جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
نقش نشاط در زندگي جوان (4)
-(3 Body) 
نقش نشاط در زندگي جوان (4)
Visitor 716
Category: دنياي فن آوري

توبه
 

يكى از راه هاى اميدوارى، و کسب نشاط در زندگي توبه و بازگشت به خداست. مخصوصا در جوانان،چه بسا افرادى با مرور پرونده سياه سابق خود، احساس شرمسارى مى كنند; به خصوص زمانى كه گناهان سنگينى مرتكب شده باشند. در اين صورت زنجير اعمال گذشته كه بر دست و پاى آنها بسته شده و شكنجههاى وجدان و افكار يأس آور كه چون كابوسى وحشتناك بر روحشان سايه افكنده، مشكلات روحى زيادى را براى اين دسته پديد مى آورد.اسلام فراسوى گناه كاران، روزنه اى از اميد گشوده و براى جدا شدن از گذشته و آغاز زندگى جديد و حتى تولدى ديگر، (توبه) را پيشنهاد كرده است. اين روش به همه نويد مى دهد كه راه به روى همه باز است. قرآن مجيد مى فرمايد: (قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان اللّه يغفر الذنوب جميعاً; اى پيامبر! به بندگان گناه كار كه بر خود ستم كرده اند، بگو از رحمت خداوند نااميد نشوند كه خدا همه گناهان را مى آمرزد.)(72) آيه فوق گسترده ترين آيه قرآنى است كه شمول آن، هرگونه گناه را دربر مىگيرد و به همين دليل از اميدبخش ترين آيات محسوب مى شود.
باز آى، باز آى هر آنچه هستى باز آى
گر كافر و گبر و بت پرستى باز آى
اين درگه ما درگه نوميدى نيست
صد بار اگر توبه شكستى باز آى
از نظر اسلام، براى توبه، واسطه اى لازم نيست. هر گناه كارى بدون اقرار به گناه خود نزد كشيش يا بندگان ديگر خدا، در هر شرايطى و در هر زمانى، با اظهار ندامت و پشيمانى و عزم بر ترك گناه، از خداوند طلب مغفرت مى كند. در اين صورت با بهره مندى از عفو الهى چنان پاك مى شود كه گويى هرگز گناهى مرتكب نشده است. امام صادق عليه‌السلام‌ مى فرمايد: (التائب من الذنب كمن لاذنب له; توبه كننده واقعى مانند كسى است كه اصلاً گناهى نكرده است).(73) بنابراين بايد گفت با وجود توبه و استغفار، نااميدى معنا ندارد. امام على عليه‌السلام‌ مى فرمايد: تعجب مى كنم از كسى كه نااميد مى شود و حال آن كه با او استغفار است.(74) آرى، از مكتبى كه يأس و نااميدى را در رديف گناهان بزرگ به حساب مى آورد(75)و بالاتر از آن در كتاب آسمانى اش در حد كفر قرار مى دهد،(76) بايد انتظار اميدوارى هميشگى و دورى جستن از نااميدى داشت. مولوى مى گويد:انبيا گفتند نوميدى بد است
فضل و رحمت هاى بارى بى حد است
از چنين محسن نشايد نااميد
دست در فتراك اين رحمت زنيد

