الف) جنگ شش روزه:
در ژوئن 1967 (خرداد 1346) با حملهِ سريع و سنگين ارتش اسرائيل سومين جنگ ميان اعراب و اسرائيل درگرفت که با حمايت دول امپرياليستي، به شکست ارتشهاي عربي منجر شد و بخش وسيعي از اراضي اسلامي همچون صحراي سينا، ارتفاعات جولان، کرانه باختري رود اردن و قدس به اشغال صهيونيستها درآمد.
بهائيان در خلال اين جنگ برخلاف شعارشان مبني بر «صلح جهاني»، به جاي محکوم کردن صهيونيستها به عنوان «آغازگر جنگ و متجاوز» ، در کنار ارتش اسرائيل قرار گرفتند و همهگونه حمايت را از صهيونيستها به عمل آوردند و از آن جمله به گزارش ساواک در تاريخ 10/5/46 مبلغي در حدود 120 ميليون تومان (که آن موقع رقم بسيار هنگفتي بود) به وسيله بهائيان ايران جمعآوري گرديد که به ظاهر براي بيتالعدل در حيفا ارسال شود «ولي منظور اصلي آنها از ارسال اين مبلغ، کمک به ارتش اسرائيل ميباشد.» ساواک در ادامه ميافزايد: «مقدار قابل ملاحظهاي از اين پول به وسيله حبيب ثابت تعهد و پرداخت شده است.» 1
ب) نبرد رمضان:
در اکتبر سال 1973 که مقارن با ماه مبارک رمضان بود، ارتش کشورهاي اسلامي در عملياتي برقآسا همچون صاعقه بر صهيونيستها فرود آمدند، تا اراضي خود را بازپس گيرند. نيروهاي مصري در مدتي کوتاه از کانال سوئز عبور کردند و ديوار عظيم بارلو را که از سوي صهيونيستها تسخيرناپذير خوانده ميشد، پشت سر گذاردند. در ساير جبههها نيز سوريه و اردن صهيونيستها را گوشمالي دادند و براي نخستين بار افسانهِ شکستناپذيري ارتش اسرائيل را باطل ساختند. در اين اوضاع، نشريات بهائيان به تکاپو افتادند و عليه جنگ و ويراني! به مبارزه برخاستند. آنان که در طول جنگ سال 1967 سکوت اختيار کرده بودند، اين بار به قلمفرسايي پرداختند و در سر مقاله نشريه رسمي محفل ملي بهائيان ايران با عنوان: «نزاع و جدال منفور درگاه کبرياست» چنين نوشتند:
بشر غافل خيلي زود اثرات شديد جنگهاي گذشته را از نظر دور داشته و تحت عناوين مختلفه به بهانهجويي پرداخته و ميکوشد تا براي اطفاي آتش اغراض خويش، دوباره هوا را مسموم سازد و ابناء نوع خود را به ديار نيستي و هلاکت رهسپار نمايد.
و در ادامه مقاله، فصل مشبعي در مذمت جنگ سخن گفتند.2
بهائيان چنان از شکست صهيونيستها سرخورده و ناراحت شده بودند که حتي مجله ورقا، نشريه ويژه نونهالان بهائي، را نيز از مويههاي خويش بينصيب نگذاشتند و در شماره آبان 52 (اولين شماره پس از جنگ) در مقالهاي مفصل که ظاهراً يک دختربچه بهائي به نام سويدا معاني (از بهائيان ايرانيتبار ساکن اسرائيل) فرستاده است، شديداً براي خانوادههاي صهيونيست که فرزندانشان را به ميدانهاي جنگ فرستادهاند، نوحهسرايي کرد و با استفاده از عبارات عاطفي کوشيدند احساسات اطفال بهائي را به نفع صهيونيستها تحريک کند و اين کودکان را از ابتدا با محبت صهيونيستها و کينهِ مسلمانان پرورش دهد. در بخشي از اين مقاله ميخوانيم:
در اين چند روزهِ جنگ، وضع مردم خيلي رقتبار بود، مادرها و بچههايشان نگران و پريشان، منتظر وصول اخبار جنگ بودند... وقتي خبر قتل کشتهشدگان و شمارهِ آنها منتشر ميگرديد، اشکها سرازير ميشد و همگي داغدار بودند... و غروبها که مادران دست فرزندانشان را گرفته تنهايي به گردش ميرفتند، حالت محزوني از چهره همگي نمودار بود.3
ممنوعيت بهائيت در سال 1962 در مصر توسط جمال عبدالناصر
دقيقاً به خاطر همين همسويي و همدلي ميان صهيونيستها و بهائيان، و تلاش عناصر بهائي در کسب اطلاعات در کشورهاي اسلامي، بود که مسلمانان به اين فرقه حساس شدند و اقدامات زير را سامان دادند:
1. در سال 1960 در خلال مجمع عمومي مؤتمر اسلامي بيتالمقدس، يکي از شرکتکنندگان ايراني از نقش اطلاعاتي بهائيان براي اسرائيل سخن گفت که البته کشورهاي عربي مسئله را جدي نگرفتند.
