جستجو در محصولات

گالری پروژه های افتر افکت
گالری پروژه های PSD
جستجو در محصولات


تبلیغ بانک ها در صفحات
ربات ساز تلگرام در صفحات
ایمن نیوز در صفحات
.. سیستم ارسال پیامک ..
آشنايي با کتاب ايقان (4)
-(6 Body) 
آشنايي با کتاب ايقان (4)
Visitor 666
Category: دنياي فن آوري

21. تاويلات بي مبنا و مضحک

گفتيم بهاءاله کتاب ايقان را براي اثبات ادعاي سيد باب نوشته و براي اين مقصود به هربهانه ودستاويزي چنگ انداخته است. از آن جمله است استناد به آيات قيامت درقرآن کريم و توجيه و تاءو يل همه اين آيات به ظهور باب که مثلا قيامتي بوده است در دوره معاصروآسمان و زمين رادگرگون کرده است و بهشت را فراسوي انسان گشوده است.
استناد به آيات مبارکات قيامت همچون "والارض جميعا قبضته يوم القيمه والسموات مطويات بيمينه "(67 /زمر) و "يوم نطوي السماء کطي السجل للکتب " (104/انبياء) و "يوم تبدل الارض غير الارض و السموات و برزوالله الواحد القهار (49 /ابراهيم ) وغير آن (که تماما در مورد رستخيز عمومي است که بساط اين جهان برچيده مي شود وميزان عدل الهي اقامه مي گردد ) براي ظهور باب براستي مضحک و موجب تفريح است.
آيا به صرف ادعاي معنوي دانستن آيات قيامت(پيچيده شدن بساط آسمانها و تبديل زمين به زميني ديگر ) و توجيه و تاويل آسمان به ديانت باب و زمين به زمين قلوب ،مشکل سيدباب حل مي شود و ديگر کساني از ايشان به عنوان قائم موعود که چهارده قرن مسلمين منتظرش بوده اند مطالبه برپائي عدل وداد فراگير جهاني نخواهند کرد و تغييرکلي درجهان را نخواهند خواست ودر بست ايشان را خواهند پذيرفت و کتاب" بيان " را که مبنايش حرق و سوزاندن همه کتابها بجز بيان و قتل همه نفوس بجز بابي است بر سر در سازمان ملل متحد خواهند گذاشت تا ديده جهانيان و فرهيختگان به آن روشن شود و درقرن بيست و يکم و هزاره سوم ملاک مدنيت جهاني و رشد دانش بشري و تاليف ملل و اتحادبشر گردد؟!!
ايقان در پي اثبات يک قائم بدلي است که با يک سيلي از همه ادعاهايش دست بر ميدارد و توبه نامه مي نويسدواز هر ادعايي مستغفر مي شود واز سلطان مي خواهد ذنب و گناه او را ببخشايد(متن توبه نامه باب را خود بهائيان از جمله ميرزاابو الفضل گلپايگاني درکتاب هاشان ثبت و ضبط کرده اند) آن هم قائمي که قرار بودجبروت و سلطه سلاطين زمين را در هم شکند و عدل و داد و علم را جانشين ظلم وجور وجهل گرداند...
