جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
اُمّيت پيامبران (1)
-(2 Body) 
اُمّيت پيامبران (1)
Visitor 727
Category: دنياي فن آوري
(قسمت اول: باب)
يکي از سنت هاي الهي در ارسال رسل و فرستادن انبيا همواره اين بوده، که فرستاده ي خداوند از علم لدني الهي بهرمند بوده است ولذا نيازي به اکتساب علوم بشري نداشته است و اين امر خود نشانه اي از الهي بودن اين فرستاده مي باشد، لذا ست که در مورد پيامبر اسلام از تعبير امي به معناي درس ناخوانده استفاده مي شود.
جناب علي محمد شيرازي هم چون ادعاي پيغمبري داشته اند در صفحه 9 صحيفه عدليه اين ادعا را مطرح کرده اند ايشان در توصيف خود مي نگارد:
«در اعجميين نشو و نما نموده و دراين آثار حقّه نزد احدي تعليم نگرفته بل اُمّي صرف بوده در مثل اين آثار»
جناب عبدالبهاء نيز ميگويند : نورانيّت مظاهر مقدسه بذاتهم است، نمي شود از ديگري اقتباس نمايند. ديگران بايد از آنها اکتساب علوم و اقتباس انوار نمايند نه آنها از ديگران . جميع مظاهر الهيه نيز چنين بودند: حضرت موسي ، حضرت عيسي،....، حضرت باب و حضرت بهاءالله در هيچ مدرسه اي داخل نشدند. يکي از سنت هاي الهي در ارسال رسل و فرستادن انبيا همواره اين بوده، که فرستاده ي خداوند از علم لدني الهي بهرمند بوده است ولذا نيازي به اکتساب علوم بشري نداشته است و اين امر خود نشانه اي از الهي بودن اين فرستاده مي باشد، لذا ست که در مورد پيامبر اسلام از تعبير امي به معناي درس ناخوانده استفاده مي شود.جناب علي محمد شيرازي هم چون ادعاي پيغمبري داشته اند در صفحه 9 صحيفه عدليه اين ادعا را مطرح کرده اند ايشان در توصيف خود مي نگارد:
«در اعجميين نشو و نما نموده و دراين آثار حقّه نزد احدي تعليم نگرفته بل اُمّي صرف بوده در مثل اين آثار»
جناب عبدالبهاء نيز ميگويند : نورانيّت مظاهر مقدسه بذاتهم است، نمي شود از ديگري اقتباس نمايند. ديگران بايد از آنها اکتساب علوم و اقتباس انوار نمايند نه آنها از ديگران . جميع مظاهر الهيه نيز چنين بودند: حضرت موسي ، حضرت عيسي،....، حضرت باب و حضرت بهاءالله در هيچ مدرسه اي داخل نشدند.
در اين نوشتار بر آنيم تا اين ادعاي ايشان را بررسي کنيم و ببين تا چه ميزان به واقعيت نزديک است براي اين کار به کتب بزرگان بهايي مراجعه مي کنيم :
در کتاب تلخيص تاريخ نبيل، که مهمترين تاريخ بهائيان است، در صفحات 63 و64 چنين آمده است:
«خال حضرت ايشان را براي درس خواندن نزد شيخ عابد بردند،... شيخ عابد مرد پرهيزگار محترمي بود و از شاگردان شيخ احمد و سيد کاظم رشتي به شمار ميرفت...» مطالع الانوار عربي ، صفحه 159 :
وَ کَتَبَ ميرزا أبُوالفَضل في کِتابٍ خَطّيٍّ بِأنَّ البابَ کانَ يَبلُغُ مِنَ العُمُرِ سِتَّةَ أو سَبعَ سَنَواتٍ عِند ما دَخَلَ مَدرَسَةَ الشَّيخِ عابد وَ کانَتِ المَدرَسَةُ تُعرَفُ بِاسمِ قَهوَةُ أولياء وَ مَکَثَ البابُ فيها خَمسَ سِنينَ تَعَلَّمَ فيها مَبادي اللُّغَةِ الفارسِيَّةِ و في أوَّلِ رَبيعِ الأوَّلِ سَنَة 1257 هِجرِيَّةِ عادَ إلي بَلَدِهِ في فارس بَعدَ أن مَکَثَ في النَّجِفِ وَ کَربَلاء سَبعَةُ أشهُرٍ »
ميرزا ابوالفضل گلپايگاني ( بزرگترين مبلغ بهائي ) در کتابي به خط خودش نوشته است که باب شش يا هفت ساله بود که در مدرسه شيخ عابد داخل شد و مدرسه به قهوه اولياء معروف بود و باب پنج سال در آنجا مبادي و پايه هاي زبان فارسي آموخت و در آغاز ربيع الأول سال 1257 - پس از اين که هفت ماه در کربلا و نجف اقامت داشت- به شيراز برگشت.
