(کارنامه يک وزير بهائي)
در دوران سلطنت قاجار، از بدو تأسيس تا وقوع کودتاي انگليسي 1299، تنها به يک وزير بهائي در حکومت ايران برميخوريم که آن هم پس از برکناري از وزارت، و صرفاً به انگيزه سياسي، در خط اين فرقه افتاده است: ميرزا مهديخان کاشي وزير همايون (1282ـ1336ق).
وزير همايون پسر فرخ خان امين الدوله است که از درباريان ناصرالدين شاه و ماسونهاي قديمي ايران بود1 و گويند روي خوش خدمتي به ميرزا آقا خان نوري (رقيب و جانشينِ «انگلوفيلِ» اميرکبير) در مقدماتِ عزل و حبس امير نقش داشت.2 فرخ خان، هنگام نزاع ايران و انگليس بر سر هرات در زمان ناصرالدين شاه مأمور شد با هيئتي به اروپا رود و غائله را از راه مذاکره با حريف پايان دهد. وي در اين سفر به پـاريـس رفـت و بـا هـمـراهانش وارد لژ ماسوني گرانداوريان گرديد (و به مقام «استادي اعظم» رسيد)3 و سپس در مارس 1857م عهدنامهاي با انگليسيها امضا کرد که بر جدايي هرات و افغانستان از ايران مُهر تأييد ميزد. مهدي بامداد، آن را «پس از معاهده ترکمانچاي، ننگينترين و ظالمانهترين معاهدهاي» ميخواند «که تا کنون يک دولت خارجي با دولت ايران بسته و به او به زور و دسيسه تحميل کرده است» .4 فرخ خان را در عقد اين معاهده حتي متهم به رشوه و خيانت کردهاند.5فرخخان همواره يکي از رجالِ مرتبط با انگليس و «مورد توجهِ کاملِ» سفارت آنها در ايران6 شمرده ميشد که «در حفظ منافع انگليسيها شور و حرارت زيادي به خرج» ميداد.7 از اقداماتش در اين راستا، نقشي است که در اخذ امتياز کشيدن خط تلگراف در ايران براي لندن (دسامبر 1862) ايفا کرد8؛ خط تلگرافي که با وارد ساختنِ ايران به شبکه خبررسانيِ جهانيِ بريتانيا (از اروپا تا هند)، هم پايههاي سلطه لندن بر مستعمره آشوبزده هند (پس از نبرد استقلال 1857ـ1859) را محکمتر ميساخت9 و هم به مثابه راهِ نفوذي به تار و پود اجتماع و سياستِ ايران اسلامي عمل ميکرد.10
وزير همايون فرزند چنين کسي بود. خودش نيز از کهنه درباريان ناصرالدين شاه و جانشينش محسوب ميشد که، با «مسخرگي و دلقکي» نزد آن دو، سعي در تقرّب به محضر شاه و حفظ و ارتقاي مقام سياسي خود داشت11 و مظنون بود که بين رجال حکومت، براي شاه جاسوسي ميکند.12 اهل قمار و مشروب بود و موارد مکرّري از اين اعمال شنيع در پروندهاش ثبت شده است.13 دوستش، نظام السلطنه، او را از همراهان امينالسلطان، صدراعظم عاقد قرارداد رژي، در مجالس عشرت شبانه ميشمارد که «از ساعت دو از شب رفته تـا يک ساعت به صبح مانده، در» پارک اتابک «نوشانوش داشتند» .14 خود او در ضيافت يکي از رجال دربار (ميرزا محمدخان وکيل الدوله) شاهد بوده که: «صدراعظم براي مشغوليت، با وزير همايون مشغول بازي نرد بود. وزير همايون و برادرش در کمال بياعتنايي عرق ميخوردند و بيادبانه با صدراعظم حرف ميزدند و متحمل بود» .15 قهرمان ميرزا سالور نيز در خاطرات خويش شرحي از عشرتطلبي و زنبارگي وزيرهمايون و دوستانش به دست داده است.16 افزون بر اين، وزير همايون در زمان تصدّي وزارت پُست، متهم به خوردنِ 20 هزار تومان وجوهِ پُستخانه فرانسه در ايران و نيز 3 هزارتومان حقوق خدمت پستخانه بود.17
