چکيده مطالب:
سنين کودکي از مهمترين وزير بنا ترين سنين سازندگي همراه با دنيا ي لطيف و نياز انساني است . صفاي خالصانه ، عشق و علاقه بي پيرايه ،عواطف سر شار و چشمه هاي جوشان فضايل با درايت و هدايت والدين ومربيان دلسوز است که ميتواند فعال شود واز کودک امروز ، انساني بلند آوازه بسازد . اين امر مهم با ورود آگاهانه وعالمانه با دنياي زيباي کودک ونوجوان وهدايت استعدادهاي سر شار خدايي ميسر است .چرا که بهترين سن براي نهادينه کردن آميزه هاي ديني ومعنوي ،سن کودکي است.پيشوايان بزرگ ديني واسلامي ،مرز تربيت را فراتر از زمان تولد نوزاد دانسته وآن را از زمان انتخاب همسر مي دانند . لذا درک مقتضيات سن کودک وآگاهي به راهکارهاي علمي وعملي آن بر همه دلسوزان از جمله پدران ومادران ومربيان لازم است . چه بسيار تبهکاراني که زمينه فساد و تباهي آنان در سنين کودکي وبه خاطر رفتار نسنجيده والدين يا مربيان آنها رقم زده شد که اگر به موقع وبا راهکاري روان شناسانه، رفتارها شکل مي گرفت جايگاه کودک ديروز را در ميان خوبان امروز مي يافتيم.قَالَ الصَّادِقُ (عليه السّلام):دَعِ ابْنَكَ يَلْعَبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ يُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَكَ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَيْرَ فِيه(1) امام صادق(عليه السّلام) فرمود: كودك خود را تا هفت سال ببازى رها كن، و هفت سال ديگر او را تحت تربيت و آموزش قرار ده، و هفت سال با خود همدم و همراز ساز. پس اگر در صراط حقّ بود و از باطل گريزان و سعادت خود را دريافت كه بسيار خوب و اگر چنين نبود اميد خيرى در وجودش نخواهد بود.
کليد واژه:
1-تربيت 2- فرزند 3- آموزش 4- والدين
مقدمه
عمل تربيت در خانواده به منزله پاسدارى از فطرت توحيدى فرزند است. اين پاسدارى يك وظيفه بزرگ تربيتى و اخلاقى است كه عمل به آن مهمترين كاركرد خانواده را فعليت مىبخشد. امام سجاد(عليه السلام) (2) در رسالة الحقوق فرمودند: حق فرزند تو اين است كه :بدانى او از توست و هر گونه كه باشد چه نيك و چه بد در دنياى گذرا به تو منسوب است. و تو در آن چه به او سرپرستى دارى مسئول هستى در ادب نيكو و راهنمايى به سوى پروردگار و يارى او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش. پس بر اين كار پاداش مىگيرى اگر درست عمل كنى و كيفر مىبينى اگر نادرست عمل نمايى. پس او را چنان تربيت كن كه با اثرى كه بر او مىگذارى در دنيا زيبايى بيافرينى و با قيام شايسته به وظيفهاى كه نسبت به او دارى در نزد خداوند معذور باشى كه هيچ قوتى نيست مگر از خداوند. در اين سخن، امام سجاد(عليه السلام) تربيت نيكو و آموزش عقيده توحيدى و كمك براى ايجاد رفتار صحيح در فرزند را بيان كردهاند و سپس انجام اين وظايف را، موجب سعادت دنيا و آخرت والدين دانستهاند.
فصل اول :
اهميت تربيت:
اهميت تربيت از نظر قرآن:
تعليم وتربيت، يکي از نکات بسيار مهمي است که پدران ومادران بايد از تمام مسائل ومشكلات رفتاري ورواني كودكان خود درسنين مختلف آگاه باشندو بدانند چطور با كودك خود رفتار كنند تا آنها هميشه از همه لحاظ در سلامت كامل به سرببرند واز طرف ديگر چون كودكان غير از محيط خانه با محيط خارج از خانه هم سر كار دارند با مسائل ومشكلات متعددي روبه رو مي شوندكه نيازمند آگاهي پدر ومادر وروش برخورد صحيح آنها با كودك است.در قرآن وروايات ما درمورد تربيت نکات مهم وکليدي هست که با کمي دقت وتوجه مي توان به آنها پي برد ودر زندگي خودمان باعمل کردن به آنها بتوانيم فرزندانمان را با تربيت پرورش دهيم وبا تربيت کودکانمان جامعه اي با فرهنگ بسازيم پيامبر سرزنش ميكند پدران آخر الزمان را به دليل بي اعتنائي آنان نسبت به تربيت فرزندان و آموزش واجبات ديني آنان و ميفرمايد( بهترين عطيه پدر براي فرزند، ادب نيكو است)(3) براي نمونه به تعدادي از آيات اشاره مي کنيم:
ديدگاه قرآن به فرزند :
(الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا)(4) فرزند زينت زندگي دنياست: (إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ)(5)فرزند مايه امتحان انسان است:(إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ)(6) بعضي از فرزندان دشمن انسان هستند:(اً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيّاهُمْ)(7) از هزينه و مخارج فرزند نبايد نگران بود:(وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالا وَ أَوْلاداً)(8)به زيادي فرزند نبايد افتخار كرد:(لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحامُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ)( 9) فرزند (غير صالح) در قيامت سودمند نخواهد بود:(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ)(10) فرزند نبايد مانع ياد خداوند شود:(شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا)(11) اموال و خانوادههاى ما، ما را به خود مشغول داشت:(وَ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ)(12) بعضي از فرزندان نور چشم انسان هستند:
ديدگاه قرآن به تربيت:
(قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الالْبابِ) (13)1- بگو: (آيا كسانى كه مىدانند با كسانى كه نمىدانند يكسانند؟! تنها خردمندان متذكّر مىشوند!)(يَرْفَعِ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات)(14)2- خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند و كسانى را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمى مىبخشد؛!(وَ تِلْكَ الامْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلا الْعالِمُونَ)(15)3- اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مىزنيم، و جز دانايان آن را درك نمىكنند.(خَلَقَ الْإِنسانَ- عَلَّمَهُ الْبَيانَ )(16)4- خدا انسان را آفريد و به او تعليم نطق كرد. (الَّذى عَلَّمَ بالْقَلَم - عَلَّمَ الإِنْسانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ)(17)5- آن خدايى كه بشر را نوشتن آموخت و به آدم آنچه را نمى دانست تعليم داد. (يَابُنىََّ إِنهََّا إِن تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَكُن فىِ صَخْرَةٍ أَوْ فىِ السَّمَاوَاتِ أَوْ فىِ الْأَرْضِ يَأْتِ بهَِا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ)(18)6- پسرم! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (كار نيك يا بد) باشد، و در دل سنگى يا در (گوشهاى از) آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را (در قيامت براى حساب) مىآورد خداوند دقيق و آگاه است! (يَابُنىََّ أَقِمِ الصَّلَوةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ اصْبرِْ عَلىَ مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَالِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور))ِ(19)7- پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منكر كن، و در برابر مصايبى كه به تو مىرسد شكيبا باش كه اين از كارهاى مهمّ است! (وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لَا تَمْشِ فىِ الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يحُِبُّ كلَُّ مخُْتَالٍ فَخُور)(20)8-(پسرم!) با بىاعتنايى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمين راه مرو كه خداوند هيچ متكبّر مغرورى را دوست ندارد. (وَ اقْصِدْ فىِ مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الحَْمِيرِ)(21)9-(پسرم!) در راهرفتن، اعتدال را رعايت كن و از صداى خود بكاه (و هرگز فرياد مزن) كه زشتترين صداها صداى خران است. در اين آيات نکات وپيامهايي وجود دارد که به صورت اجمالي به آنها اشاره ميکنيم.
