جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نگاهي به کتاب اقدس (4)
-(5 Body) 
نگاهي به کتاب اقدس (4)
Visitor 1055
Category: دنياي فن آوري

قسمت نوزدهم : طلا بدهيد اگر غمگين بسازيد!

در بهائيت هرکس که دلي را غمگين کند و انساني را محزون نمايد بخاطر اين گناه جريمه سنگيني را بايد بپردازد.اين جريمه نوزده مثقال طلا تعيين شده است! اين محزون ساختن ممکن است به هر وسيله اي مثل جدال و نزاع و زد و خورد يا زخم زبان و تهمت و افترا و تمسخر و ...بوقوع پيوندد ليکن بايد اين جريمه توسط خاطي پرداخت شود.در بادي امر از اين همه عطوفت که در بهائيت نسبت به انسانها به عمل آمده شگفت زده مي شويم و به تحقيق بيشتر مي پردازيم:
متن حکم در اقدس چنين است:
"من يحزن احدا فله ان ينفق تسعه عشر مثقالا من الذهب هذا ما حکم به مولي العالمين"!
هرکس ،ديگري را محزون سازد بر او واجب است که نوزده مثقال طلا انفاق کند.اين آن چيزي است که مولاي جهانيان به آن حکم داده است!
در اين حکم تامل مي کنيم تا ابعادش را بهتر متوجه شويم:
1- جريمه محزون ساختن يکنفر ، نوزده مثقال طلاست که به پول امروز يک ميليون و هشتصد هزار تومان است.لذا هر بهائي که کسي را محزون کند بايد اين مبلغ را بپردازد.
2- همين بهائي اگر مرتکب فحشاء شود و زنا کند بايد نه مثقال طلا يعني به پول امروز هشتصد هزار تومان بپردازد.پس جريمه زنا کردن هشتصد هزار تومان ولي جريمه محزون ساختن يک مليون و هشتصد هزار تومان است!
3-جريمه زنا را بايد به بيت العدل داد اما در اقدس ذکر نشده که جريمه محزون ساختن را به چه کسي بايد پرداخت لذا اين گزينه ها مطرح است:
الف:اين جريمه هم مثل زنا به بيت العدل پرداخت شود
ب: اين جريمه به خود محزون شده پرداخت شود
ج: اين جريمه به ديگران انفاق شود
در اينکه کدام گزينه درست است اقدس ساکت است.
4-آيا هر محزون ساختني مشمول جريمه است؟ گاهي طرف خطائي کرده که بايد تنبيه يا محزون شود بازهم بايد براي محزون کردن او بايد يک مليون و هشتصد هزار تومان پرداخت نمود؟ اقدس ساکت است.
5-حزن يک امر قلبي است چگونه اندازه گيري مي شود؟ از خود طرف بايد بپرسيم يا از چهره يا گريه يا ناله اش بايد بفهميم بعد يک مليون و هشتصد هزار تومان بپردازيم؟!
6- وقتي در يک برخورد کسي را چند بار محزون نمودند بايد جريمه را چند برابر نمايند يا همان يک بار کافي است؟!
7- کسي که گروهي را يا يک شهر يا يک ملتي را محزون ساخت به تعداد همه بايد جريمه بپردازد؟!
8- آياپرداخت پول به بيت العدل بابت يک گناه عامل پيشگيري از وقوع جرم مي تواند باشد و در جلوگيري از محزون ساختن افراد موثر است!؟
9- اگر کسي توانائي مالي نداشت و دائما افراد را محزون کرد تکليف او چيست؟!
ظاهرا خود ميرزا متوجه اين مشکلات شده و زود چاره جوئي کرده است:
"انه قد عفي عنکم في هذاالظهور" يعني اين جريمه از شما براداشته شد!!
بهائي مي پرسد: پس فايده ذکر اين حکم چيست؟:
آيا با اين معاف کردن جريمه ،ديگر محزون ساختن مجاز است ؟!
آيا اصلا جريمه از ابتدا بي معنا بود و نبايد جريمه پرداخت شود؟!
يا در ظهور هاي قبلي اين حکم جريان داشت ولي در اين ظهور برداشته شد ؟!
يا اصلا از ابتدا اشتباه کرديم که گفتيم حالا با بر داشتنش جبران اشتباه مي کنيم ؟!
يا اين حرف ها فقط مانور ي براي ارائه چهره انسان دوستانه بوده و فايده ديگري ندارد؟! يا ...

قسمت بيستم : تبعيض مضاعف نسبت به زنان !

