دكتر ديناني ميگفت: روزي در حضور علامه طباطبايي به هانري كربن گفتم: شما كه اين گونه با معارف اسلامي آشنا شدهايد، با چه ذكري مانوسايد؟ كربن در پاسخ گفت: ذكر من قال الباقر (عليه السلام) و قال الصادق (عليه السلام) است .
24 آبان سالروز درگذشت علامه سيدمحمد حسين طباطبايي بهانهاي شده تا از ارتباط اين مفسر شريف با هانري كربن مطالبي را حضورتان تقديم داريم .
زندگي و انديشه
هانري كربن (Henry.Corbin در چهارم آوريل 1903م . در شهر پاريس ديده به جهان گشود . در دوران كودكي آموزشهاي مذهب كاتوليك را آموخت . سپس به مدرسه علوم مسيحي رفت و به نهضت پروتستان علاقهمند شد . وي براي ادامه تحصيل به دانشگاه سوربن رفت و در سال 1925م . ليسانس گرفت . يك سال بعد، گواهينامه عالي فلسفه و در سال 1928م . ديپلم تتبعات عالي دانشگاه پاريس و سرانجام در سال 1929م . ديپلم مدرسه السنه شرقي پاريس را اخذ نمود . در همين سالها با زبانهاي عربي، فارسي و پهلوي آشنا شد . (1)
وي بعدها، نزد لويي ماسينيون رفت و نسخهاي از كتاب حكمة الاشراق سهروردي را از او دريافت كرد . اين كار تاثير روحي فراواني بر كربن نهاد او را راهي شرق نمود . نخستين مقالهاش در نشريه بررسيهاي فلسفي، درباره يكي از آثار سهروردي به طبع رسيد و اولين اثر مستقل او به زبان فرانسه، در خصوص سهروردي، در سال 1939م . تحت عنوان «سهروردي مؤسس حكمت اشراق» چاپ شد . (2)
كربن مدتها رياست انستيتو فرانسه و ايران را عهدهدار بود و به همت او مشاهيري چون سهروردي، روزبهان و ملاصدرا براي جامعه علمي و فرهنگي اروپا به نامهايي آشنا مبدل گرديد . در جهاني كه برخورد ميان فرهنگهاي گوناگون پيوسته با شكافهاي بيشتر مواجه ميشد، وي نمونهاي از تلاش فوقالعاده براي تفاهم بود . (3)
هانري كربن را بايد فيلسوف و مفسر حكمت معنوي شيعه ناميد . مطالعات او در آثار عرفاني، لطف و جذبه وصف ناپذيري به آثارش بخشيده است . كربن خود در اين باره ميگويد: پرورش من از آغاز فلسفي بود . به همين دليل، نه به معناي دقيق كلمه متخصص زبان و فرهنگ آلماني هستم و نه مستشرق; فيلسوفي رهروام به هر دياري كه راهبرم شوند . اگر چه در اين سير و سلوك از فرايبورگ، تهران و اصفهان سر درآوردهام; اما اين شهرها از نظر من، مدينههاي تمثيلياند; منازلي نمادين از راه و سفري هميشگي و پايدار . (4)
آغاز آشنايي
هانري كربن، وقتي آوازه عرفان و فلسفه علامه طباطبايي را شنيد، شيفته عظمت علمي، كمالات معنوي و فضايل اين حكيم وارسته گرديد . از اينرو وقتي كه به منظور شناخت تشيع، سالي چند ماه از پاريس به ايران ميآمد و در اين سرزمين به پژوهش در مورد مذهب شيعه ميپرداخت، توسط برخي از اساتيد دانشگاه، از محضر علامه طباطبايي تقاضا نمود كه به وي كمك كند . آن فيلسوف عالي مقام كه از فعاليتهاي علمي و اشتياق معنوي اين محقق با خبر بود، خواستهاش را اجابت كرد و با وجود كهن سالي و ضعف مزاج، هر دو هفته يك بار از قم به تهران ميآمد تا در جلسهاي علمي به سؤالات كربن پاسخ دهد و معارف و حقايق گرانبهاي تشيع را در اختيار او و عدهاي از استادان دانشگاه قرار دهد (5) و بدين وسيله شناخت صحيح شيعه، براي جهان غرب، توسط هانري كربن هموار گرديد . علامه طباطبايي در جايي گفته بود:
از الطاف خداست كه معارف اسلامي به وسيله اين دانشمند و همكارانش در جهان غرب اشاعه يابد . اينها در فرانسه مجلهاي دارند كه معارف شيعه را معرفي مينمايند . (6)
در محفلي كه حلقه اصحاب تاويل نام داشت، ديدار منظم اين دو شخصيت صورت ميگرفت . با وجود مشكل زباني به وسيله ترجمه، ارتباط و گفت و گو ميان آن دو بزرگوار برقرار ميشد .