نکات و پيامهاي سوره الرحمن
اگر نقش" بيان" را در تكامل و پيشرفت زندگى انسانها، و پيدايش و ترقى تمدنها در نظر بگيريم، يقين خواهيم كرد كه اگر اين نعمت بزرگ نبود، انسان هرگز نمىتوانست تجربيات و علوم خود را به سادگى از نسلى به نسل ديگر منتقل سازد، و باعث پيشرفت علم و دانش و تمدن و دين و اخلاق گردد، و اگر يك روز اين نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود، جامعه انسانى به سرعت راه قهقرا را پيش خواهد گرفت، و هر گاه (بيان) را به معنى وسيع آن كه شامل خط و كتابت و حتى انواع هنرها مىشود تفسير كنيم نقش نکات وپيامهاي فوق العاده مهم سوره علق، در زندگى انسانها روشنتر مىگردد.اينجاست كه مىفهميم چرا بعد از نعمت خلقت انسان سخن از تعليم (بيان) در اين سوره به ميان آمده.
نکات و پيامهاي سوره علق
موضوع بسيار جالب اينجا است در عين اينكه پيامبر (صل علي عليه وآله وسلم)" امى" و درس نخوانده بود، و محيط حجاز را يكپارچه محيط جهل و نادانى فرا گرفته بود، در نخستين آيات وحى، تكيه بر مساله" علم" و" قلم" است كه بلافاصله بعد از نعمت بزرگ خلقت و آفرينش در اين آيات ذكر شده است! در حقيقت اين آيات نخست از تكامل" جسم" انسان، از يك موجود بىارزش مانند" علقه"، خبر مىدهد، و از سوى ديگر از تكامل" روح" به وسيله تعليم و تعلم مخصوصا از طريق قلم سخن مىگويد.
نکات و پيامهاي سوره لقمان
1- توجّه دادن فرزند به علم و قدرت الهى، نشانهى حكمت است. (آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ ... يا بُنَيَّ)
2-در موعظه، براى هر توصيهاى نام مخاطب را تكرار كنيم. (تكرار (يا بُنَيَّ) در اين سوره و تكرار (يا أَبَتِ)
3-در يك ارزيابى و نظارت كامل، بايد كوچكترين كارها نيز مورد توجّه قرار گيرد. (مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ) )
4-اعمال انسان، در اين جهان از بين نمىرود. (يَأْتِ بِهَا اللَّهُ)
5-يكى از وظايف والدين نسبت به فرزندان، سفارش به نماز است. (يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ)
6-در سفارشهاى لقمان، نُه امر، سه نهى آمده است:نه امر: 1- نيكى به والدين. 2-تشكر از خدا و والدين. 3- مصاحبت همراه با نيكى به والدين.4- پيروى از راه مؤمنان و تائبان. 5- برپا داشتن نماز. 6- امر به معروف. 7- نهى از منكر.8- اعتدال در حركت. 9- پايين آوردن صدا در سخن گفتن.و امّا سه نهى: 1- نهى از شرك. 2- نهى از روى گردانى از مردم. 3- نهى از راه رفتن با تكبّر.
اهميت تربيت از نظر روايات:
حديث شماره (1)
قَالَ الصَّادِقُ (عليه السّلام):دَعِ ابْنَكَ يَلْعَبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ يُؤَدَّبْ سَبْعَ سِنِينَ وَ أَلْزِمْهُ نَفْسَكَ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَيْرَ فِيه(22)امام صادق(عليه السّلام) فرمود:كودك خود را تا هفت سال ببازى رها كن، و هفت سال ديگر او را تحت تربيت و آموزش قرار ده، و هفت سال با خود همدم و همراز ساز. پس اگر در صراط حقّ بود و از باطل گريزان و سعادت خود را دريافت كه بسيار خوب و اگر چنين نبود اميد خيرى در وجودش نخواهد بود.
حديث شماره (2)
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السّلام): يُرَبَّى الصَّبِيُّ سَبْعاً وَ يُؤَدَّبُ سَبْعاً وَ يُسْتَخْدَمُ سَبْعاً وَ مُنْتَهَى طُولِهِ فِي ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةً وَ عَقْلِهِ فِي خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً وَ مَا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ فَبِالتَّجَارِب(23)امير مؤمنان (عليه السّلام) فرمود: كودك را تا هفت سال بپرورند، و هفت سال آموزش دهند و هفت سال بكار و فعّاليّت وادارند، و تا بيست و پنج سالگى قامتش بلند گردد و تا سى و پنج سالگى عقل غريزيش كامل گردد و از آن پس تجربه آموزد.
حديث شماره (3)
حضرت سجّاد (عليه السّلام):در انجام وظيفه سنگين تربيت فرزند، از خداوند بزرگ استمداد مىنمود و در ضمن دعاهاى خود در پيشگاه الهى عرض ميكرد:(وَ أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَأْدِيبِهِمْ ، وَ بِرِّهِم)(24) بار خدايا مرا در تربيت و ادب و نيكوكارى فرزندانم يارى و مدد بفرما.
حديث شماره (4)
(حضرت محمد صل علي عليه وآله وسلم) فرمودند:أكرموا أولادكم و أحسنوا آدابهم.(25)فرزندان خود را گرامى شماريد و نيكو تربيتشان كنيد.
حديث شماره (5)
اميرالمؤمنين(عليه السّلام) خطاب به فرزند خويش فرمودند: (26)فَبادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُکَ، وَ يَشْتَغِلَ لُبُّکَپس به ادب آموختنت پرداختم پيش از آن كه دلت سخت شود و خردت در تصرف هوايى ديگر در آيد در ادامه همين نامه فرمودند: وَ رَأَيْتُ -حَيْثُ عَنانِى مِنْ أَمْرِکَ ما يَعْنِى الْوالِدَ الشَّفِيقَ، وَ أَجْمَعْتُ عَلَيْهِ مِنْ أَدَبِکَ- أَنْ يَکُونَ ذلِکَ وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ ،وَ مُقْتَبِلُ الدَّهْرِ، ذُو نِيَّةٍ سَلِيمَةٍ، وَ نَفْسٍ صافِيَةٍ، وَ أَنْ أَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِيمِ کِتابِ اللَّهِ عَزَّ و جَلّ وَ تَأْوِيلِهِ، وَ شَرائِعِ الْإِسْلامِ وَ أَحْکامِهِ، وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ. و چون به كار توهمچون پدرى مهربان عنايت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم چنان ديدم كه اين عنايت در هنگام جوانىات به كار رود و در بهار زندگانى كه نيتى پاك و نهادى نيالوده دارى، و اين كه نخست تو را كتاب خدابياموزم و تأويل آن را به تو تعليم دهم، و شريعت اسلام و احكام آن را از حلال و حرام بر تو آشكار سازم. در اين بخش از نامه امام على(عليه السّلام) به فرزندشان بر انتقال عقيده صحيح و ادب آموزى و نيز بر پاكى ضمير انسان در دوره كودكى و جوانى تأكيد شده است؛ يعنى همان دورانى كه بيشترين تأثير را از خانواده مىپذيرد.
