در اين فصل، زمينه هاي تربيت را در قالب دو عنوان وراثت و محيط مورد بررسى قرار داده و به شرح رهنمودهاي اسلام در اين موارد مى پردازيم:
1- وراثت
وراثت، عبارت است از انتقال صفات و خصوصيات موجودات زنده از يك نسل به نسل ديگر.
يكى از شگفت انگيزترين و اسرار آميزترين رموز خلقت، شباهت ها و اختلافاتى است كه ميان موجودات اعم از گياهان و حيوانات و انسان ها به چشم مى خورد. برخى از اين ويژگى ها ظاهري از نسلى به نسل ديگر منتقل مى شود. قرآن كريم مى فرمايد: ألم تر أن الله أنزل من السماء ماء فأخرجنا به ثمرات مختلفا ألوانها و من الجبال جدد بيض و حمر مختلف ألوانها و غرابيب سود - و من الناس و الدواب و الأنعام مختلف ألوانه کذلک انما يخشي الله من عباده العلماء ان الله عزيز غفور (فاطر / 27-28)
آيا نديدى كه خدا باران را از آسمان فرود آورد و با آن انواع ميوه هاى گوناگون و رنگارنگ پديد آورديم؟ و از برخى كوه ها، راه ها [و رگه هاى] سپيد و گلگون به رنگ هاى مختلف و سياه پر رنگ [آفريديم] و از اصناف مردم و اجناس جنبندگان و حيوانات نيز به رنگ هاى مختلف آفريد؛ همين گونه بندگان هم مختلفند و از ميان اصناف بندگان تنها مردمان عالم و دانا مطيع و خدا ترسند و البته خدا عزيز و توانا و بخشنده گناهان است.
در آيه ي ديگرى نيز اختلاف زبان ها و رنگ هاى انسان ها را از آيات خدا قلمداد مي کند:
و من آياته خلق السموات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم ان في ذلک لآيات للعالمين (روم / 22) و يكى از آيات قدرت الهى، خلقت آسمان ها و زمين است و يكى ديگر، اختلاف زبان ها و رنگ ها شما آدميان، كه در اين امور نيز ادله ي صنع و حكمت حق براى دانشمندان عالم آشكار است. در تعيين تركيب ژنتيكى نوزاد، احتمالات فراوانى وجود دارد و ترجيح يكى از آن احتمالات و فعليت يافتن آن، به عوامل گوناگونى از جمله تغذيه، حالات روانى، مكان، شرايط طبيعى و معنوي والدين بستگى دارد. از نظر روايات اسلامى، اگر آميزش با ياد خداى متعال و دعا و نيايش خاص و در فضاي معنوى صورت پذيرد، ثمره آن، پيدايش فرزندى برخوردار از محبت اهل بيت عليهم السلام خواهد بود و اگر آميزش بدون نام خدا صورت گيرد، در عمل، شيطان نيز مشاركت خواهد داشت و در نتيجه فرزند، دشمن خاندان عصمت و طهارت خواهد بود. (1)
از نظر اسلام، زمان نيز در خصوصيات روانى و جسمانى اثر مي گذارد. در برخى از زمان ها ازدواج مكروه است و در روايات آمده است اگر در آن زمان ها ازدواج صورت گيرد، آثار خوبى از خود به جاى نخواهد گذاشت. (2) از نظر روانشناسان، ژن ها- كه عبارتند از عناصرى شيميايى به شكل دانه هاى تسبيح در امتداد طول كروموزوم ها- هم در ايجاد تفاوت هاى فردى نقش دارند و هم در انتقال صفات والدين به فرزندان و ايجاد ويژگى هاي همانند ميان افراد. روايات اسلامى نيز به تاثير پيچيده و مرموز خصوصيات والدين بر فرزندان و انتقال ويژگى هاى جسمانى و منش آنان به نسل بعد، تو جه داده اند. رسول گرامى اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: انظر في اي شيء تضع ولدک فان العِرق دسّاس (3)
بنگر فرزندت را در كجا قرار مى دهى؛ زيرا رگ و ريشه (و به گفته ي بعضى ژن) بسيار موثر است. و نيز همان بزرگوار مى فرمايد:
