قسمت سيزدهم : داغ زدن بر پيشاني دزد
موضوع داغ زدن بر پيشاني يا اعضاي بدن بردگان و نوکران را در گذشته هاي دور به خاطر داريد. با اين داغ ها يک علامت پاک نشدني را در بدن آن برده حک مي نمودند که هم قابل زدودن نباشد و هم موجب شناسائي او در جمع انبوه آدم هاي ديگر گردد.از همين مکانيسم براي مشخص نمودن حيوانات و احشام خود هم بهره مي بردند. اين مکانيسم يعني داغ زدن پيشرفته ترين وسيله در اين زمينه محسوب مي گرديد.زيرا علامت گذاشتن با رنگ و امثال آن يا گذاشتن پلاک و گردن بند و دستبند ،همگي قابل ازاله بود ولي داغ زدن يعني علامتي را با فلز داغ بر پوست فرد يا حيوان نهادن قابل محو يا ازاله نبود.
در کتاب مستطاب اقدس، همين مکانيسم براي مشخص ساختن مجرمي مثل دزد سابقه دار توصيه بلکه واجب شده است.به عبارت اين کتاب توجه فرمائيد:
"قد کتب الله علي السارق النفي و الحبس و في الثالث فاجعلوا في جبينه علامه يعرف بها لئلا تقبله مدن الله و دياره.اياکم ان تاخذکم الرافه في دين الله اعملوا ما امرتم به من لدن مشفق رحيم"!!
يعني خداوند براي سارق ابتدا تبعيد نمودن و سپس در مرحله دوم زندان کردن را مقرر ساخته است و در نوبت سوم اگر دزدي نمود ، بايد در پيشاني او علامتي حک نمائيد تا به موجب اين علامت شناخته شود و در شهرهاي مختلف خدا موجب شناسائي او شود تا اورا نپذيرند و اخراج نمايند.مبادا شما را انديشه مهرباني نمودن با اين فرد ،در سر بيفتد! اين حکمي است که از سوي مشفق مهربان به آن مامور و موظف شده ايد !!
در بررسي اين حکم و دستور در کتاب مستطاب اقدس ،سوالات و مطالب زير براي محققين مطرح مي شود:
1- مجازات دزد در مرحله اول تبعيد است اما در اين حکم مشخص نفرموده اند که تبعيد سارق به عنوان مجازات از محلي که سرقت نموده و مردم و ماموران او را شناخته اند به محلي غريبه که او را نمي شناسند و راحت مي تواند دوباره به کار خود ادامه دهد و تا مدتي هم احتمالا گير نيفتد چه عواقب و يا فوايدي در پيشگيري از جرم دارد؟!
2-زندان نمودن دزدي که براي بار دوم دست به دزدي زده و ملحق نمودن او در زندان به جمع دزدان ديگر دستگير شده تا هرچيزي را هم که بلد نيست از ديگردزدها بياموزد چه فايده اي در پيشگيري از جرم دارد؟!
3-در اين حکم ،فرق ميان دزدان کوچک که براي امرار معاش ناگزير به دزدي شده اند با دزدان حرفه اي و جهاني که کلان دزد محسوب مي شوند گذاشته نشده است و هردو به طور يکسان بايد به زندان منتقل شده در کنار هم زيست نمايندمگر اينکه شارع کتاب اقدس دستور به ايجاد زندان هاي متعدد براي انواع دزدان بدهند که کتاب اقدس در اين زمينه ساکت است.
4-اين دستور نوين براي داغ زدن يا علامت گذاشتن بر پيشاني دزدان که در هيچکدام از اديان الهي سابقه نداشته است به چه وسيله و چه زبان و در چه اندازه و توسط چه کساني و پس از احراز از چه دادگاهي بايد اجرا شود؟!
5- وظيفه شما در هر محلي که وارد مي شويد و با هر کسي که برخورد مي نمائيد اين است که قبل از هرگونه تماس و سلام و عليک ابتدا و در مرجله نخست پيشاني او را کنترل نمائيد که آيا دزد است يا نيست؟!علامت دارد يا ندارد؟!
6-اصلا دچار جو زدگي نشويد و هوس مهرباني نمودن با اين دزدها را ننمائيد که در مورد آنها بايد سفت و خشن باشيد که اين حکم اقدس است و بايد در همه جهان (اروپا و امريکا و استراليا و آفريقا و آسيا)در قرن بيست و يکم و هزاره سوم اجرا شود.