اهميت تربيت از نظر علمي:
امروزه براي استفاده صحيح از وسيله اي که خريداري مي کنيم، نيازمند مطالعه دفترچه راهنما يا کاتالوگ آن هستيم، تا چه رسد به کارهايي از قبيل: رانندگي با وسايل نقليه يا استفاده از رايانه که کمي پيچيده تر هستند که نه تنها بايد آموزش ديد و مهارت هاي لازم را به دست آورد، بلکه گواهينامه آن را نيز بايد دريافت کنيم.شايد در دنياي سنتي گذشته نياز به آموزش در اين حد و اندازه نسبت به امروز چندان احساس نمي شد، ولي واقعيت دنياي مدرن اين است که به دليل تعدد و گوناگوني پديده ها، آموزش و تعليم، آن هم به روش هاي نوين و علمي به شدت احساس مي شود و ما بدون گذراندن دوره هاي يادگيري لازم يا عملاً قادر به ادامه زندگي نخواهيم بود يا شديداً دچار مشکل خواهيم شد.در دهه هاي اخير، جامعه انساني دستخوش تغييرات بسياري شده و تربيت کودکان براي والدين بسيار دشوارتر از نسل هاي گذشته شده است. شايد يکي از دلايل آن، اين باشد که خانواده هاي گسترده که در آن چندين نسل در کنار يکديگر زندگي مي کردند، جاي خود را به خانواده هاي کوچک داده اند. از اين رو تعداد افرادي که از کودکان مراقبت مي کنند، کاهش يافته است. همين طور حضور چشمگير مادران در امور جامعه، و از همه مهم تر وجود انواع و اقسام وسايل ارتباط جمعي از تلوزيون و ماهواره گرفته تا اينترنت و... را نيز مي توان از دلايل آن به شمار آورد. اگر مهم ترين دستاورد يک ازدواج را فرزندان حاصل از آن در نظر بگيريم، با توجه به نياز آموزش در زمينه هاي مختلف، تربيت کودک نيز از اين قاعده کلي مستثني نخواهد بود. طبق بررسي هاي علمي به اثبات رسيده است که بيش از 60 درصد شخصيت رواني انسان در شش سال اول تولد شکل مي گيرد و اين نشان دهنده اهميت اين بخش از زندگي انسان است. هرچند تربيت فرزند امري است مستمر، اما اين شش سال از مهم ترين و بنيادي ترين دوره هاي حيات هر فرد به حساب مي آيد. مهم تر اينکه ،پدر و مادر بايد به خوبي بخش هاي زندگي فرزندشان را شناخته و بدانند چگونه با کودک خود رفتار کنند تا نه تنها آسيبي به او نرسانند بلکه شخصيت سالمي به لحاظ روان در کودک خود به وجود آورند، و در رسيدن به بلوغ رواني - عاطفي، او را ياري رسانند. در واقع دوران کودکي نامناسب و روابط معيوب والدين و کودک، خاستگاه بسياري از آسيب هاي رواني است و براي جلوگيري از صدمات رواني نسل هاي بعد نيز آموزش والدين ثمربخش خواهد بود. به همين دليل است که به اعتقاد بسياري، زمان آن رسيده که پس از اين همه انقلاب (از سياسي گرفته تا فرهنگي، صنعتي و اقتصادي) و... آستين ها را براي يک انقلاب رواني، در جهان بالا بزنيم.آسيب هاي رواني همانند يک ميراث شوم از نسل هاي متمادي به ما رسيده است، اما تضاد قابل لمسي وجود دارد چرا که دنياي مدرن امروز در کل به کودکان بسيار اهميت مي دهد، اما نسبت به آموزش والدين براي پرورش و رشد و سلامت رواني فرزندان بي توجهي مي کند.متاسفانه امروزه وقتي ما صاحب فرزندي مي شويم بدون اينکه کوچک ترين اطلاعي از کليدهاي تربيتي داشته باشيم، به روش آزمون و خطا تربيت کودک را شروع مي کنيم و در اصل کليدهاي رفتاري آن را آنقدر دستکاري مي کنيم تا بر آن تسلط يابيم. غافل از اينکه تسلط، آن هم به هر شيوه اي، تمام ساختار رواني کودک را در هم شکسته و از او هر چيز خواهد ساخت جز انساني با روان سالم. پدر و مادر به محض بروز تب يا قرمزي چشم فرزند يا بيماري که برايشان قابل لمس و قابل رويت باشد، فوراً آن را به پزشک ارجاع داده و حتي حاضرند چندين شب تا صبح بر بالين کودک خود بيدار بمانند. اين در حالي است که به دليل عدم آگاهي و ملموس نبودن مشکلات رواني، اگر کودک شان دچار ترس، بي حوصلگي، شب ادراري، جويدن ناخن، ناسازگاري و ... شود، با ذهنيت ناآگاه و غيرعلمي با اين مسائل برخورد مي کنند.اين حقيقتي است تلخ، که مادران و پدران ناآگاه به اصول پرورش کودک، از والدين آگاه در اين زمينه براي فرزندان خود کمتر فداکاري نمي کنند، بلکه نيروي عظيمي صرف ترديد، ندانم کاري، احساس گناه و درگيري و کنترل و احساس ناتواني در رابطه با فرزندشان مي شود. واقعيت اين است که، آموزش نه تنها باري بر دوش آنها اضافه نخواهد کرد بلکه باعث جلوگيري از هدر رفتن نيروي آنها خواهد شد.
فصل دوم :
تربيت چيست؟
وصيت حضرت علي به امام حسن (عليه السّلام) درباره شتاب در تربيت فرزند ..... فرموده :( أَيْ بُنَيَّ إِنِّي لَمَّا رَأَيْتُنِي قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً وَ رَأَيْتُنِي أَزْدَادُ وَهْناً بَادَرْتُ بِوَصِيَّتِي إِلَيْكَ وَ أَوْرَدْتُ خِصَالًا مِنْهَا قَبْلَ أَنْ يَعْجَلَ بِي أَجَلِي دُونَ أَنْ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِمَا فِي نَفْسِي أَوْ أَنْ أُنْقَصَ فِي رَأْيِي كَمَا نُقِصْتُ فِي جِسْمِي أَوْ يَسْبِقَنِي إِلَيْكَ بَعْضُ غَلَبَاتِ الْهَوَى وَ فِتَنِ الدُّنْيَا فَتَكُونَ كَالصَّعْبِ النَّفُورِ وَ إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْأَرْضِ الْخَالِيَةِ مَا أُلْقِيَ فِيهَا مِنْ شَيْءٍ قَبِلَتْه)(27)پسرم! هنگامى كه ديدم ساليانى از من گذشت، و توانايى رو به كاستى رفت، به نوشتن وصيّت براى تو شتاب كردم، و ارزشهاى اخلاقى را براى تو بر شمردم پيش از آن كه أجل فرا رسد، و رازهاى درونم را به تو منتقل نكرده باشم، و در نظرم كاهشى پديد آيد چنانكه در جسمم پديد آمد، و پيش از آن كه خواهشها و دگرگونىهاى دنيا به تو هجوم آورند، و پذيرش و اطاعت مشكل گردد. زيرا قلب نوجوان چونان زمين كاشته نشده، آماده پذيرش هر بذرى است كه درآن پاشيده شود.انضباط و تربيت عبارت است از: آموزشي كه به وسيلة پدر و مادر و افرادي كه با كودك تماس دارند داده ميشود، تا كودك بتواند در دنيايي كه به آن وارد شده است با ديگران به خوبي رفتار كند. در اين آموزش، كودك ارشاد و راهنمائي ميشود كه تمام توانائيها و احساسات غير عادي خود را از دوران كودكي كنترل و حتي دور سازد تا در نتيجه، رفتار و اعمال او، مطلوب اجتماعي گردد كه در آن زندگي ميكند.
