يكي از عوامل عقب ماندگي جهان اسلام، پس از دوران درخشان تمدن اسلامي، به حاشيه رفتن مقام علم و عالمان است. البته خود آن هم معلول عوامل متعددي است كه پرداختن به آنها از حيطه موضوع اين بحث خارج است.جهان اسلام پس از دوران طلايي شكوفايي خود، در سده هاي نخستين، به سبب بعضي مشكلات مانند حاكم شدن برخي نظامهاي ظاهرگرا و خود ستيز از قافله علم، رشد و بالندگي؛ عقب نگه داشته شد. بعدها هم، در بهترين وضعيت خود در تمناي دستيابي به داشته هاي پيشين خود از غربِ بيگانه، عصر ترجمه را پشت سر گذاشت كه در برخي حوزه هاي نظري، حاصلي جز واپس گرايي نوين و ايجاد تزلزل در بنيانهاي فكري نوآموختگان نداشت.برون رفت از وضع موجود، نخست در گرو درك ضرورت گذار از مرحله كنوني و سپس در پرتو نهضت فراگير علمي و جنبش نرم افزاري ممكن است.درك ضرورت، چيستي، شناخت پيش فرضها، ويژگيها و مؤلفه هاي جنبش نرم افزاري، يگانه راه برون رفت از وضعيت ركود فعلي در حوزه نظريه پردازي علوم انساني است. همچنين، يافتن راهبردهاي مناسب براي تحقق آن، از بايسته هاي اين راه ناهموار ولي بدون جايگزين است.
يكي از مؤلفه هاي مهم در تحقق نهضت نرم افزاري، فراگير شدن آن است. از اين روست كه اگر حركتهاي فردي به امواجي فراگير نينجامد، با تحقق جنبش نرم افزاري فرسنگها فاصله خواهد داشت.البته، در طول دوران ركود علم در جهان اسلام، همواره شخصيتهاي برجسته اي پا به عرصه وجود نهاده اند كه عظمت هر يك به تنهايي، موجي نظري، در سطح راكد محافل علمي ايجاد كرده است. ولي نبود زمينه هاي مناسب و برخي معضلات و مشكلات، از شكل گيري جرياني فراگير و امواجي همه گير جلوگيري كرده است.بايد توجه داشت، بحث درباره جنبش نرم افزاري، اختصاص به علوم انساني ندارد و ساير علوم را نيز در بر مي گيرد؛ اما از آنجا كه بسياري از علوم تجربي رشد و شكوفايي خود را وامدار نظريه پردازيهاي موجود در حوزه علوم انساني اند، از اين رو اهميت توجه و اهتمام به نظريه پردازي و ايجاد نهضت نرم افزاري در اين ساحت، به وضوح روشن مي شود.
يكي از شخصيتهاي مؤثر و موج آفرين در دهه هاي اخير، فقيه و فيلسوف نامدار استاد مطهري است. ايشان موقعيت جهان اسلام و مقتضيات آن را درك كرد. او با اعتقاد به لزوم بهره گيري از منابع اصيل اسلامي در مواجهه با انديشه هاي انحرافي و نيز ايجاد موجي نو، براي تولد جنبش نرم افزاري، در اين راه دشوار قدم نهاد.سيره علمي و عملي استاد، شناخت دقيق ايشان را از ضرورت، ويژگيها و مؤلفه هاي نهضت نرم افزاري نشان مي دهد. ايشان دراين باره، زمينه پاسخ به سؤالها و شبهات را، به زبان روز، ايجاد كرد. همچنين در برگزار كردن مناظرات علمي و نظريه پردازيهاي روشن و توأم با امكان داوري، پيشگام بود. از اين روست كه مي بينيم در مواجهه با هتاكي يكي از اساتيد ملحد دانشكده الهيات در دانشگاه تهران، و با وجود فضاي مناسب، هرگز او را تكفير نكرد؛ بلكه در نامه اي از رياست دانشگاه درخواست نمود براي مناظره اي علمي، در برابر همگان و با قضاوت وجدانهاي بيدار و منصف از او دعوت كند.