2. پس از شکستهاي سنگين اعراب از اسرائيل و روشن شدن نقش بهائيان در کشورهاي اسلامي مبني بر کسب اطلاعات به نفع رژيم صهيونيستي، اتحاديه عرب در برابر اين فرقه موضعگيري کرد و موضوع بهائيت در دستور کار «دفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل» قرار گرفت. اين دفتر مأموريت داشت که تمام شرکتها و مجتمعهاي صنعتي و اقتصادي خارجي را که با اسرائيل منافع مشترک دارند شناسايي و نام آنها را براي تحريم در اختيار کشورهاي عربي قرار دهد.
خبرگزاري رويتر در 10 ژانويه 1975 از دمشق به، نقل از محمد محجوب مسئول دفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل، اعلام کرد که در کنفرانس ماه آينده، مبارزه با گروه بهائي از سوي اين دفتر به طور جدي بررسي خواهد شد و بهطور رسمي اين فرقه را يک جنبش طرفدار اسرائيل و صهيونيسم خواند.4 همين مضمون را خبرگزاري خاورميانه، همان روز به نقل از محجوب مخابره کرد.
کنفرانس مزبور روز 23 فوريه در قاهره برگزار شد و تصميمات آن، در 25 فوريه منتشر شد. اجلاس مزبور پيرامون بهائيت تصميم مهم زير را اتخاذ کرد:
و قرر المکتب ايضاً فرض حظر علي نشاط البهائيين في الدول العربيه و اغلال محافلهم بعد ان ثبت ان الصهيونيه تستر ورائهم.5
يعني: همچنين دفتر [تحريم اعراب عليه اسرائيل] مقرر داشت که دولتهاي عربي بايد از تحرکات بهائيها و تشکيل محافل آنها شديداً جلوگيري کنند زيرا [براي اعضا مسلم شد که] صهيونيسم پشت آنان پنهان شده است.
ج) مجمع الفقه الاسلامي وابسته به سازمان کنفرانس اسلامي بالاترين مرجع ديني در جهان اسلام است که فقهاي 57 کشور اسلامي از تمامي مذاهب و فرق حتي وهابيت در آن عضويت دارند. اين مجمع در جلسات 18 تا 23 بهمن 1366/ 6 تا 11 فوريهِ 1988 خود طي مصوبهاي، «ادعاي رسالت بهاءاللّه و نزول وحي بر وي» و ديگر معتقدات بهائيان را مصداق «انکار ضروريات دين» شمرد.6در 26 ژانويه 1987 مطابق با 29 جماديالاول 1407 نيز قطعنامهاي به امضاي فقهاي شيعه و سني عضو مجمع منتشر کرد که بهائيان را به اجماع مسلمانان، کافر و خارج از دين اسلام شمرده و خواستار برخورد مقتضي با آنان از سوي دولتها و ملتهاي اسلامي ميشد.7
پي نوشتها:
1. جواد منصوري، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، ص 332 و سند 96/2
2. اخبار امري، سال 1352، ش 13، سخن ماه (نزاع و جدال منفور درگاه کبرياست)، صص 377-380
3. ورقا، نشريه نونهالان بهائي ايران، سال 1352، ش 8 (آبان)، صص 20-22
4. محمدرضا نصوري، پيوند و همکاري متقابل بهائيت و صهيونيسم. مندرج در: فصلنامه انتظار موعود، ش 18، ص 247 به نقل از بولتن خبري سازمان راديو ـ تلويزيون ملي ايران، دفتر مرکزي. خبر 232، 21 دي 1353
5. همان
6. مجمع فقه اسلامي، مصوبهها و توصيهها: از دومين تا پايان نهمين نشست، ترجمهِ محمد مقدس، قم 1418، صص 84-85
7. مع مؤتمرات مجمع الفقه الاسلامي (المؤتمرات الفقهيه)، محمد علي تسخيري، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1/326ـ327.
منبع:ايام 29/خ