7-کتاب اقدس به اين سوال پاسخ نداده که آيا اين حکم اصلا در تناقض با آن حکم که مي گفت گرگان خونخوار را هم مثل آهوان ختن مهرباني کنيد و مشک معطر به مشام رسانيد هست يا نيست؟!
قسمت چهاردهم: پرداخت جريمه فحشاءبه بيت العدل !
مکانيزم جلوگيري از فحشاء و اعمال منافي عفت در بهائيت ،پرداخت طلا به بيت العدل (مرکز فرماندهي بهائيان)است. اگر مرد و زني بهائي ،مرتکب عمل زنا شدند بايد طبق نص کتاب اقدس ،هر کدام نه مثقال طلا به بيت العدل بپردازند.
چنانچه براي بار دوم مرتکب اين عمل زشت گرديدند بايد هر کدام دو برابر اين مبلغ يعني هيجده مثقال به همان مرکز يعني بيت العدل بپردازند.
به عبارت کتاب اقدس توجه فرمائيد:
"قد حکم الله لکل زان و زانيه ديه مسلمه الي بيت العدل و هي تسعه مثاقيل من الذهب و ان عادا مره اخري عودوا بضعف الجزاء"
براي پژوهشگران در باره اين حکم بديع اين سوالات مطرح مي شود:
1- اگر اين دو خلافکار فقير بودند و طلائي نداشتند که به بيت العدل بدهند بيت العدل با آنها چه مي کند؟
2- اگر اين دو خلافکار ثروتمند بودند و فورا اين جريمه را پرداخت نمودند و گفتند باز هم حاضريم ادامه دهيم و جريمه بپردازيم بيت العدل با آنها چه مي کند؟
3- اگر خلافکاران در پرداخت طلا ،ادعاي فقر کردند ،بيت العدل با چه مکانيزمي راستي آزمائي مي کند تا حق او در دريافت جريمه ازبين نرود؟
4- چون جريمه بار دوم خلافکاري دو برابر است بيت العدل چگونه حساب دفعات زناي افراد(زنان جداومردان هم جدا)نگاه مي دارد تا حقوق بيت العدل در دريافت طلا حفظ شود؟
آيا در مقر بيت العدل دفتر نويسي زناها انجام مي شود يا براي ثبت زناي مثلا شش ميليون بهائي در جهان از رايانه هاي قوي استفاده مي کنندتا وقتي کسي مرتکب زنا شد سريعا از رايانه ها يک پرينت از وضعيت زنا و دفعات خلاف او ارائه کنند؟
5- اگر مردبهائي با يک زن شوهر دار مرتکب عمل زنا شد آيا جريمه آنها يکسان است؟
6- اگر زناي به عنف انجام گرفت باز هم طبق اين حکم ،زن بايد نه مثقال طلا به بيت العدل بپردازد؟
7- چون هربار که زنا تکرار شود جريمه دو برابر مي شود ماموران وصول بيت العدل براي بالا رفتن در آمد بيت العدل وسوسه نمي شوند که به روند افزايش فحشاء کمک کنند يا حداقل مانع نشوند؟
8- بيت العدل با اين جريمه ها (پول ها و طلاهاي دريافتي از زنا) چه مي کند و اين پول حلال را به چه مصرفي مي رساند؟
9- مکانيزم اثبات زنا براي بيت العدل چيست تا بتواند جريمه دريافت کند(ماموران کنترل زنا دارد يا دوربين هاي مخفي يا روش هاي ديگر)؟
10- تکليف خلافکاران ثروتمند که بايد براي بار دهم عمل خلاف خود 43.2کيلو و براي بار پانزدهم خلافکاري خود 1382.4 کيلو و براي بار بيستم زناي خود 44236.8 (سه کاميون پانزده تني) طلا به بيت العدل بپردازند چيست؟ بار ي سي ام و چهلم و پنجاهم چه مي شود؟(ماشين حساب ها کم مي آورند!)
11- تکليف زنا کاران حرفه اي ،فاحشه خانه ها و دلالان فحشاء و عوامل اجرائي و اينترنتي اين فرايند که زمينه ساز خلافند با اين جريمه ها چيست؟
12- جابجائي اين طلاها از کشورهاي مختلف به مقصد بيت العدل در اسرائيل چگونه انجام مي شود؟
پاسخ به اين پرسش ها محققان را در راز گشائي از حکم کتاب اقدس براي برخورد با فحشا کمک خواهد نمود.
