جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
هوس، پيامدها و علاج‏ها
-(8 Body) 
هوس، پيامدها و علاج‏ها
Visitor 692
Category: دنياي فن آوري

داشتن يا نداشتنِ هوس

به طور کلّي، بسياري از افراد، نيروي اراده را با هوس، اشتباه مي‏کنند و تفاوتي بين آنها قائل نمي‏شوند. حال اگر بخواهيم به توضيح آن دو بپردازيم و آنها را معنا کنيم، هوس را «ميل (گرايش) غريزيِ سيري‏ناپذير» تعريف خواهيم کرد، در حالي که اراده، «مُلزَم نمودن اختياري خويشتن است به تأمين يک خواسته»، که پس از تحقّق آن خواسته و يا با انصراف از آن، خاتمه مي‏يابد. از همين دو تعريف ابتدايي برمي‏آيد که اوّلاً هوس، به خوديِ خود، منفي نيست و ثالثا به فعليّت رسيدن و عملي شدن هر هوسي، نيازمند اراده کردن است.
تجربه بشري نشان داده است که ما در زندگي نمي‏توانيم همه چيز را تنها بر اساس هوس‏هاي خود پايه‏ريزي کنيم و نظم و ترتيب ببخشيم. برخي موقعيت‏هاي دشوار و حادّ و پيچيده به موضوعاتي سواي اميال و هوس‏هاي ما مرتبط مي‏شوند. اگر ما از قبول اين اصل مسلّم سر باز زنيم، دير يا زود، هوس‏ها (تمايلات) خود را با سؤالات بسياري مواجه خواهيم ديد و طعم تلخ ناکامي‏ها را خواهيم چشيد.
هوسْ داشتن يا نداشتن (به آن مفهومي که روزانه در محاوره و مکالمه خود به کار مي‏بريم)، مبيّن هيچ اصلي نيست مگر اين که از قبول يک موقعيت و يا از اطاعت از دستور مشخّص، سر باز زنيم. هنگامي که مي‏خواهيم کار بخصوصي را انجام دهيم مي‏گوييم: «دلم مي‏خواهد»، ولي اگر آن کار، باب طبعمان نباشد، مي‏گوييم: «دلم نمي‏خواهد». پس هوس داشتن، مفهوم «قبول عملي» را پيدا مي‏کند و نداشتن هوس، «امتناع از انجام دادن آن عمل» را مي‏رساند.
تبعيّت از احساس ميل و بي‏ميلي که بهتر است در اين جا از آن، تحت عنوان «هوسبازي» ياد کنيم، در نهايت، از ما آدم‏هايي کاهل و خمود مي‏سازد ؛ چون هرگونه احساسِ شور و نشاط و ابتکار و نيز جرئت و شهامت را از شخص، باز مي‏ستاند و ميل به تغيير دادنِ خويشتن و جهان را در او مي‏ميرانَد.
انتخاب نحوه زندگي به طريق «هوس»، موجب آن مي‏شود تا سقف امکانات خود را پايين‏تر و پايين‏تر بياوريم و شکست آتي خود را سخت‏تر بسازيم. شخصيتي که تنها به نحوه ارضاي «هوس»هاي خود نظر دارد، با قاعده‏اي که خودش ساخته و پرداخته، باعث محدوديت و محکوميت خويش مي‏شود ؛ يعني سرانجام به نقطه‏اي مي‏رسد ديگر جز برآوردن هوس و ميل غريزي، هيچ کاري برايش نمي‏ماند، در حالي که انسان، بجز هوس‏ها يا همان گرايش‏هاي غريزي (طبيعي)اش که اقتضاي سرشت حيواني اوست، نيروهاي ديگري نيز در درون خود دارد (مثل قوّه تعقّل و تفکّر) که مي‏تواند به مدد آنها رشد و تعالي و تکامل يابد، حالْ آن که هوس‏ها، با فرسوده شدن تن آدمي و به تحليل رفتن قواي مادّي او، فرسوده مي‏شوند و يا ابزارهاي تأمين آنها (اعضاي بدن و حواسّ پنج‏گانه و...) ضعيف و ناکارآمد مي‏شوند.

