بهاء الله ، تحريف کننده احاديث
-(3 Body)
|
بهاء الله ، تحريف کننده احاديث
Visitor
637
Category:
دنياي فن آوري
وقتي بهائيان ما را به خواندن بعضي از کتب بهائيت دعوت مي کنند و انسان اعتقاد راسخ ( البته بدون علت ) آنان را مي بيند فکر مي کند واقعاً مطالب خوب و علمي در اين کتب نوشته شده است . از جمله مهمترين کتب بهائيان ، کتاب « ايقان » است . کتاب ايقان به گفته شوقي افندي، بزرگترين و قديمي ترين کتاب بهائيّت محسوب مي شود. اين کتاب توسط ميرزا حسينعلي بها براي اثبات دعاوي سيد علي محمد باب در سالهاي 1277 يا 1278 يا 1280 هجري قمري نوشته شده است. در مقدمه اين کتاب از شوقي افندي چنين نقل شده است : » در بين جواهر اسرار مخزونه و لئالي ثمينه مکنونه که از بحر زخار علم و حکمت حضرت بهاءاله ظاهر گرديده اعظم و اقدم آن کتاب مستطاب ايقان است که در سنين اخيره دوره اقامت بغداد ( 1278 هجري قمري مطابق 1862 ميلادي ) طي دو شبانه روز از قلم مبارک نازل گرديده وبا نزول آن بشارت حضرت باب تحقق پذيرفت و وعده الهي که حضرت موعود ،بيان فارسي را که ناتمام مانده تکميل خواهد فرمود به انجاز پيوست. » ولي وقتي به مطالب داخل آن نظر کنيم علاوه بر اشتباهات فراوان و تناقضات بي شمار ، به مطالبي مي رسيم که نشان از تحريفات کتب قبل دارد . حتماً اين معنا به ذهنتان مي رسد که منظور از تحريف ، تحريف معنوي است نه تحريف ظاهري . ولي بايد خدمت خوانندگان محترم برسانم که علاوه بر تحريفات معنوي کتب قبل ( که فعلاً موضوع بحث ما نيست ) تحريفات ظاهري اين کتب نيز توسط حسينعلي نوري رهبر و خداي بهائيان ، صورت گرفته است . قسمتي از اين تحريفات در چاپ هاي بعدي توسط بهائيان ، تصحيح شده است که اين نشان از تقليد از بهاء است . حتماً با خود گفته اند بهاء ، عبارات کتب قبل را تحريف کرده است ما هم به عنوان مقلد بي چون و چراي وي و به عنوان اغنام الله ، مي توانيم اين کار را انجام دهيم و بعضي از عبارات ايقان را تصحيح و يا به مفهوم روشن تر ، تحريف کنيم . قسمت ديگر اين تحريفات ظاهري هنوز تصحيح نشده است و بهائيان بعد از اين بايد به فکر تصحيح اين تحريفات باشند . از مواردي که هنوز تصحيح نشده ، روايتي که در « روضه کافي » است که جناب بهاء بخاطر اينکه اين روايت با آشوب هاي ايجاد شده بوسيله باب و کشته شدن افراد ، تطبيق کند آن را تحريف کرده است . ( اين حديث به حديث زوراء مشهور است ) اصل حديث چنين است : « سهل بن زياد ، عن بکر بن صالح ، عن محمد بن سنان ، عن معاوية بن وهب قال تمثل أبو عبد الله ( عليه السلام ) ببيت شعر لابن أبي عقب . وينحر بالزوراء منهم لدى الضحى * ثمانون ألفا مثل ما تنحر البدن ( وروي غيره : البزل ) ثم قال لي : تعرف الزوراء ؟ قال : قلت : جعلت فداک يقولون : إنها بغداد قال : لا ، ثم قال ( عليه السلام ) : دخلت الري ؟ قلت : نعم ، قال : أتيت سوق الدواب ؟ قلت : نعم ، قال : رأيت الجبل الأسود عن يمين الطريق ؟ تلک الزوراء يقتل فيها ثمانون ألفا منهم ثمانون رجلا من ولد فلان کلهم يصلح للخلافة ، قلت : ومن يقتلهم جعلت فداک ؟ قال : يقتلهم أولاد العجم . » (الکافي - الشيخ الکليني - ج 8 - ص 177) ترجمه : " معاوية بن وهب مي گويد امام صادق (ع) به يک بيت شعر از ابن ابي عقب تمثل کرد : « نحر مي شود در زورا ء از آنان هنگام ظهر هشتاد هزار نفر مثل نحر شتر (و يا گاو) » سپس به من فرمود : آيا « زوراء » را مي شناسي ؟ گفتم : فداي تو گردم مي گويند که آن بغداد است . فرمود : نه سپس فرمودند : آيا وارد « ري » شده اي ؟ گفتم : بلي فرمود : آيا بازار حيوانات را رفته اي ؟ گفتم : آري فرمود : آيا کوه سياهي که از سمت راست جاده است ديده اي ؟ آن کوه ، همان زوراء است که کشته مي شود در آن هشتاد هزار نفر که هشتاد مرد از آنان از فرزندان فلاني هستند که همه آنان براي خلافت شايستگي دارند گفتم فدايت شوم چه کسي آنان را مي کشد ؟ فرمود : آنان را فرزندان عجم ( غير عرب ) مي کشند . " اين بود اصل روايت که در نسخ خطي و چاپي کتاب « کافي » تاليف شيخ کليني موجود است . اکنون سري به ايقان مي زنيم تا ببينيم جناب بهاء اين حديث را چگونه نقل کرده است : در صفحات 163 و 164 کتاب ايقان چاپ سال 155 بديع ( و 1377 شمسي و 1998 ميلادي ) چنين آمده است : « و ديگر ملاحظه فرمائيد چگونه جميع اين امور وارده و افعال نازله در احاديث قبل ذکر شده . چنانچه در "روضه کافي" در بيان زوراء مي فرمايد : " و في روضة الکافي عن معاوية بن وهب عن ابي عبدالله قال : اتعرف الزوراء ؟ قلت : جعلت فداک ، يقولون انّها بغداد . قال لا ، ثم قال دخلت الرّي ؟ قلت نعم . قال اتيت سوق الدواب ؟ قلت نعم . قال رأيت جبل الاسود عن يمين الطريق ؟ تلک الزوراء . يقتل فيها ثمانون رجلاً من ولد فلان کلّهم يصلح الخلافة . قلت : من يقتلهم ؟ قال : يقتلهم اولاد العجم " اين است حکم امر و اصحاب آن حضرت که از قبل بيان فرموده اند . حال ملاحظه فرمائيد که زوراء موافق اين روايت ارض ري است . و اين اصحاب در آن مکان به بدترين عذاب بقتل رساندند و جميع اين وجودات قدسي را عجم شهيد نموده چنانچه در حديث مذکور است و شنيده اند و بر همه عالم واضح و مبرهن است .حال چرا اين خراطين ارض در اين احاديث که جميع آنها مثل شمس در وسط سماء ظاهر شد تفکّر نمي نمايند و اقبال به حق نمي جويند » اگر به آنچه از کتاب کافي نقل شد و آنچه از ايقان نقل شد دقت کنيد اختلافاتي خواهيد ديد ، در اصل حديث آمده در زوراء ( محلي در شهر ري ) هشتاد هزار نفر کشته ميشوند بهاءالله که ميدانست 80 هزار بابي در ري کشته نشده اند . بنابر اين براي بهره برداري و سوء استفاده بجاي( ثمانون الفا = 80 هزار ) که در تمام نسخ خطي و چاپي روضه کافي موجود است ، جناب ميرزا حسينعلي بدلخواه کلمه ( ثمانون رجلا =80 نفر ) را ذکر کرده است . اين است معناي تحريف در حديث و در بعد آن را نسبت به معصوم دادن که از بزرگترين گناهان است . اکنون خوانندگان متوجه مي شوند که بر خلاف گفته بهاء