بشر، همواره در پي کشف کيمياي سعادت و يافتن پاسخ اين پرسش بنيادين بوده است که: راه نيک بختي کدام است؟ و پايان مسير زندگي به کجا ختم مي شود؟ اين موضوع، دل مشغولي هميشگي وي بوده و هست ؛ چرا که زندگي فقط يک بار اتفاق مي افتد و نه مي شود آن را خريد و نه دوباره بازگشت داد و نه مجال آزمايش و خطايي وجود دارد.
بنا براين، براي کاوش درباره ي اين پرسش، بايد دنبال يک منبع جامع و کلان نگر بود. به باور ما مسلمانان، قرآن ـ که به راستي کتاب جامعي برا ي هدايت و رستگاري است ـ سيماي رستگاران و عاقب کار ايشان و نيز فرجام بدکاران را به خوبي ترسيم نموده است. لذا، در اين نوشتار، مهم ترين عوامل سعادت و شقاوت را، از ديدگاه قرآن، به اختصار، مورد بررسي قرار مي دهيم.
منابع خوش بختي چيست؟
به راستي خوش بختي و بدبختي چيست؟ رستگاري اي که مد نظر قرآن است، کدام است؟ عوامل تعيين کننده در خوش بختي (يا: سعادت، نيک بختي، خوش اقبالي، خوش فرجامي، خوش طالعي، خوش دولتي، رستگاري، موفقيت، بهروزي، عاقبت به خيري، کامراني، کامروايي، فوز، سعادت، روسفيدي و...) و موجبات بدبختي (يا شقات، شوربختي، بيچارگي، بخت پريشي، خسران، تيره روزي، ناکامي، بخت برگشتگي و...) چيست؟ موانع رشد و ترقي کدام اند؟ توفيق، چيست؟ و آيا شانس، در خوش بختي انسان، نقش دارد؟
اصولاً آدمي، داراي اهداف متنوعي است. براين اساس، گروهي که صرفاً دغدغه ي پول و ثروت و مقام و شهرت و شهوت را دارند و به طور کلي، زندگي را در ماديات خلاصه مي کنند، جزو انسان هاي « لذت گرا » و در مقابل، عده اي که معترف به خدا و پيامبر و معاد و در پي دستيابي به معدن محبت و خير و فضايل و کمالات اخلاقي و گنج سعادت هستند و به زندگي چند روزه ي دنيا، دل خوش نمي کنند و بر اين باورند که دنيا متاعي نيست که آنها را اشباع کند، انسان هاي « سعادت گرا » هستند.
خداوند که خود، مشتاق سعادت آدمي است و سرچشمه ي خوش بختي است، در قرآن، به نشانه ها و ويژگي هاي انسان هاي رستگار اشاره مي کند و با اين کار، الگويي عملي در اختيار انسان قرار مي دهد تا با پيروزي از آن، خود را به سعادت جاويد، در دنيا و آخرت برساند. مهمترين ويژگي هاي سعادت بخشي که خداوند به آنها اشاره کرده است، عبارت اند از: ايمان آوردن به غيب (وحي) و کتاب هاي انبياي پيشين، بر پا داشتن نماز و انفاق کردن، (1) اطاعت از خدا و رسولش، (2) کسب خشنودي خداوند، (3) ايستادگي و پا فشاري بر ايمان و حفاظت از آن با جان و مال خويش ؛ انجام دادن اعمال نيک و رعايت عدالت، (5) فروتني، پرهيز ازکار هاي بيهوده و کمک به مستمندان، (6) يافتن جايگاه واقعي خويش و پيروي از برنامه ي سعادت گراي خداوند، (7) و.... از مجموع اين ويژگي ها چنين برداشت مي شود که تنها راه انسان براي رسيدن به رستگاري، اين است که طوري زندگي کند که « خدا از او راضي باشد و او نيز از خداوند، راضي باشد ». (8)
از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نقل شده است که فرمود: « هر شب، يکي از ملائکه يخداوند، بر بالين جوانان مي آيد و ندا مي دهد: برخيزيد و براي رستگاري بکوشيد ». (9) از امام حسين (عليه السلام) که زندگي او اسوه ي واقعي، يک زندگي سعادتمندانه و به دور از ذلت و خواري است، نقل شده که: « من مرگ را جز سعادت، و زندگي با ظالمان را جز ننگ و ذلت نمي بينم ». (10)
موانع خوش بختي چيست؟
به نظر شما، آيا انسان، خود راه سعادت خويش را بر مي گزيند يا چرخ روزگار، بر اساس تصادف و يا عوامل ديگر که انسان در اداره ي آنها نقشي ندارد، بشر را به اين راه، سوق مي دهد و به عبارت ديگر، هر که بهره مندتر است، خوش بخت تر است؟
درست است که استعداد و محيط مناسب، براي رشد و رسيدن به کمال، براي همگان به طور مساوي مهيا نيست ؛ اما بايد بدانيم که بذر سعادت در مزرعه ي زندگي همه، پاشيده شده و هماي سعادت، هر کس، مترصد پرواز درآسمان زندگي اوست و گنج سعادت، دست يافتني است.
