در عصر تکنولوژي و ماشين، بيماري صنعتي و استرس، انسانها را فلج کرده است ... و زندگي را به جهنم روحي، مبدل ساخته است. از اين رو بايد ديد، قرآن مجيد داراي چه منزلتي مي باشد و از چه جايگاهي برخوردار است؟
قرآن مجيد، صددرصد، از پايگاه مستحکمي برخوردار مي باشد و آمادگي دارد نيايي از بهشت درون و بيرون را، جلو روي انسان ترسيم کند و از او بهشت محض و بهشت سيار، تربيت کند.
در اين نوشتار، درصدد مانديم، تا چگونگي و چرايي ارتباط جوانان با قرآن را تبيين کنيم.
نوجوانان و جوانان بيش از همه زمانها، به پايگاه معنوي و قرآن مجيد، نياز دارند. چرا؟ چون بيش از همه زمانها، جوانان در معرض خطر و مرض ها و غرض هاي آلوده قرار دارند.
بيماريهاي روحي که امروزه جوانان را تهديد مي کند، بسيار بسيار متعدد و متنوع است، بيماريهاي روحي، داروي معنوي و تکيه معنوي مي خواهد. از اين جهت، هر جواني با مراجعه به قرآن، مي تواند بيماريهاي روحي خود را، پيشگيري و يا درمان بخشد. اگر چنين اتفاقي در زندگي يک نوجوان و جوان بيفتد، شيرين ترين و زيباترين اتفاقي است که در زندگي آن بوجود آمده. «اتفاقات قرآني» همه اش مهم و بزرگ است و انس يک نوجوان و جوان با قرآن، يک اتفاق آسماني است.
به هر حال قرآن، در عمل، ميزان رفتار و کردار مسلمانان است عموما، و جوانان است خصوصا، و همه بايد خودشان را بر قرآن عرضه کنند، تا ببينند يک انسان و جوان قرآني هستند يا خير؟
اگر چنين نيستند بايد هر چه سريعتر براي درمان جان خود اقدام کنند و لحظه اي توقف روا نباشد و هيچ مانعي و يا «ميني» از طرف قرآن مجيد وجود ندارد. اگر مانع و يا ميدان ميني احساس مي شود در خود ما است ...
اين حيات، ارزيابي شده است. خداوند، خود اين حيات را ارزيابي کرده است در غير اين صورت به گفته سقراط، ارزش زيستن ندارد.
خداوند در سوره غافر يک چرخه اي از حيات را بيان مي کند که جالب توجه است.
کودکي جواني پيري
«هو الذي خلقکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ... »
اوست که شما را:
1. از خاک آفريد
2. سپس از نطفه
3. آنگاه از خون بسته
4. و بعد از آن به صورت طفلي شما را بيرون مي فرستد
5. تا به کمال نيرو برسيد
6. و پس از آن پير شويد و برخي از شما پيش از رسيدن به پيري مي ميريد، و بعضي به آن اجل معين مي رسيد، و شايد بينديشيد. »
«شدن» در اين آيه موج مي زند و سير تکاملي انسان، به صورت آرام در جسم انسان تعبيه شده است. يعني رشد جسم، حتما بايد توام با رشد جان باشد. به هر تقدير دوران کودکي، جواني و پيري، در آيينه قرآن، بسيار آرماني به «فيلم» کشيده شد و مبدا معنادار و معاد ماندگاري را به نحو نيکو، تبيين مي کند.
زبان نوجوانان و جوانان در انس با زبان قرآن
خداي متعال قرآن را به عنوان شفاي آنچه در دلها و افکار است، معرفي مي نمايد «و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمه للمومنين» اگر قرآن ذاتا شفا شد، هرگز هيچ مرضي در آن راه نمي يابد و هر گاه شخصي به قرآن مراجعه نمايد بدون شفا و درمان باز نمي گردد.
امروزه، استرس يا بيماريهاي صنعتي فشارهاي رواني و عصبي خيالبافي ها، عشق به خودکشي و ... در جوامع انساني موج مي زند و بعضي از جوامع انساني را به جهنم روحي و انساني، تبديل ساخته است.
خلا انساني و روحي پيش آمده در جوامع بشري را ، با هيچ ماشيني نمي توان پر و يا تخليه کرد، مگر با معنويت و ارزشها ... .
قرآن مجيد، به پنج مرحله زندگي بشري اشاره مي کند و آن را مورد آسيب شناسي قرار مي دهد. مي فرمايد:
«اعلمو انما الحيوه الدنيا:
1. لعب
2. ولهو
3. وزينه
4. وتفاخر بينکم
5. و تکاثر في الاموال و الاولاد.
کمثل غيث اعجب الکفار نباته ثم يهيج فتريه مصفرا ثم يکون حطاما و في الاخره عذاب شديد و مغفره من الله و رضوان و ما الحيوه الدنيا الا متاع الغرور؛
بدانيد که زندگي دنيا:
1. بازيچه (دوران کودکي) ،
2. و سرگرمي (دوران نوجواني)
3. تجمل و تجمل پرستي (دوران جواني)
4. تفاخر در ميان خودتان (دوران ميانساني)
5. و افزون طلبي در اموال و اولاد (دوران شيخوخيت و کهنسالي) است. »
دوستي و دلبستگي به تمام مراحل پنج گانه خطر محض است و دوستي و دلبستگي به هر يک از اين مراحل، خطر نسبي است. اين پنج مرحله دنيا است و دنيا، آن است که انسان را از خدا باز بدارد.
