مقدمه
بخش اصلي و مهم زندگي مشترک پس از ازدواج شروع مي شود.آرزوي زوجين براي داشتن زندگي توأم با صفا،آرامش ،پويا و متحول جهت کسب موفقيت هاي بيشتردرزمينه هاي مختلف خانواده و اجتماع ايجاب مي کند با خصوصيات و ويژگي هاي زندگي سالم آشنا شده و راهکارهاي عملي را براي دست يابي به اهداف و مقاصد خويش،به کار بندند .باشد تا با بالا بردن سطح مناسبات انساني و ارتباطات درون خانواده ،شاهد بهره وري و اعتلاي زندگي خويش باشند.موضوعاتي که در اين فصل به بررسي آنها مي پردازيم :ضرورت و راه هاي شناخت همسرپس از ازدواج،معني آرامش و عوامل ايجاد کننده ي آن ،جايگاه امورجنسي در روابط همسران ،اهداف بحث از خانواده ي متعادل ،تعريف خانواده و انواع آن،ويژگي هاي خانواده ي متعادل و راهکارهاي عملي براي کسب تعادل و سلامت درزندگي ،خواهند بود.
شناخت پس از ازدواج
سفرزندگي زوجين ،موفقيت ممتاز و بي نظيري براي شناخت آن ها از يکديگر فراهم مي آورد .شناخت بيشترموجب تفاهم و سازگاري بيشتر شده و طبعاًآرامش رواني خانواده را به دنبال دارد.شناخت علايق و آرزوهاي همسر ،شناخت جنبه هاي احساسي و عاطفي زن و مرد ،شناخت نگرش و طرز تفکر هر کدام براي ديگري ،نتيجه اي جز افزايش انس و الفت ،هم گرايي و رشد نخواهد داشت.به اين منظور لازم است از شيوه هاي کاربردي زير بهره جست:
1-ارتباطات کلامي را توسعه دهيد.کلمات تنها وسيله ي برقراري ارتباط نيستند بلکه در وراي کلمات ،روح انساني نهفته است که با خواندن آن مي توان به روح حساس وي نفوذ کرده و با آن مأنوس شد.براي اين کار بايد خوب گوش کرد و با اظهار فهميدن ،ارتباط کلامي را توسعه داد.اگرروزي بيست دقيقه براي صحبت کردن بين خودتان اختصاص دهيد،در طلاق براي هميشه به روي شما بسته مي شود!پيشنهاد مي شود از تفاوت هاي زن و مرد در برقراري ارتباط کلامي با ديگران آشنا شويد.
2-در ذهن خود فهرستي از تمايلات همسرتان را تهيه نماييد.به آنها احترام گذاشته و باسخنان خود به او اظهار کنيد که به تمايلاتش واقعاً علاقه مند هستيد.
3-با هم دلي و هم احساسي مي توانيد به ادراک دقيق خواسته ها و طرز فکر او دست يابيد.اگرهمسران جوان قدري برخود شيفتگي فايق آيند و بيشتر از خود ،به همسرشان بينديشند به مرز هم زباني و هم دلي نزديک تر مي شوند.
4-از طريق تبادلات رفتاري مي توان به شناخت بيشترطرف مقابل رسيد .هررفتارظاهري حامل پيامي است که مجموعه ي اين پيام ها شما را به شناخت بيشتر از او مي رساند.سعي کنيد عکس العمل هاي او را در موقعيت هاي مختلف درنظر بگيريد و با توجه به آنها،قواعد کلي حاکم بررفتار وي را بشناسيد.
درپايان توجه به چند نکته ضروريست:
1-شناخت همسر پديده اي نسبي و مستمر مي باشد و با گذر زمان مشخص و محدود، ممکن نخواهد بود.
2-در شناخت همسر،رکن اصلي اخلاق و ديانت است و ساير پديده ها نقش جانبي و مکمل دارند.
3-منظوراز شناخت ،نه هم رنگي کامل با رفتار و شخصيت او،بلکه تکميل جنبه هاي منفي و جبران نقاط ضعف براي به دست آوردن تفاهم بيشتر است.(1)
حرکت به سوي کمال و ترقي=دانش بيروني و بينش دروني+خودشکوفايي
4-2آرامش
آرامش در لغت با سکينه مترادف است.در قرآن ،کلمه ي «سکن»مشتقات آن در موارد متعدد ،اشاره به سکون و اطمينان مي کند.(2)خلق و آفرينش زن و مرد در کنار يکديگر براي تأمين آرامش روح و روان آدمي است.(3)با وجود محرک هاي عصبي متعدد ،اشتغال روز افزون و خسته کننده،تضاد بين افکار نسل هاي پيشين با نسل جديد ،کم رنگ شدن پيوندهاي اجتماعي ،تشديد بحران هاي اخلاقي و مذهبي ،نياز به محيط امن و آرام ضرورت بيشتر خود را نشان مي دهد.براي تأمين چنين فضايي چه بايد کرد؟به نظر مي رسد چندين عامل درتکوين آرامش مؤثرند:
1-داشتن الگوي زندگي به صورتي که هر فرد موقعيت و منزلت واقعي خويش را دريابد .
2-تطبيق امکانات با انتظارات .هماهنگي ميان داشته ها و خواسته ها به جلوگيري از تنش و زياده خواهي کمک مي کند.
3-با تأمين نيازهاي اساسي،روان به آرامش مي رسد.پاسخ به نيازهايي از جمله نياز به ايمني ،مقبوليت ،پذيرش اجتماعي ،موفقيت ،پيشرفت و خود شکوفايي براي دست يابي به سکون و اطمينان مؤثرند.
4-با هم دلي و هم صحبتي در مواقع بحراني مي توان از قدرت ارتباط عاطفي در تسکين روح و روان سود برد.
5-مهم ترين عامل جهت آرامش بخشي به روان پرالتهاب آدمي«ياد و ذکر خدا»است.در عصرحاضر نيازمندي به نوعي تفسيرمعنوي از زندگي براي رهايي از
احساس دشواري و پوچي ضروري مي نمايد .با تقويت معنويت و جنبه ي روحاني زندگي درحدي که بخشي از زندگي شود،مي توان از اين شيوه ي مؤثر بهره مند شد.
4-3جايگاه امورجنسي در روابط همسران
در اسلام مسأله ي تمتع و روابط جنسي درقالب ازدواج از سنن الهي و امري مستحب است.اگرچه زناشويي سعادت مندانه تنها تا اندازه اي مربوط به روابط لذت بخش جنسي است ،ولي اين روابط يکي از مهمترين علل خوشبختي يا عدم خوشبختي زندگي مشترک است .زيرا اگرقانع کننده نباشد ،منجر به احساس محروميت ،ناکامي و عدم احساس ايمني مي شود.تحقيقاتي که دراين مورد انجام شده ،نشان مي دهد مسأله ي جنسي از لحاظ اهميت دررديف مسايل درجه اول است .
سلامت روابط جنسي نتايج زيادي دارد ؛از جمله اينکه سبب انس و الفت ،وحدت و يکدلي ،سکون و آرامش شده و به زوجين احساس سبکي مي دهد . همچنين باعث مي شود دو طرف ،تن به تحمل مسؤوليت ها و محدويت ها داده احساس وابستگي بيشتري بنمايند،از عفت و پاکدامني سرشارشده ودامن از لغزش دور دارند و بالاخره رابطه ي جنسي موجب توليد و بقاي نسل وسببي براي رفع درگيري و اختلاف است.ارتباط عاطفي که درسايه ي چنين رابطه اي پديد مي آيد،تيرگي را مي زدايد.
در روابط زناشويي سه عامل اصلي موجود است که سبب ارضاء و ايجاد لذت جنسي خواهد شد:
1-داشتن اطلاعات کافي درمورد امور جنسي .ازديدگاه اسلام بايد زن ومرد ،آمادگي لازم را براي اين امر داشته باشند و بدانند درچه موقعيت و شرايطي انجام اين اموربهتر است.دراينجا ارائه ي اطلاعات درست از طريق خانواده و مؤسسات صالح ضروري است.
2-آزادبودن از ترس ،تعصبات و انحرفات مربوط به موضوع هاي جنسي است.دربعضي جوامع نسبت به امورجنسي طرزتفکر منفي وجود دارد.جواني که درخانواده ياد گرفته که عمل جنسي شرم آور وکثيف است ،طبعاًنمي تواند بعد از
ازدواج آزادانه با ارضاي خاطر،رابطه ي معتدلي با همسربرقرار کند و همچنين اگرشخصي قبل ازازدواج دچارافراط و عدم تعادل جنسي و انحرافات آن بوده است،قادر به برقراري رابطه ي سالم نخواهد بود .
3-تناسب و تعادل درمقدار تمايل جنسي در زن و مرد.اگر در زندگي زناشويي يکي ازطرفين احتياج شديد به رابطه جنسي داشته باشد ولي طرف مقابل،چنين نيازي را حس نکند،اشکالاتي ايجاد مي شود و بهداشت رواني و سلامت به مخاطره مي افتد،ولي اگراين اختلاف زياد نباشد،مسئله با صبر و حوصله و رعايت امورديگر قابل حل است.
