جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
خانواده ي ناپايدار ، خانه ي عنکبوت
-(0 Body) 
خانواده ي ناپايدار ، خانه ي عنکبوت
Visitor 615
Category: دنياي فن آوري
انديشمندان اجتماعي، نهاد خانواده را سنگ بناي زندگي اجتماعي دانسته و بر نقش بي بديل آن در جامعه پذير کردن اعضا تأکيد دارند. خانواده، اولين مدرسه اي است که انسان در آن، با الفباي زندگي اجتماعي آشنا شده، راه و رسم زيستن با جمع را مي آموزد. خانواده، افزون بر نقش اجتماعي کردن انسان ها، نقش هاي مهم ديگري را نيز بر عهده دارد که از آن ميان مي توان به تنظيم رفتار جنسي و توليد مثل و مراقبت از کودکان و سالمندان و ناتوانان و فراهم آوردن امنيت اقتصادي و ناتوانان و فراهم آوردن امنيت اقتصادي و تثبيت جايگاه و منزلت اجتماعي اعضا اشاره کرد.(1) بديهي است که هدف اصلي از تشکيل خانواده، بقاي نسل، تشکيل جامعه ي سالم و تأمين سلامت رواني افراد است؛ اما ناگفته پيداست که خانواده، وقتي مي تواند کارکردهاي مهم خود را به خوبي انجام دهد که از سامان، استحکام و ثبات بالايي برخوردار باشد. خانواده ي نابه سامان، سست بنيان و ناپايدار، هرگز نمي تواند نقش هاي مورد انتظار را به خوبي ايفا کند. اين گونه خانواده ها را مي توان به «خانه ي عنکبوت» تشبيه کرد که سست ترين خانه هاست.(2) در اين نوشتار در پي آن هستيم که در حد گنجايش، به عوامل مؤثر در ناپايداري و نابه ساماني خانواده بپردازيم.

تعريف خانواده

براي واژه ي خانواده، تعريف هاي زيادي بيان شده است و هر انديشمندي در تعريف آن، بر بعدي از ابعاد آن - که از نگاه خودش مهم تر بوده- تأکيد کرده است. شايد اين تعريفي که ما بيان مي کنيم، به نوعي، دربردارنده ي همه ي آن تعريف ها باشد:« خانواده، از گروهي از آدم ها ترکيب مي شود که از راه خون، زناشويي و يا فرزندپذيري، با يکديگر ارتباط مي يابند و طي يک دوره ي زماني نامشخص، با هم زندگي مي کنند».(3)

انواع خانواده

1. خانواده ي به سامان: از نظرگاه کلي، خانواده ي به سامان، خانواده اي مبتني بر روابط نخستين( بسيار نزديک و رو در رو) و پايبند به اخلاق، حقوق و مسئوليت پذيري متقابل، بهره مندي از عواطف يکديگر، اعتدال در روابط، انضباط دوطرفه و استوار، کنترل کافي و رعايت اصول و ضوابط و ... است(4) ويژگي اين نوع از خانواده هاي استحکام و ثبات در روابط بين اعضاي خانواده است که وظايف و نقش هاي هر يک از اعضا روشن و مشخص است و از سوي هر کدام، به خوبي ايفا مي شود.
2. خانواده ي نابه سامان: اين نوع از خانواده- آنچنان که از نام آن پيداست - خانواده اي است از هم گسيخته و بي ثبات که همه يا برخي از اعضا يا با نقش هاي مورد انتظار از آنها آشنايي کافي ندارند و يا در ايفاي آنها با مشکل روبه رو هستند. در اين نوع از خانواده، اصول و ضوابط زندگي مشترک رعايت نمي شود و افراد حقوق يکديگر را به رسميت نمي شناسند و تکليف و مسئوليت خود را در مقابل يکديگرانجام نمي دهند.

