مقدمه
شايد بتوان گفت :ارتباط ،يکي از قديمي ترين و درعين حال عالي ترين دست آوردهاي بشربوده است.ارتباط درگذشته،علاوه برکارکردهايي که در جهت حفظ حيات و ياري گرفتن از ديگران داشته، زمينه ساز فعاليت هاي اجتماعي بوده است.اما درعصرحاضراهميت برقراري ارتباط به حدي است که انسان ،پيوسته درجهت ابداع و ساخت وسايل،ابزار و شيوه ها و روش هاي کارآمد تر ارتباط جمعي و بين فردي مي کوشد.با وجود اين ابزار و امکانات از اهميت ارتباطات انساني بدون وسيله و ابزارکاسته نشده است و همواره به دليل احساس نياز انسان به تعاملات اجتماعي،از روش هاي کلامي و غيرکلامي مانند حالت چهره ،وضعيت اندام ها و حرکات آدمي خواسته است به ديگران اطلاعات و احساسات خود را برساند يا دريافت کند.در اين فصل از کتاب برآن شديم تا با بررسي اصول و مباني رفتار انساني درحوزه ي دين ،به بيان روش هاي مبتني برآن اصول پرداخته تا نحوه ي صحيح معاشرت با ديگران را به صورت مختصر به تصوير کشيم.
اخلاق ارتباطي (معاشرتي)
منظوراز اخلاق ارتباطي مجموعه ي داروهاي اخلاقي ،خوبي و بدي هايي است که در حوزه ي روابط انساني وجود دارد هدف آن ايجاد،تقويت و استمرار روابط مطلوب انساني است.موضوع اخلاق معاشرتي ارتباطات ميان انسان ها است.
انواع روابط
1-رابطه ي انسان با خود
2-رابطه ي انسان با خدا
3-رابطه ي انسان با طبيعت
4-رابطه ي انسان با مردم
رابطه ي انسان با مردم
الف)رابطه با اعضاي خانواده که خود شامل والدين، خواهر ،برادر،همسر ،فرزندان و خويشان نزديک مي شود.
ب)رابطه با افراد اجتماع که خود شامل کوچه و خيابان ،محل کار و تحصيل،مکان هاي خاص نظير مسجد،پايانه،فرود گاه و...وسايل حمل ونقل مانند ماشين،قطار،هواپيما و رابطه با فاميل و بستگان و...مي شود.
عوامل مؤثر درتنظيم روابط ما با ديگران
1-طرز تفکر و نگرش
2-نوع تربيت
3-نياز
4-انگيزه
5-عادت
رابطه ي ما با مردم به طرز تفکر ،نگرش،بينش و باوري که از خود و ديگران داريم،برمي گردد.هرگاه نگاه آدمي به خود يا ديگران تغيير کند،زمينه هاي گفتاري و رفتاري او نيزتغييرپيدا مي کند.روش هاي ارتباطي تا حدود زيادي به بينش و باورهاي ما ارتباط مي يابند.نوع تربيت شخصيت درابعاد فکري ،عاطفي ،اجتماعي و رفتاري در تنظيم رابطه ي آدمي با خود و مردم نيزمؤثر است.
علاوه برنگرش ها و تربيت ها نوع عادات ،نيازهاي جسمي،روحي و اجتماعي آدمي ،انگيزه ها و...جملگي در قبض و بسط روابط ما با خود و ديگران کارگرخواهد بود.