ملاقات با بركت
كربن مصاحبههاي متعددي طي سالهاي 1337 و 1338 ش . با علامه طباطبايي درباره عقايد، تعاليم و تاريخ تشيع به عمل آورد .
علامه طباطبايي درباره اين مذاكرات گفت: بنا به گفته كربن تا كنون مستشرقين، اطلاعات مربوط به اسلام را از اهل تسنن اخذ ميكردند و در نتيجه، حقيقت مذهب تشيع آن گونه كه شايسته است، به دنياي غرب معرفي نشده است . بر خلاف باور مستشرقين گذشته، اعتقاد من اين است كه تشيع يك مذهب حقيقي و اصيل و پابرجاست و داراي مشخصات يك مذهب حقيقي است و غير از آن است كه به غرب معرفي كردهاند . آنچه پس از پژوهشهاي علمي بدان رسيدهام، اين است كه به حقايق معنويت اسلام از دريچه شيعه - كه نسبتبه اين آيين واقعبيني دارد بايد نگاه كرد . از اين رو كوشيدهام اين مذهب را به نحوي كه بايد و در خور واقعيت آن است، به جهان غرب معرفي كنم . بسيار علاقهمندم كه با رجال علمي و مشاهير اين مذهب از نزديك تماس بگيرم و با طرز فكر آنان آشنا شوم و در بررسي اصول و مباني شيعه، از اين بزرگان كمك گرفته و نسبتبه هدف خود روشنتر شوم . (7)
علامه طباطبايي درباره دومين ملاقات خود با كربن نوشته است: امسال (سال 1338 ش). نيز كه نويسنده پس از گذرانيدن تعطيلات تابستاني - در يكي از ييلاقات اطراف دماوند موقع مراجعتبه قم، چند روزي در تهران توقف داشتم، شب 16 مهرماه طبق وعده قبل، ملاقات دوم در محيط گرم و دوستانه به عمل آمد . در اين مجلس كربن مذاكره را ادامه داده، افزود: امسال موقعي كه اروپا بودم، در ژنو كنفرانسي در موضوع امام منتظر (حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف)) طبق عقيده شيعه داشتم و اين موضوع براي دانشمندان اروپايي كه در آن جلسه حضور داشتند، كاملا تازگي داشت!
وي همچنين گفت: به عقيده من، مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهي را ميان خدا و خلق براي هميشه نگه داشته، پيوسته ولايت را زنده و پا برجا ميدارد .
كربن افزود: به اعتقاد من، تمامي اديان حقيقتي را دنبال مينمايند; اما تنها مذهب تشيع است كه به اين حقيقت لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است كه اين ويژگي ميان عالم انساني و الوهي براي هميشه باقي است . اين نظر من است; آيا شما نيز اين گونه فكر ميكنيد .