آيت الله جوادي آملي پيرامون تفسير اين آيه مي فرمايند:
حيوان را اگر بخواهند به دام بکشند، با کمند به دام مي اندازند ولي يک انسان را اگر بخواهند به دام بکشند، از راه انديشه وارد مي شوند ...
در يک چنين فضايي، کسي بايد وارد ميدان گردد که به زبان نوجوانان و جوانان و به زبان زمان و مکان آشنايي کامل داشته باشد.
اول بايد يک چيزي که تعديل کننده باشد به دست آنها داد و به دنبال آن با آرامش کامل، کارد تيز دودم را از دست آنها گرفت ... زبان نوجوانان و جوانان، زبان زيبايي، تنوع طلبي، زبان خلاقيت، زبان سرعت، زبان تکنولوژي، آماده و آني خواهي، نوپرستي و ... است.
در اين صورت، چگونه مي توان نوجوانان و جوانان را با قرآن قرين ساخت و يا آشتي داد؟ همه کساني که مي خواهند «فرهنگ قرآني» را نشر بدهند، به ويژه معلمين قرآن، بايد با زبان زمان و مکان، آشنا، مسلح به وسايل آموزشي پيشرفته و به روز باشند.
بنابراين، همه کساني که با آموزش قرآن و نشر فرهنگ قرآني، سر و کار دارند، بايد مسلح و مجهز به امکانات آموزشي پيشرفته باشند و با شناسايي و آشنايي با آن، بتوانند محتوي و معاني عظيم کتاب کريم را، در يک ظرف زيبا، تحويل نوجوانان و جوانان بدهند، تا بتوانند نوجوانان و جوانان را با قرآن پيوند، آشنا و يا آشتي دهند.
البته روحيات اينگونه، اختصاص به جوانان تنها هم ندارد و به حساب ضعف نوجوانان و جوانان هم نمي آيد. چون جوان ها، هميشه تاريخ تلاش مي کنند تا خودشان را در قبرستان کهنگي و کهنه پرستي گرفتار نکنند. حرفهاي کهن را مي پذيرند و حرفهاي کهنه را رد مي کنند.
اين معلم و مربي است که بايد زبان آنها را بشناسد و مطابق ميل و خواست مثبت آنها شيوه و متد ارائه دهد. اگر معلم و تمام کساني که مي خواهند فرهنگ قرآني را نشر بدهند، با زبان نسل جديد و جوانان آشنا نباشند، نمي توانند ساربان خوبي براي اين کاروان باشند.
به هر تقدير، قلب نوجوانان و جوانان بايد با «قلب و روح قرآن» پيوند بخورد؛ اين کار يعني پيوند و پيمان با قرآن، يا بايد از طرف خود نوجوانان و جوانان صورت پذيرد يا دست اندرکاران در ارتباط با «فرهنگ قرآني» ، اين پيوند و پيمان با قرآن را ايجاد بکنند، تا از اين طريق نوجوانان و جوانان «بيمه قرآني» گردند.
مگر حسين فهميده کي بود؟
او نوجوان قرآني بود که به تعبير مولانا:
«هر که نور حق خورد، قرآن شود»
او از قرآن فهميده بود و زبان قرآن شده بود!
تو همچون غنچه هاي چيده بودي که در پرپر شدن خنديده بودي مگر راز حيات جاودان را تو از «فهميده» ها فهميده بودي
رهبر بزرگ قرن، خميني کبير، اين نوجوان قرآني، را به عنوان رهبر بزرگ معرفي مي کند، مي فرمايند:
«رهبر ما آن طفل 12 ساله اي است که قلب کوچکش که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زير تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد. »
او حديث عشق آموزي را از قرآن آموخته بود.
البته شهيد حسين فهميده، که حضرت امام خميني (ره) او را به عنوان رهبر معرفي کرد، از باب «مشت نمونه خروار» است.
شهيد سيد ابوالفضل فلاح مازندراني گلنشيني، که در سن هفده سالگي، مفسر قرآن مجيد بود، نماز شبش ترک نمي شد و ... او هم رهبر بود ...
مگر پيامبر اسلام (ص) در دوران نوجواني، در مبارزه با متجاوزان و مشرکان، انجمن «پيمان جوان مردان» را تشکيل نداد؟ !
پيامبر قرآن، وقتي جوان 25 ساله شد، رفتار او در شهر مکه زبانزد همه گشت و مردم به وقار و پاکدامني، نجابت، امانت، و درستکاري او پي بردند و از اين رو او را «محمد امين» ناميدند.
به هر تقدير، حقوق هميشه دو طرفه است. اگر قرآن، شفابخش جانها است، جوانان عزيز هم بايد از قرآن پاسداري بکنند و آن نيست مگر عمل به قرآن و قدرشناسي از خويشتن و لازمه آن اين است که ما جان و انديشه خود را بر قرآن عرضه بکنيم.
منبع: مجله راه قرآن/خ