عوامل ناپايداري خانواده

يکي از پرسش هاي مهمي که ذهن هر انسان ژرف انديش و کنجکاو را به خود مشغول مي دارد، اين است که چگونه مي شود زندگي مشترکي که بر اساس عشق و ديگر خواهي جنون آميزي بنا مي شود، دير زماني نمي پايد و پايه هاي رؤيايي اش سست مي شود و پس از مدتي فرو مي پاشد؟ دو جواني که با هزار اميد و آرزو خانه اي در خور عشق مي سازند و آن را به سان قصري محکم مي دانند، اما به زودي مي فهمند که از خانه ي عنکبوت هم سست تر بوده است. چه عواملي، دست در دست هم مي دهند تا از ثبات و استحکام خانواده بکاهند؟ در اين جا به شماري از اين عوامل اشاره مي کنيم:
1. نوع نگاه به پيوند زناشويي: به عقيده ي انديشمندان، نوعي بينش انسان ها و نگاه آنان به هستي و پديده ها، در گرايش آنها به سمت و سويي خاص و گرفتن تصميم هاي معين، تأثير گذار است. تشکيل خانواده و تلاش براي ثبات و استحکام آن نيز از اين قاعده مستثنا نيست. از جمله عواملي که در سوق يابي به ازدواج، دوري گزيدن از جايگزين هاي احتمالي و ايجاد آمادگي در جهت مقابله با آسيب هاي احتمالي پيوند ازدواج و در نتيجه، حفظ و تثبيت خانواده، نقشي تعيين کننده دارد، تلقي ارزشي از پيوند زناشويي و به عبارت ديگر، قداست داشتن آن است.
به اعتقاد صاحب نظران، يکي از عوامل مهم سقوط جايگاه خانواده در غرب، فرآيند عرفي شدن يا تقدس زدايي بوده است. در نتيجه ي اين فرايند، ازدواج- که پيش تر، کاري مقدس و ديني تلقي مي شد، رفته رفته، قداست خود را از دست داد و به يک « قرار داد اجتماعي» صرف، مبدل شد.ولتر در فرهنگ نامه ي خود مي نويسد: «... ازدواج، عبارت است از قراردادي که بين افراد بشر منعقد مي شود و کليساي کاتوليک، آن را اقدامي متبرک قلمداد کرده است؛ اما بين قرارداد و تبرک و قداست، تفاوتي بارز وجود دارد. قرارداد، اقدامي است حاوي آثار مدني، در حالي که تقدس، به منزله ي برکتي است که کليسا به فرد اعطا مي کند».(5)
روشن است کسي که تشکيل خانواده را يک قرارداد تلقي مي کند، با اندک ناملايمتي، تصميم مي گيرد که اين قرارداد رنج آور و ملال انگيز را برهم زند تا خود را از سختي برهاند؛ اما کسي که اين پيوند را امري مقدس مي شمرد و آن را سنتي الهي قلمداد مي کند و همسر خود را امانتي الهي مي داند، قطعا به هنگام بروز دشواري ها تمام تلاش خود را صرف مي کند تا اين بناي الهي را از گزند آسيب ها حفظ کند و بر ثبات و استحکام آن بيفزايد. در نگاه قدسي به خانواده: «در نزد خداوند، هيچ چيز از خانه اي که به واسطه ي طلاق از هم بپاشد، مبغوض تر نيست».(6) در نتيجه، نوع نگاه به خانه و خانواده، در ثبات يا بي ثباتي آن، تأثيرگذار است.
2. انتخاب همسر، بدون آگاهي:
انجام دادن هر کاري و يا انتخاب هر چيزي، آگاهي و شناختي لازم و کافي را طلب مي کند. تکاپوي غير آگاهانه براي رسيدن به چيزي، تلاشي بي حاصل است. يکي از مهم ترين مراحلي که نقش بسيار زيادي در سرنوشت خانواده و پايداري و يا ناپايداري آن دارد، مرحله ي انتخاب همسر است. به عقيده ي کارشناسان امور خانواده، بسياري از مشکلات و اختلافات خانوادگي از شتاب زدگي و عدم انجام دادن مطالعات دقيق در مرحله ي گزينش، جدي نگرفتن برخي نقاط ضعف هاي مهم يا توجيه آنها، بزرگ نمايي برخي ويژگي هاي غيرمهم و کم توجهي به اوصاف بايسته و در مواردي، فريبکاري آگاهانه، سرچشمه مي گيرد.(7)
بسيارند جواناني که به صرف يک نگاه و به مجرد لحظه اي ديدار در پارک و يا سينما و خيابان و ... شريک زندگي خودرا بدون آگاهي دقيق و شناخت کافي بر مي گزينند. روشن است که با گسترش چنين شيوه هايي نمي توان از خانواده، انتظار پايداري داشت. جواناني که بدون شناخت از استعدادها، علاقه ها، سليقه ها و ذائقه هاي يکديگر، خانه اي را بنيان مي نهند، با فروکش کردن رؤياهاي عاشقانه و با وزيدن تندباد حوادث، عنان از کف مي دهند و بنيان خانواده ي خود را بي ثبات مي بينند.
براي اطمينان از استحکام و ثبات آينده ي خانواده، در مرحله ي گزينش همسر بايد محکم و بادقت گام برداشت. در اين راه بايد با تحقيق و مشورت با دوستان و بزرگ ترها و گفتگوي مستقيم دختر و پسر و يا بهره مندي از سيستم هاي مددکاري و مشاوره و راهنمايي و نيز انجام دادن برخي آزمايش هاي جسمي و روحي در مرحله ي قبل از انعقاد پيمان زناشويي، سود جست.
اسلام براي جلوگيري از اين آسيب که آينده ي پايدار خانواده را به خطر مي اندازد، تدابيري انديشيده است. نخست اين که راه هايي را که باعث شناخت دختران و پسران از همديگر مي شوند، با رعايت حدود و شرايطي، مجاز شمرده است، مانند ملاقات خصوصي و آگاهي از خصوصيات فيزيکي طرف مقابل. از سوي ديگر، استفاده ي هر دو طرف از هر شيوه اي که موجب تحريف واقعيت يا فريبکاري باشد راتحت عنوان تدليس( فريبکاري) ممنوع کرده است. افزون بر آن، با توجه به محدوديت نسبي دختران در کسب آگاهي هاي لازم ، اسلام، با هدف بالارفتن ضريب اطمينان دختر در انتخاب همسر، ازدواج او را علاوه بر رضايت خودش، به اجازه ي ولي ( پدر و جد پدري) که در بيشتر موارد، براي اين کار مورد اعتماد هستند، مشروط ساخته است.
3. اجباري بودن ازدواج. ازدواج و تشکيل خانواده ، بر عشق و مودت و رحمت استوار است. اگر عشق و علاقه اي که خداوند در نهاد انسان ها قرار داده است نبود. هيچ انساني به ديگري تمايل پيدا نمي کرد و در پي جذب ديگران نبود. از سوي ديگر، اين عشق و تمايل، امري روحي ورواني و به تعبيري فطري است و امور روحي و رواني، اجبار بردار نيستند. شايد بتوان با شکنجه ي جسمي، فردي را به تسليم واداشت. اما روح و روان و علاقه و عشق او را نمي توان به زنجير کشيد. دو انساني که بدون علاقه به يکديگر و يا بدون درک و فهم از همديگر، به اجبار در کنار هم قرار مي گيرند، شايد بتوانند مدتي را در کنار هم بمانند و همديگر را به ناچار تحمل کنند؛ اما فلسفه ي وجودي ازدواج که مودت و رحمت و سکونت و آرامش است، به وجود نخواهد آمد و در نتيجه، استحکام و ثبات زندگي- که لازمه ي تشکيل يک خانواده ي سالم است- به خطر خواهد افتاد. اگر دختر يا پسري، بر خلاف ميل و رضايت دروني خود به ازدواج وادار شوند، احتمال بروز ناسازگاري و کشمکش و تنش در چنين خانواده اي ، بسيار بالا خواهد بود و تشکيل چنين خانه اي که بايد نمادي از بهشت جوانان باشد، به نمودي از جهنم سوزان تبديل خواهد شد. دين اسلام، با توجه به اين مسئله ي مهم، رضايت قلبي دختر و پسر را شرط دانسته، آنها را داراي حق انتخاب و اختيار مي داند.
4. انتظارات نامعقول: دختر و پسري که با هم پيمان زناشويي مي بندند و يکديگر را به عنوان شريک زندگي برمي گزينند، بي شک از همديگر انتظاراتي دارند که توقع دارند طرف مقابل، آنها را برآورده کند؛ اما بايد توجه داشت که تداوم و استحکام خانواده در مراحل مختلف، نيازمند غلبه ي عقل و منطق بر ابعاد گوناگون زندگي مشترک است. بدون هيچ شکي بايد گفت که هر چه اين انتظارات، معقول تر و واقع بينانه تر باشد، عوارض پيش بيني شده و غير پيش بيني شده، کمتر به وحدت و انسجام خانواده گزند مي رسانند. در مقابل، هر چه زن و مرد از يکديگر و يا از زندگي زناشويي، انتظارات آرماني تر و غير عاقلانه تري داشته باشند، استحکام و ثبات خانواده، بيشتر به خطر خواهد افتاد.
زن و مرد بايد بدانند که هيچ کدام از آنها کامل نيستند و هر کدام از آنها با مجموعه اي از داشته ها و ناداشته ها، کمال ها و نقص ها، زيبايي ها و زشتي ها و خوبي ها و بدي ها به عرصه ي زندگي جديد، پا مي گذارند و قرار است در کنارهم، راه کمال را بپيمايد و يکديگر را بسازند.
يکي از تفاوت هاي بين ازدواج درجوامع غربي و ازدواج در جوامع سنتي، همين غلبه ي نگرش رمانتيک ( شاعرانه و رؤيايي) به ازدواج در غرب است. اين نوع نگرش، انتظارات بسيار بالا و نامعقولي را بر خانواده تحميل مي کند که اغلب برآورده نمي شوند و همين، موجب تزلزل و بي ثباتي خانواده مي شود. به گفته ي ويليام.ج.گود: «يک جوان غربي که از منظر عشق رمانتيک به ازدواج مي نگرد، انتظارات بسيار بالايي دارد و از داشتن يک زندگي يکنواخت و خسته کننده ( هر چند توأم با آسايش) ناخشنود است. در حالي که در بسياري از جوامع، به جوانان آموخته مي شود که در بهترين حالت، از همسر خود توقع احترام داشته باشند و نمي تواند از او انتظار خوش بختي داشته باشند». به همين دليل است که طبق برخي آمارها، از هر صد ازدواج عشقي در امريکا، 93 مورد از آنها با شکست دردناک رو به رو مي شوند و در فرانسه، عمر متوسط هر ازدواج عشقي، سه ماه و نيم است.(8)