تزوّجوا في الحجز الصالح فان العرق دسّاس (4) در خانواده ي اصيل و شايسته، ازدواج كنيد؛ زيرا رگ و ريشه (به قول بعضى ژن) بسيار موثر است. از اين دو روايت بر مى آيد كه بايد در گزينش همسر، كاملاً دقت كرد؛ زيرا خصوصيات والدين از طريق وراثت به فرزندان منتقل مى شود. گويا رگ و ريشه براى انتقال صفات و خصوصيات نقشه مي کشد.(5)
در روايات اسلامى، تعبير «عِرق» به كار رفته است و بعضى آن را اشاره به «ژن» حامل خصوصيات نسل گذشته به نوزاد مى دانند.(6) به هر حال قانون وراثت به طور اجمال، مورد قبول اسلام است. در روايت ديگري نيز ضمن اشاره به قانون وراثت، به گستردگى دامنه ي اين قانون و ظهور «ژن مستور و مغلوب» در چند نسل بعد اشاره دارد. از حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:
هنگامى كه خداى متعال اراده كند مخلوقى بيافريند، همه ي صورت ها ميان او و پدرش حضرت آدم را جمع مي کند و او را بر صورت يكى از آنان مى آفريند. پس كسى (به صرف عدم مشابهت فرزند به والدين و نياكان نزديك) نگويد: اين فرزند به من و پدرانم شباهت ندارد. (7)
انواع وراثت
وراثت به دو نوع «وراثت نوعى» و «وراثت خصوصى يا فردي» تقسيم مى شود. منظور از وراثت نوعى، انتقال خصوصيات يك نوع به افراد همان نوع است. مثلأ خصوصيات نوع انسان به افراد انسان منتقل مى شود و خصوصيات نوع اسب به افراد اسب، و منظور از وراثت فردي انتقال خصوصيات آباء و اجداد به نسل هاى بعدي است. اين نوع وراثت كه به سلسله ي نسبى اختصاص دارد، خود به سه قسم تقسيم مى شود:
الف- وراثت جسمانى:
انتقال خصوصيات و ويژگى هاي مربوط به جسم را كه از نسل پيش به نسل بعد منتقل مى شود، مى توان وراثت جسمانى ناميد. در اين نوع وراثت، خصوصياتى از قبيل گروه خون، شكل و قيافه، اندازه قامت، رنگ صورت، فرم صورت، رنگ مو، رنگ چشم و امثال آنها، از يك نسل به نسل ديگر انتقال مى يابد.
ب- وراثت عقلى:
انتقال خصوصيات هوش و قواى عقلى از قبيل حافظه، ذاكره و خيال را وراثت عقلى مى نامند. به عبارت ديگر، «آنچه كه منجر به درك موضوعات، شناخت اشيا، برداشت از مسائل، مى شود مربوط به وراثت عقلانى است.»(8) بدون ترديد افراد يك خانواده با افراد خانواده ديگر در بسياري از ويژگى هاي عقلانى فرق دارند. برخى از ضريب هوشى و عقلانى بالايى برخوردارند و برخى دچار جنون يا ضعف عقلى هستند. در روايات اسلامى از پيوند زناشويى با كسى كه دچار ضعف عقلانى و فاقد قوه تجزيه و تحليل است، منع شده است. از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است كه فرمود:
اياکم و تزويج الحمقاء فان صحبتها بلاء و ولدها ضياع (9)
از ازدواج با زنان احمق بپرهيزيد؛ زيرا مصاحبت با آنان بلا و فرزند آنان تباه است.(10)
ج- وراثت اخلاقى:
] خصوصيات اخلاقى والدين از طريق وراثت به فرزندان منتقل مى شود و زمينه هايى را در آنان پديد مى آورد. از اين رو، براى پديد آمدن نسلى برخوردار از تربيت صحيح و فضاى اخلاقى، از والدين بايد شروع كرد و به تغيير فرهنگ غلط ازدواج كه بيشترين توجه آن به مسايل مادى است، همت گماشت. ايمان و عقيده و ارزش هاي اخلاقى، بايد در رأس معيارهاي انتخاب همسر قرار گيرد و فقط ماديات و جنبه هاي جسمانى مورد توجه و ملاک انتخاب نباشند.