بدون ترديد، يكي از پيش فرضها و ضرورتهاي نهضت نرم افزاري، توجه به عناصر فكري و نخبگان جامعه است. با عنايت به دو قطبي بودن نظام آموزشي علوم انساني در ايران، يعني حوزه هاي علميه و دانشگاه ها، لزوم ايجاد پل ارتباطي ميان اين دو و همفكري آنها، بسترساز شكل گيري نطفه آغازين نهضت نرم افزاري خواهد بود كه مرحوم شهيد مطهري از طلايه داران برقراري اين ارتباط است.بايد توجه داشت، همان گونه كه شناخت ويژگيها و مؤلفه هاي نهضت نرم افزاري و نيز پيش فرضها و ضرورتهاي آن، اهميت والايي دارد، ارائه راهبردهاي زمينه ساز هم، نقش تعيين كننده اي در شكل گيري آن دارد.مهمترين راهبردهاي زمينه ساز جنبش نرم افزاري و توليد علم، همان گونه كه در پاسخ مقام معظم رهبري به نامه جمعي از فضلا و طلاب حوزه علميه قم اشاره شده است، عبارتند از:
1. تبديل جنبش به ارزش عمومي
2. پاسخ به سؤالها و شبهات
3. مناظرات علمي و نظريه پردازي روشن همراه با داوري
4. آزادي، اخلاق و منطق
5. ايجاد فضاي انتقادي سالم
6. ايجاد فرصت براي نظريه سازان
7. اجتناب از سياست زدگي و سياست زدايي
با توجه به راهبردهاي فوق، سيره علمي و عملي شهيد مطهري در حيات علمي ايشان بسيار قابل توجه است. همين امر، لزوم بررسي مجدد آثار و جنبه هاي مختلف زندگي ايشان را اجتناب ناپذير مي كند...مطلب ذيل، نوشتاري است از دكتر علي مطهري كه مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه قم در اختيار گروه فرهنگي روزنامه قدس قرار داده است.
سيره علمي؛ تقويت قوه تعقل، محور تعليم
وجود برخي ويژگيها در افراد باعث تمايز آنان از سايرين شده و به گونه اي اين سؤال را در ذهن ايجاد مي كند كه چرا اين شخص نسبت به سايرافراد متمايزاست؟ شهيد مرتضي مطهري از اين دسته افراد است.مساله مهمي كه درباره شخصيت ايشان مطرح است وجهه علمي استاد و توجه خاص ايشان درباره تعليم وتعلم است.نكته ا ي كه ايشان در روش تعليم و تعلم بر آن تأكيد داشتند، مسأله تقويت قوه تعقل و تجزيه و تحليل بود. از ديدگاه وي تقويت قوه تعقل، محور تعليم است استفاده درست از سرمايه هاي انساني و استعدادهايي كه خداوند در نهاد انسان قرار داده است، هنري بزرگ و نشانه رشد استفاده از سرمايه هاي فردي است. همان طور كه رشد استفاده از سرمايه هاي اجتماعي نوعي رشد است و به مسأله مديريت و رهبري بر مي گردد؛ در واقع هر انساني بايد قوا و استعدادهاي خودش را رهبري كند.
استاد معتقد است: اگر ما علم و تعليم را فقط به معناي انبار كردن مطالب بگيريم، در اين صورت عالمان خوبي نخواهيم بود. عالم خوب كسي است كه از بيرون، فرآورده هايي را مي گيرد، روي آنها كار و تلاش و سپس توليد علم مي كند.در همين رابطه ويكن انگليسي مي گويد: "علما سه دسته اند: برخي از آنها مانند مورچه فقط انبار مي كنند؛ علومي را فرا مي گيرند و در انبار ذهن خودشان ذخيره مي كنند. برخي بدون اينكه از بيرون چيزي را فرا بگيرند، مي خواهند از درون خودشان تارهايي را بتنند و برخي مانند زنبور عسل، شهد گلها را مي مكند و روي آن كار مي كنند و با يك سري فعل و انفعالها، ماده جديدي به نام عسل به وجود مي آورند."
