گفت و گو با دکترحامد البياتي، رئيس پيشين دفتر مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در لندن
درآمد
حامد البياتي در دوران حکومت حزب بعث رياست دفترمجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در لندن را برعهده داشت و با اين مسئوليت مي کوشيد تا با محافل و مجامع بين المللي از جمله دولت آمريکا ارتباط برقرارکند و ايجاد تراژدي ملت عراق را براي آنان شرح دهد.وي دراين گفت و گو به گوشه اي از اين تلاش ها و تعامل همه جانبه اي که شهيد محراب، شهيد آيت الله سيد محمد باقر حکيم در سايه ويژگي ها و درايت و تدبيرخود با مجامع بين المللي و سران کشورها داشت به اختصاراشاره مي کند.
از چه زماني با سيدمحمدباقر حکيم آشنا شديد؟
از هنگامي که دانش آموز دوره دبيرستان در منطقه الکراده الشرقيه در بغداد بودم و در دسته هاي عزاداري مخصوص دانشجويان و دانش آموزان آن منطقه شرکت مي کردم.او آن زمان همواره در حال رفت و آمد به منطقه الکراده بود. زيرا، موضوع علوم قرآن را به مدت ده سال در دانشکده اصول الدين بغداد تدريس مي کرد. همچنين برادر ايشان سيدمحمد مهدي حکيم، امام جماعت حسينيه و مسجد التميمي در منطقه الکراده الشرقيه بود. آن دو از هيئت هاي عزاداري دانشجويان و جوانان استقبال و گاهي اوقات نيز براي جوانان سخنراني مي کردند.رابطه ما با شهيد محراب آيت الله حکيم از آن زمان آغاز شد. همچنين از خلال حضور در مساجد و حسينيه هاي الکراده الشرقيه با برخي از علما مانند مرحوم علامه سيدمرتضي عسکري و شهيد شيخ عارف البصري و ديگران آشنا شدم.
در سنين نوجواني از مرجع ديني بزرگ تقليد امام سيدمحسن حکيم(ره) تقليد مي نمودم، و براين اساس روابط من با خاندان آيت الله حکيم گسترش يافت. اما،جهاد و پيکار مشترک،عامل اصلي پيوند ما بود.آن هم پس از خروج شهيد محراب از عراق در سال 1980، و ملاقات با ايشان در سوريه. پس از آن که براي همکاري با ايشان راهي ايران شدم.پيش از تأسيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در تهران، در نهادهاي گوناگون که پس از هجرت ايشان به ايران شکل گرفتند،با ايشان همکاري داشتم. برخي از اين نهادها عبارتند از«جماعت علماي مجاهد عراق» و «دفتر انقلاب اسلامي عراق» و «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق». در نخستين دوره مجلس،مسئوليت دفترشهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم در مجلس اعلا و سخنگوي رسمي او بودم.همچنين من در رأس اولين گروهي بودم که در پادگان توحيد دوره نظامي ديدم.اين پادگان توسط شهيد آيت الله حکيم به منظور مبارزه با رژيم جنايتکار صدام دايرشده بود.
از نظراخلاقي شهيد آيت الله حکيم را چگونه يافتيد؟
در حقيقت او داراي صفات اخلاقي عالي بود. احساس پدري و برادري در ذهن ما به وجود مي آورد.هرگاه با او در تهران ملاقات مي کردم، اصرار داشت مرا بدرقه کند. هنگامي که در سال هاي (1992 تا 2003) درلندن به سر مي بردم همواره مرا به توکل به خدا و اعتماد به نفس و اطمينان به پيروزي سفارش مي کرد.بهترين خاطره من با شهيد محراب هنگامي بود که تصميم گرفت به عراق بازگردد که من هم ايشان را از تهران تا اهواز و سپس تا بصره همراهي کردم. روز دهم ماه مه سال 2003 وارد بصره شديم. سپس از شهرهاي ناصريه و سماوه و ديوانيه گذشتيم و روز دوازدهم همان ماه وارد نجف اشرف شديم. شهيد محراب در نجف مستقر شد، و من به بغداد رفتم. از آن پس هفته اي يک بار در چارچوب جلسات شوراي مرکزي مجلس اعلا که در نجف برگزار مي شد، با همديگر ملاقات مي کرديم.