ضرورت تربيت:
حضرت علي(عليه السّلام) فرموده است: (ما نَحَلَ والِدٌ وَلَداً نَحْلاً اَفضلُ مِنْ اَدَب حَسَنٍ)(28) (هيچ بخشش و تفضّل پدري به فرزندش بهتر از ادب و تربيت كردن او نيست) همچنين (لاميراثَ كَالاَدَبِ) (29) (هيچ ارثيّهاي براي فرزند بهتر از ادب و تربيت او نيست). هر كودكي بايد تربيت شود و با انضباط بار آيد و خودش را با آنچه رسوم جامعه است تطبيق دهد تا رفتارش براي ديگران قابل قبول باشد. كودك بايد بفهمد كه هر چه ميخواهد، ممكن است نتواند به دست آورد. كودك بايد معني كلمة (نه) را بفهمد. بايد آنچه را به او گفته ميشود، اطاعت كند. او بايد بفهمد اگر كاري را كه نبايد انجام دهد، انجام داد، عواقب و نتايج تلخي دارد. كودك بايد بداند اموال ديگران از آنِ ديگران است، و به اشياء و اموال چشم طمع ندوزد و به مالكيت ديگران احترام بگذارد.
تربيت را از چه زماني شروع كنيم؟
براي آموزش انضباط، بايد كودك به حدّ كافي رشد كرده و بزرگ شده باشد. اگر چنين آموزشي زود شروع شود، بينتيجه است. به كودك يك سالهاي كه تازه معني كلمهي (نه) را فهميده است نميتوان آموزش انضباط داد؛ ولي كودك سه ساله ميتواند آموزش ببيند. ما بين اين دو سن، زماني است كه ميتوان آموزش را شروع كرد. از طرف ديگر شروع آموزش بايد بر مبناي قدرت درك و هوش كودك باشد و موضوع سن مطرح نيست. به طور كلي سنّ دو سالگي زماني است كه ميتوان آموزش انضباط را شروع كرد، و آداب و سنتهاي خوب را به كودك ياد داد. اگر كودك از نظر سني و قدرت درك به حد كافي رشد نكرده باشد، شروع انضباط توأم با گريه و زاري خواهد بود، زيرا كودك نميتواند درك كند از او چه ميخواهند. بعضي مادران به خاطر اينكه كودك شش تا نه ماهة آنها انگشت خود را در دهان ميگذارد و ميمكد، او را تنبيه ميكنند. چنين شيرخواري گناه نكرده است و از اين تنبيه چيزي نميآموزد. يكي از عواملي كه در تربيت كودكان مهم است، آشنايي با حالات رواني كودك است. در كودكان، حتي در دورهي مقاومت و سرسختي كه بين 18 ماهگي تا سه سالگي است، بايد سعي كنيد برخوردي با آنها به وجود نيايد و اشياء شكستني در اختيار آنها قرار نگيرد. سزاوار نيست چنين اشيائي در دسترس كودك باشد و سپس او را سرزنش كنيد كه چرا آنها را شكسته است. بايد سعي شود برخورد و اصطحكاك با كودك كم شود. بيشتر اصطحكاكها و برخوردها با كودك موقعي است كه بازي كودك را ناگهان به خاطر خوردن شام و ناهار يا خوابيدن قطع ميكنيم. بهترين روش اين است كه قبلاً به او گوشزد شود و به او فرصت داده شود تا خود را براي غذا خوردن يا خوابيدن آماده كند. بهترين طريقة آموزش انضباط اين است كه با كودك به طور منطقي و عقلاني رفتار كنيد. مثلا به كودك چهار ساله بايد توضيح دهيد كه خرد كردن كاغذ در اتاق خودش يا روي ميز آشپزخانه مانعي ندارد، ولي در اتاق مهمانخانه درست نيست. اگر كودك سه سالهاي ورقههاي كتابي را پاره كرد، بايد كتاب را از او گرفت و به او توضيح داد كه كتاب ارزش دارد و رفتار پدر و مادر به او بفهماند (و او درك كند) كه گرفتن كتاب از او و محروم كردن او از آن، به خاطر پاره كردن كتاب بوده است.موقعي كه كودكان با يكديگر بازي ميكنند، ممكن است برخورد و جنگ و ستيزي بين آنها روي دهد. بايد مراقب بود كه مشكلي كه پيش آمده است خودشان حل كنند. كودك نبايد كودك ديگري را اذيت كند و كودك آزار كننده و عصباني را بايد از محيط بازي دور كنيد و نوع بازي را كه منجر به خشونت شده است عوض نماييد. از كودك دو تا سه ساله انتظار نميرود كه اجازه دهد از اسباب بازي مورد علاقهاش، كودك ديگري استفاده كند. زيرا حالت وابستگي به اشياء و خودخواهي در چهار سال اول عمر وجود دارد و اگر برخوردي به ميان آيد، بايد اسباب بازي ديگري به آنها داده شود. كودكان اغلب در سنين بالا راه خودشان را پيدا ميكنند و خودشان مشكلاتشان را حل ميكنند، ولي چنين حالتي در توان كودكان دو تا سه ساله نيست.خلف وعدة پدر و مادر: كودك در دوراني كه هنوز مسائل عقلي را درك نميكند، بنا به فطرت طبيعي خود لزوم وفاي به عهد را ميفهمد. موقعي كه پدر به او وعدة خريد اسباب بازي را ميدهد و كودك به انتظار وعدة پدر است و به اين توقع فطري اطمينان دارد، تا پدر نيامده مسرور است و به خود نويد ميدهد، ولي اگر پدر بدون اسباب بازي به خانه بازگردد، كودك خلاف انتظارش را ميبيند و خلف وعده و عهد شكني را حسّ ميكند. كودك چهار سالهاي كه هنگام خروج پدر و مادر از خانه، مايل است با آنها برود و تقاضا ميكند كه همراه آنها برده شود، وقتي به كودك گفته ميشود (برو كفش و لباس خود را بپوش و بيا تا تو را ببريم)، ولي پس از برگشتن، كودك اتومبيل پدر را از دور ميبيند كه در حال رفتن است، اين عهدشكني و خلاف انتظار در كودك اثر خواهد گذاشت، و نه فقط به پدر خود بياعتماد خواهد شد، بلكه او عملاً عهدشكني را از پدر خود ميآموزد. خداوند در كتاب آسماني خود فرموده است: (وَ اَفُوا بِالعَهْدِ اِنَّ العَهْدَ كانَ مَسؤولا)(30) (به عهد و پيمان خود وفا كنيد، زيرا اين امر در پيشگاه خداوند مورد پرسش و مؤاخذه است)و همچنين رسول خدا (ص) فرموده است: (اَحبُّوا الصِّبْيانَ وَ ارْحمُوهُمْ وَ اِذا وَعَدْتُمُوهُمْ فَاَفُولَهُمْ فَاِنّهُمْ لايَرَوْنَ اِلاّ اَنّكُمْ تَرْزُقونَهُم)(31) كودكان را دوست بداريد و با آنها با مهرباني رفتار كنيد، وقتي به آنها وعدهاي ميدهيد حتماً عمل كنيد، زيرا كودكان، شما را رازق خود ميدانند.
