ورزش، پروراندن و وزيدن روح و جسم و مسابقه و رقابت با خود و ديگران است. وقتي که ورزش به سمت رقابت و مسابقه جدي پيش مي رود، نگرش ها و تاملات ذهني و رواني خاصي نيز در آن اهميت مي يابد. بازي منصفانه نقطه پيوند نگرش هاي مثبت ذهني به ورزش و با روح درستي و حقيقت آن و پيروي از قوانين است. از طريق تعميق و گسترش مفهوم عملي بازي منصفانه مي توان به توسعه ورزش و حمايت از آن در مقابل تهديدکننده کمک کرد.
افتخار واقعي در ورزش با نمايش روح درستي و تلاش يا پيروزي با پيروي از اصول پذيرفته شده قانوني و اخلاقي به دست مي آيد.
در شرايط اجتماعي و فرهنگي جديد توسل به تخلف، دوپينگ، تقلب و شکست قوانين چهره جديدي از ورزش حرفه اي و نخبه گرايي را به نمايش گذاشته است که در آن رفتار غيرمنصفانه تعجب آور نيست. برخي برآنند که اساس و بنياد اجتماعي بازي منصفانه از دست رفته است و بدون تغيير ساختارهاي اجتماعي ورزش، نمي توان رفتار غيرمنصفانه را از بين برد. متاسفانه بسياري از يافته هاي علمي، فني و ابزارهاي مصنوعي نيز در جهت برد و پيروزي قرار گرفته است، درصورتي که بايد درخدمت توليد عالي ترين و زيباترين اجراهاي ورزشي باشد.
با اين وجود، ورزش به عنوان يک پديده اجتماعي و فرهنگي حامل پيام ها و ارزش هاي زيادي است که هميشه در دوره هاي مختلف زندگي بشري آشکار بوده است ولي در ورزش قهرماني و حرفه اي، تفکر پيروزي به هر قيمت، قدرت اقتصادي و تجاري در ورزش به تقلب، خشونت، دوپينگ و ساير رفتارهاي غيرقانوني و غيراخلاقي منجر شده است که مي توان از آن به عنوان يک بحران اخلاقي ياد کرد نه بحران امکانات، برنامه و فن آوري. اين فرآيند با بسياري از قوانين ورزشي، هنجارها و ارزش هاي جامعه امروزي نيز سازگار نيست و از طرف ديگر قوانين و هنجارهاي اخلاق عمومي جامعه نيز توانسته است از مشکلات ورزش قهرماني در اين زمينه بکاهد. بنابراين اصلاح و تدوين مجموعه قوانين و استانداردهاي اخلاقي براي حل اين بحران ضرورت پيدا کرده و ايده بازي منصفانه نيز تلاشي براي سازگاري مجدد ورزش با اخلاق است.
? بازي منصفانه در فرهنگ ايراني
مفهوم بازي منصفانه در فرهنگ ملي و ديني ايران پيشينه اي طولاني و عميق دارد، اعتقاد به پرورش مرد خرد و مرد عمل در ايران باستان موجب شد که هيچگاه رياضت يا ورزش گرايي محض بر زندگي فردي و اجتماعي ورزشکاران مستولي نشود. در حقيقت پهلوانان، مظهر واقعي شعار پندار نيک و کردار نيک يا بنابر نظر هرودت، راست گويي (راست کرداري) بودند؛ کساني که حتي حافظ جان و مال مردم نيز تلقي مي شدند. آنان نه فقط در ميدان ورزش، منصفانه رقابت مي کردند بلکه در عرصه زندگي نيز جوانمرد بودند. جوانمردي در ايران، رابطه تنگاتنگي با اخلاق و مذهب دارد، در بسياري از داستان ها و اشعار مي توان پيوند ميمون ورزش و اخلاق را در ايران مشاهده کرد. بنابراين اول ورزش و دوم اخلاق وجود ندارد.
اين حس نياز به وجود قهرمان، پهلوان و الگو در همه فرهنگ ها وجود دارد؛ همان طور که فرهنگ ملي نمي تواند بدون قهرمان و الگو باشد، فرهنگ ورزشي نيز نمي تواند بدون قهرمان و الگو باشد به ويژه اينکه امروزه در کشور ما، قهرمان ورزشي از اولين الگوهاي انتخاب براي نوجوانان و جوانان محسوب مي شوند. بنابراين پسنديده است در کشور سرمايه گذاري بيشتري در جهت نه فقط گسترش بازي منصفانه بلکه اساسا گسترش جوانمردي در عرصه ورزش و زندگي ورزشي قهرمانان انجام گيرد.
حضرت علي (ع) سمبل و نمونه واقعي جوانمردي و پهلواني در کل جهان است، همان طور که پيامبر اکرم (ص) درباره او مي گويد: «جوانمردي جز علي نيست.» از اين رو اگر حضرت علي، مظهر حفظ مکتب وحدت و عدالت در عصر خودش در نظر گرفته شود؛ از عدالت او مي توان در عرصه ورزش نيز سود جست و جوانمردي، درستي و دوستي در رقابت هاي ورزشي نيز مي تواند نشانه هايي از عدالت جويي (رقابت برابر) ورزشکار باشد. شاگردان مکتب علي از پورياي ولي و ساير پهلوانان گمنام در طول تاريخ اين کشور نيز چنين بودند. گفته هاي مرحوم غلامرضا تختي نيز مربوط به دوره اي است که ورزش حرفه اي درحال فرسايش اخلاقي و اعمال غيرعاقلانه بود؛ او پس از دريافت مدال طلاي المپيک 1956 ملبورن گفت: «پيروزي براي مدال نيست، مدال فقط وسيله اي است که پيروزي را به ياد مي آورد و زنده مي کند. با اين قهرماني چيزي بر مغزم و وزنم اضافه نشد، من همان رضا بودم فقط ديگر احساس حقارت نداشتم.»
اين گفته ها نشان مي دهد که مدال و قهرماني براي يک جوانمرد و پهلوان فقط بخشي از زندگي است، همان طور که ديگران گفته اند: در پيروزي، همه چيزي نيست و آن فقط يک چيز است.
در فرهنگ ما، قهرمان و پهلوان، فقط مظهر قدرت بدني و ورزش نيست؛ از نظر فلسفي نيز پهلوان، سمبل وحدت و انسجام سه بعد جسم، ذهن و روان است، سه جنبه اي که در او بايد به يک کل کامل ارتقا يابد. در تمدن غرب نيز از زمان افلاطون و تاکنون افراد زيادي به يک فلسفه اخلاقي در تربيت بدني و ورزش اعتقاد داشتند، به طوري که امروزه ورزش به عنوان يک نماد شبه مذهبي تعريف شده است و قهرماني در کنار ورزشکاراني با ارزش شمرده مي شود.
با اين وجود در فرهنگ ايراني، فرد به بهانه تربيت و برتري جسماني نه فقط حق ندارد به ديگران آسيب برساند (حمايت و مراقبت از ديگران)؛ بلکه حتي حق ندارد به خودش هم آسيب برساند (دوپينگ و افراط در تمرين). چنين رويکردي در تعميق مفهوم بازي منصفانه بسيار سودمند و موضوعي فراتر از رفتار اجباري (پيروي از قوانين) تلقي مي شود.
منبع:روزنامه ايران ورزشي ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : hojat20