روابط سياسي شهيد محراب با کشورهاي جهان چگونه بود؟
شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم، در سطح محلي و منطقه اي و بين المللي، يک شخصيت سياسي ممتاز بود. در چند سفر خارجي به ويژه در ديدار از کويت او را همراهي کردم. ايشان سالي يک بار در ماه مبارک رمضان به کويت مي رفت، و ده روز در آنجا اقامت مي کرد. در سال 1995 نيز به هنگام مسافرت به لندن در خدمت ايشان بودم. دلايل و نشانه هاي سياسي، ديني، معنوي و اجتماعي همه اين سفرها به کشورهايي که از آنها بازديد مي کرد، و با مهاجران عراقي به گفت و گو مي نشست کاملاً آشکار بود.
به سفرايشان به لندن و ملاقات با شخصيت هاي گوناگون اشاره کرديد.ازاين سفر چه خاطره اي داريد؟
شهيد محراب در جريان ديدار از لندن با تعدادي از اعضاي پارلمان انگليس ملاقات و گفت و گو کرد. چهار تن از وزيران کابينه انگليس نيز تقاضا کردند با آيت الله حکيم ديدارداشته باشند ولي،ايشان چون معتقد بود،موضع دولت هاي غربي نسبت به ملت عراق مثبت نبوده،و به طورشايسته از مظلوميت ملت عراق در برابر جنايات رژيم صدام دفاع نمي کنند،و از رژيم صدام پشتيباني به عمل مي آورند،تقاضاي ملاقات را رد کرد.آيت الله حکيم در لندن با گروه هاي اپوزوسيون عراقي و علماي دين ملاقات کرد،و ازمساجد اقليت هاي مسلمان از جمله مسجد اقليت خوجه هاي هندي و پاکستاني که شيعه اثني عشري هستند،بازديد به عمل آورد. او همچنين از شهر منچسترمندريدس که انبوه مهاجرين عراقي در آن زندگي مي کنند بازديد کرد.
بسياري ازمجامع و محافل بين المللي براي آيت الله حکيم اخترام خاص قائل بودند و حتي برخي از دولت ها از ايشان همانند يک رئيس جمهوري استقبال مي کردند،دلايل آن چيست؟
در حقيقت شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم شخصيتي چند بعدي داشت. اگر خواسته باشيم ازبعد ديني به او نگاه کنيم، او فرزند مرجع بزرگ تقليد شيعيان جهان آيت الله سيدمحسن حکيم بود که نقش ارزنده و بزرگي در شکوفايي حيات سياسي شيعيان عراق و مسلمانان جهان داشت. افزون بر آن، شهيد محراب خيلي زود و در سن جواني به درجه اجتهاد نايل آمد. به هرحال او عالمي مجاهد، و انديشمندي سياستمداربه شمارمي آمد،که از آگاهي سياسي و دورانديشي برخوردار بود، همه اين ويژگي ها موجب شده بود که بسياري از رهبران و سران جهان و کشورهاي منطقه به او احترام بگذارند.