فصل سوم:
چطور بايد انضباط را به كودكان آموخت؟
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السّلام): يُرَبَّى الصَّبِيُّ سَبْعاً وَ يُؤَدَّبُ سَبْعاً وَ يُسْتَخْدَمُ سَبْعاً وَ مُنْتَهَى طُولِهِ فِي ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ سَنَةً وَ عَقْلِهِ فِي خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً وَ مَا كَانَ بَعْدَ ذَلِكَ فَبِالتَّجَارِب(32)امير مؤمنان (عليه السّلام) فرمود: كودك را تا هفت سال بپرورند، و هفت سال آموزش دهند و هفت سال بكار و فعّاليّت وادارند، و تا بيست و پنج سالگى قامتش بلند گردد و تا سى و پنج سالگى عقل غريزيش كامل گردد و از آن پس تجربه آموزد.در نهاد و سرشت نوزاد انسان، آمادگي براي يادگيري اعمال خوب و پسنديده وجود دارد، از اين جهت است كه كودك، خود ميخواهد رفتار و اعمال او خوب و پسنديده باشد و مورد توجه پدر و مادر و اطرافيان خود و آنهايي كه او را دوست دارند قرار گيرد. در حقيقت در نهاد انسان از كودكي بذر خوبي پاشيده شده است و پدر و مادرها و پرستاران هستند كه بايد آن را آبياري و از آن مواظبت نمايند تا رشد كند و از او انساني با صفات پسنديده ساخته شود.كودك، رفتار و اعمال خوب را از راه ديدن نمونهها و همچنين از طريق صحبت و راهنمايي كردن ياد ميگيرد. كودك مخصوصاً رفتار شايسته و ادب را به سرعت ميآموزد. اگر پدر و مادر، خود نسبت به كودك مودب و نمونهاي براي كودك باشند، او همان رفتار را ياد خواهد گرفت. اگر از كودك خواسته شود كه رفتار و اعمال خوب داشته باشد و خود را كنترل كند، ولي پدر و مادر و اطرافيان چنين رفتاري نداشته باشند، كودك انضباط و تربيت را نخواهد آموخت.
نكات كليدي در تربيت كودك:
* انضباط و تربيت، بهترين هديهاي است كه پدر و مادر به كودك ميدهند تا كودك از نظر رواني سالم و از نظر اجتماعي موفق باشد.* عصبانيت، انتقاد و امر و نهي كردن با كودك سبب ميشود كه مركز خشم و ترس كودك در مغز تحتاني تحريك شود و كودك بيشتر دچار ترس و وحشت و غضب گردد.* نشستن و گفتگو كردن با كودك، بهتر و مؤثرتر از فرستادن او به تنهايي در اتاق است، زيرا مادر و پدر به راحتي ميتوانند با مشكل كودك آشنا گردند و آن را بر طرف نمايند.* وجود قانون در خانواده و تعيين حد و مرزها به همة افراد مخصوصاً به كودكان امنيّت ميدهد.* دادن حق انتخاب به كودك سبب ميشود كه، كودك به جاي عصبانيت فكر كند و كمتر عصباني گردد.* از تنبيه بدني كودك خودداري كنيد و از تنبيههاي زير استفاده نمائيد:1- بيتوجهي به رفتار نامطلوب. 2- حذف برخي از امتيازات 3- محروم كردن.تنبيه بدني موجب انزواي كودك، انتقام جويي و مشكلات رواني سالهاي بعد كودك ميگردد.* كودكان كمتر از حيوانات نيستند. حيوان با پاداش، كار خواسته شده را بهتر انجام ميدهد. كودكان نيز با تمجيد و تشويق و پاداش، بهتر ميآموزند و عمل ميكنند تا با سرزنش و توبيخ و تنبيه.خوشروئي توأم با مهر و محبت، شرط اساسي تربيت كودك است. آقاي( پايك)متخصص تعليم و تربيت چنين اظهار نظر كرده است ك با كودكان بايد، مانند يك ويزيتور يا ميهمان خارجي كه با زبان و آداب و رسوم ما آشنا نيست، رفتار كرد. اگر چنين ميهمان يا شخصيتي را دعوت كرديم و اتفاقاً فنجان چاي خود را روي ميز ريخت، او را تنبيه و سرزنش نميكنيم و به او چيزي نخواهيم گفت. انضباط را قدم به قدم و با حد و مرز به كودك بياموزيد.بيشتر والدين موقعي كه كودك عمل نادرستي انجام ميدهد، بدون فكر كردن و همان موقع با شدت تمام ميخواهند كودك را تحت انضباط در آورند و تربيت كنند. اين روش معمولاً عاقلانه و مؤثر نيست. بهترين روش اين است كه والدين به تدريج حد و مرزها را به كودك بياموزند و به مرور زمان شدّت حد و مرزها را زيادتر كنند. به عنوان مثال:
حد و مرز شمارة 1:
علي قلم موي خود را طوري در دست گرفته است كه امكان دارد فرش را رنگي كند. مادر به او ميگويد: ( علي ، قلم موي خود را طوري روي كاغذ نگهدار كه فرش را رنگي نكني.) در بسياري از موارد، همين تذكّر كافي است و كودك عمل ميكند.
حد و مرز شمارة 2:
مادر: ( علي ، من گفتم قلم موي خود را دور از فرش روي كاغذ بگذار. من از اين گفته منظوري داشتم). در حالي كه مادر دستش را روي شانهي علي قرار ميدهد، ميگويد: (علي فهميدي؟) براي بسياري از كودكان همين تذكر كافي است، اما علي نه فقط توصية مادر را انجام نميدهد، بلكه قلم موي خود را بر ميدارد و روي ديوار خط ميكشد.
حد و مرز شمارة 3:
والدين: ( علي ، شما بايد بيرون برويد و روي آن صندلي و بدون حركت مدت 8 دقيقه بنشينيد، من پس از 8 دقيقه برميگردم و از شما سؤال ميكنم آيا ميخواهيد ديوار را تميز كنيد؟ بعد من شما را راهنمايي خواهم كرد).
حد و مرز شمارة 4:
والدين: ( علي ، شما بايد ديوار را تميز كنيد و بعد هم در آشپزخانه در تميز كردن كابينتها به من كمك كنيد). اگر كودك قبول نكرد و پرخاشگري نمود، والدين بايد مرز شمارة 5 را اعمال نمايند.
حد و مرز شمارة 5:
والدين: ( علي شما ميخواهيد مرا عصباني و اذيّت كنيد، بنابراين من شما را در بغل خود محكم ميگيرم تا آرامش پيدا كني). علي جيغ ميكشد و لگد مِيزند. والدين او را محكم در بغل ميگيرند. سرانجام كودك تصميم ميگيرد كه ديوار را تميز كند و عذرخواهي كند. مادر و پدر پس از آرام شدن كودك بايد دقايقي كنار او بنشينند و رابطة مادر و پدري با كودك برقرار نمايند. براي بعضي از كودكان لازم است حد و مرز آنها به دفعات تعيين و مشخّص شود.چون كودكان در سنين 2 تا 3 سالگي حد و مرزي ندارند و هرچه ميخواهند انجام ميدهند، بنابراين كودك در سنين بالاتر نيز مايل است اين روند را ادامه دهد و در هر واقعهاي پيروز گردد و احساس قدرت كند. بعضي از كودكان ميخواهند پدر و مادر خود را آزمايش كنند كه آيا آنها قادر به كنترل او هستند يا نه؟ و يا حد و مرز او چقدر است؟ و پس از درك اين مسئله، آرامش بيشتري پيدا ميكنند.اگر والدين درصدد برآيند كه رابطهي طبيعي با كودك خود برقرار كنند و به دفعات با او بنشينند و گفتگو كنند، نياز به روش انضباط بخشيدن و نشان دادن حد و مرز به او نيست ولي اگر رابطة طبيعي برقرار نشد، بايد روش انضباط بخشيدن اعمال گردد.