گفتم آنچه از نظر اسلام ميتوان گفت، آن است كه نظريه اثبات صانع در تمامي اديان مشترك است; ولي آييني كه ارزش اين حقيقت را داشته، ديني است كه در آن تنها خداي يگانه پرستش شود و رابطه نبوت را اثبات كرده، معادي قائل شود . آنچه از لوازم احترام و تعظيم ميتوان در حق يك دين روا داشت، اسلام در حق يهوديت و مسيحيت روا داشته و مقام نبوت حضرت مسيح را تقديس و تنزيه نموده و شريعت اين پيامبر و نيز حضرت موسي (عليه السلام) را ستوده است و نيز نسبتبه دين مجوس، به ديده احترام مينگرد . (8)
همه جا محل عبادت است
روزي علامه به كربن گفت: در دين مقدس اسلام، تمام زمينها و مكانها بدون استثنا محل عبادت است . اگر فردي بخواهد نماز بخواند، دعا كند يا سجده نمايد، در هر جا كه هست، ميتواند اين عمل را انجام دهد ولي در دين مسيح، چنين نيست و عبادت بايد در كليسا و در وقت معيني انجام گيرد . بنابراين اگر فردي مسيحي در اوقاتي حالي پيدا كرد - مثلا در نيمه شب، بايد چه كند - بايد صبر نمايد تا روز يكشنبه درب كليسا را بگشايند و اين به معني قطع ارتباط بنده با خداست .
كربن در پاسخ گفت: بلي اين اشكال در مذهب مسيح هست و الحمد لله دين اسلام در تمامي زمانها، مكانها و حالات، رابطه خالق و مخلوق را محفوظ نگه داشته است .
علامه يادآور شد: اگر در دين مقدس اسلام، انسان نيازمندي حالي پيدا كند، طبق همان حال و نياز، خداي خويش را ميخواند; چون خداوند اسماي حسنايي دارد و انسان طبق خواست و نياز خويش، هر يك از اين اسما را كه مناسب ديده، پروردگار را بدان اسم و صفتياد ميكند; اما در دين مسيح، خدا اين اسما را ندارد و صرفا لفظ خدا، اله و اب براي اوست . وي خطاب به كربن گفت: اگر شما حالي پيدا كرديد و خواستيد خدا را بخوانيد و مناجات كنيد و او را با اسما و صفتش ياد كنيد و با اسم خاصي از او اجتبخواهيد، چه ميكنيد؟ او در پاسخ گفت: در مناجاتهاي خود، صحيفه مهدويه را ميخوانم! (9)
نگفتم او شيعه شده است؟
پس از چندمين جلسه مصاحبه، هانري كربن رهسپار فرانسه گرديد; اما ارتباط وي با علامه طباطبايي قطع نگرديد و بحثبين اين دو متفكر، از طريق مكاتبه ادامه يافت . علامه در خصوص فلسفه اسلامي از ديدگاه تشيع، مطالبي تدوين و براي وي ارسال نمود .