4-4خانواده ي متعادل و ويژگي هاي آن
مباحث و مطالبي که دراين گفتار مطرح مي شود،براي دستيابي به اهداف زير است.(4)
4-4-1دانش افزايي خانواده
خانواده هاي جواني که چند سالي است که تشکيل زندگي داده و درحال حاضر مشکل چنداني با همسر و فرزندان خود ندارند ولي مايلند که با تکميل معلومات و اطلاعات تربيتي خود درخصوص اخلاق تربيت اسلامي و روان شناسي خانواده و تربيت فرزندان،سطح مناسبات و ارتباطات انساني خود را ارتقا داده واز نيل به درجات کمال بهره مند گردند،مي توانند مطالب اين قسمت از کتاب را سر لوحه ي خود قرار دهند و دريچه هاي زندگي را به چشم اندازهاي عالي تر و با شکوه تري بگشايند.
4-4-2آسيب زدايي خانواده
خانواده هايي که به دلايلي در معرض آفت ها و آسيب هاي زندگي واقع شده اند،نمي دانند که چه کسي مقصد است و درکجا بايد ريشه ي مشکلات و معايب خود را جستجو کنند.بنابراين،بارها و بارها،رو درروي يکديگر قرار مي گيرند و مشکل را پيچيده تر و راه حل را دشوار تر و دور از دسترس مي بينند.اين قسمت از کتاب ،با ارائه ي مواردي که عدم رعايت آنها منجربه در هم تنيدن روابط زن و شوهر شده،درخانواده ايجاد بحران مي کند ،سعي در طرح دو زمينه فکري دارد:
4-4-2-1آسيب شناسي(پاتولوژي)
در اين زمينه، خانواده هاي متزلزل ،ابتدا با علايم بحران و نشانه هاي اوليه و ثانويه آنها آشنا شده و تا حدودي به مشکل خود واقف مي شوند.شناخت يک مسأله در برخي موارد ،هم درمان را شامل مي شود و هم در موارد ديگر ،نوع درمان را مشخص مي نمايد.
4-4-2-2آسيب زدايي
در اين مورد ،زن و شوهر با جرأت و شهامت روحي ،براي حل مشکل خود ،تشريک مساعي نموده و سعي درمصونيت زندگي و جلوگيري از تبديل خانواده ي متزلزل به خانواده ي از هم پاشيده دارند.
4-4-3هنجار شناسي خانواده
دختران و پسران جواني که درآستانه ازدواج بوده و يا دوران عقد و نامزدي را مي گذرانند و خود را آماده ي تشکيل خانواده مي کنند،غالباًخود را با چند سؤال روبه رو مي بينند:
-درزندگي مشترک،مرزهاي موفقيت از عدم موفقيت کجاست؟
-معيارهاي خوش بختي چيست؟
-آيا خوش بختي قابل وصول است؟
-آيا شيوه هاي موفقيت و شادکامي ،برعلم مبتني است يا صرفاً تجربيات زندگي ،آنها را تأمين مي نمايند؟
-و بالاخره آيا بخت و اقبال در زندگي آنها ،سهمي دارد خير؟
پاسخ به اين گونه سؤالات نيازبه کتاب مستقل و مفصلي دارد ،ليکن ما به قدر مقدور تعادل و خوشبختي درخانواده را ترسيم و تشريح خواهيم نمود.
به طوراجمال بايد به جواناني که درصدد ازدواج و تشکيل کانون خانواده هستند ،نويد داد که عوامل موفقيت در زندگي ،براصول و قواعد علمي و اخلاقي مبتني است و چنان چه اين قواعد را به درستي بشناسيم و پايه هاي زندگي مشترک را برآنها بنا کنيم،زندگي ما قرين سعادت و شادکامي خواهد بود.
يافته هاي روان شناسي و علوم تربيتي،معارض با قواعد اخلاقي و فطري بشر نيست،زيرا اين يافته ها ازمتن طبيعت بشري استخراج شده است و منطبق با تعاليم اسلام و معنويت مي باشد.لذا با رهانيدن فکرها از نفوذ پديده هايي نظير بخت و اقبال،با مؤلفه هاي دانش (معرفت خانواده،و زندگي)و ارزش(معيار ها و قواعد اخلاقي )و توکل به خدا ،بايد با دلي سرشار از اميد و ذهني آکنده از معرفت و قلبي مالامال از عشق به خدا،به استقبال زندگي مشترک رفت و مرحله اي جدي و تعيين کننده را درتکامل حيات رواني و معنوي آغاز نمود.با اميد به موفقيت همه ي راهيان مصمم و پرتلاش دراين راه.
قبل از ورود به بحث زيبايي ها و زشتي ها درعرصه ي خانواده نظر به ضرورت از امورجنسي و لزوم آن در ثبات زندگي زناشويي بحث مي شود.
4-5خانواده و انواع آن
صاحب نظران معتقدند خانواده از نخستين نظام هاي نهادي عمومي و جهاني است که براي رفع نيازمندي هاي حياتي و عاطفي انسان و بقاي جامعه ضرورت تمام دارد و ازهمه نهادهاي اجتماعي ،طبيعي تر و خودي تر است.
خانواده را ازحيث کيفيت روابط دروني و ميزان استحکام آنها مي توان به سه نوع تقسيم نمود که هريک ويژگي ها و مفاهيم خاص خود را داراست:
الف)خانواده ي متکامل
ب)خانواده ي متعادل
ج)خانواده ي متزلزل
د)خانواده ي فروپاشيده
متکامل
متعادل
متزلزل
فروپاشيده
از الگوهاي خانوادگي مذکور،ابتدا خانواده ي فرو پاشيده و متزلزل را به خاطر آسيب پذيري و آسيب زدايي آن درمورد بحث و بررسي قرار مي دهيم و ويژگي هاي آن را ارائه مي کنيم.
4-5-1خانواده ي فروپاشيده
خانواده فروپاشيده شده خانوادهاي است که زوجين به دلايل عدم تفاهم ،در ابعادروحي ،و اخلاقي ،ارتباطي و رفتاري از يکديگربه طورشرعي قانون طلاق گرفته اند.به عبارت ديگر ،زندگي مشترک در زير يک سقف که با يکديگر زندگي کنند ،وجود ندارد .
4-5-2خانواده ي متزلزل
1-خانواده ي متزلزل ،ازاهداف اصلي خويش بازمانده ،آرمانش را از دست داده است .
2-خانواده ي متزلزل ،از دورن تهي گشته و با هرضربه، بيشتر مي ريزد.
3-خانواده ي متزلزل ،از روابط خصمانه و غيردوستانه آکنده است .
4-درخانواده ي متزلزل ،مسؤوليت به کناررفته ،«وانهادگي »برآنها حاکم است .
5-درخانواده ي متزلزل ،مديريت تجزيه شده وتصميم گيري درآن به غايت دشوار است .
6-درخانواده ي متزلزل ،جاذبه اي مکفي براي پاي بندي اعضاي آن به ميثاق زندگي مشترک ،وجود ندارد.
7-در خانواده ي متزلزل ،فرداي روشن وآينده ي اميد بخش وجود ندارد .
8-در خانواده ي متزلزل ،انتقاد به شکلي ظالمانه ،مستقيم ومستمرتوسط اعضاي آن از يکديگر به عمل مي آيد .
4-5-3خانواده ي متعادل
4-5-3-1معنا ومفهوم اعتدال
بدون شک ،همه ي افراد درپي دست يافتن به الگوي خانواده ي متعادل هستند و با انگيزه به ازدواج روي مي آورند،ليکن ابتدا بايد معلوم نمود که خانواده ي متعادل چيست شيوه ي تحقيق آن کدام است ؟تا براساس آن ضابطه ،بتوان داوري نمود و اختلاف ها را ازميان برد .
براي پي بردن به مفهوم خانواده ي متعادل ،ابتدا واژه ي «اعتدال »رامورد بررسي قرار مي دهيم .پديده يا شي ءرا زماني داراي اعتدال وتوازن مي دانيم که حداقل برخي از ويژگي هاي ذيل را دارا باشد :
-(نقطه )مرکز ثقل آن مشخص و معلوم است .
-تساوي کششها و جاذبه ها در پديده ي متوازن ،محزر است .
-شي ءمتعادل ،پس از مختصرحرکت ويا ضربه وارده ،واژگون نمي شود و مجدداً به تعادل پايدار خود برمي گردد .
درپديده ي متعادل ،هرجزئي از اجزا درموقعيت و جايگاه خويش قرارگرفته است .
-توازن و تعادل ،زيبايي مي آفريند ؛شيءمتعادل موزون و جذاب است .
4-5-3-2معنا و مفهوم خانواده ي متعادل
تصوير واقع بينانه ازخانواده ي متعادل نوعي بصيرت و اعتماد به نفس در انسان مي آفريند.منظور ازخانواده ي متعادل ،سازمان فاقد عيب نقص نمي باشد ،بلکه اين مفهوم به شبکه اي از روابط متقابل اطلاق مي شود که اعضاي آن در گيربا مشکلات و موانع احتمالي بوده و ضعف هاي کم و بيش قابل اعتنايي نيزدارند،ليکن درمقابله با
موارد مذکور،شيوه منطقي اتخاذ مي کنند و براي مسايل ،اهميتي درخورآنها قائل مي شوند(تناسب بين کنش و واکنش )و دربرابر موقعيت هاي دشوار که ناگزيرازانتخاب باشند،تصميم به موقع و مقتضي اتخاذ مي کنند .به طور خلاصه ،خانواده ي متعادل به مجموعه اي اطلاق مي شود که علاوه برحفظ موقعيت و جايگاه هريک ازاعضاي آن ،داراي ويژگي هايي باشد که در ادامه ي همين مبحث ،پانزده خصوصيت خانواده ي متعادل را با خانواده ي متزلزل مقايسه نموده و براي هرکدام توضيح مختصري خواهيم داد.