قسمت پانزدهم : تعويض وسائل خانه هر نوزده سال يکبار!
از ديگر احکام کتاب اقدس ، وجوب تعويض وسائل خانه هر نوزده سال يکبار است! يخچال وفرش و کولر وتختخواب و ماشين لباسشوئي وقاشق و چنگال و پتو و تشک و بالش و سماور و استکان و نعلبکي و کمد و چمدان و بشقاب وماهي تابه و...که لوازم خانه شمرده مي شوند واجب است سرهر نوزده سال تعويض شوندو جاي خود را به وسائل نو بدهند!
اين امر واجب در بهائيت باعث تجدد و نو آوري مي شود که متناسب با آئين هزاره جديداست!
لذابر اساس اين حکم کتاب مقدس اقدس ، هر بهائي موظف است هر چيزي که براي خانه اش مي خرد تاريخ خريد آن رادر يک دفتر يادداشت کند(يا در کامپيوتر ثبت نمايد) تا مبادا نوزده سال از مصرف آن بگذرد و او نادانسته مرتکب گناه بشود!
متن حکم در کتاب اقدس چنين است:
کتب عليکم تجديد اسباب البيت بعد انقضاء تسع عشره سنه کذلک قضي الامر من لدن عليم خبير
بر شما نوشته (يعني واجب )شده است که وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضاي نوزده سال تجديد نمائيد.اينگونه از ناحيه داناي آگاه حکم صادر شده است!
سپس در توضيح حکمت اين امر واجب مي فرمايندموضوع به لطافت بر مي گردد و خدا خواسته است بدينوسيله (يعني تجديد اسباب و لوازم خانه در راس هر نوزده سال )
،شما و دارائي هايتان را تلطيف نمايد مبادا از غافلين باشيدو از لطافت بگريزيد:
انه اراد تلطيفکم و ما عندکم اتقو االله و لا تکونن من الغافلين!
اگر هم کسي بگويد من توانائي تجديد و تعويض اسباب خانه را در سر نوزده سال ندارم مي گويد خداوند او را معاف داشته يا از تقصير او در مي گذردزيرا که خداوند آمرزنده بخشنده است!
والذي لو يستطع عفا الله عنه انه لهو الغفور الکريم باز هم اين سوالات براي پژوهشگران مطرح است:
1- چرا نگاه داشتن يک وسيله بيش از نوزده سال گناه است؟
2-آيا يادگاري هائي که از والدين و دوستان در خانه داريم و نوعي حفظ مباني خانوادگي و وفا ست هم شامل اين حکم است و بايد عوض شوند؟
3- رابطه لطافت و عدد نوزده چيست؟ آيا عدد قبل و بعد عدد نوزده مشمول عدم لطافت است؟!
4-مکانيزم حساب نگاه داشتن براي تاريخ خريد وسائل خانه چيست تا با نگهداشتن بيش از نوزده سال آنها ،مرتکب عمل حرام نشوند؟
5-اگر کسي استطاعت داشت که زودتر از نوزده سال لوازم خانه اش را عوض کند حکمش چيست ؟
آيا از لطافت بيشتري نسبت به آنها که وسائل خود را عوض نکرده اندبرخوردار است؟!
6- رابطه "تعويض وسائل خانه "با "تقوي "در متن حکم چيست (اتقوالله و لا تکونن من الغافلين)؟! آيا عدم تعويض = عدم تقوي ؟!
7-بهائيان توليد کننده وسائل خانگي چطوري توليد کنند که عمر مفيد اين وسائل نوزده سال بيشتر نباشد تا موجب تقواي بيشتر بهائيان بشوند؟!
8-اگر وسائل طوري باشندکه زود به زود نياز به تعويض داشته باشند موجب لطافت بيشتر و تقواي زيادتر نمي شوند؟!
9-رابطه تعويض وسائل خانه و لطافت با تعويض زود هنگام و مصرف زدگي و تقوا و لطافت چيست تا هنرمندان بتواننداثري هنري در زمينه آن خلق کنند و خطيبان به تبيين بپردازند؟!
10 اگر عدد نوزده موجب لطافت است آيا عدد هاي ديگر غير لطيفند و زمخت و نا زيبا ؟!...
