آنچه به نام شيشه در بازار مواد افيوني کشور ما شناخته ميشود، عمدتا نوعي ماده محرک (متآمفتامين) است و از آنجا که هيچ ماستبندي نميگويد ماست من ترش است، فروشندگان شيشه هم با تبليغ اينکه اين ماده مخدر نيست و خماري ندارد، آن را اعتيادآور نميدانند اما واقعيت اين است که شيشه وابستگي شديدي ايجاد کرده و شايد بيش از هر ماده مخدري اعتيادآور باشد.
لغتنامه دهخدا، شيشهباز را حيلهگر و شعبدهباز معنا کرده و مراد، رقصندگاني بودهاند که با شيشههاي پر از آب روي سر و شانه خود، به نحوي اعجابآور، چنان ميرقصيدهاند که قطرهاي آب سرازير نشده و شيشهاي واژگون نميشده. هر چند که رقاصان شيشهباز عهد کهن با ساقيان شيشهباز امروزين تفاوت ماهوي دارند اما حيلهگري و شعبدهبازي در هر دو مورد و خاصه در ذات ماده محرکي موسوم به شيشه معنا و مصداق دارد. شيشهبازها به راستي شعبدهباز و افسونگرند.
پرده اول
سير باليني مراحل ترک و عدم مصرف شيشه چنان است که مصرفکننده را فريب داده و در او اين گمان باطل را تقويت ميکند که اين ماده وابستگي ايجاد نکرده و مشکلي با تکرار و ادامه مصرف آن پيدا نخواهد کرد. فرض کنيم من و شما دوستي داريم که مصرف شيشه را کنار گذاشته است. دوست ما در فاصله زماني چند روز تا حدود دو هفته پس از قطع مصرف، علايم جسماني آزاردهندهاي را تجربه خواهد کرد که چندان شباهتي به علايم خماري ناشي از قطع مصرف موادمخدر ندارند. ضعف و سستي، پرخوابي، خستگي مفرط، روحيه افسرده و خلق پايين، بياشتهايي، عصبانيت، تحريکپذيري، سوءظن و کاهش ميل جنسي از جمله علايم اين دوره ابتدايي پس از قطع مصرف است. گاهي دوست ما وسوسه مصرف مجدد شيشه در اين مدت ناچيز و حتي هيچگونه اشتياقي براي شيشه ندارد. پس از اين دوره حداکثر دو هفتهاي، چنانچه تصميم به عدم مصرف پايدار بوده و دوست ما باز هم از مصرف اين ماده شيميايي اجتناب نمايد، افسونگري شيشه به وضوح قرص کامل ماه رخ مينمايد و دوست ما به اصطلاح ماه عسل ترک خود را شروع ميکند. ماه عسلي که کمابيش يک ماهي به طول خواهد انجاميد. در اين مدت علايم جسماني ناراحتکننده بسيار ناچيز، خواب و خوراک عادي و روحيه و خلق بيمار به وضع معمول در گذشته بازميگردد. دوستمان به ما خواهد گفت: «ديديد اعتياد نداشت. الحمدالله کنار گذاشتم. ديگه هيچ علاقهاي به شيشه ندارم. اصلا حالام از اسماش هم به هم ميخورد» و اين جملات البته تنها بخشي از افکار دوست ماست که ما ميتوانيم بشنويم و شعبده بزرگتر در بخشي است که بر زبان نميآيد. در عمق اعتماد به نفسي که به زودي خدشهدار خواهد شد.
پرده دوم
در بازگويي حکايت ترک مصرف شيشه، رسيديم به آنجا که دوست فرضي ما، قريب به يک ماه و قدري بيشتر است که شيشه مصرف نکرده و فيالواقع حال و روز خوشي دارد. از اينکه توانسته خودش را از شر شيشه راحت کند به خود ميبالد و با اعتماد به نفسي که پيدا کرده در دل ميگويد: «ديدي، همچين هم سخت نبود. من از عهدهاش برآمدم. اين حرفهايي که دکتر و روانشناس ميگفتند خيلي هم راست از آب درنيامد. شايد چون خودشان تجربه مصرف نداشتهاند و کننده کار نبودهاند، با بزرگنمايي (بخوانيد خاليبندي) در مورد شيشه ميخواستند اهميت کار خودشان را بيشتر کنند. اصلا من که خيلي وقته خوب شدم. نيازي نيست براي مشاوره بيش از اين وقت بگذارم» افسونگري شيشه اينجا هم مصداق پيدا ميکند. تو گويي اين متاع واقعا اعتيادآور نيست. به راستي اينکه ساقيان صديقاند و طبيبان گزافهگو کم از شعبده نيست. به هر حال دوست خوب ما فريب غرور خود را نميخورد و کماکان در قطع مصرف شيشه مستدام است اما از آنجا که شعبده نمودي است که بودي ندارد، عمر اين افسونگري نيز کوتاه است. نزديک دو ماهي ميشود که دوست ما نيم نگاهي هم، به ساقي و شيشهاش نينداخته، کمکم احساس ضعف و کاهش انرژي به سراغاش ميآيد. احساس پژمردگي و غم دوباره غلبه مييابند. دوست ما نااميد است.
پرده سوم
عصبانيتها کمکم اوج ميگيرند. فکرش کار نميکند. انگار که هيچ فکري توي سرش نيست. حافظهاش کم شده و به بعضي موارد سوءظن پيدا ميکند. گاهي چنان از زندگي بيزار ميشود که به فکر خودکشي ميافتد. ممکن است صداهايي بشنود يا حتي چيزهايي ببيند که واقعيت ندارد. کلافه شده، انگاري که خوناش را توي شيشه کردهاند! محاسبات ذهني دوست فرضي ما قادر نيست ارتباطي بين وضع فعلي خود و سابقه مصرف شيشه پيدا کند. او با خود ميگويد: «چِم شده، حالام که خوب بود، خيلي وقته که شيشه رو کنار گذاشتم، بعد از ترک شيشه هم که خوب بودم بعد از اين همه وقت که شيشه هم استفاده نکردهام، چه طور ميتونه به خاطر شيشه باشه، نه بابا، آدم که از سنگ نيست، اعصابام به هم ريخته، تحملام کم شده، اينها از بيمرامي روزگاره» مدتها بود که دوست ما هوسي براي شيشه نداشت اما چند روزي است که دم غروب حسي قلقلکاش ميدهد. انگار چيزي را گم کرده است.
اعتماد به نفسي که به هنگام ترک مصرف شيشه در او شکل گرفته بود، به مثابه يک ناجي افسانهاي (اما اين بار به ضرر او) ظهور ميکند. با خود ميگويد: «حالام خوب نيست، بد نيست دوپينگي بکنم، شيشه ميزونام ميکنه، اعتياد هم که نداره، ارزون هم که شده مخدر هم که نيست، هر وقت نخواستم باز هم نميکشم» اينجاست که دوست ما شتابان در جستجوي ساقي خواهد بود که در اين صورت جوينده، يابنده بُوَد و روز از نو روزي از نو خواهد شد. اما بر فرض که دوست فرضي ما بر وسوسه خود لگام زند و افسار توسن سرکش نفس را رها نسازد، پا در وادي پرهيز طولاني خواهد گذاشت
پينوشتها:
* درمانگر اعتياد
منبع:www.salamat.com