استاد كسي را عالم واقعي مي داند كه اين دو خصلت را دارد؛ يعني هم فرا مي گيرد و هم درمورد آنها تحقيق مي كند.بر اساس همين عقيده، در آثار وگفتار ايشان مي بينيم كه مي گويد: ملاك، زياد استاد ديدن نيست چرا كه اتكا به تحصيل بدون تحقيق، باعث كاهش خلاقيت در محصل مي شود لذا او يك عالم مبتكر و مولد نيست. اين خصوصيت در شيوه تحصيلي استاد به چشم مي خورد. عدم پذيرش بدون چون وچراي مباحث وتحليل ذهني، از مشخصه هاي ايشان در يادگيري وآموزش است.يكي ديگر از روشهاي تعليمي و تعلمي ايشان، پي گيري وريشه يابي مطالعاتي در هر دو حوزه تعليم وتعلم است.هدفمندي درمطالعات وتحقيقات، با هدف تحقق اصلاحات فكري واجتماعي درجامعه، از ديگر ويژگيهاي ايشان در اين عرصه است. درواقع، استاد تحصيل وتعلم را مقدمه اي براي حل مشكلات جامعه مي دانستند. به همين دليل، "رسائل"، "مكاسب"، "كفايه" و "اسفار" براي ايشان هدف نبود و تفاوت ايشان با بعضي از افراد همين است.درحالي كه برخي افراد تحصيل اين دروس را رسيدن به قله معارف اسلامي مي دانستند وي همه اينها را مقدمه اصلاحات مي ديد. ملاك فعاليتهاي استاد، تحقق ايده مصلح بودن است. ايشان يك مصلح اجتماعي بود.
البته نبايد زحمات كساني را كه مطالعات بنيادين انجام داده اند، ناديده گرفت.
سيره عملي استاد مطهري
الف) سيره فردي
از خصوصيات بارز اخلاق فردي استاد مطهري، تقيد به عبادت تهجد وشب زنده داري ودعوت ديگران به اين رويه بود.اخلاص در عمل نيز يكي ديگر از صفاتي بود كه مي توان از خصوصيات منحصر به فرد ايشان دانست.استاد باوجود مناسبات خوبي كه با ديگران داشتند، گاه چنان درمسائل فكري وعملي تعمق داشتند كه حضور اطرافيان را متوجه نمي شدند واين نشانه اهميت تفكر در سيره عملي ايشان است.شهيد مطهري در عين توجه به تهجد وعبادات، هيچ گاه خود را از بهره مندي از مواهب الهي محروم نمي ساختند. به عنوان مثال، در زماني كه تفكرات ماركسيستي در دانشگاهها رواج يافته بود وداشتن ظاهر آشفته وزندگي سخت امتياز محسوب مي شد، ايشان همواره با ظاهري آراسته در دانشگاه حاضر مي شدند.استاد در هر حركتي كه داشتند، نكته اي براي آموزش دانشجويان در نظر مي گرفتند. بنابراين، ايشان علاوه بر رد نظرات ماركسيستها در كلاسهاي درس ودر قالب مباحث تئوري در شيوه زندگي، رفتار و كردار وشيوه زندگي آنان را به باد انتقاد مي گرفتند.
ب) سيره اجتماعي
آنچه در باره سيره اجتماعي استاد قابل طرح است بيان اين نكته است كه ايشان در ادوار مختلف مبارزات خويش شيوه هاي متفاوتي را متناسب با همان زمان اتخاذ مي كردند.