بينش اسلامي، براي محکم کردن اساس خانواده و پايداري آن، زن و مرد را به انتظارات معقول فرامي خواند؛ بدين معنا که آنها را به واقع نگري و پرهيز از غلبه ي احساسات و اوهام به راه هاي گوناگون مانند: توجه دادن به کارکردهاي مادي و معنوي خانواده و تشويق به کسب پاداش هاي اخروي، دستور مي دهد و آنها را به مصالح و منافع ناپيداي رابطه ي زناشويي، توجه مي دهد. قرآن مي فرمايد: «با آنان ( زنان) به طور شايسته رفتار کنيد. پس اگر نسبت به آنها (به هر دليل) کراهت پيدا کرديد( فورا تصميم به جدايي نگيريد و بدانيد که) چه بسا چيزي خوشايند شما نباشد و (ليکن) خدا خير فراواني در آن قرار دهد».(9)
5. رعايت نکردن مرزهاي روابط جنسي (بي بند و باري): يکي از عوامل مهمي که زن و مرد را به هم نزديک مي سازد و زندگي مشترک و پيوند آنها را ايجاب مي کند، غريزه ي جنسي است. مرد، نياز جنسي زن را تأمين مي کند و متقابلا زن، نياز جنسي مرد را ، و اين نياز متقابل، تا حدود زيادي ثبات و پيوند دائمي بين آن دو را فراهم مي کند؛ اما صرف رفع نياز جنسي، نمي تواند به تنهايي، حافظ استحکام و پايداري خانواده باشد، بلکه اين روابط جنسي بايد در چارچوب خانواده صورت پذيرد. به جرئت مي توان گفت که از جمله زمينه ها و شرايط اجتماعي بسيار مهمي که نقش تعيين کننده اي در سوق يابي افراد به ازدواج و تشکيل خانواده و در مرحله ي بعد، حفظ و ثبات و تحکيم خانواده دارد، رعايت حد و مرز روابط جنسي و منحصر بودن ارضاي جنسي، به ازدواج مشروع در چارچوب خانواده است. ايجاد و اعمال اين محدوديت در جامعه - که مستلزم آماده سازي بسترهاي فرهنگي مناسب، جامعه پذيري مطلوب، وجود نظام کارآمد، کنترل رسمي و غير رسمي و بالاتر از همه، آسان کردن شرايط ارضاي مناسب اين نياز طبيعي از مجاري مقبول و زدودن زمينه هاي غير مجاز است - تأثير عمده اي در ارتقاو تثبيت جايگاه خانواده در برابر جايگزين هاي غيرمطلوب ايفا مي کند.
زن يا مرد، وقتي احساس کند که شريک زندگي اش نيازهاي طبيعي خود را در خانواده تأمين مي کند و وفاداري خود را نسبت به اين کانون رعايت مي کند، به زندگي مشترک خود دلگرم مي شود و زمينه ي پايداري آن را مهيا مي کند؛ اما اگر اين حس اعتماد در بين آنها از بين برود و يا جامعه، به گونه اي باشد که در آن، شرايط روابط جنسي آزاد براي افراد، آماده باشد و زن و مرد احساس کنند که تأمين نيازهاي شريک زندگي شان به چارچوب خانواده منحصر نيست، پايه هاي پيوند مشترک، رفته رفته سست مي شود و سرانجام از هم خواهد پاشيد.
شهيد مطهري در اين خصوص مي گويد: «تفاوت آن جامعه که روابط جنسي را محدود مي کند به محيط خانوادگي و چارچوب ازدواج قانوني، با اجتماعي که روابط آزاد در آن اجازه داده مي شود، اين است که ازدواج در اجتماع اول، پايان انتظار و محروميت و در اجتماع دوم، آغاز محروميت و محدوديت است. در سيستم روابط آزاد جنسي، پيمان ازدواج، به دوران آزادي دختر و پسر خاتمه مي دهد و آنها را ملزم مي سازد که به يکديگر وفادار باشند؛ اما در سيستم اسلامي، ازدواج، به محروميت و انتظار آنان پايان مي بخشد. سيستم روابط آزاد، اولا موجب مي شود که پسران و دختران، تا جايي که ممکن است از ازدواج و تشکيل خانواده سرباز زنند. ثانيا پيوند ازدواج هاي موجود را سست مي کند و سبب مي گردد به جاي اين که خانواده ، بر پايه ي يک عشق خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يک از زن و شوهر، طرف مقابل خود را عامل سعادت خود بدانند، بر عکس، همديگر را به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت بينند و چنان که اصطلاح شده است، يکديگر را زندانبان بنامند».(10)
اسلام با مرزبندي بين راه هاي مشروع و نامشروع ارضاي جنسي و کوشش براي نهادينه کردن ازدواج نوع اول و از ميان برداشتن نوع دوم، در جهت تحکيم خانواده، گام برداشته است. به عنوان مثال، ارضاي جنسي در قالب شيوه هايي چون روابط دوستانه ي پسر و دختر وتجاوز جنسي و فحشا و همچنين هم جنس بازي و خود اراضايي، از بارزترين شيوه هاي نامشروع اند که از نظر اسلام، مردود شناخته شده اند تا «خانواده»، شکل بگيرد و پايدار بماند.
6. رشد نيافتگي و عدم بلوغ زن و شوهر: يکي ديگر از عوامل ناپايداري است. تحقيقاتي که در مورد عوامل مؤثر در اختلال خانواده که در کشورهاي غربي صورت گرفته، ازدواج در سنين پايين( به منظور خاص، زير بيست سالگي) را در رديف عوامل مهم برشمرده اند. به نظر مي رسد که رابطه ي ميان پايين بودن سن ازدواج و افزايش احتمال اختلال زناشويي، تا حدودي معلول فقدان رشد، در زن و شوهر باشد.(11)
بايد توجه داشت که مراد ما از عدم بلوغ و رشد نيافتگي، صرف بلوغ و رشد جنسي و جسمي نيست؛ بلکه بلوغ ورشد به معناي عام آن، مورد نظر است که شامل بلوغ فکري، بلوغ عاطفي، بلوغ اجتماعي و بلوغ اقتصادي هم مي شود که پرداختن به هر يک از آنها مجالي ديگر را مي طلبد. از اين رو، ما به بلوغ و رشد عاطفي اشاره مي کنيم:
«بلوغ عاطفي» بدين معناست که فرد، به حدي از توانايي هاي رواني و رفتاري دست يافته باشد که قدرت برقراري و حفظ روابط شخصي با ديگران، وارد شدن به تعاملات عاطفي و توان درک احساسات متقابل و حس همدلي را داشته باشد. بسياري از مسائلي که استحکام و پايداري خانه و خانواده را به چالش کشيده اند، ريشه در عدم بلوغ عاطفي زن و مرد دارند. زن و مردي که نتوانند احساسات همديگر را درک کنند و در مشکلات زندگي، خود را به جاي يکديگر بگذارند و مسائل را از منظر ديگر ببينند و تمام تلاش خود را براي به کرسي نشاندن سخن خود و غلبه کردن برطرف مقابل صرف کنند، خواسته يا ناخواسته، ثبات و استحکام خانواده را به خطر مي اندازند.
صاحب نظران مي گويند: « خداوند، انسان ها را طوري آفريده که وقتي نيازها و مصالح يکديگر را تأمين مي کنند، به تدريج، رابطه اي عاطفي ميانشان ايجاد مي شود و رشد مي کند... . مي توان گفت که نيرومندترين عامل دوام و رشد خانواده، عاطفه و محبت اعضاي خانواده به يکديگر است. بنابراين، ضرورت داشته باشد، بهترين عامل براي استحکام و بقاي آن، برانگيختن عواطف متقابل افراد خانواده، نسبت به يکديگر است».(12)
7. عدم توجه به نقش هاي جنسيتي: نقش، به رفتاري اطلاق مي شود که ديگران، از دارنده ي يک منزلت معين، انتظار دارند.(13) جنسيت هم به تفاوت هاي روان شناختي و اجتماعي و فرهنگي بين زنان و مردان مربوط مي شود.(14) با توجه به اين تعريف ها، نقش هاي جنسيتي، به وظايف و رفتارهاي متفاوت هر کدام از زن و مرد اطلاق مي شوند که ريشه ي روان شناختي، اجتماعي و فرهنگي دارند.
در بسياري از فرهنگ ها - بويژه در جوامع سنتي تر- نقش هايي که جامعه از زن و مرد انتظار دارد، متفاوت اند. مثلا در جامعه ي ما، از زن، انتظار مي رود که کارهاي خانه را انجام دهد و تربيت فرزندان همت گمارد و وسايل آرامش شوهر و فرزندان خود را فراهم کند؛ اما از مرد، انتظار مي رود که در خارج از خانه به فعاليت اقتصادي پرداخته، زمينه ي رفاه و راحتي زن و فرزندان خود را مهيا کند. اين ، يک نوع تقسيم کاراست که به طور طبيعي در نهادبشر، به وديعت گذاشته شده است. هر چند انواع تقسيم کارهاي ديگر نيز مي تواند با تفاوت فرهنگ ها به وجود بيايد، اما به هر حال، هر کدام از آنها انتظارات خاصي را از هر دوجنس، در خود دارد.
تقسيم کار، نظام خانواده را سامان مي دهد و از ظهور هرج و مرج در مورد آن جلوگيري مي کند و مي تواند زمينه ساز استحکام بنيان خانواده باشد؛ اما بي توجهي به نقش هاي جنسيتي و برعهده نگرفتن مسئوليت هاي خاص خود توسط هر کدام از زن و مرد، مي تواند به بي ثباتي اساس خانواده منجر شود.
«براي تحکيم اساس خانواده بايد به گونه اي سياستگذاري شود که نظام خانواده به هم نريزد؛ زيرا اگر زن، در اداره و تأمين مالي خانواده، احساس استقلال و يا برابري با مرد داشته باشد و يا مرد، خانه را محل آرامش و رأفت و عطوفت نيابد، ناخواسته، روحيه ي تقابل و استغنا و طغيان بروز مي کند»(15). در نهايت، اين تقابل ها زمينه ي فروپاشي اساس خانواده را فراهم مي آورند. ما هرگز با اشتغال زنان در بيرون از خانه، مخالف نيستيم، اما معتقديم که برنامه ريزي هاي اداره ي خانواده، بايد به گونه اي باشد که به نقش هاي خاص و طبيعي زن و مرد بي توجهي نشود؛ زيرا عدم توجه به اين نقش ها، استحکام و ثبات خانواده را چالش مي کشد.