5-1اصول روابط سالم انساني
ايمان عالي ترين صفت نفساني هدايت گر است.حضرت رسول (ص)در بيان منزلت و جايگاه رفيع ايمان درنصايح خويش به ابوذر مي فرمايد:اي ابوذر!هيچ چيزدرنزد خداوند،محبوب تر از ايمان به او و خودداري از آنچه نهي مي کند،نيست.(6)
5-1-1اصل ايمان و محبت
روش هاي ارتباطي ناظربه اين اصل
الف)روش ابراز محبت
حضرت علي(ع)فرموده اند:برادران ايماني خود را به اندازه ي تقواي آنها دوست بدار.(2)
محبت و عاطفه از ثمرات ايمان است و لازمه ي رشد و توسعه ي ايمان ،تقويت و گسترش جنبه هاي عاطفي و برقراري پيوند قلبي و عاطفي با اهل ايمان و تقواست.رابطه ي انساني اهل ايمان بايستي برمبناي محبت قلبي و واقعي باشد ؛هرچقدر محبت و صفاي دل بيشترباشد،روابط استوارتر و زيبا تر و مستمرترخواهد بود.
خارها و ناهمواري هاي انساني از طريق محبت،به گُل و همواري ها تبديل مي شود.دلي به سمت گُل حرکت مي کند که دل باشد نه گِل.
ابراز محبت که ميوه ي نازنين ايمان راستين است،درشکل گيري ،تقويت و ادامه ي روابط مطلوب با ديگران سهم بسيارزيادي را به خود اختصاص مي دهد.درجميع روبط انساني مي توان اثراين شيوه ي ارتباطي را ديد :سلام کردن ساده،هميشه زود سلام کردن،محکم دست دادن،آشتي کردن،به ديدار هم رفتن،به استقبال رفتن و بدرقه کردن.
حضرت رسول (ص)فرمود:«هديه»دوستي مي آورد و رابطه ي برادري را استوار مي کند و کينه را مي زدايد.هديه به يکديگر بدهيد تا محبت بيابيد.(3)
ابراز دوستي به سه شيوه ي دادن هديه (کتاب ،گل،لباس،وسيله و....)شنيداري(مثل گفتن جملات و کلمات محبت آميز و خوب گوش دادن به صحبت هاي طرف مقابل)پوستي (مثل مصاحفه(دست دادن)و معانقه(درآغوش گرفتن))امکان پذير است.
استفاده از عبارات ،جملات و کلمات اثرگذار و حرکت آفرين و زندگي ساز ،خود جزيي از محبت و ايمان آدمي است.پخش صحبت هاي مثبت ،دادن اميد،روحيه ي توکل به خداوند،توصيه به صبرو ايمان،تلاش و روحيه ي خستگي ناپذير و...همگي حکايت از غني بودن سرچشمه ي جوشان عشق و محبت و تقواي الهي است که حرکتش انسان سازو دوستي آفرين است.امام صادق (ع)فرمودند :«إذا أحبَبتَ رجلاً فأخبرهُ بذلک فإنَّهُ أثبتُ للمودَّةِ بينکما»هرگاه کسي را دوست داشتي به او خبربده ،چرا که اين کار ،دوستي ميان شما رااستوارتر مي سازد.(4)
ب)روش صداقت و راست درگفتار و کردار
به راستي چه کساني صادق اند؟افراد مؤمن و با ايمان .امام حسين (ع)مي فرمايد:«الصِّدقُ عزُّ»(5)راستگويي عزت است.
صداقت به معناي باز و صريح بودن در ابراز احساسات ،نيازها و عقايد خود است.صداقت درتمام روابط انساني مهم و ضروريست.فرد با صداقت،اگر چه تمام
احساسات خود را ابراز نمي کند اما درعين حال خود را به شکل ساختگي نيز معرفي نمي نمايد.صداقت شامل سه جزءاست:آگاهي ازخود ،پذيرش خود و بيان خود.
حضرت امير(ع)مي فرمايد:«النجاة في الصدق»نجات درصداقت و راستي است.روان شناسان امروز مي گويند :ارتباطات هنر است ،و روح اين هنرصداقت و راستي است.
صداقت پل ارتباطي مؤثرونتيجه بخشي است که باعث رشد شخصيت ،جلب اعتماد،گسترش جو عاطفي و مروج پيام دوستي و رفاقت بين انسان هاست.