قسمت شانزدهم: وجوب شستن پا !
از ديگر تعاليم اختصاصي کتاب اقدس ،وجوب شستن پا در زمستان و تابستان است. مطابق اين حکم بهائيان بايد پاهاي خود را دائما بشويند به اين ترتيب:
در تابستان روزي يک بار و در زمستان هر سه روز يک بار !
متن حکم در کتاب اقدس چنين است:
"اغسلوا ارجلکم کل يوم في الصيف و في الشتاء کل ثلاثه ايام مره واحده"
يعني پاهاي خود را بشوئيد در تابستان هر روز و در زمستان هر سه روز فقط يکبار!
مطابق اين دستور العمل بايد اولياي امر بهائي يا خود بهائيان اين کارها را انجام دهند يا تکليفش را مشخص نمايند:
1- قبل از هر چيز بر اساس مناطق مختلف ، کشور هاي جهان را از لحاظ ميزان وقوع تابستان و زمستان در آنها بسنجند تا اين مومنين به اقدس، وظيفه شان روشن شود که در چه روزهائي بايد پاهاي خود را هر سه روز يک بار بشويند و در چه روزهائي بايد پاهايشان را هر روز بشويند!
2- چون در حکم صحبتي از بهار يا پائيز نشده لذا در اين دوفصل تکليف شستن پا ساقط است يا معلوم نيست!
3-چون در حکم حدي براي گرماي تابستان يا سرماي زمستان تعيين نشده لذا تکليفشان دقيقا معلوم نيست که تا چه درجه حرارتي را تابستان فرض کنند و روزي يک بار پا را بشويند و تا چند درجه سرما را زمستان فرض نموده پاهاي خود را سه روز يک بار بشويند!
4- چون در حکم حد پا مشخص نشده بايد منظور از پارا مشخص کنند که تا کجاست:تا قوزک پا يا تا ساق پا يا تا انتهاي پا از رانها تا پائين؟! و بعد اين حد از پا را بشويند نه کمتر و نه بيشتر !
5-آيا زن و مرد در اين حکم با هم مساوي هستند و فرقي بين آنها در نوع و حد شستن پاهايشان نيست؟!
اقدس در اين زمينه ساکت است.
6- آيا اگر کمبود آب وجود داشت تخفيفي وجود دارد که مثلا حکم تغيير کند و هر وقت آب موجود بود بشويند نه هر روز ؟!
اقدس در اين زمينه ساکت است.
7-کشور هاي استوائي يا کشورهائي که همه سال يک نوع آب و هوا و بعضا بهاري دارندتکليف چيست چون اطلاق تابستان و زمستان به آنها نمي شودتا مطابق اقدس به شستن سه روز يکبار در زمستان يا هر روز در تابستان بپردازند؟!
8-تکليف دست ها و صورت چيست؟ آيا شستن آنها وجوب ندارد و فقط مساله شستن پاها وجوب دارد؟! اقدس ساکت است.
9-تکليف کساني که اين کار را نمي کنند چيست؟جريمه دنيوي واخروي آنها چه مي باشد؟ اقدس در اين زمينه هم ساکت است!
قسمت هفدهم : رفع اختلاف با اقدس!
وقتي بين افراد بهائي در مباحث مختلف بهائيت اختلاف بوجود آيد چگونه بايد چاره جوئي شود و رفع اختلاف به چه طريقي انجام مي پذيرد؟
نظر شارع اقدس اين است که در مواقع بروز اختلاف بين بهائيان بايد به خداوند (شخص ميرزا) مراجعه کنند تا او ريشه اختلاف را بردارد اما اگر ميرزا حسينعلي درقيد حيات نبود چه کنند؟ پاسخ اين است که بايد به کتاب اقدس و هرآنچه که بر ميرزا نازل شده مراجعه نموده و بدين ترتيب اختلافاتشان را بوسيله کتاب برطرف نمايند!
عبارت اقدس چنين است:
اذا اختلفتم في امر فارجعوها الي الله ما دامت الشمس مشرقه من افق هذاالسماء و اذا غربت ارجعوا الي مانزل من عنده انه ليکفي العالمين
هنگامي که در مسئله اي اختلاف نموديدبه خداوند مراجعه نمائيد مادامي که خورشيد از افق اين آسمان(بهائيت) مي تابد ووقتي که اين خورشيد غروب نمود براي رفع اختلاف به آنچه که از طرف خدا نازل شده مراجعه نمائيد که همانا اين منزولات (کتاب اقدس و...)همه جهانيان را کافي خواهد بود!