در قسمت يازدهم ملاحظه فرموديد در کتاب اقدس بين زنان و مردان تفاوت هائي در بهره مندي از حقوق مادي و معنوي لحاظ شده است .مثلادر لسان جناب ميرزا ، زنان شهرونداني هستند که نه تنها از بعضي امور مادي محروم هستند بلکه از بعضي امور معنوي نيز محروم مي باشند. براي نمونه از تفاوت در ارث بين زن و مرد و اختلاف بين فرزندان ذکور و اناث در بهره وري از خانه مسکوني و البسه و لوازم شخصيه نام برده شد.در امور معنوي هم زنان از عبادت حج محروم هستند و همچنين براي هميشه زنان از عضويت در بيت العدل که مقام رهبري بهائيان است، ممنوع شده اند.اين نگاه تبعيض آميز به زن گوئي ازيک نگاه استراتژيک در متون بهائي بر آمده است زيرا زنان به عنوان شهروند درجه دوم نگاه شده اند...
نکته جالب توجه ديگري که درهمين راستا به آن بر مي خوريم اين است که نه تنها در اين نگاه استراتژيک ،زنان موجودات درجه دوم محسوب مي شوند بلکه بين خودشان هم از تفاوت هائي برخوردارند و مثلا بين زن شهري و زن روستائي تفاوت است و اين را مي توان تبعيض مضاعف نسبت به زنان ناميد.
توضيح اينکه در بهائيت مهريه زن روستائي کمتر از نصف مهريه زن شهري است !
اگر شگفت زده شده ايد بهتر است به اين عبارت کتاب اقدس نگاه کنيد:
لايحقق الصهار الا بالامهار.قد قدر للمدن تسعه عشر مثقالا من الذهب الابريز وللقري من الفضه ومن اراد الزياده حرم عليه ان يتجاوز عن خمسه و تسعين مثقالا
يعني ازدواج جزبا مهريه محقق نمي شود.براي شهرها نوزده مثقال طلاي خالص و براي دهات و روستاها همين مقدار نقره! هرکس هم زيادتر بخواهد حرام است که نبايداز نود و پنج مثقال تجاوز کند...
نتيجه اينکه زنان روستائي بايد به نوزده يا نود و پنج مثقال نقره رضايت دهند و زنان شهري به همين مقدار طلا!
چون مطلب بسيار صريح و روشن در حکم آمده توضيح افزون تر لازم به نظر نمي رسد ليکن اين سوالات باقي مي ماند:
1-آيا تفاوتي بين روستاهاي آفريقائي با روستاهاي اروپائي نيست؟
يعني هم زنان روستاهاي آفريقائي بايد نقره بگيرند و هم زنان روستاهاي اروپائي ؟!
2- اگر روستائياني بودند که متمکن تر از شهري ها بودند تکليف چيست ؟نقره مهريه شان باشد يا طلا؟!
3-چرا زنان روستائي بايد فکر کنند ارزش آنها نقره است و ارزش همتايان شهريشان طلا و بايد اين سرشکستگي را تا پايان عمر تحمل کند؟!
4- اگر مرد روستائي بود و خواست زن شهري بگيرد بايد طلا مهريه کند يا نقره و بالعکس؟! و اين کار چه عواقبي بدنبال دارد؟
5-چرا خود خانواده ها اجازه ندارند بر اساس شرايط و امکانات و توانائي هاي خود مقدار مهريه را تعيين کنند ؟!
6- چرا فرد متمکن نتواند بيش از نود و پنج مثقال طلا(کمتر از نه ميليون تومان) مهريه براي زنش بدهد و براي او اين عمل حرام باشد؟!
7-روستائيان متمکن چرا محکومند به اينکه بيش از سه ميليون تومان براي زنانشان مهريه ندهند؟!
8-آيادخالت در امور عرفي (مثل تعيين حداقل يا حد اکثر براي مهريه)به هم زدن آزادي هاي شخصي و اجتماعي نيست ؟! آن هم در هزاره سوم و عصر توسعه حقوق مدني و ...؟!
9-سازمان هاي جهاني و حقوق بشر در مورد نظامي که به اسم دين بين زنان شهري و روستائي فرق مي گذارد چه وظيفه اي دارند؟!

قسمت بيست و يکم :اعتراض جايز نيست!