خداوند، تمام شرايط خوش بختي را براي انسان فراهم نموده است و يا نعمت ها ي بي شماري که در اختيار او قرار داده است، در واقع، راه را براي رستگاري او هموار نموده و حتي شرايط و نحوه ي استفاده از اين نعمت ها به منظور رسيدن به خوش بختي را هم براي او توضيح داده است. اما به راستي چه مي شود که گروهي از انسان ها با اين همه نشانه و نعمت، باز هم از راه رستگاري دور مي شوند و به سوي گمراهي و تيره روزي پيش مي روند؟
عوامل بسياري در اين روند، تأثيرگذار هستند که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
1 ـ نفس اماره: ميل سرکش و تحريک کننده ي آدمي ـ که همواره زبانه مي کشد و انسان را به لذت گرايي هر چه بيشتر فرا مي خواند ـ را شايد بتوان يکي از مهم ترين عوامل سقوط انسان به سوي بدفرجامي و تيره بختي دانست.
2 ـ جهل: از نظر قرآن، محال است که انسان عاقل، در گرداب گناه فرو رود و يا انسان جاهل (يعني کسي که تعقل نمي کند) بتواند راه خوش بختي را بپيمايد. (11) بنابراين، مي بينيم که تکيه بر عقل در مسير زندگي، يکي از عوامل خوش بختي است و دوري از آن، يکي از مهم ترين موانع براي رسيدن به خوش بختي.
3 ـ غفلت از خدا و آخرت: همان طور که اشتياق براي به دست آوردن رضايت خداوند و کسب پاداش اخروي، سعادت ساز است، غفلت از خدا و آخرت نيز مانعي براي رسيدن به خوش بختي به حساب مي آيد.
4 ـ دام هاي شيطان: زندگي، صحنه ي جنگي سخت، بين انسان و شيطان است ؛ جنگي که سر انجام، يک پيروز دارد و يک مغلوب ! پس آدمي اگر خواهان خوش بختي است، بايد هميشه بيدار و هشيار باشد تا فريب شيطان را نخورد و در دام او گرفتار نيايد.
فرجام سخن
هر که بخواهد ميوه ي رستگاري بچيند، بايد به دنبال اهداف بزرگ تر و اصلي تر باشد و به طور قطع، هنگامي در مسير سعادت قرار مي گيرد که خدا از او راضي باشد و در مقابل، هنگامي شقاوت و بدبختي بر سر بشر سايه مي افکند که خدا از او ناخشنود است. بنابراين، از نظر قرآن، رستگاري، براي همه، تنها با داشتن انگيزه ي زيبا و عزم قوي و تلاش مستمر (عمل صالح) در راه خدا قابل تضمين است و چون آدمي را از انتخاب،گريزي نيست و آدم فاقد جهت، وجود ندارد، بايد خود انتخاب کنيم و در انتخاب خود به مسير خير و شر دقت کنيم.
پي نوشتها:
1 ـ ر. ک: سوره ي بقره، آيه ي2 ـ 5.
2 ـ ر. ک: سوره ي نور، آيه ي52.
3 ـ ر ک: سوره ي روم، آيه ي38.
4 ـ ر. ک: سوره ي توبه، آيه ي20.
5 ـ ر. ک: سوره ي مؤمنون، آيه ي 102.
6 ـ ر. ک: سوره ي مؤمنون، آيه ي61.
7 ـ ر. ک: سوره ي نساء، آيه ي13.
8 ـ سوره ي مائده، آيه ي119 ؛ سوره ي توبه، آيه ي100.