انسان ها زماني به کاخ سعادت زندگي متعادل دست مي يابند که زيرساخت هاي آن براساس صداقت و درستي ،پي ريزي شده باشد.براي اين کار بايستي بذرصداقت را در دل و فکر بکاريم تا شاخ و برگ آن در گفتار و کردار نمايان شود و بهترين خوراک براي رشد و تقويت ريشه هاي آن،ايمان به خدا و معنويت است.
پاسخ به نيازها
اصولاً نيازها به دو دسته ي مادي و معنوي تقسيم مي شوند.انسان ها براساس همين نياز ها به هم گره خورده اند.تشکيل خانواده،اجتماع،حکومت،قانون،عبادت گاه،تفرج گاه،خانه،شهر و...جهت پاسخ گويي به اين نيازهاست.در يک تقسيم بندي ديگر نيازها يا فردي اند يا اجتماعي .نيازهاي فردي نيز يا جسمي اند يا روحي و رواني.ارضاي نيازها در صورتي به گسترش و توسعه ي شخصيت معنوي آدمي کمک مي کند که مبتني بر نيت الهي ،صداقت و ايمان باشد و روابط و معاشرت
انسان ها با همديگر اگر براساس اين سه عنصر باشد اولاً انسان ها از خدا و خود بيگانه نمي شوند،ثانياً سوء استفاده درروابط انساني از بين مي رود،ثالثاً خود خواهي ها کم رنگ شده،رابعاً دوستي و ارتباط ادامه پيدا مي کند.
آدمي زماني دردوستي ها موفق مي شود که از دايره ي تنگ خود خواهي ها بيرون آمده و به سوي مردم گام بردارد.هرچقدر به سمت عواطف لطيف انساني و گره گشايي ازکارهاي مردم حرکت کنيم،به تحقق سعادت دنيوي و اخروي خود و ديگران کمک کرده ايم.
در واقع،خوش بخت کسي است که درجهت خوش بختي ديگران گام بردارد.نظام کائنات يک نظام داوردار ،هدف مند و با خصوصيت عمل و عکس العمل است.
اين جهان کوه است و فعل ما صدا
سوي ما آيد صداها را ندا
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم برويد،جو زجو
مرتفع کردن مشکلات ديگران ،توجه به نيازهاي مردم و مهمترين آن نيازها يعني نيازهاي معنوي و روحي،نشان گرعشق و محبت شما به آنان است.محبت به عنوان نيازهاي روحي است و ارضاي آن يعني توجه به ويتامين رواني آن.
آدمي داراي نيازهاي متعدد است که مهمترين آن ها را از زبان آبراهام مزلو،روان شناس شهيرغربي ،مطرح مي کنيم.
5-1-2اصل مسؤوليت پذيري
سِرمسؤوليت آدمي به چند چيز برمي گردد:روح الهي،عقل آدمي،اراده و اختيار و فطرت پاک انساني .به قول لسان الغيب،حافظ شيرازي :
آسمان بارامانت نتوانست کشيد
قرعه ي کاربه نام من ديوانه زدند
مسؤوليت ،بسان درختي است که زمينه اش شناخت،ريشه اش اعتقادها و بهارش بحران ها،حادثه ها و گرفتاري ها و دردهاست.
هنگامي که زمينه ها غني بودند و سرشار،ريشه ها محکم بودند و زنده،درهر بهاري ،اين درخت شکوفه مي دهد و بار مي آورد و حتي هيچ آفتي نمي بيند ،چون آفت ها ازکمبود تغذيه و فقرزمينه ها مايه مي گيرند .
در زمينه اي که انسان مجهول است و زيستن براي او مجهول،نقش انسان در عرصه هاي اجتماعي وفردي نيزمجهول است.درچنين بستري ،ريشه ي هيچ عقيده اي نمي رويد و دراين «کويرو خشک زار»،«اعتقادي»سبزنخواهد شد و مسؤوليتي نخواهد روئيد.کسي که دراين زمينه و با اين ريشه ي مرده ،مسؤوليتي را گردن گرفت،با احساسات و عادت هايش زندگي مي کند ،نه با انتخاب و سنجش و ارزيابي دقيق و خرد مندانه.