از نظر اسلام در امر ازدواج از ميان مال و جمال و كمال، بايد به كمال يعنى ايمان و اخلاق شريك زندگى و همسر آينده توجه بيشترى نمود و نبايد فريب مال و جمال را خورد. در روايات فراوانى بر اين نكته تأكيد شده است كه اگر كسى در ازدواج، معيار انتخابش فقط جنبه هاي مادي باشد، بهره اي نخواهد برد و توقع و انتظارش برآورده نخواهد شد.
2- محيط
محيط عبارت است از «تمامى متغيرهاى خارج از وجود فرد كه از آغاز باروري و انعقاد نطفه تا هنگام تولد و سپس تا مرگ، انسان را در برگرفته و بر او تأثير مي گذارد يا از او تأثير مى پذيرد.» (11) مى توان معناى عام ترى براى محيط در نظر گرفت و گفت: محيط، عبارت است از هر امر و شيئى كه انسان را در برگرفته و احاطه كرده است.(12)
برخى نيز، مجموعه ي عواملى را كه در دوران زندگى به اشكال گوناگون انسان را تحت تأثير قرار مى دهند - به استثناى خواص ذاتى و فطرى- عوامل محيطى ناميده اند. (13) از اين سه تعريف، تعريف نخست، دقيق تر و با روان شناسى رشد و مقوله ي تربيت مناسب تر است. زيرا در تعريف دوم در حقيقت به معناى لغوى بسنده شده و از تأثيرگذارى امور و اشيايى كه آدمى را احاطه كرده سخن به ميان نيامده است. در تعريف سوم نيز از عوامل محيطى جنينى به صراحت ياد نشده است.
اقسام محيط يا عوامل محيط
محيط را مى توان به دو بخش كلى پيش از تولد و پس از آن تقسيم نمود. محيط پيش از تولد، هر چند محيطى محدود و داراي عواملى محدود است، ولى تأثير آن را بر جنين نمى توان ناديده گرفت. در محيط رحم، تأثيرات تقريباً يك سويه است؛ يعنى اين عوامل محيط رحم هستند كه بر موجود درون رحم تأثير مي گذارند. عوامل تأثيرگذارى كه در اين محيط وجود دارد، عبارتند از: 1- اكسيژن/ 2- مواد غذايى/ 3- حرارت/ 4- حالات روانى مادر/ 5- عوامل بيماري زايى كه از جفت عبور كرده و در سيستم گردش خون كودك تأثير مي گذارند./ 6- تشعشع و ضربه اي كه موجود درون رحم را تحت تأثير قرار مى دهد. محيط پس از تولد، محيطى است گسترده و عوامل متنوعى را شامل مى شود و مى توان آن را به دو بخش تقسيم كرد:
الف- محيط طبيعى
ب- محيط اجتماعى
مراد از محيط طبيعى، عواملى همچون آب و هوا، تغذيه و منطقه ي جغرافيائى است كه كم و بيش بر روند رشد تأثير مي گذارد؛ مثلاً در بعد جسمى و صفات منش موثرند كه به زودى درباره آن سخن خواهيم گفت. مقصود از محيط اجتماعى، عواملى همچون خانواده، مدرسه، همسالان، جامعه، فرهنگ، مذهب، وسايل ارتباط جمعى، شغل، موسسات، انجمن ها، محافل مذهبى علمى و هنرى و سياسى، اجتماعات و امور فراوان ديگرى است كه انسان را در بر گرفته