9 ـ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 175.
10 ـ ر. ک: تحف العقول، ص 245.
11 ـ ر. ک: سوره ي ملک، آيه ي10.
منابع:
1 ـ دنيا و آخرت از نگاه قرآن و حديث، محمد محمدي ري شهري، مترجم: حميدرضا شيخي، قم: دارالحديث، 1385.
2 ـ رضايت از زندگي، عباس پسنديده، قم: دارالحديث، 1384.
3 ـ خوش بختي چيست؟، احمد لقماني، قم: بهشت بينش، 1381، هشتم. تو اگر باشي...
من از نمي دانم چه وقت اين تقويم، به دنبالت راه افتاده ام و حالا قلب تنهايم، دارد نفس نفس مي زند. فرقي نمي کند زادگاهت در کجاي نقشه جا خوش کرده است و با کدام لهجه، حال پرندگان مهاجر را مي پرسي ! فرقي نمي کند گندم روزانه ات را از کدام خطه مي چيني و علف ها ي هرز کدام مزرعه را وجين مي کني. هر کجا که باشي، مرا کامل مي کني، به من اميد مي دهي و اين براي با هم بودنمان کفايت خواهد کرد.
به دنبالت راه افتاده ام، بي آن که براي يافتنت حتي در دل شب هاي بي مهتاب، فانوسي روشن کنم. براي ديدن تو، به چشم هايم هم نياز ندارم ؛ چون تونيمه ي مني که هيچ وقت گم نمي شوي. ما هر دو از يک آب و خاکيم ؛ هر دو، کودکانه هامان را در يک خانه جا گذاشته ايم. [ يادت مي آيد وقتي پدر براي تو از سيب هاي بهشت مي گفت، مادر براي من از ماري که به دامنش پيچيده بود، حرف مي زد؟ و خدا از آن بالا به ما نگاه مي کرد، لبخند مي زد و بر سرمان معرفت مي ريخت ].
حالا من مي خواهم به دنبالت تا بلندترين قله بروم و تو را با رساترين صدا جار بزنم. تو اگر در کنارم باشي، من نمي ترسم ؛ ناگزير نمي شوم ؛ رودخانه ها در من طغيان نمي کنند و صحراهاي وجودم به توفان شن، مبتلا نمي شوند. تو اگر باشي، دردهاي گذشته ام را به درون عميق ترين دره مي ريزم.
مي بيني ! اين دنياي مدرن و اين برج هاي تنگ و کشيده، چگونه تو را از من و مرا از تو گرفته است؟ از اتاقک هاي تودرتو بيرون بيا و از رايانه اي که تو را در دنيايي دروغين محصور کرده است. حقيقت، من هستم که به دنبالت راه افتاده ام و از گوشي هاي همراه، از رسانه هاي صوتي و تصويري، از ماشين هايي که در ترافيک مانده اند و از رايانه هايي که چت روم متمرکز شده اند، مي پرسم: شما نيمه ي مرا نديده ايد؟ مي خواهم با اوحرف بزنم و او برايم کمي شعر بخواند !
رقيه نديري
در هواي رنگ ها و نورهاي قرآن
نخستين جايي که براي مصاحبه انتخاب مي کنم، دانشکده ي اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي است که در حياط آن، ستوني سنگي مزين به آيه ي شريفه ي « ن و القلم و ما يسطرون » وجود دارد. دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در اين دانشکده، اتاق کوچکي با پنجره اي رو به روشنايي است. حاج آقا محمد رمضانپور، 29 ساله، با تحصيلات حوزوي و ليسانس الهيات (گرايش فقه و مباني حقوق اسلامي)، چند ماهي بيش نيست که جايگزين مسئول قبلي شده و درهمين مدت کوتاه هم به خوبي توانسته با دانشجويان، ارتباطي صميمانه برقرار کند. ايشان دعوت ما را براي گفتگويي کوتاه، لبيک مي گويد. وي در پاسخ به اين سؤال که منظور از هدايتگر بودن قرآن چيست؟ مي گويد: « يکي از نام هاي خداوند، هادي است و هدايت خدا، هدايت واقعي است ؛ چرا که خداوند به درون افراد، بصير و آگاه است ». ايشان با اشاره به دو آيه ي شريفه ي سوره ي مبارکه ياسراء (« قطعاً اين قرآن به آييني که خود پايدارتر است، راه مي نمايد و به آن مؤمناني که کارهاي شايسته مي کنند، مژده مي دهد که پاداشي بزرگ برايشان خواهد بود» (1) و « ما آنچه را براي مؤمنان، مايه ي درمان و رحمت است از قرآن نازل مي کنيم ؛ ولي ستمگران را جز زيان نمي افزايد » (2))، به هدايت عام و خاص اشاره مي کند و مي گويد: « هر ارتباطي با خدا، عامل تحو است و ميزان انس هر کس، تعيين کننده ي ميزان هدايت اوست. قرآن اگر سرمشق زندگي انسان باشد، باعث هدايت او مي شود و تمام رذايل اخلاقي انسان، با ارتباط عاشقانه ي او با خدا از بين مي رود. خداوند از بنده اش دستگيري مي کند تا بتواند در صراط مستقيم قرار بگيرد. در اين صورت، همه ي عالم براي انسان نوراني مي شود ».