بهاءاله درايقان ص29 س12 مي گويد: "ارض ظاهره هم تبديل يافته" !مي پرسيم توضيح بفرمائيد چه چيزي دستخوش تبديل شد؟ آيا جنگ ها و کشتارهاوخونريزي ها و قحطي ها و گرسنگي ها و ظلم ها و جنايت ها و جهالت ها وتبعيض هاوفسادهاو...ريشه کن شد و جايش را به صلح عمومي و امنيت و برابري و برادري و رفاه سراسري وعدل و دادو يگانگي و دانش و معنويت و صلاح وسدادو تقوي و توحيد داد؟آيا ارض ظاهره آبادتر شد و قحطي ها و خشکي ها و آلودگي ها ي مختلف زيست محيطي کمتر شدوبارش هاي آسماني افزون تر گرديدوجنگ ها و خونريزي ها پايان گرفت؟اگر مقصود تمدن جديد در اروپا ست که در مدت اقامت در عراق به سمع بهاءاله رسيده چه ربطي به باب داردکه دستور حرق کتب داده است؟
آن تمدن از 150 سال قبل از تولد باب پايه ريزي شده و اگر چه از جهاتي آسايش مردم را فراهم کرده از جهات زيادي ناراحتي هاواضطراب هاومصائب بشري راافزون تر کرده است وتازه اگر اين استدلال سخيف مورداستناد قرار گيردکه پيشرفت تمدن غرب مولود ظهور باب با آن تعاليم مشعشع حرق کتب و قتل نفوس غير بابي بوده هر مدعي ديگري در اين دوره ها مثلا شت مهرباباي هندي ياغلام احمدقادياني مي توانسته اند چنين ادعايي را بکنند چنانکه کرده اند . "شت بابائي "ها ي هندوستان همه تحول ايران راپس از عزل احمد شاه به مسافرت مهربابا تا سرحد ايران يعني بوشهر در سال 1924 ميلادي تعليل مي کنند که همگي بي دليل و باطل و مضحک است.
عبدالبها نيزدر مجلداول مکاتيب با اين مبنا مخالف است و تمدن بشري جسماني رامولود عقول سليمه و افکار عاليه بشري دانسته نه نتيجه آمدن باب و بها(!) و کار آن دو راتعاليم روحاني دانسته نه تعاليم جسماني !بنابر اين تاويل آيات قيامت به ظهور باب و معنوي دانستن وقايع قيامت در کمال ناشي گري و بدور از منطق بوده ماجراي تبديل ارض ظاهره به ارض ديگردر ظهورباب کاملا مضحک است.

22. چرا تاويلات ايقان مضحک است ؟!

واژه مضحک در عنوان" تاويلات بي مبنا و مضحک" قسمت بيست و يکم اين مجموعه،ظاهرا براي متين بهايي خوشايند نبود.چون علت اين عصبانيت را نمي دانم حدس ميزنم يامطلب اين قسمت را خوب مطالعه نکرده و پيام آن را دريافت نکرده اند يا خداي نکرده حجاب تعصبات (که به قول آنها هادم بنيان انساني است) مانع شده است درموضوع بينديشند وبه نتيجه فرايند تحقيق تن دهند.ناچار توضيحات افزونتري ارائه مينمايم شايد بر ابهامي اگر بوده فائق آيد و علت بکاربردن آن عبارت روشن تر گردد.پيامبران به زبان مردم سخن گفته اند و کتب آسماني در قالب وحي با همين زبان ،تعاليم واحکام ،نويد ها و انذارها،بشارات وپيشگوئيها واخبارات و مغيبات را بيان نموده اند.اگر گفته اند "قائم موعود" خواهد آمد تا عدل و داد را در سراسر زمين برپا کند و ريشه ظلم را براندازدو زمين ذخائر پنهانش راهويدا کند و آسمان برکاتش را هماره فرو ريزد و گرگ وميش از يک آبشخور آب نوشند و آرامش و امنيت برقرار شود وفقيري يافت نشود و کفر وشرک از بين برودوجز خدا در روي زمين پرستيده نشود(وليبدلنهم من بعد خوفهم امنايعبدونني لا يشرکون بي شيئا .قرآن کريم ) نبايد آنهارا معنوي تفسير کرد.
