بـه مـحض اينکه به اندازه اي بزرگ شدم که دستم به کليد چـراغ بـرق بـرسـد، پـدر و مـادرم قيمت و بهاي آن را به من تـذکر دادنـد و خـاطـر نـشـان کـردنـد کـه بـراي مـصـرف بــرق مي بـايـست پـول پـرداخـت شـود. در حـقـيقت، خيلي زود مـتـوجـه شـدم کـه بـه ازاي هـمـه چـيز در اين دنيا بايد پول پرداخت کرد.
بـه خـوبي اولين آموزش هايم در مورد روش هاي اداره پـول را بـه يـاد دارم. مادر بزرگم به مناسبت تولدم بـه من قلکي بـه شـکـل خـرس هـديـه داد. آن خـرس چيــني با آن لبخند ابـلـهـانـه اش بـه مـن هـديه شـده بـود تا بتوانم قانون ها و مســئولـيـت هاي مالي را توسـط آن يـــاد بــگيـــرم. آن هـا سـخـت تـرين آموزش ها در زنـدگـيـم بودنـد! بـــه عقــيـــده اطرافيانم، مسئوليت پذيري مالي به اين معنا بود که من نبايد هيچ مقدار از پولم را براي خريد شکلات هدر دهم. هميشه بعد از گرفتن پول تو جيبي هفتگيم، مادرم با جديت از من مي خواست که يک سکه از آن را براي پس انداز در قلکم بيندازم.
اينطور شد که من محتکر و پول جمع کن بار آمدم. آموزش هاي پدر و مادرم بسيار موفقيت آميز بود. و من ياد گرفتم که سختي هاي زندگي را تحمل کرده و پول هايم را خرج نکنم. باور کرده بودم که هر چه پول بيشتري داشته باشم، خوشبخت تر خواهم شد. اما ثابت شد که اين تفکر کاملاً غلط بوده است. من هيچگاه به اندازه ي کافي پول نداشتم. هر چه پول بيشتري مي اندوختم، بيشتر نگران از دست دادنش مي شدم.
تا عمق وجودم حريص و طماع شده بودم و هيچ دوست سخاوتمندي هم نداشتم تا راه هاي بهتر زندگي کردن را به من نشان دهد. با فردي آشنا شدم که وقتي با تغييرات اوضاع و احوال دچار مضيغه مالي مي شدم، به من مبلغي پول مي داد. از آن جا که او را در حالتي مي ديدم که بدون هيچ آينده شغلي، پس اندازش نيز رو به پايان است، از اين کارش بسيار متعجب مي شدم. چگونه او مي توانست چنين آزادانه بخشش کند؟ او مثل من نگران پول نبود.
در گفتگويي که با او داشتم، خيلي زود متوجه شدم که در آموزش هاي اقتصادي من يک نکته جا مانده است. من هيچگاه ياد نگرفتم که پول يک بعد معنوي نيز دارد. چيزي که من فکر مي کردم اداره مدبرانه دخل و خرجم بود که در واقع بسيار خودخواهانه بود. اين خودخواهي ايجاد طمع، ترس و نگراني مي کرد. من مثل مهماني در يک مراسم روسي بودم که کيک ازدواج را دو دستي گرفته ام. به اين خاطر که دستانم بسته بودند، نه مي توانستم چيزي بدهم و نه چيزي بگيرم.
اينکه زندگي کردن با دستاني گشاده را ياد بگيريم، کار آساني نيست. به کار بستن اصول اخلاقي و معنوي در اداره مسائل اقتصادي بر خلاف اصول عقلاني است. اگر مسائل مالي با خودخواهي، ترس و طمع اداره شود، هيچگاه به آزادي اقتصادي ختم نخواهد شد. تا زماني که شما در بند اين احساسات هستيد، هيچ مقدار از پول شما را راضي نخواهد کرد.
همانطور که سرمايه گذاري کردن قسمتي از اداره عاقلانه سرمايه تان است، کليد آرامش اقتصادي در اين است که اجازه بدهيد حق شناسي، قناعت و سخاوتمندي بر تصميمات اقتصادي شما تاثير بگذارد. افرادي که قدرشناس و قانع هستند، خوشنودي و رضايت را در رضاي الهي مي بينند و افراد سخاوتمند مي دانند که حق با پيام آورندگان خداوند است است وقتي مي گويند: " اگر بخشنده باشيد، مورد بخشندگي و سخاوت سايرين هم قرار خواهيد گرفت. آن چه بخشيده ايد تمام و کمال به شما باز خواهد گشت." ياد گرفتن چگونگي زندگي با سخاوتمندي کاري طولاني مدت است. اما نتايجي خارج از انتظارتان خواهد داشت. اگر اين آن چيزي است که شما در پي اش هستيد، ما مي خواهيم در اين جا بعضي مراحل دستيابي به روحيه قدرشناسي و سخاوتمندي و قناعت را به عنوان قسمتي از سياست مالي شما در زندگيتان بررسي کنيم.
قدر شناسي
" بسياري از مردم روزنه اميد را از دست مي دهند چرا که در انتظار به دست آوردن طلا هستند."__موريس سِِِتِر
به آن چه که داريد فکر کنيد
شما نمي توانيد آن چه در روياهايتان مي بينيد را به دست آوريد. پولي براي کارهاي فوق برنامه نداريد؟ اگر به آن چيز هايي که نداريد فکر کنيد، باعث مي شود که هميشه احساس فقر و نيازمندي کنيد. اما اگر به جاي آن براي آن چه که داريد شکر گذار باشيد به زودي ثروتمند تر خواهيد شد.