شعر

بهانه

آمدن صبر بر نشانه ، مبارک
روشني چشم هاي خانه، مبارک
از نفس باغ، بوي عيد شنيدم
اين نفس پر گل و ترانه، مبارک
بوي شب عيد، بوي سبزه و عيدي
به به! اين شور کودکانه، مبارک
حال دگرگون آسمان و زمين خوش!
کفش و کلاه نو زمانه ، مبارک!
هديه به مرغان و ماهيان چه توان داد؟
خنده ي آب و سلام دانه، مبارک
اين همه طعم نبوده، اين همه پيوند
اين همه آغوش نوبرانه، مبارک
سنگ شدي عمر! از بهانه نديدن
چرخ بزن حاليا، بهانه، مبارک!
عباس چشايي

درخت

کفنت- اين ملافه ي گلدار- خوب پيچيده بر تماشايت
قامتت، خار با گل سرخ است؛ بس که ترکش نشسته در پايت
دفتر شعر، بودي و رفتي؛ از سفر، چارپاره برگشتي
اي که از وزن خود، رها شده اي ، کرده رخت سپيد، نيمايت
بوي ياس شکسته مي آيد، نرخ غنچه زيادتر شده است
روي پيشاني تو« يازهرا» ، تير خورده، شکسته زهرايت
تکه اي از تو«فکه» پيداشد، تکه اي تو در خود «مجنون»
اصل موضوع، بر سر اين است: «عاشقم؛ عاشق همين هايت»
قصه ي ما، خلاصه اش اين شد، پي نبرده کسي به معنايت
از تو ، حالا درخت روييده، ديگران رفته اند بالايت!
رزيتا نعمتي

ساعت صفر

(براي غربت کارتن خواب ها)
دوباره، ساعت صفر و من و خيابان ها
و من که گم شده ام لابه لاي انسان ها
دوباره ، ساعت صفر و به خانه بايد رفت
و من که خانه ندارم، کجا؟ مسلمان ها!
و من که به خانه ندا... بغض من ترک برداشت
خوشا به حال شما، اي هميشه خندان ها!
دوباره ساعت صفر است و زرد مي خوانم
غزل، خزان دلم را به گوش توفان ها
دوباره با غم خود پرسه مي زنم در شب
و هم نواي دلم، زوزه ي زمستان ها
دوباره، ساعت صفر است و من که مي ميرم
به روي حيرت يخ بسته ي خيابان ها
دوباره ساعت صفر است و نعش يک انسان
به روي دست زمين مانده آي... انسان ها!
رضا اسماعيلي