وي به اين سؤال که قرآن، راه درست زندگي کردن را در چه چيزهايي مي داند؟ آياتي را از سوره ي مبارکه ي يس (« اي فرزند آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شيطان را مپرستيد ؛ زيرا وي دشمن آشکار شماست؟ و اين که مرا بپرستيد ؛اين است راه راست » (3)) تلاوت کرد و پاسخ داد: « صراط، به مانند سبيل، جمع ندارد، پس يک راه وجود دارد و آن، راه پيغمبران و اهل بيت (عليه السلام) است ؛ راه درست و صراط مستقيم، عمل به فرامين قرآن و احاديث اهل بيت (عليه السلام) است ؛ چرا که طبق حديث گران بها ي ثقلين، کتاب خدا و عترت پيامبر (صلي الله عليه و آله) جدايي ناپذيرند ».
دفتر بسيج خواهران دانشکده اقتصاد، جاي دومي است که گفتگو را با سمانه، 23 ساله، دانشجوي اقتصاد آغاز مي کنم. از سمانه درباره ي ميزان و نوع ارتباطش با قرآن مي پرسم، مي گويد: در اوقاتي که احساس تنهايي مي کنم، تنها چيزي که باعث آرامش خاطرم مي شود، اين است که قرآن را با اين تصور که در حال حاضر دارد با من صحبت مي کند، بخوانم ».
او که در جلسات انس با قرآن حوزه شرکت مي کند، در پاسخ به اين سؤال که چرا قرآن برايمان حکم آب و يا اکسيژن ندارد؟ مي گويد: « چون هنوز به اين احساس نياز پي نبرده ايم و نفهميده ايم که مي توانيم گمشده ي خود را در آن بيابيم ».
سحر، 22 ساله، هم رشته اي سمانه مي گويد: « بزرگ ترين درسي که از قرآن گرفته ام، هميشه به خدا توکل داشتن بوده و اين که هر کاري به اذن خدا صورت مي گيرد. من هميشه احساس مي کنم که خدا در همه ي لحظات زندگي ام، اعم از شادي، غم و يا ناراحتي، همواره همراه من بوده و با من صحبت مي کند و به من راه کار ارائه مي دهد. خيلي وقت ها نصيحتم مي کند و مايه ي تسلي خاطر من است. من هميشه در خواندن قرآن، احساس مي کنم که قرآن، با خود من صحبت مي کند ».
زهرا، 22 ساله، که از کمرنگ شدن قرآن در جامعه شکايت دارد، معتقد است: « اين که ما به قرآن، مثل اکسيژن و آب نزديک نيستيم، گوياي اين واقعيت است که ما دچار روزمرگي و غفلت هستيم و اگر کمي انديشه کنيم، متوجه مي شويم که هدف اصلي، همان است که قرآن معرفي کرده: عبوديت و بندگي. من با شناختي که از جامعه ي خودمان دارم، مي دانم که قرآن، مورد توجه ما مسلمانان نيست، حتي قرائت عربي قرآن هم کمتر مورد توجه قرار دارد، ديگر چه برسد به خواندن ترجمه و تدبر و تأمل و عمل به آن ! ».