در تربيت و انضباط بخشيدن به كودك، دليل بياوريد
در تربيت و انضباط كودك، اصل مهم اين است كه كودك درك كند اگر اطاعت نكند، حالت ناگوار و ناخوشايندي به دنبال خواهد داشت. به طور مثال اگر كودكي بيش از حد دوچرخة خود را سوار شد، يا با آن به كوچه و خيابان رفت، و به او گفته شد ولي اطاعت نكرد، بايد او را براي مدّتي از دو چرخه سوار شدن محروم نمائيد. اگر به كودكي اطلاع داده شد كه ميز يا سفرهي غذا آماده است و فرصتي هم به او داده شد، ولي براي خوردن غذا نيامد، ميتوانيد او را براي چند ساعت از خوردن همان وعدهي غذا محروم كنيد. اگر كودكي با همبازيهاي خود سازش نكرد، بايد او را براي مدتي تنها بگذاريد و دليل اين تنهايي را براي او توضيح دهيد.براي يادگيري كودك، بايد رابطه و دليل وجود داشته باشد و او درك كند. اگر اين رابطه و نتيجه، مستقيم و قاطع باشد؛ كودك از آن آموزش خواهد ديد. اگر كودكي روي صندلي و پشت ميزي نشسته است و ميز را آهسته تكان ميدهد و به او چيزي گفته نشود، ولي اگر ظرف شكستني از روي ميز افتاد و شكست، آن موقع به او پرخاش شود، در اين حالت براي كودك مشكل است رابطهها را درك كند و گيج خواهد شد. براي امر و نهي كردن، دليل و نتيجه لازم است كه براي كودك توضيح داده شود، مخصوصاً اگر كودك به حدّ كافي بزرگ شده باشد.به كودك بايد اجازه داده شود كه حسّ كنجكاوي خود را به كار اندازد و از پيرامون خود تجربياتي به دست آورد. در محيط خانه هر چيزي براي كودك تازه است و راهنماييهاي كوچك و جزئي و تدريجي به يادگيري او كمك ميكند. دست كودك نبايد بسوزد تا سوزاندن آتش را بياموزد، قبل از سوختن دستش، بايد گرمي و سوزاندن آتش عملاً به او ياد داده شود. به طور مثال در حالي كه دست كودك در دست مادر است بايد او را نزديك اجاق گاز يا بخاري ببرد و در حالي كه به او توضيح ميدهيد او با دستش گرمي و سوزش آتش را حس كند و با آن آشنا شود.كودك 18 تا 24 ماههاي كه مايل است از نردههاي قفسه يا نردههاي بام بالا برود، ميتوانيد در حالي كه از او حمايت ميكنيد اجازه دهيد كمي بالا برود و بعد او را پايين بياوريد و دليل آن را برايش توضيح دهيد. كودك چهار سالهاي كه به ديوار خط ميكشد، بايد دليل اين كه نبايد به ديوار خط بكشد به او گوشزد شود و از طرفي كاغذ و قلم در اختيار او بگذاريد. اگرخواستهها و اعمال كودك منجر به ايجاد خطر براي او مي گردد، (مانند اين كه كودك ناگهان با دوچرخهاش به خيابان برود)، پدر و مادر بايد بلافاصله با صداي بلند و حتي با فرياد او را از اين كار منع كنند.كودكان در زندگي روزمرة خود با اشتباهاتي كه انجام ميدهند، آموزش ميبينند، بنابراين كودكي كه اشتباه نميكند يك زندگي زنداني دارد. كودك در زندگي ابتدائي خود ممكن است از 100 مورد 95 مورد اشتباه كند، بنابراين تشويق به خاطر آن 5 درصد عمل درست او، شايستهتر از سرزنش به خاطر 95 درصد اشتباه اوست. آنچه مهم است اين است كه كودك را راهنمايي كنيم كه چه چيزي صحيح و چه چيزي غلط است و چه مخاطراتي او را تهديد ميكند.
تداوم و پايداري در آموزش انضباط
اگر موضوعي به كودكي گفته شد و به صورت قانون درآمد، آن قانون نبايد شكسته شود، البته چنين قانوني بايد با دليل و برهان براي كودك توضيح داده شود. اگر به كودكي اجازه داديم كاري بكند و دفعة ديگر به او گفتيم همان كار را نكند، يا اگر براي انجام كاري كودك را تنبيه كرديم، و دفعة ديگر به او اجازه داديم همان كار را انجام دهد، يا اگر مادر اجازه دهد، ولي پدر موافق نباشد و يا پدر و مادر اجازه ندهد، ولي پدر بزرگ يا مادر بزرگ اجازه دهند، يا اگر به كودكي اجازه ندهيم كاري بكند، ولي دفعة ديگر چنين كاري را كرد به او بخنديم، تمام اين موارد موجب سردرگمي و اشتباه كودك ميشود. بنابراين در تمام موارد و موضوعهايي كه كودك با آن روبرو است، پدر و مادر و پدر بزرگها و مادر بزرگها و اطرافيان كودك بايد با يكديگر توافق داشته باشند. اگر چنين روشي اعمال نشود، بعضي از كودكان كمكم درك ميكنند كه چه مواردي را در پدر موافق و مادر مخالف است و بر عكس. در چنين شرايطي است كه كودك نه فقط تحت انضباط و آموزش درنخواهد آمد، بلكه كودك زيرك ممكن است پدر و مادر را به جان يكديگر بيندازد. وجود قانون در خانه و در اجتماع، سبب ميشود هم كودكان و هم بزرگسالان در امنيت و آرامش زندگي كنند.وجود قوانين آسان و عملي در خانه سبب ميشود كه كودك نتيجة عمل خوب يا بد خود را ببيند و موجب ارضاء او در خانه گردد؛ از طرفي مغز فوقاني كودك نيز با قانونمندي رشدمي كند. اگر قانوني در خانواده وجود نداشته باشد، هيچ كس وظيفهي خود را نميداند و هرج و مرج ايجاد خواهد شد كه بزرگترها به حقوق كودكان و كودكان به حقوق بزرگترها تجاوز نكنند و عدالت برقرار گردد. پدر و مادر بايد اصول و قوانيني براي افراد خانه مشخص كنند و روي كاغذ بنويسند و در محلي نصب نمايند و همه از بزرگ و كوچك بتوانند آن را بخوانند و عمل كنند. قانون بايد شامل(آرام صحبت كردن، اذيّت نكردن، دروغ نگفتن، تخريب نكردن اشياء، احترام گذاشتن به ديگران) و غيره باشد. همه بايد بدانند اگر كسي قانون شكني كند، چه عواقب و بازتابي خواهد داشت. براي كودكان نتيجهي قانون شكني عبارت است از (محروميت از استفاده از كامپيوتر، بازي نكردن در بيرون از خانه، به دست نياوردن اسباب بازي دلخواه، به مسافرت نبردن و انجام دادن كارهاي خانه). هرچه كودك بزرگتر ميشود، قانون و قانونمندي را بيشتر درك مِيكند و به قانون خانه و قانون اجتماع بيشتر اهميت ميدهد و در آينده نوجواني خواهد شد كه اصول قانوني و اخلاقي را در همه جا در اجتماع رعايت ميكند.
داشتن حد و مرز در رفتار و اعمال كودكان ضروري است.