بيمار نااميد
 

امام سجاد عليه‌السلام‌ با به كارگيرى روش توبه، بيمار نااميدى را درمان كرد. او محمد بن شهاب زهرى بود. امام عليه‌السلام‌ در حال طواف، افرادى كه اطراف ايشان را گرفته بودند مشاهده كرد. حضرت علت آن را جويا شد. گفتند: محمد بن شهاب زهرى لب فرو بسته و هيچ سخن نمى گويد، گويا عقلش را از دست داده است. خاندانش او را به مكه آورده اند شايد با ديدن مردم حرفى بزند و بهبود يابد. وقتى طواف حضرت به پايان رسيد، به طرف جمعيت رفت و به او نزديك شد. محمد بن شهاب، امام عليه‌السلام‌ را شناخت، حضرت از او پرسيد؟ تو را چه مى شود؟ عرض كرد: فرماندار شهرى بودم و خون بى گناهى را ريخته ام. اين گناه ما را به اين روز انداخته است. حضرت از گفتار او احساس كرد كه مشكل اين شخص، يأس و نااميدى از رحمت الهى است. از اين رو با شديدترين عبارت، نااميدى او را هدف قرار داد و فرمود: من از گناه نااميدى تو از رحمت الهى بيشتر از ريختن خون بى گناهى مى ترسم. اين سخن او را منقلب نمود و به او شوك وارد كرد. حضرت براى او چاره جويى كرد و فرمود: ديه قتل را به وارثان مقتول بده. گفت: اين كار را كرده ام، ولى آنها از پذيرفتن آن امتناع ورزيده اند. حضرت فرمود: ديه را در كيسه هاى سربسته اى قرار ده، موقع نماز كه از منزل خارج مىشوند از بالاى ديوار كيسه ها را به داخل منزل بينداز.(77) اين تعليم بزرگ، نظر دانشمندان را به خود جلب كرده تا جايى كه حتي نظر جهان غرب را به خود جلب کرده است.(78)

تفكر مثبت
 

قدرت انديشه و تفكر، بر هيچ كس پوشيده نيست. انديشه نه تنها بر جسم انسان، بلكه بر آينده او نيز تأثير مى گذارد. تفكر مثبت، توليد انرژى، توانايى و دل گرمى مى كند و در نتيجه موجب نشاط در جوان مي‌گردد و در عوض، تفكر منفى موجب اضطراب و تشويش افراد مى شود. اگر بخواهيم اميدوار زندگى كنيم بايد همواره نيمه پر ليوان را بنگريم نه نيمه خالى آن را و به آنچه مى توانيم كسب كنيم بينديشيم. براى اين منظور راه كارهايى وجود دارد:
1. همراهى با زيبايى هاى زندگى:
زندگى بسترى از تيغ و خار و يا باغى از گل سرخ است، اما اين كه ما زندگى را از چه زاويه اى ببينيم مهم است. (آيا هرگز متوجه شده ايد وقتى به شما شاخه گل سرخى هديه مى كنند كه ساقه اش خارهايى به خود چسبيده دارد، اگر خارها را از آن جدا كنند، زودتر پژمرده مى شود؟ آيا هيچ گاه به فردى كه شاخه گلى به شما اهدا كرده مى گوييد كه چرا گلى را با خار به شما مى دهد؟ شما از كنار خارها مى گذريد و از اهداكننده گل تشكر مى كنيد. به راستى آنچه در زندگى به هريك از ما داده شده كمتر از گل سرخى است كه دوستى به ما اهدا مى كند و ما به خار آن توجهى نداريم؟ پس از كنار خارهاى زندگى، بزرگوارانه بگذريم و نگاه اميدوار خود را متوجه گل ها كنيم.)(79)
2. انديشه در داشته ها:
بزرگ نمايى سختى ها و نظر افكندن در كاستى ها و كمبودها كه يك روى سكه زندگى است، باعث شده است كه از روى ديگر سكه كه خوشى ها و زيبايى ها و داشته هاست، غفلت شود. اين نگرش منفى، افرادى را در كام يأس و افسردگى فرو برده است. امام هادى عليه‌السلام‌ ابوهاشم جعفرى را كه در تنگناى شديدى قرار داشت، با ذكر نعمت هاى الهى اميدوار ساخت و پيش از آن كه او چيزى بگويد، حضرت فرمود: كدام يك از نعمت هاى خدا را مى خواهى شكرگزارى كنى؟ وى كه شگفت زده شده بود، خود را جمع كرد و ندانست چه بگويد. امام عليه‌السلام‌ يكى پس از ديگرى نعمت هاى وى را بازگو كرد و فرمود: خداوند به تو ايمان داده و با اين نعمت، بدنت را بر آتش حرام كرده و به تو تندرستى عطا فرموده و با اين وسيله تو را بر انجام فرامين الهى يارى رسانده و به تو قناعت ارزانى داشته، پس تو را از بذل و بخشش بيهوده حفظ كرده است.(80) حضرت با بيان نعمت ه، او را به آنچه در حال حاضر داشت آشنا كرد و به او فهماند آنچه دارد بيش از آن است كه ندارد، زيرا همواره در كنار هر نقمتى، نعمتى است. امام حسن عسكرى عليه‌السلام‌ مى فرمايد: هيچ بلايى نيست مگر آن كه خداوند در نهادش خيرى نهفته كه آن را فرا مى گيرد.(81)