هوس از ديدگاه دين

از ديدگاه دين، انسان، موجودي است که عقل و شهوت، در وجودش با هم درآميخته است، به گونه‏اي که گاهي قوه عقل، او را به جانب خويش مي‏کشد و تفکر و عقل‏گرايي سرلوحه کارها و برنامه‏هاي او مي‏شود و گاهي قوه شهوت، او را به سمت خود سوق مي‏دهد و تمايلات و خواسته‏هاي شهواني در او فعّال مي‏گردند. آري! بشر، چه بخواهد و چه نخواهد، همواره هوس‏ها و تمايلاتي در وجود خود دارد که او را به اين سو و آن سو، سوق مي‏دهند.
آنچه براي يک انسانِ کمالجو مهم است، چگونگي برخورد با اين هوس‏ها و تمايلات دروني است؛ چرا که در اثر پيروي نادرست از همه خواسته‏ها و هوس‏هايمان، به تدريج، درخشندگي عقل و ايمان در وجودمان رو به خاموشي مي‏رود و در نهايت، به درجه‏اي پايين‏تر از حيوانات، تنزّل خواهيم کرد. قرآن مجيد مي‏فرمايد: «پيروي از هواي نفس مکن که تو را از خداوند، گمراه مي‏کند».(1)
در سخني از امام صادق(ع)، پيروي از هوس‏ها، «بزرگ‏ترين دشمن براي مردم» معرفي گرديده است.(2)
بنابراين، با توجّه به آنچه گذشت، نتيجه مي‏گيريم که انسان طالب کمال و سعادت و رشد و تعالي، کاملاً بر هوس‏ها و تمايلات نفساني خويش، نظارت دارد و در يک کلام، هوشيارانه نفس خويش را مديريت و رهبري مي‏کند تا در مسير رسيدن به سعادت، خود را از فرو افتادن در دره‏هاي تاريکِ خواسته‏هاي «نامعقول» و «فُرو دست» و «غير انساني» حفظ نمايد.

نفس انسان، خاستگاه هوس‏

اگر انسان بخواهد هوس‏هاي خويش را کنترل کند و از طريق مبارزه با خواست‏هاي نامعقول خويش، راه کمال و تعالي را براي خود هموار سازد، در ابتدا بايد خاستگاه و منشأ اين خواست‏ها را (که همان نقش آدمي است) بشناسد و با ويژگي‏هاي آن آشنا شود.
يکي از ويژگي‏هاي مهمّ نفس، اين است که اگر گرسنه شود، شِکوه و گلايه مي‏کند و پيوسته مي‏نالد و اگر سير گردد، طغيان مي‏کند. اگر انسان به هرچه نفس، خواستار آن بود، تن داد، نفس را به مانند اسب سرکش در درون خود خواهد داشت که ديگر نمي‏تواند آن را کنترل کند و از آن، سواري بگيرد. پس اگر شخص مي‏خواهد هوس‏هاي خويش را کنترل کند، بايد اين اسب را رام کند و قدري او را گرسنه نگه دارد و به همه خواسته‏هايش پاسخ ندهد تا بتواند در مواقع لزوم، از آن، در راه رشد و تعالي و عبادت و اطاعت، بهره ببرد و همواره آن را مغلوب عقل و قانون (يا دين و انضباط اجتماعي) بنمايد.
آري! همين نفس است که راه را براي شيطان باز مي‏کند و انسان را دنباله‏رو او مي‏گرداند و تا زماني که انسان، غافل و بي‏توجّه باشد، او را تا مرز سقوط و هلاکت پيش مي‏برد.
در حديثي از رسول خدا (ص) مي‏خوانيم: «دشمن‏ترينِ دشمنان تو، نفس توست که بين دو پهلويت قرار گرفته است».(3)
نفس در علم اخلاق و احاديث اسلامي، عاملي است که انسان را تنزّل مي‏دهد و صفات پست و ضد ارزش‏ها را در او جاي مي‏دهد. در مقابل، گرايش‏هايي که موجب تعالي انسان مي‏شوند، برخاسته از عقل‏اند که روح را پرواز مي‏دهند و به خدا نزديک مي‏کنند. طبق اين تعريف، انسان بايد تلاش کند تا از نفس (يعني از عاملي که با خواسته‏هايش بشر را به سقوط و انحطاط مي‏کشاند) برحذر باشد و با آن به شدّت مبارزه نمايد و بر آن، مسلّط گردد. و هميشه اين نکته مهم را بداند که فرمانبري از نفس، اساس هر گرفتاري و سرچشمه هر گمراهي است.