در نگاه شارع اقدس،اعتراض به امر بهائيت جايز نيست و حرام مي باشد.عبارت اقدس چنين است:
قل يا قوم ان لن تومنوا به لا تعترضوا عليه تالله يکفي مااجتمع عليه من جنود الظالمين!
بگو اي قوم من اگر به امر، ايمان نياورده ايدحق اعتراض بر آن را نداريد. به خدا سوگند همين مقدار ازسپاهيان ظالم که عليه آن اجتماع نموده اندکافي است!
در مورد اين منزوله هم سوالات پژوهشي زير مطرح است:
1- آيا منظور جناب ميرزا از "قوم"در اين عبارت، بهائيان معترض است؟!
يعني بهائيان به هيچ وجه حق اعتراض به امر را ندارند؟!
2-يا اينکه منظور از قوم مسلمانان است که ايمان نياورده اندو به آنها مي گويد که نبايد اعتراض نمايند؟!
سوال اين است کسي که ايمان به امر نياورده براي اعتراض يا عدم اعتراض به بهائيت، به حرف ميرزا گوش نمي دهد که ميرزا به او بگويد واجب است اعتراض ننمائي!
3- آيا منظورش از "قوم"، بابي هاست که پس از باب به او ايمان نياورده اندو به آنها مي گويد نبايد اعتراضي به من داشته باشيد؟!
چرا بابي ها حق اعتراض به او را نبايد داشته باشند در حاليکه بر خلاف نصوص بابي که برادرش ازل را جانشين معرفي کرده حق داشتند به او اعتراض کنندکه چرا به وصايت باب گردن ننهاده و براي خودش ادعاي رهبري نموده و شريعت باب را منسوخ اعلام نموده است؟!
4- آيا مقصود او از قوم ،اديان الهي است که نبايد به او اعتراض کنند؟! چرا آنها حق اعتراض نداشته باشند در حاليکه همگي آنها را منسوخ اعلام کرده و بي دليل ادعاي آوردن دين جديد نموده است؟!
اما در موردجمله بعدي او در همين عبات هم سوالاتي مطرح است:
1- هرکس به ميرزا و بهائيت اعتراض کند ظالم ناميده مي شود؟!
2- معترضان به ميرزا از داخل خانواده اش گرفته تا دولتيان و ملتيان همه ظالمند و ميرزا مظلوم؟!
3- آيا با ترس از اتهام "ظالم ناميده شدن "باعث نمي شود هيچ بهائي حق اعتراض به مطالب امري را به خود ندهد؟!
4-اين اصل "ظالم خواندن مخالفان" با ادعاي روح و ريحان خواندن بهائيت و وحدت عالم انساني و...،چگونه قابل جمع است؟!

قسمت بيست و دوم : شاهکار ارث در بهائيت!