انديشه در خاطرات خوش گذشته
 

بعضى افراد زندگى خود را با مقياس حال و وضعيت فعلى ارزيابى مى كنند و نتيجه مى گيرند كه هميشه در شرايط سخت بوده و خواهند بود، در حالى كه واقعيت زندگى چيز ديگرى است. توجه به گذشته شيرين و مرور خاطرات مسرت بخش آن، در حال پر اندوه شما روزنه اى مى گشايد و اميدوارتان مى سازد. امام صادق عليه‌السلام‌ با گوشزد كردن اين نكته، يكى از مبتلايان به يأس و نوميدى را نجات داد. ابراهيم بن مسعود مىگويد: وضعيت يكى از تجار مدينه تغيير كرد، او خدمت امام صادق عليه‌السلام‌ رسيد و لب به شكايت گشود. حضرت به وى فرمود: بى تابى مكن كه اگر روزى دچار تنگ دستى شده اى، روزهاى بسيارى را در خوشى گذرانده اى. نااميد مباش كه نااميدى كفر است. خداوند به زودى تو را غنى خواهد ساخت.(82)

انديشه در آينده اى روشن
 

بعضى به گمان اين كه مشكلى كه هم اكنون گريبان گير آنها شده تا ابد همراهشان خواهد بود، زانوى غم در بغل مى گيرند و به كلى مأيوس مى شوند. كسى كه حالت انتظار نداشته باشد، آينده را تاريك و همه راه ها را بسته مى بيند، اما با داشتن تصويرى روشن از آينده و بهره مندى از روحيه انتظار، مى توان چراغ اميد را پر فروغ ساخته وبه دنبال آن، به نشاط و سرخوشي دست يافت. قرآن مجيد سختى ها را پايان پذير مى داند، از اين رو آسايش و راحتى را مقرون سختى ها قرار داده است: (فانّ مع العسر يسر، إنّ مع العسر يسراً; قطعاً با هر سختى آسانى است. همانا با هر سختى آسانى است.)(83) جابر بن عبدالله انصارى مى گويد: روزى همراه بيش از سيصد نفر از سربازان اسلام، از جانب رسول خدا صلي‌الله عليه و آله‌‌ به مأموريتى اعزام شديم، اما از آن جا كه توشه راهمان اندك بود، برخى گفتند از اين مأموريت منصرف شويم. اين تصميم را به آن حضرت اطلاع دادند. رسول خدا صلي‌الله عليه و آله‌‌ پس از اين كه فرمود: اگر آذوقه بيشترى داشتم حتماً به شما مى دادم، آيه فوق را قرائت كرد(84)
بعـد نوميـدى بسـى اميـدهـاسـت
از پس ظلمت بسى خورشيدهاست(85)
نه تنها سختى ها مايه اميد و نشاط است، افزايش آن نيز مايه اميد و سرخوشي بيشتر است. وقتى حلقه هاى بلا و گرفتارى، تنگ تر شود، نشانه هاى فرج آشكار مى گردد و اين بدان علت است كه هركس در شرايط سخت و بحرانى، دچار يأس و نوميدى نگردد. اميرالمؤمنين عليه‌السلام‌ توصيه مى فرمايد كه در پيچيده ترين مراحل هم نبايد از مشكلات فرار كرد و روح اميدوارى را از دست داد. از اين رو مى فرمايد: (عند تناهى الشدائد يكون توقع الفرج; وقتى شدت سختى ها به نهايت رسند، همان لحظه موقع انتظار و اميد گشايش است.(86)
بگذرد اين روزگار تلخ تر از زهر
بار دگـر روزگـار چون شكر آيد
يكى از سخت ترين دوران براى رسول اكرم صلي‌الله عليه و آله‌‌ جنگ احزاب بود كه همه گروه ها در صف واحد قرار گرفتند تا با تمام قوا و تجهيزات كامل، لشكر اسلام را منهدم كنند. در اين حال، پيامبر صلي‌الله عليه و آله‌‌ اميدش را از دست نداد و حتى پيروزى مسلمانان را بر امپراتورى هاى فارس و روم نويد دادند.(87) برخى از منافقين مى‌گفتند: او ما را مسخره كرده است. ما جرأت نداريم كه چند قدمى از سپاه فاصله بگيريم، آن گاه او وعده فتح ايران و روم را مى دهد(88)مادرى خدمت امام صادق عليه‌السلام‌ رسيد و از اين كه فرزندش از سفر برنگشته اظهار نگرانى كرد، حضرت وى را به صبر دعوت كرد. مادر آرام شد و رفت. چندى بعد دوباره بازگشت و بار ديگر حضرت او را به صبر فرا خواند. بار سوم، به شدت اظهار ناراحتى كرد و گفت: طاقتم ديگر تمام شده است. حضرت به وى فرمود: به منزل برو كه فرزندت آمده است. او پس از اين كه فرزندش را ديد، خدمت حضرت بازگشت و پرسيد: از كجا دانستيد فرزندم برگشته است؟ حضرت فرمود: وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهميدم فرزندت آمده است، زيرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرامى رسد.(89)