دوتا پرنده، دوتا چشم

سه چاردانه ي گندم، نوشته ام اين جا
مگر توجه گنجشک هاي چشمت را
که کنجکاو به دنبال دانه ها هستند
به سمت دفتر خود جلب کرده باشم تا-
همين که پر بزنند و به دفترم برسند
به يک فريب، ببندم که چشم هاي تو را
به جاي بيت چهارم، به روي اين کاغذ
بر اين خطوط موازي، ببندم و فردا
دو تا پرنده که دارند دانه مي چينند
دو چشم، با دو نگاه موازي از بالا
مرا به سرقت اين شعر، متهم کرده
مرا در آخر اين شعر مي کنند افشا
دوتا پرنده که دارند دانه مي چينند
و مي خورند تمامي واژه هاي مرا
به اين اميد که باقي شعر، پاک شود
و بعد، پر بزنند از خطوط دفتر تا...
ولي من آن طرف صفحه، باز منتظرم
سه چار دانه ي گندم نوشته ام اين جا.
محمدرضا حاج رستم بگلو

تک

مريم جهانگشته
همسرم رفت، وقتي فهميد با يکي ديگر هم نفس شدم. با يکي غير از او زندگي مي کنم.
شايد هم حق داشت. هر چه بود، شايد اصلا براي همين که روزي قلبم براي ديگري خواهد تپيد. آن روز با من بود و روزها بعد آن روز رفت.
ديگر علاقه ي شديد من به او فاصله را ميان ما کم کرده بود. هر روز که مي گذشت، عاشق تر مي شدم. صداي بي قرارش به من جان مي داد؛ اما هنوز احساس تنهايي مي کردم، با آن همه نزديکي، با آن همه هم نفسي. انگار اگر من نبودم، او نبود و اگر او نبود، من. هر روز که مي گذشت، بيشتر مي خواستم ببينمش. دست توي موهايش بکشم.هر روز با هم حرف مي زديم و من او را مي ديدم. هر جا من بودم، او هم بود. من از خاطراتم مي گفتم، از غربت و دوري ام، از همسرم و او گوش مي داد و گوش مي داد. فکر اولين در آغوش گرفتنش ديوانه ام مي کرد. هر وقت که مي ديدمش، لبخند مي زد و چشمک، تنهايي را هميشه احساس مي کردم، با تمام وجود. سرم که درد مي گرفت، همه را از او مي دانستم؛ اما برايم مهم نبود، يعني نمي خواستم که مهم باشد.
شب ها با فکر او به خواب مي رفتم و صبح ها با اضطراب ديدنش بيدار مي شدم. يک لحظه، تنهايم نمي گذاشت؛ اما من همچنان تنها بودم.
اينها همه بود و گذشت تا اين که صبح يک روز باراني، وقتي چشم بازکردم، درختان در هم آميخته با برگ هاي زرد و نارنجي، رو به رويم به صف بودند. از پشت شيشه ي بخار گرفته، به خوبي مي ديدمشان. چه قدر از روزهاي باراني خوشم مي آمد. نگاه که کردم، کنارم بود. من دراز کشيده بودم روي تخت و او درست کنار من، روي تخت بود. چه قدر آشنا به نظرم آمد. انگار از روزي که من دنيا آمده بودم، او هم با من دنيا آمده بود. بوي او را دوست داشتم. آرام خوابيده بود. دوست نداشتم بيدارش کنم، هر چند مدت ها انتظار کشيده بودم تا در آغوش بگيرمش. نمي دانم چرا چشم هايش را باز نمي کرد؟ فکر کردم شايد از ديدنم خوش حال نشود. شايد هم اگر صدايم را بشنود، چشم هاي قشنگش را باز کند. دهانم را آرام نزديک گوشش بردم. باز دلم نيامد، صبر کردم و صبر کردم. صداي قطره هاي درشت باران که به شيشه برخورد مي کردند و قل مي خوردند، برايم مونس خوبي شده بودند و تنهايي، هنوز با من بود.
دوباره نگاهش کردم. چشم هايش را باز کرده بود و من چشمان آبي اش را ديدم.
او را در آغوش کشيدم و احساس کردم که چه قدر يخ کرده ام و او مرا گرم کرد. هيچ وقت، اين قدر راحت نبودم و من ديدم چه زود به خواب رفت و دوباره همان تنهايي، به سراغم آمد.
لاي در باز شد و نور تندي خودش را توي اتاق انداخت. نگاه که کردم، فقط سايه ي همسرم را ديدم که به دنبالم مي گشت. صداي گام هاي مردانه اش را مي شناختم.
آن وقت، احساس کردم چه قدر تنها بودم. چشم هايم را بستم و فقط بوي تنش، مشامم را نوازش داد و براي اولين بار، بعد از روزهاي بي قراري، آرام گرفتم، و تازه وارد، هنوز در خواب بود.
همسرم لبخندي زد و گفت: « هر وقت گرسنه اش بشه و شير بخواد، خودش بيدار مي شه!».

مجلس جوانان در ايران و جهان

حسين پورشرف
يکي از تجربه هاي مؤثر و موفق عصر کنوني، تشکيل مجلس با جوانان و يا براي جوانان است. اين اقدام، بيش از شصت سال قدمت دارد و در حال حاضر، تقريبا در همه ي کشورهاي توسعه يافته و در بسياري از کشورهاي در حال توسعه، مجلس جوانان، شکل گرفته است.