سخنراني شديداللحن ايشان عليه شاه در 15 خردادسال 42باعث شد تا استاد تا مرحله اعدام پيش برود. بازهم در همان ايام سخنراني معروف استاد در باره فلسطين موجب شد تا ايشان بازداشت شوند. اما پس از سال 49 شيوه مبارزاتي ايشان نسبت با گذشته كمي تفاوت پيدا مي كند زيرا احساس كردند كه تلاشها و فرد كاريهاي توده مسلمانان به نفع گروه هاي التقاطي و كمونيسم و زحمتهاي مردم به نفع گروه هاي ماركسيست تمام مي شود.در آن زمان، جوّ غالب در دانشگاه ها و بين جوانها، جوّ التقاطي و ماركسيستي بود. خيلي از نيروهاي مسلمان انقلابي و موجّه، افكار انحرافي را پذيرفته بودند. حتي در حوزه هاي علميه هم افكار مادي نفوذ كرده بود. شهيد مطهري در نامه اي به امام (ره) در سال 56 اشاره مي كنند كه اين افكار مادي حتي در ميان برخي از ارادتمندان شما و دوستان ما نفوذ كرده است. بنابراين، ايشان احساس خطر كردند كه نهضت به سمت ديگري مي رود. امام هم در نجف بودند و آينده، روشن نبود. ظاهر اين بود كه اگر در ايران نهضتي و حركتي انجام و رژيم شاه سرنگون شود، حكومت در دست كمونيستها خواهد بود، ولي بعدها مسأله شكل ديگري گرفت. بنابراين، مي بينيم در آن سالها، بيشتر فعاليت ايشان روي كارهاي فكري و عقيدتي متمركز شد. حتي ايشان در هفده شهريور "مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي" را مي نوشتند. براي بعضي اين سؤال مطرح مي شد كه در اين دوره و وضعيت، شما چه چيزي مي نويسيد، الان وقت فرياد زدن است. ايشان مي فرمودند: "مهم اين است كه ما نهضت را در مسير خودش حفظ كنيم وگرنه، هدف ما انقلاب صِرف نيست؛ يعني هدف اين نيست كه فقط رژيم شاه را سرنگون كنيم. بلكه پس از آن مهم است." بنابراين ايشان براي حفظ اصالت تفكر مبارزاتي پيروان حضرت امام(ره) ومبارزان مسلمان، به تقويت بنيانهاي فكري مي پرداختند.
پس از پيروزي انقلاب هم مشاركتهاي اجتماعي ايشان به صورت جدي به چشم مي خورد وتاثير گذاري استاد درتصميم گيريها وخط دهي به انجام صحيح امور در آن موقعيت حساس، قابل تامل وبررسي است.ايشان مي دانستند وقتي انقلاب پيروز شود، درگيري فكري شروع مي شود پس ما بايد مواد لازم را داشته باشيم.استاد انحراف و بدعت را خوب تشخيص مي داد و شجاعت اظهار نظر را داشت. اين وظيفه يك عالم دين است كه با خرافات و نقاط ضعف جامعه مبارزه كند ، براي تبليغ اسلام از نقاط ضعف جامعه استفاده نكند، بر موج سوار نشود، بلكه با جهالتهاي مردم مبارزه كند. به عبارت ديگر، عالم نبايد از وسيله نامقدس براي هدف مقدس استفاده كند؛ تمام اين صفات در ايشان جمع شده بود.
روش برخورد با انحرافهاي فكري
استاد مطهري در برخورد با انحرافهاي فكري، عامل مهم صداقت فرد يا غرض ورزي اورا در نظر مي گرفت.اين طور نبود كه هر كس مخالفت يا اشتباهي مي كرد بلافاصله او را منكوب كنند؛ بلكه اگر احساس مي كردند صداقت وجود دارد، ولي شخص در اشتباه است، آن جا خيلي ملايم برخورد مي كردند.ولي آنجا كه نفاق فرد در بيان سخنان وعقايدش براي او روشن مي شد به شكل ديگري برخورد داشتند.مثل اينكه شخص، ابتدا يك اصل ديالكتيكي را پذيرفته و سپس چند آيه و روايت پيدا كرده است و با استفاده از آيه ها و روايات مي خواهد حرف خودش را به كرسي بنشاند؛ يعني پوسته اي از مفاهيم اسلامي را دور فكر واقعي خودش كشيده و نفاق مي ورزد. خلاصه اينكه هر جا مي ديدند فريب و نيرنگ در كار است، خيلي تند برخورد مي كردند. شيوه برخورد ايشان با انحرافهاي فكري با توجه به هجمه اين نوع تفكرات، مي تواند ملاك ما در برخورد با منحرفان باشد.