بنا بر اين اکنون که خداوند(جناب بهاءالله) از دنيا رفته اند وظيفه رفع اختلافات بهائيان با يکديگر به عهده کتاب اقدس و ساير منزولات مي باشد. ناظر بصير و پژوهشگر خبير را در اين موضوع سوالاتي است:
1- اگر کتاب مي توانست به تنهائي رفع اختلاف کندبه وجود رسول و ولي چه نيازي بود؟
2- وقتي اختلاف در خود کتاب اتفاق بيفتد و برداشت هاي مختلف از مطالب آن وجود داشته باشد چگونه اين اختلافات با مراجعه به خود کناب حل شدني است؟يعني خود مطالب کتاب موجب اختلاف بين افراد شده آنوقت خود کتاب رافع اختلاف مي شود؟!
3- با وجود کتاب اقدس و ساير کتب بهائي چرا هنوز بين بهائيان اختلاف بر طرف نشده و گروه هاي مختلف در درون بهائيت يکديگر را مطرود و منحرف مي خوانندو سلام و کلام با همديگر را جايز نمي شمرند(همچون بهائيان بيت العدلي و بهائيان ارتدکسي)
4- اگر اقدس براي رفع اختلاف جهانيان کافي است(انه ليکفي العالمين) چرا بهائيان از آن بهره نمي برندتا دردهاي جهاني را درمان کنند؟!
5- چرا فرزندان خود بهاءالله (ناقضين و ثابتين)به اقدس مراجعه ننمودند تا اختلافاتشان بر طرف شود و اينقدر به يکديگر دشنام ندهند؟!
6-اگر خود کتاب دچار تحريف شد و ديگر عاملي براي رفع اختلاف نبودبهائيان چه بايد بکنند و اختلافاتشان را چگونه بر طرف نمايند؟!
7-خود ميرزا چرا با تمسک به کتاب خودش (اقدس )نتوانست بين خود و برادرش ازل صلح و آشتي برقرار نمايد و رفع اختلاف کند؟!
8-با چه مدلي مي شود با اقدس به رفع اختلاف پرداخت و مشکلات جهاني را حل و فصل نمود وقتي آن مدل در رفع اختلاف بين خود بهائيان جواب نداده است؟!
9- وقتي با وجود کتاب اقدس بين بهائيان رفع اختلاف نشده و خود خدا هم (ميرزا) فوت نموده گزينه ديگر براي رفع اختلاف در بهائيت چيست؟!
قسمت هيجدهم : دفن اموات در بلور!!
از ديگر شگفتي هاي کتاب مقدس اقدس که آن را با ساير نحله ها متفاوت مي نمايد عنايت ويژه اين کتاب به آرايش و ظاهر زيبا و فاخر و شکوهمند براي مردگان است.بهائي متوفي را بايد با پنج لباس از گرانقيمت ترين پارچه ها يعني حرير و ابريشم بپوشانند و انگشتري هاي مخصوص با متن هاي ويژه در دستش نهند و آنگاه در تابوتي ساخته شده از بلور قرار دهند و سپس متوفاي با اين وسائل گرانقيمت را در جائي نزديک که از يک ساعت فاصله بيشتر نشود دفن نمايند!
اين دستور خداوند(بهاءالله )است اما اگر کسي فقير بود و توانائي نداشت مي تواند بجاي پنج لباس حرير و ابريشم ،به يک نوع( حرير يا ابريشم )قناعت کند و به جاي تابوت بلور هم تابوتي از سنگ هاي گرانبها يا چوب هاي فاخر و لطيف تهيه نموده و مرده خود را اينگونه تدارک نمايد... چنين است حکم خداي عليم خبير...!!
اين تشريفات حتما به نفع مرده بهائي و براي تکريم متوفاي بهائي است که خيلي شيک پوش و آبرومنددر پنج لباس از حرير خالص و ابريشم در محفظه اي بلورين بسيار جالب تر از اشياءنفيس در موزه ها زير خروارها خاک قرار گيرد و بر ساير مردگان که با لباس ساده اي از متقال به ديدار آخرت شتافته اند فخر فروشي نمايدچون خدا اينگونه خواسته است...!