4-5-4مقايسه ي خانواده ي متعادل و متزلزل
در جدول زير،مهم ترين ويژگي هاي خانواده ي متعادل به طور تطبيقي با خانواده ي متزلزل مورد بررسي قرار گرفته است:
خانواده ي متعادل | خانواده ي متزلزل |
برخوردار از بينش تکاپويي | برخوردار از بينش جزمي (دگماتيک) |
تبادل عاطفي | انجماد عاطفي |
مثبت گرايي | منفي گرايي |
تفاهم | تخاصم |
هم گرايي (رفاقت) | واگرايي (لجاجت) |
همسر به مثابه ي «بال» | همسر به مثابه ي «وبال» |
مشارکت | مفارقت |
منطق (حق سالاري) | زور(زن سالاري،مرد سالاري،فرزند سالاري) |
خودشکوفايي | خود زياني |
شادکامي | تلخ کامي |
آگاهي | نا آگاهي |
بزرگ منشي | کوچک منشي |
عيب پوشي | عيب جويي |
انتقاد سازنده | انتقاد مخرب |
راز داري | راز گرايي |
4-5-4-1بينش تکاپويي دربرابر بينش جزمي «دگماتيک»
بينش را اگر به منزله ي طرز تلقي به خصوص ،نحو ه ي خاص برخورد با مسائل و نوع ويژه اي از نگريستن به موضوعات در نظرگيريم،تعيين کننده ي شيوه ها و خط مشي هاي زندگي ما مي باشد.بينش ها،روش ها را مي آفرينند و تنظيم کننده ي روابط ما با جهان درون و جهان بيرون هستند .در خانواده ي متعادل ،زن و مرد از بينش تکاملي و تحولي برخوردارند.اين ويژگي فرد را برمي انگيزد تا نقطه نظرثابت و غيرقابل تغييري نسبت به زندگي و همسر خود اتخاذ ننمايد.به عنوان مثال ،نگرش تحولي ،روابط زندگي را پديده اي بسته ،جبري و گريز ناپذير نمي پندارد،بلکه آن را همچون جريان سيال و انعطاف پذيري تلقي مي کند و براي دگرگوني آن درخود،جسارت و جرأت اقدام مي بيند .
به طورخلاصه شخص رشيد و متعادل نسبت به همسرخويش نگرشي متکي برسه عنصر دارد:
1-اورا به عنوان فردي با ارزش و برخوردار از کرامت انساني مي پذيرد .
2-اورا فردي مستعد به کمال و تحول مي پندارد.
3-علاقه مند به پيشرفت و ترقي او مي باشد.
چنين بينشي در شخصيت انسان ،عرصه ي زندگي را بر روي نو آوري ها مي گشايد و کانون خانواده را از زوال و فرسايش تدريجي مصون مي سازد.
آنتروپي و زندگي
آنتروپي(Entropy)را به کهولت و مرحله ي نهايي تحليل ماده و نيروي پديده ي مرحله ي رکود و از بين رفتن شکل و کيفيت پديده ،تعبيرنموده اند .(5)مطابق
اصل دوم ترموديناميک ،انرژي دروني يک پديده به مرور زمان تبديل و تغيير مي پذيرد وبه تدريج در آن نوعي استحاله و استهلاک به وجود مي آيد.زندگي نيز به سان يک پديده ،مشمول چنين قاعده اي مي باشد.بينش هاي ايستا و راکد ،يعني بينش هايي که به تحول شخصيت و امکان دگرگوني آن با ديده ي ترديد مي نگرد،آنتروپي زندگي را تسريع مي نمايد.براي مقابله با اين پديده ،بايد زندگي را از درون و بيرون تقويت نمود .از درون بايد به زيبايي هاي باطني مانند لذت تفکر ،لحظه هاي اوج عارفانه و خلوتهاي شخصي پرداخت و اين زمينه ها را پرورش داد.
در بعد دوم شخصيت بايد با اخذ تجارب اجتماعي ،فرهنگي و اخلاقي ،به مبارزه عليه آنتروپي ،اقدام نمود .اين کيفيت تحت عنوان ضد آنتروپي( Neo-Entropy)مرسوم است.
4-5-4-2تبادل عاطفي در برابر انجماد عاطفي
هم دردي ،سرآغاز توانايي است.(6)حضرت مسيح(ع)
از بهترين و پرشکوه ترين تجليات زندگي متعادل ،سرمايه گذاري انساني يا داد و ستد عاطفي بين زوجين است.در هيچ مرحله اي از مراحل زندگي ،نمي توان احساس بي نيازي از عواطف نمود .داد و ستد عاطفي در دو زمينه قابل بررسي و مطالعه است:
-تبادل عاطفي در ابتداي زندگي
-تبادل عاطفي در ادامه ي زندگي
تبادل عاطفي درآغاز ازدواج،با شور و حرارت خاصي،حضور وافرو مؤثري دارد،ليکن پس از مدتي ،به لحاظ عدم آگاهي و غفلت يکي از زوجين يا هر دو ،نبض زندگي کند مي شود و عواطف سرشار و با حرارت ،فروکش مي کند و
لحظه هاي ملال ازراه مي رسد و گله ها و شکوه ها،هرآن بر پيکره ي زندگي،تازيانه مي زند و زن و شوهر ،مستأصل و درمانده،متغيرند که چرا زندگي به اين مرحله تنزل نموده است.آنها ازاين حقيقت غافلند که عاطفه به همان اندازه که براي يک شروع خوب ضروري است،براي ادامه ي زندگي خوب نيز لازم است.
شيوه هاي داد و ستد عاطفي
-شيوه ي قلبي
-شيوه ي کلامي
-شيوه ي عملي
رسول اکرم(ص)مي فرمايد:«کسي که به همسرش بگويد:تورا دوست دارم ،اين جمله هرگز از دل او خارج نخواهد شد»(7)
موانعي که درمسير ابرازمحبت،راه را سد مي کنند ،عبارتند از :
-عدم معرفت.
-غرور بيجا
-حجب و حياي افراطي
در خصوص ابراز محبت ،دانستن اينکه طرف مقابل ازچه محبتي احساس رضايت مي کند ،لازم است.افراد بنا بر خصوصيت شخصيتي خود درگرفتن ابزار محبت مختلفند؛سمعي،بصري،لمسي و برخي تلفيقي از اين موارد.بايد با شناخت علاقه ي همسر ،همان گونه که او دوست دارد،ابرازمحبت نمود و ويژگي هاي فردي خويش را نيز در اين مورد براي او توضيح داد.
4-5-4-3مثبت گرايي دربرابر منفي گرايي
«يا أيُّهَا الَّذين ءامنوا اجتنبوا کثيراً مِنَ الظَّنِّ انّ بعض الظنّ إثم (8)»
اي کساني که ايمان آورده ايد!از گمان بد بپرهيزيد،همانا بعضي از سوءظن ها گناه است.
از مهم ترين ويژگي هاي خانواده ي متعادل،توانايي برخورد مثبت و سازنده با جهان پيرامون و يا به عبارتي «مثبت گرايي»است.افراد و يا خانواده هاي واجد اين خصيصه ،شايستگي آن را دارند که درمراجعه با مسايل انساني و پديده ها،جنبه هاي مثبت،آموزنده و الهام بخش آن را مورد توجه قرار دهند و جنبه هاي منفي ،حتي المقدور ،مورد اغماض قرارگيرد .چنين حالتي ،متأثر ازکيفيت روحي و نفساني فرد است و تبلور باطن زيبا ،سيرتي دوست داشتني و غناي دروني شخص مي باشد.
مثبت گرايي را مي توان «هنر خوب ديدن»ناميد،وزماني قابليت آن را مي يابيم که چشم هايمان را اين گونه تربيت کنيم .شخصيت هاي بزرگوار و کريم النفس ،آن چنان برتمامي اعضاءو جوارح خود تسلط دارند که آن طورکه بخواهند و اراده کنند ،مي بينند.از اين رو مقدمه ي «مثبت گرايي »،«مثبت نگري »؛ابتدا بايد خوبي ها و مثبت ها را ديد و سپس بدانها گراييد.
توصيه هاي تربيتي و عملي
1-فهرستي ازقابليت هاي همسران را در ذهن داشته باشيم و به عنوان يک اصل در زندگي به آن اهميت دهيم .
2-در گفتگوهاي متقابل به قابليت هاي اواشاره نموده تا فضاي صحبت ها ،اثر مثبت بر وي داشته باشد.
3-چنان چه مايل هستيم جنبه اي را در همسرمان ببينيم ولي در واقعيت آن را مشاهده نمي کنيم ،ضروري است با تلقين مثبت به وي،تدبيري بينديشيم که به تدريج اين جنبه را احراز نمايد.