مسؤوليت رابطه ي عميقي با معرفت ،ايمان ،تربيت و خود شناسي دارد.کساني که دليلي براي انسان بودن وانسان ماندن ندارند،طبيعتاً دليل و معياري براي کارهاي انساني خود ندارند و احساس پوچي به شکل بي تفاوتي ،عصيان،طغيان،غنيمت شمردن دم ،ابتذال،خود باختگي و....جلوه مي کند.
اما کسي که «إنّا لِلِّه و إنّا إليه راجعون(6)»شعاراوست و باورش شده که به سوي خدا بازمي گردد ،نعمت هاي او را در راه او خرج مي کند و ناچار به خلق و نيازهاي خلق او مي انديشد،زيرا اين ها عيال و خانواده ي اوهستند(7).
براي شناخت وظيفه و مسؤوليت نيازمنديم به:
-آزادي از اسارت ها و هواها
-ميزان،سنجش و ترازو
-مشورت
-ملاک اهميت
روش هاي ارتباطي ناظر براين اصل
الف)گره گشايي از امور مردم و تعهد و التزام در قبال آن ها
ب)تعهد در برابر پيمان ها
ج)اصلاح و آشتي بين مردم
حضرت رسول اکرم (ص)فرمودند:«برترين صدقات، اصلاح ميان مردم است(8).»آري !قلوب را به هم نزديک کردن ،برقراري پيوند دل ها ،نزديک کردن مردم به يکديگر عبادت و پرستشي بزرگ است.
پيامبر اکرم(ص)در حديثي ديگر مي فرمايند:«مؤمن سي حق بر برادر خود دارد که مسؤوليتش از بابت اين حقوق برطرف نخواهد شد مگر با اداي آن ها يا گذشت
صاحب حق.از جمله آنکه:شرط دوستي را نگه دارد،هنگام بيماري به عيادت او رود،به خوبي ياريش کند،نيازش را برآورد،همواره او را خيرخواهي کند،مانع بدگويي درباره ي او شود،عذرش را بپذيرد،لغزش او را ببخشد،او را به راستي دوست بدارد،با او دشمني نکند و ....(9)»
تمامي اين حقوق و موارد حکايت از مسؤوليت پذيري انسان ها در قبال همديگر دارد که هرکدام به اصول و روش هاي گذشته بازمي گردد.
مسؤوليت پذيري ،درد شناسي و آگاهي و زحمت کشيدن تماماً ازيک خانواده اند.به قول مولانا:
پس بشنو اين اصل را اي اصل جو
هرکه را درد است ،او برده است بو
گريه و زاري که دربيماري است
وقت بيماري همه بيداري است
هر که او آگاه تر پردردتر
هر که او داناتر،رخ زردتر
5-1-3اصل عزت نفس
خداوند براي انسان دراساس انسان بودنش ،بهره وري هايي را فراهم آورده که مايه ي امتيازاو ازغيرانسان است و به سبب آن ،وي را بزرگوار و مکرم داشته است.اصل عزت ناظربه اين ويژگي است و مقصود ازاين اصل،آن است که بايد انسان مکرم را عزيز داشت و مايه هاي عزت نفس او را فراهم آورد.خداوند خود صاحب عزت و تدبير و عزت پرور است و معيارعزت نيز تقواست.(10)
روش هاي ارتباطي ناظر براين اصل
الف)ديدن و ابراز توانايي هاي ديگران
ب)تغافل ازخطا
ج)تواضع و احترام
در توضيح روش هاي مذکور بايد گفت:انسان ها اگرخود را توانا ببينند يا آنها را توانا بدانند،احساس سربلندي و عزت خواهد کرد و هرگاه خويشتن را ناتوان بيابند و آن ها را ضعيف ببينند،احساس لذت خواهند کرد.براي تقويت روابط انساني مطلوب و سالم ،توجه به اين سه روش حائزکمال اهميت است.اگر در برقراري روابط و ارتباطات انساني ،فرد يا افرادي بسان مگس باشند و فقط روي جنبه هاي ضعيف ،نارسايي ها و کمبودها و عيوب بنشينند،هيچ انساني خواهان دوستي و ادامه ي رابطه با اين چنين افرادي نخواهد بود.در روابط انساني اگربا زبان و عمل نعمت ها و قوت هاي ديگران را که عطيه اي الهي است و حامل تلاش خود آن هاست،متذکر شويم،سبب رشد عزت نفس و تقويت روابط و استحکام دوستي ها مي شود .