ويژگي ديگر وزيرهمايون، مسخرگي و دلقکي او در دربار قاجار است. به گفته مهدي بامداد: وي «در سلطنت ناصرالدين شاه... مسخرگي و دلقکي داشت و يکي از جهات و اسباب تقرّب او به شاه همين موضوع، يعني " رو مسخرگي پيشه کن و مطربي آموز" بوده است» .18 اعتماد السلطنه، از درباريان ناصرالدين شاه، و ديگران کراراً به «دلقکي» وزير همايون نزد شاه و زنان شاه و صدراعظم وي اشاره دارند.19
قبلاً از ورود فرخ خان (پدر وزير همايون) به لژ گرانداوريان سخن گفتيم. عضويت در مجامع ماسوني و نيمه ماسوني، ارثي بود که پس از فرخ خان، به افراد مختلف خاندان او رسيد. از برادران و برادرزادگان و عموزادگان فرخ خان (ميرزا زمان خان و ميرزا رضا خان، محمدعلي خان دبير همايون و غلامحسين خان صاحب اختيار و حسينقلي خان امين خلوت و نيز مهندسالممالک و منسوبين وي: شريفالدوله بنيآدم و عليقلي خان نبيلالدوله) گرفته تا فرزندان فرخ خان (معاونالدوله غفاري و پسر وي امين خلوت و خودِ همين وزير همايون و ابوالقاسم خان ناصر خاقان و پسر وزير همايون: محمدحسن خان) همگي عضو انجمنهاي ماسوني بودند.20
جالب است در شرايطي که دولتهاي استعماري غرب براي بلع منابع شرق دندان تيز کرده و بخشي عظيم از ممالک شرقي و اسلامي را با زور و نيرنگ تحت اشغال خود درآورده بودند، و در شرايطي که امين السلطان (عاقد قرارداد تنباکو) آبستن رشوههاي کمپاني رژي بود، وزيرهمايون از «مراتب مهرباني و انسانيت» غربيان دم ميزد! او در يادداشت محرم 1307ق (هـنـگـام بـرگـشـت از سـفـر اروپا همراه ناصرالدين شاه و امينالسلطان) مينويسد: «امشب هم شام را در خدمت حضرت آقاي امين السلطان وزير اعظم صرف نمودم... بعد از شام... ابتدا صحبت از فرنگستان و تمجيدات آن سامان بود. در اين باب خيلي صحبت شد و معلوم شد سليقه حضرت اجل خيلي خوب و بهتر شده است و از کراهت قديم به فرنگستان، بالمرّه خارج و مراتب ترقي و علوم و صنايع و مهرباني و انسانيت آنها را درست استحضار حاصل فرمودهاند» .21
وزير همايون، به لحاظ سياسي نيز، عنصري چند چهره و فرصت طلب بود که، براي حفظ قدرت دولتي و قبضه مناصب برتر، در غالبِ دسته بنديها و جنگ قدرتهاي سياسيِ معمولِ آن روزگار حضور فعّال داشت22 و خود را «با هر نوع شرايط سياسي تطبيق» ميداد.23 في المثل، در راه رسيدن به اغراض سياسي خويش، هيچ ابايي نداشت که از يکسو در صدر مشروطه، در گرفتن امضاي قانون اساسي مشروطه از مظفرالدين شاه شرکت جويد24 و از سوي ديگر در بحبوحه مشروطه در کنار محمدعلي شاه قرار گرفته، از کابينه و جلسات مشروطهخواهان براي شاه خبرچيني کند25 يا وي را به تعطيل مجلس شورا تحريک نمايد.26 چنان که به پاداش اين امور، در دوران استبداد صغير از سوي محمدعلي شاه به حکومت يزد و اراک رسيد و آنجا نيز «استبداد... و بد سلوکي او با رعايا» اعتراض مردم را در پي داشت.27
پينوشتها:
1. فراماسونري در ايران...، محمود کتيرايي، صص 31ـ 35.
2. خاطرات و اسناد... نظام السلطنه، باب اول، ص 294.