4-در جريان مثبت گرايي براي پرهيز از رشد خود بزرگ بيني درهمسر،لازم است به تأييد و تقدير جنبه هاي خوب شخصيت وي اکتفا نموده ،از تحسين و تأييد تمامي شخصيتش خودداري کنيم.
5-گام عملي بعدي براي مثبت گرايي ،کشف جنبه هاي مشترک روحي ميان خود و همسر است.
4-5-4-4تفاهم در برابرتخاصم
«تفاهم،اساس ترقي است»(9)حضرت مسيح (ع)
تفاهم،بهترين راه حل براي مشکلات زناشويي است و بزرگترين عامل رشد و توسعه زندگي مشترک زن وشوهر است .اگر بتوانيم خود را در نقطه نظر همسرمان قرار دهيم به گونه اي که نحوه ي تفکر و بينش اورا نسبت به مسايل درک کنيم،به مرز تفاهم رسيده ايم.مبناي تفاهم در خلوت،احساس ارزشي است که هر يک براي شخصيت مقابل ،قائل است.بااين زمينه ي مناسب ،زوجين فرصت مي يابند که در حضورديگران تفاهم خود را حفظ نمايند و حريم يکديگر را مراعات کنند.
توصيه هاي تربيتي و عملي براي رسيدن به تفاهم
1-احساس نياز به عنوان مقدمه اي براي رفع نياز
2-کوشش و تلاش مقابل
3-حاکميت ايمان و فرد
4-پذيرش و احترام به تفاوت هاي فردي
5-تلاش براي حل مشکلات به جاي تشخيص مقصر
6-کنار گذاشتن تعصبات و موانع ذهني
7-شناخت درست در خصوص ريشه و علل مشکلات
8-گوش دادن به سخنان يکديگر با نهايت دقت و احترام
9-مطالعه درحالات و روحيات همسر خود و تهيه ي فهرستي از علائق و تمايلات وي
10-پرهيز از مقايسه ي همسر با ديگران
11-استفاده از واژه و کلماتي که بار عاطفي مثبت دارند
12-پذيرش صداقت به عنوان پل ارتباطي مؤثر از درون خويش به جريان گفتگوها و مناسبات با همسر ،زيرا رستگاري در راستي است.
4-5-4-5 هم گرايي در برابر واگرايي
يکي ازعوامل تعيين کننده ي موفقيت يا عدم موفقيت درزندگي،نحوه ي مديريت کانون خانواده است.چنان چه خانواده به صورت يک حوزه ي متشکل و وحدت يافته و منتظم اداره شود،تصميمات،انديشه ها ،کنش ها به سوي يک کانون جهت گيري مي شود و مرکزيت مقتدرو متحدي به وجود مي آيد .بناي خانواده ي متعادل برمهر و مديريت استوار مي شود .شواهد قرآني هم چون «الرِّجال قوَّامونَ علي النِّساءِ»نشان مي دهد اصل در تشکيل خانواده از لحاظ مديريت و تأمين هزينه و تعهد کارهاي اجرايي ،ازوظايف مرد است.از ويژگي هاي خانواده ي متعادل ،تشخيص مصلحت گرايي زندگي و ترجيح آن برمنفعت شخصي است و اين خصوصيات درپرتو هم گرايي زوجين،امکان پذير است.قراردادها و مقررات دراين خانواده،مورد احترام است ولي آنجا که پاي مصلحت بزرگتري درميان باشد،هريک از زوجين از انعطاف پذيري روحي خاصي برخورداراست که خواسته هاي فردي را فداي پيشبرد اهداف زندگي خواهد نمود.
توصيه هاي تربيتي و عملي
1-هم گرايي درزندگي مشترک ميان زن و شوهر ،امري نسبي است،به اين مفهوم که هرگز نمي توان انتظار داشت که زوجين درتمامي موارد توافق داشته و هم گرا باشند،بلکه اتخاذ سياستي هماهنگ در برخورد با مسايل،مورد انتظار است.
2-هم گرايي ارتباط نزديکي با شناخت دارد،لذا زنان و مردان جوان نبايد در اولين گام هاي زندگي ،انتظار هماهنگي کامل و تمام عيار را از همسرشان داشته باشند.
3-همه ي خصوصيات همسر را نبايد تغيير داد.اين امر منجر به ايجاد مقاومت در او شده ،اعتماد به نفسش را زايل مي کند.
4-درتصميم گيري ها و انتخاب راه حل ها و برنامه ريزي هاي زندگي براي همسرخود ،حق قائل شويد و نقش او را در زندگي مورد اهميت قرار دهيد.
5-به محض نارضايتي ازهمسر،اورا کنار نگذاريد و جايگاهش را همچنان حفظ کنيد.
روح حاکم برخانواده ي «هم گرا»صميميت،يکدلي،يکرنگي،و در يک کلمه «رفاقت»است و جو غالب بر خانواده ي «واگرا»بيگانگي،فاصله ي عاطفي و در يک کلمه لجاجت است.اولين گام براي تحصيل روحيه ي رفاقت درزندگي مشترک،پذيرش همسر است.آنهايي که همسرشان را آن گونه که هست مي پذيرند نه آن چنان که مي خواهند باشد،به اين مرحله ي ارزشمند نائل مي شوند که دوستي و رفاقت در روابط متقابلشان موج مي زند .پذيرش همسر درنگرش تحليلي ،شامل پذيرش شخصيت ،افکار،علائق و سهم او در مديريت زندگي است.
لجاجت و رقابت ناسالم چهره ي ديگري از روابط زن و شوهر را به تصوير مي کشد.زنان و مرداني که به همسرخود همچون رقيبي آشتي ناپذير مي نگرند ،تجسم«واگرايي»و «تزلزل»در زندگي مشترک هستند.اين امر به ويژه در زوج هايي که همسن بوده و يا اختلاف کمي با يکديگر دارند ،مشهود است.آنان بعضاً درپذيرش مديريت زندگي دچار مشکل هستند و کانون اوليه ي اختلافات از همين جا نشأت مي گيرد.
4-5-4-6«بال»در برابر «وبال»
خانواده ي متعادل ،سازمان بسته و محدودي ازحيثيت ترقي و شکوفايي نيست.اعضاي اين خانواده قلمرو زندگي را گسترش داده و هريک زمينه ساز رشد ديگري است.ازآنجا که انسان در حرکت به سوي مرزهاي کمال،محدوديت ندارد،خانواده ي متعادل نيز ازامکان توسعه ي نامحدودي برخوردار است،مشروط برآنکه
زن و شوهر،عامل محرکي در راه به کار انداختن انرژي هاي ذخيره شده و به فعليت رساندن استعدادهاي بالقوه ي يکديگر باشند.
برخي از زنان و مردان با وقف نمودن جواني و سلامتي خويش و کنار گذاشتن آرزوها و خواسته هايشان ،خالصانه درراه پيشرفت و تحول همسرشان مي کوشند و با فداکاري و درحقيقت به منزله ي بال براي پرواز همسرشان بر قله ي بلند افتخارو موفقيت ،سکوي پرتاب آنان مي شوند.بااين همه،نداي فطرت از درون آدمي نهيب مي زند که آيا پاداش نيکي ،جزنيکي است؟(10)
علي رغم وجود اين گونه انسان هاي آزاده که «نيکي»را پاس مي دارند و خود «نيکي»مي آفرينند ،دو دسته از زوجين با دشواري هاي خاص خودشان ،ظهور مي نمايند:
الف)آنهايي که براي همسرشان «بال»هستند ولي متقابلاً نشاني از قدر شناسي و منزلت درهمسر نمي بينند .
ب)آنهايي که نه تنها براي همسرشان «بال»نيستند ،بلکه درحقيقت وبال زندگي او مي باشند.
توصيه هاي تربيتي و عملي
1-فقط به اظهارمحبت نسبت به همسرتان اکتفا نکنيد،بلکه کردار خود را با گفتارتان هماهنگ کنيد.
2-بخشي از اوقات زندگي خود را از صميم قلب صرف پيشرفت همسرتان نماييد.
3-تلاش کنيد که واقعاً شخصيت همسرخود را تکميل کنيد ،چون بخشي از شخصيت همسرتان ،مرهون تلاش هاي شما خواهد بود .
4-به جاي وابستگي و تملک شديد به همديگر ،به محبت و عواطف سالم و رشد دهنده بپردازيد .
5-قبل از اينکه همسرتان را علاقه مند به خود سازيد ،استعداد محبوبيت را در خود افزايش دهيد .
6-همسراني مي توانند براي شريک زندگي خود در حکم بال پرواز باشند که خود شيفته نشوند.(غرور بي جا )
4-5-4-7مشارکت در برابرمفارقت
در مشارکت زناشويي نه تنهاسرمايه گذاري مالي ومادي مدنظراست ،بلکه صحبت از عالي ترين سرمايه هاي انسان يعني قلب ،روح ،عواطف ،احساسات وآرزوهاي بشري است که به مشارکت گذاشته مي شود.زن وشوهر درچنين پيوندي بايد خود را براي پذيرفتن هرگونه عواقب احتمالي ،اعم از موفقيت وشکست ،مهيا کنند و به نسبتي که مطلوب است ،سهمي را برعهده گيرند .چنين تصويري از مشارکت درخانواده ي متعادل ،آنگاه شکل مي گيرد که هريک از زوجين دستي ازآستين همت برآورند و با همياري و قبول مسؤوليت در زندگي ،بهترين جلوه ي مشارکت را به نمايش بگذارند.