و در او موثر واقع مى شوند. (14) از منظر ديگر مى توان محيط را به دو قسم كلى محيط معنوى و محيط مادي تقسيم كرد. مقصود از محيط معنوي، عوامل فرهنگى است از قبيل مجلات، كتب، روزنامه ها، راديو، سينما، تلويزيون، كنفرانس ها، مساجد، هيئت ها، محافل قرآنى و دينى، اردوهاي فرهنگى و... و مراد از محيط مادى، عواملى از قبيل آب و هوا، نور و حرارت، مسكن، خوراك، پوشاك و هر امر مادى است كه گرداگرد آدمى را فراگرفته و بر او محيط اند. (15) با توجه به نقش بارز محيط در تربيت انسان، به شرح چند نمونه ي مهم آن مى پردازيم:
الف- خانواده
مراد از خانواده كسانى هستند كه به طور مستمر يا در غالب اوقات با كودك زندگى مى كنند. بنابراين خانواده به پدر و مادر، منحصر نيست. اما نقش پدر و مادر و به ويژه مادر، نقشى برجسته و بسيار موثر و ماندگار است. پدر و مادر سرپرستى كودك را بر عهده دارند و دائما با او در تماسند. آنها علاوه بر آنكه باعث پيدايش و وجود فرزندند، مسئوليت خطيرى در امر تربيت و شكوفا ساختن استعدادهاي او بر عهده دارند. پدر و مادر شدن، به صرف توليد مثل محقق نمى شود؛ زيرا اين عمل از عهده حيوانات نيز ساخته است.
عنوان زيباى پدر و مادر، زيبنده كسانى است كه در امر تعليم و تربيت اسلامى و الهى فرزندان خود ساعى و جدي باشند.
همانگونه كه والدين را بر فرزندان حقوقى است، فرزندان را نيز بر والدين حقوقى است. از جمله حقوق مسلم فرزندان بر والدين، تعليم و تربيت اسلامى آنان است، به گونه اي كه اگر در اين امر، مسامحه و كوتاهى كنند دچار عاق فرزندان خود مى شوند و در قيامت مورد مواخذه و بازخواست قرار مي گيرند! پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: يا علي ، لعن الله والدين حملا ولدهما علي عقوقهما ، يا علي يلزم الوالدين من عقوق ولدهما ما يلزم من عقوقهما ، يا علي رحم الله ولدين حملا ولدهما علي برّهما (16) اى على! خدا لعنت كند پدر و مادرى را كه موجب عاق شدن فرزند خود شوند. اى على! چنان كه فرزند ممكن است عاق والدين گردد، والدين هم ممكن است عاق فرزندان شوند. اى على! خدا رحمت كند پدر و مادرى را كه باعث نيكوكاري فرزند خود نسبت به خودشان شوند (17) خانواده نخستين كانون بسيار مهم تربيتى است كه شخصيت كودكان در آن شكل مي گيرد. اعضاي خانواده به ويژه مادر و پدر، جنبه ي الگويى براى كودك دارند. خانواده در حقيقت اولين آموزشگاه زندگى انسان است. اگر محيط خانه و خانواده بر پايه ي صفا و صميميت و سلامت و صداقت و ارزش هاي متعالى الهى و انسانى استوار باشد، كودك نيز در همين مسير رشد و تكامل مى يابد.
