زماني كه دائم در حال كلنجار رفتن با خود نباشيد، زندگي خيلي آسانتر ميشود. اگر خودتان را دوست داشته باشيد، به خود اعتماد داشته باشيد و از خودتان مطمئن باشيد، ديگران هم شما را دوست خواهند داشت، به شما اعتماد خواهند داشت و از شما مطمئن خواهند بود. احساسات بيشتر مردم نسبت به خودشان در طول يك روز در حال تغييراست. ما همه اشتباهاتي ميكنيم و همه ما خودمان را هرازگاهي تحقير ميكنيم. اما بعضيها با خودشان خشنتر از ديگران هستند. بعضي مردم از خودشان متنفرند؛ حتي در روزهايي كه به نظر نميرسد دليل خوبي براي آن وجود داشته باشد. هرگز فكر كردهايد كه چرا؟
ما اغلب به مردم دور و برمان نگاه ميكنيم و آنها را با خودمان مقايسه ميكنيم. بعضي از آنها بيشتر پول در ميآورند، يا شريك زندگي جذابتري دارند يا بيشتر به بچههايشان افتخار ميكنند.
شايد فكر كنيد كه در نتيجه اين قضاوتها ما احساسات منفي نسبت به خودمان پيدا ميكنيم. اين درست است، اما تا حدي. حالا براي يك لحظه تصور كنيد كه احساسات اول به وجود ميآيند. اگر ما از اول اين احساسات را داشتهايم و بعد احساسات منفي باعث شده خودمان را با ديگران مقايسه كنيم، چطور؟ شايد احساسات از هيچ به وجود ميآيند، و بعد ما دليل تراشي ميكنيم. تا اين كه دليلي براي احساس بدمان پيدا كرده باشيم. اگر دليلش اين بود فرقي نميكرد كه ما چقدر افكارمان را اصلاح كنيم، در هر حال احساسات بد را داشتيم كه افكارمان را باز به همان جاي خاص هدايت ميكرد. در اين صورت تغيير كردن بسيار آهسته يا اصلاً غيرممكن ميشد.
اگر شما احساسات منفي دائمي و تغييرناپذيري در مورد خودتان داريد، ممكن است به چنين نتيجهاي رسيده باشيد. كليد مساله اين است كه درك كنيم احساسات واقعاً از كجا ميآيند. حقيقت اين است كه يك روز، از زمان خاصي، بعد از حادثه خاصي ما فقط ياد گرفتهايم كه آن طور احساس كنيم. و بعد آن احساس عادت ما شده است. زماني تجربه عاطفي شديدي داشتهايم، چيزي كه آدمهاي ديگري، يا موقعيت خاصي و در واقع فقط افكار خود ما در آن زمان ما را به آنجور حس كردن وفق دادهاند. بنابراين ما آن احساس خاص را به قسمتي از خودمان ربط دادهايم و شروع كردهايم به اين كه هويتمان را براساس آن تعريف كنيم.
اگر درباره قويترين احساس منفي كه هر روز نسبت به خودتان داشتهايد، فكر كنيد، ممكن است زماني را در گذشته به خاطر بياوريد كه اين احساس را نداشتهايد. دفعة بعدي كه اين احساس را داشته باشيد و براي داشتنش دليلهايي بتراشيد كه مربوط به زمان حال نميشوند، دركش برايتان آسانتر خواهد شد كه در واقع شما فقط در نتيجه اتفاقي كه ممكن است سالها قبل افتاده باشد، ياد گرفتهايد كه آنطور احساس كنيد. داشتن اطلاع در مورد كاركردهاي حافظه خوب است، اما اغلب كافي نيست تا شما را قادر سازد كه به ماوراي آن برويد. تكنيكرهاسازي عاطفي (EFT) يك راه به سوي رها شدن موفقيتآميز از خاطرات گذشته و سپردن تجربيات به ذهن منطقي شماست.
EFT چيست؟
تكنيك رهاسازي عاطفي Emotional Freeing Technic تلفيقي است از طب سوزني و NLP. در اين تكنيك، با ضربه زدن (Tapping) روي نقاطي كه انتهاي كانالهاي طب سوزني و در ضمن انتهاي اعصاب هستند، جملاتي را به زبان ميآوريم كه به عمدهترين عواطف و احساساتي كه ما را آزار ميدهد مربوط ميشود. اين تكنيك با رها كردن فرد از احساسات منفي، سبب بهبود بيماريهاي رواني و جسمي ميشود كه از آن احساسات به وجود آمدهاند.
EFT در سالهاي اخير كشف يا ابداع شده و اكنون به طور وسيع در طب جايگزين به كار ميرود.
منبع: گروه سلامت سيمرغ/خ