شهيد حکيم يکي از پرچمداران تقريب بين مذاهب و مبارزه با هرگونه فرقه گرايي ميان مسلمانان بود. چنانچه امکان دارد برخي از دستاوردهاي تلاش ايشان را در اين زمينه بازگو نماييد؟
در بيشتر همايش هاي مجمع جهاني تقريب بين مذاهب اسلامي که در تهران برگزار مي شد شرکت کردم. و از نزديک نقش هاي وصف ناپذير شهيد محراب آيت الله حکيم در اين همايش هاي فکري و مذهبي را ملاحظه مي کردم. تعداد زيادي از علماي مذاهب گوناگون جهان اسلام به اين کنفرانس ها دعوت مي شدند،و مسايل وحدت بخش و برادري اسلامي را مورد بحث و تبادل نظر قرار مي دادند. شهيد آيت الله حکيم همچنين در تأسيس اولين دانشگاه اسلامي به منظور تدريس فقه مذاهب اسلامي از جمله فقه مذاهب برادران اهل سنت و فقه اهل بيت(ع) سهم بسزايي داشت. هم اکنون صدها دانشجو از کشورهاي جهان اسلام در اين دانشگاه تحصيل مي کنند.
روابط شهيد محراب آيت الله حکيم با ساير احزاب و جنبش هاي مبارز عراقي را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
رفتار ايشان با همه گروه ها و سازمان هاي مبارز عراقي، پدرانه و برادرانه بود. همواره مي کوشيد صفوف ملت را يکپارچه و متحد کند.اصولاً هدف از تأسيس مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق وحدت بخشيدن به همه جريانات اسلامي عراق بود. او کوشيد تلاش ها و مبارزات همه گروه ها و سازمان هاي معارض عراقي را صرف نظر از ديدگاه ها و طرز فکر سياسي شان،منسجم و يکسان کند. به همين منظور با احزاب و گروه هاي مبارز کرد پيمان همکاري امضا کرد که تأثيربسزايي بر روند جهاد و سرنگوني رژيم صدام داشت. افزون بر آن همه گروه هاي سياسي اسلامي،ملي قومي و چپ گراي عراقي براي او احترام قائل بودند.
شهيد محراب آيت الله حکيم تا چه اندازه نسبت به مهاجران عراقي مقيم کشورهاي گوناگون توجه داشت؟
او همواره بر ديدار با مهاجران عراقي اصرار داشت. چند بار مرا مأمور کرد تا با مهاجران عراقي مقيم کشورهاي گوناگون ديدار و به مشکلات آنان رسيدگي کنم. در چارچوب اين مأموريت ها با مهاجران عراقي مقيم برخي کشورهاي اروپا و امريکا ديدارکردم،و درودهاي خالصانه آيت الله حکيم و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را به آگاهي آنان مي رساندم.دراين بازديدها با مسائل و مشکلات مهاجران عراقي آشنا مي شدم،و آن را براي رسيدگي به آيت الله حکيم رئيس مجلس اعلا گزارش مي کردم.او بسيار علاقه مند بود با مهاجران عراقي در تبعيد ارتباط داشته باشد، و به همين دليل پيام ها و نامه هاي بسياري از آنان را دريافت مي کرد و پاسخ آنان را هم کتباً مي داد.چون مکاتبات ميان آيت الله حکيم و مهاجرين عراقي در سرتاسر جهان افزايش يافت،ايشان به مسئولان مجلس اعلا دستور داد نشريه اختصاصي در اين زمينه منتشر و ميان مجامع و محافل عراقي و هواداران مجلس اعلا در کشورهاي گوناگون توزيع گردد.
شما به عنوان يک سياستمدارعراقي چرا يک تشکيلات سياسي خاصي موازي مجلس اعلا تأسيس نکرديد؟
من معتقدم که مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق بهترين تشکيلات اسلامي است که اپوزيسيون عراقي و تاريخ فعاليت هاي اسلامي تاکنون به خود ديده است.درهمين حال شهيد محراب آيت الله حکيم بهترين شخصيت ديني ممتازي بود که توانست مجلس را رهبري کند.ازميان مخالفان عراقي کمتر کسي بود که شايستگي مديريت و رهبري او را داشته باشد. اگر بگوييم که او از نوادرسياستمداران و رهبران عراقي است، گزافه نگفته ايم.به همين دليل به همکاري با ايشان در چارچوب مجلس اعلا در 25سال گذشت پايبند بودم.دراين زمينه کتابي درباره شهيد محراب آيت الله حکيم به عنوان «ربع قرن درکنارشهيد محراب سيدمحمدباقرحکيم» نوشتم و در آن خاطرات خود را درباره ابعاد شخصيت ديني و سياسي و فکري ايشان آورده و نسبت به موضع گيري هاي سياسي و فکري ايشان آورده ونسبت به موضع گيري هاي سياسي اواظهارنظر کردم.به هرحال مي توان گفت مواضع و چهره سياسي آيت الله حکيم در ميان همه سياستمداران صحنه سياسي معاصر عراق شاخص و کم نظير است.