در راهروي دانشکده، با فاطمه رباني، 19 ساله، رو به رو مي شوم. از او مي پرسم که آيا قرآن را تا کنون با اين تصور خوانده که بر قلب او نازل شده است؟ با پاسخ مثبت، به آيه يآخر سوره ي کهف « بگو من بشري چون شمايم ؛ جز اين که به من وحي مي شود که خداي شما يکي است. پس هر کس به لقاي پروردگار خود اميد دارد، بايد به کار شايسته بپردازد و هيچ کس را در پرستش پروردگارش شريک نسازد » (4) اشاره مي کند و مي گويد: « يکي از آيات نوراني قرآن بود که وقتي آن را خواندم، در ذهنم تداعي شد و خيلي هم مؤثر بود، اين آيه، تمام ابعاد دين را داراست و در واقع، خداوند به پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي گويد که به مردم بگو که من، بشري مثل شما هستم و تنها فرق من با شما اين است که به من وحي مي شود. اين آيه، به ما دستور العمل مي دهد، توحيد را به ما مي آموزد و ايمان به لقاي الهي را در بردارد. در اين آيه، اصل بزرگ دين يعني توحيد، نهفته است که خداي شما يکي است و فقط براي خدا عبادت کنيد و براي خدا شريک قائل نشويد ».
زهرا اکبري احمد آبادي، دانشجوي سال دوم آمار، مي گويد: « وقتي خيلي پر دل و جرئت مي شوم، فکر مي کنم که خدا کلامش را برقلبم نازل کرده و حسي است که گويا خدا، انسان را در آغوش بگيرد و با مهرباني بگويد: عزيزم، با تو هستم ! همين امروز، زماني که سوره ي صافات را مي خواندم، پيام ديگري را از قرآن گرفتم و آن اين که خداوند، اين تعداد پيامبر را براي ما فرستاده که بگويد: يک قدم جلوتر بيا ! ».
در حالي که به شدت تحت تأثير گفتگو با دوستان جوانم هستم، از دانشکده خارج مي شوم و عطيه هدايت زاده، 22 ساله، دانشجوي الهيات را مي بينم که در جواب سؤالات مي گويد: « اغلب، قرآن را اين گونه مي خوانم که بر قلبم نازل شده و از تک تک آياتش لذت مي برم. همچنين بسيار پيش آمده که تحت تأثير فضاي آيه اي قرار بگيرم، به طوري که حتي مسير تفکراتم را به طور کلي، تحت الشعاع قرار داده و روحيه اي دوچندان براي ادامه ي زندگي به من بخشيده است. بيشتر روزها نيز نورانيت قرآن را بارها عملا در زندگي ديده ام. »
نرگس مظفري، دانشجوي کارشناسي رشته ي حسابداري (که با عطيه، همسن است) مي گويد: « بزرگترين درسي که از قرآن گرفته ام، صبر در برابر مشکلات و اميد به خداوند و نا اميد نشدن حتي در بدترين شرايط زندگي بوده است ». او به سوره ي مريم (سلام الله عليه) و داستان عطا شدن فرزندي از جانب خداوند بر زکرياي پيامبر در سنين پيري و صبر او اشاره مي کند.
ابوالفضل قوامي، 21 ساله، دانشجوي ترم آخر کارداني مديريت، مي گويد: « قرآن، کتاب زندگي ماست و هر کسي که بخواهد بهترين زندگاني را داشته باشد، اول بايد تمامي دروسي که براي کمال و رشد انسان در قرآن آمده را پاس کند ؛ اما حرفم اين است که با وجود اين که کتاب زندگي و نور هدايت را در اختيار داريم، ولي اين روزها شايد بيش از پيش در تاقچه ها و کتاب خانه هاي شخصي منازل، خاک خوردن آن را نظاره گريم. متأسفانه در جامعه ي امروزي، آن قدر انسان ها خودشان را سرگرم کرده اند که سرعت به کمال رسيدن، يا کاملاً متوقف شده و يا خيلي کند پيش مي رود ».
او به نورانيت قرآن اشاره مي کند و مي گويد: « خواندن متن عربي و حتي گوش دادن به قرآن و يا حضور داشتن در محلي که در آن، يادي از خدا هست، در وجود و باطن انسان، تأثير مثبت خواهد گذاشت و باعث تغييرات شگرفي در فکر و رفتار شخص خواهد شد ».