موقعي كه كودك، عملي غير معمول انجام ميدهد، پدر و مادر بايد بلافاصله به او گوشزد كنند و حد و مرز او را مشخص نمايند. و اگر از حد مشخص شده فراتر رفته است به او يادآوري كنند و در صورت تخلف از آن، بازتاب و نتيجة آن براي كودك به طور واضح و روشن مشخص گردد. به طور مثال، اگر كودك به شما ضربهاي زد يا به در اتاق لگد زد و يا كودك ديگري را هل داد، پدر و مادر و اطرافيان بايد به او گوشزد كنند كه او عمل بد و ناشايستي انجام داده است. اگر پدر و مادر فقط به او بگويند (عزيزم، خواهش ميكنم اين كار را نكن) و هيچ واكنشي در مقابل اعمال او انجام ندهند، كودك حدّ و مرزي را درك نميكند و آن عمل بد غيرمعمول را تكرار ميكند. متخصصين علوم اعصاب و روان معتقدند هر عمل بد كودك كه بدون بازتاب بماند، سبب ميشود كه كودك آن عمل و رفتار را تكرار نمايد. اگر كودك در سنين پائين در برابر اعمال غيرمعمول خود واكنشي نبيند و به او توجهي نشود، در سنين بالاتر، پدر و مادر نميتوانند او را تحت كنترل خود درآورند و كودك بدون كنترل، موجب آزار و آسيب خود و ديگران ميگردد و بر عكس اوست كه پدر و مادر را تحت كنترل خود در ميآورد. كودكان بايد از صدا و حركات و رفتار شما درك كنند كه عملي كه انجام دادهاند، مورد تأييد نبوده و خود، آن عمل را متوقف كنند يا تكرار ننمايند. اگر شما در برابر عمل غيرمعمول كودك، واكنش نشان ندهيد و كودك از مرز و حدّي كه براي او تعيين شده است، تجاوز كند، نميتواند درك كند كه كدام رفتار و اعمال مورد تأييد شماست و اجازه دارد انجام دهد و كدام را نبايد انجام دهد. پدر و مادر بايد در برابر رفتارهايي كه ضرر و زياني براي خود كودك و ديگران نداشته باشد، با ملايمت با او صحبت كنند، ولي در برابر رفتار و اعمالي كه موجب آزار و آسيب خود و ديگران و تخريب اموال ميگردد، به طور قاطع از خود واكنش نشان دهند.بعضي از پدر و مادرها مايل نيستند كه براي فرزندانشان حد و مرزي قائل شوند و ميخواهند كودك آزاد باشد و هر چه ميخواهد انجام دهد. اين پدر و مادرها خودشان در دوران كودكي تحت امر و نهي والدين و معلّمين خود بودهاند و اكنون نميخواهند محدوديتي براي كودك در نظر بگيرند. بايد به كودكان كمك شود كه خشم و غضب و خواستههاي زياد از حد خود را به تدريج كنترل كنند و راه و رسم كنترل كردن را از پدر و مادر و اطرافيان ياد بگيرند.
نقش تربيت در نهادينه کردن رفتارهاي متعادل اجتماعي
بي شک آموزش و تربيت (در تمام اشکال آن) اساسي ترين رکن براي پياده کردن "يک مفهوم با کارکرد اجتماعي" در جامعه مي باشد. رفتار دمکراتيک مانند هر رفتار اجتماعي ديگر آموختني است. مسلما در جامعه اي که مراکز مهم آموزشي آن رفتارهاي غير دموکراتيک را آموزش مي دهند، نبايد انتظار نهادينه شدن دموکراسي را داشت. قبل از آنکه آموزش آغاز گردد مفهوم مورد نظر توسط آموزش دهنده بايد درک و پذيرفته شود. مهمترين مرکز آموزش روابط اجتماعي در جامعه ما خانواده است. به اين معني که انسان به عنوان واحد موثر، اجتماعي اساسي ترين مفاهيم اجتماعي (که در بازسازي روابط در سطح کلان نقش حياتي دارند) را از خانواده و در خانواده ياد مي گيرد. ديگر مراکز يادگيري عبارتند از: مسجد و مدرسه. برخلاف تصور رايج، دانشگاه نقش اساسي در آموزش مفاهيم پايه اجتماعي بازي نمي کند، چراکه مفاهيم بنيادي در سنين کودکي در ناخودآگاه فرد شکل يافته است و در دانشگاه اين مفاهيم فقط شکل تئوريک پيدا مي کنند يا آنکه يک مفهوم بدوي با يک تئوري مدرن زرق و برگ مي يابد. اما يادگيري و بيان اين تئوريهاي مدرن در دانشگاه عملا بر رفتار نهادينه شده فرد که در دوران کودکي وجود فرد را به تسخير درآورده، تاثيري نمي گذارد. چه بسا در جامعه ما اين تجربه به خوبي قابل مشاهده است طوريکه افرادي با ظاهر مدرن و دانشگاه رفته، عملکردي نا هنجار و بدوي دارند. درک اين مسائل شروع رسالت روشنفکران براي يافتن راه حل است. براي رفع مشکل يک سيستم، قدم اول شناخت سيستم است. هر چه اين شناخت کاملتر و عالمانه تر باشد امکان يافتن راه حل کليدي بيشتر است. جامعه از جزء موثري به نام فرد تشکيل يافته است. به رسميت شناختن اين جزء موثر در رقم زدن هويت سيستم، امري بديهي است طوريکه ساير عوامل از جمله عوامل خارجي در مقايسه با آن بسيار کمرنگ مي نمايد. اين عامل موثر( يعني فرد را از نظر کارکرد مورد تحليل قرار مي دهيم). از زمان تولد تا هنگامي که يک فرد به يک عامل موثر تبديل مي شود معمولا به 25 سال وقت نياز است. اين همان دوراني است که فرد آموزش مي بيند تا به يک عامل موثر تبديل گردد. در حکومت هايي که بر تاريخ معاصر ما گذشته است کمترين بها به اين افراد داده شده است. به عبارت ديگر به دلايل مختلف کمترين سرمايه گذاري دولت ها روي آموزش صورت گرفته است. دليل آن روشن است: چون که حکومتها به دليل بي ثباتي درگير امور گذراي روزمره بوده اند و قشر خردسال تا جوان، در حال جامعه مسلما عامل موثري به حساب نمي آيد، لذا سرمايه گذاري کلاني روي اين قشر صورت نگرفته است.در اين ميان، سنين کودکي زماني است که انسان درک اساسي از محيط اطراف خود مي يابد و مفاهيم پايه اي که تاثير مستقيم بر روابط اجتماعي دارند را مي آموزد، يا آنکه بايد بياموزد ولي آموزشي داده نمي شود. بطور مثال اين مفاهيم عبارتند از: اختيار، عدالت، نظم، تدبير و رعايت حقوق ديگران. در نگاه اول اين مفاهيم بسيار پيچيده چطورمي نمايد طوريکه ياد گرفتن آنها آن هم در سنين کودکي شايد غير ممکن به نظر برسد. بايد اعتراف کنيم اگر ماهم به طور مستقيم چگونگي آموزش اين مفاهيم پايه در روابط اجتماعي را در کودکستانهاي غربي مشاهده نمي کرديم، پذيرفتن اين سخن برايمان سنگين بود. در غرب خانواده و خصوصا کودکستان کودک را در شناخت صحيح جهان اطراف کمک مي کند و درک قوانين پايه اجتماعي (به طور مثال احترام به حقوق ديگران) که باعث شکل پذيري يک جامعه پايدار مي گردد را از راه هاي بسيار ساده (از جمله بازيها و واکنش حساب شده به رفتار کودک) امکان پذير مي کند.با اين حساب، مهمترين زمان در تشکيل شخصيت اجتماعي فرد، سنين کودکي است و در جامعه ما بزرگترين نقش را خانواده بازي مي کند. پس از آنکه شخصيت اجتماعي فرد شکل گرفت سرمايه گذاري براي نهادينه کردن اين مفاهيم پايه، از جمله دموکراسي کاري است عبس و بيهوده. نتيجه اين آموزش بيهوده، آن خواهد بود که بطور مثال فرد به ظاهر مترقي به جاي ريش بلند از نيکتايي بهره مي گيرد. خلاصه اينکه تربيت و آموزش، آغاز نهادينه سازي عناصر وفاق اجتماعي از جمله دموکراسي است و رسالت روشنفکران در جامعه متوقف بر پروراندن امر آموزش براي پايه گذاري يک تمدن است.
درپايان به بخشي از موعظه هاي حضرت امير المومنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) به فرزند بزرگوارش امام حسن (عليه السلام) مي پردازيم.