انواع مشارکت
براساس موقعيت هاي که زن وشوهر به ياري هم برخيزند،مشارکت ،جلوه متناسب با آن موقعيت را پيدا مي کند .به طورعمده دو نوع مشارکت قابل تبيين و توصيف است:
الف)مشارکت درشرايط عادي
ب)مشارکت درشرايط ويژه
زماني که زندگي دربسترطبيعي خويش جريان مي يابد،هريک از زوجين مسؤو ليت هايي را عادلانه تقبل نموده ودر پي انجام آن برمي آيند.اين کيفيت ،پيوسته متضمن وظايف کليشه اي نيست ،بلکه بخشي ازامور مرتبط به همسر را نيزدر برمي گيرد.به عنوان مثال ،خانمي که علاوه بروظيفه ي مشخص در زندگي ،بااظهارعلاقه مندي به کار وشغل همسرش ،خود را بيگانه با آن نشان نمي دهد و حتي براساس شناخت نسبي از پيشه و حرفه ي همسر،مشاورمطمئن دراين گونه مسائل خواهد بود ،درامورهمسرش شرکت يافته است ،دست کم ابراز علاقه به شغل همسر،مرد را نسبت به اهميت کارش مطمئن مي سازد و آن را جدي ترمورد توجه قرار مي دهد .
در مثال ديگر،ازمردي ياد مي کنيم که علاوه برانجام وظيفه درخارج از منزل ،حصاري ميان خود و مسئوليت هاي زن نمي بيند و هرگاه احساس نيازشود ،مشتاقانه به ياري برمي خيزد و بخشي ازوظايفي را که به طور مرسوم بر عهده ي زن است ،بردوش گرفته و انجام مي دهد .چنين روشي،زن را بيش از پيش به ارزش کارش دلگرم مي نمايد و علاوه برآن احساس ارزش شخصي نيز به وي دست مي دهد و درنهايت،به سهولت کارها و زندگي و شادکامي ناشي از آن مي انجامد.
حضرت رسول (ص)مي فرمايد :اگرمردي همسرش را در امور خانه ياري کند،خداوند او را به يکي از طرق زيرپاداش خواهد داد:
-يا در زمره ي شهداء قرار مي گيرد.
-يا در زمره ي صديقين قرار مي گيرد.
-يا درزمره ي کساني قرارمي گيرد که خداوند،خيردنيا و آخرت را برايشان اراده فرموده است.
اگرزني براي رضاي خدا،ظرف آبي به دست همسرش بدهد،خداوند اجر زنان بزرگي چون آسيه را براي او در نظرمي گيرد.(11)
شرايط ويژه براي خانم ها
-کثرت اولاد(مضاف شدن مسئوليت زن در قبال نگهداري و تربيت آنها)
-بيماري و از کارافتادگي زن .
-افسردگي زن(به ويژه درايام خاصي که در هر ماه پيش مي آيد)
-نازايي زن
-فرزندان دو قلو
-از دست دادن فرزند
-مهمان داري زياد و بيش ازحد توانايي
-مشاغل اجتماعي
-وجود فرزند معلول يا عقب مانده ي ذهني درخانواده
-وضعيت نامناسب مسکن(به ويژه سکونت مشترک با خانواده ي ديگري که محدوديت زيادي براي زن به وجود مي آورد)
شرايط ويژه براي آقايان
-داشتن بيش از يک شغل(به منظور تأمين درآمد زندگي)
-داشتن حرفه ي خاصي که بابرنامه ي معمول زندگي مطابقت ندارد.(نظير خدماتي که شبانه روزي بوده و يا فقط درمحل کار حضور مي يابد)
-کارهاي تحقيقي و فکري و نويسندگي و هنري که مرد ناچار است درمنزل کار کند.
-محروميت عاطفي مرد در دوران کودکي و نوجواني
-نقص عضو و معلوليت مرد،به عنوان نمونه جانبازان
-بيماري صعب العلاج مرد(بيماري کليوي ،ديابت و نظاير آن که شرايط ويژه اي را براي زندگي پيش مي آورد)
-شغل هايي که نيازبه مأموريت رفتن و مسافرت هاي زياد داخل و خارج کشور دارد.
-وجود يک بيمار درخانواده
-از دست دادن شغل و حرفه
-ورشکستگي مالي و اقتصادي
توصيه هاي تربيتي و عملي به آقايان
در سيره ي پيامبر(ص)،آن بزرگ مردي که پشت دو ابر قدرت زمانه ي خويش ،يعني امپراطوري بيزانس روم و پادشاهي ساساني را به خاک رسانيد، آمده است که با آن عظمتش در منزل کار مي کرد.
1-هرگزتصور نکنيد که کار بيرون از منزل با ارزش و کار درون منزل بي ارزش است.زيرا ارزش کار را محيط و پول تعيين نمي کند بلکه انگيزه ها ي انساني و اخلاقي و سود دهي براي انسانها مشخص مي نمايد.
2-کار کردن مرد در منزل علاوه برخشنودي خداوند باعث افزايش نفوذ،محبوبيت و قدرت رهبري او مي شود.
3-اگر به دليل مشغله ي زياد و مسئوليت سنگين ،نمي توانيد عملاً با همسرتان همياري نماييد،حداقل انگيزه و نيت خود را به اطلاع او برسانيد تا ازحمايت فکري
شما احساس دل گرمي کند.انگيزه ي همکاري و مشارکت،مهم تراز خود همکاري است.زيرا مقدمه ي هرعملي ،انگيزه اي است که در پشت آن عمل نهفته است.
4-اگرفرصتي براي همياري با همسرتان نداريد ،حتي المقدور با انجام امور شخصي و حفظ و تميزي محيط خانواده،زحمت او را کم کنيد و به لطف و شاد کامي زندگي بيفزاييد و اين،درصورتي عملي است که بدانيد همسرتان انتظار چه رفتارهايي را از شما در محيط خانه دارد.
توصيه تربيتي و عملي به خانم ها
1-کار هاي خانه را طوري تنظيم نماييد که با آوردن وقت اضافي بتوانيد به همسرتان کمک کنيد.
2-نوع همياري به شوهر مي تواند مقدار و سطح کارهاي مؤثر و مهم او را بالا ببرد و نيزامتياز و محسنات خاصي به کار شوهر مي بخشد.
3-بدون اطلاع و معلومات کافي از کار شوهر ،کسي قادربه انجام کمک به او نيست .همين قدرکه زن به کار و احتياجات او آشنا باشد ،با صميميت و تفاهم بيشتري با هم زندگي خواهند کرد.
4-بخش اعظم زندگي و علاقه ي مرد ،صرف حرفه و شغلش مي شود.براي زن امتيازبزرگي است که به کار علم و آشنايي داشته باشد که تمام ساعات بيداري همسرش را اشغال کرده است.
وقتي در مجلس ترحيم همسرعلامه ي طباطبايي(ره)،صاحب تفسير نفيس الميزان ،آن عالم بزرگوار را خيلي ناراحت و متأثر مي بينند ،ازايشان مي پرسند:چرا شما بيش ازحد براي فقدان همسرتان اندوه ناکيد؟
ايشان مي فرمايند:اگر زحمات و مساعدت هاي همسرم نبود ،من توانايي نوشتن الميزان را پيدا نمي کردم.
معروف است که کتاب «جنگ و صلح»اثربرجسته ي تولستوي که يکي از ده کتاب جاودان ادبيات جهان است ،توسط همسرفداکار تولستوي بيش ازدهها بار پاکنويس شد تا چنين اثري به جامعه بشري ارائه گشت.(12)
همياري با اضافه کاري شوهر
1-اگر همسرتان کارسنگين و اضافه ي زيادي انجام مي دهد،غذاهاي مقوي و پروتئين داربرايش آماده کنيد.
2-به جاي گوشه گيري خود را با مطالعه يا هنرهاي سالم، سرگرم کنيد.
وضع کار و موقعيت همسررا به فرزندانتان توضيح داده تا انتظارات آنها تعديل شود.
4-درحضور بستگان و نزديکان از همسرتان و کارش حمايت کنيد.
5-به همسرتان اطمينان بدهيد که کاملاًوضع او را درک مي کنيد.
6-در فرصت هاي فراغت به همسرتان آرامش،انرژي و اميد بدهيد.
4-5-4-8 منطق دربرابر زور (حق سالاري در مقابل مرد سالاري )
از نشانه هاي فرد با ايمان اين است که:
«غرض او ازسخن گفتن،زورگويي و فخرفروشي و تحميل به ديگران نيست»(13)
يکي بي خود ازخشمناکي چو مست
يکي بر زمين مي زند هردو دست
فتادند درعقده ي پيچ پيچ
که درحلّ آن ره نبردند هيچ
دلايل قوي بايد و معنوي
نه رگهاي گردن به حجت قوي
اگرزوجين براساس عقلانيت،اخلاق ملايم و تربيت صحيح،بتوانند به جاي اعمال سليقه ي شخصي و حاکميت زور و قدرت در عرصه ي زندگي،پايه هاي استوار و مطلوبي را براي حل اختلاف سليقه هاي خود بيابند و منطق درصحنه ي زندگي شان حاکم و نافذ باشد ،به سعادت و خوش بختي نزديک ترند تا تفکرات و کردار هاي توأم با خشونت و پرخاش گري .