حريم، ليسانس روان شناسي، وبلاگ نويس (که تا چندي پيش، خودش « گفتگو با جوانان » مجله را انجام مي داد)، اين روزها با سوره ي انسان، انس گرفته است و قرائت و مطالعه و تفسير اين سوره را در رأس آموزش قرار داده است. وي که به گفته ي خودش در حال حاضر، با گوش سپردن به قرائت ترتيل اين سوره ي با صداي استاد شاطري لذت مي برد، مي گويد: « راه درست زندگي، در پيش گرفتن تقواي الهي و عمل به همان چيزهايي است که خداوند در کتابش آورده است. انساني که هر لحظه، خود را در محضر الهي مي بيند و به آن، باور و ايمان دارد، مي کوشد تا در محضر او آن گونه که شايسته و مورد رضاي اوست باشد، نه چيز ديگري ».
وي در ادامه، روايت امام صادق (عليه السلام) را در تفسير آيه ي121 سوره ي بقره مي خواند « آنان کساني هستند که آيات را با تأني مي خوانند، معناي آن را درک مي کنند، به احکام آن عمل مي کنند، به وعده هايش اميدوارند و از وعيدهاي آن هراسان اند، از داستان هاي آن عبرت مي گيرند و به اوامر و نواهي آن عمل مي کنند ؛ به خدا قسم، منظور فقط حفظ آيات، ياد گرفتن، خواندن سوره ها و... نيست ».
دلخسته، 20 ساله، دانشجوي الهيات ؛ وبلاگ نويس، در پاسخ به اين سؤال که آيا تحت تأثير آيه اي از قرآن قرار گرفته است که تا مدتي ذهنش را درگير کرده باشد؟ پاسخ داد: « بله، زماني که آيه دو و سه سوره ي صف را قرائت مي کردم، بسيار برايم جالب بود که خداوند، مؤمنان را از اين که چيزي بگويند که خود، عامل به آن نيستند، به شدت باز مي دارد و اين کار را برانگيزنده ي خشم و غضب بسيار خداوند معرفي مي کند. اين آيه، سبب شد تا در روابط اجتماعي خودم با ديگران، اين درس اساسي را همواره به ياد داشته باشم و از آن بپرهيزم.»
او به مؤثر بودن شرکت در جلسات قرائت و تفسير و... قرآن اذعان دارد و مي گويد: « قرائت فردي قرآن، از آن جا که فرد، مجال بيشتري براي تدبر و تفکر در قرآن دارد، لذتي دارد، و تلاوت گروهي و دست جمعي آن، لذتي ديگر ؛ از آنجا که در چنين جلساتي، علاوه بر کسب فيض و نورانيت از محضر قرآن کريم، انسان از محضر ديگر مؤمنان نيز کسب فيض مي کند و از هم نشيني با آنان لذت مي برد، شرکت در اين مجالس، بسيار مفيد و سودمند است. »
شيدا رها، 23 ساله، دانشجو و البته شاعر، مي گويد: « اگر با ديدي ژرف و عميق، به آيات قرآن بنگريم، قرآن، رازها و رمزهايي دارد که هنوز ذهن من و امثال من، از پي بردن بدان عاجز است و خداي ـ تبارک و تعالي ـ هر کسي را که به آن مراجعه کند، به اندازه ي فهم و درکش، سيمايي از قرآن را به او نشان مي دهد. از قرآن مي آموزيم که بايد با ديده ي عبرت به جهان نگاه کنيم و هيچ گاه وعده ي راستين قيامت را فراموش نکنيم. آن گاه که از عذاب خدا سخن به ميان مي آيد، مي بيني که بلافاصله، به رحمت و مغفرت باري تعالي نيز يادآور مي شود ».
او معتقد است: « پندهاي قرآن، سراسر دستور العمل زندگي است و اگر انسان بدان عمل کند، چه بسا مدينه ي فاضله اي در اين جهان به وجود مي آورد: نيکي کردن به پدر و مادر، سلام کردن به يکديگر، گذشت و عفو يکديگر، انفاق و ياري به هم، اتحاد و همدلي، و... به جرئت مي توان گفت که تنها عمل مستمر به يکي از آنها نيز زمينه ي تحول عظيم در ما به وجود خواهد آورد ».