5-1-4اصل آراستن شخصيت
اين اصل به ما مي گويد:در روابط انساني،آراستن صورت که بعضاً خود حکايت از آراستن باطن مي کند و رغبت ها را برمي انگيزد،سبب تحسين و جذب و انجذاب مي شود.غرض ازآراستن شخصيت ،بزک کردن خويش نيست که آن خلاف آراستن است.حضرت علي(ع)فرمود:«إن لم تکن حليماً فتحلَّم،فإنَّهُ قلَّ من تشبَّه بقومٍ إلّا و أوشک أن يکون منهم(11)»اگر حليم و بردبار نيستي ،خود را به بردباري و حليمي بزن،چرا که هيچ کس خويش را شبيه قومي نمي سازد،مگراينکه اميد است از آنان باشد.
روش هاي ارتباطي ناظربراين اصل
الف)آراستن ظاهر
اين روش،مترادف اشراف منشي نيست،بلکه مترادف با شرف گزيني است.اين روش نفرت ها و گريزها را از بين برده و دوستي ها و رغبت ها را فزوني مي بخشد.
«يا أيُّها المُدَّثِّرُ قم فأنذر و ربِّکَ فَکَبِّرو ثيابکَ فطَهِّر(12)»«اي به جامه پيچيده !برخيز و به انذار مردم همت گمار و خدايت را به بزرگي ياد کن و جامه ات را از هرعيب و آلايش پاکيزه دار.»
شهره بودن پيامبربه نظيف بودن و خوش بويي ناظر برهمين روش است.آراستن غيرازآرايش است،زيرا آرايش پوششي است برزشتي يا مکمل زيبايي ،اما آراستن پوششي است درراستاي زيبايي.
ب)تزيين کلام
کلام آينه ي مفاهيم و معاني است.اين آينه هرچه مصفاترباشد،به همان ميزان بر شفافيت و نفوذ مفاهيم و معاني خواهد افزود.درروابط انساني،آن هم رابطه ي کلامي که اساس تمامي روابط بين انسان هاست ،بايستي به عمق معاني و واژه ها انديشيد،ازکژ و کدر سخن گفتن اجتناب کرد،به بلنداي قامت کلام فکر کرد و تعبيرهاي بلند آفريد.گاه تعبيري به تنهايي به وزن کتابي سخن دارد و اثرش در آدمي پايدار و پردوام است.
قرآن در زيباترين هيأت کلامي درکل هستي جلوه گر است.چرا که معجزه ي اين دين انسان پرور و اصالت آفرين ،کلام خداوند است که در کتاب بزرگ هدايت گر او يعني قرآن متجلي است.
نردبان آسمان است اين کلام
هر که از آن ،بر رود آيد به بام
ني به بام چرخ کان اخضر بود
بل به بامي کز فلک برتربود
5-1-5 اصل اصلاح شرايط
مبناي اين اصل ويژگي تأثيرپذيري انسان از شرايط مختلف محيطي اعم از شرايط زماني،مکاني و اجتماعي است.طبق اين ويژگي ريشه ي برخي از افکار ،نيات و رفتارهاي آدمي را بايد درشرايط محيطي او جستجو کرد.به عبارت ديگر،انسان هم ازحيث ظاهر و هم ازحيث باطن خويش،تحت تأثير شرايط قرار دارد ولي محکوم شرايط نيست.