اگر درآمد کمي داريد، اراده و قدرت زيادي مي خواهد که خوشبين بوده و به نيمه پر ليوان نگاه کنيد. اما ارزشش را دارد. قدرشناسي، طرز فکر شما را تغيير مي دهد و شما را با خوبي هاي زندگي آشنا خواهد کرد. اين مي تواند جواهري بدلي را به اصل آن تبديل کند.
بهترين چيزها در دنيا مجاني است
فصل بهار، دوستي، خنده کودکان — لازم نيست بابت استفاده از اين ها پولي بپردازيد. در واقع نمي توان آن ها را خريداري کرد. اما آنها زندگي شما را با راه هايي کم بها توسعه خواهند داد. مطلب ديگري که بايد يادآور شويم اين است که شما مي توانيد حتي از هر چه که به شما تعلق دارد، لذت ببريد بدون اينکه بهايي براي آن بپردازيد. مي توانيد روي شن هاي نرم ساحل راه برويد بدون اينکه زمين آن متعلق به شما باشد. مي توانيد اثري هنري را در موزه اي تحسين کنيد بدون اينکه هزينه بيمه آن را بپردازيد.
فهرستي از آن چيزهايي که برايشان شکرگزاريد تهيه کنيد
اگر مي خواهيد تمرين قدرشناسي کنيد، اين کار را بايد انجام دهيد. زماني براي آن تعيين کنيد— زمان زيادي براي اين کار نياز نيست. نعمت هايي را که در روز براي آن ها شاکريد را در آن ثبت کنيد. زماني که با دشواري هاي روزگار روبه رو مي شويد، خواندن آن ها روح شما را سبک مي کند.
قناعت
" فقير هيچگاه قناعت نمي کند."—ضرب المثلي ژاپني
ضرورياتتان را از غير ضرورياتتان جدا کنيد
اگر نمي توانيد بين چيزهايي که مي خواهيد و چيز هايي که به آن ها احتياج داريد فرق قائل شويد، احتمالاً درگير فرهنگ مصرف گرايي هستيد. تبليغاتي ها دوست دارند که به شما بقبولانند که تا زماني که کالايي که مي فروشند را نخريده ايد زندگي کامل و ايدآلي نخواهيد داشت. اما آن ها دروغ مي گويند. يک زندگي تمام و کمال در داشتن ثروت زياد نيست، در قناعت به آن چيزي است که داريد.
اگر بفهميد که به تلويزيون پلاسما يا دستگاه پياز خورد کن نيازي نداريد، از مصرف گرايي دور خواهيد بود. شما حق انتخاب داريد و مي توانيد آن چه را که مي خواهيد بخريد اما مي دانيد که خوشبختي شما در گرو آن نيست.
اجازه ندهيد که ثروت، هويت شما را تعيين کند
ارزش وجودي شما به حساب بانکيتان بستگي ندارد. خانه، ماشين و لباسهايتان تا حد کم مي توانند آن چه که هستيد را نشان دهند. چيز هاي بسياري به غير از اموالتان هستند که ارزش شما را تعيين مي کنند. شما با روح خلق شده ايد. مي توانيد معناي واقعي ارزش را به جاي سرمايه گذاري و پس انداز با تغذيه روحتان کشف کنيد. تا زماني که به آن چه که هستيد افتخار نمي کنيد، هيچگاه به آن چه که داريد قناعت نخواهيد کرد.
سخاوتمندي و بخشندگي
" با آن چه که به شما مي بخشند زندگي را مي گذرانيد، اما با آن چه که به ديگران مي بخشيد زندگي جديدي خواهيد ساخت."—وينستون چرچيل
به هر کسي که تمايل داريد بخشندگي کنيد
با چه راضي خواهيد شد؟ بچه هاي يتيم؟ زنان افغان؟ قربانيان زلزله؟ به آن ها که بيشتر حس دلسوزي شما را بر مي انگيزند، بخشش کنيد. اين باعث مي شود که اين کار را به طور مداوم انجام دهيد.
نزديکانتان را فراموش نکنيد
اگر چه کمک به آنها که خارج از کشورتان هستند بسيار تحسين برانگيز است، اما نزديکانتان را نيز از ياد نبريد. آيا مادري که بخواهد خريد کند مي شناسيد؟ همسايه اي که شغلش را از دست داده باشد مي شناسيد؟ براي آن مادر زنبيلي بخريد و قبض بنزين همسايتان را پرداخت کنيد. وقتي مي بينيد که چطور هداياي شما زندگي کسي را شاد تر مي کند، بدون شک مطمئن خواهيد شد که سخاوتمندي نيرويي است که مي تواند جهان را به مکاني بهتر تبديل کند.
بودجه اي جدا براي بخشش
اگر منتظر آخر ماه مي مانيد تا مقداري از درآمدتان را بخشش کنيد، ممکن است چيزي باقي نماند. اگر مي خواهيد کاملاً از فوايد بخشندگي بهره مند شويد، بايد به آن اولويت دهيد. اينکه بودجه اي جداگانه براي بخشش در نظر بگيريد، مطمئن خواهيد شد که اين کار را انجام خواهيد داد.
پيوسته بخشش کنيد
هر چه بيشتر بخشش کنيد، برايتان آسان تر خواهد شد. اگر هميشه، به طور مداوم بخشش کنيد نشان مــــي دهد که با دستاني گشاده و سخاوتمندانه زندگي مي کنيد. دستان باز آماده براي دريافت موهبت ها و نعمت ها در جواب بخششهايتان هستند.
منبع: http://www.mardoman.com/خ