رجوع کنيد به بيش از 250 آيه در قرآن کريم وحدود دو هزار روايت صحيح ذيل آنها که در مجموعه هاي گرانقدري چون "معجم احاديث المهدي" علي کوراني در 5 مجلد آمده است)و...آنوقت اگرکسي بيايد و بگويد قائم موعودکه هزار و چهارصد سال منتظر آمدنش بوديد ودستاوردهايش را چشم داشتيد ،آمد ورفت و شما خوابيده بوديد و همه آن وعده ها هم معنوي بود و معناي ظاهري نداشت واصلا شما در اين مدت دين را نفهميده بوديدو آن قائم هم سيد باب بود که کتابش "بيان" است و خودش هم به دليل شورش ها اعدام شد و تمام گشت و رفت وحالا بيائيد دنبال من راه بيفتيد و از من تبعيت کنيد ، حرفش مضحک نيست وبه تاويلات بي مبنايش که هرحقه بازي هم مي تواند آن را ادعا کند نبايد خنديد؟!
اگر درنزديک دو هزار آيه قرآن از قيامتي در انتهاي زمان دنيا خبر دهند که نفخه صور دميده مي شودو رستخيز بر پا خواهد شدواين خورشيد وماه و ستارگان تاريک خواهند شدوطومارآسمان برچيده مي شود و اين زمين که گنجايش رستخيز عمومي را ندارد به زمين ديگري تبديل خواهد شد و حشر سراسري مي شود وحتي وحوش هم محشور خواهند گشت و ميزان برپاشده به حساب هر کس رسيدگي مي شود ، بهشت و دوزخ اقامه شده ناريان در نار و نوريان در جنات ماوي خواهند گرفت و ساير مطالب مربوط به قيامت که در قرآن است...آن وقت کسي بيايد و بگويد همه فهم شما و علما و عرب زبانان و انديشمندان،از قيامت و رويدادهاي آن و زبان رايج و فهم عمومي از واژه ها غلط بوده ومقصود ازقيامت ، ظهور سيد باب است که قيام کرده و حالا مرده ومقصود از عوض شدن وتبديل زمين هم تبديل قلوب مردم بوده و منظور از پيچيده شدن طومار آسمان ها هم نسخ دين اسلام و قرآن وآمدن دين بابي و کتاب بيان(که پيامش در هزاره سوم ميلادي و عصرتمدن سوزاندن همه کتب غير بيان و کشتن همه انسان هاي غير بابي است)واين کتاب ايقان در اثبات مظهريت اوست ،به تاويلاتش نخواهيد خنديد و سخنانش رابراي ثبت در موزه فکاهيات جهت گرفتن رتبه دروغ بافي نخواهيد فرستاد!
اگرشما اين تاويلات رابه دليل تعصب بهائي بودن، مضحک نمي دانيد حکميت هر حکم بي طرفي که شمامشخص فرمائيد پذيرا هستيم.ساير اشکالات ايقان را هم در آن محکمه ارائه خواهيم داد.

23. تحليل نادرست ايقان از قتل سيد باب

در قسمت هاي نخستين اين مجموعه بحث ها گفته شد بهاءاله در ايقان دستور احتراز ازعلما را صادر مي کند ومي گويد براي وصول به حقيقت، بايد عالمان را کنار گذاشت زيرا درهمه اعصار بزرگترين سد در برابر انبياء ،علما بوده اند که يا ايمان نياورده اند يا آخرين گروهي بوده اند که ايمان آورده اند.
اين ويژگي علم گريزي و عالم ستيزي را دربهاءاله ،پيش تر مورد نقد قرار داده نقض استدلال او را در داستان ايمان آوردن علماي زمان موسي به او بعنوان اولين گروه مومنان نشان داديم. در ادامه همين تحليل بهاءاله در صفحه 47ايقان حکم اعدام و قتل سيد باب را به علماي آن دوران نسبت مي دهد که بدون سوال وجواب يکباره حکم بر کفر و قتل او نمودندو خلاصه مثل همه دوره هاي انبياي گذشته دراين دوره نيزسيد باب ، قرباني دست علما شد.