مهم ترين موضع گيري هاي شهيد حکيم کدامند؟
موضع آيت الله حکيم در برابر محاصره اقتصادي و تحريم عراق از سوي امريکا مهم ترين مواضع ايشان را تشکيل مي دهد. در دوران حکومت حزب بعث برخي جريانات سياسي عراق خواستار رفع بدون قيد و شرط مجازات عراق شدند.درحالي که برخي ديگر بر ادامه تحريم ها تأکيد کردند. دسته اول در جبهه امريکا ايستادند،و دسته دوم در جبهه صدام قرار گرفتند. اما، شهيد محراب آيت الله حکيم موضع اصولي به خود گرفت، و اعلام کرد که محاصره و تحريم ملت عراق بايد کاهش يابد. و در برابر آن بايد مجازات رژيم عراق تنگ تر شود. اصولاً تحريم ها و مجازات ها بر ضد رژيم صدام وضع شده بود، و نه مردم ستمديده عراق.دراين زمينه آيت الله سيدمحمدباقرحکيم توصيه کرد که سازمان ملل متحد مسئوليت افزايش و توزيع مواد غذايي در بازار مصرف و توزيع دارو در بيمارستان ها را برعهده بگيرد و دامنه تحريم هاي ديپلماتيک بر رژيم صدام گسترش يابد.چرا که طارق عزيز وزير خارجه وقت عراق هرچند مدت يک بار از طريق امريکا به سازمان ملل راه مي يافت، و به فرانسه و کشورهاي اروپايي سفر مي کرد. شهيد محراب همچنين خواستار تحريم مستقيم رژيم صدام و طرد آن از سازمان هاي بين المللي و منطقه اي و ممنوعيت فعاليت هاي ديپلماتيک آن رژيم شده بود.
از ديگر مواضع اصولي آيت الله حکيم در دفاع از ملت عراق اين است که برخي از جريانات سياسي،ملت عراق را غيرانقلابي و سازش کار و ذلت پذير و ترسو توصيف کردند. اين جريانات ادعا مي کردند تنها احزاب سياسي و نخبگان روشنفکر مي توانند ملت عراق را آزاد کنند. ولي، شهيد محراب آيت الله حکيم اين اتهامات را باطل دانسته،و تأکيد کرد که ملت عراق زنده و پويا و انقلابي است. او به طرفداران اين نظريه توصيه کرد براي شناخت مردم عراق به ادبيات تاريخي و آرشيو روزنامه ها و مجلات و کتابخانه ها رجوع نمايند. آيت الله حکيم همواره تأکيد مي کرد که ملت عراق روزي قيام خواهد کرد، و به انقلاب دست خواهد زد. سرانجام انتقاضه بزرگي در سال 1991 روي داد و رژيم جنايتکارصدام در آستانه فروپاشي و سرنگوني قرار گرفت اما، دولت هاي غربي اراده کردند که رژيم حزب بعث در قدرت باقي بماند.