صبر و شكيبايى
 

يكى از عوامل مهم در حفظ روحيه اميدوارى و نشاط، كاهش درد و رنج سختى است. به فرموده امام صادق عليه‌السلام‌ هيچ چيز به اندازهُ صبورى، رنج گرفتارى ها را كاهش نمى دهد.(90) امام صادق عليه‌السلام‌ داستان غم انگيز حضرت يوسف عليه‌السلام‌ را يادآور مى شود كه با صبر و شكيبايى توانست در شرايط سخت زندان روحيه اميدوارى خود را حفظ كند. سپس مى فرمايد: نتيجه صبر، پيروزى است: (فاصبروا تظفروا); پس شما نيز شكيبا باشيد تا موفق شويد(91) پيامبر صلي‌الله عليه و آله‌‌ نيز بر اين اصل تكيه دارد كه: (بالصبر يتوقع الفرج; به وسيله صبر، اميد گشايش است.)(92) صبر و ظفر هر دو دوستان قديم اند بــر اثــر صبـر، نـوبـت ظفـر آيـد .انسان ذاتاً عجول است. به محض اين كه چيزى را ديد، مى خواهد و همين كه به چيزى اميد بست، به انتظار مى نشيند. آنچه مهم است تحمل تپش هاى پر اضطراب انتظار و از ياد نبردن طلوع خورشيد است. امام على عليه‌السلام‌ مى فرمايد: (من صبر نال المُنى; هركس شكيبايى ورزيد، به آرزويش مى رسد.)(93)
عوامل بيروني:

شناخت صحيح دنيا
 

يكى از راه هاى دست يابى به اميد ونشاط در زندگى، شناخت صحيح از واقعيات دنياست. اگر تصورات و انتظارات ما از دنيا مطابق با واقع باشد، نااميدى به خود راه نخواهيم داد. يكى از ويژگى هاى دنيا، تحول، دگرگونى و پستى و بلندى و فراز و نشيب هاى آن است. پيشوايان دين با ذكر اين حقيقت، در پى اصلاح نگرش مردم از دنيا بودند تا در پيش آمدهاى ناگوار زندگى خود را نبازند و همواره مهياى مقابله با مشكلات احتمالى باشند. امام على عليه‌السلام‌ مى فرمايد: (الدهر يومان يوم لك ويوم عليك فاذا كان لك فلاتبطر واذا كان عليك فاصبر; دنيا دو روز است، روزى به نفع تو و روزى به زيان توست. اگر دنيا روى خوش به شما نشان داد، سرمست و مغرور نشويد و اگر به سختى دنيا دچار شديد، صبر و تحمل پيشه كنيد.)(94) روزى كسى با حالى پريشان خدمت امام صادق عليه‌السلام‌ رسيد و از سختى زندگى خود شكايت كرد، حضرت، زندان كوفه را به ياد وى آورد و فرمود: زندان كوفه چگونه است؟ آن مرد گفت: جايى تنگ و بدبو است كه افراد در آن جا در بدترين شرايط به سر مى برند. حضرت فرمود: تو نيز در زندان دنيا به سر مى برى، با وجود اين مى خواهى در آسايش و خوشى باشى. مگر نمى دانى كه دنيا زندان مؤمن است.(95) حضرت با ترسيم چهره دنيا براى وى، بار غم و اندوهش را كاستند و به او نيرويى تازه بخشيدند.