اسلام به عنوان آخرين و برترين آيين آسمانى، نظام خانواده را براساسى استوار بنا كرده و همه ي نيازهاى آدمى را در نظر گرفته است.(18) خانواده نخستين محيط اجتماعى انسان، و در انتقال ارزش هاى اعتقادى اخلاقى، اجتماعى، آداب و رسوم، نگرش ها و گرايش ها، عادات و آرزوها و... تأثير عميق و بر جسته دارد و والدين آگاهانه يا نا آگاهانه از راه آموزش مستقيم يا الگوى كودك قرار گرفتن، در شكل دادن به شخصيت و رفتار كودك نقش اساسى بر عهده دارند. از اين رو، مسئوليت والدين در تربيت فرزندان، بسيار خطير و سنگين و مستلزم سطح بالايي از معرفت و بصيرت است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله و سلم) مى فرمايد: ما من بيت ليس فيه شيء من الحکمة الا کان خرابا (19) خانه اى كه در آن چيزى از حكمت نباشد، خرابه اى بيش نيست. بخش مهمى از مشكلات جوانان، ناشى از نا آگاهى، بى برنامگى و دست كم ضعف و سهل انگارى والدين در امر تعليم و تربيت است. يكى از دست اندركاران امور تعليم و تربيت در اين باره چنين مي گويد: تعليم و تربيت فررندان، يكى از وظايف بسيار مهم و سنگين است كه بر دوش والدين نهاده شده است. زمان كودكى مخصوصا دو سال اول زندگى، دوران بسيار حساس و سرنوشت سازى است. كودك هنوز شكل نگرفته و براى پذيرفتن هر صورت آمادگى دارد. اتفاقا اين دوران حساس را در دامن مادر و تحت سرپرستى پدر مي گذراند و در اثر رفتار و گفتار آنان استعدادهايش پرورش مى يابد و شخصيت آينده اش ساخته مى شود. بنابراين سرنوشت هر كودك تا حد زيادي در اختيار والدين است تا آنها چه بخواهند، اطلاعاتشان در چه حد باشد و در تعليم و تربيت فرزندانشان چه مقدار عنايت بخرج دهند... مفاسد و مشكلاتى كه در جوانان مشاهده مى شود مانند: انحرافات و مفاسد جنسى، ولگردى، بى بند و بارى، بيكارى، اعتياد، جنايت، سرقت، انتحار، فرار از خانه، افسردگى، ياس، اضطراب، بى رغبتى به زندگى، خودبينى، بى اعتمادي به نفس، ضعف اراده، وسواسگرى، بى عرضگى و ناتوانى، خودخواهى، خود كوچك بينى، و ده ها مشكل اخلاقى ديگر كه متاسفانه دامنگير نسل جوان شده، اكثر اين مفاسد و مشكلات يا مستقيما از تربيت سوء والدين سرچشمه مي گيرد يا اينكه والدين در اين امر شريكند و سهم بزرگى را بر عهده دارند. آيا خداوند چنين والدينى را مورد بازخواست و مواخذه قرار نمى دهد؟!
توليد فرزند واجب نيست، ولى تعليم و تربيت و تأديب او وظيفه ي پدر و مادر است. چه لزومى دارد انسان فرزندانى را به وجود آورد، ولى نسبت به تعليم و تربيت آنها بى عنايت و سهل انگار باشد... اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود: «وجود فرزند بد يكى از مصائب بزرگ آدمى است.» و فرمود: «فرزند بد شرافت پدر و مادر را ويران مى سازد و آبروى گذشتگان را مى ريزد.» (20)
ب- مدرسه
محيط مدرسه يكى از عوامل مهم تربيت است. كودك از سن شش سالگى وارد مدرسه مى شود و غالباً تا سن هيجده سالگى در مدرسه مى ماند و در هر روز تقريبأ، 4 تا 6 ساعت در مدرسه به سر مى برد. در فضاي مدرسه كه عناصري چون مدير، معلمان، ناظم، همكلاسى ها و مستخدم قرار دارند، نقش بارز و برجسته را معلم ايفا مي کند. معلم اگر به وظيفه اش آگاه و عامل باشد، مى تواند استعدادهاى ذهنى و روحى دانش آموزان را بارور كند و نفوس مستعده آنان را مهذب سازد و بذر معنويت و مروت و مردانگى و انسانيت را در وجود آنان بكارد. اين نقش از معلمى بر مى آيد كه پيش از تربيت و تأديب ديگران، به تربيت و تأديب و تهذيب نفس خود همت گماشته باشد. در تاريخ آورده اند كه معاويه ي دوم پسر يزيد كه در پرتو رهنمودهاى معلم شيعى مذهب، متحول شده بود، چون خلافت بدو رسيد، بر فراز منبر رفت و خداى تعالى را ثنا گفت و بر پيامبر خاتم و دودمان او درود فرستاد و از حضرت على (عليه السلام) به عظمت ياد كرد و خلافت را حق او و آل او دانست و از منبر به زير آمد؛ همان منبري كه پيش از آن، على (عليه السلام) را بر آن دشنام مى دادند. (21)
پي نوشت :
1- ر. ك: وسائل الشيعه، ج 14، ص 79.