مجلس جوانان در جهان

نخستين مجلس جوانان، به طور رسمي در سال 1963 م، در ايالت کويين لند امريکا تأسيس شد. 160 جوان از سرتاسر ايالات متحده، براي حضور در اين مجلس - که دو هفته به طول انجاميد - حاضر شدند و اين مراسم، در شوراي قانون گذاري مجلس کويين لند برگزار شد.
اين تجربه، سپس به کشورهاي استراليا، انگلستان، ايتاليا، فرانسه، سوييس، ژاپن، سنگاپور، هندوستان، نيوزلند، ايران، لبنان، تايلند و ديگر کشورهاي جهان منتقل شد.
شکل گيري مجالس جوانان، به صورت هاي مختلف بوده است.
الف. در برخي از کشورها (مانند انگلستان)، انتخاب اعضاي مجلس، به صورت آزاد و از طريق مدارس انجام مي شود. در مدارس، افراد داراي شرايط، کانديدا مي شوند و دانش آموزان، نمايندگان خويش را از ميان آنان انتخاب مي نمايند. در مرحله ي بعد، اعضاي مجلس، از ميان نمايندگان مدارس مختلف انتخاب مي شوند.
ب. در بعضي از کشورها (مانند لبنان)، مجلس جوانان، به وسيله ي نمايندگان مجلس ملي تشکيل مي شود. بر اين اساس، نمايندگان مجلس مي توانند با انتخاب يک جوان زير 25 سال از حوزه ي انتخابيه ي خود و معرفي وي به مجلس ملي، اعضاي مجلس مشورتي جوانان را در کشور تشکيل دهند. در نتيجه، شيوه ي تشکيل مجلس جوانان، به يک معنا، «انتصابي» است. هر چند ممکن است برخي از نمايندگان، براي گزينش اين قبيل افراد از انتخابات آزاد در حوزه ي انتخابيه ي خود بهره گيرند.
ج. شکل ديگر تشکيل مجالس جوانان، شيوه ي سهميه اي است. بر اين اساس، اعضاي مجلس جوانان را ترکيبي از اعضاي سازمان ها و نهادهاي مرتبط با امور جوانان ، اعم ازدولتي يا غير دولتي تشکيل مي دهند و انتخابات آزاد وجود ندارد. مجلس جوانان اروپا (EYP) نمونه اي از اين گونه مجلس هاست که در سال 1987م، در «فونتن بلوي فرانسه» بنا نهاده شد و ترکيبي از دانش آموزان مدارس، دانشجويان دانشگاه ها و جوانان علاقه مند به عضويت به پارلمان است.
اين پارلمان، طرح آموزشي متناسب با نيازهاي جوانان 16 تا 22 ساله ي ساکن اروپا را فراهم آورده است تا آنها بتوانند با افکار و فرهنگ هاي ديگر ملل آشنا شوند؛ به تفاوت ها احترام بگذارند؛ راه کارهايي را به يکديگر بياموزند و دلايل همکاري هاي بين المللي را درک کنند.
مجلس جوانان اروپا، دو يا سه جلسه ي پنج روزه را برپا مي دارد که هر کدام از اين جلسات، در کشوري خاص برگزار مي شود. همچنين حداقل چهار کشور، هميشه به عنوان ناظر حضور دارند.
د. در تعدادي از کشورها، مجالس جوانان، به دليل پايين بودن روحيه ي مشارکت مردم، به صورت داوطلبانه و در قالب NGOها (سازمان هاي مردم نهاد) شکل مي گيرد که مي توان به سازمان استقلال طلب«تبت»(TYL) اشاره کرد که بزرگ ترين و فعال ترين سازمان غير دولتي «تبت» است و در سراسر جهان، بيش از پانزده هزار عضو دارد.
امروزه در کشورهاي در حال توسعه، شوروشوق خاصي براي ايجاد تغييرات در روابط اجتماعي ايجاد شده است و به راه کارهاي مشارکت جوانان و نوجوانان در عرصه هاي مديريتي جامعه انديشيده مي شود. به عنوان نمونه، در تيمورشرقي، چند روز پيش از استقلال در سال 2002 م، پارلمان دانش آموزي تشکيل شد تا بتواند توصيه هاي خود را به دولت جديد تقديم کند.
در آلباني، درسال 2000م، پارلمان هاي منطقه اي جوانان، به صورت پروژه هايي آزمايشي، ابتدا در دو استان راه اندازي شد، و در سال 2001 م، به چهار استان گسترش يافت و تا سال 2002م، حدود هشتاد درصد آلباني را دربرگرفت. از جمله ابتکارهاي اين پارلمان، مبارزه با کاوش براي يافتن نفت در تالاب نارتس- که از لحاظ زيست محيطي، بسيار ارزشمند است- بود.

مجلس جوانان در ايران

در ايران، مجلس جواناني که فراگير باشد و دانش آموزان، دانشجويان و جوانان علاقه مند بتوانند در آن عضو شوند، تشکيل شده است؛ ولي در محدوده ي دانش آموزان دبيرستاني، مجلس جوانان، با نام « مجلس دانش آموزي» شکل گرفته است.

مجلس دانش آموزي

سابقه ي تأسيس مجلس دانش آموزي در ايران، به فضاي اجتماعي پس از انتخابات دوم خرداد 1376 و پيروزي سيد محمد خاتمي باز مي گردد. اولين گام را وزارت آموزش و پرورش در سال تحصيلي 78-1377 ، با برگزاري انتخابات هماهنگ در سي درصد دبيرستان هاي کشور برداشت.
هم زمان با برگزاري اين طرح، پروژه اي پژوهشي براي سنجش ميزان تأثيرگذاري و اثربخشي اين طرح مشارکتي در ارتقاي روابط اجتماعي حاکم بر ساختار مديريتي مدارس، با نمونه ي آماري 2607 نفر از دانش آموزان دبيرستاني برگزار شد.
نتايج پژوهش يادشده، اين حقيقت را نشان مي دهد که 93/5 درصد از مخاطبان، با انتخاب گزينه هاي خوب و خيلي خوب، از برگزاري اين طرح، استقبال کرده بودند، 75/5 درصد، برگزاري انتخابات را مثبت ارزيابي نمودند که نشانه ي ارزش گذاري بسيار بالاي مشارکت اجتماعي دانش آموزان بود، 81/3 درصد، اثر انتخابات در تغيير نگرش ديگران را خوب ارزيابي نمودند و 93/4 درصد، دانش آموزان، انتخابات شوراها را مفيد دانستند؛ 90/8 درصد آنان قشر دانش آموز را واجد صلاحيت براي مشارکت معرفي نمودند، 78/9 درصد، معتقد بودند که مشارکت آنان مانع پيشرفت تحصيلي نيست و حدود 90 درصد، اظهار نظر کردند که مشارکت اجتماعي، به فرآيند يادگيري آنها آسيبي نمي رساند.
نتايج ياد شده، وزارت آموزش و پرورش را در اجراي اين طرح، مصمم ترکرد، به گونه اي که طرح شوراهاي دانش آموزي در سال تحصيلي 79-1378 در نزديک به 70 درصد دبيرستان ها به مرحله ي اجرا درآمد. استقبال بالايي که از اين طرح به عمل آمد، باني تدوين طرحي براي راه اندازي شوراهاي دانش آموزي در سطح شهرستان ها و سطح بالاتر استان ها نمود.
دارندگان بالاترين نمايندگان مدارس، در قالب مجامع عمومي در مناطق و شهرستان ها گردهم آمدند تا اعضاي شوراهاي دانش آموزي مناطق را انتخاب کنند و دارندگان بالاترين آراي مناطق، به استان ها رفتند تا در انتخاباتي آزاد، نمايندگان خود را براي عضويت در شوراهاي دانش آموزي استان ها انتخاب کنند.
بدين صورت، شوراهاي دانش آموزي، در سطوح بالا شکل گرفتند و نزديک به پانزده هزار دانش آموز منتخب، فعاليت خود را در سطوح مختلف آغاز نمودند.
ميزان استقبال دانش آموزان از اين طرح ملي و مشارکت بالاي آنها، وزارت آموزش و پرورش را واداشت تا مطالعات جدي اي را براي راه اندازي مجلس دانش آموزي آغاز کند.
بر اساس طرحي که پس از مطالعات فراوان تطبيقي و ارزيابي فعاليت مجالس جوانان و دانش آموزي ديگر کشورها تدوين گرديد، از هر استان، هشت نفر از انتخاب شدگان شوراي دانش آموزي استان ( چهار نفرپسر و چهار نفر دختر)، براي شرکت در اولين نشست مؤسسان مجلس دانش آموزي خواسته شد.
اين نشست، در ساختمان مجلس شوراي اسلامي سابق( اولين نماد شورا و پارلمان در ايران) 11-14 مهر 1380، با سخنراني سيد محمد خاتمي(رئيس جمهوري اسلامي ايران)، درباره ي ضرورت مشارکت نسل جوان، در عرصه ي سياست گذاري ها و تصميم گيري ها افتتاح شد و نمايندگان منتخب، ظرف سه روز حضور در تهران، درباره ي روش هاي تأسيس مجلس دانش آموزي، با همديگر به گفتگو پرداختند و با صدور بيانيه اي، ضمن طرح مطالبات خود از مسئولان و دست اندرکاران نهادهاي اجتماعي، خواستار تأسيس رسمي مجلس دانش آموزي شدند.