موضع اصولي ديگر آيت الله سيدمحمدباقر حکيم اين است که برخي از گروه ها و جريانات سياسي شناخته شده عراق از طرح حمله امريکا به عراق براي سرنگوني صدام پشتيباني نموده،و گروه هاي ديگري با اصل جنگ مخالفت کردند.دراين ميان شهيد حکيم بر اين باور بود که صدام بايد از طريق فشارهاي سياسي بين المللي و محکوميت او در سازمان ملل متحد سرنگون شود و نه با توسل به جنگ همه جانبه. آن گونه که اسلوبودان ميلوسويچ رئيس جمهوري پيشين يوگوسلاوي سابق سرنگون شد. و يا به وسيله پشتيباني همه جانبه محافل بين المللي از گروه هاي اسلامي و ملي مخالف و ارتش عراق.
به هرحال مواضع آيت الله حکيم با ساير رهبران و سياستمداران عراقي تفاوت چشمگير داشت.او ضمن دورانديشي و دورنگري، هرگز در برابر اصول و ارزش هاي ديني و ملي انعطاف نشان نمي داد. اما، در مورد همکاري با امريکا، بايد گفت زماني که بسياري از نمايندگان گروه هاي سياسي اسلامي تا پيش از جنگ، هرگونه همکاري و گفت و گو با امريکا را رد مي کردند، شهيد حکيم زود هنگام به نمايندگان مجلس اعلا دستورداد با نمايندگان دولت امريکا وارد مذاکره شوند،اما،او هرگز به طور مستقيم با مقام هاي امريکايي ديدار و ملاقات نکرد.من به عنوان نماينده مجلس اعلا در انگليس با مقامات امريکا در واشنگتن، لندن، ترکيه و کويت ديدار و گفت و گو مي کردم،و ابعاد قضيه عراق را براي آنان شرح مي دادم، و مي کوشيدم پشتيباني سياسي و تبليغاتي و معنوي دولت امريکا را از اپوزيسيون و ملت عراق در برابر رژيم صدام به دست بياورم.
شما که شهيد حکيم را در بازگشت به عراق همراهي کرديد اين بازگشت را در سايه اوضاع دشوارامنيتي چگونه ارزيابي مي کنيد؟
من يکي ازکساني بودم که بازگشت آيت الله حکيم به عراق را نگران کننده مي دانستم هنگامي که ازمن خواست او را همراهي کنم، براي دفاع از جان ايشان تقاضاي اسلحه کردم. اما، برادران حفاظت اين تقاضا را رد کرده و به من گفتند که شما يک فرد سياسي هستيد و نه نظامي! ولي،به آنها يادآور شدم که بايستي همه همراهان آيت الله حکيم براي دفاع از جان ايشان مسلح شوند. زيرا،عملاً نگران جان ايشان بوديم.
هنگامي که وارد خاک عراق شديم، صدها تن از مردم شهرها و روستاهايي که از آنها عبور مي کرديم به استقبال آقاي حکيم مي آمدند.زن و مرد پير و جوان، کوچک و بزرگ و حتي، دانش آموزان به استقبال آمده و براي ايشان شعار سردادند،به طور خلاصه استقبال ميليوني و ملي بي نظيري به راه افتاد،که هرگز چنين استقبالي از هيچ يک از رهبران سياسي که پس از سقوط صدام وارد خاک عراق شدند، به عمل نيامد. همچنين هنگامي که آيت الله حکيم به شهادت رسيد، توده هاي ميليوني ملت عراق در مراسم تشييع و تظاهراتي خودجوش و بي نظير درعراق بي سابقه بود.
ناگفته نماند که دليل پافشاري من براي همراهي ايشان در بازگشت به عراق نگراني و ترسي بود که به خاطر درخطر افتادن جان ايشان داشتم. زيرا،امکان يورش به کاروان ايشان از قبل پيش بيني شده بود.
