کمتر براي دبيرستان ها جذاب اند. ما نتوانسته ايم جاذبه ي جدي براي دانش آموزان دبيرستاني ايجاد کنيم. فرض کنيد مدارس ما مجهز به آي تي (IT) بودند ، يا امکانات ورزشي مورد علاقه ي آنان را داشتيم ، آن وقت مي ديديد که ميزان جذب چه قدر بالاتر مي رفت ؛ زيرا متغير عوض شده است. اگر گشتي در شهر داشته باشيد ، متوجه مي شويد که کافي نت ها و سالن هاي ورزشي ، مملواند از دانش آموزان دبيرستاني. اگر اين امکانات را وارد مدارس خود کنيم ، دليلي ندارد که دبيرستاني هاي ما کافي نت محل را به کافي نت مدرسه ترجيح دهد. ما بايد براي گروه هاي سني بالاتر ، برنامه هايي همخوان با نيازهاي آنان و مطابق با فناوري روز داشته باشيم.
- در بسياري از موارد ، به روز کردن برنامه هاي اوقات فراغت ، به معني عبور از خطوط قرمز است. اگر قرار باشد اينترنت کامل و بي کنترل آن طور که در کافي نت ها وجود دارد، در دسترس دانش آموزان قرار بگيرد ، حتما آن ها جذب مدارس مي شوند. اما با هنجار شکني هايي که حتما در پي آن مي آيد ، چه مي کنيد ؟ به اولياي دانش آموزان و حتي کادر مدرسه چه پاسخي مي دهيد ؟
- برنامه ريزان ابتدا بايد بپذيرند که مخاطبان ما سليقه هاي مختلفي دارند و با ما هم متفاوت هستند. به تعبير ديگر ، بايد شرط مشتري محوري را بپذيرند. ضمنا بايد قبول کرد که طبق آموزش هاي ديني و معرفتي ما ، اصلي وجود دارد که ما ملزم به رعايت آن هستيم ؛ اين که : به ميل تا آن جا ميدان دهيم که عقل را زايل نکند. مثلا اگر بچه ها طالب يک بازي رايانه اي باشند که قطعا در آن بازي ذهن راکد مي ماند و چه بسا آسيب مي بيند، طبيعي است که در برنامه هاي ما جايگاهي ندارد. علاوه بر اين ، بايد خطوط قرمزمان را از نظر عقلي ، منطقي و شرعي مشخص سازيم.
شک نکنيد که جوان مي پذيرد ، فطرت او الهي است. اگر ما پا توي کفش او نکنيم ، آزارش ندهيم ، و مشروع ها را نامشروع جلوه ندهيم ، حتما خودش خطاها را مي يابد. لازم نيست هر لحظه با چوب تعليم و تربيت او را عذاب کنيم.
- اگر قرار باشد همين امروز شروع کنيد به طراحي يک برنامه ي غني و قوي براي دانش آموزان، چه قوانيني را براي خود وضع مي کنيد تا برنامه تان بهترين باشد ؟
- يکي از قوانين همان است که در پاسخ به سؤال قبلي گفتم : « توجه به اختلاف سليقه در افراد. » مشارکت دادن جوان در برنامه ريزي مي تواند يکي ديگر از راه حل ها باشد. ما مي نشينيم و برنامه ريزي مي کنيم بدون اين که به خود جوان اجازه ي پذيرش نقش دهيم. ممکن است برنامه ي من خيلي هم عالي باشد ، اما مبناي آن دوره جواني خودم باشد ، در حالي که بسياري از نيازهاي جوان آن روزها ، با اين دوره متفاوت است . پس بايد خود جوانان در کار مداخله کنند. راهکار حضور آن ها هم ، از طريق تشکيلات دانش آموزي است که بسيار هم فعال است.
در پايان بايد اين نکته ي بسيار مهم را گوشزد کنم که ما تأمين برنامه براي اوقات فراغت تأمين برنامه نمي کنيم تا فرد دچار فساد اخلاقي نشود. ما موظف هستيم براي همه ي بچه هايمان برنامه داشته باشيم که البته خروجي اين ها مثل هم است. چون همه ي بدبختي ها و فسادها از بطالت به وجود مي آيد و شيطان در مزبله ي بطالت رشد مي کند. اما بدانيد نسل جوان ما سالم ترين نسل هاست. گاهي حساسيت هاي اجتماعي بي اندازه ي ما، پدر و مادرهاست که برخي از رفتارهاي عادي اين سنين را برايمان غيرطبيعي جلوه مي دهد. ما نبايد فراموش کنيم که اقتضاي اين دوران ، شيطنت ، شلوغي و جست و خيز است. و اين ها نبايد به حساب تخلف گذاشته شوند. در همين جريانات است که انسان ساخته مي شود.