مردم در برابر هوس‏

به طور کلّي، مردم در برابر هوس‏هايشان به سه دسته تقسيم مي‏شوند:
دسته اوّل: مردمي که به دلخواه خود عمل مي‏کنند و چيزي مانعشان نمي‏شود و همواره به دنبال لذايذ مادّي‏اند و به برآوردن همه هوس‏هاي خويش توجّه کامل دارند. اينان کساني‏اند که منزلت متعالي انساني و نيز سعادت آخرت خويش را قرباني لذّت‏خواهي چند روزه خويش مي‏کنند. چنين افرادي براي تمايلات و هوس‏هاي خويش هيچ حد و مرز مشخصي نمي‏شناسند و لذا به آساني به هر عملي دست مي‏زنند، حتّي اگر نافرماني خدا و بر خلاف خِرد انساني و قوانين اجتماع باشد.
دسته دوم: کساني هستند که براي خواسته‏هاي نفساني و هوا و هوس خويش حدّ و مرزي مشخص مي‏کنند و در حدّ توان و امکان، سعي دارند از موارد گناه و انحراف و نقض قوانين، دوري گزينند ؛ ولي از برآورده ساختن ساير خواسته‏ها و تمايلاتشان خودداري نمي‏کنند.
دسته سوم: کساني هستند که اصل را بر مخالفت با هرگونه هوا و هوس قرار مي‏دهند، مگر در مواردي که رضاي خداوند در موافقت با تحقّق آن ميل و هوس باشد، آن هم صرفا به قصد جلب رضاي خداوند و نه به خاطر پيروي از هوا و هوس.
اصل در زندگي اينان، آن است که هرچه دلشان مي‏خواهد و هوس مي‏کنند، انجام ندهند و در هر کاري معيارشان فقط رضايت خداوند متعال باشد. پيامبران الهي، امامان معصوم و نيز مؤمنان واقعي، جملگي از اين دسته‏اند، اگرچه در مراتب مختلف، قرار دارند. به طور کلّي، انساني که خواستار رشد و تعالي است. بايد با همّت و تلاش، خود را از مرتبه فروتر به مرتبه عالي برساند و نهايتا در جرگه دسته سوم درآيد.
دستورهاي اخلاقي‏اي که از جانب معصومان(ع) رسيده است، بيشتر براي اين منظور است که انسان را متوجّه کنند در چه موقعيّت حسّاسي قرار دارد و پاسخ‏دادن به هر خواسته دروني و يا به ميل دلْ عمل کردن، موجب لغزش و سقوط او مي‏گردد و او را از خدا و حتّي از جايگاه متعالي انساني او (به عنوان موجودي خردمند) دور مي‏کند ؛ چرا که يا بايد از هوس تبعيت نمود و يا از خِرد، و اين دو با هم جمع نمي‏شوند.
آري! انسان هر اندازه به دلخواه هوس‏هايش عمل کند، از خِردش، و ناگزير از خدا دور مي‏شود و هرچه به اعتماد عقل و به خواست خدا و راهنمايي مبعوثان، با هوس‏هايش مخالفت کند، به جايگاه والاي خويش در عالم آفرينش و طبعا به خدا نزديک‏تر مي‏شود و مورد عنايت او قرار مي‏گيرد. وقتي خدا به انسان کمک کند، مبارزه با هوا و هوس، با تمام مشکلاتش براي او آسان مي‏شود، هرچند اين کار، در آغاز، مشکل است. اگر انسان به نظارت بر هوس‏هايش و مديريت خواست‏هاي غريزي‏اش ادامه دهد و از خدا نيز توفيق استقامت بخواهد، حتما به پيروزي خواهد رسيد. در ادامه به ارائه راه‏کارهايي براي مقاومت در برابر هوس‏ها و اداره کردن آنها خواهيم پرداخت.

مبارزه‏اي آرام در مقابل هوس‏

به طور کلّي، راه تقويت اراده انسان و کنار زدن هوا و هوس از پايگاه مديريت اراده انسان و بيرون راندن آن از جايگاه عقل، تمرين در پاسخ ندادن به خواسته‏هاي نامعقول نفس و به عبارت ديگر، هوس‏هاي خطرناکي است که انسان را از مسير زندگي سالم، خارج مي‏کنند. البته اين تمرين بايد به گونه‏اي باشد که انسان بتواند آن را ادامه دهد، نه اين که کار سخت و دشواري را با سرعت و شدّت فراوان شروع کند و از ادامه آن، بازماند.
انسان بايد آرام آرام، با هوس‏هاي پوچ و باطل خود (که فرودستي و پستي آنها را هر عقل سالمي مي‏پذيرد) به مخالفت برخيزد و در آغاز به خواسته‏هاي محدودي از آن پاسخ ندهد و بعد از مدتي، چنان بر نفس خويش مديريت يابد که هرگز در برابر تمايلات حيواني و طبيعي زودگذر (هرچند هم تشخيص آنها دشوار باشد و ظاهرشان آراسته) رام نگردد.
به طور کلّي، اگر انسان بخواهد هميشه به دنبال لذّت‏هاي حلال و برآوردن جمله هوس‏هاي خويش باشد، در ابتدا به مکروهات و سپس به حرام و گناه، کشيده خواهد شد. در حديثي چنين آمده است: «کسي که بر لب پرتگاه حرکت کند، ممکن است بلغزد و به درون آن سقوط کند».(4)