3. فـرامـوشـخانه و فراماسونري در ايران، رائين، 1/471ـ472 و 475ـ476.
4. شرح حال رجال ايران، 4/372ـ373. براي ماءموريت يادشده ر.ک، تاريخ روابط بازرگاني سياسي ايران و انگليس، ابوالقاسم طاهري، 2/369ـ401؛ رجال دوره قاجار، حسين سعادت نوري، صص 138ـ147.
5. خلسه، اعتمادالسلطنه، به کوشش محمود کتيرايي، ص 89 .
6. يادداشتهاي سياسي کنت دو گو بينو، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، صص 293ـ294.
7. همان، صص 335ـ336.
8 .همان، صص 335ـ336.
9. انقلاب مشروطيت ايران، ايوانف، ترجمه کاظم انصاري، صص 7ـ 8.
10. ر.ک، يادداشتهاي... کنت دو گو بينو، صص 280ـ282؛ تاريخ روابط خارجي ايران، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، صص 274ـ 275.
11. شرح حال رجال ايران، 4/173. نيز ر.ک، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص 677 و 720؛ روزنامه خاطرات ناصرالدين شاه در سفر سوم فرنگ، به کوشش دکتر رضواني، ص 55 ؛ خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه هدايت، ص 108؛ خاطرات و اسناد... نظام السلطنه، باب اول، خاطرات، ص 265.
12. خاطرات احتشام السلطنه، صص 183ـ184؛ گزارش ايران...، مخبر السلطنه، ص 191 و 194.
13 ر.ک، خاطرات و اسناد... نظام السلطنه، باب اول: خاطرات، ص 199 و 252؛ روزنامه خاطرات عين السلطنه، 2/1159؛ شرح حال رجال ايران، 4/173.
14 خاطرات و اسناد... نظام السلطنه، باب اول، ص 199.
15 همان: ص 252. در مورد فساد اخلاق وزير همايون همچنين ر.ک، روزنامه خاطرات عين السلطنه، 2/1159؛ شرح حال رجال ايران...، 4/173.
16. روزنامه خاطرات عين السلطنه، 2/1159.
17. خاطرات و خطرات، ص 108.
18. شرح حال رجال ايران، 4/173.
19. قبلاً به مدارک اين امر اشاره کرديم.
20. ر.ک، سلطنت علم و دولت فـقـر...، عـلـي ابـوالـحسني (منذر)، 1/349ـ354؛ فراماسونرها، روتارينها...، ص 338؛ تاريخ آغازين فراماسونري در ايران، يحيي آريابخشايش، 2/227ـ230 و 233ـ 235 و 3/ 595 ـ599 .
21. بخارا، ش 20، مهر و آبان 1380، مقاله ايرج افشار، صص 76ـ77.
22. خاطرات... نظام السلطنه...، باب اول، صص 168ـ169 و 264 و 267 و 279 و نيز 212ـ213؛ يادداشتهاي ملک المورخين، صص 24ـ26؛ اسناد مشروطه، ابراهيم صفايي، ص 138.
23. تعبير مسيو هارتويگ (سفير روس تزاري در ايران صدر مشروطه) راجع به وزير همايون (کتاب نارنجي، ترجمه احمد بشيري، 1/80 ).
24. خاطرات و خطرات، ص 144.
25. گزارش ايران...، ص 191 و 194.
26. ر.ک، خاطرات شرف الدوله، ص 123 و 170ـ171 و 175؛ روزنامه خاطرات عين السلطنه، 3/1807؛ فرهنگ رجال قاجار، ترجمه غلامحسين ميرزا صالح، ص 159.
27. تاريخ بيداري ايرانيان، ناظم الاسلام کرماني، بخش دوم، 5 /456.
28. ر.ک، سلطنت علم و دولت فقر...، ص 403ـ406 و 409ـ412.
29. يادداشتهاي ملک المورخين، تعليقات عبدالحسين نوايي، ص 50 .
30. براي دوستي ابراهيم زنجاني با وزير همايون و اردشيرجي، و پيامدهاي آن، ر.ک، شيخ ابراهيم زنجاني...، علي ابوالحسني منذر.
منبع:ايام 29/خ