شناخت بهتر از سختى ها
 

چه بسا تحليل نادرست از سختى ها، افرادى را به يأس و نااميدى مى كشاند. طبيعى است وقتى مشكلات و سختى ها را مانع تكامل بدانيم، از آن استقبال نمى كنيم و از مواجهه با آن ها وحشت و اضطراب و دل زدگى به ما دست مى دهد. اما واقعيت اين است كه سختى ها آن قدر هم كه فكر مى كنيم ناخوشايند نيستند. قرآن مجيد مى فرمايد: چه بسا چيزى را نمى پسنديد، در حالى كه نفع شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست مى داريد، در حالى كه زيانتان در آن است.(96) پس هميشه منافع، در راحتى و آسايش نيست.از روايات معصومين استفاده مى شود كه وجود شدايد و سختى ها براى مؤمن امرى اجتناب ناپذير است تا جايى كه امام صادق عليه‌السلام‌ فرموده اند: اگر مؤمن روى قله كوهى قرار گيرد، خداوند فردى را كه مزاحم او باشد همدمش خواهد كرد تا به او اجر و پاداش رساند(97) زيرا گرفتارى براى مؤمن، مايه تكامل و پيشرفت است. پيامبر صلي‌الله عليه و آله‌‌ چه زيبا فرموده اند: خداوند بنده مؤمن خود را با سختى تغذيه مى‌كند; همان گونه كه مادر فرزندش را باشير تغذيه مى كند(98)