نگاه ما بايد تربيتي و معلمي باشد ، نه قضايي . فرق دو نگاه مذکور در اين است که در نگاه تربيتي ، فرد صالح است ، مگر خلافش ثابت شود ، و برعکس ، در نگاه قضايي ، اصل بر مجرميت فرد است. پس در برنامه ريزي هاي خود فراموش نکنيم که مي خواهيم براي جواناني پاک و سالم برنامه ريزي کنيم ؛ هر چند که شيطنت و شور و شوق و گاهي سرکشي هاي طبيعي داشته باشند. قرار نيست براي جواناني خلاف برنامه ريزي کنيم . تصميم نداريم آن ها را به راه راست هدايت کنيم و از خطا کردن باز داريم که اين يکي از بزرگ ترين ضبط هاي ماست.
- اوقات فراغت گاهي وقت ها بسيار نادر مي شود. خصوصا براي قشرهايي از جامعه که ناچارند وقت بيشتري را به کار خود اختصاص دهند ؛ با انگيزه هاي مالي و معنوي متفاوت. اما به هر حال فرصت پرداختن به اين مقوله بسيار کم مي شود. از طرف ديگر، به نظر مي رسد که در اين گروه ها ، بازده کاري يا آرامش روح و روان ، با آناني که از اين فرصت بهره مندند تفاوت جدي دارد. به نظر شما ، بهداشت و سلامت روان چه ارتباطي با نحوه ي گذران اوقات فراغت و اندازه ي آن دارد ؟
- ارتباط مستقيم و تعاملي وجود دارد که هم علمي است و هم مورد قبول در انديشه هاي نظري مطرح در جهان . يکي از ويژگي هاي جوامع صنعتي ، به هم خوردن روابط انساني و عاطفي است. و متأسفانه اين به هم ريختگي ، به سمت ضعيف شدن پيش مي رود. زمان زيادي لازم است تا بشر بتواند، خود و روحياتش را با اين جامعه تطبيق دهد. شما اگر جوامع روستايي يا شهرهاي کوچک گذشته را با شهرهاي بزرگ امروزي مقايسه کنيد ، آمارهاي معناداري مي يابيد. ميزان ساعت کار ، صرف نهار و شام بر يک سفره کنار ديگر اعضاي خانواده ، خوردن چاي و ميوه و گپ ها و شب نشيني هاي بعد از شام ، تفريح و گشت و گذار آخر هفته ، عبادت ، خواب و ... همه براساس برنامه اي بسيار دقيق انجام مي شدند که با برنامه هاي زمان فعلي ما بسيار متفاوت بود. قطعا نمي توانيم آرامش آن ها را با آرامش خود مقايسه کنيم. آن ها در نتيجه ي نداشتن استرس ها و اضطراب هايي که شما در اطرافيان بسيار مشاهده مي کنيد ، سلامت و طول عمر زياد داشتند.
چيزي که در آن جامعه يافت مي شد ، آرامش ، اوقات فراغت و نظم در زندگي بود ؛ تنظيم اوقات براي زندگي همان طور که در احاديث آمده است. توزيع زمان بين اين فعاليت ها رمز موفقيت است و نداشتن چنين برنامه اي ، عاقبت دفن شدن در مسائل و مشکلات جامعه ي صنعتي است که گريبان ما را نيز گرفته است.
- فرانسيس دوگه مي گويد : « به من بگوييد اوقات فراغتتان را چگونه مي گذرانيد تا بگويم شما که هستيد و فرزندانتان را چگونه تربيت مي کنيد . » براي پايان گفت و گويمان نظرتان را درباره ي اين جمله بفرماييد ؟
- برنامه ريزي براي اوقات فراغت نشان دهنده شاکله ي شخصيتي فرد است. فردي که تمام مدت کتاب مي خواند ، يا مي خوابد يا تفريح مي کند ، فرد متعادلي نيست. نزديک ترين مثال ، بچه هاي نزديک کنکور هستند. دانش آموزان ما تمام وقت خود را صرف خواندن و مرور کتاب هاي درسي مي کنند. نتيجه ي آن در ترم اول دانشگاه خود را نشان مي دهد که چه بلايي سرشان آمده است. کسي که يک يا دو سال از زندگي اش فقط درس خوانده است و گردش و تفريح ، کتاب غيردرسي ، سفر ، روابط اجتماعي را به صفر رسانده ، حالا که از آن برهه خارج شده است ، مي بيند خيلي از نيازهايش مرتفع نشده و بسياري از مهارت ها را نياموخته است. پس کم مي آورد و خستگي و پريشاني نتيجه ي اين زياده روي در گذران اوقات قبل از کنکور است که جبران آن به زمان زيادي نياز دارد .
منبع: مجله مشاور مدرسه/خ