پسرم! همانا تو را به ترس از خدا سفارش ميکنم که پيوسته در فرمان او باشي، و دلت را با ياد خدا زنده کني، و به ريسمان او چنگ زني، چه وسيلهاي مطمئنتر از رابطه تو با خداست اگر سررشته آن را در دست گيري. دلت را با اندرز نيکو زنده کن، هواي نفس را با بياعتنايي به حرام بميران، جان را با يقين نيرومند کن، و با نور حکمت روشنايي بخش، و با ياد مرگ آرام کن، به نابودي از او اعتراف گير، و با بررسي تحولات ناگوار دنيا به او آگاهي بخش، و از دگرگوني روزگار، و زشتيهاي گردش شب و روز او را بترسان، تاريخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه که بر سر پيشينيان آمده است به يادش آور، در ديار و آثار ويران رفتگان گردش کن، و بيانديش که آنها چه کردهاند؟ از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند؟ از جمع دوستان جداشده و به ديار غربت سفر کردند، گويا زماني نميگذرد که تو هم يکي از آناني! پس جايگاه آينده را آباد کن، آخرت را به دنيا مفروش، و آنچه نميداني مگو، و آنچه بر تو لازم نيست بر زبان نياور، و در جادهاي که از گمراهي آن ميترسي قدم مگذار. زيرا خودداري به هنگام سرگرداني و گمراهي، بهتر از سقوط در تباهي هاست.به نيکيها امر کن و خود نيکوکار باش، و با دست و زبان بديها را انکار کن، و بکوش تا از بدکاران دور باشي، و در راه خدا آنگونه که شايسته است تلاش کن، و هرگز سرزنش ملامتگران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد، براي حق درمشکلات و سختيها شنا کن، شناخت خود را در دين به کمال برسان، خود را براي استقامت در برابر مشکلات عادت ده، که شکيبايي در راه حق عادتي پسنديده است، در تمام کارها خود را به خدا واگذار، که به پناهگاه مطمئن و نيرومندي رسيدهاي، در دعا با اخلاص پروردگارت را بخوان، که بخشش و محروم کردن به دست اوست، و فراوان از خدا درخواست خير و نيکي داشته باش. وصيت مرا به درستي درياب، و به سادگي از آن نگذر، زيرا بهترين سخن آن است که سودمند باشد، بدان علمي که سودمند نباشد فايدهاي نخواهد داشت، و دانشي که سزاوار يادگيري نيست سودي ندارد.
نتيجه گيري:
تربيت وآموزش انضباط،بهترين هديه اي است که پدر ومادربه کودک مي دهند .آموزش در اين زمينه (تربيت فرزند)نه تنها باري بر دوش آنها اضافه نخواهد کرد، بلکه باعث جلوگيري از هدر رفتن نيروي آنها خواهد شد. چون بعضي از پدران ومادران نا آکاه به اصول تربيتي فرزند،از والدين آگاه در اين زمينه براي فرزندان خود کمتر فداکاري نمي کنند بلکه نيروي زيادي را صرف ترديد وندانم کاري،احساس گناه ودر گيري واحساس ناتواني در رابطه با فرزندشان مي کنند.براي مثال کشاورزي که مي خواهد محصول بسيار مرغوبي را از زمين برداشت کند ، به هنگام بذر پاشي ، زمين کشاورزي را مهيا مي کند ، زمينه رشد گياهان هرزه را از بين مي برد وتمام موانع رشد محصول را بر طرف مي کند ، آنگاه بذر مورد نظر را به زمين تحويل مي دهد وبعد از اين مرحله ،حفاظت وحراست از زمين تا هنگام بدست آوردن محصول قطع نمي شود . مولاي متقيان امير المومنين (عليه السّلام) خطاب به فرزند بزرگوارش امام حسن (عليه السّلام) مي فرمايد : دل وروح کودک مثل زمين خالي از زراعت است که هر بذري را قبول مي کند لذا براي اين کارپدر ومادر بايد خود مظهر عمل باشند نه حرف. چون تذکرات وياد آوري والدين وقتي روي فرزندان اثردارد که هريک نمونه اي سازنده وعملي براي آنان باشند .والدين بايد باهم هماهنگ باشند يعني دستوراتي که از طرف مادر صادر مي شود ويا روشهايي که به کار گرفته مي شود از طرف پدر وساير افراد خانواده تاييد شود وبالعکس.حتي المقدور کارهاي شخصي کودکان را به خودشان واگذار کنيم و درصورت برخورد بامشکلات در صدد رفع آن برنياييم بلکه او را راهنمايي کنيم.به فرزندانمان خصوصا در سنين فرمانبرداري مسئوليت هاي مناسبي واگذار کنيم واز انها بخواهيم که وظايف خود را به بهترين وجه انجام دهند.
پي نوشت ها :
1. رسالة الحقوق امام سجاد عليه السلام
2. همان
3. مستدرك ج15ص164
4. سوره مباركه(كهف آيه46 )
5. سوره مباركه (تغابن آيه 15)
6. سوره مباركه (تغابن/14)
7.سوره مباركه (انعام آيه 151)
8. سوره مباركه ً( سبأ آيه 35)
9. سوره مباركه (ممتحنه آيه 3
10. سوره مباركه( منافقون آيه 9)
11. سوره مباركه ( فتح آيه 11)
12. سوره مباركه ( فرقان آيه 74)
13.سوره مباركه ( زمر آيه 9)
14. سوره مباركه ً( مجادله آيه 11)
15. سوره مباركه( عنكبوت آيه 43)
16. سوره مباركه ( ا لرحمن آيه 3و4)
17. سوره مباركه ( علق آيه 4و5)
18. سوره مباركه ( (سوره لقمان آيه 16)
19. سوره مباركه( سوره لقمان آيه17)
20. سوره مباركه ( سوره لقمان آيه 18)
21. سوره مباركه ( سوره لقمان آيه19)
22.(من لا يحضره الفقيه-ترجمه غفارى ،ج5 ،176
23. (من لا يحضره الفقيه-ترجمه غفارى ،ج5 ،178
24. صحيفه سجاديه دعاي 25
25. نهج الفصاحة مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صل الله عليه وآله 239
26. نهج البلاغه نامه 31حضرت به امام حسن مجتبي(عليه السّلام)
27.نهج البلاغة نامه 31
28. مُستَدرِكَ الوسائل، جلد12، صفحه 625
29. غُرَر الحِكََم، صفحه 831
30.سوره 7، آية 34
31.كتاب تربيت فرزند
32. (من لا يحضره الفقيه-ترجمه غفارى ،ج5 ،178
منابع
1.قرآن
2. مجموعه كلمات قصار حضرت رسول (صلي الله عليه واله وسلم) نهج الفصاحة(نويسنده: ابو القاسم پاينده- ناشر: دنياى دانش - سال چاپ: 1382 ش)
3. مجموعه خطبه ها – نامه ها وحكمت هاي حضرت علي عليه السلام نهج البلاغه (نويسنده: محمد دشتي - ناشر: مشهور-سال چاپ: 1379 ش)
4. مجموعه كلمات قصارحضرت علي (عليه السلام) غُرَر الحِكََم (نويسنده:عليرضازکي زاده رناني – ناشر پرتو خورشيد- سال چاپ1286ش)
5. مجموعه دعاهاي حضرت امام سجاد عليهالسلام صحيفه سجاديه (نويسنده: عبد المحمد آيتى- ناشر: سروش - سال چاپ: 1375 ش)
6.( شيخ صدوق محمد بن علي بن بابويه قمي من لا يحضره الفقيه(ترجمه غفارى- نويسنده: على اكبر غفارى- ناشر: نشر صدوق - سال چاپ: 1367 ش)
7. نوري ميرزا حسين مستدرك
8.امير ملک محمودي راهنماي خانواده(نويسنده :امير ملک محمودي الگودرزي- ناشر: مشهور-سال چاپ: 1381 ش)
9.عبد العلي حسين پور زلال تربيت(نويسنده: عبد العلي حسين پور – ناشر شهيد حسين فهميده-سال چاپ: 1385 ش) /ع