در طول تاريخ، بشر هميشه در حال کسب موفقيت و پيشرفت بوده است و در دهههاي اخير دستيابي به علوم و فنون متعدد، او را در اين راه به سرعت جلو برده است. در حوزه موفقيتهاي فردي هم تصور بر اين بود که بهره هوشي معيار اصلي توانايي، يادگيري و موفقيت افراد است. در عين حال نمونههايي يافت ميشدند که داراي بهره هوشي بالايي بوده و در آزمون ورودي دانشگاهها و موسسات آموزش عالي نمرات بالايي کسبکردهاند ولي در زندگي شغلي و خانوادگي خود موفق نبودهاند.
در مدارس و موسسات آموزشي و حتي در خانواده تنها بر هوش شناختي، ارزيابي هوش و تصميمگيري بر اساس آن تاکيد ميشود اما هوش و استعداد تحصيلي ربطي به فعاليت احساسيعاطفي فرد ندارد و برجستهترين افراد ممکن است در مقابل هيجانات گسيخته شکست بخورند و افراد تيزهوش نيز احتمال دارد در زندگي خصوصيشان مديران خوبي نباشند و بهره هوشي افراد هيچگونه پيشآگاهي در اينباره نميدهد که در فراز و نشيب زندگي چگونه عمل خواهد کرد.
هوش و استعداد کافي نيست
بايد بدانيم هوش و استعداد تحصيلي تنها آمادگي و مهارتي اندک براي جدال با ناملايمات زندگي به ما ميدهد و با وجود بهره هوشي بالا هيچ نوع تضميني در مورد شهرت اجتماعي يا خوشبختياش در زندگي وجود ندارد و اين جا است که از شعور احساسي و هوش هيجاني افراد نام برده ميشود که مجموعهاي از خصوصيات شخصيتي و بسيار موثر در سرنوشت فرد است که بسياري از آن غافل هستند.
هوش هيجاني در مدرسه
پژوهشگران متعدد ابراز داشتهاند که هوش هيجاني بر سلامت حافظه و نيروي عقل، ادراک، معنابخشي تجربهها، داوري صحيح، تصميمگيري مناسب و رشد روانياجتماعي فرد تاثير چشمگير ميگذارد. افرادي که داراي هوش هيجاني بالايي هستند قدرت بيشتري براي سازگاري با مسايل جديد دارند.
همچنين هوش هيجاني بالا با برونگرايي، انعطافپذيري، نشاط، پرتوان بودن، هماهنگ کردن احساسات متعدد، شناسايي اين احساسات و تاثير آنها بر مغز و رفتار همبستگي دارد.
در مقابل، هوش هيجاني پايين با رفتارهاي مسالهساز دروني، سطوح پايين همدلي، ناتواني در تنظيم خلقو خو، افسرده خويي و پرخاشگري همراه است. با توجه به مسايل گوناگوني که درباره هوش هيجاني ارايه شد، ميتوان گفت که عوامل متعددي بر روند رشد يا تنزل هوش هيجاني تاثيرگذار است. مدرسه، محيط بيروني و از همه مهمتر، خانواده نقش تعيينکنندهاي در اين زمينه دارند.
اثبات هوش هيجاني
مفهوم هوش هيجاني بهعنوان يک عامل سازماندهنده براي تفکر و برنامهريزي مربيان تعليم و تربيت به اثبات رسيده است و به کوششهاي پراکندهاي که به عنوان پيشگيري اوليه محسوب ميشود، انسجام بخشيده و آنها را در يک ديدگاه متحد ارايه ميدهد. براي مثال در درسهايي که شامل داستانهاي جذاب و افسانهاي است، کودکان در مورد احساسات قهرمانان شروع به يادگيري ميکنند. دانشآموزان مشاهده ميکنند که چه چيز موجب احساس شادماني، ترسيدن، حسادت و غيره در اين شخصيتها ميشود و چگونه اين قهرمانان با احساسات خود کنار آمده يا مقابله ميکنند. اين يادگيري از طريق نظام آموزشي استاندارد صورت ميگيرد و همانگونه که داستانها پيچيدهتر ميشوند يادگيري هيجاني هم همراه آن پيشرفته ميشود.
دانشآموزان و برنامههاي هيجاني
اغلب دانشآموزاني محتاج برنامههاي هيجاني هستند که خانوادههايشان ارتباطات هيجاني درستي با هم نداشته و پاسخهاي ناسازگارانه هيجاني را به کار ميبرند.
معلوم نيست اين کودکان آسيبديده بتوانند در بحثهاي کلاسي که مستلزم در ميان گذاشتن هيجان با ديگران است، شرکت کنند يا حتي شايد ممکن است از اين موضوع، احساس ناراحتي يا اجبار نيز بکنند. اما اين مشکل بدون راهحل نيست و ميتوان دانشآموزان را با مرحله آموزشي به مراحل بالاتري رساند اما پيش از آن بايد ببينيم اين دانشآموز در چه حالتي از هوش هيجاني قرار دارد و بعد با مهارتهايي که ارايه ميدهيم بتوانيم به او اين نيرو را بدهيم که با عامل فشار مقابله کرده و کنار بيايد و سپس بتوانند به يادگيري موثرتر بپردازند.
موسسات و آموزشگاههايي که برنامههايي مهارتهاي اجتماعي را به عنوان قسمتي از برنامههاي جامع و مداوم آموزش خود قرار ميدهند پيشنهاد ميکنند اين برنامهها براي همه دانشآموزان اجرا شود و نه فقط، براي دانشآموزان مشکلدار. برنامههايي که اصول اصلي آنها عبارت است از:
• طرح مطلب الگو
• تمرين
• کاربرد و پاداش.
4 نکته براي مربيگري هيجانات
از هيجانات دانشآموزان مطلع باشيد.
هيجانات را بهعنوان فرصتي براي تدريس و ايجاد صميميت در نظر بگيريد.
باهمدلي صادقانه به احساسات دانشآموزان گوش دهيد.
به دانشآموز کمک کنيد تا هيجانات خود را به نحو صحيح بيان کند.
منبع:www.salamat.com