صبر و خويشتنداري در برابر هوس

ترديدي نيست که يک انسان خردمند، فوايد صبر و نتايج خوبِ کوتاه مدّت و درازمدّت آن را بر تبعات و عوارض سوء هوسراني و نتايج نامطلوب آن، ترجيح مي‏دهد. در اين صورت، پايگاه صبر، يک پايگاه هشيارانه و آگاهانه و يک روش ارادي و اختياري در زندگي است که در خلال آن، تحمّل سختي‏ها بر هوسراني‏ها مي‏چربد.
اگر مزيّت‏هاي عقل (که انسان را به صبر و خويشتنداري وا مي‏دارد)، با هوا و هوس، مقايسه گردد، فرودستي و پستي هوس براي ما کشف مي‏شود ؛ هوسي که همواره انسان را از صبر و خويشتنداري باز مي‏دارد.
به طور کلّي، اگر انسان، صبور و خويشتندار باشد، بدون هوشياري و ناخودآگاه، مطيع اميال دروني خويش نمي‏شود ؛ بلکه قبل از انجام دادن هر کار، در پاسخ به خواسته‏ها و هوس‏هايش، هشياري و آگاهي لازم را به کار مي‏بندد و ثمرات و نتايج آن را در نظر مي‏گيرد. بدين ترتيب، اگر برآوردن آن ميل و هوس را نامعقول و نامشروع ببيند، با صبر و خويشتنداري در مقابل خواسته‏اش مي‏ايستد و آن را سرکوب مي‏نمايد و يا آن را به زمان و مکان معقول و مناسبش حواله مي‏کند.

زندگي مشترک و هَوَسمندي‏

تشکيل خانواده، راه حل مناسبي براي تعديل غرايز و برآوردن معقول برخي هوس‏هاست، به گونه‏اي که نه‏تنها فرد را به سقوط نکشانند، بلکه او را تعالي و تکامل بخشند.
در عين حال، چه بسيارند هوس‏هايي که ما را به دام مي‏کشند و عدم پرهيزهايي که زندگي را به کام ما تلخ مي‏نمايند. اين مسئله درباره همگان، صادق است، بويژه براي آنها که پايبند به زندگي خانوادگي بوده، با آزادي و اختيار، کانوني را بر اساس مودّت و صفا بنا نهاده‏اند.
پايبندي به هوس‏ها، پيروي از خواسته‏هاي دل، عبور و گذر از مرز قانون و ضابطه‏اي که دين و عقل براي سعادت انسان معيّن کرده‏اند، زندگي را تيره مي‏کند و رشته‏هاي پيوند خانوادگي را از هم مي‏گسلد.
چه بسيارند سوء تفاهم‏ها، حساسيت‏ها، برخوردهاي ناروا (و صريح‏تر بگوييم: بي‏تقوايي‏ها) که از برخي مردان يا زنان سر مي‏زند و ارکان زندگي مشترک را (که بر حُسن نيّت و اهداف نيک انساني بنا نهاده شده است) ويران مي‏سازد.
آري! ما معتقديم هر سنّي و هر مرحله‏اي از زندگي، اقتضايي دارد. در سنين نوجواني و جواني، تظاهر و خودنمايي و احيانا برخي از اشتباهات، ممکن است ناديده گرفته و يا بخشوده شوند ؛ ولي در آن هنگام که دختر و پسري، پيوند زندگي مشترک مي‏بندند، بايد بر اساس ضابطه گام بردارند و از پيروي هر خواسته و هوسي، خودداري نمايند. در غير اين صورت، هدف اصليِ تشکيل خانواده، زير پا نهاده شده است.

منابع

1 . سرمايه خوشبختي، پاتريک استراده، ترجمه: هوشيار رزم‏آزما، تهران: سپنج، اوّل، 1369.
2 . روان‏شناسي اسلامي، حسن محمّد شرقاوي، ترجمه: سيّد محمّدباقر حجتي، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چهارم، 1368 .
3 . خانواده و مسائل همسران جوان، علي قائمي اميري، تهران: اميري، يازدهم، 1374.
[شايان ذکر است که در منابع روان‏شناسي جديد، موضوع «هوس» و «پرهيز» و «صبر» را بايد در زير عناويني چون: هوش هيجاني، مهار هيجان، وسوسه، مقاومت در برابر وسوسه، توان بازداري، کامروايي با درنگ (تحمّل به خاطر پاداش‏هاي آينده)، و... جستجو کرد. براي نمونه، مبحث «کامروايي با درنگ» در کتاب رشد شناختي (جان. اچ. فلاول، تهران: رشد) و فصل «بردگان هوس» در کتاب هوش هيجاني (دانيل گلمن، ترجمه: نسرين پارسا، تهران: رشد)، ارزش بررسي دارند. (حديث زندگي)]

پي نوشت :

1 . سوره ص، آيه 29 .
2 . الکافي، ج 2، ص 335.
3 . بحارالأنوار، ج 70، ص 64 .
4 . همان، ج 73، ص 29 .

منبع: سايت حوزه
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image