اين تحليل نويسنده ايقان کاملانادرست است و ما در اين قسمت به نقد آن مي پردازيم :
1 - به گزارش کتب تاريخي بهائي چندين مجلس بين علما و باب در شيراز و اصفهان و تبريزمنعقد گرديد و مذاکرات ومباحثات متعددي بين آنها رد وبدل شدو سوال هايي از ناحيه علما مطرح شده که سيد باب هم به آنها پاسخ گفته و نهايتا به هيچگونه حکم اعدام وقتلي از طرف علما منجر نشده است و اين تحليل ايقان هيچ مستند تاريخي حتي درکتابهاي تاريخي خود بهائيان مثل تلخيص تاريخ نبيل و کشف الغطاءندارد و کاملا نادرست است.
2– تحليل علما پس از گفتگو و سوال وجواب با سيد باب از شخصيت او يک" انسان آشفته فکر و متلون و مخبط" بوده که چرندياتي به هم بافته و ادعاهاي گزافي نموده که وقتي در تنگناي بحث علمي قرار مي گرفته فورا مطلب را تغيير مي داده وبر گوينده آن لاطائلات لعن نموده و گفتار خود را تاويل و تحريف نموده يا بکلي انکار کرده از گفتن آنهااستغفار مي نموده است.
براي نمونه داستان ادعاي بابيت امام زمان توسط باب درشيرازواعتراض مردم و جنجال و اضطراب درشهر و دخالت حکومت وقت براي خاموش کردن آشوب و توبه نمودن او برمنبر مسجد وکيل شيراز و تبري جستنش از ادعاي بابيت رادر کتاب تلخيص تاريخ نبيل در صفحات 130 به بعد مي توان مطالعه کرد.در ص141ميگويد:
"حضرت باب رو به جمعيت کرده فرمودند لعنت خدا بر کسي که مرا وکيل امام غائب بداند لعنت خدا بر کسي که مرا باب امام غائب بداند.."!
در همين کتاب ص320 در ذکر مجلس وليعهدباسيد باب وقتي ادعاي قائميت خود را مطرح مي کند بعد از چند سوال و جواب از همه ادعاهايش برگشته با دستخط خودش براي ناصرالدين شاه توبه نامه نوشت و ارسال داشت که متن آن را ميرزا ابو الفضل گلپايگاني درکتابش آورده است.به همين خاطر علما او را نادان مخبط و متلون تشخيص داده( که گاهي ادعاي بابيت وگاهي ادعاي قائميت و گاهي ادعاي رسالت وگاهي ادعاي الوهيت نموده و بعد هم توبه کرده و برخودش لعنت فرستاده ) لذا حکم به قتل او ندادند وشايسته تنبيه وتعزيرش شمردندواورا به محبس چهريق برگرداندند.
پس علما نقشي در حکم قتل باب نداشته برعکس بخاطر ناداني و تلون و توبه تعزيرش نمودند لذا تحليل ايقان به تصريح اين کتب درست نيست.
3 – حکم اعدام باب توسط دولت صادر شدآن هم براي آرامش و رفع آشوب در کشور،زيرا باب براي زمينه سازي آمدن قائم به همه مريدانش دستور اکيد جنگ وقتال داده در کتاب" تفسير سوره يو سف"اش چند سوره جهاد و چند سوره قتال داردودرمتجاوز از هشتاد آيه امر به قتال کرده و پياپي دستور رزم و آدمکشي به پيروانش داده همچنين در کتاب بيان فارسي هم همين دستورات قتل و کشتار عمومي را داشته وگفته" سلطان" بيان بايد هر کسي را که بابي نيست بکشد.به همين خاطر پيروان او درچند نقطه کشور(زنجان و نيريز و قلعه طبرسي )جنگ و خونريزي راه انداخته موجب کشته شدن تعدادزيادي از بابيه و مسلمين شدند و فساد و آشوب رو به تزايد بود لذا دولت حکم به اعدام او داد تا مملکت آرام شودومردم از آشوب مفسدين آسوده گردند که مويد براين موضوع فصل 23 مختصر تاريخ نبيل ص 536 مي باشد که محققين مي توانندمراجعه نمايند.