البته کاروان بازگشت آيت الله سيدمحمدباقر حکيم در مقايسه با کاروان ساير سياستمداران و مسئولان عراقي که اين روزها ميان شهرها و مناطق گوناگون عراق تردد مي کنند بسيارساده است. امريکايي ها هنگام ورود آيت الله حکيم به خاک عراق اجازه ندادند خودروهاي بيشتري همراه او به عراق انتقال داده شود.تعداد سلاح هاي سبک که همراه داشتيم اندک بود. اما، به هرحال به خدا توکل کرديم و پس از رسيدن به نجف اشرف احساس آرامش کرديم، زيرا،درمسير راه از مرز ايران تا شهر نجف که سه شبانه روز طول کشيد، به شدت نگران بوديم. چرا که بسياري از جنايت کاران باقي مانده رژيم سابق ميان مردم پراکنده شده بودند،و آگاه بوديم که سلاح هاي فراواني در خيابان ها و جاده ها خريد و فروش مي شود.اما،به حول و قوه الهي به سلامت به شهر نجف رسيديم و خواست و اراده خدا بالاترازهمه است.
به ياد دارم، پس از استقرار آيت الله حکيم در شهر نجف اشرف، يکي از برادران به او گفت که ما از اين نگران هستيم که نکند شما را به قتل برسانند. آيت الله حکيم در پاسخ به برادران نگران گفت: خداوند متعال تا بحال همه دعاهاي مرا استجابت کرده است. چون از خدا خواستم رژيم صدام سقوط کند، سقوط کرد. از خدا خواستم به عراق برگردم،و اين دعا مستجاب شد. آنگاه از خدا خواستم که توفيق زيارت مرقد اميرمؤمنان علي ابن ابيطالب(ع) و مرقد امام حسين(ع) را به من بدهد و اين دعا را نيز اجابت کرد. اکنون يگانه آرزوي من شهادت در راه اوست،و دعا مي کنم به شهادت نائل گردم و دعايم مستجاب گردد. همان گونه که ملاحظه کرديد خداوند ايشان را برگزيد،و با روحي مطمئن و راضي و مرضي به سوي آفريدگار خود شتافت، پس سلام و درود خدا بر او، روزي که متولد شد و روزي که شهيد گشت و روزي که برانگيخته مي شود.
ديدارآيت الله حکيم با مردم عراق چگونه بود و به آنان چه مي گفت؟
سخنراني ها و خطابه هاي آيت الله حکيم با مردم عراق حساب شده بود. در واقع با اين سخنراني ها مردم را از طرح ها و برنامه ها و ديدگاه هاي خود در مسائل ديني، فکري، سياسي، فرهنگي و اجتماعي آگاه مي کرد. چنانچه اين مجموعه سخنراني ها را با دقت بازبيني کنيد،ملاحظه خواهيد کرد که ديدگاه ها و طرح هاي سياسي و علمي خود را براي اداره کشور و ملت عراق بيان مي کرده است. مواضع خود را درباره نيروهاي اشغالگر و آينده عراق مشخص کرده است. درعين حال تحت تأثير عاطفه و احساسات جوشان مردم قرار مي گرفته، و در بيشتر اوقات گريه مي کرده است. من هرگز چنين صحنه هايي را در طول زندگي خود نديده ام.توده مردم ساعات زيادي زير خورشيد تابان منتظرآمدن او مي شدند،تا به سخنانش گوش دهند.
چه خاطرات جالبي از سابقه همراهي تان با ايشان به ياد داري؟
خاطرات شنيدني و جالب بسياري در ذهن دارم،که قابل شمارش نيستند.آيت الله حکيم روزي خاطرات دوران زندان را براي من بازگو کرده وگفت:پس ازاينکه آيت الله شهيد سيدمحمدباقر صدر مرا به عنوان نماينده خود در مراسم عزاداري اربعين سال 1977 برگزيد،درپي اين مراسم قيام همگاني ماه صفر روي داد،من دستگير و شکنجه و به حبس ابد محکوم شدم. برخي زندان بانان با من خوش رفتاري داشتند و برخي بدرفتاري مي کردند.ازخدا مي خواستم تا مرا از دست زندان بانان بدرفتار نجات دهد. و ديري نپاييد که معجزه آسا زندان باناني که مرا مورد آزار و اذيت قرار مي دادند به مجازات رسيدند.
منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره42-41