خود جناب باب در بيان خاطرات ايام کودکي در کتاب بيان عربي در ص25 مي گويد:
قُل أن يا مُحَمّدُ مُعَلِّمي فَلا تَضرِبني... وإذا أرَدتَ ضَرباً فَلا تَتَجاوزَ عَن الخَمس ولا تَضرِب عَلي اللَّحم...« بگو اي محمد آموزگار من، مرا کتک مزن،... و چون خواستي بزني بيشتر از پنج ضربه و نيز بر گوشت بدنم مزن ...»
و اين نشان مي دهد که سيد باب در کلاس درس حضور مي يافته و پيداست که وي خاطره بدي از تنبيهات معلمش داشته است.
فاضل مازندراني مبلغ شهير بهائي در بخش سوم تاريخ ظهور الحق اين موارد را برمي شمرد:
• در ص 97 به حضور باب در حوزه ي درس سيد کاظم در کربلا اشارتي دارد.
• هم چنين در ذيل صفحات 200 و 437 دو سند تاريخي را شاهد ميگيرد بر اينکه ميرزا علي محمد پيش از وفات سيد رشتي چندين ماه در کربلا به درس او مي آمده و تا سيوطي و حاشيه ي ملا عبدالله خوانده بوده است.
– همين نويسنده، در کتاب اسرارالآثار مواردي از مکتوبات سيد باب را درج کرده که در آنها ازسيدکاظم رشتي به عنوان معلم تعبير شده:
• در ص 35 جلد اول مي نويسد:
« و در توقيعي است: و أمّا ما رأيتَ مِن آياتِ مُعَلِّمي... که مراد از معلم حاجي سيد کاظم رشتي مي باشد »
• در ص 61 و 62 جلد دوم از آغاز تفسير بقره اين عبارت را آورده:
« ثُمَّ جاءَ خَبَرُ فَوتِ الجَليلِ وَ العالَمِ الخَليل مُعَلِّمي رَحمَةُ اللهِ عَلَيهِ مِن هُنالِک »
که در اين سخن به فوت معلمش حاجي سيد کاظم رشتي در کربلا اشاره مي کند.
دوستان بهايي براي توجيه اين مساله به تاويلاتي روي مي آورند تا اين تناقض را حل کنند و آنها مي گويند منظور از اميت جناب باب اين است که ايشان به شيوه متداول روز درس نخوانده اند و به شيوه اي يگر درس خوانده اند در پاسخ اين عزيزان بايد گفت :
اولا: طبق اسناد و شواهد تاريخي که در بالا آمده اتفاقا جناب باب به شيوه و رسوم آن روزگار درس خوانده اند ايشان ابتدا مبادي و پايه هاي زبان فارسي را خوانده اند و بعد به کربلا رفته اند و در درس سيد کاظم رشتي حاضر شده و تا سيوطي و حاشيه ملا عبدالله درس گرفته اند.
ثانيا: بيان شد آنچه که در ادعاي اميت پيامبران مهم و مورد استناد است درس ناخواندگي فرستادگان الهي است و اينکه علوم ايشان بايد لدني و وهبي باشد و نبايد علوم اکتسابي داشته باشند بنابراين در اين مساله شيوه وروش کسب علم مهم نيست بلکه اصل مساله درس خواندن مورد بحث است. بنابراين مشخص شد بنابر اسناد و شواهد تاريخي خود بهائيان ادعاي امي بودن جناب باب ادعاي باطل و دروغين مي باشد و لذا ايشان چون داراي علم الهي نبوده اند و علم اکتسابي بشري داشته اند لذا نمي توانند فرستاده ي الهي باشند و بنابراين خود بخود ادعاي پبغمبري ايشان هم باطل مي باشد.
منبع: بهائي پژوهي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image