از شاهکارهاي اقدس در احکام تشريعي جديد بمناسبت قرن بيست و يکم و تناسب با هزاره جديد ، بحث ارث مي باشد. اين آئين با منسوخ دانستن اسلام ،به روش باب عمل کرده و ارث بران را به هفت طبقه تقسيم کرده و با روش ابجدي ، براي هر طبقه سهمي تعيين نموده است. شاهکار اين تقسيم و سهم بندي در اين شاخص هاست:
سهم برادر بزرگتر از برادران ديگر و خواهران بيشتر است. سهم برادران متوفي از خواهران بيشتر است. سهم پدر متوفي از سهم مادر بيشتر است. سهم همسر از سهم ذريه کمتر است. معلم متوفي اگر بهائي نباشد از سهم محروم است. درافراد بدون فرزند،سهم فرزندان به بيت العدل داده مي شود. هريک از طبقات وراث که نباشند سهمشان به بيت العدل داده مي شود. (بعبارت ديگر بيت العدل هم به نوعي از متوفي ارث مي برد)
اما تقسيم اوليه ارث را ميرزا در اقدس اينچنين مقرر مي دارد:
فرزندان : 540سهم از 2520 سهم
همسران: 480 سهم از 2520 سهم
پدران: 420 سهم از 2520 سهم
مادران: 360 سهم از 2520 سهم
برادران: 300 سهم از 2520 سهم
خواهران: 240 سهم از 2520 سهم
معلمان: 180 سهم از 2520 سهم
متن اقدس به اين قرار است:(دقت کنيد نحوه بيان را به رمز و رموز عربي و ابجد!)
قد قسمنا المواريث علي عددالزاءمنها قدر لذرياتکم من کتاب الطاء علي عددالمقت!
(مواريث را به عدد7 تقسيم کرديم.براي فرزندانتان از مضرب 9 (درعدد 60)ميشود540 و للازواج من کتاب الحاءعلي عدد التاءوالفاء !(براي همسران از مضرب 8مي شود480) و للآباء من کتاب الزاءعلي عدد التاءوالکاف !(براي پدران از مضرب7ميشود 420) و للامهات من کتاب الواو علي عدد الرفيع!(براي مادران از مضرب6 مي شود360) و للاخوان من کتاب الهاء عددالشين !(براي برادران از مضرب5 مي شود 300) و للاخوات من کتاب الدال عددالراءو الميم!(براي خواهران از مضرب 4 مي شود240)
وللمعلمين من کتاب الجيم عددالقاف و الفاء!(براي معلمان از مضرب3 ميشود180) کذلک حکم مبشري الذي يذکرني في الليالي و الاسحار!
بعد يک اتفاق جالبي مي افتد:ميرزا گريه و زاري و ضجه فرزندان را در صلب پدران و مادران مي شنود که از سهم کم خود ناراضي هستند.دل او به رحم مي آيد و تصميم مي گيرد که سهم آنها را زيادتر کند تا به گريه و زاري خاتمه دهند! اين مي شود که سهم فرزندان را دو برابر مي کندو 540 سهم را مي کند 1080 سهم !
بعد مي بيند سهم بقيه به هم مي خورد و آنچه قبلا تشريع کرده و گفته (قد قسمناالمواريث ...يعني ما اينگونه مواريث را تقسيم نموديم...)بايد عوض شود تصميم مي گيرد که عدد اضافه شده به سهم فرزندان را سر شکن کند روي بقيه و از هر کدام از هفت طبقه ياد شده يکي نود سهم کم نمايد تا نسبت 2520 سهم عوض نشود!
لذا تشريع قبلي در چند سطر قبل به عدد هاي زير تغيير مي يابد:
سهم فرزندان: 1080سهم
سهم همسران 390 سهم
سهم پدران:330 سهم
سهم مادران:270 سهم
سهم برادران:210 سهم
سهم خواهران:150 سهم
سهم معلمين :90 سهم
بعد هم مي گويد در نبود فرزندان و هريک از طبقات ،سهام بايد به بيت العدل داده شود (که تفصيل آن بسيار جالب است...)
ضمنا خانه مسکوني و البسه مخصوصه متوفي هم مال پسر بزرگ است و پسران بعدي و خواهران سهمي در خانه مسکوني و البسه مخصوصه ندارند!
حال که با اين شاهکار قرن حاضر در هزاره سوم ( با ادعاهاي وحدت انسان ها و تساوي رجال و نساء و...)آشناشديد پرسش هاي خود را مطرح نمائيد که:
چرا بين فرزندان در سهم بردن از خانه مسکوني تبعيض قائل شده ايد؟!
چرا بين زن و مرد و خواهر و برادر و معلم بهائي از غير بهائي و...تفاوت و تبعيض روا داشته ايد؟!
چرا از اول ضجيج و ناله فرزندان را نشنيديد که تشريعتان را عوض نکنيد؟!
چرا شما که خدائيددر اديان قبلي ناله فرزندان و غير فرزندان را نشنيديدو ترتيب اثر نداديد؟!
چراتشکيلات بيت العدل در اسرائيل در ارث هر کسي وجود دارد(جزو ورثه هر بهائي است) و اين پول ها رابيت العدل براي چه مي خواهد و چه مي کند و به چه کسي حساب پس مي دهد(از ماليات هم که در اسرائيل معاف است)؟!
چرا و چرا...؟!
اضافه مي کنم:
اين محاسبات توسط چه کسي انجام مي شود؟! لابد نماينده بيت العدل !
زيرا بايد حضور داشته باشد تا ببيند از اين 7 طبقه کداميک هستند و کداميک نيستند تا سهم غائبان را براي بيت العدل مصادره کند!
يعني اين تشکيلات در همه جا زمام بهائيان را با نظم حزبي از حيات تا ممات در دست دارد و هيچ کس هم حق تخلف ندارد : نظام سجلي اش در دست آنهاست،جريمه فسادش را بايد به آنها بپردازدبا هر گونه مخالفت با آنها،به مجازات طرد محکوم مي شود و نوزده درصد سود کسب و کار را هم بايد به آنها بدهدودر ارث هم آنها شريکند و به ازاي هر عضو غائب در 7گروه ورثه ،سهمشان را مصادره مي کند...لابد سهم معلمان راهم آنها بر مي دارند زيرا در طول دوره کودکي تا جواني آنها معلمين بهائي را براي افراد مي گمارند!معلمين هم اگر بخواهند ارث ببرند بايد حرف آنها را گوش دهند تا محکوم به طرد نشوند که از ارث محروم گردند...!!
منبع:بهائي پژوهي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image