شناخت هدف در زندگي
 

شناخت هدف صحيح زندگي يکي از عوامل شادابي ونشاطاست، چنانکه عدم آگاهي از آن موجب افسردگي ميشود. يکي از مسائل مهم انساني اين است که افراد هدف زندگي را چه ميدانند؟ آيا زندگي دنيوي براي آنان هدف اصلي است و يا آن را مقدمهاي براي يک زندگي طولاني و حقيقي ديگر ميدانند؟ به ديگر عبارت، مقصود از زندگي براي او، تنها خوردن و آشاميدن و شهوتراني است، يا هدف آخرت و رسيدن به کمالات انساني است و دنيا را وسيلهاي براي کسب آخرت ميداند؟ پاسخ به اين پرسش، انسان را در يکي از دو دسته ي شاداب يا افسردهقرار ميدهد و در شادابي و افسردگي او تأثير بهسزايي دارد.از نگاه دين، دنيا مطلوب ذاتي نيست؛ بلکه مطلوبيت ابزاري دارد. انسان بايد براي دنيا تلاش کند، منتها تلاشش براي سعادت آخرت باشد. اگر انسان شبانهروز به فکر امور دنيايي باشد، در انديشه زن، فرزند، منزل، خوراک و پوشاک باشد، ديگر مجالي براي امور اخروي او باقي نميماند؛ اما کسي که ايمان به خداوند و عالم غيب دارد و هدف او انجام اعمال شايسته و کسب خشنودي خداوند است، هميشه در نشاط بوده، توانايي خود را بهکار ميگيرد تا کارهاي خداپسندانه انجام دهد. براي چنين فردي، فرقي نميکند دنيا به سويش رو کند يا به او پشت کند. اگر امکانات مادي به وي رو کرد، بهره ميبرد و هيچگاه دچار خودپسندي و غرور نميگردد و هرگاه دستش خالي بود، ناراحت نميشود. غم و شادي او در حول دين و ايمان ميچرخد. براي دنيا و آخرت با شور و نشاط فعاليت و تکاپو ميکند، زيرا ميداند که هرچه در اين جهان بکارد، در آخرت برداشت ميکند.خداوند در قرآن ميفرمايد:وَابتَغِ فيما آتاک الله الدار الآخرة و لاتنس نصيبک من الدنيا ... قصص، 77 (در آنچه خداوند به تو داده است، سراي آخرت را جستوجو کن، و سهم و بهرهات از دنيا را فراموش نکن.)امام کاظم عليه‌السلام‌ ميفرمايند: «مراد از (و لاتنس نصيبک من الدنيا) اين است: سلامت، قدرت، فراغت، جواني و نشاطت را فراموش نکن، تا به وسيلة آن آخرت را به دست آوري.»از اين آيه بر ميآيد که انسان براي هردوجهان بايد کار کند، اما هدفش تلاش براي آخرت باشد.خداوند در آية ذيل انسانها را مخاطب قرار داده و سرنوشت آنان را در مسيري که در پيش دارند روشن ساخته است:«يا ايها الإنسان انک کادح الي ربک کدحاً فملاقيه»(انشقاق، 6)(اي انسان تو با تلاش و رنج فراوان به سوي پروردگارت پيش ميروي و سرانجام او را ملاقات خواهي کرد.) آية فوق اشاره به يک اصل اساسي در حيات انسانها ميکند، که زندگي او همواره با زحمت و رنج خواهد بود ـ حتي اگر هدف رسيدن به دنيا باشد ـ تا چه رسد به اينکه هدف آخرت و سعادت جاويدان و قرب پروردگار باشد. طبيعت زندگي دنيا در هيچ مرحلهاي خالي از مشکلات و سختيها نيست،خواه مشکلات مادي و بدني و خواه سختيهاي روحي و رواني. حتي افرادي که در نهايت رفاه زندگي ميکنند آنان نيز از زحمت و درد برکنار نيستند، گاهاينان مشکلات روحي بيشتري دارند.امام سجاد عليه‌السلام‌ ميفرمايند: «آسايش براي اهل دنيا آفريده نشده است، بلکه راحتي در بهشت و براي بهشتيان آفريده شده است. سختي و ناراحتي براي اين عالم و اهل آن ساخته شده است. هرکس در اين جهان{مال و ثروت} بيشتر دارد فقيرتر است، زيرا براي حفظ آن به افراد بيشتري نيازمند است. پس در ثروت دنيا راحتي نيست. اما شيطان او را وسوسه ميکند که در جمعآوري اموال دنيا آسايش است، که او را به سختي در دنيا و پس دادن حساب در آخرت ميکشاند. دوستان خداوند هرگز براي دنيا خود را به سختي نميافکنند و تنها براي آخرت مشکلات را تحمل ميکنند.» بنابراين ميتوان گفت: جهان مادي و دنيايي که در آن زندگي ميکنيم، وسيلهاي است براي کسب آخرت و به دست آوردن کمالات انساني. پس هدف انسان رسيدن به کمال (= نزديک شدن به خداوند) است، نه دنيا. حال پيوند اين مطلب با اصل بحث که گفتيم تعيين هدف از عوامل شادابي و نشاط، و نيز افسردگي است، چگونه خواهد بود؟زندگي دنيا همچون سرابي است که تشنهکامان را در بيابان سوزان تعلقات مادي به سوي خود فرا ميخواند، اما هنگامي که به آن نزديک ميشوند، چيزي که عطش آنان را فرونشاند پيدا نميکنند، بلکه دويدن در اين بيابان سوزان آنان را تشنهتر ميکند. امام صادق عليه‌السلام‌ فرمود:«دنيا همچونآب دريا [شور] است که هرچه فرد تشنه بيشتر مينوشد، تشنهتر ميشود تا او را بکشد.»کسي که فضاي روح او را دنياطلبي و ماديگري پرکرده است و هدفي جز ثروتاندوزي و بهرهگيري مادي ندارد، از آنجايي که بخش فراواني از آنچه را ميخواهد فراهم نميگردد، دچار ناراحتيهاي فکري و تشويش رواني و در نتيجه افسردگي ميشود. او هميشه به دنبال راحتي است که امام سجاد عليه‌السلام‌ فرمود: «راحتي براي دنيا آفريده نشده است.» او در حقيقت نيازمند موجود بينهايت، کمال و قدرت مطلق(= خداوند متعال) است، که خود خبر ندارد و آن را در ثروت و پست و مقام جستوجو ميکرد و چون نمييابد، ناراحت و افسرده است. امام صادق عليه‌السلام‌ ميفرمايند:«دل هرکس به دنيا وابسته گردد، سه چيز نصيب دلش ميگردد: اندوه بيپايان، آرزويي که بدان نرسد، اميدي که به آن نايل نشود.»کسي که هدف را بالاتر از امور مادي دانسته، به اين جهان به ديد مقدمه و مزرعه نگاه ميکند؛ هر مقدار ازامکانات مادي که به او رسد، از آنها بهره برده، خدا را بر آن شاکر است، و از آنچه به او نرسيده، هيچ نگران نيست و نيک ميداند که يا مصلحت نبوده، يا خود لياقت نداشته است و باز خدا را شاکر است که چيزي که به نفع او نبود نصيبش نشده است. چنين انساني هرگز نشاط خود را در ادامه حيات و فعاليت از دست نميدهد.مطلبي ديگر در اهميت کار براي دنيا و منافات نداشتن دنيا با آخرت، از امام کاظم عليه‌السلام‌ نقل ميکنيم:«اعمل لدنياک کانک تعيش ابدا، و اعمل لآخرتک کانک تموت غدا»(6) (براي دنياي خود چنان کار کن که گويا جاودان زنده ميماني،و براي آخرت چنان عمل کن که گويا فردا ميميري.)اين روايت چنان شور و نشاطي در انسانها به وجود آورد که آنان را به کار و تلاش براي دنيا و آخرت وا ميدارد، که براي هردو بخش کوشا باشند و از تنبلي و کسالت بپرهيزند. انسان ميداند که روزي مرگ او فرا ميرسد،اما زمان آن را نميداند و هر آن ممکن است مرگ، طومار زندگي او را در هم پيچد و به عالم برزخ سفر کند. از طرفي شايد تا صدسال ديگر و يا تا ابد زنده بماند و به زندگي ادامه دهد. پس با شادابي براي امور مادي و گذراندن زندگي کار و فعاليت ميکند و هنگام عبادت نيز نشاط خود را حفظ کرده، اعمال عبادي را با شور و نشاط انجام ميدهد؛ گويا آخرين نماز را ميخواند، و ...