اصل حاضر بيان گرآن است که براي زدودن پاره اي از حالات و رفتارهاي نا مطلوب و نيزبراي ايجاد حالات و رفتارهاي مطلوب درانسان بايد به دست کاري شرايط محيطي او برخاست.«تغيير روابط آدمي»با شرايط زماني و مکاني و خاصه شرايط اجتماعي مبدأ تغيير بسياري از حالات و رفتارهاي اوست.
روش هاي ارتباطي ناظربراين اصل
الف)تغيير زمينه ها
منظورازتغييرزمينه ها تغييردرساخت هاي متعدد شخصيتي يعني تغييرات جسماني و روحي درجهت مطلوب است .يک بعد ديگرتغييرکه باعث تغييرات رفتاري و انديشه اي درديگران خواهد شد ،تغيير درروابط اجتماعي ماست.هرچقدراين تغييرات نيکوتر باشد،روابط معاشرتي را زيباترخواهد ساخت.
ب)جاذبه و دافعه به تناسب روحيات افراد و موقعيت ها
ج)رعايت زمان و مکان در گفتگو ،خواست ها و خواهش ها
5-1-6اصل خرد ورزي
اين اصل، بيان گرتأثير عميق و جهت آفرين عقل در برابر روابط ما با مردم است.غلبه برمشکلات ارتباطي و توسعه ي متوازن روابط بشري جزبا بهره گيري صحيح ازقدرت تعقل ميسرنخواهد بود .بهره برداري مطلوب از اين اصل ،ناملايمات و دشواري هاي به وجود آمده درمسير ارتباطات آدميان را حل و فصل کرده و وصل ها و فصل ها را در راستاي رضايت خالق عقل هدايت مي کند.
روش هاي ارتباطي ناظربراين اصل
الف)پندهاي مشفقانه دادن
ب)توصيه به تفکر،مطالعه و تعليم
بهترين و شرافت مندانه ترين نوع رابطه،آن رابطه اي است که باعث هدايت فکر به سوي خدا و جلوگيري از ضلالت ها و لغزش هاي خود و ديگران باشد.يکي از طرق رسيدن به اين مقصود،ازطريق دعوت به علم و دانش است.
«و ما يَعقِلُها إلّا العالِمُون»(13)و جزعالمان،کسي به تعقل در باب آن نخواهد پرداخت.
قرآن ياد مي دهد که عقل جز دربستر علم و معرفت رشد نمي کند.براي عاقل بودن بايد عالم بود،گرچه هرعالمي عاقل نيست.
عالم شدن بدون مطالعه و تعليم،شدني نيست و کساني در اين وادي موفق اند که ضمن استفاده ي درست از پندها ،علوم،تفکرات،مطالعات و تعاليم انبياء و اولياء،خلق خدا را نيز به اين امور توصيه و دعوت کنند.قطعاً چنين ارتباطي رضايت خدا ،هدايت خلق،شادي،آرامش،و سرافرازي دنيا و آخرت را تضمين مي کند.
پي نوشت:
1-شيخ طوسي،امالي ،ص531.
2-بحار الانوار،ج72،ص98.
3-بحارالانوار،ج74،ص166«الهديه تورثُ الموده و تجدر الاخوة و تذهب الضغينه و تهادوا تحابوا».
4-کافي،ج2،ص644.
5-همان،ج1ص26.
6-بقره(2)/156.
7-کافي،ج2،ص164پيامبر اکرم (ص)فرمودند:«الخلق عيال الله فأحب الخلق إلي الله من نفع عيال الله و أدخل علي اهل بيت سروراً».
8-مستدرک الوسايل،ج7،ص263.
9-وسايل الشيعه،ج12،ص212.
10-ر.ک:خسرو باقري ،نگاهي دوباره به تربيت اسلامي،ص135.
11-نهج البلاغه،حکمت 207.
12-مدثر(74)/4-1.
13-عنکبوت(29)/43.
منبع:کتاب وصال مهر ورزان/خ