زوجين،به خصوص مردها بايد اين واقعيت را بپذيرند که هرگز اعمال قدرت ،قدرت نمي آفريند بلکه اززور و قدرت ،زماني استفاده مي شود که فرد از راه هاي ديگر مأيوس گردد و دراثر ضعف و عجز ،به مکانيسم زور روي آورد .حضرت باقر(ع)مي فرمايند:حق را بگوييد؛گرچه عليه خودتان باشد.(14)
درجوامعي که خانواده براساس مرد سالاري اداره مي شود،غالباً منطق و حقيقت به کنارمي رود و زور و قدرت،حاکميت مطلق مي يابد.دراين گونه موارد روابط تيره اي برفضاي خانواده حاکم خواهد شد و زن و فرزند همچون اسيراني دردست حاکم مطلق العنان،قدرت هيچ گونه تصميم گيري را ندارند.با قبول اين واقعيت که زن سالاري نيز درخانواده ي متعادل جايي ندارد و قابل دفاع نيست ،به اين مطلب مي رسيم که چه چيزي بايد حاکم برزندگي باشد؟در جواب خواهيم گفت :حق و حقيقت.حق،چه ازجانب مرد و چه ازجانب زن،بايد پذيرفته شود .جنسيت و سن وسال و تحصيلات ،موقعيت اجتماعي و اقتصادي ،هيچ کدام در برابرکلام منطق و حق ،نبايد ارجحيت پيدا کند.
در کشورهاي پيشرفته ي صنعتي90-80درصد جدايي ها،ناشي از نارسايي هاي رواني و هيجاني (برخورد غيرمنطقي)طرفين ازدواج مي باشد.(15)
4-5-4-9خود شکوفايي دربرابر خود زياني
حق نفس تو برخودت اين است که در آخرين حد توانايي ،وجود خود را به کمال برساني.(16)
ساحل افتاد ه گفت:گرچه بسي زيستم
هيچ نه معلوم گشت،آه که من کيستم
موج خروشنده اي،تيزخراميد و گفت:
هستم اگرمي روم گر نروم نيستم
خصيصه ي کمال پذيري و کمال جويي ،منحصربه انسان است و هيچ موجودي در اين امربا انسان وجه مشترک ندارد.ازکودکي که کنجکاوانه با پرسش هاي بي امان خويش همه را تحت تأثير قرارمي دهد،تا نوجواني که به جستجوي ارزش هاي جديد برمي خيزد،همه مظاهري ازکمال طلبي انسان را به نمايش مي گذارند.نيروي محرکه ي بشردر ابداعات و اختراعات بشري ،خصيصه ي کمال طلبي اوست.
انديشه ي ترقي و شکوفايي حرکتي برعليه روز مرگي است.انديشه خود شکوفايي اگربا دانش بروني و بينش دروني پيوند بخورد،آدمي را در جاده کمال و نوسازي به پيش مي برند .
توصيه هاي تربيتي و عملي
1-براي خود شکوفايي ،شناخت تضادهاي دروني خود و وحدت بخشي به شخصيت ضروري است.تضادهاي دورني مانع رشد شخصيت وتصميم گيري به موقع و صحيح درآدمي مي شود.
2-بالا بردن اطلاعات درمورد زندگي،همسر و فرزندان ،ضمن مقابله با غافل گيرشدن ،موقعيت واعتمادبه نفس دربرخورد با مشکلات را افزايش مي دهد.
3-بخش عمده اي ازخود شکوفايي درپرتوفضيلت هاي اخلاقي،ارتباط با خدا،ديانت و معنويت امکان پذيراست.اين نوع ازخود شکوفايي ،روحي مقاوم در برابر هجوم ناملايمات روحي به ما دست مي دهد.
4-مفهوم عميق خود شکوفايي با حسابرسي ازخود،خودشناسي و محافظت بر آن،معني مي دهد.
4-5-4-10شادکامي دربرابرتلخ کامي
انسان با ايمان اندوهش را دردل و خوشرويي را برچهره دارد.(17)امام علي (ع)
به جهان خرم ازآنم که جهان خرم ازاوست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم ازاوست
يکي از مهم ترين عوامل تعادل درخانواده ،مسرت زندگي و خوش رويي است که گويي تمام جنبه هاي حيات انساني را درخود متبلورمي کند.از ويژگي هاي برجسته ي پيامبران الهي و اولياي بزرگ پروردگار،خوش خلقي وگشاده رويي با مردم واطرافيان ذکرشده است و شخصيت رسول اکرام (ص)درميان همه ي آنان ازحيث نرمي اخلاق و خوشرويي و نفوذ درانسان ها،ممتاز است . قرآن کريم درسوره ي آل عمران آيه ي 159،به اين ويژگي پيامبراسلام اشاره فرموده است .
توصيه هاي تربيتي وعملي
1-شاد کامي به عنوان يک احساس دروني بايستي ازباطن شروع شود تا آثار آن درچهره و کردارما نمايان شود.
2-هريک از زن و مرد ،درشادکامي زندگي نقش برجسته اي دارند.مرد به لحاظ مدير بودن درخانواده مسئوليت سنگين تري دارد.
3-هرگزاجازه ندهيد بي حالي ،بي حوصلگي ،افکارمنفي و يأس آلود،چون موريانه ريشه هاي شادکامي را از بين ببرند.
4-ادراک صحيح ازواقعيات،ما را شادکام ترخواهد کرد.هميشه به دست آوردن چيزي ،سود و ازدست دادن چيزي ،ضررنخواهد بود.آن چيزهايي که نظير مال و منال ،به دست آوردنش ممکن است،براي فقدانش متأسف نشويد.(18)
5-ازاحساس نفرت و انزجارو بدبيني نسبت به خود و گذشته،فاصله بگيريد.
6-خود را آماده ي کسب تجربه ازهمسر و ديگران نماييد و ارزش هاي موجود زندگي تان را برشمريد.
7-توجه به جهان بيرون ازخود ،انطباق با دگرگوني ها و نترسيدن ازآينده و پذيرش مشکلات،همه آرامش بخش و شادي افزا هستند.
4-5-4-11 آگاهي دربرابر ناآگاهي
پايه و اساس درد شناسي و درمان و پيش گيري ازمسايل زناشويي ،فهم و آگاهي درست است.
مردم اندرحسرت فهم درست
آنچه مي گويند به قدر فهم توست
داستان فيل درشب تاريک درمثنوي حضرت مولانا حکايت از شناخت ناقص و آگاهي کم است.
هرکسي از ظن خود شد يار من
وز درون من نجست اسرار من
چهار مرد يک چيز را طلب مي کردند ،به خاطرعدم آگاهي از زبان و منظور همديگر،اختلاف بينشان بالا گرفت.اولي عنب مي خواست،دومي انگور،سومي اوزوم،چهارمي استافيل.فردي دانا جنگ و اختلاف را در بين آنها تبديل به صلح و صفا کرد.
مراحل تکوين آگاهي
1-داشتن يک تصويرو تصورانساني مطلوب از همسر
2-شناخت دقيق حقوق درزندگي مشترک که شامل حقوق قانوني خود و همسر مي شود.
3-تطبيق انتظارات خود از همسر با حقوقي که وي از آن برخوردار است.
4-ايفاي وظيفه متقابل و انجام مسئوليت هايي که هريک در قبال ديگري به آنها متعهد شده است.
حقوق مرد برزن
آنچه در شرع مقدس اسلام به عنوان حقوق مرد در مقابل زن آمده است ،عبارتند از:
1-تمکين و پذيرش جنسي
2-اجازه از شوهر براي بيرون رفتن از منزل.براي زنان شاغل،اجازه ي اوليه کفايت مي کند و اجازه ي هرروز طبق فتواي مراجع تقليد،لازم نيست.
3-پرداخت صدقه،بخشش و نذربا اجازه ي شوهر.
4-پذيرش رهبري مرد در نظام خانواده(به شرط درايت و توانايي)
حقوق زن برمرد
1-فراهم نمودن وسايل خوراک وپوشاک (نفقه برعهده ي مرد)
2-گذشت نسبت به همسر
3-خوش رفتاري
4-مهجور و رهانکردن او
5-الزام به انجام وظايف زناشويي
حضرت سجاد (ع)دراثرمشهور به رساله ي حقوق ،حق زن را برشوهر اين گونه بيان مي فرمايد :
1-بايد وي را گرامي بداري .
2-با وي از درتکريم(احترام )و رفق و ملايمت درآيي ،بااو به نرمي وملا طفت رفتارنمايي و مدارا کني .
3-درخوراک و پوشاک او به نيکي اقدام کني .
4-واگردرکاري به ناداني رود ،بر وي بخشايش آوري.
4-5-4-12بزرگ منشي دربرابر کوچک منشي
حق آن کس که به تو بدي کرده ،اين است که از اوبگذري ومشمول عفوش قراردهي(19).امام سجاد (ع)
شنيد م که مردان راه خدا
دل دشمنان را نکردند تنگ
تو را کي ميسرشود اين مقام
که با دو ستانت خلافست جنگ
واژه ي انسانيت پيوسته با کرامت و عزّت نفس عجين بوده است و لحظه اي نمي توان قامت انسان را بي پيرايه ي بزرگواري ،مجسم نمود ،آن گونه که خدا هم کرامت را به انسان تخصيص داده است:
«و لقد کرَّمنا بَنِي آدم (20)»به تحقيق فرزندان آدم را مقام کرامت
بخشيديم .