پي نوشت ها :
 

72.زمر(39) آيه53.
73.سفينةالبحار، ج2، ص322.
74.نهج البلاغه، قصار84.
75.اصول كافى، ج2، ص277.
76. يوسف(12) آيه87.
77.محمدتقى فلسفى، كودك، ج2، ص435.
78.همان، ص418.
79.مجله حديث زندگى، ش5، ص10.
80.بحارالانوار، ج50، ص129.
81. همان، ج78، ص374.
82. بحارالانوار، ج78، ص203.
83.انشراح(94) آيه 5و6.
84.درّ المنثور، ج6، ص364.
85.مثنوى معنوى، دفتر سوم، بيت2925.
86.غررالحكم و دررالكلم، ج4، ص319.
87.سبل الهدى والرشاد، ج6، ص373.
88.تفسير عياشى، ج1، ص201.
89. ارشاد القلوب، ج1، ص150.
90. بحارالانوار ، ج75، ص246
91.همان، ج68، ص96.
92.همان.
93. غررالحكم و دررالكلم، ج5، ص150.
94.نهج البلاغه فيض الاسلام، قصار390.
95.الكافى، ج2، ص250.
96.بقره(2) آيه216.
97.بحارالانوار، ج67، ص222.
98.همان، ج81، ص195.

ادامه دارد
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image