2- همان، ص 80، از صفحه ي 79 تا 99 همين منبع. روايات فراوانى تحت عنوان مستحبات و مكروهات ازدواج آمده است كه به نكات و ظرايف زيبايى اشاره دارد.
3- کودک، محمد تقي فلسفي، ج 1، ص 64. به نقل از المستطرف، ج 2، ص 218.
4- کنزالعمال ، علاء الدين هندي ، ج 16، ص 295.
5- ر. ک: اسلام و تعليم و تربيت ، سيد محمد باقر حجتي ، ص 86.
البته اين انتظار كه خصوصيات ظاهرى والدين از طريق وراثت، همواره به كودكان منتقل شود، انتظارى غير واقع بينانه است. ممكن است والدين سفيد پوست باشند، ولى كودك آنان سياه چرده باشد يا، والدين، سياه چشم باشند، ولى كودكانشان چشم آبى باشند.
روان شناسان، علت اين ناهمانندى را در آرايش ژنتيك والدين و فرزندان، و وجود ژن هاى غالب و مغلوب مى دانند. بدين معنى كه ممكن است يك ژن مغلوب در والدين وجود داشته باشد و چندين نسل، نهفته بماند و در خصوصيات ظاهرى فرزندان ظاهر نشود و چند نسل بعد ظهور كند.
در روايات اسلامى نيز به اين حقيقت اشاره شده است. در روايتى آمده است شخصى كه همسرش فرزندى سياه چرده به دنيا آورده بود- با آنكه او و همسرش سفيد چهره بودند- خدمت رسول گرامى اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) رسيد و ماجرا را به آن حضرت بازگفت.
رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم كه دريافتند وى به همسرش بدگمان شده است با تشبيهى در خور فهم او به تبيين اين پديده پرداختند و در پايان فرمودند:
شايد فرزند تو سياهى رنگ پوستش را از نسل هاى گذشته به ارث برده است. سپس پيره زن هاى قبيله ي زن خبر دادند كه رنگ چهره جده اش نيز سياه بوده است.
6- اسلام و تعليم و تربيت، سيد محمد باقر حجتى. ص 83.
7- بحارالانوار، ج 60، ص 340.
8- مبانى تربيت و اخلاق اسلامى، على فايضى و محسن آشتيانى. ص 140.
9- وسائل الشيعه، ج 14، ص 56.
10- ر. ك: اسلام و تعليم و تربيت. سيدمحمدباقر حجتى، ص 84-90.
11- روانشناسى رشد دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، ج 1، ص 219، به نقل از مفاهيم اساسى در روانشناسى رشد. حسين لطف آبادى، ص 12.
12- ر. ك: اسلام و تعليم و تربيت. سيدمحمدباقر حجتى، ص 106؛ مبانى تربيت و اخلاق اسلامى، ص 146.
13- پژوهشى در تعليم و تربيت اسلامى، ص 195.
14- ر. ك: روانشناسى رشد (1 )، ص 219.
15- ر. ك: اسلام و تعليم و تربيت، سيدمحمدباقر حجتى، ص 107.
16- مكارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسى، ص 147- 648.
17- ر. ك: مبانى تربيت و اخلاق اسلامى، ص 147.
18- ر. ك: اسلام و تعليم و تربيت، ج 1، ص 123.
19- تفسير اصفى. فيض كاشانى، ج 1، ص 129؛ تفسير صافى، فيض كاشانى، ج 1، ص 299؛ تفسير مجمع البيان، طبرسى. ج 2، ص 194.
20- اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم امينى، ج 1، ص 126؛ اشد المصائب سوء الخلف ، غرر، ص 180، ولد السوء يهدم الشرف و يشين السلف، همان ، ص 780.
21- بحارالأنوار، ج 46، ص 118.
منبع:تعليم و تربيت اسلامي/س