وي ادامه مي دهد: « همه ي ما وقتي پاي سخنراني و سخن به ميان مي آيد، مي توانيم از قرآن و نيازي که بدان داريم، ساعت ها صحبت کنيم ؛ ولي هنگامي اين سخنان عملي مي شوند که اين نياز با وجودمان عجين شود و اعتقادات ما سراسر وجودمان را تسخير کند. آن گاه همچون فرد تشنه اي، بدان روي مي آوريم، با اين تفاوت که تشنه ي آب، با نوشيدن مقداري آب سيراب مي شود و تشنه ي قرآن و حقيقت، با نوشيدن هر جرعه اي از قرآن، با ولع بيشتري بدان روي مي آورد ».
بعد از صحبت شيدا، به ياد شعر زيباي سلمان هراتي مي افتم:
جهان، قرآن مصور است و آيه ها در آن به جاي آن که بنشينند ايستاده اند و....
پي نوشتها:
1 ـ سوره ي اسراء، آيه ي9.
2 ـ سوره ي اسراء، آيه ي82.
3 ـ سوره ي يس، آيه ي60 ـ 61.
4 ـ سوره ي کهف، آيه ي110.
شب صبور
پروازهاي سرخ، نماد اشاره اند
آيينه ها، هنوز پر از سنگواره اند
عزمي دوباره مي طلبد گام هاي ما
ما را بخوان، دوباره بخوان، هم صداي ما
رخوت شکسته ايم که بي پا و سر شويم
تيغيم و باز « آخته » روز خطر شويم
کي راهوار همت ما لنگ مي شود؟
ما آمديم ؛ فرصت ما تنگ مي شود
با داغ قدس مي تپد اين خاک مرد خيز
ماييم و زخم خورده ترين عرصه ي ستيز
لبخندهاي مرده به تن، جان نمي دهند
گيرم هزار رشته به ترفند بگسلند
ديوند و از صلابت اين شيشه، غافل اند
« صهيون » سراب سوخته ي قوم سامري ؛
عفريته ي قريب نگار فسونگري
اين اژدهاي هفت سر، اين تيره ي فساد
اين نکبت رها شده، قوم ثمود و عاد
الدوره ! دوره ي دل دريايي تو است
زيتون سبز، صبر و شکيبايي تو است
الدوره ! لاله از نم خون تو سر زند
وقتي که بر درخت شقاوت تبر زند
اي کوچک بزرگ شهيد قيام سنگ !
الدوره! اي نجابت معصوم نسل جنگ!
الدوره ! همرهان تو پيروز مي شوند
اين سنگ ها شهاب ستم سوز مي شوند
الدوره ! انتفاضه ي کوهي سترگ تر
خوت تو سبز ماند و نامت بزرگ تر
الدوره ! آن پگاه رهايي که نيست دور
روزي برآيد از افق اين شب صبور
با آن که مرگ، ريخته در کوچه هاي شهر
الدوره ! زندگي است طنين صداي شهر
بي مايگان، به صلح فرودينه دل خوش اند
اصحاب روز سبت، به آدينه دل خوش اند
اين صلح، کاغذي است، حلال حراميان
با دشمني که تيغ، فرو بسته تا ميان
با اين سران فاسد بيگان آشنا
در بند مانده، قدس، کجا مي شود رها؟
در تار عنکبوتي ذلت خزيده اند
در هفت توي برج رذالت لميده اند
بيت المقدس ! اي همه دل ها اسير تو
زيتون و نخل باديه ها سر به زير تو
اي در حضور قبله و معراج مستمر !
اي عرصه ي شکوه هزاران پيامبر !
اهريمنان، نگين غرورت شکسته اند
کشتند ميزبان و در خانه بسته اند
اي قدس ! لحظه هاي تو « يوم الشهاده » است
باران بخواه، دشت، به خشکي فتاده است
سرخوردگان تيه ضلالت، به صد فسون
در وادي تجاوز و تزوير و تيغ و خون
نامردهاي امت موسي (عليه السلام) به مکر و ريب
بر باد داده اند چرا حرمت شعيب (عليه السلام)؟
اي قدس ! خون بي گنهان بر جبين توست
شيطان، به پوست رفته و در پوستين توست
اي انتفاضه ! جرئت و ايمان و سنگ ها
لختي بيا که تاب نيارد درنگ ها
اي نيل ! روح قبطي شان غرق آب کن
ديوار ندبه بر سر آنها خراب کن.
جعفر رسول زاده
منبع: مجله حديث زندگي/خ