بزرگواري و بزرگ منشي چه به عنوان يک خصيصه ي فردي و چه به عنوان يک خصيصه ي اجتماعي ،زيباترين جلوه ي اخلاقي را ترسيم مي نمايد،ليکن در مناسبات اجتماعي به ويژه درزندگي مشترک ،حضورموّثرتر و نافذتري خواهد داشت .
«دربهشت ،درجه اي است که کسي به آن مقام نمي رسد،مگرزمامدار عادل ،عيال وارصابر،خوش رفتار و گذشت کننده.»رسول اکرم (ص)
از لوازم بزرگ منشي ،گذشت،عفو و تغافل (21)است.نقطه ي مقابل چنين خصيصه اي ،روش مقابله به مثل ،شتاب زدگي درانتقام ،سياست ضربه در برابرضربه است که تحت عنوان کوچک منشي از آن ياد مي شود.افراد بزرگ منش درپي يافتن عيوب خود و رفع واصلاح رفتار خويش و ديگران و افراد کوچک منش درجستجوي کشف عيوب ديگران و غفلت از نواقص شخصيت خود هستند.
عيب ديگران منگر و احسان خويش
ديده فرو بربه گريبان خويش
امام علي (ع)مي فرمايند:کسي که به عيب خويش توجه کند ،از توجه به عيوب ديگران باز مي ماند.(22)
اي خنک جاني که عيب خويش ديد
هر که عيبي گفت،آن برخود خريد
غافلند اين خلق ازخود اي پدر
لاجرم گويند عيب يکدگر
هرکسي گرعيب خود ديدي زپيش
کي شدي غافل ،وي از اصلاح خويش
4-5-4-13عيب پوشي در برابر عيب جويي
حضرت علي (ع)فرمود:«با چشم پوشي از چيزهاي کوچک،خود را بزرگ کنيد وبرقدر و منزلت خويش بيفزاييد.(23)»بزرگ منشي و گذشت ،ما را ملزم مي کند که نسبت به همسرمان عيب پوشي را به جاي عيب جويي برگزينيم و تغافل را که به معناي وانمود کردن بي اطلاعي خود از اشتباه طرف مقابل است،سرلوحه ي مناسبات خود با همسر قرار دهيم و همان گونه که علاقه منديم ديگران نسبت به ما گذست داشته و عيوب ما را ناديده انگارند،متقابلاً نسبت به اطرافيان و همسرخود ،اين گونه باشيم.
آثار تربيتي و اخلاقي عيب پوشي(چشم پوشي)
1-اعتلاي کرامت و بزرگواري فرد
2-فرصت بخشي براي اصلاح خطا کار
3-تقويت آرامش در خانواده
4-پرهيز ازاشاعه ي بدي ها و زشتي ها
عيب جويي،صفتي است که ناشي از دروني معيوب وتصفيه نشده از رذائل اخلاقي است.بهترين راه حل براي درمان اين مشکل روحي و اخلاقي را مي توان دروادار کردن خود به ديدن جنبه هاي خوب و مثبت ديگران ،کم ديدن جنبه هاي منفي و بد ديگران،انداختن نورافکن قوي به تاريک خانه دل خويش و تلاش براي اصلاح
حالت مگس صفتي نفس،ديدن جنبه هاي رواني و اخلاقي خوب ديگران همانند زنبورکه روي شهدگل مي نشيند،برشمرد.
4-5-4-14انتقاد سازنده دربرابرانتقاد مخرب
افزايش ميزان انتقاد درخانواده باعث کاهش اعتماد به نفس و گسترش روحيه ي ستيزوتلخ کامي دربين زن وشوهرمي شود و روابط محبت آميز به خصومت تبديل مي گردد.
انتقاد اگردرجاي خود و با روش صحيح و مناسب انجام شود،يک شيوه ي تربيتي کارآمد و مؤثرخواهد بود .ولي انتقاد با روش نادرست و تحريک آميز و درجهت تخريب شخصيت همسر،ديگرانتقاد نخواهد بود ،بلکه انتقام است.
طرح موضوع «تغافل»درصفحات قبل ،هرگز به اين معنا نيست که از ايرادها و عيوب همسرخود ،هميشه چشم بپوشيم،بلکه تغافل در برخي موارد معنا پيدا مي کند ودرسايرموارد ،بايد با شيوه ي صحيح و سنجيده اي به اصلاح رفتار وي پرداخت.
همسراني که به جاي سازنده ،با تعريف نابجاي خود،مشکل را پيچيده تر مي کنند ،خود نيز درحلقه هايي ازمشکلات جديد گرفتار مي شوند و همسرشان را دچار آفت خود بزرگ بيني مي کنند.سعدي ضمن اشعاري به اين موضوع پرداخته است:
از صحبت دوستي برنجم
کاخلاق بدم حسن نمايد
عيبم ،هنرو کمال بيند
خارم گل و ياسمن نمايد
کو دشمن شوخ چشم ناپاک
تاعيب مرابه من نمايد
ريشه هاي انتقاد مخرب
-بي ايماني و کم انصافي
-معرفت ناقص
-تربيت ناسالم
-منفي گرايي و بد بيني
-غرض ورزي و انتقام جويي
-دوست نداشتن طرف مقابل ازعمق جان
ويژگي هاي انتقاد سازنده
نصيحتي کنمت بشنوو بهانه مگير
هر آنچه ناصح مشفق بگويدت ،بپذير
«حافظ»
1-هميشه با بيان يکي ازجنبه هاي مثبت طرف مقابل،اطمينان او را جلب کرده و مقاومت اورا براي پذيرش انتقاد کم کنيد.
2-جنبه ي محکوميت،آمرانه و تحکيم آميزنداشته،بلکه غيرمستقيم و با عبارات استفهامي شروع کنيد؛مثلاً آيا بهترنبود ؟آيا صلاح مي داني ؟و...
3-درخلوت و درغياب ديگران مطرح کنيد.
اگرانتقاد ازدوست را درحضور ديگران انجام دادي ،او را خوار و ذليل کرده اي و اگرانتقاد را درتنهايي به عمل آوري ،اورا عزت بخشيده اي .(24)امام صادق (ع)
4-درهرنشست انتقادي ،همه ي جهات همسررا مورد انتقاد قرار ندهيد و به يک موضوع اکتفا کنيد.
5-درمراحل اوليه ي انتقاد،ايما و اشاره و رعايت ادب و درستي،پذيرش انتقاد را بيشتر مي کند.درسيره نبوي آمده است که وقتي به پيامبر اکرم (ص)درباره رفتارنامناسب شخصي اطلاع مي دادند ،پيامبربدون آنکه از او نام ببرند ،مي فرمودند :چرا بعضي ها چنين و چنان مي کنند ؟و از اين طريق ضمن اصلاح رفتار آن شخص آبروي او نيز محفوظ مي ماند.
مقايسه ي انتقاد سازنده و انتقاد مخرب: |
ويژگي هاي انتقاد سازنده | ويژگي هاي انتقاد مخرب |
انتقاد با نيت خيرخواهانه انجام مي شود | انتقاد با سوء نيت انجام مي شود. |
لحن انتقاد کننده ،مشفقانه است. | لحن انتقاد کننده ،سرد و بي روح است. |
هدف انتقاد:ارشاد و اصلاح | هدف انتقاد:تخريب شخصيت |
انتقاد،درخلوت (تنهايي)انجام مي شود. | انتقاد ،در حضور ديگران انجام مي شود. |
انتقاد،با توجه به ظرفيت رواني همسرانجام مي شود | انتقاد،بدون توجه به ظرفيت رواني همسر انجام مي شود. |
انتقاد،با عبارات پيشنهادي ارائه مي شود. | انتقاد،با عبارات تحکمي و آمرانه ارائه مي شود. |
انتقاد،صرفاً از رفتار و کار خطا به عمل مي آيد | انتقاد،متوجه تمام شخصيت خطا کار مي گردد. |
انتقاد،بدون توهين و تحريک عصبي انجام مي شود | انتقاد،با توهين و تحريک عصبي همراه است. |
انتقادگر،فرصتي براي جبران به انتقادشونده مي دهد. | انتقادگر،هيچ گونه فرصتي براي جبران قائل نيست. |
انتقاد،ازيک جنبه ي مثبت طرف مقابل آغازمي شود.. | انتقاد،بلافاصله از يک جنبه ي منفي طرف مقابل آغاز مي شود |
روش انتقادگر،عيب پوشي و راز داري است. | روش انتقاد گر،عيب جويي و افشاي راز است. |
انتقادگر،درحين انتقاد برخود تسلط دارد. | انتقادگر درحين انتقاد ،دستخوش هيجانات و عواطف خود است. |
4-5-4-15راز داري در برابررازگويي
يکي ازمهمترين عواملي که به نگه داري حريم خانوادگي لطمه مي زند و تعادل آن را در هم مي ريزد،بازگو کردن اسرار و راز هاي درون خانواده نزد ديگران است.ضروري است زن وشوهر درجهت دست يابي به تفاهم ،اسرار يکديگر را در خارج از کانون زندگي ،نزد ديگران فاش نکنند و آن را امانتي ازجانب يکديگر نزدخودشان تلقي نمايند.