هانري كربن علاوه بر آن كه مطالب مطرح شده در گفتوگو با علامه طباطبايي را كاملا ضبط و ثبت مينمود و در اروپا انتشار ميداد و حقيقت تشيع را معرفي ميكرد، خود نيز در سخنرانيها و كنفرانسها به طور جدي از تشيع دفاع ميكرد و در پاريس كاملا بر معرفي و تبليغ آن اصرار داشت و بر اين باور بود كه در دنيا، يگانه مذهب زنده و اصيل كه نمرده، شيعه است; زيرا قائل به امام حي ميباشد و اساس اعتقاد خود را بر اين ميگذارد و با اتكا و اعتماد به حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) پيوسته زنده است . كربن خود نيز به معارف و معنويات اين مذهب نزديك بود و اين بارقه در روح و روانش تحول ايجاد نموده بود . مهندس سيدعبدالباقي طباطبايي - فرزند ارشد علامه - ميگويد: يك روز پدر رو به ما نمود و با نشاط خاصي گفت: اين پروفسور به اسلام (تشيع) مؤمن شده است; ولي شرايط اقتضا نميكند تا آن را رسما و علنا بر زبان جاري كند . چند صباحي كه از اين فرموده پدر گذشت، يك روز كربن درباره حضرت مهدي (عج الله تعالي فرجه الشريف) سخنان پرشوري ايراد نمود و ضمن آن گفت: من به خاطر بحث درباره شيعه و رسيدن به حقايق اين مذهب، نزديك بود پست تحقيقاتي خود را در دانشگاه سوربن از دستبدهم . پدر، وقتي از اين موضوع مطلع شد، بسيار مسرور و مشعوف گرديد و گفت: نگفتم اين پروفسور كربن، مؤمن به تشيع شده است و رويش نميشود كه صريحا اعتراف كند . علامه به يكي از شاگردان خود گفته بود (10) : كربن دعاهاي صحيفه مهدويه را ميخواند و ميگريست . (11)
راهيابي به حريم تشيع
كربن عقيده داشت كه راه يافتن به عالم معنويتشيعي، كاري سهل و آسان نميباشد; زيرا تشيع حرم معرفتباطني اسلام است و از ويژگيهاي آن احساس شرمي وافر در قبال مسايل ديني، متانت و وزانتي است كه وقتي مخاطب يقين حاصل كرده باشد، بند از نقاب ميگشايد; وي مينويسد:
شرط لازم براي راه يافتن به حريم تشيع و عجين شدن با روح آن، اين است كه بر خوان گسترده معنويت آن بنشينيم; ولي ميهمان عالم معنويتشدن، ايجاب ميكند كه در باطن و ضمير خويش، جايگاهي برايش تدارك ببينيم . زيستن در عالم معنويتشيعي امكان ندارد; مگر به شرط آن كه با باطن ما راه يابد و با روحمان سرشته شود . (12)
به نظر كربن، تشيع در حكم معناي دروني اسلام است كه اين باطن از نخست و به طور كامل، همان تعاليمي است كه از امامان به پيروانشان و از آنها به ديگران انتقال يافته است .
بشريتبدون وجود اين خلفاي الهي، قادر به ادامه حيات نيست; خواه از اين امر آگاه و يا غافل باشد . در مذهب شيعه، تنها با تكيه و پيوند ميان ولايت و امامت و تفسيرهاي ظاهري و باطني، پيامبرشناسي ظهور يافته كه از يك سو به تفسير ظاهر شريعت و از سوي ديگر به تاويل آن محدود ميگردد . (13)
كربن ميگويد: با سيماي امام دوازدهم است كه تشيع نهانيترين سر خود را به ما عرضه ميكند و اين موضوع بر تارك كاخ رفيع الهيات و حكمت معنوي نشسته است .
كربن در هفتم اكتبر سال 1978 م . در گذشت .
پينوشت:
1 . كربن در فلسفه ايراني و فلسفه تطبيقي، ترجمه سيدجواد طباطبايي، مقدمه .
2 . زائري از غرب، حسين سيدعرب، مجله گلچرخ، شماره 13 .
3 . نك: هانري كربن و آفاق تفكر معنوي، داريوش شايگان، ترجمه باقر پرهام .
4 . سخنان ايراد شده در سمينار پيرامون آثار هانري كربن، انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران، ص 18 .
5 . جرعههاي جانبخش، از نگارنده، ص 289 .
6 . يادنامه مفسر كبير استاد علامه طباطبايي، ص 127و128 .
7 . شيعه (مجموعه مذاكرات با هانري كربن)، مقدمه علامه طباطبايي با تلخيص و بازنويسي مختصر .
8 . همان، ص 24 و 27 با اندكي تلخيص و بازنويسي .
9 . مهرتابان، علامه تهراني، ص 48و49 .
10 . مجله جوانان، شماره 821، ص 52 .
11 . مهر تابان، ص 47 .
12 . در احوال و انديشههاي كربن، ص 90 .
13 . همان، ص 30 .