وقتي اين تحليل نويسنده ايقان غلط از آب در مي آيد تمام مقدمات وموخراتي هم که بر آن تحليل بنا شده بنيانش بر آب خواهد بود.

24. ترور يسم در عراق!(1)

حتما از عنوان اين قسمت شگفت زده شده ايد و حق داريد!ظاهرا اين عنوان، نه با ايقان پژوهي تناسب دارد و نه با اصول و مقررات سايت.اما مطمئن باشيد از اصول تخطي نشده است. با ما همراهي کنيد تا پرده از رازي بزرگ در ايقان برداشته شود که به تازگي براي ما مکشوف شده است.
پيش ترادعاي بهاءاله را در مورد" سطوت" ظهور جديد مورد ارز يابي قرار داده بوديم و نکاتي را در نقد آن نگاشته بوديم اما با مطالعه شواهد و قرائن تاريخي ديگرنکته جديدي بر مامکشوف گرديد که بسيار مهم،عميق، تفکر برانگيز و قابل توجه است و آن موضوع تروريسم ايجاد شده توسط بابيان به سر کردگي بهاءاله در روز گار حضورشان در عراق است که بهاءاله از آن در کتاب ايقان با عنوان" سطوت الهي " ياد مي کند يعني اکنون ظهورجديد آن چنان قدرتمند شده به نوعي که از هيمنه وسطوت آن همگان در اين ايام به ناچارمجبورند خود را بابي و معتقد به اين ظهور بنامند و براين امر هم خدا راشکر مي کند !
(ايقان – ص 48 س 12)
بهاءاله خواهري دارد به نام "عزيه خانم" که بابي بوده است و با جمع تبعيدشدگان بابي به عراق ، به آنجا آمده و همچون ديگر بابيان تحترهبري برادرش ميرزا يحيي صبح ازل- رهبر بلا منازع بابيان – در آن ديار روزگار مي گذرانده است.
او زني بوده با اطلاع و نويسنده اي توانا (که گفتيم همه فرزندان ميرزا عباس نوري از جمله بها و ازل و عزيه تحت تر بيت و آموزش پدرشان که منشي در بار بوده انشاء و ترسل را به خوبي از پدرآموخته بودند ) که وقايع دوران حضورشان در عراق را به خوبي به نگارش در آورده است وکتاب او متن مستند مهمي در مورد آن برهه تاريخ بابيه بشمار مي رود. پس از بالا گرفتن اختلاف ازليان و بهائيان و آشوب ها و زد وخوردهاي آنها که منجر به اخراجشان از عراق مي شود ، عبد البها از عکا به عمه اش عزيه خانم نامه اي مي نويسد( که بعد ها نزدبهائيان به" لوح عمه " معروف مي شود )و در آن نامه اورا به پذيرش امر بها ءاله دعوت مي کند(اين نامه در کتاب مکاتيب عبدالبها مجلد دوم در چهارده صفحه آمده است ).