راز گويي چه براي همسروچه براي ديگران،صفتي اخلاقي و خدا پسندانه است.خداوند مهربان ستارالعيوب است و با تخلق به «اخلاق اللّه»بايستي چنان باشيم که آبرو و شخصيت خود و ديگران را از نابودي مصون داريم.
آثارمطلوب راز داري
1-افزايش درجات ايمان
2-افزايش خويشتن داري
3-جلب اعتماد ديگران و بالاخص همسر
4-تأثير عميق برهمسر
5-مشکل گشايي اززندگي خود و ديگران
آثار نامطلوب رازگويي
1-پرورش و توسعه ي شخصيت منفي
2-کاهش درجه ي ايمان و اعتقاد به خدا
3-غفلت و انحطاط اخلاقي
4-اشاعه و گسترش بدي
5-کاهش اعتماد به ديگران
کسي که ازمسلماني کارزشتي را با چشم خود ببيند ويا سخن بدي را باگوش خويش بشنود و بين مردم نشردهد (افشاکند )،مشمول آيه ي اشاعه ي فحشا ست که دردنيا و آخرت به عذاب درد ناکي مبتلا خواهد شد .(25)امام صادق (ع)
کنکاش وجستجو براي پيدا کردن رازهاي مردم برخلاف دستور صريح قرآن کريم است که فرموده است :درامورديگران تجسس نکنيد (26).
عوامل راز گويي (افشاي راز )
1-پوشاندن حقارت دروني
کساني که خود داراي عيوب و نقايصي هستند ،دوست دارند عيوب واسرارمردم را شايع (افشا)کنند تا راه عذرشان توسعه يابد و با احتجاج به عيوب ديگران ،اعتراض مردم را نسبت به خود کاهش دهند .افرادي که به نحوي ازضعف شخصيت رنج مي برند وحقارت درون ،آنها را ازخود نااميد و نامطمئن ساخته است ،براي جبران ضعف هاي خويش دو راه دارند :
الف )به خودسازي و تربيت نفس بپردازند و برکمبود هاي باطني خويش فايق آيند .
ب)ديگران را از حيث شخصيت تهي ساخته ،مورد تحقير قراردهند تاخود ،احساس رنج وآزار روحي ننمايند .
راه اول گرچه طريق مثبتي درحل کاستي هاي نفس است ولي تنها عده ي معدودي ازآن بهره مي جويند و متأسفانه بيشترانسان ها ،طريق دوم را برمي گزينند و با تخريب شخصيت ديگران و افشاي اسرار زندگي شان ،روح ِ رنجيده ي خود را تشفي مي بخشند و بدين طريق آرامش کاذبي به آنها روي مي آورد .
2-فقرارتباطي زن وشوهر
زن و شوهرکه ارتباطات عاطفي و روحي بسيارمحدود و فاقد برنامه ي منظم برخوردارند ،فرصتي نمي يابند تا بخشي ازمشکلات و درد هاي خويش با يکديگرسخن بگويند وحتي راز خويش را با همسر و همدم خود درميان بگذارند ،لذا مسايل ازحريم زندگي به خارج سرايت نموده و علي رغم زشتي عمل ،گاهي مرد يا زن چاره اي جزبيان رازخود به ديگران نمي بينند .
3-انتقاد ناپذيري زن يا شوهر
انتقاد باشيوه ي انساني وبا قصد اصلاح رفتارطرف مقابل انجام پذيرد ،موجب آسيب زدايي از زندگي خواهد شد.ولي يکي از زوجين ،تحمل شنيدن انتقادهاي سالم و سازنده از خود را نداشته باشد ،مطالبي که مي توانست دراين فرصت ها مبادله شود ،متراکم وانباشته شده ،از درون آنها رازهاي زندگي سربرمي آورد و با ديگران مبادله مي شود .
4-الگو گرفتن از روابط والدين
پدر و مادري که درغياب خود ،فرزند را به مراقبت ازطرف ديگر وادار مي کنند ،بذربي اعتمادي را درکانون قلب و روح فرزند خود مي پاشند و به ميزاني که از او اسرارزندگي همسر را به دست مي آورند،به وي رشوه مي دهند و دست به بازي خطرناکي مي زنند .
آنها نه تنها جواعتماد و اطمينان را ازمحيط خانواده سلب مي نمايند ،بلکه دختران وپسراني را تربيت مي کنند که درآينده ،به افشاي اسرارزندگي همسر و خانواده و ديگران، مي پردازند و همچون اسيري که در قيد و بند زنجيرهاي سنگين
عادات گذشته گرفتار شده است،درخود قدرت خلاصي از اين عادات غلط وشوم را که ريشه درتربيت نادرست خانواده دارد ،نمي يابند .
4-5-5خانواده ي متکامل
پس ازتبيين پانزده خصوصيت خانواده ي متعادل اين سؤالات مطرح مي شود که آيا خانواده ي متعادل ،منظورنهايي ما را محقق خواهد نمود؟و آيا در وراي دستيابي به خانواده ي متعادل مي توان تصويري ازخانواده ي برتر دربستر زندگي پويا،متحول و طيبه ترسيم نمود؟
و سرانجام آيا آرمان ها و هدف هاي زوجين،پس از نيل به زندگي متعادل از باروري و حرکت بازخواهند ايستاد و زندگي،عقيم و راکد باقي خواهد ماند؟
در پاسخ به اين سؤالات،بايستي از خانواده ي متکامل سخن بگوييم که الگوي تمامي عصرها و نسل هاست و ويژگي و خصوصيات متعالي و منحصربه فرد الهي و انساني آنها را در اهل کساء ببينيم.حرکت به سمت اين قله ،مستلزم تسخيرقله ي رفيع خانواده ي متعادل است.اعضاي خانواده ي متکامل نه تنها خود ،مشکلي ندارند،بلکه در رفع مشکلات و آسيب هاي رواني و اجتماعي ديگران حرکت مي کنند .چنين خانواده اي فراتر از منافع شخصي مستقل از داوري هاي ديگران،درپي اتکا به معيارهاي مطمئن ،راه درست را برمي گزينند.
اميداست با توفيق ذات اقدس الهي و فهم کامل مطالب و عمل بدان ،به سمت اقيانوس بي کران الگوي حسنه ي انسان ها و خانواده ها يعني فاطمه،پدرش ،همسرش و پسرانش ،حرکت جانانه اي را آغاز و ادامه دهيم و مشمول اين آيه شويم که:کساني که در راه ما تلاش و مجاهدت مي کنند،ما راه را به آنها نشان خواهيم داد.(27)
إن شاءاللّه تعالي خدواند ما را از دوست داران و مريدان اهل بيت نبوت و رسالت -هماناني که خالق هستي ،آسمان بنا شده ،زمين گسترده،ماه روشني بخش،خورشيد درخشنده گر،درياهاي جاري،کشتي هاي سيرکننده در دريا را به وجود نياورده مگر درمسيرمحبت آنان-قرار دهد.
پينوشتها:
1-محمدرضا شرفي ،راهنماي ازدواج موفق،ص50.
2-قصص(28)/72،مريم(19)/21،نحل(16)/80،انعام(6)/96.
3-اعراف(7)/189.
4-اصول اين گفتار برگرفته از کتاب خانواده ي متعادل اثر دکترمحمدرضا شرفي مي باشد.
5-فرهنگ کامل آريان پور،ج2،ص1596.
6-فردريک ماير،تاريخ فلسفه ي تربيتي،ترجمه ي علي اصغر فياض،ص152
7-کافي،ج5ص569.
8-حجرات(49)/12.
9-فردريک ماير ،تاريخ فلسفه ي تربيتي،ترجمه ي علي اصغر فياض،ج1،ص152.
10-«هل جزاءُ الإحسان إلّا الإحسانُ»الرحمن(55)/60.
11-محمد رضا شرفي،خانواده ي متعادل،ص86.
12-ديل کارنگي،شادکامي،ص189.
13-«لا يتکلَّمُ لِيَتَجَبَّرَ بهِ علي مَن سِواهُ»کافي،ج2،ص230.
14-«قل الحقِّ و لو علي نفسکَ»بحارالانوار،ج74،ص173.
15-عزالدين معنوي،ازدواج و طلاق ازديدگاه روان پزشکي ،ص12.
16-امام سجاد(ع)،رساله ي حقوق،ص46.
17-«المؤمِنُ...بِشرُهُ في وجههِ و حُزنُهُ في قلبه»کافي ،ج2،ص226
18-«لِکَيلا تأسَوا عَلي ما فاتکُم و لاتفرحوا بما ءاتاکُم»حديد (57)/23
19-وسايل الشيعه،ج15-ص179.
20-اسراء(17)/70
21-تغافل،از ريشه غفلت و به معناي مشاهده ي عيب ونقص در طرف مقابل و عدم توجه به آن و خود را به غفلت زدن است.
22-کافي،ج8ص18.
23-ابن شعبه حراني ،تحف العقول ،ص224.
24-خانواده متعاادل،ص133.
25-کافي،ج2،ص357.
26-حجرات(49)/12.
27-«والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا»عنکبوت(29)/69.
منبع:کتاب وصال مهر ورزان/خ