اهداف

آيين نامه ي تشکيل مجلس دانش آموزي، در شوراي عالي آموزش و پرورش به تصويب رسيده است و بر اساس ماده ي اول آن، اهداف مجلس دانش آموزي، به شرح زيراست:
1. ترويج فرهنگ مشارکت جويي، تعاون و همکاري و مسئوليت پذيري و زمينه سازي براي مشارکت فکري وعملي دانش آموزان در عرصه هاي مختلف آموزش و پرورش.
2. ترويج فرهنگ گفتگو و مشورت بين دانش آموزان.
3. بهره گيري از نظرات دانش آموزان در اصلاح قوانين و مقررات و طرح و برنامه هاي مرتبط با آنها.
4. آشنا کردن دانش آموزان با مقوله هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي داخلي و خارجي.
5. تقويت روحيه ي خودباوري، خوداتکايي و اخلاق اجتماعي.
6. تقويت هويت اسلامي- ايراني و تحکيم و ترويج ارزش هاي انقلاب اسلامي.

وظايف و اختيارات

در ماده ي دوم، وظايف واختيارات مجلس دانش آموزي، تعيين شده است:
1. بحث و بررسي درباره ي مسائل و مشکلات دانش آموزان.
2. بحث و بررسي درباره ي مقررات تحصيلي و انضباطي و ارائه ي طرح ها و پيشنهادهاي مناسب براي بهبود آنها.
3. بحث و تبادل نظر در مورد راه کارهاي تقويت تربيت ديني، اخلاقي و اجتماعي دانش آموزان و تقدير از دانش آموزاني که در زمينه هاي ديني، اجتماعي، علمي، هنري و ساير زمينه ها فعاليت برجسته اي داشته اند.
4. بحث و بررسي درباره ي چگونگي بهينه سازي روابط بين عوامل انساني در مدرسه.
5. بحث و بررسي درباره ي برنامه هاي درسي و فعاليت هاي فوق برنامه و ارائه ي پيشنهاد براي غني سازي آنها.
6. بحث و بررسي درباره ي انتظارات متقابل دانش آموز و خانواده و جامعه و ارائه ي پيشنهاد براي نزديک ساختن انتظارات به يکديگر.
7. اظهار نظر در مورد پيش نويس طرح ها و لوايح مرتبط با دانش آموزان که از طريق وزارت آموزش و پرورش، شواري عالي آموزش و پرورش، يا مجلس شوراي اسلامي ارجاع مي شود.
8. بررسي و تعيين شيوه هاي تکريم و تجليل دانش آموزان از مقام و منزلت معلم.
9. بحث و بررسي درباره ي مسائل نوجوانان در خصوص کار و آينده شغلي.
10. بحث و بررسي درباره ي وظايف و حقوق در خصوص کار و آينده شغلي.
11. بحث و بررسي و پيشنهاد راه کارهاي مناسب براي تقويت هويت فرهنگ اسلامي- ايراني دانش آموزان.
12. ارتباط و تبادل تجربيات با مجالس دانش آموزي مشابه در ديگر کشورها.
13. بحث و تبادل نظر در مورد چگونگي مشارکت دانش آموزان در فعاليت هاي آموزشي، پرورشي و اجرايي مدرسه.

اعضا

طبق ماده ي سوم، تعداد اعضاي مجلس دانش آموزي 150 نفر است که متناسب با جمعيت دانش آموزي استان، از ميان دانش آموزان عضو شوراهاي دانش آموزي دبيرستان ها بر اساس شيوه نامه اي که به تأييد وزير آموزش و پروزش مي رسد، انتخاب خواهند شد. عضويت در مجلس دانش آموزي، افتخاري است و دوره ي آن، دو سال خواهد بود.

هيئت رئيسه

مطابق مواد ديگر، مجلس دانش آموزي، هيئت رييسه خواهد داشت که اعضاي آن، توسط مجلس دانش آموزي و با رعايت آيين نامه ي داخلي، انتخاب خواهند شد. وزير آموزش و پرورش، براي اعضاي هيئت رئيسه، به عنوان مشاوران دانش آموزي وزير، ابلاغ صادر مي کند.

دبيرخانه

دبيرخانه ي مجلس دانش آموزي، در سازمان دانش آموزي مستقر است. ابلاغ رييس دبيرخانه ي مجلس، توسط رييس سازمان دانش آموزي پس از هماهنگي با وزيرآموزش و پرورش صادر مي شود. رييس دبيرخانه، علاوه بر مسئوليت دبيرخانه، به عنوان رابط وزارت آموزش و پرورش و مجلس دانش آموزي، در جلسات مربوط، شرکت خواهد کرد.