پس از آن عمه خانم در پاسخ به نامه عبدالبهاء"عباس افندي عبدالبها ، رساله مهمي مي نوبسد به نام " تنبيه النائمين" در 141 صفحه که از اسناد مهم بابيه به شمار مي رود و توسط خودآنان چاپ شده است که از حقايق تاريخي مهمي که در آن دوران اتفاق افتاده پرده برميدارد و از اسناد منحصر به فرد تاريخي براي پژوهشگران حوزه بابيت و بهائيت بشمار ميرود. اودر آن کتاب به تصريح تمام از رياست طلبي برادرش بهاءاله سخن مي گويد که با يارانش در دو سه سال آخر توقف در بغداد دست به ترور مخالفان خود و آدمکشي وخونريزي هاي قاسيانه و دزدي و خنجر زني و قمه کشي و فساد و خلاف کاري مي زده اند و رعب و وحشت عجيبي در تمام شهر ايجاد کرده بودند.( عبد البها نيز در کتاب مکاتيب به اين رعب و ترس و وحشت تصريح نموده از آن به زلزله ياد مي کند که بعدا به آن اشاره خواهيم کرد) به نوعي که حتي بعضي بابيان معتقد از رفتار آنها منزجر شده بخاطر اين افعال زشت از دين بيان برگشته و اين شعر را در محافل و مجالسشان در مورد ميرزاحسينعلي بهاءاله مي خواندند :
اگر حسينعلي ، مظهر حسين علي است هزاررحمت حق بر روان پاک يزيد !! {عين متن کتاب خواهر بهاءاله : تنبيه النائمين (بيدار کردنخوابيدگان)ص 15 } دنباله اين مو ضوع را با ارائه شواهد افزونتر بحث ، در قسمت بعدي ادامه مي دهيم با ماهمراه باشيد.

25. تروريسم در عراق!! (2)

عزيه خانم "خواهر بهاءاله و عمه عبد البها در مورد رياست طلبي برادرش بهاءاله دراواخرايام حضور در عراق و ترور ها و خونريزي هاي او و يارانش در آنجا در رساله تنبيه النائمين اين چنين گزارش مي کند :
"جمع آوري بعضي از قلاش و اوباش هاي ولايات ايران وجسته گريخته هاي آنسامان را که در هيچ زمان به هيچ مذهبي داخل نشده و به هيچ پيغمبري ايمان نياورده وبغير از مال مردم بردن به شغلي نشتافته با آن ادعاي حسيني کردن اشرار" شمرکردار"را به دور خود جمع نمودنداز هرنفسي که غير از رضاي خاطر ايشان نفس بر آمدکوبيدند واز هر حلقي که بغير از خضوع به ايشان حرفي بيرون آمد بريدند ودر هر دليکه دراو سواي محبت ايشان بود شکافتند.اصحاب طبقه اول که اسامي شان مذکور شد {قبلا اسامي چند نفر از آنان مثل جناب حاج سيد محمد اصفهاني و جنابحاج سيد جوادطباطبائي حکيم کربلا ئي و ملا محمد جعفر کاشي و آخوند ملا رجبعلي ومتولي باشي قمي را ذکر مي نمايد )از خوف آن جلادان خونخوار به عزم زيارت اعتاب شريفه به جانب کربلا و نجف و برخي به اطراف ديگر هزيمت نمودند.سيد اسمعيل اصفهاني را سر بريدندو حاجي ميرزا احمد کاشي را شکم دريدند.آقا ابوالقاسم کاشي را کشته در دجله ا نداختند. سيد احمد را به پيشدو کارش را ساختند.ميرزا رضا خالوي حاجي سيدمحمد رامغز سرش را به سنگ پراکندند و ميرزا علي را پهلويش را دريده به شاهراه عدمش راندندو غير از اين اشخاص جمعي ديگر را در شب تار کشته اجساد آنها را به دجله انداختند وبعضي را روز روشن در ميان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره کردند چنانچه بعضي ازمومنين و معتقدين را ،اين حرکات فاسخ اعتقاد و ناسخ اعتماد گرديد بواسطه اين افعال زشت و خلاف کاري ها از دين بيان عدول کرده و اين بيت را انشاءنموده در محافل مي خواندند و مي خنديدند :