(معلوم هم نيست که اين خدا چرا اينقدر تبعيض کار و ناعادل است که در موقع ارسال اديان سابق مثل اسلام اصلا به فکر تکريم و آرايش مرده ها نبوده و دستور فرموده مردگان را در لباس ساده اي از متقال و بدون تابوت و ساده دفن کنند اما موقع نزول بهائيت يکباره نظرش عوض شده عزت مرده آنهم از نوع مادي و ظاهري را در نظر گرفته و خواسته است اينهمه شييءگرانبها را صاحبان مرده براي مرده تدارک کنند و حرير پوش يا ابريشم پوش و بلورين جايگاه او را در زير خاک نهند!)
عبارت کتاب اقدس اين است:
قد حکم الله دفن الاموات في البلور و الاحجار المتنعه اوالاخشاب الصلبه اللطيفه و وضع الخواتيم المنقوشه في اصابعهم انه لهوالمقتدرالحکيم... وان تکفنوه في خمسه اثواب من الحرير اوالقطن من لم يستطع يکتفي بواحده منهما کذلک قضي الامر من لدن عليم خبير... حرم عليکم نقل الميت ازيد من مسافه ساعه من المدينه ادفنوه بالروح و الريحان في مکان قريب!
يعني خداوند حکم نموده که مردگان را در بلور و سنگ هاي ارزشمند يا چوب هاي محکم و لطيف و انگشترهائي که عبارات بر آنها منقوش است و در انگشت آنها باشد،دفن نمائيد که خدا توانا و داناست...و اينکه آنها را در پنج لباس از حرير يا ابريشم کفن کنيد و کسي که استطاعت نداشت به يکي از آنها اکتفا نمايداينگونه ازجانب داناي آگاه فرمان صادر شده است...بر شما حرام است که مرده را بيشتر از مسافت يک ساعت منتقل کنيدبلکه او را با روح و ريحان در مکاني نزديک دفن نمائيد!
بهائي مي پرسد:
1- جسد جناب باب (نقطه اولي )چگونه از تبريز به حيفا در اسرائيل منتقل شد.آيا مسافت تبريز تا حيفا در آن موقع از يکساعت کمتر بود يا همگي منتقل کنندگان مطابق صريح کتاب اقدس، امر حرامي را مرتکب شدند؟!
2- دفن اموات در بلور و حرير چه تکريم و بزرگداشتي براي مرده است ؟!
مگر لباس و منزل گرانقيمت در دوره حيات موجب بزرگي محسوب مي شده که در موقع مرگ موجب بزرگي و تکريم مرده بشود ؟!
3- اينهمه پول را صاحبان مرده از کجا بياورند و به چه حکمتي خرج اين تشريفات نمايند ؟
وقتي يک ظرف بلور کوچک و يک تکه حرير يا ابريشم خالص هزاران تومان ارزش دارد يک تابوت به آن بزرگي از بلور که ارزشش از ميليونها تومان بيشتر مي شود و نيز پنج لباس سراسر حرير و ابريشم را با مرده زير خاک دفن کردن چه حکمتي دارد؟!
4-ترکيب پنج لباس ابريشم و پنج لباس حرير چگونه بايد باشد(از هرکدام چندتا)و در مورد ناتوانان که قرار است به يکي از آنها (ابريشم يا حرير)اکتفا کنند منظور چيست ؟يعني هر پنج لباس را از يکنوع انتخاب کنند ؟(يکتفي بواحده منهما)؟!
5- اگر اهالي دو کشور چين و هند(نزديک سه ميليارد نفر) بخواهند بهائي شوندبراي مرده آنها چه حجم بلور و حرير خالص لازم است(اقلا پانزده ميليارد متر مربع حريرو پانزده ميليارد متر مربع ابريشم و پانزده ميليارد متر مربع بلوربراي مردگان آنها الزامي است! اين حجم توليد و تجارت و اشتغالزائي همه دولتمردان را اسير خود مي کند يعني اسير مردگان)؟!
6-وقتي مردگان در لباس حرير کفن شده انداز پشت بلور چه چيز پيداست (؟!)بويژه بلوري که زير خروارها خاک پنهان است؟!حکمت بلوررا تعيين فرمائيد!
منبع: بهائي پژوهي/خ