|
بازي در کودکان
-(3 Body)
|
بازي در کودکان
Visitor
668
Category:
دنياي فن آوري
روانشناسان دوره کودکي را دوره بازي کردن کودک ميدانند. بازي کودک ابتدا با اشياء است و سپس شامل انسانها ميشود. از سنين 3 و 4 سالگي کودک به تدريج به بازيهاي گروهي و اجتماعي رو ميآورد. در اين گونه بازيها کودک رفتار با ديگران را تمرين ميکند و با اصول زندگي جمعي و چگونگي رفتار با ديگران به تدريج آشنا ميشود و اين به رشد اجتماعي و اخلاقي او کمک ميکند. بازي حس کنجکاوي، ابتکار و خلاقيت کودک را برميانگيزد و به رشد ذهني او کمک ميکند. همچنين بازي از لحاظ جسمي موجب هماهنگي عضلات و اعضاي بدن ميشود و در نتيجه حرکات بدني طفل را به بهترين وجه ممکن شکل ميدهد. بازي باعث نيرومندي کامل و رشد صحيح جسماني ميگردد. از طريق بازي حواس ديگر کودک مثل لامسه، بينايي، توازن و تعادل به کار افتاده و مهارتهاي لازم را براي کودک ايجاد ميکند. پس به خاطر داشته باشيم که شغل کودک مخصوصاً از 4 تا 7 سالگي بازي است. مهمترين ويژگي دوران قبل از مکتب: هفت سال اول زندگي دورهاي است که در آن کودک از آموزش جدي و رسمي معاف است. در اين دوره کودک از آزادي عمل بيشتري برخوردار است و نبايد تکليف شاقي را بر او تحميل کرد. چنين به نظر ميرسد که در اين دوره کودک از يک طرف موجود بسيار با ارزشي است که بايد در خانواده گرامي داشته شود و مورد مهر و محبت و احترام والدين خود باشد؛ از سوي ديگر نبايد به او سختگيري صورت گيرد و برنامههاي جدي و سنگين از لحاظ تعليم و تربيت بر دوش ناتوان او تحميل کرد. همچنين در اين دوران بايد بيشتر از تشويق استفاده نمود و کاربرد تنبيه جزء در موارد استثنايي مجاز نيست. تنبيه بدني، در اين دوره روش تربيتي بسيار نادرستي است. تنبيههايي که در اين دوره در نظر گرفته ميشوند بايد با توان محدود جسمي و رواني کودک تناسب داشته باشد و لذا تنبيه شديد به هيچ عنوان توصيه نميشود. کودکاني که در دوران قبل از مکتب از امنيت و محبت کافي برخوردار نميشوند، آسيبهايي بر آنها وارد ميشود که به سختي در دورههاي بعد قابل جبران است.
زمينهســـازي والدين بــــراي مکتب: از مسائل مهم و اساسي در اواخر اين دوره، آماده کردن طفل براي ورود به مکتب است. مکتب محيطي جديد است که کودک با ورود به آن به دنيايي تازه دست مييابد. حضور در اين دوره به رشد اجتماعي کودک نيز کمک ميکند و او را آمادهي روابط اجتماعي با همسالان در محيط مکتب ميکند. والدين قبل از فرستادن کودکان به مکتب و آغاز تعليم و تربيت رسمي، حداقل چند نکته را در نظر داشته باشند: 1- کودک آنان از لحاظ رشد جسمي و رواني به حدي رسيده باشد که بتواند تعليم و تربيت رسمي را پذيرا باشد. 2- وابستگي کودک را به والدين و خانه به روشهاي مقتضي کم کنند. (مثل بردن کودک به پارک و بازي با کودکان همسن و سال، گذراندن ساعتي در منزل اقوام بدون حضور پدر و مادر و...) 3- با تعريف از مکتب و تمجيد از محاسن معلمان و امثال آن، کودکان را در زمينه پذيرش ورود به مکتب تشويق کنند. به قسمي که آنان شيفته رفتن به مکتب گردند. متأسفانه عدم رعايت بعضي از موارد فوق موجبات اضطراب و دلسردي بعضي از کودکان را فراهم ميکند. حتي در بعضي موارد کودکان پس از رفتن به مکتب در اندک مدتي دچار ترس، بياشتهايي و بهانهگيري و بالاخره به بيماري ?فوبيا? يعني ترس از مکتب دچار ميشوند. براي رفع اين مشکل بايد والدين و معلمان به صورت جدي با يکديگر همکاري و تفاهم داشته باشند. مسئولين مکاتب مخصوصاً معلمان صنفهاي اول بايد جلسات متعدد و زيادي با والدين کودکان داشته باشند. محيط مکتب بايد براي پذيرفتن بعضي از والدين به خصوص مادران متعلمين صنف اول آماده باشد. اين قبيل مادران بايد مجاز باشند، ساعتها به همراه کوکان خود در مکتب به سر برند تا تفاهم لازم بين کودک، محيط مکتب و معلمش به وجود آيد.
|
|
|