مسلمانان در اين احاديث تحريف شده تفکر مي کنند و اقبال به حق مي جويند و حق و باطل را حتي با همين يک مورد از هم تشخيص مي دهند و فکر مي کنم بهاء بايد به بهائيان سفارش مي کرد که در اين احاديث تفکر کنند و آنها را « خراطين ارض » ( نوعي کرم دراز و سرخ که در جاهاي نرم و مربوط بهم رسد ، حمر الارض . فرهنگ فارسي معين ) مي ناميد زيرا يکي از رسوم ديرينه بهائيت قبول ادعاي بدون دليل و علت و شاهد است . مسلمانان مي دانند که اين حديث جعلي است زيرا يکي از راويان اين قصه « سهل بن زياد » است که دروغگو و ضعيف و غالي بوده ( رجال النجاشي ، ص 185 ) و همچنين رواياتش فاسد بوده است ( رجال ابن داود ص 460 ) همچنين يکي ديگر از راويان اين قصه « بکر بن صالح » بوده که فردي بسيار ضعيف بوده ( رجال النجاشي ، ص 109 و رجال العلامة ص 209 و رجال ابن داود ص 432 ) و قابل اعتماد نيست . و مشخص و روشن است که چنين روايتي که يک راوي آن فاسد الروايه و دروغگو و غالي و رواي ديگر آن رواي بسيار ضعيف و غير قابل اعتمادي است ، در چه حد اعتبار و ارزش خواهد داشت . به نظر خوانندگان آيا کسي که به يک روايت جعلي استناد کرده و بعد هم آنرا تحريف مي کند و 80 هزار نفر را به 80 نفر تبديل مي کند و بعد هم بدون هيچ دليل ومدرکي آن را به کشته شده هاي باب ( که نمي دانم منبع و مدرکش کجاست که 80 بابي در ري کشته شدند ) تطبيق مي دهد ، مي تواند پيامبر بلکه بالاتر خدا و بلکه بالاتر خدا آفرين باشد ؟! مطمئناً انسان هاي عاقل هيچگاه ، ادعاي پيامبري حتي کمتر ، ادعاي عالم بودن را از چنين فردي قبول نمي کنند . مگر اينکه خراطين ارض و کساني که بدون دليل ادعايي را قبول مي کنند ، به اين فرد ايمان بياورند و به سخنان بي محتوايش گوش فرا دهند . مطلب ديگر آنکه جناب بهاء عادت به تحريف معنوي آيات و روايات دارند و آيات و روايات روشن را بر وجوهي غير عقلي تحميل مي کنند مثلاً مي گويد منظور از زنده شدن مرد ها ، که در قرآن آمده زنده شدن دل ها و روح انسان هاي دل مرده است ( البته اين نيز از ادعا هاي بدون دليل است که حتي دلايل بسياري بر ضد آن نيز وجود دارد ) ولي وي در روايت زوراء به اين شکل معنا نکرده و همان شکل معقول معنا کرده است ؟! چرا ؟! چرا بهاء نگفته منظور از کشته شدن ، کشته شدن روح انسان ها و عذاب روحي آنهاست ؟! اين را مي گويند يک بام و دو هوا . ممکن است بگوييد اگر اينطور معنا مي کرد خيلي مسخره و نامعقول مي شد ، درست است خيلي مسخره و نا معقول مي شود ولي در روايات و آيات ديگري هم که بهاء بر خلاف ظاهر معنا کرده به همين شکل مسخره و نا معقول است . هر جايي که بهاء مقصودش ، بر آورده مي شده به همان شکل معنا مي کرده و هر کجا مقصودش بر آورده نمي شده ، معناي جمله را از حالت عادي آن خارج مي کرده است . آيا مي توان به چنين فردي اطمينان کرد ؟! صاحبان عقل هيچگاه به چنين فردي اعتماد نمي کنند و او را از دايره عقلانيت خارج مي دانند . منبع: سايت محاکمه /س
|
|
|