کميسيون هاي تخصصي

مجلس در هر دوره، چهار نشست رسمي به فاصله ي حدود شش ماه از هم خواهد داشت. مجلس دانش آموزي براي اجراي وظايف خود، 31 کميسيون تخصصي تشکيل داده است:
1. آموزش از راه دور( آذربايجان شرقي)؛ 2. اقتصاد(آذربايجان غربي)؛ 3. بهداشت، توسعه و سلامتي در مدارس(اردبيل)؛4.اقليت هاي ديني(اصفهان)؛ 5. جوان و آينده نگري (ايلام)؛ 6. پرسشگري (بوشهر)؛ 7. مدارس خاص و استثنايي (چهارمحال بختياري)؛ 8. آموزش و پرورش نظري و مهارتي( خراسان جنوبي)؛ 9. آموزش و پرورش عمومي (خراسان رضوي)؛ 10. ارزشيابي، سنجش و امتحانات(خراسان شمالي)؛ 11. شوراهاي دانش آموزي (خوزستان)؛ 12. ورزش (زنجان)؛ 13. حمايت از دانش آموزان پژوهشگر (سمنان)؛14. حمايت از دانش آموزان بي بضاعت( سيستان و بلوچستان)؛ 15. حقوق شهروندي و تربيت دموکراتيک(شهرتهران)؛ 16. آسيب شناسي مسائل دانش آموزي (شهرستان هاي تهران)؛ 17. ميراث فرهنگي و گردشگري(فارس)؛ 18. هنر(قزوين)؛ 19. اعتلاي هويت ملي و ديني(قم)؛ 20. جهاني شدن و ارتباطات بين الملل(کردستان)؛ 21. رسيدگي به انتقادات و پيشنهادها (کرمان)؛ 22. نشان ها و مدال ها(کرمانشاه)؛ 23. نشريات دانش آموزي(کهکيلويه و بويراحمد)؛ 24. محيط زيست (گلستان) 25. رسانه هاي جمعي و نرم افزارهاي چندرسانه اي (گيلان)؛ 26. اصل سي ام قانون اساسي(لرستان)؛ 27. جايگاه دانش آموز در سياست (مازندران)، 28. آموزه هاي زندگي و حل مسئله(مرکزي)؛ 29. دانش آموز، جامعه و خانواده (همدان)؛ 30. بررسي کتب درسي(هرمزگان)؛ 31. حقوق بشر(يزد).

نشست ها

دومين نشست مؤسسان مجلس دانش آموزي، 20-22 مهر 81، اولين نشست رسمي دوره ي 81-83، 23 الي 26 فروردين 82، دومين نشست رسمي دوره ي 81-83، 22-26 شهريور 82، اولين نشست رسمي دوره 83-85، 3-11 اسفند 78؟؟؟، برگزار گرديد.
در پايان، فرازي از پيام سيد محمدخاتمي (رئيس وقت جمهوري اسلامي ايران)، براي افتتاح اولين مجلس دانش آموزي، آورده مي شود.
فرزندان عزيز دانش آموز!
بدانيم که تشکيل مجلس دانش آموزي و ادامه ي فعاليت آن، تنها يک حرکت نمادين نبوده و نيست؛ بلکه انتخابات اين مجلس و فعاليت نمايندگان آن، گامي در جهت تمرين مردم سالاري و رشد آگاهي ها و بصيرت نسل جوان کشور و شکوفايي استعدادها و توانمندي هاي اين نسل در عرصه هاي مختلف اجتماعي و تلاش جهت ارتقاي سطح اعتماد به نفس و روحيه ي خودباوري ذخيره هاي اصلي کشور، در بخش نيروي انساني است. لذا بر همگان ، فرض است که با حمايت هاي کافي، تلاش خويش را در ثمربخشي و ارتقاي کيفيت اين مسئله، معطوف دارند و از نظرات و راه کارهاي ارائه شده توسط اين مجلس محترم در بهبود امور، بهره ي لازم را ببرند و مسرور خواهم شد فضاي مناسب براي کاربردي تر شدن مصوبات پارلمان دانش آموزي، در فضاي آموزش و پرورش و خصوصا محيط مدارس فراهم آيد و فرزندان عزيز، ثمره ي حضور ميليوني خود را عينا لمس نمايند. منبع:http://www.irsp.ir

پخش

داستان. رحمان اکبري
مرد، خيلي آرام و موقر، به صندلي تکيه داده بود. مثل کشتي اي که در ته دريا آرام و بي حرکت غرق شده، در تفکراتش فرو رفته بود. زن، بلندبلند داد مي زد و مي گفت: «چرا ديگه دوسم نداري؟ چرا نمي خواي منو ببيني؟».
لحظه اي صداي زن قطع شد و بعد دوباره گفت: « چرا تنهام گذاشتي؟ من تو رو دوس دارم». دوباره صداي زن قطع شد. مرد، فقط به نقطه اي خيره شده بود. به چه چيزي فکر مي کرد، مشخص نبود. مثل اين که اصلا در آن جا حضور نداشت. ديگر بغض زن داشت مي ترکيد. با سوز و ناله اي که در ته صدايش بود، به خواهش و تمنا که در ته صدايش بود، به خواهش و تمنا افتاد: « دوباره دوسم داشته باش! بدون تو خيلي تنهام!».
مرد، دستش را زير چانه انداخته بودو با بي حوصلگي، به خواهش هاي زن گوش مي داد. زن، باز هم بغضش بيشتر شد. زن، نمي توانست جلوي جاري شدن اشک هايش را بگيرد. مدام تکرار مي کرد:« خواهش مي کنم، ديگه تنهام نذار! خواهش مي کنم که دوسم نداشته باش!».
لحظه اي گذشت. سکوت، فضا را پر کرد. بعد از چند ثانيه، دوباره زن به صدا درآمد و سکوت سنگين فضا را شکست؛ اما مثل اين که واقعا ديوانه شده بود. از تحقير شدنش در عذاب بود. از اين رو، به آن رو شده بود. بلند بلند فرياد مي زد.«ديگر دوستت ندارم. به دنبال عشق بهتري مي روم. تو را فراموش مي کنم!»
مرد با شنيدن اين جمله هاي زن، ديگر طاقت نياورد. از کوره در رفت و گفت: «آقاي راننده! مي شه خواهش کنم که پخش اتومبيل رو خاموش کني!».

پي نوشت

1. درآمدي بر جامعه شناسي، بروس کوئن، مترجم: محسن ثلاثي، تهران: توتيا، 1375، ص 131.
2. سوره ي عنکبوت، آيه ي 41.
3. درآمدي بر جامعه شناسي، ص 127.
4.خانواده و نقش بنيادين آن، علي قائمي، تهران: سازمان ملي جوانان، 1380، ص 353.
5. اسلام و جامعه شناسي خانواده، حسين بستان، قم: مؤسسه ي پژوهشي حوزه و دانشگاه، 1383، ص 172.
6. وسايل الشيعه، ج 14، ص 5.
7. اسلام و جامعه شناسي خانواده، ص 174.
8. همان، ص 178.
9. سوره ي نساء، آيه ي 19.
10. مسئله ي حجاب، مرتضي مطهري، تهران: صدار، 1368، ص 90-91.
11. جامعه شناسي خانواده، ص 185.
12. اخلاق در قرآن، محمد تقي مصباح يزدي، قم: مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1378، ص 72.
13. درآمدي بر جامعه شناسي، ص 57.
14.جامعه شناسي، آنتوني گيدنز، مترجم: منوچهر صبوري، تهران: ني، 1376، ص 192.
15. زن در آينه ي جلال وجمال، عبدالله جوادي آملي ، قم: اسرا، 1383، ص 177.

منبع: کتاب حديث زندگي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image