اگر حسينعلي ،مظهر حسين علي است هزار رحمت حق برروان پاک يزيد و مي گفتند ما هر چه شنيده بوديم حسين مظلوم بوده است نه ظالم ! (همان. ص 15)
او سپس در پاسخ قسمت ديگري از نامه برادر زاده اش (عبد البها ) مي گويد :
"جناب ابوي(يعني بهاءاله که پدر عبد البهاء باشد) کاري کردند بخلاف ديدن ومشي انبيا و حکم خدا که فرموده "و قولوا قولا لينا " . اشراري که خود را منسوب به اينطايفه کرده و بي دين و لامذهب صرف بوده چون سيد ببر کاشي و شاه ميرزاي کاشي ،اغوا نموده علاوه بر قتل آن مظلو مين که از مومنين بيان شهيد کردند اراده به قتل ملاآقاي در بندي کرده که اورا کشته اموال او را ببرند و اين حرکت زشت چون تير انداختن به شاه ايران سبب اختلال حال و اغتشاش امر قاطبه بيا نيين و اسباب تحير بلکه موجب تنفراغلبي از علماء بزرگ گرديده که کسي را که برهاني باهر و بينه اي بين در دست است شايسته نيست که فساد و فتنه آغازد و خود را مورد توبيخ عارف و عامي سازد.(همان .ص 54 )
عزيه خانم در قسمت ديگري از رساله اش ، اشاره به عبارتي از عبد البها که گفته "مقامات هر کسي از روش وسلوک او واضح و مشهود گردد" مي نويسد:
"اينکه نوشته ايد مقامات هر نفوسي از روش و سلوک او واضح و مشهود گردد، روش و سلوکي که عند الله مرضي و محبوب باشد ندانستم کدام بود (؟!) : معارضه بانقطه بيان و مخالفت با کتاب و سنت و حکم به قتل جمعي از ادلاء بيان چون جناب حاجي سيد محمد اصفهاني و غيره درعکا ودر کربلا چون ملا رجبعلي قهير و برادرش و درکاظمين مثل ميرزا بزرگ کرمانشاهي ودر عکا جمعي از مومنين ديگر ...احدي را نبايدمحزون نمايد چه جاي آنکه با کمال قساوت قلب ، حکم به قتل چنين بزرگواران نمايد : من قتل نفسا متعمدا فجزائه جهنم به گمان اينکه بواسطه قتل اين نفوس مقدسه انوار الهي خاموش و عهدي که بسته اند فراموش خواهد شد .روش و سلوکي غير از عوام فريفتن وخواص کشتن و انکار حق کردن و دعوي ناحق نمودن و... شرب دخان کردن و فتوي به ملاهي و مناهي دادن و صراحه دروغ گفتن و تهمت زدن و افترا بستن و اسمش را پلتيک الهي گذاردن و نسبت کذب به نقطه بيان دادن ،سلوک و روشي ديگر ديده و شنيده نشده..." (همان ص 63 )
از همه جالب تر آنکه عبد البها سخنان عمه اش را در مورد تروريسم و قتل و غارت بابيان در عراق به سر کردگي پدرش را انکار نمي کند بلکه به نوعي آن را تاييد نموده و با اين عبارت از آن ياد مي نمايد:
"زلزله در ارکان عراق انداخت و اهل نفاق (منظورش بابيان طرفدار ازل ومخالف بهاءاله است ) را هميشه خائف و هراسان داشت.سطو تش(مقايسه کنيد کلمه"سطوت" در سخن عبد البها را با کلمه" سطوت" به کار رفته در ايقان توسط بهاءاله) چنان درعروق و اعصاب نفوذ نموده بود که نفسي در کربلا و نجف در نيمه شب جرات مذمت نمي نمود و جسارت بر شناعت نمي کرد تا آنکه کل طوائف و ملل متفق شدند و پاي دول درميان آمد از عراق به مدينه کبيره( اسلامبول )هجرت شد.(مکاتيب جلد دوم 177 ).
اين است دين مدعي وحدت عالم انساني و صلح و محبت و …که کارش را با ترور و قتل وفساد و خونريزي آغاز نموده است به اعتراف کتابهاي خودشان و شاهدان واقعه از نزديکترين خويشاوند انشان !! ( مطلب ادامه دارد)
منبع: بهائي پژوهي
Add Comments
Name:
Email:
User Comments:
SecurityCode: Captcha ImageChange Image